واضح آرشیو وب فارسی:قدس: يك فنجان قهوه تلخ با نوكيسه جوان ؛ امپراطور اقتصاد زيرزميني ماليات نمي دهد!
* امير روح پرور
اشاره:
خيلي ها معتقدند، پولدار شدن در ايران بسيار راحت است
تعجب نكنيد! شايد اين گفته گزاف به نظر مي رسد، اما دور از واقعيت نيست، چرا كه ايران از جمله كشورهاي محدود دنياست كه در آن مي توان يك شبه راه صد ساله را پيمود.
كافي است كمي سرمايه داشته باشي و يك ذهن خلاق و البته شامه اي كه بوي پول را به خوبي حس كند، آن وقت خواهيد ديد كه چگونه سودهاي نجومي به استقبالت مي آيند.
در اين ميان حتماً نام اقتصاد زيرزميني را شنيده ايد، اقتصادي كه خيلي از فعاليتهاي سوداگرانه در آن تعريف مي شود.
بعضي ها مي گويند،«تجارت سياه» ارمغان فعاليت دست اندركاران همين اقتصاد زيرزميني است.
باغ، زمين، آپارتمان، برنج، زعفران، پودر رختشويي، ميوه، سيمان و خلاصه هر چه كه فكرش را كنيد، ابزار آنان است.
فعالان اين بخش ناسالم كه بيشتر با اخلال در نظام عرضه و تقاضا، سوار بر موج گراني ها مي شوند، كساني هستند كه خوب بلدند چگونه بازار را به نفع خود گل آلود كنند و از آن ماهي بگيرند.
زيرزمين نشينان اقتصاد در نبرد كثيف«ثروت» هرگز تنها نيستند چرا كه رباخواران، دلالان، رانت خواران، نوكيسه ها، محتكران، قاچاقچيان كالا، پول شويان و صاحبان ثروتهاي نامشروع و حرام همكار و يار صميمي آنها هستند.
در كاخهاي شيشه اي، آنان ردپاي خيلي از مفاسد را مي توان ديد، از فرار مالياتي گرفته تا قاچاق و نزول خواري.
نمونه اش همين آقاي«د» است كه تا چند سال قبل در يكي از محلات پايين شهر مستأجر بود و كل ثروتش فقط چند بسته اسكناس سبز رنگ هزار توماني بود، اما حالا ثروتي دارد كه به قول خودش خوابش را هم نمي ديد.
به راستي فكر مي كنيد منشأ ثروت او چه بوده است؟
اشتباه حدس زده ايد! او تمام ثروتش را مديون رب گوجه فرنگي، يك دستگاه تلفن همراه و البته زرنگي خود مي داند.
مي خواهيد بدانيد كه آقاي«د» چگونه و در مدت كوتاهي ميلياردر شهرمان شد؟ لطفاً مصاحبه من را كه در يك زيرزمين مخروبه و پنهان شهر با او انجام شده است، بخوانيد.
** مي گويند يك شبه صاحب ثروت بادآورده شده ايد، درست است؟
* خالي بسته اند، مگر يك شبه مي شود ميلياردر شد، اما راستش را بخواهيد در مدت كوتاهي صاحب همه چيز شدم، از خانه گرفته تا ماشين و ويلا و چند تا حساب بانكي پر از پول.
** چطور؟
داستانش مفصل است، اما همه ثروتم را مديون رب گوجه فرنگي هستم، آخه چند سال قبل 500 هزار تومان رب باقيمت هر قوطي 450 تومان خريدم، بعد از مدتي آنها را 650 تومان فروختم و بدون دردسر كلي سود كردم، اين اول ماجرا بود، چرا كه بعد از مدتي دوباره رب خريدم و آنها را با 30 درصد سود به خريداري در يكي از شهرستانها فروختم، كم كم اتاقهاي خانه استيجاري ام را بدون آنكه صاحبخانه بفهمد پر از قوطي هاي رب كردم. خب! پول هم كه پول مي آورد و در ادامه، كار را به حبوبات، ماكاراني و ... گسترش دادم.
**يعني با همين چند قلم كالا پولدار شدي؟
* من با اين كار، پولم را چند برابر كردم و بعد از مدتي زدم به كار خريد و فروش زمين و ملك كه خوشبختانه بخت يارم بود و در تب قيمتها سود كلاني كردم، بعد دوباره كه بازار مسكن از سكه افتاد، به انبارداري روي آوردم.
** معاملات را چگونه انجام مي دادي؟
* 80 درصد از خريد و فروشهايم با تلفن همراه انجام مي شد.
** آيا در جايي هم ثبت مي شود؟
* نه، من جايي كار مي كنم و براي اينكه دستگاههاي مختلف به دنبالم نيايند، مدام تغيير مكان مي دهم و به همين دليل سودي كه از خريد و فروش كالا به دست مي آورم، خالص است و همش متعلق به خودم هست.
