تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام حسین (ع):هر که خشنودی خدا را بطلبد هر چند به قیمت خشم مردم، خداوند او را از مردم بی نیاز م...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816428733




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ادب ايران - در آستانه رنسانس فرهنگي هستيم


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: ادب ايران - در آستانه رنسانس فرهنگي هستيم


ادب ايران - در آستانه رنسانس فرهنگي هستيم

امير الله‌وردي:مدتي است كه دو مجموعه داستان كوتاه «ابوتراب خسروي» نويسنده 52 ساله‌ شيرازي يعني «هاويه» و «ديوان سومنات» توسط نشر مركز تجديد چاپ شده‌اند. اين داستان‌ها به‌نوبه خود يادآور سال‌هاي دهه 70 هستند. مجموعه داستان «هاويه» نخستين بار در سال 70 توسط انتشارات نويد شيراز در مجموعه «حلقه نيلوفري» زير نظر مرحوم «شاپور بنياد» به چاپ رسيد اما به دليل عدم‌پخش مناسب آنگونه كه مي‌بايست خوانده نشد. اين مجموعه داستان در سال 77 توسط نشر مركز تجديد چاپ شد. مجموعه داستان «ديوان سومنات» نيز در سال 77 توسط نشر مركز براي نخستين بار منتشر شد و ابوتراب خسروي را از همان ابتداي انتشارش به عنوان نويسنده‌اي جدي به جامعه ادبي شناساند. شكي نيست كه ابوتراب خسروي با مجموعه داستان «ديوان سومنات» شناخته شد اما در عرض دو سال اولين رمانش يعني «اسفار كاتبان» را نيز به جامعه ادبي عرضه كرد و اين سرآغازي بود براي تثبيت نام خسروي در جامعه ادبي ايران. با چاپ اين رمان خسروي توانست جايزه مهرگان ادب را از آن خود كند. بسياري از منتقدان و اهالي ادبيات انتشار اين رمان را اتفاقي در ادبيات داستاني ايران دانستند و آن را سرآغازي براي نحله‌ نويي از داستان؛ اما شاهد بوديم كه عده‌اي هم از اين مسئله پا را فراتر گذاشتند و اين رمان را برترين رمان ادبيات داستاني صد سال اخير خواندند. رمان ديگر اين داستان‌نويس يعني «رود راوي»، در سال 82 منتشر شد و با آنكه توانست عنوان بهترين رمان مطلق سال را از بنياد گلشيري كسب كند، با نقدهاي فراواني مواجه شد و باعث شد كه منتقدان و بعضا خوانندگان، خسروي را به تكرار مضامين و فضا متهم كنند تا آن‌جايي كه عده‌اي اين رمان را «زبان‌بازي» ناميدند نه «داستان‌پردازي»! شايد آن گروه فراموش كرده بودند كه زبان از اصلي‌ترين دغدغه‌هاي خسروي در رمان‌هايش است و آثار خسروي هرگز بدون دغدغه‌هاي زباني مفهوم نمي‌يابد. خسروي با چاپ دو رمانش دست منتقدان بسياري را باز گذاشت تا او را متهم به فاصله گرفتن از زبان و مضامين مجموعه داستان «ديوان سومنات» كنند اما خود او اين مسئله را نمي‌پذيرد.

حدود شش ماه است كه خسروي مجموعه داستاني با نام «كتاب ويران» را براي انتشار به نشر چشمه سپرده است. اين مجموعه شامل هشت داستان با موضوع‌هاي مستقل از يكديگر است كه نگاه هستي‌شناسانه و دغدغه‌ هستي‌كاوي اصلي‌ترين تم تمامي داستان‌هاست. به بياني فرم و صورت در اين داستان‌ها كاملا ويران شده و از نو آفريده شده است.ابوتراب خسروي در حال حاضر مشغول بازنگري‌ نهايي ضلع سوم تريلوژي «اسفاركاتبان- رود راوي» يعني رمان «ملكان عذاب» است. خسروي گفته است كه پس از به اتمام رساندن رمان «ملكان عذاب» قصد دارد حال و هوايي ديگر را در رمان‌هايش تجربه كند.خسروي نگارش مجموعه مقالات تئوريك داستان با نام «حاشيه‌اي بر مباني داستان» را نيز به پايان رسانده اما هنوز آن را به ناشر نسپرده است. خسروي درباره اين كتاب به خبرگزاري فارس گفته بود: «از نظر من مباحثي در داستان‌نويسي هستند كه در كتاب‌هاي موجود نيامده يا كمتر درباره آن بحث شده است. به‌ دليل فقدان طرح اين مباحث داستان‌نويسي، سعي كردم اين بحث‌ها را در قالب كتابي مطرح كنم. در اين مقالات به عناصر داستان به سبك نگارشي خودم نظر انداختم.» وي اذعان داشته بود: «اصرار من بر اين است كه ما فرهنگ مكتوبي داريم و چنانچه به اين فرهنگ مكتوب وصل شويم ظرفيت ادبيات داستاني گسترده‌تر خواهد شد. اگر ما خود را وابسته به داستان‌نويسي غرب بدانيم و بگوييم از زماني كه داستان غربي ترجمه شد ما داستان داريم، به نوعي نفي گذشته فرهنگي ما خواهد بود. چراكه ما در سنت روايت بسيار قوي عمل كرديم و آثار در خوري در ادبيات كهن داريم. حتي مشخصه‌هايي از رواياتي كه شبيه به داستان هستند در ادبيات كهن ما وجود دارد.» به مناسبت تجديد چاپ دو مجموعه داستان «ابوتراب خسروي» توسط نشر مركز با او گفت‌وگويي ترتيب داديم اما سوالات تنها محدود به آثار خودش نشد...

آقاي خسروي! به عنوان سوال اول مشتاقم كه نظرتان را درباره آثاري كه امسال منتشر شده‌اند، بدانم؟ اين سوال به‌دليل ركودي كه در اين چند ساله گريبان‌گير ادبيات شده، يكي از پرسش‌هاي دائمي مصاحبه‌هاست...
در اين چند سال كمتر كار درخور توجهي منتشر شده، از اين منظر نمي‌توان قضاوتي كرد. اما با توجه به آثار منتظر انتشار اميدوارم خلأ ايجاد شده با انتشار كارها در آينده جبران شود.
از خلأ گفتيد... اين كلمه در سه سال گذشته زياد بر زبان هنرمندان جاري شده است. به نظر شما چه عواملي باعث ايجاد اين خلأ هنري شده؟
به نظرم سوءتفاهمي كه وجود دارد باعث شده كه آثار به كندي مجوز بگيرند و كارها خيلي دير به دست مخاطبان ادبيات برسند. اميدوارم اين سوءتفاهم‌ها پايان گيرد.
به ‌نظر شما اين سوءتفاهم‌ها را چگونه بايد حل كرد؟
به‌نظرم مسوولان فرهنگي بايستي خوشبينانه‌تر به آثار فرهنگي نگاه كنند. هدف هنر به‌خصوص ادبيات معنويت است، و افكار عمومي به نحوي است كه هر چيز غير معنوي را محكوم مي‌كند. از نظرمن اگر آنها بدانند كه نويسندگان با چه مشقتي كتاب‌هاي‌شان را مي‌نويسند‌، آن‌وقت آنها را اينقدر منتظر نمي‌گذارند.
از سوء‌تفاهم‌هايي كه نسبت به ادبيات وجود دارد گفتيد... اگر مي‌شود بفرماييد كه ادبيات داستاني امروز ايران را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
من فكر مي‌كنم جامعه ما در حال حاضر جامعه‌اي در حال رشد است. ما در حال حاضر در مركز يك رنسانس فرهنگي در جامعه ايراني هستيم. هرچند كه تحول يك شبه و يك ساله رخ نمي‌دهد، تحت تاثير يك رابطه علي- معلولي رخ مي‌دهد. به‌نظرم اين روابط علي- معلولي قبل از انقلاب مشروطه آغاز شده، يعني هنگامي كه جامعه ما در پايين‌ترين حد افول قرار داشت و محصلان ايراني به اروپا رفتند و جامعه ايراني را با اروپا قياس كردند و شالوده انقلاب مشروطه شكل گرفت. با مشروطه بود كه تحول در همه بنيان‌هاي اجتماعي اقتصادي و فرهنگي جامعه ايراني‌ ايجاد شد. در واقع نيما در شعر و هدايت و دهخدا در نثر فر‌زندان اين تحول بودند. شعر و داستان مدرن به جامعه ايراني راه يافتند. بعد از آن هر تحولي در جامعه ما زمينه‌ساز ظهور شعرا و نويسندگاني شد كه نگاه‌شان و سليقه هنري‌شان با عناصر فرهنگي ماقبل از خود متفاوت بود. في المثل نويسندگاني مثل ساعدي و صادقي و گلشيري و دولت‌آبادي و شاعراني همچون اخوان و فروغ و شاملو و سپهري، عناصر فرهنگي بعد از تحولات نهضت نفت بودند. به‌نظرم مجموعه نويسندگان و شاعران تاثير‌گذاري كه در نيمه دوم دهه 30 و دهه 40 ظهور كردند حاصل شرايط بعد از نهضت ملي نفت بودند. بعد از آن مجموعه نويسندگاني كه بعد از انقلاب اسلامي ظهور كردند، منبعث از وضعيت دوران بعد از انقلاب اسلامي هستند. در حال حاضر ما به عنوان مخاطب با صداهاي متفاوتي در عرصه داستان‌نويسي مواجه هستيم، پلي‌فونيسمي كه نشانه تكثر در جامعه خودمان است. من فكر نمي‌كنم كه ما در طول تاريخ‌مان هرگز مثل زمان حاضر با نويسندگان با نگاه‌هاي متفاوت كه نشانه كثرت اجتماعي هستند مواجه نبوده‌ايم. هر چند كه هنوز با عنصري با مشخصه نويسنده بزرگ يا شاعر بزرگ مواجه نشده‌ايم. ولي حتما اين كميت منجر به كيفيت در آثار هم خواهد شد.
