واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: در نشست «حضرت يوسف از ديدگاه آباء كليسا و احاديث اسلامى» تاكيد شد يوسف(ع)؛ الگويى براى همه انسان ها
على فرج زادهدر اين نشست كه با حضور تعدادى از طلاب و دانشجويان موسسه آموزشى، پژوهشى امام خمينى(ره) قم برگزار شد و حجت الاسلام والمسلمين «شمالى» از استادان موسسه امام خمينى(ره) ترجمه سخنان مطرح شده را بر عهده داشت، «ابت تيموثى رايت» به بيان داستان حضرت يوسف(ع) از نگاه قرآن و كتاب مقدس به ويژه عهد عتيق پرداخت.رايت گفت: من اين تحليل را براى اولين بار در اينجا مى گويم و بخشى از كار من درباره شش پيامبر بنى اسراييل است كه در جاى ديگرى عنوان نكرده ام. مبناى كار من هم در اين مقايسه، هشت ترجمه انگليسى از قرآن و همين تعداد هم از كتاب مقدس به ويژه صفر پيدايش است البته بيشترين استفاده را از ترجمه انگليسى «عبدالحليم» از قرآن برده ام. رايت با بيان اينكه در عهد جديد تقريبا سخنى از يوسف به ميان نيامده، درباره تعداد دفعاتى كه از حضرت يوسف(ع) در قرآن و كتاب مقدس نام برده شده است، عنوان كرد: تعداد دفعاتى كه درباره حضرت يوسف(ع) در عهد عتيق صحبت شده است، ۲۰۵ بار است كه ۱۴۰ بار آن در صفر تكوين آمده است؛ در عهد جديد تنها هشت بار درباره ايشان سخن آمده و در قرآن، ۳۷ بار از وى نام برده مى شود كه ۳۵ بار آن در سوره يوسف است و در مجموع كتاب آثار پدران كليسا كلا ۴۶۴ بار از يوسف نامى به ميان آمده كه ۱۰۷ بار در آثار جان كريسوستم و ۹۳ بار نيز در آثار سن آگوستين و مابقى در آثار سايرين است، همچنين ۴۹ بار در احاديث اهل سنت يعنى ۴۵ بار در صحيح بخارى و ۴ بار در صحيح مسلم از يوسف(جوزف) سخن گفته شده است. تيموثى رايت در ادامه گفت: در ۱۲ مورد از داستان حضرت يوسف(ع) در قرآن و صفر پيدايش بسيارى از بخش هاى ماجرا شبيه هم هستند و تنها اختلاف اندكى در ميان آن ها ديده مى شود. در صفر پيدايش درباره ماجراى كشته شدن يوسف آمده است كه برادران يوسف تصميم گرفتند كه او را در چاه بيندازند و پس از اين كار گفتند كه به يعقوب بگوئيم او را گرگ خورده است به همين علت بزى را كشتند و لباس يوسف را به خون آن آغشته كردند و براى پدر فرستادند اما يعقوب فهميد كه حيوان درنده اى او را نخورده است اما در قرآن آمده است كه گفتند ما داشتيم مسابقه مى داديم كه يوسف را گرگ خورد همچنين در صفر پيدايش آمده كه يوسف را عده اى از تجار فرقه اسماعيليان به ۲۰ سكه نقره از برادرانش خريدند در صورتى كه قرآن مى گويد كه او را به مقدار سكه اى اندك(ثمن بخس دراهم معدوده) فروختند و ارزش كمى براى او گذاشتند. اين كشيش مسيحى ادامه داد: در صفر پيدايش مى خوانيم كه اهل مدين در مصر يوسف را به پوتيفا فروختند و به اين ترتيب يوسف به خانه بزرگان مصر راه يافت و پادشاه مصر بعد از شنيدن سرنوشت يوسف گفت كه چگونه خدا با يوسف بوده است و به همين دليل هم او را مسئول اموال خانه و مستغلات ديگر خود كرد. يوسف چون خوش قد و بالا بود، زن پوتيفا هر چند گاهى به او نگاه مى كرد و سرانجام به يوسف گفت با من بخواب ولى يوسف قبول نكرد كه در قرآن هم اين موضوع بيان شده است كه زن عزيز مصر، در را بست و درخواستش را مطرح كرد اما يوسف گفت به خدا پناه مى برم. رايت درباره به زندان افتادن يوسف(ع) هم گفت: در اينجا اختلاف اندكى در كتاب مقدس و قرآن وجود دارد؛ در كتاب مقدس مى خوانيم كه يوسف بلافاصله توسط عزيز مصر به زندان افتاد اما خداوند محبت رئيس زندان را در دل او انداخت و پس از تعبير خواب هم زندانيانش، سرانجام از زندان خارج شد.