محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831317072
سیامک انصاری: قهوه تلخ را تمام می کنیم
واضح آرشیو وب فارسی:تهران98:
سیامک انصاری: قهوه تلخ را تمام می کنیم
احتمالا که نه، صددرصد ۳ سال پیش که قبول کرد «مستشار» یا همان دکتر زند پروژه جدید «مهران مدیری» باشد، فکر نمیکرد قرار است تلاش ۳ سالهاش نیمهکاره بماند و این همه کارکردن شبانهروزیاش (یا بهترش کارکردنشان) اینگونه بینتیجه بماند! هنوز هم معلوم نیست چه بلایی سر «قهوه تلخ» با آن عظمتش افتاد اما هرچه هست، همین اتفاق باعث شد بالاخره بعد از ۳ سال، وقت کند و خودش را دوباره در تئاتر ببینید؛ آن هم نمایشی که یکی از پایهگذاران اصلی گروهش، خودش است. این روزها برای دیدن «سیامک انصاری» کار سختی پیشرویتان نیست؛ کافی است به تئاتر ایرانشهر بروید و بازیاش در نمایش «آمدیم، نبودید، رفتیم» را به نظاره بنشینید و ببینید بازیگر پای ثابت سریالهای «مهران مدیری»، در این عرصه هم حرفهای زیادی برای گفتن دارد و چه بهانهای از این بهتر برای ترتیب گفتوگو با بازیگری که اگر دست خودش باشد، میل چندانی به گفتوگو کردن ندارد. یکی، ۲ ساعت مانده به اجرای نمایش پر مخاطب «رضا حداد»، در حالی وارد کافه تئاتر ایرانشهر شدیم که ۳ چهره مشهور هم در حال گپ و گفت بودند و قبل از شروع گفتوگویمان از «رامبد جوان»، «مانی حقیقی» و «عبدالرضا کاهانی» کسب اجازه کردیم؛ گفتوگویی که در آن درباره همهچیز صحبت شده… کاش مسافرتمیرفتم اصلا عصبی نیستم، فقط به دلیل فشار کار و بیشترشدن مسئولیتهای زندگیام است که کمی خسته به نظر میرسم. فکر میکنم اگر میشد یکی، ۲ ماهی برای استراحت و تفریح به مسافرت میرفتم، حالم خیلی بهتر از این میشد. داستان درگیریهای من، برزو ارجمند و لیلی رشیدی! اواخر سال ۸۰ بود که تصمیم گرفتیم به همراه آقای «رضا حداد»، گروه تئاتر «سایه» را تشکیل دهیم اما علت اینکه چرا طی این سالها تنها ۴ کار از ما اجرا شده، برمیگردد به مشغله و درگیریهای اعضای گروه؛ از جمله شخص «رضا حداد» بنیانگذار این گروه که شرکت تبلیغاتی دارد و انجام امور آن، زمان و انرژی زیادی میطلبد یا خانم «لیلی رشیدی»، خودم و «برزو ارجمند» طی این سالها همواره درگیر سریال و کارهای دیگر بودهایم و خانمها «پانتهآ پناهیها» و «شبنم فرشادجو» نیز در گروههای تئاتری دیگر مشغول بودهاند. بنابراین همین که هر یکی، ۲ سال همان آدمها دور هم جمع میشویم و کاری اجرا میکنیم، خودش همت بزرگی میخواهد و نمیتوان خرده گرفت. در تئاتر چیزی به اسم بیماری پذیرفته نمیشود یک سال پیش بود که طرح نمایش «آمدیم، نبودید، رفتیم» با من مطرح شد و در جریان کار قرار گرفتم اما از ۸-۷ ماه پیش تمریناتمان را شروع کردیم. کار اصلی من، کار تصویری و تلویزیونی است که در کنارش هر از گاهی در تئاتر هم حضور پیدا میکنم، زیرا اینها را نمیتوان خطکشی و مرزبندی کرد! یعنی شمای بازیگر نمیتوانی بگویی در این عرصه