تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836847772
گفت و گو با عليرضا قهارى ،رئيس انجمن معماران ايرانمعمارى معاصر ايران ديگر حرفى براى گفتن ندارد
واضح آرشیو وب فارسی:حيات نو: گفت و گو با عليرضا قهارى ،رئيس انجمن معماران ايرانمعمارى معاصر ايران ديگر حرفى براى گفتن ندارد
صنم مودى - شايد لازم باشد پيش از آنكه به سراغ گفت و گو با يك صاحبنظر در حوزه معمارى برويم ، از چند و چون معمارى معاصر ايران بپرسيم و از اينكه معمارى كنونى ما در چه شرايطى به سر مىبرد، كمىاز معمارى سنتى ايران بدانيم و اينكه چرا معمارى ايران يكى از داشتههاى با ارزش تاريخ اين مرزو بوم به شمار مىرود. گشت و گذارى حتى كوتاه مدت در شهرها و روستاهاى كشور كافى است تا هر بيننده اى انگشت حيرت به دندان بگزد و از معمارى سنتى ايران شگفت زده شود. بادگيرهاى يزد و كاشان، تخت جمشيد، زيگورات چغازنبيل، گنبد سلطانيه، كاخ بيستون و هزار و يك بناى تاريخى ديگر كه به واسطه دارا بودن معمارى پيشرفته از گذر زمان جان سالم بدر برده و هنوز كه هنوز است استوار و پابرجا هستند همه و همه از ريشههاى عميق معمارى ايران زمين مىگويند. اگر بخواهيم مقدمه اى بياوريم پيش از پرداختن به گفت و گويمان مىتوانيم بگوييم؛ سالهاست كه سخن از حفظ، احياء و باز زنده سازى ارزشهاى گذشته است و همه صاحبنظران متفق القولند كه حفظ ارزشهاى اجتماعى و فرهنگى موجب هويت ملى است. و از سويى ديگر كارشناسان بر لزوم شناخت و پالايش ارزشهاى گذشته و برگزيدن بهترين آنان و تطبيق آنها با شرايط زمانى و مكانى به طورى كه منطبق با نيازهاى جامعه امروز باشد تاكيد دارند و بر اين باورند كه در چنين شرايطى است كه مىتوان از داشتههاى گذشته به نحو مطلوب براى اين دوره بهره جست. در اين ميان معمارى كه از پر اهميت ترين عناصر ارزشى هر ملت است، سهم بسزائى دارد و غور در اين معنا در حيطه معمارى به عهده معماران اين عصر گذاشته مىشود. از اينروست كه برخى از معماران معتقدند كه بايد در طرحهاى معمارى تا آنجا كه ممكن است اصول مقدماتى معمارى ايرانى و سنتى خويش را بهكار گرفت و ضمن تلفيق آنان با تكنولوژى جديد، ماهيت فلسفه وجودى آنها را همچنان حفظ كرد. تمدن و فرهنگ بخصوص معمارى سنتى ايران كه خود زائيده نيازهاى زيستى و خصايص ملى و فرهنگى است ، بخش بزرگى از تمدن و فرهنگ جهان را تشكيل مىدهد.
درخشش و شكوهمندى اين فرهنگ و تمدن وميراثهاى هنرى وفرهنگى در طول قرون و اعصار متمادى ، جلوههاى والا از شكوه جاودانى نهادههاى فرهنگى و هنرى و ارزشهاى قومىو سنت كهن باستانى و ژرفترين ابعاد انديشه و خصايص نظام فكرى و معنوى ملت ايران را به همراه دارد و به مثابه درختى كهن است كه بار و برآن سرزمينهاى وسيعى را دربرگرفته و ريشه آن پايه و اساس فرهنگ و تمدن بسيارى از ملتها را تشكيل مىدهد، ملتهايى كه تمدن و فرهنگ آنها از تمدن وفرهنگ ايران زمين مايه گرفته است. در شرايطى كه انقطاع فرهنگ معمارى سنتى به وجود آمده فضاهاى جديد معمارى و شهرى متولد شده است و اغلب اين فضاها با فضاهاى سنتى كاملا متفاوت هستند اين تفاوت در چگونگى به كارگيرى معمارى سنتى بايد لحاظ شود. اما از آنجا كه بسيارى از معماران بيش از هر چيز به پديدههاى شكلى و بصرى انديشيدهاند و بسيارى از مسائل، مباحث و نكات فرهنگي، تاريخى و اجتماعى را به اندازه كافى مورد توجه قرار ندادهاند. شايد بتوان گفت كه خدشههاى جدى به پيكره معمارى ايران زمين وارد شده است.