بي‌هيچ‌ شكي پولي‌فونيسم حاصل تكثر اجتماعي است و مي‌توان آن‌را از پارامتر‌هايي ناميد كه مدرنيسم براي يك جامعه به ارمغان مي‌آورد. در اين‌باره كمي بيشتر توضيح دهيد.
من فكر مي‌كنم كه جامعه ما خصوصيت جوامع مدرن را يافته، وضعيتي شبيه به 150 سال پيش اروپا را دارد. گروه‌هاي نژادي، مذهبي و زباني در شكل زندگي جديد در هم مخلوط شده‌اند و ناگزيرند در كنار هم زندگي كنند. ترك در كنار فارس در كنار كرد و خلاصه همه گروه‌هاي نژادي در كارخانه‌ها و شهر‌هاي صنعتي در كنار هم زندگي مي‌كنند و اين اختلاط قومي و مذهبي و زباني از خصوصيت جوامع مدرن است.
ببينيد، طبعا هر نويسنده با يكي از اين گروه‌هاي نژادي يا زباني يا مذهبي وابستگي دارد و مضاميني را كه مطرح مي‌كند ناشي از موقعيت و مختصاتي هست كه دارد. نتيجه آنكه هر اثر آنها باعث درك و فهميده شدن نويسنده و تعلق خاطرش خواهد شد. اساسا ادبيات وسيله مفاهمه است. ادبيات به گروه‌هاي مستقر در يك جامعه كمك مي‌كند تا يكديگر را درك كنند و بفهمند و طبعا همبستگي ملي ايجاد مي‌كند و سرانجام جامعه را به يك فهم همه جانبه يا همان دموكراسي منتج مي‌نمايد.اين جدا از نقش تفنني هست كه در ادبيات داستاني وجود دارد و البته بد هم نيست.
درباره كار‌هاي خودتان بگوييد، به تازگي دو مجموعه داستان كوتاه كه سال‌ها پيش نوشته‌ايد تجديد چاپ شده و آن كار‌هاي دهه 70 مجددا يادآوري شدند. بعضي معتقدند كه اصولا شما كوتاه‌نويس برجسته‌اي هستيد نه رمان‌نويس، نظر خودتان چيست؟
خب معني اين حرف اين است كه من رمان خوب نمي‌نويسم، ولي بايد بگويم بيشتر رمان‌هايم مطرح شدند تا داستان‌هاي كوتاهم.
از يك سو سرآغاز مطرح شدن شما بوسيله مجموعه ديوان سومنات بود و از سوي ديگر شما با دو رمانتان دو جايزه معتبر ادبيات داستاني يعني جايزه‌هاي مهرگان ادب و گلشيري را برديد.
نه... در شرايطي كه پيش آمده، جايزه‌ها اصلا مهم نيستند. در سال‌هاي گذشته بعضي داوران مجامع انتخاب كتاب در عين آنكه اغلب حائز شرايط نبودند، باندبازي‌هايي كردند كه آبروي هرچه جايزه ‌ادبي بود بردند.
منظورتان از اينكه حائز شرايط نبودند چيست؟
منظورم اين است كه در بين داوران كساني بودند كه حتي نسبت به مسائل فني داستان بيگانه بودند و قادر نبودند يك رمان يا حتي يك داستان كوتاه را آناليز كنند و في المثل كاركرد عناصر داستان را تحليل كنند.
بهتر است بر گرديم به بحث داستان‌ها و رمان‌هايتان از آن‌جهت كه اين قصه سر دراز دارد! شما در باره رمان‌هايتان صحبت مي‌كرديد، اولين رمان شما يعني «اسفاركاتبان» خوب خوانده شد و به كام خيلي‌ها خوش افتاد، ولي درباره «رود راوي» اين اتفاق نيفتاد، بعضي آن را كاري كسل‌كننده و گيرافتادن شما در حلقه تكرار ارزيابي كردند...
ولي بعضي‌ها هم آن‌را خوب ارزيابي كردند.
مقصودم اين است كه مخاطبان و منتقدان آشناي اين روزهاي ادبيات خوششان نيامد از اين اثر....
