واضح آرشیو وب فارسی:خراسان: وقتي آمارگيري نادرست، سهميه نان را كم مي كند
محسن داوري چوپلي تپه روستايي است كه از نظر تقسيمات كشوري جزو دهستان اترك بخش مانه از شهرستان مانه و سملقان محسوب مي شود. روستايي كه در 48 كيلومتري شهر بجنورد واقع است و براي رسيدن به آن بايد از دو راهي معروف به قره سيلاب كه در ميانه جاده بجنورد به آشخانه قرار دارد، گذشت. در جاده اصلي بجنورد به تهران، چند كيلومتري كه از گردنه بدرانلو دور مي شويم، به دو راهي معروفي مي رسيم كه مشخصه آن وجود 2 درخت كهنسال در ابتداي جاده است و در مجاورت آن، تابلويي آبي رنگ نيز نصب شده است؛ تابلويي كه روي آن نوشته شده است: سد شيرين دره 21 كيلومتر ... مناظر دو سوي اين مسير بسيار چشم گير و دل نواز است و سرسبزي طبيعت و رودهاي كوچك و بزرگ اطراف جاده هر بيننده اي را مجذوب هنرنمايي پروردگار مي كند. براي رسيدن به چوپلي تپه بايد از چندين روستاي كوچك و بزرگ گذشت. كلانتر، كيكانلو، بوربور و كشك آباد از جمله اين روستاهاست. خوشبختانه مسير ارتباطي اين روستاها از گذشته آسفالت شده است و رانندگي در اين مسير چندان سخت نيست. هر چند كه در طول مسير گاه به پيچ هاي نسبتا تندي بر مي خوريم كه عبور از آن ها به خصوص در فصل يخ بندان بايد با احتياط كامل صورت بگيرد.
به كشك آباد كه مي رسيم، در سمت چپ جاده اي خاكي وجود دارد كه به چوپلي تپه منتهي مي شود. مسيري كه با وجود نزديكي به جاده آسفالته و طول 4 تا 5 كيلومتري آن، هنوز آسفالت نشده است. البته ناگفته نماند كه زيرسازي آن پيشتر انجام شده است و اگر پل ميانه آن تكميل شود، ارتباط ساكنان روستا با ديگر مناطق به راحتي انجام مي گيرد.
دغدغه آب و نان
وارد جاده خاكي مي شويم و راننده با احتياط فراوان يكي، دو سرازيري و سراشيبي را طي مي كند. مزارع دو سوي جاده به طور عمده پنبهزارهايي است كه محصول بعضي از آن ها جمعآوري شده است و در برخي مزارع، زنان و مردان آبادي مشغول جمع آوري پنبه هستند. انواع مختلف پرندگان نيز گاه به صورت تكي و گاه دسته جمعي بر بالاي مزارع به پرواز در مي آيد. هواي نسبتا سرد پاييزي در كنار نم نم باران فضاي خاصي به اطراف بخشيده است.
جاده در ادامه مسير خود به رودخانه اترك مي رسد. رود پر آبي كه روي آن پل طويلي ساخته شده است؛ البته چند متري از آن ناتمام باقي مانده است و رفت و آمد خودروها بر آن با دشواري انجام مي گيرد.
به دليل بارندگي هاي اخير، رودخانه نسبتا پر آب است و همين امر مايه دلگرمي كشاورزان منطقه شده است. به روستا كه مي رسم، سراغ اعضاي شورا را مي گيرم. پير مردي داوطلب مي شود مرا تا منزل يكي از اعضاي شورا همراهي كند. از مقابل نانوايي روستا كه مي گذريم، پيرمرد مي گويد: روستا حدود 120 خانوار جمعيت دارد ولي سهميه آرد بسيار كم است.
نانوا هم چاره اي ندارد به جز آن كه به هر نفر در هر شبانه روز تنها يك قرص نان بدهد؛ وي با ناراحتي ادامه مي دهد: آخر من روستايي با يك نان در شبانه روز چه طور سير شوم؟ آن هم روستايياني كه قوت غالبشان نان و ماست يا نان و پنير است.
به خانه عضو شوراي روستا مي رسيم؛ رسول رحمتي براي پي گيري كاري بيرون رفته است. در غياب او با برادرش عباس سر صحبت را باز مي كنم.
او مي گويد: خدا را شكر از نظر لوله كشي آب و برق رساني به روستا مشكلي نداريم و بيشتر اهالي هم به تلفن دسترسي دارند. وي بلافاصله اضافه مي كند: البته اين چند ماه اخير از نظر آب شرب و كشاورزي كمي دچار مشكل شديم.
وي سپس به پل نيمه تمام در مسير جاده روستا اشاره مي كند كه گويا بر اثر به پايان رسيدن بودجه، نيمه كاره باقي مانده است.
