تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):چه چيز مانع مى شود كه هر گاه بر يكى از شما غم و اندوه دنيايى رسيد، وضو بگيرد و به...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815423797




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

سياست - عملكرد صادق محصولي و حلقه اروميه


واضح آرشیو وب فارسی:واحد مرکزي خبر: سياست - عملكرد صادق محصولي و حلقه اروميه


سياست - عملكرد صادق محصولي و حلقه اروميه

كيوان مهرگان:پيشنهاد دوباره صادق محصولي به مجلس براي پست وزارت كشور، اگرچه بحث ثروت ميلياردي اين يار نزديك احمدي‌نژاد را در كانون توجه نمايندگان قرارداد، اما اين بار علاوه بر ثروت ميلياردي محصولي، بحث مديريتي وي در زمان فرماندهي سپاه اروميه و اعتراض شديد فاطمه اميراني همسر شهيد حميد باكري از فرماندهان‌ شهيد جنگ توجه نمايندگان مجلس را به آنچه تاكنون درباره وي مطرح بود، جلب كرد. اخبار رسيده از جلسات محصولي در مجلس حكايت از مباحث مختلف بر سر اعتراض فاطمه اميراني دارد. براي آگاهي از جزئيات عملكرد صادق محصولي در منطقه 5 سپاه؛ فاطمه اميراني همسر شهيد حميد باكري به پرسش‌هاي كارگزاران پاسخ گفت كه با هم مي‌خوانيم.

خانم اميراني! زماني كه مجلس در حال بررسي مجدد صلاحيت آقاي صادق محصولي براي پست وزارت كشور بود، ذهن نمايندگان روي ميزان دارايي‌هاي ايشان متمركز شد. اما با ورود شما به اين ماجرا اكنون نمايندگان به دنبال سوابق مديريتي آقاي محصولي هستند. پيش از آنكه وارد جزئيات عملكرد مديريتي آقاي محصولي در اروميه بشويم، مايلم از سابقه آشنايي‌تان با وزير پيشنهادي كشور بدانم؟
براي به خاطر آوردن رويدادها بايد به 26 سال پيش برگرديم؛ سال 59، آن سال گروهي وارد اروميه شدند و مناصب مختلف را به دست گرفتند. اكنون كه به كابينه آقاي احمدي‌نژاد نگاه مي‌كنم، برخي از همان‌ها را مي‌بينم. مي‌توانيد اسم ببريد؟
اجازه بدهيد اسم نبرم فقط به اين نكته اشاره كنم كه اين تيم پس از ورود به اروميه، گزارش‌هايي براي تهران رد مي‌كردند.
به چه منظوري گزارش مي‌دادند؟
كه بچه‌هاي سپاه اروميه را تصفيه كنند. جالب است اين اتفاق در سپاه تبريز هم افتاد. در سپاه اروميه فعلا بحثي درباره بقيه ندارم اما «حميد» فرمانده عمليات بود. يعني همه مي‌دانند كه در تمام درگيري‌هاي كردستان حميد حضور داشت. حتي شهيد صيادشيرازي يك بار به خود من گفتند كسي كه بيشتر از همه در اين منطقه به ما كمك مي‌كرد باكري‌ها بودند. چون اول حميد بود بعد هم آقاي مهدي براي پاكسازي كردستان به آنجا رفت. جنگ كه شروع شد، مهدي شهردار بود اما با شروع جنگ رفت جبهه. آبان‌ماه سال 59 رفت آبادان. وقتي او مي‌خواست ازدواج كند، حميد باكري رفت جاي ايشان. چون مسوول تشكيل بسيج و بعد هم مسوول بسيج شد. از اينجا به بعد فشارها بر اين دو افزايش پيدا كرد.
اين فشارها چه بود؟
مرتبا تبليغ مي‌كردند، سخنراني مي‌كردند كه اينها (باكري‌ها) منحرفند .
