واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: به ماه مي روم و تيمم را قهرمان مي كنم
پارس فوتبال: افشين قطبي از همه جا در اين مصاحبه صحبت كرد ، به تمام شبهه ها پاسخ داد، مسائلي را عنوان كرد كه پيش از اين در جايي بيان نكرده بود و البته صحبت هايي كرد كه از ما خواست به رسم امانت آنها را نزد خود محفوظ بداريم و ما نيز با وجود آنكه صداي اين مصاحبه را نيز ضبط كرده داشتيم، همان كاري را كرديم كه او مي خواست. با هم متن اين مصاحبه را مي خوانيم.
¦
¦مي خواهيم به سال ها قبل برگرديم.زماني كه شما دوره كودكي و نوجواني را پشت سر مي گذاشتيد. يعني درست قبل از 13 سالگي و مهاجرت شما به آمريكا.
من اول از همه بايد بگويم كه بايد يك اشتباه را درست كنم. تقريباً همه رسانه هاي ايراني نوشته اند من در شيراز به دنيا آمدم. اما حقيقت اين است كه من در پنجم بهمن ماه 1343 در تهران به دنيا آمده ام و بچه تهران هستم.
¦ كدام منطقه تهران؟
فكر كنم به آن ژاله( ميدان شهدا و منطقه 17 شهريور ) مي گويند.البته اصليت من وپدر بزرگ و مادربزرگم از نيريز و جهرم استان فارس است. من بيشتر ايام فصل تابستان را در استان فارس و شهر شيراز در كنار پدر بزرگ و مادربزرگم سپري مي كردم. آن روزها بزرگ ترين تفريح براي من فوتبال بود. پدر، مادر، پدربزرگ و مادربزرگم بارها من را شماتت مي كردند كه به درس خواندن مشغول باشم اما من مدام به كوچه و خيابان مي رفتم و فوتبال بازي مي كردم و به خاطر فوتبال از درس فراري بودم.
¦و بالاخره مهاجرت به آمريكا ؟
بله... در سال 1356 و در 13 سالگي به آمريكا رفتم.البته فوتبال خودم را از سه سالگي در تهران آغاز كرده بودم اما بعد از مهاجرت و بعد از يادگيري زبان انگليسي به بازي فوتبال ادامه دادم. پس از مدتي مربي اين تيم هم شدم و توانستم تيم تحت هدايتم را به مقام اول در كاليفرنيا برسانم. در آن زمان تنها حدود 14 سال داشتم.بعد از آن و به پيشنهاد مسوولان دانشگاه، با توجه به توانايي هايي كه در من ديدند مربي تيم فوتبال بانوان دانشگاه هم شدم. در آن سال ها تنها 19 سال داشتم و جالب اينجا بود كه خيلي از بازيكنان بودند كه سن شان از من بيشتر بود با اين وجود همه بازيكنان از من حرف شنوي داشتند. اين تيم آنقدر خوب بازي مي كرد كه از تيم مردان بهتر نتيجه مي گرفت و از 114 بازي بيشتر از 100 بازي را برديم و در سه سالي كه مربي اين تيم بودم بارها قهرمان شديم.
¦ ... و بعد از دانشگاه؟
در سال 1986 موفق شدم در رشته مهندسي برق الكترونيك از دانشگاه معتبر «يوسي ال» فارغ التحصيل شوم. در 24 سالگي يعني در سال 1988 تصميم گرفتم مدرسه فوتبالي را براي خودم تاسيس كنم، در اين دو سالي كه از فارغ التحصيلي ام در دانشگاه مي گذشت موفق شده بودم مدرك مربيگري A را از فدراسيون فوتبال آمريكا دريافت كنم.
¦ ماجراي آشنايي با بورا ميلوتينوويچ هم در همين مدرسه بود؟
بله، كم كم كارم رونق گرفت به طوري كه در روز حداقل 120 شاگرد از 6 تا 19 ساله داشتم و مجبور شدم چند مربي فوتبال را براي مدرسه فوتبال به خدمت بگيرم. ما در سال حدود 1000 نفر شاگرد تربيت مي كرديم. به همين دليل محبوبيتم در لس آنجلس بيشتر شد و همين امر باعث شد مربيان بزرگي را براي مدرسه فوتبالم بياورم از جمله «كو آدريانس» مربي تيم جوانان باشگاه آژاكس آمستردام هلند و همچنين «بورا ميلوتينوويچ» مربي معروف و شناخته شده يوگسلاوي كه سابقه پنج حضور در جام جهاني (با تيم هاي مكزيك در سال 1986، كاستاريكا در سال 1990، آمريكا سال 1994، نيجريه سال 1998 و چين سال 2002 ) را دارد.