** پس اكسير پولدار شدن را در دلالي ديدي؟
* اسمشو هر چه مي خواهي بگذار، اما كارم همين خريد و فروش كالاهاي پرتقاضا بود. مي خريدم و بعد از مدتي مي فروختم. البته ناگفته نماند كه خريد«كور» انجام نمي دادم و حساب شده عمل مي كردم. اگر هم دل به دريا مي زدم، حساب همه چيز را كرده بودم.
** منظورت را روشنتر بگو؟
* ببين! بايد چيزي را بخري كه بازار داشته باشد و روي دستت باد نكند و سود تضميني خوبي هم داشته باشد، چرا كه اگر در محاسباتت اشتباه روي دهد، همه چيز خاكستر مي شود، آن وقت ديگر نمي تواني از جا بلند شوي.
** اينكه گفتيد يعني احتكار؟
* احتكار چي؟ اسم اين كار انبار داري است. من كالايي را مي خريدم و بعد از مدتي مي فروختم، همين!
** پس احتكار از نظر شما چيست؟
* نمي دانم، اما شنيده ام كه محتكران مثل زالو هستند و من زالو نيستم!
** اگر به قول خودت زالو نيستي، پس چطور در مدت كوتاهي به ثروتي رسيده اي كه در خواب هم نمي ديدي؟
* چه كنم «شامه» اقتصادي دارم.
** خيلي ها اين «شامه» به اصطلاح اقتصادي را دارند، اما مثل شما به ثروت بادآورده دست نيافته اند؟
* اولاً كه اين ثروت بادآورده نيست و حاصل دسترنج و تلاش شبانه روزي ام است، ثانياً اين كار هم شامه مي خواهد و هم قدرت ريسك كه خيلي ها ندارند.
** اگر ثروتت را شفاف به دست آورده اي، پس چرا دفتر و دستكي نداري؟
* اين از اسرار كارم هست، اما به خاطر اينكه بداني چرا مثل خيلي ها نه دفتر شيكي دارم و نه چند تا منشي موضوع اين است كه دم به تله ندهم.
** كدام تله؟
* همان تله اي كه بعضي از ادارات براي امثال ما پهن كرده اند تا سهم خود را بگيرند.
** منظورت مالياته؟
* ماليات، عوارض، بيمه و هزار چيز ديگر.
** اما اينها را كه گفتي همه مي دهند، حتي كارمندان قبل از اينكه حقوق بگيرند.
* شايد همه اين پول را بدهند، اما من نه!
** قبول داريد از گران كردن مايحتاج مردم نان مي خوريد. و ممكن است پولتان حلال نباشد.
* ببين، اين كار از قديم باب بوده كه يك عده كالايي را مي خريده اند و بعد به متقاضي مي فروخته اند، الان من اگر كالايي را مي خرم، يا مي فروشم، كسي از من ناراضي نيست و با كمال ميل پول مي دهند، پس چطور ادعا مي كنيد كه ثروتم حرام است؟
** چرا مردم از امثال شما دل خوني دارند!
* چرا؟
** چون قوت آنها را گران مي كنيد؟
* مسبب گراني كه ما نيستيم، اگر يك كارخانه اي مثلاً ماكاروني را كه تاديروز بسته اي 500 تومان بوده، يك دفعه 600 تومان مي كند، ما مقصريم؟ ما فقط يك واسطه بين فروشنده و خريدار هستيم، نه بيشتر نه كمتر.
** يعني شما همان آدمهايي نيستيد كه همين چند ماه قبل برنجهاي پاكستاني انبار شده خود را به يكباره گران كرديد؟
* من كه برنج فروش نيستم، اما نبايد توقع داشت برنجي كه كيلويي 2700 تومان شده، عده اي آن را با همان قيمتهاي قبلي مثلاًَ 1700 تومان بفروشند.
** اما در همين ماجراي برنج عده اي با انباركردن و احتكار بستر لازم را براي گراني كاذب و افزايش قيمتها فراهم كردند.
* درست است، شامه اقتصادي يعني اين.
** به نظر اين سود حلال است؟
* بله، در همه جاي دنيا اين كار انجام مي شود.
** پس تعريف نان حلال چه مي شود؟
* نان حلال، يعني كه براي پول زحمت بكشي و مال ديگران را نخوري، نامردي هم نكني و در معامله به تعهدات عمل كني.
** اما خودت گفتي كه در اين شهر زندگي مي كني، اما حاضر نيستي هزينه هاي آن را در قالب ماليات و عوارض بدهي، به نظرت اين نوعي دزدي از بيت المال نيست؟
* شايد، اما رسم من اين است...
يکشنبه 3 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 169]