پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1851101559
مختار ثقفي
واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: مختار بن ابی.عبیده ثقفی (زادهٔ ۱ در طائف[۴] – درگذشتهٔ ۶۷ هجری قمری در کوفه[۴]) رهبر چهارمین قیام بعد از حادثه.ی عاشورا ست. پنج سال بعد از آن حادثه او در کوفه به خون خواهی برخاست و بسیاری از عاملان حادثه را کشت و ۱۸ ماه به حکومت رسید. در این مدت جنگ های زیادی کرد و در اولین جنگ خود عبید الله بن زیاد را نیز کشت. پس از آن نیز مناطق زیادی را به زیر سلطه ی عراق آورد. اما سرانجام با همکاری اشراف کوفه سپاه مصعب پسر زبیر از بصره او را شکست داد و کشت.
محتویات
[نهفتن]۱ تولد و خاندان ۲ پیش از حادثهٔ عاشورا ۳ در طی قیام عبدالله بن زبیر و توابین ۴ دوران قیام و زمامداری ۵ نبرد با عبید اللّه بن زیاد ۶ لقب ابوکیسان ۷ مجازات شدگان قیام ۸ نبرد با زبیریان و اشراف کوفه ۹ سرانجام بستگان او ۱۰ آرامگاه ۱۱ موضع اهل بیت در برابر مختار ۱۲ اختلافات تاریخ نگاران در مورد مختار ۱۳ دیدگاه محمد بن علی و جعفر بن محمد امامان شیعه ۱۴ جستارهای وابسته ۱۵ پانویس ۱۶ منابع ۱۷ پیوند به بیرون تولد و خاندان [ویرایش]
مختار در سال اول هجری (۶۲۲ پس از میلاد) زاده شد.مختار پسر ابوعبید پسر مسعود پسر عمرو پسر عمیر پسر عوف پسر قسى پسر هنبه پسر بکر پسر هوازن است. قبیله نامدار و گسترده.اى از هوازن، از اعراب منطقه طائف می.باشد. خاندان مختار از شیعیان وفادار به اهل بیت بودند. لقب مختار کیسان به معنی باهوش و زیرک است، وجهه تسمیه فرقه کیسانیه از لقب مختار اتخاذ شده است. کنیه مختار ابو اسحاق است. لقب کیسان را علی بن ابی طالب به او داد.[۵].
پدر مختار، ابوعبید ثقفى است که در اوایل خلافت عمر از طائف به مدینه آمد و در آنجا ساکن شد.[۶] او یکى از سرداران بزرگ جنگ با ارتش ایران در زمان عمر بود. مختار در هنگامی که سیزده سال داشت در جنگ یوم الجسر به همراه پدرش شرکت کرد.[۷] ماجراى او در واقعه یوم الجسر در جنگ با ارتش ایران در منطقه بصره معروف است.[۸]
مادر مختار دومه است که از زنان با شخصیت بود و او را صاحب عقل و راى و بلاغت و فصاحت دانسته.اند. مادر مختار هنگامی که او از عبدالله بن زبیر به صورت عجولانه درخواست حکومت عراق عرب را کرد، انتقاد نمود.[۹][۱۰] او ادب و فضائل اخلاقى را از اهل بیت محمد آموخت [۱۱] و در آغاز جوانى، همراه با پدر و عموى خود براى شرکت در جنگ با لشکر ایران به عراق آمد و خاندان او همانند بسیارى از مسلمانان صدر اسلام، در عراق و کوفه ماندند. مختار در کنار علی بود و پس از کشته شدن او، براى مدتى کوتاه به بصره آمد و در آنجا ساکن شد.[۱۲]
اگرچه فرقه.ی کیسانیه منسوب به او است. امّا مورّخان در صحت این ادعا اختلاف دارند. [۱۳]
پیش از حادثهٔ عاشورا [ویرایش]
مختار در کنار عمویش، سعد بن مسعود که حاکم مدائن بود از سال ۳۷ هجری قمری یعنی در ۳۷ سالگی زندگی سیاسی خود را آغاز کرد. در صلح ساباط در سال ۴۱ با پناه آوردن حسن بن علی از خیانت و ترور به عمارت مدائن، یکی از نکته.های تاریک زندگی مختار رقم خورده.است. بسیاری از مورخان مشهور بر این باورند که این مختار بوده.است که به عموی خود پیشنهاد تسلیم حسن بن علی امام دوم شیعیان را به معاویه بن ابوسفیان می.دهد و اینکه می.توانند در عوض خوش.خدمتی، به این وسیله به حکومت عراقین (عراق عرب و عجم) دست پیدا کنند.[۱۴] محمد بن جریر طبری به نقل از اسماعیل بن راشد بیان می کند که مختار، پیشنهاد به بند کردن و تسلیم حسن به منظور گرفتن امان از معاویه را به عمویش می دهد تا عمویش به ثروت و اعتبار دست یابد؛ اما با واکنش منفی تند وی روبرو می شود.[۱۵][نیازمند منبع ثانویه معتبر]
مختار بعد از صلح حسن بن علی به کوفه رفت و چون حسن بن علی را یاری نکرده [۱۶] بود برای جبران این اتفاق او در زمره کسانی بود که از کوفه به حسین بن علی نامه نوشت.[۱۷]. خانه مختار محل ورود مسلم بن عقیل بود[۱۸]. پس از آن که مسلم پسر عقیل وارد کوفه شد، مستقیما به خانه مختار وارد شد، مختار او را گرامی داشت، رسما از او پشتیبانی کرد[۱۹]، و با او بیعت کرد. با ورود ابن زیاد به کوفه، مسلم صلاح دید به خانه هانی بن عروه نقل مکان کند. مختار نیز به منطقه خطرنیّه و اطراف کوفه برای جمع آوری افراد و گرفتن بیعت برای مسلم حرکت کرد. امّا با دگرگونی اوضاع کوفه و تسلیم مردم در مقابل ابن زیاد، دوباره به کوفه بازگشت. [۲۰][۲۱]
عبیدالله بن زیاد دستور داد که دعوت کنندگان حسین بن علی و طرفداران مختار با او بیعت کنند، وگرنه دستگیر و اعدام می.شوند.(نیازمند منبع) وی طی ماجرایی طولانی هانی و مسلم را دستگیر و اعدام کرد. ابن اثیر در این زمینه گفته.است: «ابن زیاد پس از مسلط شدن بر اوضاع و شهادت مسلم و هانی، به شدت در جست و جوی مختار بود و برای دستگیری او جایزه.ای معیّن کرد.» [۲۲].
وی همچنین گفته.است: «هنگام دستگیری مسلم و هانی، مختار در کوفه نبود و او برای جذب نیرو به اطراف شهر رفته بود و وقتی خبر ناگوار دستگیری مسلم را شنید، با جمعی از افراد و یارانش به کوفه آمد. هنگام ورود به شهر، با نیروهای مسلح ابن زیاد برخورد کرد و در پی یک گفت و گوی لفظی شدید، بین آنان و مختار و افرادش، درگیری پیش آمد و فرمانده آن گروه مسلح کشته شد و افراد مختار متفرق شدند، زیرا مقاومت را به صلاح ندیدند، مختار از آنان خواست محل را ترک گویند تا ببینند چه پیش خواهد آمد.» [۲۳] یکی از دوستان مختار به نام هانی پسر جبّه، نزد عمرو پسر حریث، نماینده ابن زیاد رفت و ماجرای مخفی شدن مختار را به عمرو اطلاع داد. عمرو به آن شخص گفت: به مختار بگوید مواظب خود باشد که تحت تعقیب است و در خطر می.باشد. مختار به حمایت عمرو بن حریث نزد ابن زیاد رفت. وقتی چشم ابن زیاد به مختار افتاد، فریاد زد: تو همانی که به یاری پسر عقیل شتافتی؟ مختار قسم یاد کرد که من در شهر نبودم و شب را هم نزد عمرو بن حریث به سر بردم.[۲۴]. به هر حال عبیدالله بن زیاد مختار را دستگیر کرد و به جرم همراهی با مسلم، او را کتک زد[۲۵] و از این جریان، زخمی بر چشم مختار به یادگار ماند و او قسم خورد که عبیدالله را تکه تکه کند. عبیدالله او را به زندان انداخت و او تا بعد از واقعهٔ کربلا در زندان بود. مختار، زائده بن قدامه را سری نزد شوهر خواهر خود، عبدالله پسر عمر، به مدینه فرستاد و به او گفت: که ماجرا را به عبدالله پسر عمر بگوید و او از یزید برای او درخواست بخشش کند. عبدالله، همسر صفیه (خواهر مختار) بود. یزیـد بن معاویه و دیگر امویان برایش احترام و ارزش قائل بودند. او نامه.ای برای یزید بن معاویه فرستاد و برای مختار، که دامادش بود، درخواست عفو کرد. یزید نیز بلافاصله، نامه.ای به عبیدالله پسر زیاد نوشت که به محض رسیدن نامه، مختار را از زندان رها ساخت. مختار با نامه یزید از زندان آزاد شد و عبیدالله پسر زیاد او را طلبید و به او اشاره کـرد که اگر نامه یزید بن معاویه نبود، تو را می.کشتم، عبیدالله پسر زیاد به او گفت از کوفه خارج شو. مختار به عبیدالله پسر زیاد گفت: من برای انجام زیارت کعبه به مکه می.روم و با این بهانه به نزد عبدالله پسر زبیر آمد.[۲۶]. گفته شده او چشم خود را به دلیل شلاق.هایی که به دستور ابن زیاد به او زده شد، از دست داد.[۲۷]
در طی قیام عبدالله بن زبیر و توابین [ویرایش]
او بلافاصله به مکه رفت و با عبدالله بن زبیر حاکم مکه که در ستیز با امویان بود بیعت کرد؛ به شرط آنکه ابن زبیر در هر کاری با او مشورت کند و بعد از پیروزی، حکومت عراق عرب را به او بسپارد. در سال شصت وسه هجری سپاهیان یزید به فرماندهی حصین بن نمیر، مکه را محاصره کردند. مختار نیز در کنار دیگر مسلمانان بشدت از حرم دفاع کرد و شجاعتی کم نظیر از خود نشان داد. تا اینکه به علت مرگ یزید محاصره پایان یافت و سپاه شام بازگشتند و خلافت عبدالله پسر زبیر تثبیت شد. مختار بعد از مرگ یزید؛ ۵ ماه در کنار ابن زبیر بود، اما خبری از حکومت عراق عرب نشد. در نتیجه راه خود را از پسر زبیر جدا کرد و مکه را به سوی زادگاه خویش طائف ترک کرد و یکسال را آنجا ماند.
مختار جهت قیام خود، ابتدا می خواست از علی بن حسین تاییدیه بگیرد اما وی روی خوشی به او نشان نداد و لذا با محمد حنفیه مذاکره کرد. محمد حنفیه جواب مبهمی به او داد. مختار این جواب را نشانه تایید تلقی کرد و برای خون خواهی از قاتلان حسین بن علی و تشکیل حکومت مستقل راهی کوفه شد. وی ۶ ماه پس از مرگ یزید و در ماه رمضان به کوفه رسید. در این زمان کوفه به دست طرفداران عبدالله پسر زبیر افتاده بود.[نیازمند منبع]
وی در این زمان فقط به دو چیز فکر می کرد: بدست گرفتن قدرت و انتقام از قاتلین حسین بن علی[۲۸]
ورود او به کوفه مصادف با آمادگی توابین به فرماندهی سلیمان پسر صرد خزاعی برای خروج از شهر بود، اما هیچ فعالیتی (حتی مشورت) در کمک به سلیمان بن صرد و قیام توابین نکرد.[۲۹]
پس از خروج توابین از شهر، قاتلان حسین بن علی که از ناحیه مختار هراس زیادی داشتند، حاکم زبیری کوفه، عبدالله بن یزید را وادار کردند تا مختار را زندانی کند. مختار دوباره زندانی شد.[۳۰] در این هنگام خبر شکست و بازگشت توابین به کوفه رسید. مختار پس از مدتی دوباره با شفاعت عبدالله بن عمر نزد ابن زبیر آزاد گردید.[۳۱]
گویا مختار با سلیمان بن صُرَد خزاعی رهبر شیعیان کوفه در رقابت بود. او می گفت سلیمان دید سیاسی ندارد و فقط می.خواهد خود و ما را به کشتن می دهد. تلاش های مختار جمع بزرگی از شیعیان را از اطراف سلیمان پراکنده ساخت و از ده هزار نفر سپاه او فقط چهار هزار نفر با او به جنگ عبیدالله زیاد رفتند.[۳۲]
دوران قیام و زمامداری [ویرایش]
سوگواری محرمرویدادهانبرد کربلا · شام غریبان · اسارت در شامافرادحسین بن علی · علی.اکبر پسر حسین · علی.اصغر پسر حسین · عباس بن علی · زینب کبری · سکینه بنت حسین · مسلم بن عقیل ·
فهرست کشته.شدگانجای.هاحرم حسینی · حسینیه · موزه محرممناسبت.هاتاسوعا · عاشورا · اربعینمراسممرثیه · نوحه · تعزیه · روضه · تکیه · زنجیرزنی · عَلَم ·
سقاخانهن • ب • و
مختار خود را نماینده محمد حنفیه در کوفه معرفی کرد.[۳۳] و مردم را به قیام دعوت کرد. علی بن حسین امام چهارم شیعیان به محمد حنفیه: «یا عم لو ان عبدا زنجیا تعصب لنا اهل البیت لوجب علی الناس موازرته و قد ولیتک هذا الامر فاصنع ماشئت؛ عموجان! اگر برده سیاهی به حمایت از ما برخاست بر مردم واجب است که او را کمک کنند و من مسئولیت این امر «ورود در قیام مختار را» به تو واگذار کردم هر گونه که خواستی عمل کن.»[۳۴]
هنگامی که عده ای برای سنجش صحت این ادعا به نزد محمّد حنفیه آمدند، وی گفت: «اما ما ذکرتم من دعاء من دعاکم الی الطلب بدمائنا فوالله لوددت ان الله انتصر لنا من عدونا بمن شاء من خلقه؛ در مورد آنچه گفتید که کسی شما را دعوت کرده تا انتقام خون اهل بیت را بگیرید، به خدا من دوست دارم تا خداوند به دست هر کس که خود از بندگانش خواهد، انتقام ما را بگیرد».[۳۵].آنها این سخن را حمایت از مختار دانستند و این باعث شد او در کوفه جایگاه ویژه ای یابد. لذا بسیاری از آنها با او بیعت کردند. و از میان آنها سپاه بزرگی از قبایل قدرتمند شیعه فراهم شد. شامل:قبایل قدرتمند نخعی به ریاست ابراهیم پسر مالک اشتر. او تاثیر زیادی در پیروزیهای مختار و شکست او داشت. دیگر قبایل قدرتمند شیعه، مانند قبایل یمنی. موالی: بیشتر اعراب به دلیل تعصّب نژادی و قبیله ای از عجم، یعنی غیر عرب متنفّر بودند. ظهور اسلام و «برابری مسلمانان» این اخلاق را قدری تغییر داد، امّا کسانی که پس از اشغال کشورشان اسیر می.شدند، و در مقابل آزادی مسلمان می شدند، گاه برای تحقیر «موالی» به معنای «آزاد شدگان» نامیده می شدند. اکثر موالی کوفه ایرانی بودند و در بدترین وضعیت ممکن زندگی می کردند. آنها بدلیل خشم عمیق از امویان و اعراب و قاتلین اهل بیت به مختار پیوستند. آنها اکثریت پیروان مختار را تشکیل می دادند. به طوری که تاریخ نگاران قیام توابین را عربی و قیام مختار را عجمی می.دانند. به طوری که وقتی یکی از سرداران شام برای مذاکره با ابراهیم بن مالک اشتر به اردوگاه او می.رفت از ابتدای لشكر تا خیمۀ ابراهیم، حتی یک کلمۀ عربی نشنید[۳۶]. این گروه به جند الحمراء یا لشكر سرخ معروف شدند.[۳۷] اعراب کوفه: از آنجا که کوفه مرکز شیعیان عراق بود و اشراف کوفه با او مخالف بودند مختار کوشید از قدرت مردم، از جمله کسانی که در قیام توابین شرکت نکردند، یا از آن بازگشتند به نفع خود و اهل بیت و در مقابل اشراف استفاده کند. وی با شعار توابین؛ «یا لثارت الحسین»(به فارسی:به خونخواهی حسین)و شعار «یا منصورُ اَمِت؛ اى پیروز، بمیران» که پس از پیروزی در جنگ بدر رایج شده بود، در چهارشنبه ۱۶ ربيع.الثاني ۶۶ (قمری) [۳۸] و به نقلی در شب ۱۴ ربیع الاول سال ۶۶ هجری [۳۹] در کوفه به پاخواست. عبدالله بن مطیع فرماندار مصعب بن زبیر در کوفه مخفیانه گریخت و پنج سال بعد از واقعه کربلا دوران زمامداری هجده ماهه مختار آغاز شد.