علت شروع فشارها چه بود؟
يكي از كساني كه وسط ماجرا از دو طرف به خوبي اطلاع داشت به من گفت، علت اين فشارها حس حسادت به دو برادر است. حميد چون در سوريه دوره ديده و دانشجوي خارج از كشور بود اساسا يك توانمندي خاص داشت. در شهر مشهور بود و مردم به باكري‌ها احترام زيادي مي‌گذاشتند. دو برادر بچه‌هاي فوق‌العاده با تقوايي بودند. كسي از اين دو برادر بد نديده بود كه بد بگويد. اين تيمي كه مرتب به تهران گزارش مي‌داد، هدفشان حذف باكري‌ها بود كه همين كار را هم كردند. اين تيم مرتب تبليغ مي‌كردند كه اينها منحرف هستند. حالا خيلي‌ها هم زنده‌اند؛ حي و حاضر. مي‌توانند بروند بپرسند و بررسي كنند كه به چه اتهامات واهي اين دو برادر متهم مي‌شدند.
اتهاماتي كه وارد مي‌كردند چه بود؟
مثلاعلي برادر بزرگ برادران باكري از بنيانگذارن سازمان مجاهدين خلق بود. كه قبل از انقلاب و در سال 50 توسط ساواك شهيد شد اينها بعد از انقلاب تبليغ مي‌كردند كه مهدي و حميد هم به سازمان گرايش دارند.
آقاي محصولي اينجا چكاره بود؟
دقيقا يادم نيست. فكر كنم آقاي محصولي سال بعد فرماندار اروميه شدند.
فقط اتهام گرايش به سازمان را وارد مي‌كردند؟
يكي ديگر از مسائلي كه براي تبليغ عليه باكري‌ها مي‌گفتند، ضد ولايت فقيه بود. مي‌گفتند باكري‌ها ضد ولايت فقيه هستند. يك خاطره از مراحل ازدواجمان بگويم. هر زوجي معمولا درباره آينده و برنامه‌هاشان با هم حرف مي‌زنند. حميد دو ساعت تمام براي من از روحانيت مبارز حرف زد كه روحانيت در تاريخ ايران چه نقشي دارد يا حميد در فضاي دانشگاه آنقدر «آقا، آقا» مي‌گفت. بچه‌ها به او مي‌گفتند «آقازاده». آن موقع لفظ امام براي امام خميني رايج نشده بود و همه از لفظ «آقا» استفاده مي‌كردند. يعني به فردي مثل اينها(باكري‌ها) تهمت زدند. اين فشارها موجب شد سال 59 حميد از سپاه پاسداران استعفا دهد. يك عده هم از بچه‌هاي سپاه همراه حميد استعفا دادند و آمدند بيرون. اين دو برادر كارشان شده بود برگزاري جلسه براي سپاهيان كه آنها را قانع كنند به سپاه برگردند. استدلال‌شان هم اين بود كه سپاه را تضعيف نكنيد.
حميد بعد از استعفا كجا رفت؟
هرجا كه مي‌رفتند، بيرونشان مي‌كردند. مدتي در شهرداري و مدتي هم در جهاد بود. از سال 60 به بعد آقاي مهدي براي هميشه رفت جبهه‌هاي جنوب پيش شهيد احمد كاظمي. در عمليات فتح‌المبين آقا مهدي با حميد تماس گرفت كه برود جنوب كه با هم رفتيم. در آن عمليات بچه‌ها موفق شدند و ما برگشتيم اروميه، تا اينكه عمليات بيت‌المقدس مي‌خواست آغاز شود كه باز آقاي مهدي تماس گرفت و گفت حميد بيا. اين بار كه حميد رفت، فرمانده گردان بود؛ گرداني كه وارد خرمشهر شد. به خاطر همين عمليات به دوتا برادر مدال دادند. هرچه توانمندي آنها را نشان ندهد، اعطاي اين مدال‌ها نشان مي‌دهد آنها توانمندي داشتند و كارشان را در جنگ بلد بودند. مي‌خواهم بگويم، وقتي تيپي مثل كاظمي درباره باكري‌ها آن تعاريف را مطرح مي‌كند و اينها را به كار مي‌گيرد، نشان مي‌دهد كه اينها كارشان را بلد بودند.