بازی میکنم و در آن یکی نه! البته فراموش نکنیم که من بازیگر تا آن حد حرفهای تئاتر نیستم و بهرغم پیشنهادهای همکاری دیگر فقط با گروه «سایه» کار کردهام. بنابراین نمیتوانم به سوال شما که میگویید تا حالا اتفاق افتاده مسئلهای برای شما پیش بیاید که نتوانید سر ساعت به محل اجرا برسید یا نه پاسخ روشنی بدهم، بهتر است این پاسخ را بازیگری که رسما کارش تئاتر است بدهد اما چیزی که در تئاتر وجود دارد، فاکتوری به نام «تعهد» است که موظفی سر ساعت اجرایت خودت را برسانی، وگرنه چیزی به اسم «بیماری» و… عذر و بهانه پذیرفته شدهای در تئاتر به حساب نمیآید! نمیدانم چه اسمی باید رویش گذاشت! نمیتوان درباره تکتک نقشهای این نمایش به صورت جزئی توضیح داد، بنابراین بهترش این است که به شکل کلی به کار نگاه کنیم. داستان این نمایش درباره شخصیت «پینوکیو» است به همراه «پدر ژپتو» و یکسری آدمهای دیگر. توضیح خاصی نمیتوانم درباره نقشم بدهم چون حتما باید دیده شود. ضمن اینکه برای نمایش «آمدیم، نبودید، رفتیم»، یک تکنولوژی جدید به نام ۳D MAP استفاده شده که یک سیستم ۳ بعدی است؛ یعنی سایه هر آنچه روی دیوار میبینید را روی زمین میبینید و بدون آنکه احتیاجی به عینکهای مخصوص باشد، حالت ۳ بعدی این نمایش را احساس میکنید. این شیوه تئاتر در خارج از ایران هم مدت زیادی نیست باب شده و برای اولینبار در ایران است که توسط گروه «سایه» اجرا میشود و فکر میکنم در اجراهای بعدیمان، بسیار بهتر میتوان از این تکنیک استفاده کرد، چون نخستین بار چنین اتفاقی در تئاتر ایران افتاد و مسلما ضعفهایی هم وجود دارد. ضمن اینکه برای همین هم ۴ تکنسین از کشور کرهجنوبی به ایران آمدند تا پروژه را راه بیندازند و تکنسینهای خودمان در کنارشان نحوه اجرای کار را یاد گرفتند و مطمئنا در آینده، اتفاقهای جدید و متفاوتی از تکنسینهای ایرانی در تئاترهایمان خواهیم دید. همانطور که گفتم ابتدای مواجهه افراد با هر نوآوریای، یکسری مخالفتها وجود دارد. در گذشته هم شیوه تئاتر تجربی گروه «سایه» مخالفتهایی را به دنبال داشت، منتها به نظر خودم هم این شیوه جدیدی که امروز در حال اجرایش هستیم، خیلی با تئاترهایی که تا امروز دیدهایم متفاوت است، اصلا یک چیز دیگر است که نمیدانم چه اسمی رویش بگذارم! (خنده) در هر صورت این شیوه یک تجربه است و تجربهکردن که ضرری ندارد! همیشه با هر نوآوری مشکل دارند درباره اینکه میگویید انتقادها و بحثهای زیادی نسبت به تئاتر آقای حداد به وجود آمد مبنی بر اینکه چرا از بازیگرهای سینمایی و چهرههای شناخته شده به عنوان بازیگر استفاده کردهاند، ترجیح میدهم پاسخی ندهم و خودم را قاطی این ماجراها نکنم، یعنی از اولش هم همین کار را کردهام و دخالتی در بحثها نداشتم. این سوال را باید از همانهایی بپرسید که چنین حرفهایی زدند اما در کل حضور بازیگران سینما در تئاتر یا برعکس هیچ ایرادی ندارد اما بهتر است این را آنهایی جواب دهند که نسبت به این موضوع گارد بد گرفتند. به هر حال همیشه روبهروی هر نوآوریای، مخالفتی وجود دارد که طبیعی است، منتها دوستانی که چنین مخالفتهایی را ابراز داشتهاند، به فکر خیر و صلاح تئاتر بودهاند البته به نظر خودشان، بنابراین نمیتوان به آنها هم زیاد خرده گرفت. نمایش ما یک تئاتر صرف نیست شخصا این شیوه نمایش را دوست دارم، البته ریتممان ابتدای کار یک مقدار کند بود و احساس میکنم امروز بچههایمان خیلی با هم جفتوجور شدهاند و ریتم کار سرعت خوب و استانداردی گرفته که میتواند آن هیجان کافی را به تماشاگر منتقل کند. فکر میکنم تماشاگر در این کار با یک تئاتر صرف روبهرو نیست، چون هم یکسری تصاویر ۳ بعدی میبیند، هم داستان را دنبال میکند و هم موزیک زنده برایش اجرا میشود، ضمن اینکه او یک کارگردانی تقریبا منسجم میبیند که بعضی صحبتها از جمله اینکه ذهن کارگردان پراکنده یا مغشوش بوده را میفهمد یا بعضیها این نمایش را به سیرک تشبیه کردند که برای هر کدامشان احترام قائلم، چون شمای بازیگر یا کارگردان زمانی باید ناراحت شوی که کسی در رابطه با کارت چیزی نگوید، یعنی خنثی و مستمع آزادبودن بد است! بنابراین خیلی هم خوب است اگر دربارهات حرف بزنند یا نقدت کنند. احتمال دارد این نمایش هم مانند نمایش «مکاشفه» که ۲ سال پیش به المپیک تئاتر جهان در سئول راه یافت، به جشنوارههای بینالمللی برود. هرچند با این تجهیزات به این عظیمی بعید میدانم چنین اتفاقی بیفتد! (خنده) ۴ شغلهای که شاید سردبیر هم بشود! بخش عمدهای از زمان ما طی ۳ سال گذشته صرف پروژه «قهوه تلخ» شد و هنوز هم درگیر خودش، حاشیهها و ترکشهایش هستیم! انشاءالله به زودی پروندهاش بسته خواهد شد و زمانیکه این اتفاق بیفتد، برای حضور در کارهای دیگر متمرکز خواهیم شد. احتمالا برای سال دیگر، در فیلم سینمایی یکی از دوستان عزیزم بازی خواهم کرد که سوژه بسیار بکری دارد و یکی، ۲ سریال تلویزیونی هم با من صحبت کردهاند که هنوز هیچ چیزش قطعی نشده و باید ببینیم در آینده چه اتفاقاتی پیش میآید. سختگیریام به انتخاب آدمها مربوط میشود، نه انتخاب کارها؛ چون ارتباطم ابتدا و قبل از اینکه با کار برقرار شود، باید با آن آدمی که قصد همکاری دارم برقرار شود؛ در صورت این اتفاق ماجرای کار را میتوانم برای خودم حل کنم و کنار بیایم. دغدغه اصلی زندگی من این نیست که خیلی در متن مراسمها و جشنوارههای سینمایی باشم و خودم را درگیر اتفاقات اینچنینی کنم! شاید اگر یک شغل دوم که ایدهآل خودم هست را پیدا کنم، حضورم از این هم کمرنگتر شود! الان به جز بازیگری ۳شغل دیگر هم دارم اما هنوز آن کاری که به عنوان شغل دوم مورد علاقهام باشد را پیدا نکردهام. شاید در صورت این اتفاق، به بازیگری به عنوان یک شغل دوم نگاه کنم. البته نه اینکه برایم جدی نباشد یا از درآمدم در این حرفه ناراضی باشم، نه، واقعیت این است که از بچگی، نوجوانی و جوانی تا حالا، جنسم حضور در چنین مراسمها