با نگرشى بر ساير سبكها و مكاتب معماري، معمارى منفجر شده دوران مدرنيسم، بدون هويت و بدون گذشته تاريخى و ريشه فرهنگى قادر نيست كه پاسخگوى باورهاى فرهنگى اين مرز و بوم باشد و همچنين ناساختارها و ضد ساختار گونه ديكانستراكتيويستها (Deconstraction ) براى جامعه پايبند به سنتها و ميراث فرهنگي، قابل درك نيست چون هنر معمارى اصيل ايران هيچگاه با پرخاشگرى نسل عصيانزده قرن حاضر همراه نشده و متانت و سنگينى بيان خود را حفظ كرده است. نمىخواهيم بگوييم چه ضرورى است و چه ضرورى نيست اما به نظر مىرسد معماران اين عصر با شناخت، پالايش و بهره گيرى مناسب از محاسنات ساير مكاتب و سبكهاى معمارى و عجين كردن آنها با فرهنگ خودى (نه مقلدانه)، مىتوانند معمارى ايران را كه همواره مورد توجه بوده احياء كنند.
بر همين اساس مىتوان گفت برخى از معماران بر اين باورند كه بايد با تلفيق معمارى سنتى ايران با فناورى روز، كاربردهاى موثر آن در ساختمانها توسعه يابد. پس از مقدمه اى چنين كه حتى گوشه اى از ارزشهاى معمارى سنتى و فاخر ايران را معرفى نمىكند مىتوان به سراغ صاحبنظرى رفت و از او در باره معمارى معاصر ايران پرسيد. و از اينكه چرا ايران خاك اين مرز و بوم از معمارى چند هزار سال پيش، آثارى را در خود به يادگار نگاه داشته است اما ساختههاى اين عصر به كودكى مىمانند كه از بدو به دنيا آمدن بيمارى لاعلاجى را با خود به همراه آوردهاند. زرد و زارند و هر آن بايد انتظار پايانشان را داشت.
رئيس انجمن معماران ايران در اين باره با حيات نو به گفت و گو نشست. او معمارى است كه ميانه را نگاه مىدارد. يعنى نه تقصير را تمام بر گردن معماران مىاندازد و نه آنها را بى تقصير مىداند. «عليرضا قهاري» مىگويد كه معمارى امروز ما ديگر حرفى براى گفتن ندارد. و مىگويد: «اگر به معمارى گذشته افتخار مىكنيم به خاطر آن بود كه معمارى ما در آن روزگار به شرايط معمارى پايدار رسيده بود.» او از شرايط معمارى معاصر ايران نگران است و اين وضعيت آن را پر از خدشههايى مىداند كه بر پيكر معمارى وارد شده است.
اگر قرار باشد معمارى سنتى ايران را با نام ديگرى بخوانيم آن نام چه خواهد بود؟
معمارى ايران در طول قدمتى كه دارد و اين قدمت به 3 هزارسال پيش بازمىگردد داراى ويژگىهايى بود. اين ويژگىها باعث شد معمارى ايران به معمارى پايدار تبديل و در جهان شناخته شود. استفاده از تكنولوژى و دانش روز همواره در معمارى سنتى ايران مد نظر معماران بود. اين تكنولوژى از معمارى ماژور يا همان معمارى فاخر گرفته تا معمارىهاى ارگانيك يا مردمىهميشه همراه بوده است. و معمار با بهرهگيرى از اين تكنولوژىها معمارى زمان خودش را همراه كرده است. همين است كه آثار معمارى چون گنبد سلطانيه، سى وسه پل اصفهان و يا سدهايى كه در طول سه هزار سال ساخته شدهاند به رغم مرور طولانى زمان باز هم توانستهاند دوام بياورند و تا كنون باقى بمانند.
از تكنولوژى و بهره گيرى از آن در معمارى سنتى صحبت كرديد و از اينكه چنين روشى معمارى را به معمارى پايدار تبديل مىكند. دقيقا منظور چيست؟
ببينيد يكى از شرايط معمارى پايدار آن است كه محصول كار بتواند با محيط زيست هماهنگى داشته باشد. زيبا شناختى يا استفاده از دانش روز هم از ديگر شرايطى است كه در تبديل معمارى به معمارى پايدار موثر است. تعامل با انرژى يا بهينهسازى مصرف انرژى نيز از ديگر شروط است كه نمونه اين مورد را در معمارى سنتى ايران به راحتى و در نمونههاى فراوان مىتوان يافت. بناهايى كه در يزد و كاشان وجود دارد و بادگيرهايشان نمونه اى اين مورد هستند. در اين بناها معماران توانسته اند دانش روز خود را به كار گيرند و به معمارى دست پيدا كنند كه در چنين شرايط آب و هوايى امكان زندگى هرچه آسانتر براى ساكنان آن مناطق را فراهم كنند. در اينجاست كه لازم است بگوييم بهرهگيرى از تكنولوژى معمارى را به يك معمارى پايدار تبديل مىكند.
با اين همه تكليف معمارى معاصر ما چيست؟
ساخت و ساز امروز فاقد بار محتوايى است. در معمارى امروز سازههاى مناسب براى ساختوساز وجود ندارد. اگر ساختمانى (البته در نوع مسكن) كلنگى است يا بنايى در هر نوعش فاقد غناى فرهنگى و زيباشناسى است همه اينها نشان از آن دارد كه معمارى امروز ما ديگر چيزى براى گفتن ندارد و اين شرايط در صورتى پيش مىآيد كه معمارى ديگر نه غناى فرهنگى معمارى ايران را داشته باشد و نه با بهرهگيرى از دانش روز شكل گيرد.
روزگارى معمارى ايران نه تنها چيزى از معمارى ايتاليا كم نداشت كه شايد گامىهم بالاتر بود. اما امروز معمارى ما را جايى قبول ندارند. اگر كسى براى مثال در ايتاليا معمارى بخواند نه تنها در ايران كه در هرجايى از دنيا كارش را قبول دارند و مدركش را. با آنكه معمارى ما چنين پيشينه اى دارد و در طول سالهاى متمادى در اقصا نقاط دنيا حرفى براى گفتن داشته است چرا اكنون مىتوان گفت كه معمارى معاصرما رو به افول مىرود، آنهم با سرعتى كه به واقع از هشدار گذشته. مىخواهم بگويم شايد بتوان براى معمارى معاصر ايران مرثيه خواند.
ببينيد اگر ما امروز بناهايى بسازيم كه معادل بناهاى صفويه باشد ديگر براى ما افتخارى ندارد. حال اينكه حتى نمىتوانيم از دانش روز آن زمان هم بهره بگيريم. اگر به معمارى گذشته افتخار مىكنيم به خاطر آن بود كه معمارى ما در آن روزگار به شرايط معمارى پايدار رسيده بود. از اين رو بود كه حتى در اروپا معمارى ما حرفى براى گفتن داشت و به مثابه الگو به آن نگاه مىشد. آنها آمده بودند و گنبد سانتا ماريا دل فيوره را در فلورانس ساخته بودند و بعد به ما فخر مىفروختند كه دانش ما بيشتر است. در حالى كه از معمارى ايران الگو برداشته بودند.
ما به جايى رسيديم كه بايد از معمارى كشورهاى اروپايى الگو بردارى كنيم.
بله ولى لازم نيست عينا آن سازهها را بدون تفكر و بدون لحاظ كردن فرهنگ ايرانى استفاده كنيم. ما مىتوانيم دانش آنها را بياوريم و با توجه به داشتههاى فرهنگيمان و منطقهاى كه مىخواهيم ساخت و ساز داشته باشيم آن دانش را به قولى بومىكنيم.