¦ ماجراي پيوستن به كادر فني تيم ملي آمريكا چه بود؟
در سال 1997 به عنوان مربي تيم ملي آمريكا معرفي شدم. من از سال ها قبل تر با سرمربي وقت تيم ملي آمريكا «استيو سمپسون» كه مربي من در دانشگاه بود آشنا بودم و همين آشنايي او با من باعث شد او با توجه به شناختي كه از توانايي هاي من پيدا كرده بود، از من براي حضور در اين تيم دعوت كند. البته بعد از جام جهاني 1998 پس از شكست آمريكا از آلمان و ايران و يوگسلاوي، به همراه سرمربي تيم آمريكا از اين تيم استعفا دادم.
¦پس اين بحث ها كه شما آناليزور تيم ملي كره جنوبي شديد چيست؟
ببينيد، وقتي هيدينك از من براي حضور در كادر فني تيم ملي كره جنوبي دعوت كرد، از سوي فدراسيون فوتبال كره جنوبي دو مربي كره اي، يك كمك مربي و يك مربي دروازه بانان به وي تحميل شده بود و با توجه به حضور «پيم فربيك» دستيار هلندي هيدينك ديگر جايي براي اضافه شدن يك كمك مربي ديگر نبود. هيدينك به همين جهت نمي دانست كه چگونه به فدراسيون فوتبال كره جنوبي بگويد كه من مي خواهم يك مربي ديگر هم به تيم اضافه كنم. به همين جهت ايشان يك سمت براي من در تيم اختراع كرد با عنوان «آناليزور فوتبال» يا همان «فوتبال آناليست». از اينجا بود كه اين عنوان براي من به وجود آمد. من به همراه گاس هيدينك و ديگر مربيان موفق شديم بهترين نتيجه يك تيم ملي آسيايي را در تاريخ فوتبال جام جهاني به ثبت برسانيم و تيم كره جنوبي را در جام جهاني 2002 به مقام چهارمي جهان رسانديم.
¦ .. و بالاخره مربي پرسپوليس شديد.
بله، بعد از سال 1356 كه از ايران خارج شدم تا سال 1386 و بعد از 30 سال به كشور عزيزم آمدم و آن روز برايم خيلي روز شيريني بود.
¦ حقيقت اين شايعاتي كه در رابطه با شما مطرح است مبني بر اينكه در جلسه معروف شما و آقاي كاشاني و استيلي در دوبي به شما پست ديگري به جز سرمربيگري پيشنهاد شده است، چيست؟
ما با هم جلسه كوتاهي در دوبي داشتيم. در آن جلسه آقاي كاشاني به بنده پيشنهاد دادند كه من مربي تيم پرسپوليس بشوم.من در پاسخ ايشان گفتم كه منظور شما از مربي چيست؟ كمك مربي يا سرمربي؟ ايشان گفتند ما دوست داريم كه شما به پرسپوليس تشريف بياوريد و كمك مربي آقاي استيلي باشيد. من به ايشان نگاه كردم و گفتم ببخشيد، من الان در يكي از بزرگ ترين تيم هاي ملي آسيا در كنار يكي از مربيان بزرگ دنيا كمك مربي هستم و در آمد بسيار بالايي هم دارم و با اين شرايط نمي توانم به پرسپوليس بيايم. من تنها به شرطي به پرسپوليس مي آيم كه حقوق بالاتري از تيم ملي كره جنوبي برايم در نظر گرفته شود.ضمن اينكه سمت من در تيم بايد سرمربي باشد و نه دستيار.
¦ عده اي معتقدند شما نسبت به سال گذشته تفاوت هايي كرده ايد. مثلاً در فصل گذشته هميشه از مسائل تعريف مي كرديد اما امسال از افرادي صحبت مي كنيد كه نسبت به شما حسادت دارند و اينكه مي خواهند شما موفق نباشيد.
نه، من نسبت به سال پيش هيچ تفاوتي نكرده ام و همان قطبي قبل هستم.
¦اما سال گذشته از همه چيز تعريف مي كرديد و مثلاً دست بر گردن مخالفان تان مي انداختيد.
