واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: هميشه پاي يك زن در ميان است
ضيغمي فيلم سينمايي محيا سومين ساخته اكبر خواجويي است كه بعد از سال ها پس از توليد فيلم هاي سيرك بزرگ و خانه ابري ساخته است.محيا ملودرامي اجتماعي و عاشقانه دارد و داستان دكتري جوان به نام جاويد با بازي شهاب حسيني است كه به دختري به نام محيا با بازي الهام حميدي علاقه مند مي شود. در اين ميان دختر خاله شيرازي جاويد به او علاقه مند است و براي ادامه تحصيل به منزل جاويد مي آيد تا شايد دل او را به دست آورد. محيا نيز پسر دايي عاشق پيشه اي دارد كه در اين ميان مربع عشقي تشكيل مي شود و فيلم بر پايه كليشه و تكرار استوار است. محيا دختريك غسال از خانواده اي است كه فاصله طبقاتي زيادي با جاويد دارد. او نسل به نسل به اين كار مي پردازد. كارگردان در اين فيلم سعي كرده با انتخاب اين شغل و ايجاد موقعيت و فضاي جديد نگاهي نو از روابط را به تصوير درآورد. نويسندگي و تهيه كنندگي محيا نيز بر عهده خود خواجويي است و بازيگراني چون الهام حميدي، شهاب حسيني، مريم بوباني، مهسا كرامتي، آزيتا حاجيان، مجيد سعيد، برزو و انوشيروان ارجمند در محيا ايفاي نقش مي كنند. فاصله طبقاتي محيا و جاويد و شغل خانواده محيا و جود خواستگار سمجي چون پسر دايي محيا مانع بزرگي بر سر راه اين وصلت است.در اين ميان كارگردان با ورود به سوژه اي جديد و به تصوير درآوردن داستان به سمت و سوي سينماي به اصطلاح معناگرا سعي مي كند كه از كليشه تكراري به دور شود. بازي مجيد سعيدي در نقش پسردايي محيا نچسب و ضعيف است. او نقش خواستگاري لات و سمجي را بازي مي كند كه سال ها خاطرخواه محياست و هر كسي را كه به معشوقش نزديك شود با زور و تهديد فراري مي دهد و در تقابل با جاويد در ادامه حضور خود او را تهديد به مرگ مي كند و اين كاراكتر مانند تمامي الگوهاي كليشه اي پرداخت شده است. اگر سعيدي باور پذيرتر بازي مي كرد در ذهن مخاطب ماندگار مي شد. محيا براي فرار از جاويد خواسته اي عجيب از او مي خواهد و چون مي داند كه جاويد از مرده مي ترسد شرط ازدواج با او شستن 7 مرده است. جاويد تنها راه رسيدن به او را غلبه بر ترسش مي داند و قبول مي كند كه 7 مرده را بشويد و با دوري از خانواده و رياضت و سختي كشيدن در يك روستاي دورافتاده نشان دهد تغيير و تحول در مسير زندگي اش ايجاد كرده است تا به محيا برسد. ولي باز هم پرداخت اين بخش بيشتر به كليشه ها تكيه شده است. انتخاب زوج هنري الهام حميدي و شهاب حسيني كه بازي اين دو را در فيلم بچه هاي ابدي شاهد بوديم سبب شده كه حركت فيلم به مسيري آشنا و تكراري پر رنگ تر شود و اگر كارگردان زوجي نا آشنا را براي اين 2 نقش انتخاب مي كرد، از كليشه ها دور مي شد. محيا با نوع داستان پردازي خود و موقعيت دراماتيكي كه براي قهرمانش خلق مي كند در 2 سطح پيش مي رود. يكي ظاهر قصه و مسائل زندگي و اجتماعي كه در ازدواج جوانان به عنوان موانع و تعصب هاي سنتي مطرح است و ديگري هم در لايه پنهان داستان استوار و نوعي معنا گرايي و پرداختن به سير و سلوك معنوي است كه در نيمه دوم فيلم در پس زمينه قصه روايت مي شود.جاويد در هر مرحله از اين سير و سلوك علاوه بر طبابت در آن روستاي دور افتاده با دنياي درون خود آشنا مي شود و به تدريج با شستن مرده ها بر ترس و ضعف هايش غلبه مي كند تا شايستگي وصل به معشوقش را به دست آورد. شهاب حسيني بازيگري تواناست و بازي خوبي در اين فيلم ايفا مي كند و مي تواند در بسياري از لحظه ها با بازي خوب توانايي هايش را ثابت كند. حسيني در اين فيلم نامزد سيمرغ بلورين بهترين بازيگر مرد نقش اول شد و در نهايت به يك ديپلم افتخار اكتفا كرد. الهام حميدي همان بازي هاي تكراري خود را ايفا مي كند و حتي معصوميتي را كه دارد در خلوت خود حفظ كرده و به گونه اي رفتار مي كند كه تماشاچي حس مي كند انتخاب جاويد و كرم (پسر دايي اش) برايش فرقي ندارد و خيلي خنثي و بي تفاوت نقشش را بازي مي كند كه بي تفاوتي او توي ذوق مي زند.انوشيروان ارجمند در نقش ميرطاهر قصه كاراكتري را بازي مي كند كه فرزانه دانايي است كه موي بلند دارد و حرف هاي عارفانه و نصيحت گونه به جاويد مي زند - ناگفته نماند كه جاويد براي غلبه به ترس به روستايي مي رود كه او فرزانه و هنرمند و مرده شور آن روستاست ولي ارجمند كارها و حرف هايش تكراري است و نتوانسته است نقش رسيدن به معنويت و عرفان را بازي كند و شايد نويسنده و كارگردان مراحل سير و سلوك را خوب پرداخت نكرده، تا بازيگر بتواند با تماشاگر و جاويد ارتباط برقرار كند. زيرا ميرطاهر و جاويد در مدت كوتاهي با يكديگر آشنا مي شوند و در اين مدت كوتاه شايد خانواده جاويد و حتي محيا باور نكند كه جاويد به اين ديدگاه نسبت به زندگي رسيده و بر ترس خود غلبه كرده است.ميرطاهر قرار است ديدگاه جاويد را نسبت به زندگي تغيير دهد ولي وجود اين كاراكتر در فيلم بي معني و آزار دهنده است. ديالوگ هايش را نيز انگار از روي كتاب اخلاق مي خواند. نكته عجيب اين فيلم اين است كه در مدت كوتاهي 6 نفر با هم مي ميرند، ميرطاهر و جاويد آن ها را مي شويند و غسل و كفن مي كنند و نفر آخر هم خود ميرطاهر است كه مي ميرد و جاويد به تنهايي او را غسل و كفن مي كند. ضرورتي نداشت كه مير طاهر بميرد و اگر او به زندگي خود ادامه مي داد بهتر بود. ضعف هاي فيلم نامه محيا آشكار است ولي از حق نگذريم محيا شروع خوبي دارد و تماشاگر را تا پايان فيلم ترغيب مي كند. محيا ويژگي مثبت و روايت روان و قابل قبولي در بيان قصه دارد كه مخاطب را سرگرم مي كند و شايد براي خيلي از مخاطبان عنصر مرده شويي و هيجان و ترسي كه در آن نهفته است شيرين و جذاب باشد.تمامي كاراكترهاي فيلم كليشه اي و مانند تمامي فيلم ها تكراري هستند اما خوبي كليشه هاي محيا در اين است كه هنوز هم رقباي يك قصه عاشقانه امتحان خود را پس داده و در جاي خودشان به درد مي خورند و ديدن سرنوشت شخصيت هاي اصلي فيلم انسان را كنجكاو مي كند. هر چند كه گفته مي شود فيلم بار معناگرايانه زيادي دارد ولي در واقع اين فيلم بار معنايي را به خوبي به تصوير در نياورده است و محيا فيلم معناگر نيست و بر مبناي طرح مسئله مرگ عشق و سير و سلوك عارفانه ميان محيا و جاويد نمي تواند تضمين كننده معناگرايي فيلم باشد.فيلم سينمايي محيا فيلمي است كه از ميان فيلم هاي روي پرده توانسته رضايت مخاطب را جلب كرده و موفق عمل كند.
سه شنبه 5 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 417]