معمار بايد چه معيارهايى را براى اين بومىسازى در كارش لحاظ كند.
همان طور كه گفتم يكى از شرايط معمارى تعامل با محيط زيست است.يعنى شمااز دانش استفاده مىكنيد و آن را با منطقهاى كه در آن مىخواهيد معمارى كنيد و ساخت و ساز آن را با شرايط بومىآن منطقه و فرهنگ مردمش همسو مىكنيد. يك روز اين دانش به معماران كمك كرد تا گنبد سلطانيه را با آن ارتفاع و دهانه بسازند؛ گنبدى كه با شرايط زندگى مردم آن روز و فرهنگ آن روزگار هم سويى داشت. آنچه كه مهم است آن است كه بدانيم معمارى ما هم بدون استفاده از دانش روز حرفى براى گفتن ندارد. پايدارى حتما به معناى مقاومت نيست. معمارى پايدار به اين معناست كه معمارى مناسب تر از معمارى مشابه خودش باشد. براى مثال شما يك بنا را هوشمند مىكنيد، براى اين كار از تكنولوژى روز بهره مىگيريد. اين كار شما را از اين كه ديوارهاى بدنه را 35 سانتى بچينيد بى نياز مىكند. اما در گذشته دستگاههاى گرمايشى و سرمايشى نبود. از اين رو معمار در معمارى سنتى ما از تكنيكها و مصالحى كه مناسب با آن شرايط بود استفاده مىكرد. امروز مىتوان از ورقههاى پليمرى استفاده كرد كه كمتر از يك سانت ضخامت دارند اما در عوض استقامتى به اندازه همان ديوارهاى 35 سانتى را به شما مىدهد و به اندازه همان ديوارها هم در مقابل تبادل انرژى مقاومت مىكنند. اما اينكه چرا نبايد عينا از تكينك غرب الگوبردارى كرد؟ پاسخ اين است كه ساختار ذهنى ما با غرب متفاوت است همانطور كه با كشورهايى چون ژاپن. ما عين آن تكينك و سازهها را نمىخواهيم و اصلا نمىخواهيم كه از داشتههاى به روز آن كشورها عينا در معماريمان استفاده كنيم. بلكه مىخواهيم آنها را بر اساس فرهنگ خودمان بومىكنيم.
اگر قرار باشد درباره معمارى سنتى ايران بگوييد چه خواهيد گفت؟
معماران ما در طول تاريخ داراى ارزشهاى والايى بودند كه مهمترين آن دانش بود. اين آشنايى به دانش و تكنولوژى روز بود كه به آنها برترى مىداد. البته من درباره معمارى مىگويم شايد شما بياييد و بگوييد براى مثال مگر نقاشى تكنولوژى ندارد و يا نقاشان بگويند ماهم در تخصص خودمان تكنولوژى داريم. هنرها با استفاده از تكنولوژى است كه مىتوانند حرفهاى تازه اى بزنند. بر همين اساس است كه ما امروز مىتوانيم آسمان خراشهايى بسازيم كه 10 سال پيش فكرش را هم نمىكرديم. ببينيد مىتوانم اينگونه بگويم كه در معمارى فقط به صرف پرداختن به هنر نمىتوان اكتفا كرد. از اين روست كه معماران سنتى ما علاوه بر هنر به برترى دانش هم مسلح بودند. البته لازم به ذكر است كه معمارى نه يك هنر يك بعدى كه چند بعدى است. علاوه بر دانش روز يك عقبه اى از نظر فرهنگ هم بايد در پشت آن باشد وگرنه اين ساخت سازها در غرب هم است. بدون در نظر گرفتن اين عقبه تاريخى ديگر تفاوتى بين معمارى ايران و ديگر كشورها وجود نخواهد داشت. براى مثال ساختمانهايى كه براى المپيك در چين ساخته شد به واقع يك شاهكار سازه و معمارى بود. اما استاديومىكه در ايران ساخته مىشود به خاطر نوع نگرش و فرهنگها بايد با آنچه كه در چين ساخته مىشود تفاوت داشته باشد. حالا حتى اگر شما بگوييد استاديوم ورزشى به خاطر نوع كاربرى كه دارد فرقى ندارد در كجا ساخته شود اما به نظر من اين تفاوت بايد وجود داشته باشد. وگرنه آن استاديومىكه در چين ساخته مىشود دو سال بعد در ايران هم مىتوان شبيه آن را ساخت. اين ساخت را مىتوان مبتنى بر استفاده از دانش روز انجام دارد. استفاده از دانش روز زمانى با ارزش است كه شرايط جغرافيايى نيز مورد توجه قرار گيرد اينكه بنايى كه قرار است ساخته شود در شمال كشور است يا در جنوب و يا در كدام نقطه ديگر كشور چرا كه هر يك از اين اقليمها معمارى خاص خود را مىخواهند و اينجاست كه مىبينيممعمارى سنتى ايران انواع مختلفى را داشته است. شايد معماران ما بايد تكنولوژى ساخت را هم ياد بگيرند.