اين حق آنهاست كه از كاري خوششان بيايد يا نه، هر كس به نسبت نوع سليقه و شناختي كه از رمان دارد، كاري را كه مي‌خواند ارزيابي مي‌كند، اتفاقا بعضي از نزديك‌ترين دوستان من هم به شدت آ‌ن‌را كوبيدند و باعث شك خود من نسبت به كارم شدند، ولي بحث‌هاي تحليلي «صالح حسيني»، «سليماني»، «خليل درمنكي»، «رضا عامري»، «پويا رفوئي» و مرحوم «فريدون فاطمي» باعث شد كه فكر كنم در نوشتن «رود راوي» اشتباه نكرده‌‌ام. مخصوصا «مارك اسموژنسكي» در كنگره 2006لندن كه درباره هنر و ادبيات ايران برگزار شده بود راجع به اين كتاب بحث مفصلي كرده و آن‌را با نقدي موشكافانه، فوق العاده ارزيابي كرده، آقاي صداقت هم متن سخنراني ايشان را در آن كنگره ترجمه كرده و قرار است در يكي از جنگ‌ها در بيايد. منظورم اين است كه رود راوي به نظر خيلي‌ها خيلي خوب ارزيابي شده و طبيعي است كه اين كار به ‌نظر بعضي‌ها هم خوب نباشد. خصوصا براي كساني كه نمي‌توانند با اين ادبيات نا‌متعارف ارتباط برقرار كنند، اين كار نمي‌تواند دلچسب ارزيابي شود.
با اينكه خودتان مي‌دانيد اين شيوه نگارشي‌تان به مذاق بسياري از مخاطبان ادبيات به قول شما «متعارف» خوش نمي‌آيد، قصد داريد اين شيوه نوشتن رمان را ادامه بدهيد؟
به ‌نظرم هر محتوايي دقيقا عين فرمش است و هر فرمي دقيقا عين محتوايش. فرم و محتوا دو روي يك سكه‌اند. طبعا كسي كه مي‌خواهد در كارش گفت‌وگويي با گذشته برقرار كند، نمي‌تواند با گذشته درگير نشود، و يكي از راه‌هاي درگير شدن با گذشته اينگونه نوشتن است. بايد يادمان باشد كه امروزمان ادامه گذشته است، از خصوصيات رمان يكي هم اين است كه روابط علي-معلولي وقايع را بازسازي مي‌كند، شايد بتواند با اتكا به عامل خيال، پرتوي مجازي از حقيقت را بازسازي كند.
اين بدان معني است كه عمده كارهاي‌تان رمان خواهد بود؟
مطمئنا نه... اتفاقا مدت‌هاست مجموعه‌اي داستان كوتاه با نام «كتاب ويران» را به نشر چشمه داده‌ام كه گويا حدود شش ماه است به ارشاد رفته، اميدوارم مجوز بگيرد و كتاب در بيايد. اينها تعدادي از كارهاي كوتاه من هست كه در اين سال‌ها نوشته‌ام. منظورم اين است كه در ضمن آنكه عاشق رمان هستم، علايق خود را در داستان كوتاه نيز جست‌وجو مي‌كنم.
به عنوان سوال آخر شما در بسياري از گفت‌وگوهايتان از تكثر ادبي و رنسانس ادبي حرف‌هايي به ميان آورده‌ايد و خيلي به نسل جواني كه دارند در شهرهاي كوچك و بزرگ مي‌نويسند اميد بسته‌ايد.... نظرتان راجع به نويسندگان جواني كه به تازگي آثارشان را خوانده‌ايد چيست‌؟
من هر بار گفته‌ام، به‌نظرم جامعه ما در حال آماده شدن براي يك رنسانس فرهنگي است. اگر دقت كنيد از شهرهاي بزرگ و كوچك جنوب گرفته تا شمال، از شهرهاي آذربايجان و اردبيل گرفته تا رشت و سمنان و شاهرود و مشهد، حتي در شهرك‌ها عده‌اي جوان شروع كرده‌اند به خواندن و نوشتن ادبيات و فلسفه. گذشته از شتاب‌زدگي و عصبيت و تف انداختن بعضي‌شان كه خاص دوره جواني است، بستري فرهنگي دارد شكل مي‌گيرد كه بي‌شك از ميان آنها عناصر بزرگ فرهنگي آينده ظهور خواهند كرد. طبعا فعاليت بعضي عناصر فرهنگي عاشق كه زمينه‌ساز شكل‌گيري گرد‌همايي‌ها مي‌گردند در اين توسعه بي‌تاثير نبوده و نخواهد بود. با اين همه جا دارد از نويسندگان نوظهوري چون «بابك طيبي» و «كيهان خانجاني» و «قاسم شكري» و «غلامرضا رضايي» گفت كه كارهايشان طليعه صفي از نويسندگاني هستند كه خواهند آمد.
 سه شنبه 28 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 361]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن