تبلیغات
تبلیغات متنی
آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
محبوبترینها
چگونه اینورتر های صنعتی را عیب یابی و تعمیر کنیم؟
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
سفر به بالی؛ جزیرهای که هرگز فراموش نخواهید کرد!
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1865135305


نويسنده: خليلالله سردارنيا آثار سياسي فناوريهاي تازه ارتباطي – اطلاعاتي
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: خليلالله سردارنيا آثار سياسي فناوريهاي تازه ارتباطي – اطلاعاتي
خبرگزاري فارس: كنترل اطلاعات در عصر جديد، اهرم اصلي قدرت بازيگران جهاني، ملي و محلي است. در اين مقاله، برخي از مهمترين تأثيرات سياسي اين فناوريها مورد بحث واقع ميشود كه عبارت است از: تضعيف دولتهاي ملي، اشاعه اطلاعات سياسي و درگير سازي مدني يا مشاركت سياسي افراد و گروهها.

اشاره:
در دو دهه 1980 و 1990 ميلادي جهان شاهد وقوع تغييرهاي بنيادين سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي بوده است. از عصر جديد، با نامهاي عصر «انفجار اطلاعات» و «دهكده جهاني» ياد شده است. در حقيقت، فناوريهاي نوين ارتباطي و اطلاعاتي، موتور اصلي جهاني شدن بوده و تمام ابعاد حيات سياسي، اجتماعي، فرهنگي و اقتصادي را تحت تأثير قرار داده است. شايد، هيچ تحولي را در عصر حاضر نتوان سراغ گرفت كه از حيث ايجاد تغيير در حيات سياسي و اجتماعي، بتواند با اين فناوريها برابري كند. كنترل اطلاعات در عصر جديد، اهرم اصلي قدرت بازيگران جهاني، ملي و محلي است. در اين مقاله، برخي از مهمترين تأثيرات سياسي اين فناوريها مورد بحث واقع ميشود كه عبارت است از: تضعيف دولتهاي ملي، اشاعه اطلاعات سياسي و درگير سازي مدني يا مشاركت سياسي افراد و گروهها.
فناوريهاي نوين اطلاعاتي- ارتباطي(2)، به كليه فناوريهاي گفته ميشود كه در جمعآوري، انتقال، ذخيره سازي، بازيابي، پردازش، انتشار و نمايش اطلاعات مورد استفاده قرار ميگيرد. اين فناوريها را ميتوان نقطه همگرايي الكترونيك، پردازش دادهها و ارتباطات دوربرد(3) دانست. اين همگرايي، دو جنبه دارد كه عبارت است از: از ميان رفتن فاصلهها، با شكلگيري شبكه گسترده جهاني(4)، رايانهيي شدن سيستمهاي ارتباطات دوربرد با ظرفيتهاي جديد براي انتقال صدا و تصوير. همگرايي الكترونيك و ارتباطات دوربرد؛ ابزارهايي براي گرداوري، ذخيره سازي، پردازش، سازماندهي، انتقال و نمايش اطلاعات در اختيار انسان قرار ميدهد. (طيب، 1379، ص 15 تا 13)
تكنولوژي اطلاعات، مجموع وسيع و گوناگوني از فناوريها (اينترنت، ماهواره، تلفن همراه، تلويزيونهاي كابلي، كامپيوترهاي خانگي و ويديو) است كه براي برقراري ارتباط بين انسانها (فرستادن و دريافت انواع پيامهاي كلامي، تصويري و صوتي) و نيز براي توليد، انتشار، ذخيره و بازيابي اطلاعات به كار ميرود.
انقلاب ارتباطات به سرعت به پيش ميرود، به گونهاي كه انطباق سريع افراد، گروهها و دولتها با سرعت فزاينده اين فناوريها، دشوار است. فناوريهاي تازه، بر همه ابعاد زندگي فردي و اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي اثر ميگذارد. شايد هيچ تحولي را در دوران كنوني نتوان سراغ گرفت كه از حيث ايجاد تغيير در حيات سياسي و اجتماعي، بتواند با تحول در پهنه تكنولوژيهاي مدرن ارتباطي و اطلاعاتي برابري كند. عامل اطلاعات، چنان زندگي بشر را دگرگون ساخته، كه از آن به عنوان يك شاخص مستقل براي تعريف مقطعي تازه در تاريخ تحولات بشر ياد شده و جهان را به دهكده كوچكي مبدل ساخته است كه در آن، نوع تازهيي از مناسبات سياسي و اجتماعي جاري است. انديشمندان، از اطلاعات، به عنوان ويژگي تعريف كننده «جهان نو» ياد ميكنند و بسياري از نگاهها، متوجه «اطلاعات- محورشدن»(5) حيات سياسي، اجتماعي و اقتصادي است. دراين عصر، اطلاعات مانند جريان برق در شبكهها و تاروپودهاي جامعه شبكهيي جاري است؛ توليد، توزيع، تجارت، انديشه، زيستن و مانند آن، بشدت، به اطلاعات وابستگي دارد. جامعه اطلاعاتي، فضاهاي نويني را ايجاد كرده و اين فضاها، روابط اجتماعي را تحت تأثير قرار داده است. فضاهاي جديد، مرزهاي جغرافيايي و مركزيت خاص ندارند و در هر نقطه از جهان ميتوان از طريق كامپيوتر مجهز به مودم و خط تلفن به بزرگرههاي اطلاعاتي دست يافت. (محسني، 1380، ص 12)
جهان امروز، برفراز يكي از نادرترين مقاطع تاريخ ايستاده است. از اين جهت كه، حجم اطلاعات، به صورت تصاعدي در حال افزايش است و رسانههاي اطلاعرساني، پيرامون ما را به طور كامل احاطه كرده است. در اين عصر، به دست آوردن اطلاعات، يك ضرورت است. آنامالينا معتقد است؛ كنترل اطلاعات در عصر جديد، اهرم قدرت و عنصر اساسي استيلاي فرهنگي است. (Maria, 1999, p. 34) و (Wurman, 2001, p.17)
به مددرسانههاي نوين ارتباطي و اطلاعاتي، جهان به دهكدهيي مبدل شده كه اطلاعات و رسانهها، سيستمهاي عصبي و اجزاي اين دهكده را به هم متصل ساخته است. حدود سي سال پيش، مارشال مك لوهان(6)، واژه دهكده جهاني را ابداع كرد. به اعتقاد وي، پيشرفتهاي اخير در رسانههاي الكترونيكي، جهان را تبديل به دهكده كوچك ساخته است. مك لوهان، شتاب و سرعت را از ويژگيهاي اصلي در عصر رسانههاي الكترونيكي ميداند. به اعتقاد وي، شتاب و سرعت به سوي بي نهايت و هدف اصلي آن، حذف فضا است و نتيجه سرعت، تغييرپذيري ارزشهاست. (مك لوهان، 1377، ص 110) به گفته وي، عصر الكترونيك، انسانها را به جايي رسانيد كه به شدت احساس كنند كه به يكديگر وابستهاند (همان، ص 373)
مهمترين ويژگي فناوريهاي ارتباطي، از نظر مك لوهان عبارت است از:
1- سرعت بالاي اين فناوريها، به طوري كه الكتريسيته، يك شبكه جهاني شبيه سيستم اعصاب مركزي انسان به وجود آورده كه به ما امكان ميدهد، جهان را همچون كل واحد درك كنيم و هر حادثه محلي، انعكاس جهاني داشته باشد.
2- سياسي شدن و تشديد آگاهيهاي سياسي و اجتماعي انسانها
3- رمززدايي از انسان و جامعه؛ بدين معني كه عصر جديد، عصر ابهامزدايي از انسان، جامعه و تاريخ است و ديگر خرافهها، به عنوان واقعيت، تجلي نميكند. (ساروخاني، 1373، ص 32)
در عصر حاضر، جهان به صورت جامعه شبكهيي عنكبوتي مبدل شده و اطلاعات، تاروپود آن را تشكيل ميدهد. شبكههاي اطلاعاتي و ارتباطي، ريخت اجتماعي جديد جوامع را تشكيل ميدهد.
از نظر كاستلز، الگوي فناوري اطلاعات در جامعه اطلاعاتي، بر محورهاي زيرمبتني است:
1- اطلاعات، ماده خام آن است.
2- فراگير بودن تأثيرات فناوريهاي جديد، كه تمام ابعاد حيات بشري به اطلاعات وابسته است.
3- فناوريهاي جديد، نوعي جامعه شبكهيي ايجاد كرده كه تاروپود آن را اطلاعات تشكيل ميدهد و اين شبكه، مركز خاصي ندارد و از هر نقطه، ميتوان به آن وارد شد و اطلاعات را انتقال داد و دريافت كرد.
4- همگرايي فزاينده رسانههاي نوشتاري، ديداري و شنيداري در بزرگراه اطلاعاتي جديد. (همان، ص 95- 92)
پيشرفتهاي جدي در زمينه فناوريهاي ارتباطي، به تكوين يك سيستم باز اطلاعاتي در سطح جهان كمك كرده است، مرزها، شيشهيي شده و حوادثي كه در آن سوي مرزها رخ ميدهد، براي ما آشكار است. (گيدنز، 1379، ص 34) ديگر، دوران حصارهاي بلند به سر آمده كه مانع نفوذ و مداخله ديگران در امور و مسايل داخلي ميشد. سانسور و كنترلهاي سفت و سخت، در عصر جديد، كاهش مييابد.
فناوريهاي نوين كاركردهاي گوناگوني دارد كه برخي از مهمترين آنها عبارت است از:
1- كاركرد هويت بخشي(7)
2- كاركرد اطلاعرساني و آگاهيرساني(8)
3- كاركرد انسجام بخشي(9) و گسترش روابط اجتماعي
4- كاركرد نظارتي (10)
آثار سياسي فناوريهاي ارتباطي
پيداش و گسترش فناوريهاي نوين اطلاعاتي، آثار و تبعات سياسي – اجتماعي داشته كه برخي از مهمترين آنها عبارت است از:
1)تضعيف اقتدار دولتهاي ملي:
مفهوم حاكميت ملي و پديده «دولت – ملت» با عهدنامه صلح و ستفالي، شكل گرفت. حاكميت در قلب دولت مدرن جاي دارد و با اصليترين مفاهيم سياسي؛ يعني قدرت سياسي، مقبوليت و اقتدار مرتبط است. سه پرسش اساسي در ارتباط با حاكميت، چنين است:
1)مرجع نهايي قدرت و تصميمگيري در جامعه سياسي كيست؟ خدا، شاه يا ملت.
2)چه رابطهيي بين حاكميت دولت و جامعه وجود دارد؟
3)محدوديتهاي هنجاري يا عملي درحوزه اعمال حاكميت و قدرت سياسي كدام است؟
با شكلگيري دولت نوين، هويتهاي محلي (قومي، زباني، نژادي و مذهبي) تحتالشعاع هويت ملي قرار گرفت و دولت ملي به نمايندگي از سوي مردم (در شكل دولت دموكراتيك) و يا در شكل دولتهاي مطلقه و سلطنتي، از حق تعيين سرنوشت ملي، وضع و اجراي قانون، برخوردار گرديد. در ربع آخر سده بيستم ميلادي، سازمانهاي بينالمللي غيردولتي(11) (NGOs) به شكل فزاينده يي گسترش يافت. اين سازمانها و نيز سازمان ملل، بخشي از اقتدار دولتهاي ملي را به چالش طلبيدهاند. گرچه از جنگ جهاني دوم به اين سو، دولتها با برخي چالشها روبرو شدهاند، ولي، به عنوان يكي از بازيگران سياسي مهم در صحنه جهان باقي ماندهاند.
با وقوع انقلاب ارتباطات در ربع آخر قرن بيستم، نوعي جامعه اطلاعاتي و شبكهيي شكل گرفته است كه نقاط اتصال اين شبكهها را گروهها و نهادهاي مدني، سازمانهاي بينالمللي غيردولتي، جنبشهاي اجتماعي و سياسي، فعالان سياسي، گروههاي مخالف حكومت و دولتها شكل ميدهندو اين نقاط، از طريق اطلاعات و اخباري كه در شبكه جريان مييابد، به هم متصل ميشود. برخي انديشمندان، ترجيح ميدهند در عصر جديد و جامعه شبكهيي، فرهنگي و اجتماعي درون ملي و فراملي- به جاي حاكميت سياسي دولتها- صحبت كنند. روبرت لاتام، حاكميت در جهان امروز را از آن گروههاي اجتماعي و سياسي ميداند نه دولتها. (Lat- ham, 2000, p.8). گروههاي اجتماعي و سياسي و سازمانهاي غيردولتي در شبكه ارتباطات جهاني، ميتوانند حاكميت دولتها را به چالش بطلبند.
امروزه، دوراني را سپري ميكنيم كه در سايه پيشرفتهاي چشمگير در زمينه فناوريهاي ارتباطي و اطلاعاتي، مرزهاي سياسي و اقتصادي و فرهنگي بسيار آسيبپذير شده است و دولتهاي ملي نميتوانند تنها به توجيههاي و ستفاليايي، چون استقلال دولت در امور داخلي و خارجي تكيه كنند و با اين استدلال، با چالشهاي سياسي از ناحيه بازيگران فراملي رو به رو نشوند. امروزه، دولتها از دو سو تحت فشار قرار گرفتهاند؛ از يك سو، فشارهاي از بالا به پايين نيروها و كارگزاران جهاني شدن، از قبيل رسانههاي نوين، فعالان سياسي و سازمانهاي غيردولتي و از سوي ديگر، فشارهاي از پايين به بالاي نيروهاي سياسي و نهادهاي مدني در داخل. (Mojab, 1998, p. 667) مهمترين فشار بر دولتهاي ملي جوامع در حال توسعه، عبارت است از: تندادن به اصلاحات سياسي، پاسخگويي در مقابل درخواستها و مطالبات مردم، اعمال فشار بر دولتهاي به ظاهر دموكراتيك در جهت گسترش حوزه عمومي و جامعه مدني، حقوق بشر، محيط زيست، جلوگيري از جنگ افروزي، حقوق سياسي زنان و غيره. بازيگران فراملي، از طريق فناوريهاي ارتباطي و وبسايتهاي سياسي خود در شبكه اينترنت و ماهوارهها، شرايط را براي انقلابي كردن فضاي سياسي جامعه و تقويت جامعه مدني آماده ميسازند و به تبع آن، رژيمهاي اقتدارگرا، روز به روز- به منظور دست كشيدن از كنترل تماميت خواهانه جامعه – تحت فشار قرار ميگيرند. (Ferdinand, 2000, p.19)
پيشرفتهاي فناوري در عرصه ارتباطات در ربع آخر سده بيستم، آن اندازه مهم بوده كه برخي، از جايگزيني جنگهاي اطلاعاتي، به جاي جنگهاي نظامي ياد كردهاند. در عصر وقوع جنگهاي اطلاعاتي، فناوري اطلاعات و محتواي پيام آنها، مهمترين تسليحات مورد استفاده است. (صدوقي، 1381، ص 35) فناوريهاي اطلاعاتي، داراي مركز و رأس نيست و گروهها و فعالان سياسي ميتوانند از هر نقطه اتصال وارد شبكه شوند و افكار عمومي جهان را عليه رژيمهاي اقتدارگرا بسيج كنند. همچنين، اهميت فناوريهاي نوين، به اندازهيي زياد است كه برخي از واژه «تله دموكراسي»(12) يا «دموكراسي از راه دور»(13) ياد ميكنند، منظور آن كه؛ رسانههاي نوين، پادزهر آزادي را به چهار گوشه جهان اشاعه ميدهند و با انعكاس واقعيتها و اطلاعات سياسي و بيدارسازي سياسي، ميتوانند به دموكراسي در سطح جهان سرعت بخشند. گراس من، پست الكترونيك (E- mail)، كنفرانسهاي اينترنتي، تريبونهاي اينترنتي، و ماهوارهها را، از مصاديق تله دموكراسي ميداند. (Ibid, p.140)
در عصر حاضر، شاهد آن هستيم كه «نظامهاي باز»(14) شكل گرفته و جريان آزاد اطلاعات و اخبار، با كمترين موانع صورت ميگيرد. اطلاعات در داخل شبكه جهاني و بين مرزها در جريان است. جريان بينالمللي عقايد، اخبار و نمادهاي سياسي، اقتدار سياسي دولتها را به چالش ميطلبد. در حال حاضر، دولتها نميتوانند وظايف ويژه پيشين خود- مبتني بر كنترل مرزهاي فضايي – را مانند گذشته ايفا كنند. (Luck, 1995,p. 873)
با پيدايش جامعه شبكهيي و اطلاعاتي، گونههاي قديمي سانسور منسوخ گشته و حاكميت دولت بر رسانههاي تازه ارتباطي و سانسور محتواي رسانهها به گونه چشمگير دشوار شده است. ماهوارهها، اينترنت و وبسايتهاي خبري و گروههاي سياسي مجازي، كمتر قابل كنترل است. اين فضاي ديجيتالي و اكترونيك، همچون فضايي تمركززدايي شده و آزاد است كه هيچ ساختار اقتدار در آن نميتواند نهادينه شود، زيرا، نه مركز ويژهيي دارد و نه مالك و دارنده خاص. هيچ كشور، با ادعاي اين كه حاكميت سياسي دارد، نميتواند مدعي شود كه قوانين و مقررات آن كشور در بزرگراه اينترنتي، ساري و جاري گردد. (Saseen, 2000, p.22) در بزرگراه اطلاعاتي اينترنتي، جوامع يا اجتماعات مجازي فراوان (اجتماعات بدون حضور فيزيكي) وجود دارند و ايجاد اين اجتماعات مجازي بر روي شبكه، نياز به مجوز از سوي حكومتها ندارد.
مانوئل كاستلز معتقد است، هنوز دولتها بر رسانههاي مهم كنترل دارند، ولي، دولتها قدرت پيشين خود را در جهت نظارت بر رسانهها، از دست دادهاند. علاوه بر اين، رسانههاي وابسته به دولت هم ناگزير هستند به منظور حفظ اعتبار خود در نزد مخاطبان، تا حدي استقلال خود را حفظ كنند. دولتهاي اقتدارگرا، براي سانسور و مقابله با رسانههاي نوين جهاني توان زيادي ندارند و به طور كلي، رژيمهاي اقتدارگرا، بازنده جنگ با رسانهها هستند. (كاستلز، جلد 2، 1380، ص 309) به گفته وي، كنترل اطلاعات، عقايد و برداشتها، در گذشته اهرم قدرت دولتها بوده كه قاعدتاً بايد در عصر رسانههاي جمعي، كامل شده باشد. ولي، دولتهاي ملي، با سه چالش عمده روبهرو هستند:
1)جهاني شدن،
2)گسترش فناوريهاي نوين ارتباطي،
3)خودمختاري و تنوع رسانهها
به اعتقاد كاستلز، تنوع يافتن شيوههاي ارتباطي و به هم پيوستن همه رسانهها در يك متن گسترده ديجيتالي يا چند رسانهيي، امكان ناپذيري كنترل امواج ماهوارهها و ارتباطات كامپيوتري، باعث شده كه تمامي جبهههاي سنتي نظارت دفاعي در جهت مسدود كردن مرزهاي سياسي و فرهنگي محور گردد. (همان، ص 308) به اعتقاد وي، جهاني شدن رسانهها و ارتباطات الكترونيك، به مثابه مليتزدايي و دولت زدايي از اطلاعات است و اين روندها، جداييناپذيرند و بر اقتدار سياسي دولتهاي ملي، ميتوانند آسيب وارد سازند. (همان، ص 313) يا به گفته هابرماس، همانطوري كه اربابان سرعت، جاي فرمانروايان سرزميني را ميگيرند، چنين به نظر ميرسد كه دولت – ملت به طور مداوم، قدرت خود را از دست ميدهد. (هابرماس، 1380، ص 103)
مانوئل كاستلز معتقد است، امروزه در عصر جامعه شبكهيي و اطلاعاتي، سياست در چارچوب زبان رسانههاي الكترونيكي قرار ميگيرد و بازيگران سياسي فراملي و محلي، از طريق رسانهها در بازي قدرت حضور دارند و از آنجا كه اطلاعات و ارتباطات، عمدتاً از طريق شبكه جهاني اينترنت و ماهوارهها وخبرگزاريها صورت ميگيرد، بازي سياسي، به نحو فزايندهيي در فضاي رسانهها صورت ميگيرد و به طور جدي اقتدار دولتها را به چالش ميكشد. (كاستلز، جلد اول، 1380، ص 551)
برخي معتقدند؛ رسانههاي نوين ارتباطي (ماهوارهها و بويژه اينترنت) بزرگترين چالشگر و تهديد كننده اقتدار دولتهاي ملي و بدترين كابوس ديكتاتورها است. (Suss- man, 2000, p. 537) پيتر فرديناند معتقد است: «اينترنت، بوضوح، يك تهديد استراتژيك درازمدت قابل توجه براي رژيمهاي اقتدارگرا است؛ تهديدي كه اين گونه رژيمها را از مقابله موثر با آن ناتوان ميسازد. اخبار جهاني، به درون ملتهايي كه تحت استيلاي رژيمهاي اقتدارگرا هستند، انتقال داده ميشود و اين اخبار با اخبار تحريف شده از سوي حكومتها برخورد ميكندو در نتيجه اعتبار و مقبوليت چنين رژيمهايي را تضعيف و ناآراميها را تشويق ميكند.اطلاعات پيرامون نقض حقوق بشر و ديگر اشكال سركوب، به طور فزايندهيي، از طريق اينترنت، در سطح جهان اشاعه مييابد و به بسيج نيروهاي سياسي خارجي و داخلي كمك ميكند.» (Ferdinand , 2000, p.12) مانوئل كاستلز، به نقش اينترنت در بسيج پشتيباني سياسي به نفع جنبش زاپاتيستها در مكزيك اشاره ميكند؛ به دليل حمايت گسترده افكار عمومي از اين جنبش در سطح جهاني، حكومت مكزيك نتوانست به شكل گسترده به سركوب اين جنبش بپردازد (Ibid, p.13) بنابراين، دولتهاي ملي نميتوانند با استناد به اقتدار سياسي خود، به سركوب منتقدين و حركتهاي دموكراتيك اقدام كنند.
امروزه امواج راديويي خبرگزاريهاي جهاني و ماهوارهها، به راحتي از مرزهاي فضايي كشورها عبور ميكند و كنترل اين امواج بسيار دشوار است. اما، در ارتباط با اينترنت، هنوز برخي كشورها محدوديتهاي شديد قائل ميشوند. نزديك به 20 كشور، به طور كلي، شهروندان خود را از دسترسي به اينترنت محروم ساختهاند. كشور چين، در توجيه سانسور اينترنت و محدوديتها براي اين شبكه، بر تضاد ارزشهاي سياسي غرب با ارزشهاي آسيايي، استفاده ميكند. عربستان، اطلاعات منتقل شده از طريق اينترنت را با سنتها و اعتقادات اسلامي ناسازگار ميداند. امروزه، نزديك به 70 درصد ملل جهان قوانين سانسور در مورد مطبوعات نوشتاري را اجرا ميكنند و در حال حاضر، 45 كشور دسترسي به اينترنت را محدود ميسازند و ارايهدهندگان خدمات اينترنتي (I.S.P.) با اتهاماتي؛ مانند اخلال در امنيت ملي و نظم عمومي و تهديد استقلال فرهنگي، با خطر توقيف و از دست پروانه كار از سوي دولتهايشان روبهرو هستند. (Sussman, 2000, p. 538)
رسانهها، در تعيين دستور كار حكومتها در سطح ملي و بينالمللي ميتوانند مؤثر باشند. از اين رو، سياستمداران و تصميمگيران ناگزيرند هر روز بخشي از وقت و انرژي خود را صرف رويارويي با بحرانهاي واقعي يا كاذبي كنند كه ممكن است از سوي رسانهها پديد آمده باشد.
به گفته مايكل اونيل، فناوري نوين، فروپاشي نظامهاي كهن را تشديد كرده، سرعت دگرگوني اجتماعي و سياسي را دو چندان ساخته، تودهها را فعالتر و آگاهتر ساختهاند و به تبع آن، آگاهي و بيداري سياسي مردم به برخوردها و ستيزها بين دولتها و مردم منجر شده است. (اسلامي، 1381، ص 75) آگاهيهاي سياسي فزاينده مردم، زمينه را براي تغيير حكومتهاي آمرانه و اقتدارگرا، به شكل دموكراتيكتر و مدني فراهم كرده است. در عصر ارتباطات پيشرفته، به سوي تكثير پيامها و تكثير معنايي حركت ميكنيم و بهرهمندي از رسانههاي جهاني، به عنوان عامل تعيين كننده در تغيير نگرشها و ارزشها شده است. در عصر جديد، نظارتهاي سنتي تحليل رفته و از توان حكومتها در محبوسسازي اطلاعات تا حد زيادي كاسته شده است و حكومتها، ديگر سلطه انحصاري بر اطلاعات را نخواهند داشت. زيرا، پيامهاي سياسي و فرهنگي در خارج از مرزها توليد و پخش مي شود. (منتظر قائم، 1380، ص 270- 267) در عصر جديد، به سمتي پيش ميرويم كه هم جامعه مدني و هم دولتها، بازتر و مردميتر ميشوند. دولتها، ناگزيرند فضاي بازتري ايجاد كنند. حكومتها گزيري ندارند كه بخشي از مدارك، اسناد و گفتگوهاي بين مسوولان حكومتي را در اختيار مردم بگذارند و در برابر مردم پاسخگو و مسوول باشند. به تدريج، به سمت شفافسازي بيشتر در عرصه پويشهاي سياسي و اجتماعي و اقتصادي پيش ميرويم. در كشورهاي صنعتي و دموكراتيك، رسانههاي نوين، وسيله مناسبي براي برقراري ارتباطات بين حكومتها و شهروندان شدهاند (هر چند كه هنوز در آغاز راه هستيم.) (Laj, 1999, p. 19) از سال 1997 به بعد، بيشتر كشورها به اينترنت دست يافتهاند. فناوريهاي جديد، تأثيرات شگرفي بر مردمگرايي داشته است. از جمله، رسانهها يكي از عوامل موثر در فروپاشي رژيمهاي كمونيستي اروپاي شرقي و اتحاد جماهير شوروي بودهاند، ضمن آن كه، تأثير بحرانهاي اقتصادي و بحران مشروعيت را نيز نبايد ناديده بگيريم. در واقع، اين بحرانها بستر مناسبي براي جذب پيامهاي رسانهيي ارتباطي فراهم كردهاند. (Neil, 1998, pp. 12- 14) به همين جهت است كه وسايل خبري را كليد دموكراسي گفتهاند.
آلوين تافلر، به عنوان يكي از نظريهپردازان برجسته انقلاب ارتباطات، خبر از تضعيف شديد مشروعيت رژيمهاي اقتدارگرا در عصر جديد ميدهد: «اينك كه جامعه، شتابات به سوي مرحله جديدي از تمدن در حركت است، روزولت، چرچيل، دوگل و آدنائر؛ يعني رهبران قدرتمند جوامع صنعتي، به همان اندازه لينگ- لودويگ ديوانه براي كاخ سفيد نامناسب و نابجا خواهد بود. جستجو براي يافتن رهبراني مصمم، يك دنده و به شدت خودرأي … عملي است براي يافتن يك چهرهپدرانه يا مادرانه كه بر فرضيات كهنه استوار است» (تافلر، 1366، ص 556).
تافلر، معتقد است دوران تازه به انقلابهاي انفجارآميز سياسي در جوامع اقتدارگر و استبدادي خواهد انجاميد. از ديد او، انقلاب ارتباطات، با گسترش آگاهيهاي سياسي و اجتماعي، زمينه را براي بررسي چند و چون مشروعيت رژيمهاي اقتدارگرا آماده خواهد كرد و اين حكومتها را متزلزل خواهد ساخت. به گفته وي، دوران تازه، دوراني سخت انقلابي است كه پيش فرضهاي كهنه ما را باطل ميسازد و در چارچوب آن روشهاي كهنه تفكر، فرمولهاي قديمي، احكام جزمي و ايدئولوژيها، ديگر با واقعيت روز تطبيق نميكند. جهاني كه به سرعت شاهد برخورد ارزشها و فناوريهاي جديد، روابط ژئوپليتيك جديد و شيوههاي تازه زندگي و ارتباطات نوين است، به انديشهها، قياسها و مفاهيم كاملاً نويني نيازمند است و نميتوان جهاني جنيني فردا را در آشيانههاي فكري موسوم ديروز پرورش داد… (همان، ص 5) گرچه تافلر، در عصر موج سوم، از حركت به سوي دموكراسي نيمه مستقيم(15) و دموكراسي اقليت- بنياد(16) نام ميبرد، ولي، بايد توجه داشت كه غرب و آمريكا، هنوز در آغاز راه حركت به سوي موج سوم هستند و دموكراسي قوي (به گفته بنجامين باربر) كه مبتني بر تبادل نظر الكترونيك بين شهروندان و مسوولين، رأي دهي اينترنتي، مناظرات اينترنتي و غيره باشد، هنوز مراحل جنيني خود را طي ميكند. ولي، به هر حال بايد توجه داشت كه انقلاب ارتباطات براي رژيمهاي اقتدارگراي موج دومي، چالشهاي عميق و جدي ايجاد كرده است و اين چالشها تشدي خواهد شد. انعكاس امواج مربوط به زندانيان سياسي، شكنجهها، نقض حقوق بشر، جنگ افروزي، سركوب سياسي اقليتهاي سياسي، زباني و نژادي و غيره از طريق رسانههاي نوين ارتباطي، باعث تشديد اعتراضات افكار عمومي و تضعيف شديد مقبوليت رژيمهاي اقتدارگرا، يا به ظاهر دموكراتيك، خواهد شد.