و مراودات سینمایی نبوده و نیست، برای همین هم هست که ۹۹ درصد دوستانم را آنهایی تشکیل میدهند که خارج از حیطه سینما هستند؛ دوستانی که از دوران کودکی، سربازی، دانشگاه و… کنارم بودهاند؛ مثل مدیر مسئول شما (سیدمحمدرضا حسینیان) که از دوستان قدیمی یکدیگر هستیم، زیرا پدرانمان ۴۰ سال است همکار یکدیگرند. شاید من هم یک روز نشریهای منتشر کردم چون جنسم با کارهای اینچنینی همسوتر است. تکنولوژی پرونده دید و بازدیدها را بست نوروز که میشود، یک حس و حال خوب از قبل از چهارشنبه سوری همراهم میشود تا روز ۱۳ فروردین. شاید این حسی است که از کودکی همراهم است و به نظرم نوروز، فرصت بسیار خوبی است برای اینکه قدر همه آدمهای اطراف، دوستان، خانوادهمان و… را بیشتر بدانیم. نوروز به نظرم به ما یادآوری میکند زندگی خیلی دوام آنچنانی ندارد و واقعا همهچیز گذراست، بنابراین عید یک خاطره یا بهتر است بگوییم یادگاری خوبی است که ماندگار میشود؛ پس چه بهتر که همهمان یک یادگاری خوب از خودمان باقی بگذاریم و این بهترین چیزی است که یاد آدمها ماندگار میشود. احساس میکنم یکجورایی تکنولوژی همه چیزمان را نابود کرده! مثلا خیلی اتفاقات با آمدن چیزی به نام موبایل یا اینترنت از بین رفته! در گذشته آدمها حتما باید یکدیگر را میدیدند تا بتوانند تبریکشان را بگویند اما الان همه با پیامک بههم تبریک میگویند! با همین پیامک خیلی از پروندههای دیدوبازدید آدمها بسته شده!
هیچچیز بین من و مهران مدیری تمام نشده یک روز، یک نفر چیزی به من گفت با این مضمون که شغل بازیگری، مثل یک بشکه باروت میماند که میتوانید کمکم از آن بردارید و استفادهاش کنید یا همانجا یک کبریت زیر بشکه روشن کنید و همهچیز را منفجر کنید! هرچند من این کار را اینگونه نمیبینم و نمیخواهم بگویم آدمها خیلی هوشمندانه خودشان را برای کارها خرج کردند یا خودم را خرج کاری کردم، نه! ولی خب، درست انتخابکردن یکی از مهمترین عوامل موفقیت برای یک بازیگر به حساب میآید. خیلی اتفاقی راه بازیگری من به ژانر کمدی باز شد! فعالیت من در سینما خیلی پراکنده و با دستیار کارگردانی مرحوم «رسول ملاقلیپور» اتفاق افتاد، بعد در یک سریال طنز نوروزی حضور پیدا کردم و پس از آن در کار «ماه مهربانی» بهروز بقایی بازی کردم، بعد به سریال «روزگار جوانی» رفتم سپس در فیلم سینمایی «هیوا» و بعدش هم در سریال «هتل» بازی کردم! منظورم این است که ژانر همه این کارها با هم متفاوت بوده. منتها سال ۸۱ بود که «پیمان قاسمخانی» با من برای حضور در سریال «پاورچین» تماس گرفت که رفتیم، صحبت کردیم و الان ۱۰ سالی میشود با «مهران مدیری» عزیز همکاری میکنم و از این اتفاق هم بسیار خوشحالم. به هر حال فکر میکنم داشتن گروهی که ۱۰ سال است با هم کار میکنند و این رابطه ادامهدار هم هست بسیار خوب باشد، چون هیچچیز بین من و مهران تمام نشده، باعث خوشحالی است، به دلیل فردیتی که در ذات اکثرمان هست، آدمها از هم جدا میشوند و میروند. وقت کار عملا به جفتمان خوش میگذرد من و مهران قبل از اینکه بخواهیم همکار باشیم، رفیقیم و این خیلی مهم است که با کسی که کار میکنی، رفیق باشی. حداقل در روش من که فاکتور رفاقت خیلی مهم است؛ خیلیها بودهاند که با آنها کار کردهام و در همان دست اول، گفتهام این کار اول و آخرمان خواهد بود! یعنی همانجا تشخیص میدهم که میتوانیم باز هم با هم کار کنیم یا نه! چون احساس میکنم چیزی برای گفتن یا مشترکاتی بین ما وجود ندارد و اصلا بهم گیر نمیکنیم! طبیعتا شما با کسی همکاریتان را ادامه میدهید که هیچ درگیریای بینتان وجود نداشته باشد و از آن همکاری، احساس راحتی کنید. اگر رابطه همکاری من و مهران مدیری تا امروز ادامه پیدا کرده، فقط به همین دلیل است که وقتی سرکاریم، عملا به جفتمان خوش میگذرد. فکر میکنم آرزوی همه آدمها همین باشد که وقتی با کسی کار میکنند، آرامش کامل داشته باشند. حسرتی به نام حسن شکلک! تا حالا اتفاق نیفتاده دلم بخواهد در نقش خاصی از یک فیلم ایرانی یا خارجی بازی کنم و حسرت بازی کسی را داشته باشم اما در تئاتر این اتفاق افتاده؛ کار آقای «کیومرث مرادی»، نوشته «نغمه ثمینی» بود به نام «شکلک.» آرزویم بود نقش «حسن شکلک» را من بازی میکردم و واقعا آن نمایش را خیلی دوست داشتم. شاید اگر آن یک سکانس را بازی نکرده بودم… خیلی اتفاقی در یک سکانس سینمایی بازی کردم و همان شب پیشنهاد بازی در یک سریال به من شد که فردا صبحش بروم یک نقش در یک سریال تلویزیونی بازی کنم! این روند طی شد تا همین الان که روبهروی شما نشستهام… شاید اگر آن شب برای آن سکانس سینمایی نمیرفتم، هرگز اینجا نبودم. البته درست است که دانشجوی رشته هنرنمای نمایشی بودم اما خیلی از دانشجویان همین رشته هستند که الان مشغول کار دیگری هستند و مثلا کار مدیریتی انجام میدهند، مغازه یا گالری دارند یا حتی خیلیهایشان از ایران رفتند و مهاجرت کردند. شاید این اتفاقات برای من هم میافتاد، به گواه بسیاری از همدورهایهایم در دوره تحصیلیام در دانشگاه، دانشجوی چندان مستعدی نبودم! شاید من هم الان در کار پدریام مشغول هستم. عادت کردهام اوایل که به نگاه مردم عادت نداشتم، خیلی وقتها امکان داشت حتی دعوایم شود! وقتی دیدم اینقدر اذیت میشوم، پیش دکتری رفتم و مشاورهای گرفتم و بعد از آن، دیگر همهچیز حل شد. ببینید… ما وقتی وارد این حرفه شدیم، اصلا نمیدانستیم قرار است چنین اتفاقاتی برایمان بیفتد! البته این اتفاق دیده شدن و شناخته شدن برای بعضیهایمان افتاد و برای عدهای نیز نیفتاد اما وقتی دیدیم کمکم این قضیه دارد جدی میشود، خودمان را عادت دادیم و قبول کردیم عواقبش را بپذیریم. البته از نظر من عواقب نیست. به هر حال باید این حاشیهها را قبول کنیم و به نظرم شهرت اصلا چیز بدی نیست. چند باری حاشیههایی برایم ساختهاند که از شنیدنشان متعجب شدهام، حتی یادم هست یکبار چیزی نوشته بودند که خیلی بد بود اما ترجیح میدهم دربارهاش حرف نزنم! اصلا این حرفها را پیگیری نمیکنم و برای پیداکردن منشاشان وقت نمیگذارم، چون اصلا چیز جدیای نیستند که بخواهم وقتم را بگذارم. خودم را در هیچ کدام نقشها ندیدم مگر میشود بازیگری دوست نداشته باشد شب مراسم اسکار به عنوان نماینده کشورش روی صحنه برود و جایزهای با این اهمیت را ببرد؟ من هم از این قاعده مستثنا نیستم. اینکه چرا شبیه چنین اتفاقاتی تا به حال برای من نیفتاده، به نظرم به ژانری برمیگردد که در آن حضور دارم و تفاوت مدل کارم با سایرین. شاید اگر میشد آثار تلویزیونی را هم به چنین مراسمهایی فرستاد، اتفاقی هم برای ما میافتاد! اصولا این روزها برای «اصغر فرهادی» بسیار خوشحالم و از ۱۷ سال پیش که با هم سر سریال «ماه مهربانی» همکاری کرده بودیم، ایشان را میشناسم و تبریکاتم را از ته دل تقدیمش میکنم، چون اتفاقی که ایشان رقم زد، یک اتفاق بزرگ برای کشورمان است، نه اتفاقی محدود به سینما، تئاتر و…! در جواب این سوالتان که میگویید اگر ایشان به ایران برگردند و برای فیلم بعدیشان از من دعوت به همکاری کنند، باید بگویم اگر درگیر «قهوه تلخ» نباشم، حتما قبول خواهم کرد! (خنده) چون ۳ سال است همین حرف را در جواب همه کارهایی که پیشنهاد میشود، میدهیم! (خنده) مطمئنا امروز جایگاه سینمایی «اصغر فرهادی» خیلی با گذشته فرق کرده. اینکه خیلیها میگویند ممکن است ایشان دیگر به ایران برنگردد را اصلا قبول ندارم، اصلا مثل این میماند که بگویی «پدرو آلمودوار» دیگر به اسپانیا برنمیگردد! ایران مملکت «اصغر فرهادی» است و ایشان باید به ایران برگردند، دورههای آموزشی برگزار کنند، تجربیاتشان را در اختیار جوانترها و سینماگران بگذارند و… . فیلم «جدایی نادر از سیمین» را در خانه دیدم. آدم باید روراست باشد، به نظرم هرگز نمیتوانستم بازیهای خوبی که دوستان همکارم در این فیلم داشتند را من هم داشته باشم، اصلا به اینکه اگر قرار بود در این فیلم جای یکی از این بازیگران بازی کنم فکر هم نکردهام، اصلا تصورش هم سخت است! چون اینقدر آدم جدیای نیستم که بتوانم چنین نقشهایی را بازی کنم. به هر حال سوژه فیلم آنقدر تلخ هست که وقتی آن را دیدم، واقعا تحتتاثیر قرار گرفتم و ناراحت شدم. به نظرم طلاق سوژه آزاردهندهای است و نهتنها مخاطب، بلکه خودم هم دوست ندارم در چنین فیلمهایی با این شدت تلخی بازی کنم. بله، دوست دارم فیلم جدی بازی کنم اما نه اینقدر تلخ! برای «پیمان معادی»، «لیلا حاتمی»، «شهاب حسینی» و تمام کسانی که در این فیلم زحمت کشیدند بسیار خوشحالم و ممنونم از این افتخاری که برای من و کشورم به ارمغان آوردید. انشاءالله که بازهم چنین اتفاقاتی برای سینما و البته کشور ایران بیفتد.
اسفند ۲۴م, ۱۳۹۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تهران98]
[مشاهده در: www.tehran98.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 296]
-
گوناگون
پربازدیدترینها