واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: بین الملل > اقیانوسیه - دکتر رضا سیمبر، دانشیار گروه علوم سیاسی- دانشگاه گیلان استرالیا و آمریکا به طور جدی از زمان جنگ دوم جهانی با یکدیگر متحد بوده اند دخالت مشترک استرالیا و آمریکا در عراق و افغانستان این سنت دیپلماتیک بین دو کشور را مستحکم نمود. اما امروزه هر چه بیشتر منافع و هزینه های این روابط و اتحاد با امریکا در استرالیا مورد بحث بوده است. در سطوح مختلف سیاسی، اقتصادی و استراتژیک این روابط مورد ارزیابی مجدد قرار گرفته و منافع متوقع در آن مورد سوال و انتقاد واقع شده است تحولات عراق و دخالت نظامی آمریکا در آن، این مباحث هر چه بیشتر را جدی تر کرده است وقتی که آمریکا در سپتامبر 2001 جنگ علیه تروریسم را اعلام نمود استرالیا اولین کشوری بود که خیلی جدی و بدون شرط حمایت کامل خود از را رسما اعلام نمود. از زمان جنگ دوم جهانی که آمریکا به عنوان کشور متحد جانشین بریتانیا شد رهبران این کشور به دنبال آن بودند که از حمایت این متحد قدرتمند خود اطمنیان حاصل نمایند. در بحرانهای کره، ویتنام ، خلیج فارس، افغانستان و اخیرا عراق، استرالیایی ها یکی از متحدین مطرح آمریکا بوده اند که البته این حمایتها بیشتر جنبه سیاسی و اخلاقی تا جنبه نظامی داشته است. اما پس از آنکه در سال 2002 استرالیا در جزیره بالی مورد حمله تروریستی قرار گرفت و ظاهرا مطرح شد که استرالیا نیز از اهداف تروریستی گروههایی تند روی اسلامی خواهد بود، هزینه ها و منافع نسبی اتحاد با آمریکا به طور جدی در این کشور به طور منتقدانه مطرح شد. تعداد زیادی از مفسرین و تحلیلگران از جمله چهره های بارز سیاسی و اجتماعی مدعی شدند که حمایت شدید استرالیا از آمریکا در جنگ علیه تروریسم باعث خواهد شد که استرالیا هدف حملات تروریستی قرار گیرد. اینگونه موضوعات مرتبط به امنیت استرالیا به بحثهای عمده ای در باره ارزیابی سیاست خارجی این کشور تبدیل شد مضافا اینکه جنگ آمریکا علیه تروریسم در حمله آن به عراق به اوج رسید و خود به قسمت دیگری از مباحث مطرح در مورد همکاری استرالیا با آمریکا مبدل شد. روند پویایی روابط آمریکا و استرالیا و تعهد بی نظیر نسلهای مختلف سیاستمداران و نخبگان استرالیایی برای اعلام وفاداری بدون سوال نسبت به آمریکا بدون ارجاع به موقعیت ژئوپلیتیک و منحصر به فرد این کشور و تاریخ آن فهمیده نمی شود. به نظر می رسد موقعیت جغرافیایی و جایگاه آن به مثابه یک قدرت میانه باید اطمینان بخش و نه اضطراب برانگیز باشد . در باره این جزیره که خود یک قاره است می توان مدعی شد که استرالیا از لحاظ طبیعی در مقام مقایسه با سایر کشورها از بالاترین درجه ضریب امنیتی برخوردار است. اما از همان ابتدا، استرالیا از این انزوا در دغدغه بوده است و نسبت به برخی همسایگان پرجمعیت خود در شمال با هراس و اضطراب و دغدغه امنیتی نگریسته است. قدرت آمریکا در دوران آمریکا بی نظیر و بدون رقیب معرفی و توصیف می شود. در این راستا به پارامترهای اقتصادی نظامی و سیاسی ، فرهنگی اشاره می شده که از همه بارزتر آن پارامترهای نظامی قدرت آمریکاست که هژمونی آن را سطوح مختلف جهانی به منصه ظهور می کشاند از علایم برجسته قدرت آمریکا در سطح جهانی میزان تاثیرگذاری آن بر روی رفتار بازیگران مختلف است و در عین حال شکل دادن به نرمها و هنجارهای مختلف و همچنین بازداشتن و چشم پوشی از برخی از نرمها و ارزشها می باشد. یکی از دیگر ممیزات برجسته سلطه آمریکا در صحنه نظام بین المللی به ویژه پس از پایان جنگ سرد آن است که آمریکا در صحنه شطرنج سیاست بین الملل بدون رقیب جدی باقی مانده است و این موضوع باعث شده تا این کشور هر چه بیشتر به مانور قدرت خود بپردازد هیچ قدرتی در دنیا امروز مطرح نیست که بتواند به موازنه و تعدیل قدرت آمریکا در دنیا بپردازد و تاکنون نیز آمریکا به خوبی توانسته است که از عهده رقبای خود برآید و با چالشها و بحرانهای گوناگونی که در برابر آن قد علم کرده است به مقابله برخیزد و به این ترتیب هر چه شفافتر تفوق و هژمونی خود را در صحنه های جهانی اثبات کند اما رخداد 11 سپتامبر ضمن پیامهای گوناگونی که داشت یکی آن بود که نظم نوین آمریکا پس از پایان جنگ سرد فقط در راستای تامین منافع ملی خودش است و آمریکا به عنوان یک قدرت برتر جهانی نتوانسته در مدیریت بحرانهای بین المللی موفق عمل کند. در عین حالیکه آمریکا مسایل عمده و حساس جهانی را بی جواب گذاشته است که عمده ترین آن مسایل مربوط به نابرابریهای اقتصادی جهانی است که به نوبه خود می توانند چالشها و بحرانهای گوناگونی را ایجاد کنند. هژمونی آمریکا یک هژمونی خود محور است. سیاستهای آمریکا حتی توسط دوستان و متحدان نزدیکش نیز با ظن و تردید نگریسته می شود آنان هستند که می توانند با تاثیرگزاری خود برسیاستهای آمریکا به نوعی آن را دچار تعادل سازند. اما سیاستهای آمریکا ظرف چند سال گذشته که مبتنی بر خود محوری و یکجانبه گرایی بوده باعث ایجاد شک هم برای دوستان و هم برای دشمنان آن به طور مشابه شده است. عقب نشینی آمریکا از پروتکل کیوتو، عدم امضای سند دادگاه جنایی بین المللی ، مسامهه در ترتیبات خلع سلاح اتمی و استفاده هر چه بیشتر از زور و قهر آن هم به شکل یکجانبه برای پیشبرد اهداف سیاست خارجی خود باعث شده است تا این دیدگاههای مظنونانه نسب به آمریکا بیش از پیش قوت بگیرد. اینها همه در حالی است که در داخل استرالیا احزاب ، گروهها ، سازمانهای غیردولتی، صاحبنظران ، دانشگاهیان و حتی مردم عادی نیز هر چه بیشتر نسبت به آمریکا و سیاستهای یکجانبه آن در سطح جهانی با تردید و شک می نگرند و با توجه به ریسکها و مخاطراتی که می تواند حمایت کانبرا از واشنگتن داشته باشد خواهان تجدید نظر در سیاست همان حمایتی دولت استرالیا از آمریکا می باشند سوال اساسی برای استرالیا میزان مشروعیت در سلطه طلبی آمریکا در عرصه های جهانی است اگر آمریکا با بحران مشروعیت مواجه است این بحران می تواند به آسانی به استرالیا نیز به عنوان دوست و متحد آن در اینسوی دنیا نیز سرایت پیدا کند. باز این درحالی است که براساس معیارهای قدرتی آمریکا و با توجه به مولفه های موجود در نظام بین الملل آمریکا کشوری است که خود می تواند دفاع از خود را به عهده گیرد و از طرف دیگر هم استرالیا عمدتا کشوری بوده است که از تهاجم و تجاوز مصون بوده است و وقایع ژئوپلیتیک نیز نشان می دهد که استرالیا عمدتا از تهدیدات متعارف مصون می باشد. بنابر این اتحاد استرالیا و آمریکا جز پایه های احساسی هیچ مبنای دیگری نمی تواند داشته باشد. آنهم اتحاد با بازیگری که عمدتا ترجیح می دهد یکجانبه ، صرفا براساس دیدگاهها و خواستگاههای ملی خود عمل کند. تجربه استرالیا نشان می دهد حتی قابل اعتمادترین متحدین نیز ممکن است به خاطر فشارهای شدید داخلی مجبور شوند در سیاست خارجی خود تجدید نظر کنند سیاست اتحاد با آمریکا در زمینه حمله نظامی به عراق شدیدا توسط نخبگان ، مردم