تافلر، در عصر جديد بر پاسخگويي رهبران و تواضع آنان در مقابل مردم تأكيد ميكند: «شايد كه قدرت رهبر موج سوم در حكمرانيش نباشد، بلكه، دقيقاً در تواناييش به گوش دادن حرف ديگران باشد. نه در نيروي تخريبش، بلكه، در قدرت تخيلش. نه در جنون خود بزرگبينياش، بلكه، در شناخت وي نسبت به طبيعت محدود رهبري در جهان امروز باشد» (همان، ص 557).
2)فناوريهاي ارتباطي و درگيرسازي مدني(17)
فناوريهاي ارتباطي و اطلاعاتي (اينترنت و تلويزيونهاي ماهوارهيي) از يك سو، اطلاعات و آگاهي سياسي و اجتماعي افراد را افزايش ميدهند و از سوي ديگر افراد و گروهها را در مسايل سياسي و مدني درگير ميسازند. خانم پيپانوريس، در ارتباط با اثرات اين فناوريها بر درگير سازي مدني، چند فرض عمده را مطرح ميكند كه عبارت است از:
1)اينترنت ممكن است به آگاهسازي، سازماندهي، بسيج و درگير سازي مدني افراد و گروههاي به حاشيه رانده شده، جوانترها و اقليتهاي سياسي منجر گردد. (Norris, 2001, Chap. 11, p.1) به اعتقاد وي، اينترنت با تأمين فرصتهاي سياسي؛ از قبيل كسب اطلاعات راجع به احزاب و گروههاي سياسي، دسترسي به كنفرانسهاي اينترنتي، گروههاي سياسي مجازي، اتاقهاي گفتگو، ارتباط سياسي دوسويه با مقامات حكومتي و فعالان سياسي و غيره، ميتواند در بسيج و درگير سازي مدني تأثير گذار باشد. (Ibid, p.2)
2- اينترنت، به مثابه تريبوني براي احزاب و گروههاي سياسي معترض و اقليت، ميتواند به تضعيف حكومتهاي اقتدارگرا و گسرش دموكراسي كمك كند. (Ibid, chap. 5, p.4) گروههاي سياسي و فعالان سياسي، از طريق اين فناوريها، فساد سياسي و اقتصادي، تبعيضها، سركوبهاي سياسي، ناكارآمديهاي حكومت و موارد ديگر را آشكار ميسازند و با برجستهسازي اين ضعفها، چالشهاي جدي براي اين نوع حكومتها ايجاد ميكنند. سازمانهاي بينالمللي غيردولتي نيز، ميتوانند از طريق اين فناوريها، اعتراضات گسترده را عليه حكومتهاي اقتدارگرا بسيج كنند. نوريس، با اشاره به يكي از مطالعات انجام شده، بين مردمگرايي و پيامهاي سياسي از طريق ايميل – يا پست الكترونيكي – رابطه مثبت ميبيند. (Ibid, p.5)
3- اينترنت، ميتواند در اشاعه ارزشهاي سياسي دموكراتيك؛ از قبيل مشاركت، آزادي بيان، تساهل، عدالت وغيره تأثيرگذار باشد. (Ibid, chap 10, p.2) گسترش اين ارزشها، ميتواند بستر و محيط همدلانه براي جنبشهاي اجتماعي و شبكههاي حمايتي بينالمللي ايجاد كند و مشاركت سياسي را در سطح جهاني گسترش دهد. شواهد نشان ميدهد كه كاربران اينترنت در ايالات متحده و اروپا، گرايش بيشتري به ارزشهاي فوق مادي (18) و دموكراتيك داشتهاند. (Ibid, p.13)
فناوريهاي نوين ارتباطي، ميتوانند بسترهاي مساعدي را براي مشاركت افراد و گروههاي سياسي و اجتماعي فراهم سازند. مطالعات بيمبر، حاكي از آن است كه در حال حاضر، اينترنت بر مشاركت سياسي و درگير سازي افراد آگاهتر و خيلي علاقمند، بيشتر تأثيرگذار بوده است تا افراد عادي و كمتر آگاه، واقعيت آن است كه دسترسي به اينترنت، مشروط به آنست كه فرد از مهارتهاي رايانهيي، آگاهي سياسي پيشين، درآمد كافي و آشنايي لازم با زبان انگليسي برخوردار باشد. در حالت خاص، ميتوان گفت كه اينترنت بر افراد تحصيلكردهتر و مرفهتر تأثيرگذار بوده است. در آينده، با افزايش مهارتهاي كامپيوتري، كاهش هزينههاي تجهيزات كامپيوتري و هزينه استفاده از اينترنت و گسترش اينترنت در مناطق عقب مانده جهان، مشاركت و درگيري مدني در جهان، باز هم افزايش خواهند يافت.
