واضح آرشیو وب فارسی:تهران98:
پسری که به خاطر یک قلیان دوستش را به قتل رساند! پسری که متهم است به خاطر یک قلیان دوستش را به قتل رسانده برای بار دوم در دادگاه کیفریاستان تهران محاکمه شد.این جوان که علی نام دارد متهم است دوست قدیمیاش مهران را با ضربه چاقو به قتل رسانده است. در ابتدای جلسه محاکمه، سیدرضایی نماینده دادستان تهران خطاب به هیات قضات گفت: متهم که پیش از این یکبار محاکمه و به قصاص محکوم شده است ۲۲ خرداد دو سال قبل بر سر تصاحب یک قلیان دوستش مهران را با ضربه چاقو به قتل رساند. این جوان در دو مرحله با دوستش درگیر شد و در مرحله دوم او را زد. هرچند دیوان عالی کشور حکم قصاص را نقض کرد، امادادسرا بر نظر خود باقی است و من به عنوان نماینده دادستان تهران درخواست مجازات متهم را دارم. در ادامه مادر مقتول به عنوان تنها ولیدم در جایگاه حاضر شد و گفت: شوهرم وقتی پسرم یک نوجوان بود فوت شد و من پسرم را سالها بدون پدر بزرگ کردم و سختی زیادی کشیدم حالا به عنوان تنها ولیدمش برای قاتل درخواست صدور حکم قصاص دارم. سپس متهم به جایگاه دعوت شد. او گفت: من اتهام قتل را قبول ندارم چون به عمد دوستم را نزدم. من کارگر یک گلفروشی هستم و با چاقو کار و از چاقو برای قطع کردن خار گلها استفاده میکنم. آن روز هم به همین دلیل چاقو به همراه داشتم. او در مورد درگیریاش با مقتول گفت: من و مهران دوست قدیمی بودیم و رابطه خوبی هم با هم داشتیم. گاهی اوقات برای اینکه دور هم باشیم به اتفاق دوستان دیگرمان به فضای سبز میرفتیم و قلیان میکشیدیم. قلیان برای من بود و یک روز مهران آن را قرض خواست، من هم دادم. چیز ارزشمندی نبود، شاید هفت یا هشتهزار تومان ارزش داشت. بعد از چند روزی تلفنی به او گفتم قلیان را بیاور. گفت نمیدهد. درگیری لفظی بین ما ایجاد شد. گوشی را قطع کردم. یک ساعتی گذشت. مهران خودش به من تلفن کرد و گفت به فضای سبز بیا تا قلیان را بدهم من هم رفتم. چند نفر از دوستانم هم با من بودند. من متوجه نشدم مهران با خودش قمه آورده است. وقتی به آنجا رسیدم دوباره جروبحث کرد و بعد قمه را از لباسش بیرون آورد و حمله کرد. او چند ضربه به من زد. دست و کتفم زخمی شد. یک ضربه هم به سرم زد. من کاملا گیج بودم و نمیتوانستم به درستی جایی را ببینم. چاقو را از جیبم بیرون آوردم تا مهران را بترسانم اما او دوباره حمله کرد و در این لحظه من یک ضربه به دستش زدم و بعد در حالیکه گیج بودم از محل دور شدم. دوستانم به من گفتند بیا دکتر برویم اما من اصرار کردم سراغ مهران بروند و ببینند چه اتفاقی برایش افتاده است. هیچکدام از آنها نمیدانستند مهران در چه وضعیتی است اما من نگرانش بودم تا اینکه با اصرار دوستانم به بیمارستان رفتم و سرم را بخیه زدند و بعد شنیدم مهران جانش را از دست داده است. متهم ادامه داد: برادر مهران میداند ما چقدر با هم دوست بودیم. او دوست نزدیک من بود و مرتب به خانه هم رفتوآمد داشتیم. من نمیخواستم به او لطمهای وارد شود. متهم در مورد اینکه چاقو را چه کرده است، گفت: در ماشین بودیم که به دوستم گفتم این چاقوی نحس را دور بینداز چون ممکن است دوباره دعوا شود. او هم چاقو را از ماشین به بیرون لابهلای چمنزارها انداخت. ما آن را گم کردیم و نمیدانیم کجاست. سپس یکی از شاهدان در جایگاه حاضر شد و گفت: من هیچکدام از این دو جوان را نمیشناختم. میدانستم آنها جلو فضای سبز خانه من قلیان میکشند. بارها آنها را دیده بودم اما روز حادثه داشتند با هم جروبحث میکردند. من تصور کردم آنها خیلی با هم رفیق هستند و دعوا نمیکنند وگرنه دخالت میکردم و جلو آنها را میگرفتم. چند دقیقه بعد صدایی شنیدم. وقتی برگشتم دیدم مقتول چیزی را به شلوارش میکوبد. باز هم توجهی نکردم. وقتی درگیری بالا گرفت و متهم ضربهای به مقتول زد متوجه شدم آنچه من دیدم یک شمشیر بود. او در پاسخ به سوال قضات که گفتند آیا شاهد درگیری بود یا نه، گفت: من اصلا درگیری این دو نفر را ندیدم. شاید مقتول با قمه به قاتل حمله کرده باشد اما من این صحنه را ندیدم و تنها چیزی که دیدم ضربه خوردن مقتول بود. بعد هم متوجه شدم متهم و دوستانش سوار موتور شدند. یکی از دوستان متهم که ترک او نشسته بود شمشیر را با خود برد. چند نفر دیگر هم مقتول را با خود بردند. در ادامه مطلع دیگر پرونده در جایگاه حاضر شد. او که از دوستان متهم بود، گفت: مهران شمشیر داشت و به علی حمله کرد، او هم مهران را زد. ما نمیخواستیم بگذاریم آنها با هم دعوا کنند اما یک لحظه از دستمان فرار کردند و بعد هم شنیدیم مهران فوت شده است. بعد از دفاعیات متهم، شهادت شهود و اظهارات مطلعین، وکیل مدافع مقتول در جایگاه حاضر شد و دفاعیات خود را مطرح کرد و در نهایت هیات قضات شعبه ۷۱ دادگاه کیفری برای صدور رای دادگاه وارد شور شدند. گردآوری: تهران۹۸ منبع: روزنامه شرق
دی ۱۱م, ۱۳۹۰
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تهران98]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 134]