محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829162982
موسيقي - در موسيقي ما همه چيز اتفاقي است
واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: موسيقي - در موسيقي ما همه چيز اتفاقي است
موسيقي - در موسيقي ما همه چيز اتفاقي است
نگار حسيني:باران، استوديو، سرما، نقد، صراحت، صداقت و دو فنجان چاي تلخ، اين چند واژه شايد پررنگترين موضوعاتي بودند كه از آن روز سرد پاييزي گفتوگو در ذهن من باقي ماندند. بهانه اين گفتوگو انتشار آلبوم «بيخوابي» سعيد شهروز به مديريت بهروز صفاريان بود اما حيف بود كه با او گفتوگو ميكرديم اما در مورد شرايط كنوني موسيقي ما كه شبيه به يك كشتي سوراخ شده در يك درياي توفاني است حرفي نميزديم. او به شدت نگران شرايط كنوني جامعه موسيقي ما بود و اين را به راحتي ميشد از لحن صدايش و چشمانش فهميد. وقتي حرف از مشكلات به ميان ميآمد ميگفت نميتوان دست روي دست گذاشت و فقط نگاه كرد، بايد يك كاري كرد. ميگفت اگر دست روي دست بگذاريم به زودي اين كشتي غرق ميشود و همه اندوختههاي ما را كه حاصل سالها تلاش و خوندل خوردن است با خود ميبرد. او ميگفت در شرايط كنوني موسيقي ما هيچ چيز ناراحتكنندهتر از اين نيست كه ارزش يك كار خوب و يك كار ضعيف و چيپ معلوم نيست، اكثر كارهايي كه گل ميكنند موفقيتشان اتفاقي و به پشتوانه شبكههاي ماهوارهاي است و كارهاي ارزشي كه مدتها روي آن وقت گذاشته شده است، به دليل نداشتن ابزار تبليغاتي اصلا شنيده نميشوند. بهروز ميگويد بعضيها به من انتقاد ميكنند كه چرا هر وقت حرف از مشكلات و چالشها ميشود تو براي بيان آنها پيشقدم ميشوي. من در جواب آنها ميگويم من نميتوانم مشكلات را ببينم و به خاطر منافعم سكوت كنم. من يك دهه از بهترين دوران زندگيام را بهطور حرفهاي در موسيقي گذراندم حق دارم از لحظهلحظه آن دفاع كنم.
يكي از جرياناتي كه اين روزها موسيقي ما به شدت به آن دچار شده است موفقيت كارهايي است كه از قبل هيچ برنامهريزي روي آن انجام نشده بود و عوامل آن هرگز فكر نميكردند كه اين كار در جامعه به موفقيت برسد، عكس آن هم صادق است يعني كارهايي كه روي برنامهريزي انجام شده و اكثرا كارشناسان به موفقيت آن اميدوار بودند با اقبال آنچناني مواجه نميشود؟
براي رسيدن به موفقيت عوامل مختلفي دست به دست هم ميدهند. شما تصور كنيد يك قطعه با رعايت تمام اصول موسيقي و در فضايي كه با شرايط جامعه و سليقه مردم سازگاري دارد وارد بازار ميشود اما از ابزار تبليغاتي بهرهمند نيست، صاحب اثر نميداند يا اصلا نميتواند روي كارش به لحاظ تبليغاتي مانور چنداني بدهد به اين خاطر كه از ابزار رسانه تصويري برخوردار نيست شما هر چقدر هم كه يك كار خوب توليد كنيد ولي جايي براي عرضه آن نداشته باشيد طبيعي است كه كارتان به چشم نميآيد اما در موسيقي ما كه 24 ساعته هم در حال توليد است شرايط بهطور كامل فرق ميكند بالاخره از بين هزاران قطعهاي كه مسلسلوار توليد ميشود يك كار به دل مخاطب مينشيند و با ذائقه او هماهنگي دارد اين مسئله درست مانند يك رندوم عمل ميكند نكته جالبي كه در مورد اين كارها وجود دارد اين است كه با اينكه مردم اين قطعات را ميشنوند و از آن استقبال ميكنند هيچ وقت اين كارها را جدي