نتايج پيمايش NES (مطالعات ملي انتخابات ايالات متحده آمريكا) حاكي از آن است كه 28 درصد از افراد مورد مطالعه، شركت در انتخابات و 24 درصد، مشاركت مدني را؛ ناشي از اطلاعات اينترنتي دانستهاند. (Bim- ber, 2001, p.62) يكي از ظرفيتهاي اينترنت، امكان برقراري تماس با مقامات حكومتي است. دفتر نخستوزيري بريتانيا، گزارش داد كه وبسايت نخست وزير، به طور متوسط در نخستين نه ماه فعاليت خود، ميزبان 5739 نفر بوده است و دفتر رياست جمهوري كره جنوبي نيز ميزبان بيست هزار نفر در مراحل اوليه آغاز به كار خود بوده است. (Uhm & Hagve, 2001, p.10)
رينگولد، معتقد است كه در عصر فناوريهاي اطلاعاتي، حوزه عمومي، تجديد حيات ريشهيي داشته است. در اين حوزه، علاوه بر تبادل اطلاعات، تعامل و گفتگوي شهروندان در اجتماعات مجازي ممكن گرديده است. به اعتقاد وي، شبكههاي عمومي الكترونيكي، نمايانگر يك شكل جديد از دموكراسي الكترونيكي است. (Malina, 1990, p.27) دموكراسي الكترونيكي، يا ديجيتالي، يا دموكراسي قوي(19)در طيف وسيعي از كاربستهاي اين فناوريها در زمينه كنفرانسها، گردهماييها و ارتباطات الكترونيكي بين افراد، افراد و گروهها، بين گروهها و بين افراد و گروهها با مقامات حكومتي و افزايش حضور انجمنهاي محلي و منطقهيي در فضاي سياسي واقعي و فضاهاي مجازي اينترنتي به كار ميرود. (Hague, 1999, p.6) (Hale, 1999, p.150)
اينترنت، ميتواند يك تريبون عمومي بيطرف براي تبادل نظر دموكراتيك و مستقل از كنترل دولت باشد و به لحاظ تئوريك، اين تريبون ميتواند با شرايط گفتگوي مطلوب و ايدهآل مورد نظر هابرماس در حوزه عمومي سازگار باشد. براي مثال، ميتوان به سايت UKCOD «دموكراسي آن لاين شهروندان بريتانيا» اشاره كرد. تحقيقات، نشان ميدهد كه افراد ترجيح ميدهند با افراد و گروههاي هم عقيده با خود، تشكيل يگ گروه بدهند، با اين هدف كه به همگني بيشتر در عقايد و ديدگاهها برسند. (Colman, 1999, p.206) نتيجه يك پژوهش در اسلواني حاكي از آن است كه در بين 126 نفر مورد مطالعه، 84 درصد اظهار داشتهاند كه يك يا چند بار به وبسايتهاي نهادهاي سياسي مراجعه كردهاند و 73 درصد در نظرخواهي و 40 درصد آنها درامضاي تومارهاي الكترونيكي مشاركت داشتهاند. (Oblac, 2003, p.2)
اينترنت، از پتانسيلهاي مساعدي براي برقراري ارتباط بين فعالان سياسي، گروههاي مخالف حكومت و اشاعه ديدگاههاي آنها و افشاي اسناد محرمانه، فسادهاي حكومتي، جمعآوري شكايتهاي اينترنتي و سازماندهي اعتراضها عليه حكومتها و گسترش اطلاعات سياسي در سطح جهاني برخوردار است. براي مثال، ميتوان به استفاده فعالان سياسي چيني از اينترنت عليه اقدام دولت خود در سركوب آزاديخواهان در ميدان تيان آن من و استفاده چريكهاي چياپس از اينترنت عليه حكومت مكزيك اشاره كرد. (Janson, 2001, pp. 99- 100) در خاورميانه عربي، شواهد حاكي عدم تاييد تأثير فناوريهاي ارتباطي بر تغييرات سياسي است؛ فقط گروههاي معترض عراقي و كميته دفاع از حقوق مشروع مردم عربستان در خارج از كشور، از طريق اينترنت با حكومت وقت مبارزه ميكردهاند.
3)فناوريهاي ارتباطي – اطلاعاتي و گسترش اطلاعات سياسي
ماهوارهها و اينترنت، با ويژگيهايي از قبيل انتقال حجم بالاي اطلاعات سياسي – ا جتماعي، تنوع موضوعي و انتقال و مخابره سريع اطلاعات و گزارشها و رويدادها، ميتوانند منبع مهم اطلاعات رسانهيي در عصر جديد باشند. هزينههاي كاهشي خريد آنتنهاي ماهوارهيي و اتصال به اينترنت، باعث خواهد شد كه در آينده كاربران اينترنت و دريافت كنندگان اخبار و برنامههاي سياسي و اجتماعي ماهوارهها، به سرعت افزايش يابند. از اين جهت است كه ميتوان گفت؛ اين فناوريها در آينده بتوانند در افزايش اطلاعات سياسي تأثير بسزايي داشته باشند. همچنان كه، در حال حاضر براي اقشار مرفه و تحصيلكرده در كشورهاي پيشرفته و حتا، در كشورهاي در حال توسعه، از منابع مهم به دست آوردن اطلاعات سياسي هستند.
به گفته پيپانوريس، با پيدايش فناوريهاي ارتباطي، يك حوزه عمومي جديد شكل گرفته است كه در آن، احزاب و گروههاي سياسي و سازمانهاي بينالمللي غيردولتي كه در زمينه حقوق بشر، محيط زيست، دفاع ازحقوق نويسندگان و آزادي بيان، زنان، فعالان سياسي، گروههاي خبري(20)، اتاقهاي گفتگو(21)، كنفرانسهاي از راه دور(22) و غيره، حضور الكترونيكي (مجازي) دارند. (Norris, 2001, p.3, chap.5)
يكي از ويژگيهاي جامعه مدني و حوزه عمومي گردش آزاد نهادها، عقايد و اطلاعات سياسي است. حوزه عمومي تازهاي شكل گرفته كه در مقياس جهاني، منبعي بسيار چشمگير در زمينه اطلاعات سياسي، عقايد و نمادهاي ارزشي و سياسي گروهها، سازمانها و افرادي است كه در اين حوزه عمومي، حضور مجازي و الكترونيك دارند. به اين فضاها، «سايبرسپيس» يا سپهر الكترونيك يا مجازي گفته ميشود. هر يك از اين گروهها و فعالان سياسي در سطح جهاني و ملي، از راه رسانههاي نو، به تبليغ عقايد، انديشهها و آرمانهاي سياسي و اجتماعي خود ميپردازند.