پس بر هميناساس مىتوان گفت كه معماران معاصر ايران در آموزشهايشان با كاستىهايى مواجه هستند.
بله دانش جويان ما با كاستىهايى مواجهند. در رشته معمارى در مواردى هنر طراحى تدريس مىشود و در بخشى حرف است و فلسفه كه نظريه پردازى تلفيقى است از هنر و معماري. بايد در ساختار آموزش تجديد نظر شود. و معماران ما به دانش ساخت و ساز هم مسلط شوند. البته همانطور كه گفتم معمارى هنرى تك بعدى نيست از اين رو بايد به دانشجوى معمارى جامعه شناسى و فرهنگ و بسيارى از مسائل ديگر نيز آموزش داده شود.
امروز مىبينيم نتيجه كار معماران معاصر ما مىشود بناهايى چون بناى سعادت آباد كه فرو ريخت و خسارات جانى و مالى هم به دنبال داشت. البته اين يك نمونه است كه فرو ريختنش آن را به حادثهاى خبرى و رسانه اى تبديل كرد. بناهاى زيادى داريم كه به ظاهر فرو نمىريزند اما مشكلات بسيارى هم دارند. در چنين شرايطى جامعه معماران ما مىآيند و جلسه مىگذارند و دور هم جمع مىشوند و اظهار ناراحتى مىكنند. يا بيانيه صادر مىكنند و خود را به عنوان مقصر معرفى مىكنند. اما هيچ يك از اينها جان كسى را كه در ساختمان سعادت آباد زير آوار ماند به او بازنمىگرداند.
الان چيزى براى عرضه به عنوان معمارى معاصر نداريم. اگر خارجىها بيايند چيزى در تهران نداريم كه به آنها نشان دهيم. چيزى كه هم فرهنگ غناى ايرانى در آن وجود داشته باشد و هم با دانش روز دنيا برابرى كند. براى همين است كه بايد گردشگر را به جاهايى چون اصفهان و شيراز ببريم تا بتوانيم چيزى براى ارائه كردن داشته باشيم. اگرچه اين داشته مربوط به تاريخ كهن ماست. حالا مگر ما تا چند سال مىتوانيم سر دنيا را با اين چيزها گرم كنيم؟
در اين ميان نقش معماران ما چيست؟ شما علت اين كاستىها را كه گفته شد در چه ارزيابى مىكنيد؟
شرايط اقتصادي، فرهنگى و نگرش كارفرمايان در بروز اين شرايط بسيار موثر است. معمار تابع شرايط است. اگر قرار باشد شرايط تغيير كند و رو به بهبود بگذارد بايد همه اين مجموعه تغيير كند تا آن اعتلايى كه لازم است حاصل شود. يا به زبانى ديگر همه بايد پاسخگو باشيم و متوليان امر هم همين طور. آنها هم بايد پاسخگو باشند.