هنوز هم تعريف مي كنم و هنوز هم مي گويم همه چيز خوب است. اما معتقدم مردم ايران خيلي باهوشند. با آنكه من آن تعريف ها را از همه چيز انجام مي دادم مردم سال گذشته هم مي دانستند كه دشمنان پرسپوليس و قطبي چه كساني هستند. من از بازگشت به پرسپوليس هم پشيمان نيستم. الان فقط افتخار مي كنم كه در خدمت پرسپوليس هستم و مي توانم براي شاد كردن دل هواداران تلاش كنم چرا كه پرسپوليس از من و امثال من خيلي بزرگ تر است. پرسپوليس قبل از من بوده و بعد از من هم خواهد بود و الان به دور از همه اين مسائل تنها خوشحالم كه همچنان سرباز پرسپوليس و هوادارانش هستم.
¦ به نظر شما بزرگ ترين افتخارقطبي چيست؟
بدون شك رسيدن به عنوان چهارمي جام جهان به همراه كره جنوبي. وقتي كه دكتر چونگ (رئيس فدراسيون فوتبال كره جنوبي و نايب رئيس فيفا) در يك جشن ملي مدال چهارمي جام جهاني را به من داد، آن روز بزرگ ترين افتخار ورزشي ام را كسب كردم. فكر مي كنم هيچ ايراني به اين افتخار نرسيده است.
¦ در كره جنوبي محبوب تر بوديد يا ايران؟
خب ببينيد. هميشه تمام محبوبيت ها و احساسات مردم معمولاً به سمت سرمربي تيم مي رود و اين هم طبيعي است. به همين جهت فكر مي كنم در پرسپوليس محبوب تر از كره هستم. من معتقدم علاقه به فوتبال در ايران استثنايي است و حتي هيدينك هم در كره به اندازه اي كه من در ايران محبوب شده ام در كره محبوب نشد.حتي من معتقدم فوتبال در ايران از برزيل هم محبوب تر، مهم تر و بزرگ تر است. ماركو (كمك مربي برزيلي اخراجي قطبي) به من مي گفت: «محبوبيت تو در ايران قطعاً از محبوبيت پله در برزيل بيشتر است.»
¦ چه آرزويي داريد كه مي خواهيد به آن برسيد؟
از كودكي دوست داشتم به عنوان بازيكن قهرمان جام جهاني بشوم كه خب اين آرزويم محقق نشد، اما الان هم دوست دارم به عنوان مربي بتوانم قهرمان جام جهاني بشوم.
¦ در مورد آقاي دايي چه نظري داريد؟
آقاي دايي بازيكن بزرگ و مهمي در تاريخ فوتبال ايران بوده است كه اميدوارم ان شاء الله نقش بزرگي در پست مربيگري براي پيشرفت و آينده فوتبال ايران داشته باشد،
¦هنوز هم شايعاتي مطرح است مبني بر اينكه شما نسبتي با آقاي قطبي رئيس سابق راديو و تلويزيون ايران در زمان شاه( از بستگان فرح پهلوي) داريد، خودتان حقيقت مساله را بگوييد...
من هيچ نسبتي با ايشان ندارم. نام پدر من سيد محمد قطبي است. ايشان متولد جهرم هستند و تمام سابقه و گذشته شان مشخص ( و بدون هيچ گونه سابقه سياسي ) است. اكثر خانواده و اقوام من معلم يا تحصيلكرده هستند و من افتخار مي كنم كه از چنين خانواده اي هستم.
¦ در رابطه با شايعاتي كه مبني بر اختلاف شما با كادرفني در سال گذشته و امسال بوده است نظرتان چيست؟
من بارها گفته ام با هيچ كسي مشكلي نداشته و ندارم.من طي اين همه سال در نقاط مختلف دنيا با مربيان مختلف با فرهنگ ها و اديان مختلف كار كرده ام و با هيچ كسي هم مشكلي نداشته و ندارم. هميشه آرزوي موفقيت همه را داشته و دارم. سال گذشته تمام تلاش من و همكاران من موفقيت پرسپوليس بوده و امسال هم تمام هدف ما به همين سمت است. من در كليه اتفاقاتي كه طي ساليان عمرم افتاده است حتي اگر كسي انگشت در چشم من هم كرده است تنها اشك در چشمانم آمده است و حركت من متقابل نبوده است.
سه شنبه 28 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 413]