پس از گذشت دقايقي، رسول رحمتي هم به جمع ما اضافه مي شود. او كه اطلاعات خوبي در مورد روستا دارد، مشكل سهميه اندك نان را ناشي از اشتباه در سرشماري اهالي مي داند و مي گويد: در حال حاضر نزديك به 800 نفر ساكن روستا هستند و اين در حالي است كه هنگام طرح آمارگيري از جمعيت روستا، بخشي از اهالي كه معمولا 2 تا 3 ماه از سال در شهر زندگي مي كنند، جزو جمعيت روستا محسوب نشدند.
وي اضافه مي كند: فرمانداري هم همان آمار 540 نفر را ملاك قرار داده و طبق همان سهميه آرد اختصاص داده است.
وي همچنين مشكل كمبود آب را در برخي مواقع به دليل تعداد زياد بهره برداران مي داند. به گفته رحمتي، قرار بر اين بود چاه عميقي كه در يكي از روستاهاي بالا دست براي تأمين آب شرب حفر شده است، مخصوص آب رساني به سه روستا باشد اما در حال حاضر همين مقدار آب در 5 روستا توزيع مي شود و در نتيجه گاهي اوقات به بعضي از منازل نمي رسد.
ديگر اهالي روستا هم گلايه مي كنند كه حمام روستا چند سالي هست كه تخريب شده و براي تعمير آن اقدام نشده است؛ رسول رحمتي در تأييد سخنان آن ها مي گويد: بنياد مسكن تعدادي از اهالي را براي دريافت وام هاي 600 هزار توماني مخصوص احداث حمام در منازل به بانك صادرات معرفي كرده است ولي در آن جا با مشكل ضامن كارمند روبه رو هستيم و پي گيري هاي ما تا اين لحظه به جايي نرسيده است.
دوباره گشتي در روستا مي زنيم. در هياهوي پر سر و صداي غازها و اردك ها، نشاني مدرسه را مي پرسم. نقطه اي را در حاشيه روستا نشانم مي دهند كه ساختماني قديمي در كنار يك اسكلت آهني و 2 كانكس در آن جا ديده مي شود.
يكي از اعضاي شورا از وضعيت مدرسه گلايه دارد و با ناراحتي مي گويد: در قرن 21 هستيم ولي بچه هاي ما بايد در كانكس فلزي درس بخوانند!
سرمايه گذاري براي نسل فردا
در مدرسه روستاي چوپلي تپه، تعدادي از كودكان روستا در مقطع ابتدايي تحصيل مي كنند. طبق گفته اهالي، تا سال گذشته كلاس هاي مقطع راهنمايي نيز در اين مدرسه برگزار مي شد ولي امسال منحل شده است.
رحمتي عضو شوراي روستا مي گويد: حدود 15 نفر از دانش آموزان دبيرستاني روستا هر روز پياده به كيكانلو مي روند و باز مي گردند چرا كه راننده سرويس مختص دبيرستان، بهانه جاده و پل نيمه تمام آن را مي گيرد. آموزش و پرورش هم قول پي گيري اين مسئله را داده است ولي هنوز خبري نيست.
وي ادامه مي دهد: دختران دبيرستان روستا هم به دليل مشكلات رفت و آمد همگي ترك تحصيل كرده اند به جز 2 نفر كه با تحمل سختي هاي فراوان و چند بار تعويض خودرو، خود را به دبيرستان روستاي پيش قلعه مي رسانند. بچه هاي راهنمايي هم به مدرسه كشك آباد مي روند.
نگاهي ديگر به مدرسه مي اندازم. يكي از كلاس ها در ندارد و شيشه هاي اكثر اتاق ها هم شكسته است. با وجود سرماي هوا، هنوز از بخاري هم خبري نيست. در كنار اين ساختمان فرسوده سه كانكس فلزي هم قرار دارد كه يكي از آن ها تقريبا به طور كامل تخريب شده و 2 كانكس ديگر مربوط به سال 86 است. كانكس هايي كه گويا كلاس هاي مقطع راهنمايي در سال هاي گذشته در آن برگزار مي شده است.
در سمت ديگر مدرسه روستا، تير آهن هايي برپا شده است كه اسكلت اصلي ساختمان مدرسه جديد را تشكيل مي دهد، اما هنوز ساخت و ساز ديواره هاي آن آغاز نشده است.
محمد رحماني، مدير مدرسه روستا مي گويد: نيمي از هزينه هاي ساخت مدرسه جديد روستا را يك خير اصفهاني پذيرفته است و اين تير آهن هايي را كه مي بينيد، از محل همان پول تهيه شده است. نيم ديگر هزينه ساخت مدرسه در تعهد اداره كل نوسازي مدارس است كه هنوز از بودجه اختصاصي آن خبري نيست.
رحماني در مورد منحل شدن كلاس هاي دوره راهنمايي نيز مي گويد: تا سال گذشته دوره راهنمايي هم در اين جا داشتيم ولي چون تعداد دانش آموزان آن كمتر از 40 نفر بود، با بخشنامه هاي جديد سازمان آموزش و پرورش، منحل شد.