فكر نمىكنيد شما داريد بار مسئوليت را از دوش معماران بر مىداريد؟
در شرايطى كه در 22 منطقه شهردارى تهران، معاونان معمارى تقريبا هيچكدام معمار نيستد و در سازمانها مسكن وشهرسازى به تعداد بسيار اندك معمار داريم و همچنين در كل سازمان نوسازى مدارس در سراسر كشور 50 تا معمار نداريم نمىتوان انتظار داشت شرايط آنچنان كه بايد بهتر از اين باشد. در پستهايى كه بايد معمار باشد هر شغلى داريم غير از معمار. همه دارند مىسازند غير از معمارها و متخصصان. پزشك ساختمان مىسازد، شغل آزاد ساختمان مىسازد و.... اگر چه مىگويم معمارى ايران به سراشيبى رفته بايد بگويم فقط معمارها مقصر نيستند. شهردار بايد معمار باشد. مديران بايد معمار يا شهرساز باشند كه نيستند در حالى كه مديريت شهرى مىكنند. در اينجا وقتى مىتوانيم بگوييم چرا اين شهر بى ريخت است كه در ردههاى تصميم گيرى معماران وشهرسازان حضور داشته باشند.
فرض كنيد 10 سال بعد فرا رسيده است. فكر مىكنيد در آن زمان چه بلايى بر سر معمارى معاصر ايران آمده است؟
شما مىگوييد 10 سال بعد چه بلايى بر سر اين معمارى آمده، من مىگوييم بلاها بر معمارى معاصر ما وارد شده است معلوم نيست 10 سال آينده چه بلاهاى بيشترى بر سر معماريمان بيايد.
معمارى سنتى ايران نگاه چند جانبه داشته است
در معمارى سنتى ايران آنچه كه اهميت داشته و دارد آن است كهدر اين معمارى همه وجوه يك بنا چه به لحاظ محيطى و چه فرهنگى مورد توجه قرار مىگرفت و حتى در آن مصالح با هدف استفاده بهينه از انرژى طبيعت انتخاب مىشد. از معمارى سخن مىگوييم كه در معمار حتى از معمارى داخلى نيز بى اهميت نمىگذشت.
معمارى داخلى به عنوان طراحى هدفمند فضاهاى داخلى و ساماندهى آنها به منظور استفاده بهينه كاربران، از زمانهاى دور با آدمىهمراه بودهاست در ايران نيز توجه به فضاهاى داخلى جداى از نماهاى خارجى همواره مورد توجه معماران قرار داشت. در مجموعه عظيم تختجمشيد كه براى ساخت آن تمام هنرمندان و صنعتگران خبره دنيا به ايران آورده شدند، حجارىها، جزئى تحكيم كننده در فضاهاى داخلى است. در معمارى سنتى و فاخر ايرانزمين نه تنها نماى بيرونى و درونى بلكه حتى معماران و هنرمندان تزئينات بنا را نيز با كمال دقت و وسواس انجام مىدادند. كاخهاى بزرگ هخامنشى در پاسارگاد، تخت جمشيد و شوش علاوه بر اينكه شاهكار معمارى هستند از نظر هنرهاى تزيينى اهميت فوقالعاده دارند. حجارى اين كاخها نمونهاى از ظرافت كار معماران آن روزگار است كه در كمال دقت انجام گرفته و همه جزئيات روى سنگ حجارى شدهاست. اين دقت طى دوران مختلف معمارى ايران به كار گرفته شده است تا آنجا كه در دوره صفوي، تزيينات چوبى در بناهاى غيرمذهبى داراى نقش اصلى بود و در آنها ميزان بيشترى ازتذهيبكارى و نقاشىهاى لاكى استفاده مىشد. طرحهاى آنها با هنر مينياتور داراى رابطه نزديكى بود. كندهكارى و خراطى بويژه در درها و سقفها خود هنر خاصى دراين دوره بودهاست. استفادهاز شيشه، آئينه، گچ كارى و هنرهاى ظريفه ديگر در تزئين و ارائه بندى فضا، تمام ملاحظات زيبايىشناسي، اقليمىو حتى شرعى را نيز شامل مىشدهاست.
سه شنبه 28 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: حيات نو]
[مشاهده در: www.hayateno.ws]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 196]
-
گوناگون
پربازدیدترینها