تبليغ مي‌كردند كه اينها كار بلد نيستند؟
بله، من تمام ناراحتي‌ام اين است كه افراد ماهر و خبره‌كار را كه به درد انقلاب و نظام مي‌خورند و مي‌توانند جمهوري اسلامي را ترقي بدهند، از روند امور حذف مي‌كنند. اگر مي‌بينيد حالا دارم اعتراض مي‌كنم به خاطر همين است. آن موقع روزها و سال‌هاي اول انقلاب باكري‌ها را با همه توانمندي‌شان حذف كردند. الان هم دارد همين اتفاق مي‌افتد و ممكن است افراد كارا و توانمند حذف شوند. بعد از فتح خرمشهر، قرار شد آقاي مهدي از طرف آقاي محسن رضايي، فرمانده تيپ تازه تاسيس عاشورا بشود. حميد باز برگشته بود اروميه. براي عمليات رمضان، حميد را دوباره صدا كردند كه بيايد. ما رفتيم آنجا. اما آقاي محصولي كه فرمانده سپاه منطقه شده بود، اعلام كرده بود هر كسي كه سپاهي نيست، نمي‌تواند مسووليتي در سپاه بگيرد.
مگر قبل از اين مسووليت نداشت؟
شهيد احمد كاظمي بنابر اختيارات خودش به حميد مسووليت داده و فرمانده گردان كرده بود. اما وقتي اين‌ طرف آمد يعني آقاي محصولي نگذاشت حميد باكري مسووليت بگيرد و حميد را راه ندادند. در آن عمليات رمضان ما موفق نشديم. بلافاصله همين افراد در تيپ شايع كردند كه مهدي آدم ضعيفي است، بچه‌ها را به كشتن داده. اختلاف‌افكني بين رزمنده‌ها به جايي رسيد كه طرفداران و مخالفان آقا مهدي به طرف هم اسلحه مي‌گرفتند. آقا مهدي فرمانده تيپ ماند و به حميد هم سفارش كرد برود تبريز مشكل‌اش را حل كند. باورتان نمي‌شود، اين مرد (شهيد حميد باكري) را آنچنان تحقير كردند كه صداي اعتراض من بلند شد. در پاسخ به من گفت: فاطمه! امام فرموده از در بيرونتان مي‌كنند از پنجره داخل شويد. بعد از پنج ماه بالاخره پذيرش حميد را در سپاه قبول كردند. حميد كه سپاهي شد به عنوان فرمانده عمليات برگشت جبهه، براي عمليات مسلم‌بن عقيل و از آن زمان به بعد باز تبليغات اوج گرفت. نمونه‌اش هم در نامه گروهي از فرماندهان وقت سپاه به نمايندگان آمده است. به‌رغم اينكه آقاي محسن رضايي آقا مهدي را به عنوان فرمانده تيپ عاشورا در اواخر خردادماه سال 61 منصوب كرد، آقاي محصولي در تاريخ 21 آذرماه 61 شهيد مرتضي ياغچيان را به فرمانده لشگر عاشورا منصوب مي‌كند. در نامه فرماندهان لشگر عاشورا به نمايندگان مجلس هم آمده هدف از اين تغييرات دامن زدن به اختلافات و چنددستگي‌ها بود كه ذكاوت شهيد ياغچيان و باكري و ديگر بچه‌ها نگذاشت اين اختلافات شكل بگيرد.
استدلال آقاي محصولي براي اين تغييرات چه بود؟
مي‌گفت آقاي مهدي باكري لياقت ندارد كه انجام وظيفه كند كه اين ربطي به توانمندي هم ندارد و فقط مسئله شخصي بود.
آقاي محصولي سال 59 مي‌آيد اروميه، سال 60 فرماندار مي‌شود و سال 61 فرمانده منطقه 5 سپاه شده است. اين مراحل رشد را چگونه سپري كرد؟
اين سوال من است. شما به تاريخ‌ها دقت كنيد. اين سير رشد چگونه اتفاق مي‌افتد. يك نكته ديگر هم بگويم. حميد اسفند سال 62 به شهادت رسيد اما جنازه‌اش را نتوانستند عقب بكشند. آقا مهدي آقاي طريقت را از اروميه مي‌خواهد كه برود جنازه حميد را پيدا كنند. در شهر شايعه پخش شده بود كه حميد باكري اسير شده است. آقاي طريقت تعريف مي‌كند من همه شهرها را گشتم و از همه لشگرها پرسيدم، اما جنازه حميد را پيدا نكردم. ايشان برمي‌گردد اروميه. مي‌گويند ما نمي‌توانيم حميد را به عنوان شهيد قبول كنيم. آقاي طريقت اضافه مي‌كند كه من برگشتم پيش آقاي مهدي گفتم اينها مي‌گويند نمي‌توانيم حميد را به عنوان شهيد قبول كنيم. خود آقا مهدي در يك حالت نارحتي كه بر پاهايش مي‌زند، خودش نامه مي‌نويسد كه من به عنوان فرمانده لشگر اعلام مي‌كنم، حميد باكري به شهادت رسيده است.
در اروميه چه كساني نمي‌گذاشتند حميد به عنوان شهيد معرفي شود؟
همه كساني كه در اروميه همه‌كاره بودند. آنها تا اين مرحله حميد و خانواده‌اش را اذيت كردند. حالا به نظر شما جاي سوال نيست وقتي من از اسلام‌آباد غرب برگشتم اروميه، آقاي محسن رضايي، شمخاني، رحيم‌صفوي و همه بچه‌هاي سپاه به ديدن خانواده ما آمدند اما محصولي نيامد. چرا از سپاه اروميه كسي به ديدن خانواده باكري نيامد. چرا آقاي فتاح نيامد. چرا آقاي محصولي نيامد؟ به نظر شما چه دليلي دارد؟ آقاي حسني يك بار آمد ديدن خانواده باكري اما از سپاه اروميه هيچ‌كس نيامد. همان موقع درگوشي مي‌گفتند ان‌شاءالله حميد توبه كرده وقتي شهيد شده است. فكر مي‌كنيد در اين شرايط من آمدم وسط و اينقدر آتش گرفته‌ام براي چيست؟ آن موقع در سطح يك استان فعاليت مي‌كردند الان در كشور دارند عمل مي‌كنند. اين اتفاقات، اين آدم‌ها آشنا نيست؟ اينها فرق كرده‌اند؟ خب وظيفه شرعي من چيست؟
آقاي محصولي پيش از وزارت كشور براي وزارت نفت مطرح شد؛ چرا آن موقع وارد ميدان نشديد و اعتراض نكرديد؟
تا پايان جنگ هيچ‌كدام از ما حرف نمي‌زديم. به هر حال هر كدام از ماها خط قرمزهايي داريم. ما حتي زندگي بچه‌هايمان را هم از قبل فداي انقلاب كرده‌ايم. هيچ انتظاري هم نداريم. (با اشك) من هيچ خواسته‌ دنيايي بالاتر از زندگي با حميد باكري نداشتم و ندارم، چون حميد باكري دنيا را از چشم من انداخت. يقين بدانيد نه مي‌خواهم نماينده شوم و نه مي‌خواهم مدير بشوم.
شما از تكرار حذف باكري‌ها مي‌ترسيد؟
دقيقا! شما مي‌پرسيد، چرا تا به حال حرفي نزده‌ام. چون اينها كاره‌اي نبودند، من هم كاري نداشتم. اينها براي خودشان زندگي مي‌كردند. تا اينكه آقاي احمدي‌نژاد، آقاي محصولي را براي وزارت نفت معرفي كرد. به چند تا از نمايندگان مجلس تلفن كردم.
با چه كساني صحبت كرديد؟
آقاي شافعي و آقاي جبارزاده كه نماينده تبريز بود. به آنها گفتم شما بايد كاري كنيد و الا فرداي قيامت بايد پاسخگو باشيد، اما خيلي محكم نيامدم.