وى درباره ماجراى به قدرت رسيدن يوسف پس از زندان هم گفت: صفر پيدايش معتقد است كه يوسف از سوى خود فرعون براى تاويل خواب احضار شد و وى بلافاصله رفت اما قرآن مى گويد كه يوسف بلافاصله نرفت بلكه گفت به شرطى مى آيم كه علنا اعلام شود كه من بيگناهم. وى موارد مشابه و مختلف در دو متن قرآن و كتاب مقدس را به شرح زير عنوان كرد: در ماجراى رؤياى يوسف؛ صفر پيدايش مى گويد كه يوسف خوابش را به برادرانش گفت در حالى كه قرآن مى گويد كه يوسف خوابش را به پدرش گفت. در بحث رفتن يوسف با برادرانش به بيابان نيز عهد عتيق مى گويد كه يعقوب، يوسف را فرستاد در حالى كه قرآن مى گويد برادران، يعقوب را به فرستادن يوسف ترغيب كردند. در عهد عتيق مى خوانيم كه اسماعيلى ها يوسف را از برادرانش خريدند ولى در قرآن، نام كاروان به ميان نيامده و خودشان يوسف را يافتند. عهد عتيق: توجه زن پوتيفا باعث شد تا يوسف فرار كند اما پيراهنش در دست او بود .قرآن: هر دو به طرف در دويدند و زن لباس يوسف را پاره كرد. عهد عتيق: يوسف بلافاصله به زندان رفت. قرآن: اول از يوسف خواسته شد تا ماجرا را فراموش و زليخا را ببخشد اما پس از آنكه وى مجددا و علنا از يوسف در خواست خود را مطرح كرد و يوسف تمرد كرد راهى زندان شد. عهد عتيق: يوسف در تاويل خواب توسط خود فرعون احضار شد. قرآن: يوسف توسط هم زندانى او به پادشاه يادآورى شد و يوسف مشروط به اعلام بى گناهى پيش پادشاه رفت. عهد عتيق: يوسف بعد از تعبير خواب مشخصات فرد لازم براى تصدى خزانه دارى را به پادشاه گفت و او با مشورت وزيرانش، يوسف را انتخاب كرد. قرآن: يوسف خودش پيشنهاد خزانه دارى را به پادشاه داد. عهد عتيق: بعد از ماجراى پنهان كردن پيمانه حكومتى در كيسه بنيامين، برادران مضطرب شدند و يوسف خودش را همان موقع به آنان معرفى كرد. قرآن: يوسف بلافاصله خودش را معرفى نكرد بلكه ماجراى بنيامين به پدر مى رسد و يعقوب مى فرمايد كه خدا آن دو را به من باز خواهد فرستاد و تنها كافران از رحمت خدا مايوس مى شوند. عهد عتيق: ماجراى يوسف خارج از مصر و با قربانى كردن براى خداى اسحاق خاتمه مى يابد. قرآن: ماجراى يوسف در مصر و با شكرگزارى يوسف خاتمه مى يابد. تيموثى رايت در ادامه به مواردى درباره حضرت يوسف كه در كتاب مقدس آمده و در قرآن نيست اشاره كرد و گفت: در عهد عتيق مى خوانيم كه يوسف برادرانش را سه روز زندانى مى كند، يوسف با خانمى به نام «اسناس» ازدواج مى كند و خدا دو پسر به او مى دهد و مرگ يعقوب، ترس برادران از يوسف را افزايش مى دهد اما يوسف آن ها را مطمئن مى سازد و مى گويد مرا كنار يعقوب دفن كنيد البته در قرآن آمده است كه وقتى به مصر مى رويد از درهاى مختلف وارد شويد ولى در عهد عتيق اشاره اى به آن نشده است. به هر حال آنچه در كتاب مقدس آمده اين است كه يوسف را به عنوان قربانى يك خانواده كه در آن روابط خوبى ميان برادران برقرار نيست معرفى مى كند، همچنين يوسف فردى است كه داراى انسجام و استقامت اخلاقى بسيار خوبى به ويژه در مواجهه با مشكلات على الخصوص در برخورد با زن پوتيفار است، همچنين قرآن براى يوسف نوعى تكامل شخصيتى قايل است و هر گونه معنايى كه بخواهد يوسف را در ماجراى حسادت برادران مقصر قلمداد كند، رد مى كند. ابت تيموثى رايت همچنين در نشست دوم خود كه در همان مكان با موضوع «حضرت يوسف(ع) از ديدگاه نوشته هاى آباء كليسا و احاديث اسلامى» برگزار شد، گفت: در نوشته هاى پدران كليسا، ۴۶۴ بار راجع به حضرت يوسف صحبت شده است كه ۱۰۷ بار در نوشته هاى جان كريستوسم و ۹۳ بار نيز در نوشته هاى سن آگوستين اين سخنان مشاهده مى شود و مابقى در نوشته هاى ديگر پدران كليسا است. در صحيح مسلم و بخارى به عنوان دو منبع حديث اصلى در احاديث اهل سنت نيز ۴۹ بار درباره يوسف سخن گفته شده است. رايت به اين علت از احاديث شيعه استفاده نكرده است كه به گفته وى، منبعى براى اين احاديث كه به زبان انگليسى ترجمه و يا روى اينترنت قرار گرفته شده باشد، نيافته است. تيموثى رايت ادامه داد: از آنجا كه حجم ارجاعات به علت تعدد نوشته هاى آباء كليسا زياد است، ممكن است نتيجه گيرى از اين بحث چندان دقيق نباشد. ذكر فراوان نام و داستان حضرت يوسف در نوشته هاى پدران كليسا بيانگر آن است كه مسئله يوسف براى پدران كليسا بسيار مهم بوده است، ضمن اينكه با مطالعه اى كه من داشته ام مشخص شد كه هيچ متنى در نوشته هاى آباء كليسا و احاديث كه مشابه يكديگر وجود داشته باشد، نيست و تنها چهار موضوع مشترك مى توان از آن دو به دست آورد. شخصيت حضرت يوسف در نوشته هاى پدران كليسا با احاديث اسلامى فاصله زيادى مى گيرد، در حالى كه متن قرآن و كتاب مقدس درباره يوسف شباهت هاى زيادى به يكديگر داشتند. اين كشيش مسيحى انسجام و شخصيت اخلاقى يوسف، زندگى خانوادگى، صبر و استقامت يوسف و خواب هاى يوسف و لطف خداوند به ايشان را چهار موضوعى عنوان كرد كه در احاديث و نوشته هاى پدران كليسا درباره آن سخن فراوانى آمده و شباهت بيشترى هم به يكديگر دارند. تيموثى رايت اظهار كرد: حديث بخارى در هشت موضع تكرار شده است كه چه كسى در ميان همه مردم ارجمندتر است و در پاسخ يوسف و پدرانش عنوان شده اند. وى گفت معتقدم كه پدران كليسا در مجموع داستان يوسف را با آب و تاب بيشتر و پرتر عنوان كرده اند، چراكه جماعت مسيحى در دوره هاى آنان آشنايى چندانى با يوسف نداشته اند، اما راويان حديث و جمع كنندگان آن نيازى به چنين كارى نديده اند اما در مجموع در هر دو سنت مسيحى و اسلام به خوبى روشن مى شود كه چون يوسف به خدا توكل داشت خدا هم با يوسف بود. وى افزود: در نوشته هاى پدران كليسا بر روى يعقوب، احساس گناه فرزندان يعقوب و مغفرت آنان، توكل و صبر يعقوب، اينكه برادران يوسف نقشه هاى شومى براى او داشتند، اما خدا نقشه هاى آنان را نقش بر آب كرد، تاكيد زيادى صورت گرفته است.تيموثى رايت با بيان اينكه يوسف مدتى طولانى در زندان بود، اما صبر زيادى در مقابل رنج ها داشت به ذكر يكى از نوشته هاى آباء كليسا پرداخت و تصريح كرد: در يكى از اين نوشته ها آمده است كه زليخا زينت داده شده بود، اما او زيباتر بود يا يوسف و پاسخ داده است كه يوسف هنگام زندان را مى گويى، يوسف برهنه بود، اما لباس عفت داشت و زليخا در قصر بود و لباس داشت، اما عفت نداشت. وى افزود: در نوشته هاى پدران كليسا تاكيد بيشترى روى عفت يوسف است، اما در نوشته هاى اسلامى(احاديث) تاكيد زيادى بر روى بى گناهى يوسف و اينكه يوسف مصصم بود تا بى گناهيش ثابت شود، داشت.تاكيد كرد: پدران كليسا از بى توجهى همسر زليخا به درخواست هاى وى از يوسف ولو آنكه با فرهنگ آن جامعه و زمان سازگارى داشته است، اين نتيجه را گرفته اند كه انسان بايد به خانواده اش پايبند و متعهد باشد و از همين رو آباء كليسا اين موضوع را زياد ترويج داده اند و براى مردم بازگو كرده اند. وى، زندگى عيسى و يوسف را بسيار شبيه هم توصيف و تصريح كرد: زندگى اين دو فرد بسيار نزديك به يكديگر است؛ در نوشته هاى آباء مى خوانيم كه يعقوب لباسى رنگارنگ به يوسف داد و خدا هم به عيسى بدنى داد كه از مادرى باكره بود. يوسف مرد و در مصر خاك شد و برادرانش استخوان هايش را از مصر بردند و عيسى مرد و در بيت المقدس خاك شد، اما پدرش او را بالا و به آسمان برد. رايت با اشاره به معراج پيامبر اسلام گفت: پيامبر اسلام در شب معراجش و در آسمان سوم، يوسف را ديد و به او سلام كرد و گفت: خوش آمدى برادر. كشيش سابق امپل فورث در ارزيابى از بحث خود تاكيد كرد: اين داستان مى تواند اين نتيجه را براى مؤمن معاصر داشته باشد كه يوسف كسى است كه بايد مورد احترام قرار گيرد و الگو باشد. در پايان اين نشست، يكى از طلاب موسسه امام خمينى(ره) از ابت تيموثى رايت پرسيد شما در سخنانتان تاكيد زيادى بر الگو بودن حضرت يوسف(ع) داشتيد و بعد هم گفتيد كه يوسف سرانجام ازدواج كرد و خدا دو پسر به او داد پس چرا پدران كليسا كه درباره يوسف سخنان زيادى گفته اند ازدواج نكردن راهبان را ترويج مى كنند؟ كه اين كشيش مسيحى بدون دادن جواب قانع كننده اى تنها به اين جواب اكتفا كرد كه آن ها براى رسيدن به عفت اين كار را مى كنند.وى در پاسخ به سوال ديگرى از همان طلبه كه از او پرسيد آيا پدران كليسا درباره حضرت يوسف(ع) نقطه ضعفى را مطرح كرده اند و به ايشان ايرادى گرفته اند، گفت: تا آنجا كه من مى فهمم يوسف نبايد خواب خود را به برادرانش مى گفت و در اينجا بچگى كرده است(البته طبق روايت آباء كليسا يوسف خوابش را به برادرانش گفت اما قرآن مى فرمايد كه يوسف به پدرش گفت) و در پاسخ به اين سوال كه پيامبران دچار اشتباه نمى شوند و ممكن است نوشته هاى آباء كليسا دچار مشكل باشد، گفت كه در سنت ما به پيامبران الهام مى شود اما آن ها براى اينكه الگوى افراد باشند مانند ساير انسان ها دچار خطا مى شوند و ضعف هاى انسانى دارند. مثلا يوسف ۱۳ سال در زندان بود و قرار است كه براى همه زندانيان در دوره كنونى الگو باشد بنابراين نمى تواند دچار ضعف هاى انسانى نباشد.تيموثى همچنين در پاسخ به سئوالى كه داستان حضرت يوسف(ع) در قرآن و كتاب مقدس اختلاف اندكى با همديگر دارد بنابراين يا كتاب مقدس اشتباه نوشته است و يا پيامبر(ص) اسلام(نعوذ بالله) بر اساس شنيده ها اين قصه را بيان كرده است، اضافه كرد: وقتى ما خودمان را در حضور خداوند احساس مى كنيم بايد خودمان را آماده الهام كنيم بنابراين من الهام الهى به پيامبر اسلام را نهى نمى كنم اما اينكه تا چه حد داستان يوسف را مردم عادى در زمان پيامبر(اسلام) مى دانستند مشخص نيست. به نظر من وقتى پيامبر مسافرت مى كرد و گاهى با راهبان و با مردم در ارتباط بود احتمال اينكه بخواهد داستان را از آنان شنيده باشد بعيد است چون اولا مردم عادى اطلاعات چندانى درباره اين ماجرا نداشتند و ثانيا اينكه داستان يوسف، موضوع اولويت دارى در ميان مردم آن زمان نبوده است كه پيامبر بخواهد از اين طريق اطلاعات به دست آورده باشد.
پنجشنبه 30 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 251]