محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826586567
گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گزيده سرمقالههاي روزنامههاي صبح امروز ايران
خبرگزاري فارس: روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه گزيده برخي از آنها در زير ميآيد.
* كيهان
روزنامه كيهان در يادداشت روز خود با عنوان «در فضيلت تفاهم» به قلم سعدالله زارعي آورده است: بعضي از عناصر عضو دولت نهم، دولت دكتر احمدي نژاد را همه موجوديت اصولگرايي به شمار مي آورند. بعضي ديگر از اصولگرايان دولت كنوني را يك جزء از مجموعه اصولگرايان مي دانند و اي بسا معتقد باشند، دولت دكتر احمدي نژاد از نردبان اصولگرايي بالا رفته و سپس نردبان را از كنار ديوار اصولگرايي به سمت پايين پرتاب كرده است!
بعضي از اصولگرايان - بخصوص برخي از نمايندگان فعلي مجلس- معتقدند دولت پاس «در رأس امور بودن مجلس» را نمي دارد و بعضي ديگر از نيروهاي اصولگراي دولت اعتقاد دارند نمايندگان مجلس پاس دولت كه «بار اصلي كشور را به دوش دارد» نمي دارند. به همين ترتيب بعضي از نيروهاي دولت اعتقاد دارند احزاب و گروههاي اصولگرا نوعاً درصدد ناديده گرفتن خدمات دولت هستند. كما اينكه بعضي از نيروهاي احزاب و گروههاي اصولگرا اعتقاد دارند دولت در پي انكار احزاب و گروههاست و اساساً نسبت به هرگونه تشكل آلرژي دارد. همين ديروز كه رئيس جمهور محترم در هنگام بازديد از نمايشگاه بين المللي مطبوعات و خبرگزاري ها ديدار از روزنامه ها و خبرگزاري ها را با اين استدلال كه اين بار نوبت رسانه هاي تخصصي و شهرستاني هاست، وا نهاد، اين زمزمه برخاست كه دولت از كارهاي حزبي گريزان است! و حال آنكه سال گذشته رئيس جمهور مطبوعات شهرستان را به دليل ضيق وقت وانهاده بود.
بعضي از نيروهاي اصولگرا معتقدند دولت از سرمايه هايي هزينه مي كند كه حاصل دهها سال تلاش دلسوزانه نظام، رهبري آن و مؤمنين است؛ از اين رو بايد با جديت تمام، همه عملكردهاي دولت را زير نظر گرفت و آنجا كه با معيارها ناهمخوان است مورد نقد «آشكار» وجدي قرار داد. از آن طرف بعضي از نيروهاي دولت معتقدند دولت كنوني مهمترين سرمايه و حصار اصولگرايي است و از اين رو همه نيروها بايد پاي كار اين دولت بيايند تا اين دولت با سرعت شرايط ناهموار كنوني را اصلاح كند.
از اين دست گزاره هاي متفاوت ميان اصولگرايان فراوان وجود دارد و هر كدام از آنها جداگانه درست يا نزديك به درست است؛ ولي ترديدي وجود ندارد كه اين گزاره ها در متن خود موجب وحدت و همگرايي اجتماعي و سياسي نمي شود.
در اين خصوص گفتني هايي وجود دارد كه به بعضي از آنها به اختصار مي پردازيم:
1- دولت دكتر محمود احمدي نژاد در «ميدان اصولگرايي» و در مقايسه با ارزشهاي هم عرض «ارزشمندترين» سرمايه اصولگرايان به حساب مي آيد ولي اطلاق همه موجوديت اصولگرايي براي دولت درست نيست. ضمن آن كه همه ارزش ها نيز در دولت خلاصه نمي شود. اين كه دولت را نه همه موجوديت بلكه ارزشمندترين سرمايه بدانيم چيزي از اهميت دولت نمي كاهد.
2- مجلس شوراي اسلامي بدون ترديد در رأس امور است و دولت نيز بدون ترديد مستوجب بالاترين حمايت است چرا كه بار اصلي كشور و نظام را بر دوش دارد. اما در اين ميان اگر اين دو گزاره را جداگانه ببينيم دچار چالش مي شويم از آن طرف اگر مجلس و دولت هر كدام به صلاحيت هاي خود بعنوان «اختيارات حداكثري» بنگرند و به عنوان پاسداري از حيطه و حدود خود در مقام اثبات خويش برآيند، مملكت با يك چالش فراگير و لاينحل مواجه مي شود. نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در يك نگاه انفرادي مي توانند «در همه امور كشور» قانون وضع كنند، رئيس جمهور و كابينه را مورد سؤال و استيضاح قرار دهند و با نظارت در ريز و درشت كاركردهاي دولت مواردي را بيابند و با آن دولت را زير سؤال ببرند، از آن طرف اعضاي دولت مي توانند با استفاده از هويت قانوني خود بدون توجه به نظرات ديگر اركان نظام وارد ميدان شوند و هر نوع نقد و نصيحتي را «تخريب» بخوانند و آن را محملي براي نفي دولت تلقي كنند؛ در اين فضا بسياري از امور كشور با تأخير يا تعطيلي مواجه مي گردد. واقعيت اين است كه نمايندگان مجلس در هنگام قانون نويسي بايد توجه جدي داشته باشند كه عملاً وارد حوزه «اجرا» نشوند. مجلس در عمل بايد در مواجهه با دولت به «حداكثر همكاري» بيانديشد در اين فضا اختيارات نمايندگان مجلس امكان بروز و ظهور دارد.
از آن طرف اگر دولت فضاي همكاري را دچار مضايقه كند و مجلس را در آن طرف ماجرا به حساب آورد علاوه بر آنكه خود را از كمك مجلس بي بهره نموده با موانع قانوني و نظارتي نمايندگان نيز مواجه شده و مقصود دولت تأمين نمي گردد.
3-دولت كنوني بدون ترديد نه محصول تصادف و حادثه است و نه محصول هنرمندي و هنرنمايي يك يا چند نفر. اين دولت محصول دو دهه تلاش پيگيرانه عدالت گرايان و معنويت خواهان- كه امروز به اختصار اصولگرا ناميده مي شوند- مي باشد و بدون تعارف بايد گفت براي پيدايي دولتي با اين مختصات بيش از همه رهبر معظم انقلاب اسلامي تلاش كرده اند. بنابراين اگر عناصر اصلي دولت با اين تحليل كه «اين دولت حزبي نيست» و «به هيچكس به جز مردم بدهكار نيست» به همه نيروهايي كه در اين دو دهه براي حاكم كردن انديشه عدالت خواهي تلاش كرده اند، پشت كند، در واقع خود را از عقبه اي عظيم محروم كرده و به مصداق «سرشاخه بنشسته بن مي بريد» حيات خود را در معرض خطر قرار داده است.
اما در عين حال اين نكته را نيز بايد در نظر داشت كه هيچكدام از گروهها، طيف ها، احزاب و شخصيت هاي اصولگرا نيز به تنهايي به وجود آورنده دولت نيستند بلكه جبهه اصولگرايان حاصل جمع همه آنهاست. از اين روي برخي دلخوري هاي متقابل- چه موجهه و چه غيرموجه- نبايد اين مجموعه را مخدوش كند و همگان بايد دولت كنوني را كه نزديكترين مصداق به «نسخه اصل» است، پاس بدارند.
4-بسياري از مخالفان اصولگرا تلاش مي كنند تا دولت كنوني دائماً «درگير حاشيه ها» باشد. ترديدي نيست كه عناصري از دولت نيز در اين حاشيه سازي ها نقش دارند ولي براي مخالفان اصولگرايي مي كوشند از اين حاشيه سازي به عنوان اهرمي بازدارنده بهره گيري كنند. اصولگرايان اگر هم به حاشيه اي ايراد دارند نبايد آنقدر وجه اين حاشيه يا آن حاشيه را پررنگ كنند كه اصل حركت اصولي دولت به حاشيه رانده شود.
5-اگر نيك بنگريم مي بينيم برخي از افراد و جريان ها كه در ابتداي عمر دولت كنوني وعده داده بودند كه اين دولت بيش از شش ماه دوام نمي آورد و پس از آن هر روز به طرح موضوعي عليه دولت رو مي آورده و به ابهام آفريني در تريبون ها و حتي مكان هاي مقدس رو مي آوردند در تلاش دائمي اند تا مخالفان اصولگرايي را به نام مخالفان دولت در زير يك خيمه گرد آورند و كمر اصولگرايي را با نفي عدالتخواهي و دولت عدالتخواه بشكنند از اين رو بسيار ساده لوحي است اگر بعضي از اصولگرايان آنقدر بر مدار ضعف هاي دولت بچرخند كه بازيگران از اين پديده براي مبارزه با اصولگرايي و در نهايت مبارزه با اصل نظام سوءاستفاده كنند.
6-اصولگرايي در سالهاي اخير اگرچه با موضوعاتي هم مواجه بوده ولي در نهايت امروز بعنوان نزديكترين راه به مسير انقلاب 1357 شناخته شده است و لذا مي توان گفت اصولگرايي عدالت خواهان، راه انقلاب اسلامي را در دهه چهارم هموار مي كند. يادمان باشد اين دهه كه دو، سه ماه ديگر آغاز مي شود دهه جهاني شدن اقتدار ايران اسلامي است.
____________
* جمهوري اسلامي
روزنامه جمهوري اسلامي در سرمقاله خود با عنوان «آمريكا؛ پذيرش نظام چند قطبي»آورده است:« شوراي ملي اطلاعات آمريكا » طي گزارشي هشدار داد آمريكا بايستي خود را براي پذيرش « نظام چند قطبي » آماده كند. اين نهاد تحقيقاتي آمريكا با پيش بيني تحولات عمده تا 20 سال آينده در سطح جهاني 3 تغيير كليدي در مناسبات جهاني قدرت را مورد توجه و تاكيد قرار داد.
1 ـ قدرت و نفوذ اقتصادي ـ سياسي و نظامي آمريكا در جهان طي 2 دهه آينده با ظهور قدرتهاي جديد كاهش خواهد يافت و دامنه تاثير تصميمات و اقدامات واشنگتن محدود شده و تضعيف مي گردد.
2 ـ قدرتهاي جديد اقتصادي همانند چين و هند طي دهه هاي آينده ظهور مي كنند و نقش پررنگ تري را در محاسبات منطقه اي و جهاني براي خود جستجو خواهند كرد.
3 ـ اقتصاد از ابعاد جهاني تري برخوردار شده و باعث انتقال قدرت از غرب به شرق مي گردد و با انتقال كانون هاي تاثيرگذار از غرب به شرق آسيا به كانون جديد قدرت مبدل خواهد شد.
اين احتمال وجود دارد كه گزارش شوراي ملي اطلاعات آمريكا علاوه بر تحليل هاي عمومي و قابل انتشار حاوي مطالب طبقه بندي شده و تحليل هاي حساسي هم باشد كه احيانا به دلايل مختلفي منتشر نشده اند يا در محدوده خاصي براي مخاطبان ويژه منعكس شده باشند.
حتي بدون در نظر گرفتن اين احتمال هم گزارش اين نهاد تحقيقاتي حاوي نكاتي است كه چرخش جدي و بنيادي در سطح سياست داخلي و خارجي آمريكا را ايجاب مي كند و مشخصا توصيه مي كند كه واشنگتن خود را براي پذيرش « نظام چند قطبي » در جهان آماده كند. اين بدين معني است كه حتي مراكز سياست گذاري و سياست بازي آمريكا نيز خود را ناچار به پذيرش واقعيت هاي جديد مي دانند و اگرچه هنوز هم براي حفظ شرايط فعلي سعي دارند زمينه هاي استمرار نظام تك قطبي را همچنان حفظ نمايند ولي خود را ناچار مي بينند كه توان و ظرفيت و قابليت هاي آمريكا براي پذيرش نظام چند قطبي و حفظ منافع واشنگتن در چنان فضاي متفاوتي را مورد بازنگري قرار دهند تا بلكه زيانهاي احتمالي بر اثر اين تحولات را به حداقل ممكن كاهش دهند.
اين گزارش 120 صفحه اي حاوي نكات ديگري هم هست كه شايد مستقيما به ما نيز ارتباط يابد . اين ارزيابي مي افزايد : سه كشور در دو دهه آينده به صف قدرتهاي عمده جهاني مي پيوندند كه عبارتند از ايران تركيه و اندونزي كه هر سه مسلمان و غيرعرب هستند.
علاوه بر اين به علت افول قدرت آمريكا در قلمرو سياسي نظامي و اقتصادي دلار آمريكا از اين پس « ارز مسلط » نخواهد بود و اعتبار بين المللي آن به تدريج از دست خواهد رفت .
محتواي منتشره از اين گزارش شوراي اطلاعات ملي آمريكا نشان مي دهد نگراني در مورد افول قدرت آمريكا در سطح جهاني ديگر يك ارزيابي از سوي مخالفان سياستهاي واشنگتن محسوب نمي شود بلكه پيش بيني عالي ترين نهاد اطلاعاتي اين كشور درباره جدي ترين مسائل پيش روي نظام سلطه را فهرست كرده و محورهاي اصلي نگرانيهاي اين نهاد عالي اطلاعاتي را درخصوص « تهديدهاي امنيت ملي آمريكا » مطرح نموده است . شواهد و قرائني وجود دارند كه نشان مي دهند چنين جمع بندي هاي بدبينانه اي در مورد آينده ساختار قدرت جهاني نزد طراحان سياسي آمريكا تازگي نداشته و عملكرد ده ساله اخير واشنگتن با آگاهي كامل از همين ديدگاهها و دقيقا براي جلوگيري از تحقق همين پيش بيني ها صورت گرفته است .
خوبست براي لحظه اي مهمترين رئوس سياست خارجي آمريكا در سالهاي اخير را مرور كنيم تا بهتر دريابيم كه واشنگتن پيشاپيش براي جلوگيري از قدرت گرفتن ساير رقباي احتمالي دست به چه جناياتي زده است
الف ـ لشكركشي به افغانستان ظاهرا براي سركوب تروريسم صورت گرفت ولي عملا براي استقرار نيروهاي آمريكائي و ساير ارتشهاي ناتو در پشت مرزهاي روسيه هند چين و ايران از اين فرصت ها سواستفاده شد. بعلاوه امروز واشنگتن اصرار دارد بطور همزمان ارتشهاي ناتو را در پشت مرزهاي روسيه مستقر نمايد و ناتو را ملزم به تغيير نگرش كند تا در خارج از مرزهاي جغرافيائي كشورهاي عضو هم حضور يابند.
ب ـ اشغال عراق و ايجاد بزرگترين سفارتخانه در بغداد كه استعداد فعاليت 3 تا 5 هزار كارمند را دارد قطعا با اهداف آينده واشنگتن هماهنگي كامل دارد. بوش در نخستين ماههاي اشغال عراق گفته بود : « پنجاه سال ديگر خواهيد فهميد كه ما براي چه منظوري به عراق لشكركشي كرديم » . اشغال اين دو كشور آسيائي توسط آمريكا دقيقا با ارزيابي شوراي اطلاعات ملي در مورد انتقال كانون قدرت از غرب به شرق و تمركز آن در آسيا هماهنگي كامل دارد.
ج ـ طرح ناكام واشنگتن در مورد ايجاد « خاورميانه بزرگ » نيز با اين ارزيابي سازگاري دارد. البته آن طرح در نطفه خفه شد ولي واشنگتن با دستكاري در پيمان طرح آنرا براي سالهاي آينده « بازسازي » خواهد كرد و طرح تبديل اسرائيل به سرپل غرب در قلب دنياي اسلام را بطور جدي پيگيري كرده و مي كند. حتي سياست هاي مشترك اروپا و آمريكا براي به چالش كشيدن قدرتهاي آسيائي همچون ايران هم با اين ارزيابي ها تطابق دارد و نشان مي دهد واشنگتن در اين مقوله با تكيه بر اهداف و برنامه هاي خود ديگران را هم به بازي گرفته و براي تامين اهداف خود زمينه سازي مي كند.
د ـ اكنون انگيزه صدور بيانيه ها و گزارش هاي باصطلاح حقوق بشري درخصوص وضعيت حقوق بشر در كشورهاي آسيائي بهتر قابل درك است . در واقع هدف اينست كه ساختار سياسي ـ اجتماعي اين كشورها در سطح جهاني به زير سئوال برود و اين كشورها در لاك دفاعي فرو بروند و براي دفاع از خود مجبور شوند به حركات و اقداماتي دست بزنند كه در شرايط عادي در اين زمينه اجباري ندارند.
تصادفي نيست كه وضعيت حقوق بشر در كشورهاي آسيائي به « سيبل » اصلي براي بمباران سياسي ـ تبليغاتي توسط غرب اعم از سياستمداران دولتمردان و رسانه ها تبديل شده است . هدف اصلي اينست كه كشورهاي آسيائي هميشه از موضع دفاعي به جهان پيرامون خود بنگرند و كمتر در فكر احراز شرايط بهتر باشند. همين فرصت ها غرب را براي تاخير انداختن سقوط امپراطوري آمريكا ياري كند و مانع فراهم شدن زمينه ها براي استقرار نظام چند قطبي در جهان شود.
انتشار گزارش شوراي ملي اطلاعات آمريكا نشان مي دهد از ديدگاه اين نهاد عالي اطلاعاتي آمريكا واشنگتن در اين زمينه هم شكست خورده و ناچار است خود را براي پذيرش نظام چند قطبي در جهان آماده كند.
_________________
*مردم سالاري
روزنامه مردم سالاري در سرمقاله خود با عنوان «تساهل و تسامح مقتدرانه» به قلم محسن دقت دوست آورده است: تاريخ، بهترين آموزگار بشريت است. اين جمله با ارزش و مفاهيم عميق آشكار و نهفته در آن، گوياي طريقه رستگاري و عاقبت بخيري انسان با توسل به آموزه ها و عبرت هاي او از غفلتهايش و آن چه از آن به عنوان «روزمرگي» ياد مي كنيم است. علي الخصوص آنجا كه قضاوت هاي نقش بسته بر اذهان بر اثر تجربيات تاريخي، مي توانند نوع واكنش ما را نسبت به رويدادهاي پيش رو تعيين نمايند يا تغيير دهند و در نهايت سرنوشت و فرجام ما را بسازند. درست مانند سنگواره هايي كه پس از هزاران سال در دامان طبيعت يافت مي شوند و تصورات ما را نسبت به خط سيري كه با آن گذشته را به آينده وصل كرده ايم بر هم مي زنند.
ارزيابي اتفاقات رخ داده در روزهاي اخير و مقايسه موشكافانه آنها با نظاير و مشابهات آنها در گذشته، بازگوي تفاوت هايي معنادار هستند و نتايج بعضا جالبي را به دست مي دهند كه مرور كردنشان مي تواند موجبات درآمدن برخي از ابهام و قانع شدن شبهه داران را فراهم كند. البته گذشته اي كه اين جا غرض است خيلي هم گذشته نيست، مربوط به همين 10 تا 12 سال پيش است كه شايد براي بعضي ها فراموش شده باشند، ولي كساني هم هستند كه آن ماجراها و پيامد آنها برايشان مثل زخمي كه بهبودي نمي يابد و همواره خون تازه از آن جاري است، كهنگي نمي گيرند و مشمول مرور زمان نمي شوند.
يادم مي آيد روزهايي در سال 76 را كه سياست هاي فرهنگي دولت تازه كار معرفي و براي آنها برنامه ريزي مي شد و آقاي مهاجراني به عنوان سكان دار اين سياست ها معرفي شدند. آن چه به عنوان رويكرد اصلي و اولويت دار دولت اصلاحات براي ميدانداري در عرصه فرهنگ عمومي كشور معرفي شد و اشتهار يافت، سياست برخورد همراه با «تساهل و تسامح» نام گرفت و اين گونه تبيين شد كه اين نظريه منطبق با تعاليم روشن ديني براي حركت جامعه به سمت تشكيل «مدينه فاضله» و بر اساس تئوري «تبديل معاند به معترض و تبديل معترض به همراه» وضع مي شود.
اين كه آيا در پيش گرفتن چنين رويكردي در آن شرايط زماني از اساس صحيح بود يا خير و يا اينكه نتايج و آثار آن سياست را در چه سطحي مي توان ارزيابي كرد، چيزهايي نيستند كه قصد پرداختن به آنها را در اين مجال داشته باشيم. بلكه منظور بازتاباندن نوع برخوردي است كه از سوي رقبا و مخالفان شناسنامه دار و ناشناس دولت برآمده از راي و اعتماد مردم در آن زمان، به ويژه در برابر روشي كه آن دولت بر رفع نگراني ها و دغدغه هايش در مورد وضعيت حاكم بر روابط اجتماعي و فرهنگي كشور برگزيده بود صورت پذيرفت. برخوردي كه از همان روزهاي شروع و حتي پيش از عملي شدن برنامه ها آغاز شد و تا پايان دوره كاري دولت اصلاحات نيز ادامه يافت، با غوغاسالاري و تخطئه مداوم همراه بود و با مرتبط كردن انواع كاستي ها و انحرافات باربط و بي ربط جامعه به اين سياست، سعي وافري در القاي ناكارآمدي و ناتواني چنين برنامه اي و به طرق اولي كليت و شاكله دولت خرج گرديد.
مخالفان به همين بسنده نكردند و با ايجاد حساسيت در ميان سطوحي از اقشار متدين و متعصب و سلب اعتماد و اطمينان از آنان، صحنه تعاملات اجتماعي را كه مي توانست بر بستر آرامش و عقلانيت برقرار باشد و حتي اعتراضات نيز از طريق سازوكارهايي از پيش تعريف شده صورت گيرند، به عرصه كش مكش هاي پرهزينه و تنش هاي توان فرسا تبديل كردند ...
و با استفاده از نفوذ خود در ميان برخي از گروه ها و با بزرگنمايي كوچك ترين اشكالات، به بحران سازي و گستراندن تلاطمات پرداختند و بدين سان ظرفيتي را كه دولت بايد صرف مديريت بخش هاي ديگري همچون اقتصاد مي كرد، با مشغولياتي كه اينگونه ايجاد مي شد به هدر رفت.
اگر از زاويه ديگري به اين موضوع پرداخته شود مشاهده مي گردد آن چه به عنوان غفلت از ارزش ها و سوق دادن جامعه به سوي بي بندوباري از طريق پيشرو بودن رويكرد تساهل و تسامح تبليغ شد، اگر كمي منصف باشيم و بي طرفانه به مسئله بنگريم، عملا ثمرات قابل قبول تري را در پي داشت و حداقل آنكه بسياري از بي ملاحظه گي هاي كنوني روي نمي داد يا حتي در صورت وقوع، برخورد قاطع تر و شايسته تري با آنها مي شد كه اين مساله از ديدگاه نگارنده بر سه پايه استدلالي استوار است.
نخست آن كه خود برنامه ها بر اساس ديدگاهي شفاف و ملموس و شاخص هايي از پيش اعلام شده قرار داشتند كه سنجش عيار توفيق آنها را با مقايسه وضعيت مطلوب با شرايط موجود ممكن مي ساخت. دومين مورد مربوط به نحوه اجرا و پياده سازي تئوري بود، مديراني انتخاب شدند كه هم احاطه مكفي بر روي مولفه هاي اساسي نظريه «تساهل و تسامح» داشتند و هم بر شيوه هاي پياده سازي آنها با توجه به معيارهاي جامعه شناختي كشور تسلط داشتند. و دليل سوم نيز از عدم انديشه قدرت مطلقه بودن و احساس نياز و اولويت دولت اصلاحات نسبت به پاسخگويي به افكار عمومي بابت عملكرد خود به دور از شعارزدگي و عوام فريبي ناشي مي شد.
بسياري از رويكردهاي دولت فعلي كه آشكاري اشتباهات نهفته در آنها مثل روز روشن است و با آنكه توسط روش هايي خاص سطح تقابل و حساسيت افكار عمومي نسبت به عملكرد و سياست هاي دولت نهم به حداقل ممكن كاهش يافته است، متاسفانه نه از اصول خاصي پيروي مي كنند، نه تجديد نظري در آنها صورت مي گيرد و نه لااقل در پيشگاه ملت پاسخي شفاف و استدلالي راضي كننده مي يابند. ماجراي اخير هتك حرمت قرآن و در كنار آن عدم واكنش مسوولين دولتي حاضر و ناظر بر ماجرا، تنها از اين منظر مي تواند قابل بررسي باشد. ماجرايي كه مشتي غيرقابل استتار از خروار است.
البته اين طور برداشت نشود چنين شرايطي را براي بهره برداري و گله گذاري يا احيانا عقده گشايي مناسب يافته ايم، تنها يادگار اين نوشته اين است كه الهام بخشي تاريخ را بايد باور داشت و تعاليمش را بايد منشا اثر قرار داد.
_____________________
*رسالت
روزنامه رسالت در سرمقاله خود با عنوان «گداپروري!؟ »به قلم محمدكاظم انبارلويي در قسمت دوم آورده است: ديروز با ارائه بيانات حضرات آيات جوادي آملي و هاشمي رفسنجاني در نقد رويكرد اقتصادي دولت وتخطئه آن تحت عنوان صدقهخوري و گداپروري مطالبي عرضه شد . اين سخن آيتالله هاشمي رفسنجاني سخن حقي است كه بايد انسانهايي بسازيم تا روي پاي خود بايستند و خود را تامين كنند. همچنين اين سخن آيتالله جوادي آملي نيز كلام حقي است كه بايد كشور را با كار و توليد اداره كنيم. اما سخن روي سازوكارهاي تنظيم مناسبات اقتصادي پيرامون اين دو هدف بزرگ است .
همانطور كه آيت الله هاشمي رفسنجاني فرمودند، ما امكان تامين مردم در حد متوسط را داريم بايد مردم را در سطح مطلوب و متوسط همان چيزي كه اسلام از آن به عنوان كفاف و عفاف ياد كرده تامين كنيم . اما آيا “ برنامه اقتصادي “ و “برنامه مالي” دولتهاي پيشين با اين اهداف و آرمانها همخواني دارد ؟
اكنون دولت نهم در حال اجراي برنامه پنجساله چهارم اقتصادي،فرهنگي،سياسي و اجتماعي است . سال آينده سال آخر برنامه پنجساله چهارم و سال سوم گام نهادن در اجراي سند چشم انداز بيست ساله است. دولتهاي “ سازندگي” و “ اصلاحات” سه “برنامه پنجساله “ و 16 “ برنامه مالي “ را در قلمرو اقتصادي جمهوري اسلامي عملياتي كردند . بايد ديد در اهداف خوب و مقدسي كه در بالا ذكرش رفت چقدر توفيق داشتند . قاعدتا با اجراي دقيق سه برنامه نبايستي گداپروري يا صدقهخوري باقيمانده باشد تا دولت نهم را با زحمت در اين وادي بيندازد. الان وقت گلهگذاري نيست، بايد راه حل داد و با نقد مشفقانه “برنامه اقتصادي “ و “برنامه مالي “ دولت را اصلاح و اشكالات را برطرف كرد .
در طول چهار برنامه پنج ساله اقتصادي ودر عرض 20 برنامه مالي دولتهاي پيشين و فعلي براي راهاندازي چرخ توليد و اقتصاد كشور ميلياردها دلار هزينه كرديم و اين ارقام نجومي در برخي موارد حتي به صورت بلاعوض و پاداش بوده اما متاسفانه ارزش افزوده و بازده كار با آنچه پيشبيني ميشد مطابقت ندارد . اگر بخواهيم منصفانه داوري كنيم سهم اغنياء، سرمايهداران ،بنگاهداران مالي بزرگ و...از تسهيلات (بخوانيد صدقهخوري)دولتي بيش از محرومين و مستضعفانه بوده است .
به عنوان مثال در همين قانون بودجه سال 86 اگر دقت كنيم- كه در سالهاي قبل و نيز دولتهاي قبل به گونهاي ديگر نمود داشته- آمده است:
-1 در اجراي بندهاي (د) و (ه-) ماده يك قانون برنامه چهارم توسعه مصوب سال 83 به دولت اجازه داده ميشود حداكثر تا معادل ارزي 84/550/000/000/000 ريال موجودي حساب ذخيره ارزي را براي سرمايهگذاري ، صادرات و تامين بخشي از اعتبار مورد نياز بخش غيردولتي ... از طريق شبكه بانكي داخلي و بانكهاي ايراني خارج از كشور به صورت تسهيلات ارزي بابت تامين هزينه ارزي يا تضمين كافي اختصاص دهد.
-2 همچنين به موجب بند (و) تبصره 2 قانون بودجه سال 86 به ميزان 10 درصد مانده موجودي حساب ذخيره ارزي به صورت تسهيلات به بانكهاي دولتي اختصاص يافته كه اين مبلغ براي سهم مشاركت بانك در سنديكاي تامين مالي بخش غيردولتي ... مورد استفاده قرار گيرد.
-3 به موجب جزء 7 تبصره 2 قانون بودجه سال 85 مجلس و دولت جواز مصرف 8 ميليارد دلار از موجودي حساب ذخيره ارزي براي سرمايهگذاري،صادرات و تامين بخشي از اعتبار مورد نياز بخش خصوصي را از طريق شبكه بانكي داخلي و بانكهاي ايراني خارج از كشور به صورت تسهيلات ارزي داده است.
شمار زيادي از صاحبان صنايع،سرمايهداران و اصحاب توليد در صف گرفتن اين تسهيلات ميلياردي قرار داشته و دارند .
كل بودجهاي كه دولت براي كميته امداد اختصاص ميدهد يك صدم اين ارقام نجومي هم نيست . كميته امداد افتخار دارد سالانه120 هزار نفر را از تحت پوشش درآورد و به صورت خودكفا در جامعه روي پاي خود رها كند، اما آيا صاحبان صنعت، كشاورزي و تجارت در بخش دولتي و خصوصي با اين همه تسهيلات (بخوانيد صدقه خوري) توانسته اند باري از دوش مردم بردارند ، بيكاري را كاهش دهند و سرعت چرخ توليد را سرعت بخشند؟
فكر ميكنم فرياد صدقه خوري اين دو دلسوز عزيز (حضرات آيات هاشمي و جوادي آملي ) بايد بر سر تسهيلات بگيران دولتي و غيردولتي باشد . همانطور كه ديروز عرض كردم مانده بدهي بخش خصوصي از 11 بانك دولتي بيش از 129 هزار ميليارد تومان است . اگر اين فرياد عليه تسهيلات بگيران بخش خصوصي زده شود ميتوان حقوق از دست رفته بيتالمال را اعاده كرد و مرز بين خادمين عرصه توليد و رونق اقتصادي كشور را با كساني كه دغدغه توليد و تجارت ندارند اما ميخواهند با صدقهخوري از دولت روزگار بگذرانند مشخص كرد .
اكنون در بخش دولتي و بخص خصوصي عناصر خدوم و دلسوزي هستند كه شبانهروز براي اعتلاي ايران و اسلام تلاش ميكنند و بدون چشمداشتي به رانت وتسهيلات، ميخواهند در عرصه توليد اقتصادي ايران حرفي براي گفتن داشته باشند اما عدهاي كه نه با دولت و نظام نسبتي دارند و نه با مردم، اينگونه نيستند. اعترافات اشتري جاسوس صهيونيستي كه اخيرا اعدام شد خيلي عبرت آموز است . كار جاسوسي او و ارتباطات وي بيشتر در حوزه اقتصاد و ارتباط با تجار وتوليدكنندگان بود تا در عرصههاي ديگر !
دولت ومجلس و دلسوزان كشور بايد در ساماندهي اوضاع اقتصادي كشور همت كنند. در برنامه پنج ساله پنجم و نيز برنامههاي مالي آنكه در حقيقت بودجه ساليانه كل كشور است، تجربيات گذشته را لحاظ كنند تا مجموعه آنچه كه از اين دو برنامه بيرون ميآيد متضمن يك نظريه كارآمد مبتني بر عدالت اسلامي و كوتاه كردن دست متجاوزان به بيتالمال باشد.
_____________________
*آفتاب يزد
روزنامه آفتاب يزد در سرمقاله خود با عنوان «عقبگرد سه هفتهاي مژده به نمايندگان مجلس!»آورده است:روز دوازدهم آبان ماه، دكتر احمدينژاد كه از اقدام نمايندگان مجلس براي استيضاح كُردان بهشدت ناراحت بود در گفتگوي مفصل تلويزيوني، اعتراض خود به اين اقدام را بيان نمود. وي با مظلومخواندن كُردان به اين نكته اشاره كرد كه «همه ضعفهايي دارند اما اگر بنا باشد نقاط ضعف يكديگر را روي ميز بگذاريم، مسائل ديگري پيش خواهد آمد». مهمترين سخن رئيس جمهور در آن مصاحبه تلويزيوني آن بود كه «عدهاي ميخواهند دولت را با مشكل مواجه كنند». در آن زمان ترديدي وجود نداشت كه اصليترين مخاطب احمدينژاد، طراحان و موافقان استيضاح در مجلس هستند؛ همان استيضاحي كه رئيس جمهور اعلام كرد آن را قبول ندارد و به همين دليل در جلسه استيضاح شركت نميكند.
دو هفته بعد از اين اظهارات، رئيس جمهور در حالي كه جهت حضور در مجلس و اقناع نمايندگان براي اعطاي راي اعتماد به دوست ديرين خود - صادق محصولي - آماده ميشد، در گفتگوي ديگري كه از تلويزيون پخش شد بدون آنكه سخنان قبلي خود در خصوص انگيزه استيضاح كنندگان را به ياد بياورد و يا دوباره«نقاط ضعف ديگران» را يادآوري كند، از ارتباط بسيار حسنه دولت با مجلس سخن گفت. رسانه ملي هم در همراهي كامل با رئيس جمهور، مدعي شد كه برخي رسانهها و افراد ميخواهند بين دولت و مجلس، اختلاف افكني كنند. البته در همان روز سرمقاله آفتاب يزد، تغيير مجدد در لحن مقامهاي دولتي نسبت به نمايندگان را پيشبيني كرد. اما لحن سخنراني احمدي نژاد در صحن علني مجلس - به هنگام درخواست راي اعتماد براي محصولي - و تاكيد مكرر بر تمكين دولت نسبت به تصميمات مجلس، اين تلقي را ايجاد كرد كه احتمالاً «رابطه كلامي» دو قوه تا مدتها حسنه خواهد بود.
متأسفانه قسمتهايي از اظهارات رئيس جمهور در جلسه توديع كُردان كه از تلويزيون به طور مكرر پخش شد، تا حدي اين اميد را كمرنگ كرد. احمدينژاد در بازگشت به مواضع سه هفته قبل، وزير سابق كشور را مورد تقدير قرار داد. زيرا به نظر رئيس جمهور «كُردان مسائل را تحمل كرد و چيزي نگفت. اگر بنابر مقابله به مثل بود، خيلي چيزها مطرح ميشد وبيرون ميريخت». مقايسه اين جملات با اظهارات سه هفته قبل احمدينژاد كه «اگر بنا باشد نقاط ضعف يكديگر را روي ميز بگذاريم، مسائل ديگري پيش خواهد آمد» نشان ميدهد كه در بازگشت به موضع سه هفته قبل، جديت فراواني ميان دولتيها وجود دارد و حتي رئيس جمهور بي ميل نيست كه براي بيان انتقادات خود نسبت به نمايندگان مجلس از عبارات صريحتري استفاده كند. در همين راستا، او وزير كشور و استانداران را مورد خطاب قرار داد و گفت: «هر مديري در مجموعه وزارت كشور قرار است جابجا شود، اين جابجايي بايد براساس معيارهاي انقلاب باشد... حق نداريد تحت تأثير فشار اين و آن تغييرات انجام دهيد. پيش خدا حجتي نداريد كه براي رضايت فلان آقا و فلان آقا، از معيارهاي انقلابكوتاه بيائيد». هر كس اين جملات را بخواند يا بشنود مطمئن خواهد بود كه »فلان آقا و فلان آقا« نه عناصر دوم خردادي هستند و نه گروههاي ضد انقلاب يا وابستگان به آمريكا و اسرائيل. »اين آقا و آن آقا« تنها ميتوانند كساني باشند كه در حال حاضر شركاي حكومتي آقاي احمدي نژاد در ساير قوا هستندكه البته در ميان اين شركا، نمايندگان مجلس بيش از ساير كارگزاران حكومتي نسبت به تغييرات مديريتي در استانها و شهرستانها، حساسيت دارند و به اظهارنظر در اين خصوص ميپردازند.
رئيس جمهور شخصاً نيز به مخاطبان كمك كرد تا بدانند «اين آقا و آن آقا» عدهاي هستند كه در قواي ديگر كشور انجام وظيفه ميكنند. او براي آشكار ساختن نظر خود، به وزير و استاندارانش دستور داد كه «براي رضايت فلان آقا و فلان آقا... حق نداريد، استقلال قوه مجريه را مخدوش كنيد».
اين سخنان نشانه ديگري از پايمردي رئيس جمهور براي استفاده حداكثري از اختيارات قوه مجريه است و هيچ كس نبايد به اين خاطر، احمدي نژاد را مورد نكوهش قرار دهد. بازگشت ادبيات سه هفته قبل به روابط كلامي دو قوه نيز مايه نگراني نيست. بلكه مخفي نگهداشتن تصنعي برخي اختلافات و تلاش براي نسبت دادن اين اختلافات به امور موهوم - همچون توطئه رسانهها- بسيار خطرناك خواهد بود. از سوي ديگر اظهارات اخير رئيس جمهور، بشارتي بزرگ براي مجلسيان خواهد بود تا بدون توجه به برخي رودربايستيها، بر «استقلال قوه مقننه» تاكيد كنند و به هيچ كس اجازه ندهند كه به خاطر رضايت «فلان آقا و فلان آقا» آنها را از انجام وظايف قانوني خود بازدارد. براي دفاع از استقلال قوه مقننه و عدم تاثير پذيري از «فشار اين آقا و آن آقا»، هم اكنون فرصت طلايي در پيش روي نمايندگان مجلس قرار دارد. آنها ميتوانند - و بايد - توصيه رئيس جمهور در خصوص نحوه حفظ يا جابجايي مديريتها را بسيار جدي بگيرند و با تكيه بر استقلال قوه مقننه، آنچه را كه به مصلحت مردم ميدانند عملي كنند. اين در حالي است كه به نظر ميرسد كساني در مجلس و به ويژه در هيئت رئيسه، مترصد آن هستند كه از انجام وظيفه شرعي و قانوني نمايندگان براي استيضاح تعدادي از وزيران - كه ناكارآمدي آنها براي بسياري از وكلاي مردم ثابت شده است - جلوگيري نمايند. اين اقدام، ممكن است موجب رضايت «آقا»ي رئيس جمهور شود و يا برخي فشارهايي كه «آقا»يان حامي دولت در مجلس به همكاران خود وارد ميكنند را خنثي نمايد، اما آيا به تعبير رئيس جمهور، براي اين كار «حجتي نزد خدا» يا «توجيهي در برابر خلق خدا» وجود دارد؟
آيا بهتر نيست كه موضع اخير دكتر احمدينژاد، به عنوان يك بشارت براي نمايندگان مجلس تلقي شود تا با استفاده از حقوق نظارتي خود، به رئيس دولت و همكاران او اعلام كنند «آنها نيز مايل به حفظ استقلال خود هستند و حاضر نخواهند شد به خاطر رضايت اين آقا و آن آقا شاهد خدشه بر استقلال قوه مقننه باشند»؟ به عبارت بهتر، آيا آنها نميخواهند مانند آقاي رئيس جمهور، به سه هفته قبل بازگردند كه عليرغم برخي توصيهها و فشارهاي رواني، وظيفه خود در مورد يكي از وزيران را با قاطعيت انجام دادند؟
__________________
*قدس
روزنامه قدس در سرمقاله خود با عنوان «سفر سليمان ؛ تقويت محور بيروت - تهران»به قلم غلامرضا قلندريان آورده است: ميشل سليمان دوازدهمين رئيس جمهور لبنان امروز دوشنبه در رأس هيأتي بلندپايه در راستاي تعميق و تقويت روابط بيروت با جامعه بين المللي، بويژه كشورهايي كه در كنار آن ايستاده و همچنان از قضيه لبنان دفاع مي كنند، وارد تهران مي شود و در مجموعه نهاد رياست جمهوري مورد استقبال رسمي رئيس جمهور كشورمان قرار خواهد گرفت.
اكنون سفر مذكور محور و كانون توجهات رسانه هاي منطقه قرار گرفته و صاحب نظران سياسي آن را گامي مؤثر در راستاي تحكيم روابط دو كشور ارزيابي مي كنند.
جمهوري اسلامي ايران همواره خواهان برقراري صلح و ثبات و استقرار امنيت پايدار در بيروت بوده و مخالفت خويش را با هرگونه مداخله بيگانگان در اين كشور اعلام نموده است. تهران راه حل مشكلات داخلي لبنان را در وهله نخست بهره گيري از ظرفيتهاي داخلي با اهتمام به رويكردهاي بومي مي داند و در صورت عدم دستيابي به توافق و ناتواني از حل معضلات، ساز و كارهاي ديگر را بدون دخالت عنصر خارجي توصيه مي نمايد.
امروز دولت و ملت لبنان بسترهاي قابل اعتنايي را در دو كشور براي همگرايي منطقه اي باور دارند و ايران را به عنوان بازيگري مي شناسند كه همواره تحقق منافع و امنيت ملي لبنان را بر خلاف جهت گيريهاي تفرقه انگيز قدرتهاي منطقه اي و فرامنطقه اي، در تعاملات سياست خارجي خويش قرار داده است.
تردد شخصيتهاي مطرح و ديپلماتهاي عالي رتبه لبنان به تهران، بيانگر عزم جدي آنها براي تقويت محور تهران- دمشق و بيروت مي باشد. اين در حالي است كه بيماري «ايران هراسي» برخي كشورها، به عنوان سوژه خبري رسانه ها همواره از سوي دشمنان ايران با هدف انزوا و مرعوب نمودن كشورهاي ديگر از ايران، در دستور كار قرار گرفته بود تا از اين رهگذر جمهوري اسلامي را غايب مناسبات جغرافياي جهان اسلام معرفي نمايند و بتوانند با اين سرمايه در بدنه ساختار سياسي- فرهنگي لبنان نفوذ كنند. با وجود اين، سفرهاي اخير را مي توان نوعي تحليل عيني و عملي به پروپاگانداي مخالفان تهران اعلان نمود.
افزون بر تلاشهاي فرامنطقه اي برخي قدرتهاي زياده خواه و نظام سلطه، بعضي كشورها در جغرافياي منطقه نيز در همسويي با ديگران، كاهش و تيرگي روابط تهران، بيروت و دمشق را خواستارند تا از اين منظر ضمن خوش خدمتي به مقامهاي كاخ سفيد، هزينه اقدامهاي رواني و تبليغي نظام هژمونيك را به حداقل برسانند.
موضوع ديگري كه مي تواند قرابت سياسي و استراتژيك بين محور تهران- بيروت برقرار نمايد، تهديد رژيم غاصب صهيونيستي است كه تاكنون بارها بر خلاف تعهداتش حريم لبنان را عرصه تاخت و تاز خويش قرار داده است. اكنون در بيروت اين باور وجود دارد كه حمله رژيم صهيونيستي در جنگ 33 روزه به جنبش مقاوت نبود، بلكه تماميت لبنان را هدف قرار داده بود. تقويت اين ايده مي تواند چهره خون آشام رژيم اشغالگر قدس را بر همگان آشكار نمايد.
رئيس جمهور لبنان بر گزينه «مقاومت» در رويارويي با رژيم صهيونيستي تأكيد دارد و از مقاومت در مبارزه با اشغالگران براي آزاد سازي جنوب لبنان در سال 2000 حمايت كرد.
كشف فعاليت شبكه هاي تروريستي و جاسوسي رژيم صهيونيستي نيز از ديگر مواردي بود كه سليمان به خوبي از عهده آن برآمد و آخرين آن كشف يك شبكه جاسوسي اسرائيل در تاريخ 10 ژوئن 2006 در يك عمليات غافلگيركننده بود.
نقش بي بديل جمهوري اسلامي در حمايت از مردم مظلوم و ستمديده لبنان براي رويارويي با تجاوزهاي رژيم صهيونيستي و نيز پشتيباني در دستيابي گروه هاي سياسي اين كشور در توافق دوحه، قابل كتمان نيست.
تلاش ايران در بازسازي ويرانيهاي ناشي از جنگ 33 روزه، جايگاهي منحصر به فرد براي تهران در ميان كشورهاي خاورميانه ايجاد نموده است كه ديدگاه مردم لبنان به وضوح اين موضوع را تأييد مي كند.
سليمان در حالي به تهران سفر، مي كند كه پيش از اين سفر، راهي سوريه شد تا به تنش در روابط دو كشور پايان دهد و با برطرف كردن غبار روابط بعد از ترور رفيق حريري، بار ديگر روابط دو كشور را به روزهاي اوج نزديك سازد.
روابط بين سوريه و لبنان از زمان ترور رفيق حريري نخست وزير پيشين لبنان در فوريه سال 2005 در بيروت به تيرگي گراييد و دمشق در پي فشارهاي آمريكا و غرب، نيروهاي خود را در آوريل همان سال از اين كشور خارج كرد.
از سوي ديگر، اين سفر مي تواند به تبليغات گسترده و جهت دار كشورهاي غربي و برخي بنگاه هاي خبرساز مبني بر حمايت جمهوري اسلامي از يك جريان خاص خاتمه داده و ايران را آماده بسط روابط با ملت لبنان و گروه هاي سياسي اين كشور نمايد كه سفر ميشل سليمان مؤيد اين ادعاست.
بدين ترتيب، مي توان اذعان نمود، سفر رئيس جمهور لبنان به ايران مي تواند از زواياي گوناگون مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد و دو كشور با برخورداري از ظرفيتها و توانمنديهاي فراوان فرهنگي و سياسي، زمينه توسعه روابط را فراهم نمايند كه قطعاً اين مهم، خرسندي رژيم صهيونيستي و حاميانش را در پي نخواهد داشت.
دولتهاي منطقه بايد بدانند ملتها نمي توانند اهمال و اغماض زمامدارانشان را در آماده سازي زيرساختهاي جاده سازش با رژيم غاصب ناديده بگيرند، لذا انتظار مي رود كشورهاي خاورميانه با عنايت به دشمن شناسي و بيگانه ستيزي، بستر مانور ديپلماتيك و سياسي رژيم صهيونيستي را فراهم نكنند.
كشورهاي اسلامي بايد با عنايت به وجود ظرفيتهاي چشمگير فرهنگي، سياسي، اقتصادي و... از تحقق همگرايي جهان اسلام به عنوان يك بلوك مؤثر در پروسه هاي سياسي غفلت نورزند كه كوتاهي در اين زمينه جسارت بيگانگان را در راستاي تفرقه افكني ميان كشورهاي منطقه، تقويت مي نمايد.
انتهاي پيام/
دوشنبه 4 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 32]
-
گوناگون
پربازدیدترینها