او سپس اظهار تأسف مي كند كه اين مسئله باعث ترك تحصيل تعدادي از دانش آموزان و به خصوص دختران آبادي شده است و در ادامه به پايين آمدن كيفيت آموزشي به دليل كاهش تعداد معلمان و افزايش تعداد دانش آموزان هر كلاس اشاره مي كند و مي گويد: امسال براي 53 دانش آموز مدرسه تنها 2 معلم اختصاص يافته است، هر چند كه سعي مي كنم با اداره كردن برخي از كلاس ها آنها را كمك كنم.
تعدادي از كودكان آبادي در گوشه اي از معابر روستا آتشي روشن كرده و به دور آن جمع شده اند. سعيد، ابوالفضل، محمد باقر و ... جلوي ساختمان مدرسه مي ايستند تا عكسي از آن ها بگيرم.
يكي در آن ميان مي گويد: ما در مدرسه هيچ امكاناتي نداريم؛ حتي يك كتابخانه كوچك ... و من مي انديشم كه اي كاش مسئولان ما به آموزش و پرورش به عنوان يك تشكيلات هزينه بر نمي نگريستند و به بودجه هاي اختصاص يافته به آن به چشم يك سرمايه گذاري بلند مدت نگاه مي كردند؛ آن هم در روزگاري كه بناي توسعه كشورها را بر دانايي محوري قرار مي دهند و آن را بالاترين قدرت موجود مي دانند.
كشاورزي با مصائب روزانه
با علي الهي، دهيار روستاي چوپلي تپه هم به گفت وگو مي نشينم. او هم مثل بسياري ديگر از اهالي روستا دليل نام گذاري اين روستا را به درستي نمي داند، ولي يادآور مي شود كه در سيلاب سهمگيني كه در سال 54 خورشيدي در منطقه رخ داده بود، روستاي چوپلي كاملا تخريب شد و بازماندگان روستا خانه هاي جديد خود را بر بالاي تپه اي كه پيش از آن چندين خانوار ديگر در آن جا زندگي مي كردند، بنا كردند؛ و از آن زمان چوپلي تپه به عنوان روستايي واحد شناخته شده است.
وي نيز از كمبود آب و زمين هاي كشاورزي مي گويد كه باعث مهاجرت جوانان جوياي كار روستا به تهران و ديگر شهرهاي بزرگ كشور شده است و به كمبود سهميه آرد اشاره مي كند و دليل آن را سرشماري در زماني كه بسياري از اهالي در شهر ساكن بوده اند، مي داند.
به گفته وي آمار جديد ساكنان روستا از طريق شورا به بخشداري ارسال شده، اما هنوز چاره اي انديشيده نشده است.
الهي از پل روستا هم مي گويد و اين كه حدود 20 متر انتهاي آن نيمه كاره باقي مانده و دهياري منتظر بودجه تكميلي دولت و كمك اهالي است.
او از جانب كشاورزان روستا هم از وضعيت نابهسامان خريد پنبه توسط تجار و واسطه ها گلايه مي كند و مي گويد: با اين گونه قيمت گذاري ها، كشاورزي در منطقه ديگر به صرفه نيست و كشاورزان متحمل ضرر و زيان فراوان مي شوند.
وي همچنين در تأييد صحبت هاي كشاورزان روستا، از ميزان خسارت هاي پايين دريافتي از بيمه كشاورزي اعلام نارضايتي مي كند و خسارت هاي دريافتي را در مقابل ميزان كاهش توليد ناشي از سرمازدگي و كم آبي فصل كشت و كار، ناچيز مي شمارد.
اين ديار زرخيز
ايران، كشور ثروتمندي است. اين آب و خاك به واقع زرخيز است. حتي در مناطقي از كشور كه از آب كافي يا خاك حاصلخيز برخوردار نيست، زمين نعمت هاي فراواني را به صورت معادن گوناگون در دل خود نهفته است. تنها بايد اندكي تدبير به كار بست و از چنين گنجينه هايي درست استفاده كرد.
حيف است در منطقه اي كه رودهاي فراوان آن هر از چندي طغيان مي كند، زمين هاي كشاورزي در پاره اي از فصول دچار كم آبي و خشكسالي گريبان گير زارعان شود.
شايد اگر به جاي سدهاي بزرگ كه به دليل احداث نشدن شبكه هاي انتقال آب به مزارع تنها نقش سيل بندهايي را ايفا مي كند، آب بندهاي كوچكي در سطح چنين مناطقي ايجاد مي شد و طرح هاي آبخيزداري به اجرا در مي آمد، امروز ديگر كشاورزان با كمبود منابع آبي روبه رو نمي شدند. شايد اگر تسهيلات كافي و به موقع براي اجراي شيوه هاي نوين آبياري مزارع تخصيص مي يافت، كشت هاي جايگزين و گلخانه اي ترويج مي شد، مكانيزاسيون اراضي كشاورزي تسريع مي شد و ديگر كشاورز اين چنين دغدغه تأمين معاش خانواده اش را نداشت. شايد ...
سه شنبه 28 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خراسان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 448]