او تجهیز و جمع.آوری سپاهی به کمک ابراهیم پسر مالک اشتر قلمرو كوفه را تا موصل گسترش داد و بدین ترتیب مناطقی چون مدائن، و قلمرو ارمنیان- آذربایجان-اردلان- ری- اصفهان- حلوان(سر پل ذهاب)-حوران- ماهیان نیز زیر سلطه عراق قرار گرفت؛ و فقط بصره و حجاز زیر سلطه ی آل زبیر بود. [۴۰]
در این زمان مختار با سه دشمن روبرو بود:سپاه شام از مسببان واقعه کربلا خصوصاً اشراف کوفه زبیریان بصره اولین اقدام او پس از بدست گرفتن قدرت، خونخواهی از گروه دوم بود. اگرچه بسیاری از آنها در قیام مختار به بصره گریختند، در اکثر اسناد کشته شدگان به دست مختار را حدود ۳۰۰۰ نفر را ذکر کرده اند[نیازمند منبع]. البته در بحار الانوار این تعداد ۱۸٬۰۰۰ نفر بیان شده.[۴۱] امّا از آنجا که لشکر عمر سعد ۱۰٬۰۰۰ نفره بوده[نیازمند منبع]، بسیاری گریخته اند، بسیاری به اجبار در لشکر عمر سعد بوده اند و بعدها با توابین قیام کردند[۴۲]، این عدد بعید است.
نبرد با عبید اللّه بن زیاد [ویرایش]
سپاه او سپس لشكر عبيدالله بن زياد را در موصل شكست داد كه عبيدالله نيز در این نبرد كشته شد.[۴۳]
لقب ابوکیسان [ویرایش]
درباره لقب ابوکیسان که به اتفاق اکثر متون لقب مختار بوده است برخلاف وجه تسمیه آن اختلافی نیست. برخی اما لقب کیسان را از کیس به معنی زیرک، مدبر، عاقل، از زبان امام اول شیعیان و خلیفه چهارم اهل سنت، علی بن ابی.طالب در زمان کودکی مختار می.دانند. برخی ابوکیسان را لقب ابوعمره، یار ایرانی او می.دانند که به خاطر شدت همنشینی و علاقه، مختار آن را برگزیده بود و برخی دیگر ابوکیسان را لقب غلام صاحب.نظر و کاردان مختار معرفی می.کنند.[۴۴]
مجازات شدگان قیام [ویرایش]
از جمله قاتلان و مسببان واقعه كربلا كه بوسيله مختار مجازات شدند:[۴۵]
فردجنایتکیفرشمرفرمانده پیاده سوار لشگر یزید و سر حسین را از تن جداکردگردنش را زدند و بر بدنش اسب تاختندخولیاو سرحسین را بر نیزه زد و گوشه.واره از گوش زنان کند[۴۶]کشته او را در آتش انداخت و خاکسترش را بر باد دادابن زیادحاکم کوفهدر جنگ موصل کشته شدوجسدش را به آتش كشیدند[۴۷]عمر بن سعدفرمانده سپاه یزید و شوهرخواهر مختارمختار کفش خود را پوشید و صورت عمر سعد را زیر کفش خود قرار داد سپس دستور داد سر عمر سعد را ببرندشرجیل بن ذی الکلاعاز پشت سر سیلی به حسین زده بوداو را به آتش سوزاندندحصین بن نمیراز فرماندهان گروه تیرانداز به سپاه حسیندر نزدیکی موصل کشته شدنافع بن مالککسی.كه آب را بر حسین بستعمرو بن حجاجفرمانده جناح راست لشگر عمر بن.سعدپس از فرار از دست مختاردر بیابانی از شدت تشنگی، مرد.بشر بن خوطقاتل جعفر بن عقیلگردنش را زدند و جسدش را در آتش سوزاندند.بحدل بن سلیمانگشت حسین را برای انگشترش بریدهر دو دست و پایش را قطع کردند و آنقدر در خون خود غلطید تا مرد..زید بن ورقاءبا شمشیر، دست راست عباس بن علی را از کار انداختاو را که رمقی در بدنش بود، زنده در آتش سوزاندندحکیم بن طفیلپس از قطع دست راست عباس، دست چپ عباس را از كار انداختآنقدر بر بدن آن تیز زدند تا مانند خارپشت شد و به هلاکت رسیدسنان بن انس نخعیکسی.که نیزه بر پشت حسین زددست و پایش را بریدند و هنوز جان داشت كه او را در دیگ روغن جوشان افكندند [۴۸][۴۹]عبدالله بن اُسَیدکسی.که خیمه.ها را آتش زدمالک بن نسیربا شمشیر بر سر حسین زددست و پای او را بریدندو به خود پیچید تا مرداسحاق بن حیوهپیراهن حسین را به سرقت برد و پوشیدحارث بن نوفلکسی.که تازیانه به زینب زدمرة بن منقذقاتل علی اکبراول دو دست او را بریدند، بعد زبانش را از دهانش بیرون کشیدندو بعد تنش را در آتش سوزاندندحرملهقاتل علی اصغردست و پاى او را بريدند، سپس او را بآتش سوزاندند[۵۰]اخنس بن مرثداز جمله ۱۰نفری که بر بدن حسین اسب تاختندبا اسب های تازه نعل، بر بدنشان تاختنداسحاق بن حیوهاز جمله ۱۰نفری که بر بدن حسین اسب تاختندبا اسب های تازه نعل، بر بدنشان تاختندصالح بن وهباز جمله ۱۰نفری که بر بدن حسین اسب تاختندبا اسب های تازه نعل، بر بدنشان تاختندهانی بن ثبیت حضرمیاز جمله ۱۰نفری که بر بدن حسین اسب تاختندبا اسب های تازه نعل، بر بدنشان تاختند
نبرد با زبیریان و اشراف کوفه [ویرایش]
به دلیل پشتیبانی موالی [۵۱] خصوصاً اسیران دیلمی کوفه و نیز خیانت کوفیان پشتیبانی بزرگان عرب را از دست داد. ابراهیم در محاصره سپاه عبدالملک بن مروان بود و نمی.توانست به یاری مختار بیاید. سرانجام با سپاهی اندک به مصاف مصعب بن زبیر رفت و کشته شد.[۵۲]
نقلی است كه ابراهیم بن مالک اشتر از مختار کناره گرفت و به اشراف کوفه در بصره پیوست.[۵۳][۵۴] ابن اعثم سخن صریحی را از زبان مختار آورده که چشم به کمک ابراهیم دوخته، می.گوید: «عجب مصیبتی است امروز، ای کاش ابراهیم در کنارم بود؛ اما او مرا رها کرد و من چاره.ای جز تن دادن به مرگ ندارم».[۵۵] مدت زمام.داری مختار در کوفه یک.سال و نیم بوده است.[۵۶] هنگامی که کشته شد، ۶۷ سال از عمرش سپری شده بود و کشته شدنش روز چهاردهم ماه رمضان سال ۶۷ اتفاق افتاده.است.[۵۷]
سرانجام بستگان او [ویرایش]
پس از او دو همسرش، یکی دختر نعمان بن بشیر انصاری و دیگری دختر سمرة بن جندب، مورد بازجویی زبیری.ها قرار گرفتند. دختر سمره درباره مختار گفت که هرچه شما درباره او عقیده دارید من نیز عقیده.ام همان است! اما دختر نعمان درباره مختار گفت: «انه کان عبدا من عباد الله الصالحین»؛ او بنده.ای از بندگان صالح خداوند بود. مصعب بن زبیر او را نیز به قتل رساند.[۵۸]
آرامگاه [ویرایش]
پس از كشته.شدن مختار توسط مصعب بن زبیر، پیکر او در دیوار قصر الاماره نزدیک مسجد کوفه مدفون شد، این قبر مخفی ماند تا اینکه سید مهدی بحرالعلوم در زمان خود به جستجو و آشنایی با آثار و محراب.های مسجد پرداخت، سید در آن زمان ترجیح داد مسجد کوفه با خاک مدفون شود چون زمین مسجد پائین.تر از دیگر سرزمین.های منطقه بود و در نتیجه آبهای سطحی در آن جریان پیدا می.كرد، پیرو دستور آیت.الله بحرالعلوم زمین مسجد کوفه که عمق آن مساوی مقام پیامبر و خانه حضرت نوح بود با خاک پاک پر شد تا از آلودگی.ها در امان نگه داشته شود در جای همان محراب.ها بر روی خاک محراب.های جدید ساخته شد همان.گونه که اکنون هم نمایان است.
در زمان بررسی.ها جستجوی آثار مسجد که از طرف سید و جمعی از علما صورت گرفت، سید قبر پنهان شده.ای را پیدا کرد و جایگاه آن قبر انتهای راه.رو در زیرزمین و به طرف خارج مسجد به سمت قصرالأماره بود و بر آن قبر سنگی یافتند که بر آن اسم و لقب مختار نوشته شده بود.[۵۹]
پس از یافتن قبر، محسن الحاج عبود شلاش ساختن حرم جدید و بزرگی برای مختار را بر عهده گرفت و آن.را به رواق حرم حضرت مسلم از سمت جنوب ملحق کرد،[۶۰] و برای قبر پنجره.ای آهنین قرار داد و درب راه.رو که در حجره.ای در کنج مسجد کوفه قرار داشت را مسدود کرد. علامه شیخ عبدالحسین تهرانی از شاگردان برجسته صاحب جواهر و وصی امیرکبیر، وقتی برای زيارت عتبات عالیات وارد عراق شده بود، نسبت به تعمیر و تجدید بنای مزار مختار همت گماشت. علامه امینی به نقل از کتاب مزار شهید، زیارتنامه.ای جالب برای مختار نقل می.کند و از این زیارتنامه، که شهید آن را نقل کرده.است، معلوم می.شود که قبر مختار از دیرزمان، مورد علاقه شیعیان و آزادمردان بوده و ابن بطوطه نیز در سفرنامه خود به آن اشاره کرده.است.[۶۱] ضریحی از چوب روی قبر او نصب شده و پنجره.ای در زاویه شرقی به دیوار مسجد کوفه (سمت جنوب) باز می.شود. قطعه سنگی از قرن دوم هجری به خط کوفی دارد که روی آن نوشته.اند: «هذا قبر مختار بن ابی عبیدة الثقفی الآخذ بثارات الحسین».[۶۲]
موضع اهل بیت در برابر مختار [ویرایش]
پس از قیام، در روایتی آمده.است: هیچ زن هاشمیه.ای بعد از شهادت حسین موهایش را شانه و خضاب نکرد تا زمانی که مختار سر ابن زیاد را برای فرزندش فرستاد.[۶۳] چون امام سر عبیدالله را دید، گفت دوزخ جای او باد! بعضی گفته اند علی بن حسین را پس از شهادت پدرش جز آن روز خندان ندیدند.[۶۴] و ابن عبدریه نوشته.است: «سر عبیدالله را هنگامی نزد علی بن حسین آوردند که نیم.روز بود و او ناهار میخورد. چون سر را دید گفت: سبحان.الله، کسی فریفته دنیا نمیشود مگر آنکه حق نعمت خدا در گردنش نباشد وقتی سر پدرم را نزد ابن زیاد آوردند غذا می.خورد.»[۶۵][۶۶] در نقلی دیگر آمده است که سر به سجده نهاد و فرمود: «حمد و سپاس خداوندی را که انتقام مرا از دشمنم گرفت؛ خداوند پاداش نیک به مختار عنایت فرماید.»[۶۷]
پس از مرگ. محمد بن علی(نوه حسین)(علیهم السلام) فرمود: «به مختار ناسزا نگویید چون او قاتلین ما را به سزای عمل ننگین آن.ها نشاند و زن.های بی.شوهر ما را شوهر داد و در شرایط تنگدستی مختار ما را کمک کرد.»[۶۸]
اختلافات تاریخ نگاران در مورد مختار [ویرایش]
مورخین، اعم از شیعه و سنی در مورد شخصیت مختار اختلاف نظر دارند برخی او را مستحق لعن و نفرین می.دانند و گروهی او را بسیار مدح و ستایش می.کنند.[۶۹] اموی.ها و زبیری.ها کوشیدند تا انواع و اقسام اتهامات را به او نسبت دهند. اتهاماتی چون ادعای «نبوت» برای خودش، [۷۰] ادعای «مهدویت» برای ابن حنفیه و تأسیس فرقه کیسانیه[۷۱] و شایع.تر از همه نسبت دادن لقب «کذاب» به مختار است که اغلب این نسبت.ها، بعد از مرگ مختار به او نسبت داده شده.است.[۷۲]
مختار شیعه بود ولی امامت علی بن حسین قبول نداشت و معتقد بود که امامت باید از جناب محمد بن علی حنفی که برادر ناتنی حسین بود، ادامه بابد[۷۳]
مجلسی درباره مختار می.گوید:
«مختار، فضایل اهل بیت پیامبر اکرم را بیان می.کرد و حتی مناقب امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین را برای مردم منتشر می.ساخت و معتقد بود که خاندان پیامبر از هر کس برای امامت و حکومت پس از پیامبر سزاوارترند و از مصایبی که بر خاندان پیامبر وارد شده، ناخشنود بود.»[۷۴] »
بسیاری از علمای شیعه، این اتهامات را ساختهٔ دشمنان مختار از زبیریان و امویان که از او ضربه خوردند دانسته.اند، که پس از مرگش به وی نسبت داده.اند.[۷۵][۷۶][۷۷] برخی می.گویند مختار در باطن برای تصاحب حکومت عراق قیام کرد.[۷۸].
مختار قاتلان حسین را «مثله» می.کرد، اعضایشان را می.برید[۷۹] و این کار حتی در جنگ با کفار ممنوع است.[نیازمند منبع]
سید جعفر شهیدی نیز در این باره آورده.است:
«... از نو قتل.گاه، بلکه قتل.گاه.های دیگری به راه افتاده، اما این بار قربانیان، آن پاکان و عزیزان خدا نبودند، دژخیم.هایی بودند که دست.هایشان تا مرفق، در خون آزادگان رنگین شده بود. امروز وقتی ما داستان کشتار مختار، پسر ابی.عبیده ثقفی را می.خوانیم، اگر سری به کتاب.های حقوقی زده باشیم، ممکن است چنان انتقامی را تا حدی خشن بدانیم و بگوییم: چرا چنان کردند؟ یکی را چون گوسفند سر بریدند و یکی را شکم پاره کردند و دیگری که تیری به فرزندی از فرزندان حسین (علیه.السلام) افکنده و آن جوان که دست را سپر ساخته و تیر، دست و پیشانی او را شکافته بود، همان کیفر دادند، دیگری را در دیگ روغن جوشان افکندند و دست و پای آن یکی را به زمین دوختند و اسبان را روی آن گذراندند، چنانکه نوشته.اند، تنها یکجا دویست و چهل و هشت تن را، که در قتل حسین و یاران او شریک بودند، طعم اینگونه کیفرها چشاندند؛ ما این داستان.ها را می.خوانیم و در آن نوعی قساوت می.بینیم، اما باید دانست که قضاوت مردم سیزده قرن بعد درباره کردار پیشینیان درست نیست.[۸۰]
»
توفیق اعلم، دانشمند معاصر، درباره انتقام مختار می.گوید:«تنها برخورد قاطع و خونباری که در تاریخ از ملامت مصون مانده و عذر آن پذیرفته شده همین کار عادلانه مختار است.»[۸۱]
روایات رسیده درباره مختار بر دو قسم هستند، روایاتی که او را مدح و روایتی که او را سرزنش می.کنند. روایات رسیده در مدح او روایاتی قوی.تر هستند. [۸۲]
حضور مختار در متون تاریخی و سیره امامان شیعه را می.توان به درک علی بن ابی.طالب و برخی دیگر از بزرگان بنی.هاشم و صحابه و راویانی مربوط دانست که مختار در نزد آنان شاگردی کرده و به نقل حدیث پرداخته.است و البته که جزو مردانی است که امامان شیعه نیز پیرامون شخصیت و فعالیت.هایش صحبت.هایی داشته.اند. اما دلیل اشاره نام مختار در متون کلامی متقدم شیعه چون مباحث کلامی شیخ مفید را باید در انتساب فرقه کیسانیه به مختار دانست، فرقه.ای که آنگاه که شیخ مفید نیز درباره بطلان آن استدلال کلامی می.کند.[۸۳]
دیدگاه محمد بن علی و جعفر بن محمد امامان شیعه [ویرایش]
در کتاب رجال.کشی به عنوان یکی از متون معتبر رجالی شیعه از زبان محمد بن علی، امام پنجم شیعیان در رابطه با مختار و خطاب به پسر مختار آمده است:
«خدای پدرت را رحمت کند که خون.های به ناحق ریخته شده ما را طلب کرد و قاتلان «عزیز ما» را کشت. »
همچنین جعفر بن محمد امام ششم شیعیان در رابطه با مختار می.گوید:
«بانوان هاشمی پس از شهادت حسین خود را نیاراستند و خضاب نکردند تا آنگاه که مختار سر عبیدالله و عمربن.سعد و برخی دیگر را به مدینه فرستاد.[۸۴]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-