نميگيرند و تنها براي لذت بردن آني به اين نوع موسيقي گوش ميدهند در هر حال با شرايط كنوني خوانندگان غيرمجاز ما هرچه را كه ميخواهند بدون كوچكترين محدوديتي ميخوانند و آن را در سطح بسيار وسيعي به گوش مخاطبان ميرسانند و عدهاي ديگر با وجود آنكه كارهاي ارزشي را با صرف وقت و هزينه زياد توليد ميكنند بدون داشتن كوچكترين ابزار تبليغاتي مجبور به فعاليت هستند. اين يك جنگ نابرابر است كه در موسيقي ما به راه افتاده است. به نظر من استفاده از رسانه تصويري چه در سطح كلانش تلويزيون و چه ماهواره بايد براي همه يكسان باشد. اگر حضور در ماهواره ممنوع است بايد براي همه ممنوع باشد نه اينكه عدهاي تا قبل از اينكه مجاز شوند با ساخت كليپ و حضور در شبكههاي مختلف ماهوارهاي براي خودشان اسم و رسمي دست و پا كنند و به شهرت برسند و بعد به ارشاد بروند با دادن تعهد به حراست ارشاد آلبومي رسمي را به بازار ارائه دهند. متاسفانه اين نوع شيوه براي رسيدن به شهرت و دادن تعهد گذراندن دوره كوتاهي از محروميت و سپس مجاز شدن به وفور در كشور ما به چشم ميخورد؛ خوانندگاني كه با كمك ماهواره و فعاليت زيرزميني به شهرت ميرسند و بعد از تصاحب آن تعهد ميدهند و به يك خواننده مجاز تبديل ميشوند.
يكي از نكات ديگري كه در موسيقي ما بسيار به چشم ميآيد اين است كه خوانندگان غيرمجاز ما تا زماني كه به صورت زيرزميني فعاليت ميكنند از محبوبيت چشمگيري برخوردارند اما همين كه مجاز ميشوند آثارشان با بيتوجهي مردم مواجه ميشود، اين در حالي است كه آلبوم آنها چندان هم مميزي نشده است؟
همينطور است كه ميگوييد، متاسفانه جذابيت كارهاي غيرمجاز براي مردم به مراتب بيشتر از كارهاي مجاز است. شايد به اين خاطر است كه آنها تصور ميكنند احساساتي كه در اين قطعات وجود دارد بكرتر است و خيلي درگير سانسور نشده است به همين دليل با آن احساس صميميت و نزديكي ميكنند.
اكثر خوانندگان سرشناس ما اين روزها تنها با آلبوم اول يا تكتراكهايشان به موفقيت ميرسند ولي در ادامه راه مسير را گم ميكنند برخي از آنها براي آنكه كليشه نشوند به سمت يك فضاي جديد ميروند كه بدتر باعث فراموشي آنها ميشود و برخي ديگر به تكرار خودشان ميپردازند كه معمولا برايشان موفقيتي در پي ندارد؟
ما بايد اين مسئله را بپذيريم كه متاسفانه اكثرا اتفاقاتي كه در عالم موسيقي پاپ ما رخ ميدهد مانند يك جرقه است، آني و زودگذر...
بيشتر خوانندگان نسل جديد ما كه اتفاقا به شهرت چشمگيري هم رسيدند خودشان هم نميدانند فرمول موفقيتشان چه بوده است و ديگر نميتوانند كاري را انجام بدهند كه حتي در حد آلبوم قبليشان باشد چراكه موفقيتشان اتفاقي و بدون برنامهريزي بوده است برخي از آنها هم خودشان را باور نكردهاند يا از اين طرف بوم ميافتند يا از طرف ديگرش و به قول خودتان ادامه مسير را گم ميكنند. از طرفي ما نبايد اين مسئله را ناديده بگيريم. زماني كه يك خواننده به شهرت ميرسد بايد كسي در كنارش قرار بگيرد كه راه درست را به او نشان دهد. مسووليت اين كار هم در كل دنيا برعهده مدير هنري است، فردي كه در جامعه موسيقي ما وجود ندارد... تهيهكنندههاي ما متاسفانه معمولا بهطور مقطعي از خوانندههايي كه اعتباري بهدست آوردند استفاده ميكنند و بعد...