و سران حزب کارگر استرالیا مورد انتقاد قرار گرفت آنان هم سیاست خارجی و هم سیاست حمایتی دولت استرالیا را مورد انتقاد شدید قرار دادند. بنابر این برای اولین بار پس از جنگ ویتنام بود که روابط نزدیک آمریکا و استرالیا شدیدا زیر ذره بین منتقدان جدی قرار گرفت. آنچه مورد ارزیابی بود سنجش منافع در مقابل هزینه های گسترش اتحاد استرالیا با آمریکا در زمینه های دفاعی، امنیتی و استراتژیک بود. منتقدان اعتقاد داشته اند که هژمونی طلبی آمریکا در سطح جهانی هزینه ها و خطرهای زیادی را برای استرالیا بویژه در آسیا به وجود خواهد آورد. اگر چه آمریکا بدون متحدینی مانند استرالیا قادر است که با توجه به پارامترهای قدرتی اهداف خود در عرصه نظام بین الملل به نتیجه برساند اما ترجیح می دهد ائتلافی از متحدین خود را تشکیل دهد که این سیاست در راستای تامین نقش رهبری آمریکا در سطح جهانی می باشد. این در حالی است که در بلند مدت سیاست چند جانبه گرایی در مقابل یکجانبه گرایی نیز هم برای آمریکا و هم برای متحدان آن بسیار مفید خواهد بود. اتخاذ سیاست چند جانبه گرایانه توسط آمریکا بر مشروعیت اقدامات مشترک آمریکا و متحدان آن نظیر استرالیا خواهد افزود مضافا اینکه چنین خط مشی بهتر جذب کننده ی حمایت های بین المللی است. برای استرالیا نیز روابط منطقه ای کمتر دچار بحران و آشوب خواهد شد و آن را در سطح جهانی نیز کمتر منزوی خواهد کرد. متحدان سیاستهای یکجانبه آمریکا در موضوعات مختلف مانند عراق عمدتا گروهی از کشورهای آنگلو -آمریکن هستند که در ارتباط تنگاتنگی با هژمونی طلبی دولت واشنگتن می باشند. این درحالی است که استرالیایی مستقل در سیاست خارجی بدون اینکه چشم و گوش بسته تنها به منویات آمریکا تکیه کند قطعا دارای جایگاه مشروعتری در سطح منطقه ای و بین المللی خواهد بود. این مشروعیت ثبات بیشتری را در سطح و ملی بوجود خواهد آورد و دولتها کمتر در معرض تغییرات رادیکالی واقع خواهند شد. اگر نخست وزیرانی مانند بلرو هوارد در انگلستان و استرالیا به خاطر حمایت کورکورانه از آمریکا با بحران مشروعیت داخلی مواجه شدند و درکنار سایر علل و عوامل قدرت خود را از دست دادند. نهایتا امر مبارکی برای آمریکا نیست و این موضوع و موضوعات مشابه برای رهبری آمریکا در نظام بین الملل بسیار گران تمام می شود. برای اولین بار در خلال سه دهه گذشته در دوران هوارد دولت استرالیا به خاطر حمایت متعصبانه از دولت آمریکا شدیدا در داخل مورد هجوم و انتقاد قرار گرفت. این درحالی بود که روابط نزدیک با آمریکا هم مورد حمایت نخبگان استرالیایی و هم عامه مردم بوده است حال چه شد که چنین بحرانی به وجود آمد دلیل اصلی عمدتا به سیاستهای قدرتمندانه و قهری و یکجانبه آمریکا در نظام بین الملل مربوط می شود. البته همه این تحولات نشان دهنده قطع روابط و یا تضعیف جدی آن نبوده است بلکه بنظر می رسد تا آینده نزدیک و کوتاه مدت عمدتا همین روال اتحاد و روابط تنگاتنگ بین دو کشور آمریکا و استرالیا حفظ شود. اما در بلند مدت این روابط نزدیک و سیستم اتحاد به منافع استرالیا ضربه وارد خواهد نمود و نهایتا آسیا به جای آمریکا منطقه اصلی جذاب برای فعالیتهای اقتصادی و سیاسی و حتی راهبردی استرالیا در آینده خواهد بود. حتی می توان گفت سیاست هژمونی طلبی و یکجانبه گرایی فعلی آمریکا در نظام بین الملل نیز این چرخش استرالیا به آسیا را تسریع خواهد نمود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 586]