چرا؟
پيش خودم گفتم مبادا بعد از 20 سال عوض شده‌اند. گفتم پيش‌داوري نكرده باشم چون حميد تاكيد كرد درباره آدم‌ها زود قضاوت نكن، ممكن است خوب بد بشود و بد خوب بشود. درباره همان لحظه آدم‌ها نظر بده. تا اينكه دوباره‌ ايشان مطرح شد. آقاي نوباوه مصاحبه كرده بود كه آقاي محصولي انسان باتقوايي است. اين حرف باعث شد شب تا صبح نخوابم. با آقاي نوباوه تماس گرفتم و گفتم من بعد از 30 سال به حميد باكري مشكوك شدم. نمي‌شود اين دو نفر هر دوشان باتقوا باشند. آيا حميد منحرف بوده است. چون به من ثابت شده است اين افراد رفتارشان عوض نشده است. اصطلاحي بين بچه‌هاي سپاه است براي مشخص شدن كساني كه خط مقدم بودند با كساني كه پشت خط بوده‌اند. بين بچه‌هاي سپاه اين افراد به «بچه‌هاي ستادي» مشهورند؛ يعني به خودشان سخت نمي‌گرفتند. يك‌بار هم به آقاي رضايي گفتم شما به خداوند شك نكرده‌ايد كه همه منحرفان شهيد شده‌اند و همه باتقواها در كمال سلامت وزير و وكيل شده‌اند. يا آقاي محصولي گفته‌اند من باكري را فرستادم جبهه. پيش خودم گفتم عجب!
شما به رفتارهاي حلقه اروميه با برادران باكري اشاره كرديد، طبيعتا برادران باكري دوستان و نزديكاني داشته‌اند. آيا در اين مدت با آنها هم همدرد شده‌ايد. آيا شما فقط از طرف خاندان باكري سخن مي‌گوييد و اعتراض مي‌كنيد يا فرماندهان و رزمندگان لشگر عاشورا هم با شما هم‌عقيده‌اند؟
بعد از اين جريان و بعد از چند سال با آنها تماس گرفتم. مثلا با آقاي طريقت.
آقاي طريقت چكاره بود؟
الان بيكار است، اما آن موقع مديركل جمعيت هلال‌احمر بود. وقتي اينها كارشكني مي‌كردند و كمك نمي‌فرستادند، آقاي طريقت به بچه‌هاي هلال‌احمر ماموريت مي‌داد كه به كمك آقاي مهدي بروند. با آقاي ايرانزاد كه مسوول سازماندهي كادر لشگر بودند تماس گرفتم. همچنين با آقاي مولوي كه جانشين آقا مهدي و مسوول عمليات تشكيلات لشگر بوده و از روز اول تاسيس لشگر عاشورا هم حضور داشته است. تماس گرفتم. اينها حرف آنها هم هست. مضافا اينكه سردار مولوي مورد علاقه خاص حميد و مهدي بود. حميد هميشه تعريف مي‌كرد كه ما در لشگر بدون آقا مصطفي نمي‌توانيم كاري بكنم. يك بار وقتي زخمي شده بود،حميد مانند يك پرستاراز آقاي مولوي پرستاري مي‌كرد.
اگر نمايندگان به محصولي راي بدهند. . .
من به وظيفه‌ام عمل كرده‌ام. آنها هم بايد به وظيفه‌شان عمل كنند و يقينا همه آنها بايد در قيامت و در فرداي تاريخ ايران پاسخ بدهند.
چقدر از اين اعتراض شما به خاطر رنجش‌هاي شخصي است؟
من پاسخ شما را اينگونه مي‌دهم كه در قضيه كردان بر سر آبروي انقلاب چه آمد؟ باكري‌ها رفته‌اند براي اين انقلاب. من ادعا نمي‌كنم زينب هستم، اما از وظيفه شرعي‌ام غافل نمي‌شوم.
 سه شنبه 28 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: واحد مرکزي خبر]
[مشاهده در: www.iribnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 293]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن