تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):يك عالم برتر از هزار عابد و هزار زاهد است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816471158




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بخش هفتم و پاياني/بررسي نسبت اساطير‌الاولين با آيات قرآن


واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: بخش هفتم و پاياني/بررسي نسبت اساطير‌الاولين با آيات قرآن
گروه خبرنگاران افتخاري / احمد صالحي نژاد: قرآن در بسيارى از موارد عقايد گذشتگان را رد كرده است و در پاره‌اى از موارد به‌صورت مقايسه‏اى عمل كرده است تا مردم معرفت‏ يابند، سياق آيات در جهت رد و طرد اين‌‌گونه انديشه‏هاى باطل است.
تاكنون شش قسمت از اين مقاله را مطالعه كرديد، نويسنده در قسمت‌هاي قبلي به بررسي مفاهيم اساطير در لغت و اصطلاح، انواع و اقسام اساطير، انديشه قائلين به افسانه بودن قرآن در دوره معاصر پرداخت. اكنون قسمت هفتم و پاياني اين مقاله از نظرتان مي‌گذرد.

پاسخ چهارم: اين‌كه در بعضى از تفاسير آمده است: «نضر بن حارث» در مسجدالحرام پس از پيامبر مى‌نشست و مى‏گفت: اى مردم بيائيد به سخنان من گوش فرا دهيد، آن‌چه را محمد آورده است افسانه است و افسانه‏هايى كه من براى شما مى‏گويم از افسانه‏هاى او بهتر است. آن‌گاه افسانه‏هاى ايرانى رستم و اسفنديار را براى مردم نقل مى‏كرد.
قسمت قبلي مقاله را اين‌جا بخوانيد!

اين مورد هم نمى‏تواند دليلى بر مدعاى آنان باشد، زيرا اولا ذكر اين مورد از باب بيان مصداق و نمونه است چون در اكثر آيات مورد بحث صيغه جمع آمده است فقط در سه آيه به‌صورت مفرد آمده است: 1 ـ سوره احقاف آيه 17، 2 ـ سوره قلم آيه 15، 3 ـ سوره مطففين آيه ‏13

ثانيا: اقدام نضر بن حارث در مقابل رسول‏الله(ص) به‌منظور مقابله با قصه‏هاى قرآن نبوده است، بلكه هدف او و تمامى همفكرانش، دور ساختن مردم از پيامبر(ص) و جلوگيرى از شنيدن سخنان آن حضرت بوده است و يكى از ابزارهايى كه مى‏توانستند به‌وسيله آن مردم را سرگرم سازند، نقل افسانه‏ها بود و براى آن‌كه گفته‌‌هاى پيامبر را كوچك و بى‏اهميت جلوه دهند با افسانه‏هاى خود مقايسه مى‏كردند.

پاسخ پنجم: اگر شما پذيرفتيد كه مشركان از روى اعتقاد مسلم و خدشه ناپذير به قصه‏هاى قرآن نسبت افسانه بودن را داده‏اند و آن‌را دليل بر ادعاى خود وجود افسانه در قرآن قرار داديد، چرا در ساير نسب‌هاى مشركان (شعر، سحر، جنون، كهانت، اضغاث احلام و ...) اين سخن را نمى‏گوئيد؟ چه تفاوتى ميان نسبت افسانه به قرآن با موارد ديگر است؟ آيا جز اين است كه خواسته‏ايد براى تز جديد خود (افسانه بودن قصه‏هاى قرآن) دليلى دست و پا كنيد؟، لكن دليلى جز سخن مشركان نيافتيد به همان تشبث كرده و سخن آن‌ها را حق دانستيد، اما كلام ذات احديت را در رابطه با قرآن و قصه‏هاى آن ناديده گرفتيد كه مى‏فرمايد: 1 ـ لا ياتيه‏الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد. (فصلت/42)؛ 2 ـ و بالحق انزلناه و بالحق نزل ... (اسراء / 105)؛ 3 ـ انا انزلنا اليك الكتاب بالحق (نساء/ 105)؛ 4 - هذا كتابنا ينطق عليكم بالحق ... (جاثيه / 29)؛ 5 ـ ام يقولون افتراه بل هو الحق من ربك ... (سجده / 3)؛ 6 ـ ان هذا لهو القصص الحق ... (آل عمران / 62)؛ 7 ـ واتل عليهم نبا بنى‏آدم بالحق ... (مائده / 27)؛ 8 ـ و لا ياتونك بمثل الاجئناك بالحق و احسن تفسيرا (فرقان / 33)؛ 9 ـ نتلوا عليك من نبا موسى و فرعون بالحق ... (قصص /3)؛ 10 ـ ده‌ها آيه ديگر كه از حق بودن قرآن و قصص آن به صراحت‏سخن گفته ‏است.(54) چگونه با اين همه آيات كه نفى هر گونه باطل مى‏كند، شما گفته مشركان را مى‏پذيريد؟

پاسخ ششم: اين ادعا كه «قرآن در جهت نفى اسطوره از خود نيست، بلكه در جهت نفى نسبت قرآن به شخص رسول‏الل(ص)، لذا مى‏گويد: بل انزله الذى يعلم السر... و تهديدهاى پروردگار هم به‌خاطر نسبت اساطير به قرآن نبوده، بلكه به‌خاطر نسبت قرآن به پيامبر(ص) بوده است‏». سخنى باطل است، زيرا: اولا: خداوند از حق بودن قرآن به معناى كامل آن سخن گفته است و آن‌را به خود نسبت داده است. (بل انزله) يعنى اين سخن مشركان دروغ است و باطل، زيرا اين كتاب (آيات، قصص و دستورها) كه به حق نازل شده است، ما فرستاديم و از سوى پيامبر(ص) نيست.

آيا مى‏توان گفت ‏خداوند تمام قرآن را به حق نازل كرده، لكن قصه‏هاى آن‌را بصورت باطل و افسانه نقل كرده است؟ به چه دليلى مى‏توان قصه‏هاى قرآن را از حكم كلى (لاياتيه‏الباطل) استثنا كرد؟ ثانيا: سياق آيات مورد بحث (نه آيه‏اى كه در آن واژه اساطير آمده است) سياق نقل موضع‏گيرى مشركان در مقابل حق است. خداوند مواضع آن‌ها را در مسايل اصولى بيان مى‏كند و به‌صورت كلى هم رد مى‏كند. به همين جهت آن‌ها استحقاق عذاب دارند، زيرا به قرآن و اصول دعوت پيامبر(ص) نسبت دروغ و باطل داده‏اند، حال آن‌كه تمام آن‌ها از جانب پروردگار نازل شده است و خود به آن اذعان دارند.

ثالثا: مشركان چون مى‏دانستند كه نسبت دادن افسانه و باطل به خداوند، مورد پذيرش مردم قرار نمى‏گيرد، و خودشان هم قبول داشتند كه خداوند افسانه نمى‏گويد، اما مع‏الوصف به هدف دور ساختن مردم از پيامبر(ص ) بود نسبت افسانه را به شخص پيامبر(ص) دادند نه به خداوند متعال. از طرف ديگر چون محمد(ص) امى بود و خواندن و نوشتن نمى‏دانست، قطعا براى مردم سؤال برانگيز بود كه چنين شخصى چگونه اين سخنان زيبا و پرمعنى و منظم را مى‏گويد؟ مشركان براى اين‏گونه سؤال‌ها نيز چاره‏انديشى كرده و گفتند: «اكتتبها فهى تملى عليه بكرة و اصيلا» براى او (از كتابهاى مقدس) نوشته‏اند و هر صبح و شام بر او املاء مى‏شود. بنابراين بايد گفت مشركان آن عصر خيلى باشعورتر از كسانى بودند كه در جامعه امروز نسبت افسانه را به ذات احديت پروردگار مى‏دهند.

پاسخ هفتم: مقصود از وجود افسانه در قرآن چيست؟ آيا مقصود آنست كه خداوند از افسانه‏ها و قصه‏هاى خرافى كه ساخته و پرداخته ذهن انسان‌ها و رايج در ميان مردم بوده است‏ به هدف هدايت مردم نقل كرده است؟ يا مقصود آن است كه افسانه‏ها ساخته و پرداخته خداوند است؟ اگر مقصود قسم اول است، لازمه آن اين است كه خداوند براى هدف عالى از ابزارى باطل و پوچ و دروغ و خرافه و خيالى استفاده كرده باشد اين همان (الغايات تبرر المبادى) است.

در حالي‌كه روح اسلام و احكام و قوانين و دستورهاى اخلاقى اجتماعى آن با اين نظر مساعد نيست. اسلام هرگز اجازه نمى‏دهد براى رسيدن به هدف از وسايل نامشروع بهره گرفته شود. آيا ممكن است كه خداوند بندگانش را از چنين كارى برحذر دارد، لكن خود از همان وسيله بهره‏ گيرد؟ آيا با پذيرش چنين سخنى، قداستى براى دين، قرآن و احكام آن باقى مى‏ماند؟ و اگر مقصود قسم دوم است، لازمه‏اش آن است كه خداوند همچون مخلوقات داراى قوه وهميه و خياليه باشد كه در ذهن و خيال خود چنين افسانه‏هايى را ساخته و پرداخته است؟ (نعوذ بالله) اين سخن بطلانش اظهر من‏الشمس و ابدى من‏الامس است و هيچ خردمندى آن را نمى‏پذيرد.

پاسخ هشتم: استناد به گفتار برخى از مفسران علوم قرآنى (فخر رازى، رشيد رضا، عبده، شلتوت و ...) صحيح نيست. اولا: از سخنان آنها اعتقاد به وجود افسانه در قرآن، استفاده نمى‏شود، بلكه تمام آن‌ها در ذيل آيات مربوطه به رد كلام مشركان و نفى اسطوره از قرآن پرداخته‏اند. ثانيا: برخى از آن‌ها گفته‏اند قرآن اعتقادات باطل و خرافى مشركان يا كافران يا يهود و نصارى را نقل كرده است، لكن همان‌جا گفته‏اند كه قرآن قبول ندارد، گرچه در پاره‏اى موارد بصراحت رد نكرده است، ولى اين سخن هم دليلى بر وجود افسانه و خرافه در قرآن نيست به دلايلي كه عبارتنداز:

قرآن نقل تاريخ اعتقادى، اخلاقى، اجتماعى امت‌هاى پيشين و جامعه زمان نزول وحى را براى تفكر و انديشه و درس‏آموزى نسل بعد انجام داده است؛ قرآن در بسيارى از موارد عقايد آ‌ن‌ها را رد كرده است؛ قرآن در پاره‌اى از موارد به‌صورت مقايسه‏اى عمل كرده است، يعنى در مقابل حركت انحرافى و باطل، حركت صحيح و حق را بازگو مى‏كند، تا مردم معرفت‏ يابند؛ سياق آيات در جهت رد و طرد اين‌‌گونه انديشه‏هاى باطل است.

مواردى به‌صورت مثل آمده است كه لازم نيست مثل عين مثل باشد، بلكه آن‌چه مهم است نتيجه آن است كه همان جهت تمثيل (وجه شبه) است و آيه «كما يقول الذى يتخبطه الشيطان من المس...بقره / 275» حالت رباخواران را در قيامت ترسيم مى‏كند كه همچون جن‏زدگان، گيج، آشفته‏حال و پريشان محشور شوند. بطلان اين حالت (جن‏زدگى) ثابت نشده است. علاوه بر آن قرآن درصدد بيان تمثيلى براى حالت رباخواران در روز قيامت است، لذا براى فهم مردم مثالى مى‏زند.

فخر رازى و سايرين (از مفسران و ...) بسيارى از موارد آرا و عقايد مختلف ديگران را در تفسير نقل مى‏كنند و گاهى در ميان آن‌ها اسرائيليات و مطالب خرافى و باطل هست، اما مقصود آن‌ها پذيرش آن نظريه‏ها نيست، بلكه جهت آگاهى و اطلاع بر اقوال مختلف آن‌ها را نقل كرده‏اند، چه بسا مراجعه‏كننده‏اى به تفسير رجوع كند و يكى از آن اقوال را ببيند و پندارد كه نظريه مفسر است؛ سخنان بعضى از اين دسته ايهام دارد و يا نتيجه‌اش ممكن است اعتقاد به افسانه بودن برخى از مطالب قرآن باشد، لكن بر فرض كه آن‌ها هم قائل به وجود افسانه باشند، به صواب نرفته‏اند.
متن كامل مقاله را اين‌جا بخوانيد!
 دوشنبه 27 آبان 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[مشاهده در: www.iqna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 106]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن