واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: هواخواهي مرگبار ، دو جوان را پاي ميز محاكمه كشاند
«رضا كه در زمان قتل 16 ساله بود به قتل اصغر اعتراف كرد و گفت؛ مدتي قبل با دختري به نام آزيتا آشنا شدم و با هم ارتباط داشتيم اما...
پسر نوجواني كه در دفاع از دختر مورد علاقه اش مرتكب قتل شده و پاي چوبه دار از سوي اولياي دم مورد عفو قرار گرفته بود ديروز همزمان با محاكمه جواني ديگر كه به خاطر حمايت از برادرش مرتكب قتل شده بود، در برابر هيات قضات قرار گرفت.
رضا جواني كه در 16 سالگي قتل انجام داده و هنگام اجراي حكم از سوي اولياي دم بخشيده شده بود، ديروز در شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران محاكمه شد.
در ابتداي جلسه محاكمه آرش سيفي نماينده دادستان تهران در برابر قضات قرار گرفت و گفت؛ 29 آبان ماه سال 84 به ماموران پليس كرج خبر دادند، جواني به نام اصغر بر اثر ضربات چاقو به قتل رسيده است.
تحقيقات نشان داد اصغر لحظاتي قبل از مرگش با چند جوان از جمله رضا درگير شده و بعد از زخمي شدن او رضا و دوستانش از محل متواري شده اند. بعد از چند روز بررسي و تحت مراقبت قرار دادن محل زندگي رضا بالاخره وي دستگير شد.
نماينده دادستان افزود؛ «رضا كه در زمان قتل 16 ساله بود به قتل اصغر اعتراف كرد و گفت؛ مدتي قبل با دختري به نام آزيتا آشنا شدم و با هم ارتباط داشتيم اما چند ماهي كه گذشت آزيتا به من گفت ديگر حاضر نيست به اين رابطه ادامه دهد، با اين حال من همچنان به او علاقه مند بودم و سعي مي كردم آزيتا را دوباره راضي كنم تا اينكه روز حادثه وقتي در جمع دوستانم بودم متوجه شدم، جواني با آزيتا مشغول صحبت است.
جلو كه رفتم آزيتا مدعي شد پسر جوان برايش مزاحمت ايجاد كرده است. پس از شنيدن اين حرف با آن پسر درگير شدم.»
نماينده دادستان ادامه داد؛ رضا مدعي شده قصد قتل نداشته و متوجه زدن ضربه به مقتول هم نشده است، اما با اين حال دادسرا او را مجرم شناخته و مستحق مجازات تشخيص داده است.
پس از رسيدگي به پرونده در شعبه 74 دادگاه كيفري رضا با تقاضاي اولياي دم به قصاص محكوم و حكم وي نيز تاييد شد و مراحل قانوني ديگر را طي كرد، اما اولياي دم لحظاتي قبل از اجراي حكم اعلام گذشت كردند و رضا را كه حالا 19ساله شده بخشيدند.
فيضي افزود؛ هر چند رضا بخشيده شده اما از آنجايي كه بيم آن مي رود اين جوان با توجه به جرمي كه مرتكب شده يك بار ديگر دست به چنين كاري بزند، تقاضا دارم به لحاظ جنبه عمومي جرم مجازات شود.
سپس رضا در برابر قضات قرار گرفت و گفت؛ اتهام را قبول دارم و از كرده خود پشيمان هستم، من نبايد با اصغر درگير مي شدم چون آزيتا به من دروغ گفته و خودش خواسته بود با اصغر صحبت كند.
البته من هم قصد درگيري نداشتم و هنگام شروع دعوا من چاقو در دست داشتم اما متوجه نشدم چطور آن را به بدن اصغر فرو كردم. زماني متوجه شدم اصغر فوت شده كه يك روز از مرگش گذشته بود. دوستانم گفتند چند كوچه بالاتر براي جواني حجله گذاشته اند وقتي حجله را ديدم فهميدم اصغر كشته شده است.
متهم در حالي كه از ارتكاب قتل اظهار پشيماني مي كرد، گفت؛ زماني كه اين اتفاق افتاد من 16 سال بيشتر نداشتم. بچه بودم و تحت تاثير احساسات با مقتول درگير شدم، هر چند مرتكب قتل شدم، اما من هم انسان هستم و دلم نمي خواهد كسي را مورد آزار قرار دهم.
من درس مي خواندم و كار مي كردم و مي خواستم براي خانواده ام مفيد باشم. در اين سال ها هم آنقدر در زندان متنبه شده ام كه ديگر دست به چنين كاري نزنم.
رضا در پاسخ
" به اتفاق برادرانم به بوتيك رفته بوديم تا خريد كنيم كه يكدفعه فرشاد با ساطور وارد مغازه شد و به سمت جعفر حمله كرد و درگيري آغاز شد.... "
به اين سوال كه چه تضميني مي دهد ديگر مرتكب قتل يا هر جرم ديگر نشود، گفت؛ من از معدود زندانياني هستم كه هيچ جرمي در پرونده زندانم ندارم، در اين مدت درس مي خواندم تا اگر آزاد شدم بتوانم انسان مفيدي باشم. پدرم تمام دارايي اش را به خاطر من از دست داده و حالا نياز دارد كه به او كمك كنم. از شما خواهش مي كنم به گذشته ام توجه كنيد و در مجازاتم تخفيف دهيد تا بتوانم نشان دهم قصد دارم سالم زندگي كنم.
دومين محاكمه
در دومين پرونده كه مطابق آن جواني به دليل ايجاد مزاحمت برادرش براي يك دختر مرتكب قتل شده بود، ديروز در شعبه 71 مورد رسيدگي قرار گرفت.
در اين جلسه شادابي نماينده دادستان تهران در توضيح كيفرخواست گفت؛ سعيد جوان 21 ساله متهم است 14 بهمن ماه سال 84 در سرآسياب ملارد نوجوان 15ساله يي به نام فرشاد را با ضربات ساطور به قتل رسانده است.
مطابق آنچه در پرونده منعكس شده، فرشاد و سعيد زماني با هم درگير شدند كه ميترا خواهر فرشاد به سراغش رفت و گفت چند جوان برايش ايجاد مزاحمت كرده اند، وقتي فرشاد به حمايت از خواهرش به سعيد و برادرانش اعتراض كرد، مورد حمله آنها قرار گرفت و به قتل رسيد.
نماينده دادستان در ادامه گفت؛ با توجه به مدارك موجود در پرونده و تقاضاي اولياي دم درخواست صدور حكم قانوني دارم.سپس پدر فرشاد به عنوان تنها ولي دم پرونده در برابر قضات حاضر شد و گفت؛ براي متهم تقاضاي قصاص دارم و از خون پسرم نمي گذرم. قبلاً چندين بار افراد مختلف واسطه شدند و من پذيرفتم از قصاص صرف نظر كنم اما پدر سعيد مرا تهديد كرده است اگر پسرش را بدون قيد و شرط نبخشم دخترانم را خواهد كشت. به همين خاطر تقاضاي قصاص دارم و حاضر نيستم سعيد را ببخشم.
در ادامه جلسه دادگاه قاضي عزيزمحمدي از پدر مقتول خواست در برابر گرفتن ديه قانوني اعلام گذشت كند. او سوال كرد آيا حاضري در صورتي كه خانواده سعيد دست از تهديد بردارند و ديه قانوني را بپردازند، رضايت بدهي؟
پدر مقتول پاسخ داد؛ آنها مي گويند بايد بدون قيد و شرط گذشت كنم. اگر حاضر به پرداخت ديه باشند من هم از قصاص صرف نظر مي كنم.
سپس ميترا دختر نوجوان كه شاهد قتل برادرش بود در جايگاه حاضر شد و گفت؛ محرم بود و من داشتم از مراسم عزاداري به خانه برمي گشتم كه جعفر برادر سعيد از پشت سر به من حمله كرد و روسري ام را كشيد. من هم اعتراض كردم و درگيري لفظي بين ما پيش آمد.
چون خانواده من و سعيد همشهري بوديم موضوع را به پدرم نگفتم، ساعاتي بعد دوباره جعفر و دو نفر ديگر كه بعدها فهميدم برادرانش هستند، به سراغم آمدند، من هم ماجرا را به برادرم گفتم.
ميترا ادامه داد؛ برادرم با آنها درگير شد و سعيد با ساطور چند ضربه به او زد، من دوان دوان به خانه رفتم تا پدرم را خبر كنم و ديگر نديدم كه ضربه آخر را چه كسي زد.
قاضي عزيزمحمدي سپس از سعيد خواست در برابر اتهام قتل از خود دفاع كند. وي گفت؛ من فرشاد را به عمد نكشتم.
به اتفاق برادرانم به بوتيك رفته بوديم تا خريد كنيم كه يكدفعه فرشاد با ساطور وارد مغازه شد و به سمت جعفر حمله كرد و درگيري آغاز شد.
جعفر از صحنه خارج شد، من و برادرم اصلان مانديم.ما همچنان با فرشاد درگير بوديم. من ساطور را از دست او گرفتم، در همين لحظه پدر فرشاد رسيد و با ميله به شانه اصلان كوبيد، برادرم به زمين افتاد من هم سه ضربه به فرشاد زدم. ضرباتي كه من زدم به سينه، كتف و دست فرشاد برخورد كرد.
در اين هنگام قاضي عزيزمحمدي از متهم پرسيد پزشكي قانوني ضربه به گردن را علت اصلي مرگ اعلام كرده است.
چه كسي اين ضربه را به مقتول زد.متهم جواب داد؛ من به گردنش ضربه نزدم، به غير از من، اصلان هم در صحنه بود و چاقو داشت، اما با ضربه يي كه پدر فرشاد به او زد به زمين افتاد، ممكن است فرد ديگري بعد از فرار ما ضربه را به گردن فرشاد زده باشد.
پس از پايان محاكمه با توجه به اينكه متهم قبول نكرد به گردن فرشاد ضربه زده است، هيات قضات وارد شور شدند تا در مورد احضار شاهدان يا اعاده پرونده به دادسرا تصميم بگيرند.
دوشنبه 27 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هموطن سلام]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 139]