پس مقصر اصلي اين اتفاقات تهيهكنندهها هستند؟
شايد مقصر اصلي نباشند اما راهكارها به دست آنهاست، آنها هستند كه با سرمايهگذاري درست و دعوت كردن از موزيسينهاي سرشناس و ترانهسراهاي خوشنام، شرايط كنار هم قرار گرفتن آنها را فراهم ميكنند و به خواننده اين اجازه و جرات ريسك را ميدهند كه به سراغ فضاهاي جديد بروند.
در حرفهايتان به مدير هنري اشاره كرديد؟ در ايران اولين كسي كه مديريت هنري برخي از آلبومها را برعهده داشت شما بوديد، در اين مورد توضيح ميدهيد؟
البته مدير يا تهيهكننده هنري همانطور كه گفتم در كل دنيا مرسوم است، از گذشته تا به امروز آلبومهايي كه مورد استقبال قرار گرفتند آلبومهايي بودند كه يك آهنگساز تمامي قطعات آن را ساخته بود چرا كه حسي كه در اين آلبومها بود بسيار يكدست بود. مدير هنري يكي از كارهايي كه انجام ميدهد اين است كه از موزيسينها و ترانهسرايان موفق در كنار هم استفاده كند و با خط مشياي كه به آنها ميدهد باعث ميشود كه آلبوم به لحاظ احساسي از فضاي يكساني برخوردار باشد. او از انرژي و احساسهاي مختلف به بهترين شكل ممكن استفاده ميكند و آنها را در يك مسير سالم هدايت ميكند، به خواننده ميگويد كه در كدام استوديو بخواند، چگونه بخواند و كار ميكس و مسترينگ را به چه شكلي انجام دهد، من از آلبوم دورنگي بهنام كارم را به عنوان مدير هنري شروع كردم و در آن آلبومم سعي كردم كه از آهنگسازان مختلف و با يك احساس مشترك به بهترين شكل ممكن استفاده كنم. در آلبوم «نون و دلقك» اصفهاني هم براي اولين بار از اين كلمه بهطور رسمي در اينسرت آلبوم استفاده كرديم.
در موسيقي ما اين روزها كارهاي كاور بهشدت رايج شده است البته استفاده از اين كارها به دو دسته تقسيم ميشود عدهاي كه كار را عينا كپي ميكنند و عدهاي كه از آن الهام ميگيرند؟
كاور كردن كار در كل دنيا مرسوم است و از گذشته در كشور ما وجود داشته حتي بسياري از كارهايي كه در قبل از انقلاب گل كرده بود كاور كارهاي خارجي بود اما چون در آن زمان رسانه به اين شكل در اختيار مردم نبود و آنها به موسيقي خارجي دسترسي چنداني نداشتند بههمين دليل تعداد بسيار محدودي متوجه ميشدند كه اين قطعات كاور است اما در شرايط كنوني همه چيز فرق كرده است. اين روزها دسترسي مردم به موسيقي تمام نقاط دنيا زياد شده است و اگر موزيسيني كاري را كاور كند بهسرعت همه متوجه ميشوند و شايد بههمين دليل است كه اين احساس بهوجود آمده است كه تعداد كارهاي كاور زياد شده است. ازدياد ناموزيسينهايي كه براي موفق شدن قطعاتشان به هر كاري دست ميزنند هم به اين قضيه دامن ميزند اين عده براي اينكه كارشان در كوتاهمدت و بدون صرف هزينه آنچناني گل كند كارهاي خوب خارجي را عينا كپي ميكنند.
بهنظرتان در كاور بايد به اصل موسيقي وفادار بود تا كار مارك دزدي بودن به آن نچسبد يا اينكه از آن الهام گرفت؟
بايد از آن الهام گرفت، چرا كه تاثير گرفتن از هنر بهويژه هنر موسيقي از ديرباز رايج بوده است اما اگر كاري عينا كپي شود اسمش ميشود تقليد، كه در شأن يك موزيسين نيست.
اين روزها تقليد و كپي در موسيقي ما به وفور وجود دارد و اگر كاري حتي به موفقيت نسبي دست پيدا كند آن قدر از روي آن كار كپي ميشود كه حتي اصل آن زير سوال ميرود؟
همينطور است، متاسفانه مردم ما هميشه از كارهاي كپي استقبال كردهاند و همين مسئله به اين قضيه دامن زده است، البته اين مشكل در مورد همه اركان موسيقي، صدا، ترانه و... وجود دارد كه رايجترين آن هم در همان بخش صدا و ملودي است، در بخش تقليد صدا ما هميشه خوانندگاني را داشتيم كه به مدد شباهت با صداي فلاني براي خودشان اسم و رسمي دست و پا كردند، البته تقليد صدا هميشه در كوتاه مدت جواب ميدهد چرا كه حس كنجكاوي مردم را برميانگيزد كه فلان كس چقدر شبيه فلاني ميخواند درست عين يك فيلم كمدي كه تماشايش فقط براي يك بار جذاب است اما در مورد فضا يا همان ملودي بايد بگويم در موسيقي پاپ كشورمان تعداد قطعاتي كه مردم با آن نوستالژي داشته باشند بسيار محدود است. مردم ما هميشه از كارهايي استقبال ميكنند كه برايشان خاطره ساليان بسيار دور را تداعي ميكند من هميشه از تكرار بيزار و به دنبال خلق آثار جديد بودم اما در برخي از كارهايم براي اينكه مخاطب را بتوانم با خودم همراه كنم مجبورم به كارهاي گذشته رجوع كنم و از آن الهام بگيرم و به كمك تنظيم لباس نو بر تن آنها كنم و به مخاطب ارائه دهم اما اين كار را تا چه زماني ميتوان انجام داد. بالاخره نسلهاي آينده ما هم احتياج به نوستالژي از موسيقي دهه 80 دارند و ما بايد اين كار را انجام دهيم، اما براي خلق يك اثر جديد و موفق شدن آن بايد از ابزار رسانهاي برخوردار بود در اين مورد تلويزيون بايد به حمايت از موسيقي برآيد و با پخش مكرر يك قطعه اين اجازه را به مردم بدهد كه با آن براي خودشان خاطره بسازند نه اينكه هر روز يكسري موسيقيهاي تاريخ گذشته را به خورد مخاطب بدهد.
با حرفهايتان موافقم، مردم ما معمولا نسبت به كارهاي نو در فضاهاي جديد و ناشناخته روي خوشي نشان نميدهند مگر اينكه از ابزارهاي جذب مخاطب برخوردار باشد؟
همينطور است مردم ما كلا نسبت به كار نو دافعه دارند و با آن ارتباط برقرار نميكنند دليلش هم اين است كه فرصت برقراري اين ارتباط بهدليل عدمحمايت رسانهاي به آنها داده نميشود.
بعضيها ميگويند بهروز صفاريان آدم بداخلاقي است و همين بداخلاقي در كار باعث ميشود كه عدهاي نسبت به او حالت دفاعي داشته باشند؟
من نميدانم تعريف شما از بداخلاقي چيست، اگر منظورتان بدخلقي است كه من با شما مخالفت ميكنم چون به لحاظ رفتاري اصلا بد خلق نيستم اما اگر منظورتان جديت و سختگيري در كار است بله، من بداخلاقم، من در كار شرايط و قوانين خاص خودم را دارم حالا اگر كسي ناراحتي داشته، احتمالا به اين خاطر است كه قانونشكني كرده است. آنهايي كه من را از نزديك ميشناسند به خوبي ميدانند كه من معمولا در جواب آدمهايي كه با من در كار به تفاهم نميرسند بدون هيچ دعوا و كدورتي از آنها خواهش ميكنم كه قطع همكاري كنند. من هميشه يا يك چيز را به طور كامل ميخواهم يا اصلا آن را نميخواهم يا صفر يا صد... از طرفي در كار بهويژه استوديو كاملا طبيعي است و براي همه وجود دارد اما من در زندگي كاريام اگر نخواهم با كسي كار كنم هيچوقت كاري نكردم تا او را از بين ببرم در هر حال شما ميتوانيد از همه كساني كه با من كار كردهاند بپرسيد. هيچكدام از آنها از من دلخور نيستند با اين حال بسياري از افراد دوست دارند با من كار كنند چرا كه به نتيجه كار با من مطمئن هستند و از آن راضياند.
اگر موافق باشيد در مورد آلبوم «بيخوابي» با سعيد شهروز صحبت كنيم، بيخوابي اثر قابل دفاعي بود ولي انتظار شنونده از بهروز صفاريان در اين آلبوم بهطور كامل برآورده نشد، قبول داري كه بيخوابي نسبت به كارهاي قبليات در سطح پايينتري قرار داشت؟
شايد اين آلبوم در قياس با آنچه كه از آثار قبلي شنيده بوديد در سطح پايينتري بود ولي در كل اثر قابل دفاعي بود. «بيخوابي» نسبت به آنچه كه ما در ذهنمان ترسيم كرده بوديم و قرار بود انجام شود شكل گرفت و در نوع و جايگاه خودش اثر ارزشمندي است.
يكي از شاخصههاي كار شما تنظيم لايهاي و ريزهكاريهاي منحصر به فردي است كه در موسيقي شما وجود دارد برخلاف شبح، در بيخوابي خبري از اين تنظيمهاي چند لايه نيست؟
براي ساخت شبح من از همان نوع آزادي برخوردار بودم و به لحاظ زمان با هيچ محدوديتي مواجه نبودم ولي در بيخوابي به علت مسائل مادي و كمبود زمان و اصرارهاي تهيهكننده براي هر چه سريعتر آماده شدن كار نتوانستيم در مرحله اديت نهايي و ميكس و مسترينگ كه مهمترين بخش كار است آنطور كه بايد عمل كنيم.
فكر ميكنيد بيخوابي و سعيد شهروز با هم همخواني دارند و در حد و اندازههاي هم هستند؟
سعيد هم مانند خوانندههاي ديگر از ابتداي فعاليتش مسيري را در پيش گرفته است و بهسوي آرمانهايش در حال حركت است. حالا گاهي اوقات با سرعت و كيفيت بالا و گاهي كمتر. سعيد با تمام قوا در اين آلبوم ظاهر شد و اصلا بد كار نكرد. او تا به امروز روند نسبتا خوبي را طي كرد و آلبوم «بيخوابي» براي او مطمئنا حركت روبهجلويي محسوب ميشود و در اين برهه زماني و با اين شرايط اين آلبوم بالاترين سطح موزيكي بود كه سعيد نسبت به آثار گذشتهاش ميتوانست با آن به جمع دوستدارانش بازگردد.
در اين آلبوم دو قطعه ريتميكي هم قرار داديد كه همخواني چنداني با ساير قطعات ندارد و انگار از آنها جدا افتاده است علت اين انتخاب چه بود؟
درست است. قرار گرفتن دو تراك ريتميك در آلبوم تصميم مجموعه نبود و به اصرار سعيد اعمال شد چرا كه او ميخواست ردپايي از آثار قبلياش را در اين آلبوم هم به همراه داشته باشد تا كاراكتر هنرياش به طور كامل تغيير نكند.
يکشنبه 3 آذر 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[مشاهده در: www.hamshahrionline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 129]
-
گوناگون
پربازدیدترینها