يكي از ابعاد اطلاعرساني سياسي رسانههاي نوين (اينترنت و ماهوارهها)، معرفي احزاب سياسي است. احزاب سياسي، از طريق رسانههاي جديد، به معرفي ديدگاهها، عقايد و سوابق فعاليت سياسي خود ميپردازند. بيشتر احزاب در جهان داراي وبسايت حزبي (23) هستند؛ حتا، برخي احزاب چندين وب – با عنوان web page- براي شعبههاي محلي و ايالتي دارند و ميتوانند با شهروندان، ارتباط برقرار كنند. احزاب سياسي، از دموكراسي ديجيتالي براي انتقال اطلاعات و عقايد سياسي خود، جذب اعضاي جديد، تجميع خواستهها و حفظ ارتباطات حزبي، استفاده ميكنند. احزاب سياسي، از طريق E- mail با اعضا در ارتباط هستند و خلاصه جلسات و تصميمات حزبي را به اطلاع آنان ميرسانند (Nixon, 1999, p.141) احزاب سياسي، علاوه بر اينترنت، از طريق ماهوارهها ورسانههاي ديگر؛ جلسات و همايشهاي حزبي را در سطح وسيع پوشش ميدهند.
مخاطبان، از طريق ماهوارهها و اينترنت، اطلاعاتي راجع به ايدئولوژي احزاب، تشكلات و سازمانهاي آنها و برنامههاي حزب، براي انتخابات كسب ميكنند. در يك پيمايشي كه در انگلستان صورت گرفته، نتايج نشان داده كه سايتهاي حزبي در اينترنت و تلويزيونهاي خبري و ماهوارهيي، تا حد 15 درصد براي يادگيبري مردم درباره سياستهاي حزبي مؤثر بوده است (Norris, 2002, p.17). برخي وبسايتهاي حزبي، اطلاعات مفصلي درباره رهبري، تشكيلات، تاريخچه، نشستها، برنامهها، اعضاي فعال و غيرفعال، نشريات حزبي، شاخههاي حزبي، كانديداها و غيره، ارايه ميدهند.
در حال حاضر، بيش از يك هزار حزب سياسي در محيط آن لاين online هستند و ما ميتوانيم آخرين اطلاعات راجع به احزاب را كسب كنيم. (Norris, 2000, p.1) افراد خوشبين، معتقدند كه گسترش سريع وبسايتها، ميتواند بهترين اميدواري در دوران معاصر در جهت تقويت احزاب سياسي و دموكراسي باشد. (Ibid, p.2) ارتباط بين مسوولان حزبي و اعضا، ميتواند به حمايت احزاب از دموكراسي منجر شود. به گفته پيپا نوريس، به طور متوسط، هر كشور، هفت حزب با گروه سياسي در محيط آن لاين اينترنت دارد. يعني، هر كشور، حدود چهل حزب يا گروه سياسي در شبكه اينترنت دارد. پس از آمريكاي شمالي، اروپاي غربي، در رده دوم است كه هر كشور بيشتر از 12 حزب يا گروه سياسي دارد. وبسايتهاي حزبي براي كشورهاي خاورميانه و جنوب آفريقا، كمتر از 5 حزب است. ايالات متحده، با 67 حزب در online در رأس قرار دارد. اسپانيا، آلمان، ايتاليا، كانادا و بريتانيا، هر كدام با بيش از 45 حزب در رتبه دوم قرار دارند. آفريقاي جنوبي 18 حزب، هند 20 حزب و آرژانتين 29 حزب در محيط آن لاين دارند. (Ibid, pp. 6- 7)
علاوه بر احزاب سياسي، گروههاي خبري سياسي بسيار زيادي در شبكه اينترنت حضور دارند و از آن طريق پيامها و اطلاعات و تحليل سياسي خود را ارايه ميدهند. براي جستجو و كسب اطلاعات در مورد اين گروهها، ميتوان به نشاني اينترنتي Usenet political newsgroup. Com مراجعه كرد: (whilhelm, 1999, p.177) براي مثال web white Iblue با 17 وبسايت خبري، اطلاعاتي راجع به مسايل سياسي و حكومت ارايه ميدهد. (Iupia 2000, p.3)
يكي ديگر از ابعاد اطلاعرساني ماهواره و اينترنت، معرفي حكومتها، تشكيلات و نهادهاي سياسي است. دپارتمانها و نهادهاي حكومتي در محيط آن لاين حضور دارند. براي مثال، نهادهاي حكومتي ميتوانند از طريق اينترنت، ضمن معرفي خود، از مردم راجع به عملكرد خود نظرخواهي كنند. شهروندان، ضمن آشنايي و كسب اطلاعات راجع به تصميمات و عملكردهاي آن نهاد، ميتوانند نظر پيشنهادي يا اعتراض خود را اعلام نمايند. (Norris, 2000, p.3) براي كسب اطلاع راجع به نهادهاي حاضر، ميتوان به نشاني اينترنتي (Gov- ernments on the www) مراجعه كرد.
به گفته پيپانوريس، در ژوئن سال 2000 ميلادي، 14 هزار نهاد دولتي در محيط آن لاين حضور داشتهاند و در رأس آنها، نهادهاي حكومتي آمريكاي شمالي و اروپاي غربي بوده و پس از آنها، كشورهاي اسكانديناوي و خاورميانه بودهاند. (Ibid, p.7) در بريتانيا، اطلاعات مربوط به خدمات حكومت از طريق نظامهاي اطلاعرساني الكترونيكي، كامپيوترهاي خانگي و تلويزيونهاي دوسويه ارايه ميشود. اخيراً، توني بلر، نخستوزير (سابق) بريتانيا تلاش كرده كه از طريق برنامههاي اينترنتي با مردم رابطه برقرار كند و با ايجاد وبسايت www.uk.gov سعي كرده بخشي از دستاوردهاي حكومت خود را به اطلاع مخاطبان برساند، به طوري كه در يك هفته، بيش از 4000 نفر به وبسايت وي مراجعه كردند. (Tumber, 2001, p.23)
سايتهاي انتخاباتي در اينترنت، منبع ديگر اطلاعرساني به مخاطبان است. در ايالات متحده، شبكه دموكراسي democracy.net اطلاعاتي در مورد كانديداها، برنامهها، سخنرانيها، بيانيهها و مشخصات زندگينامه آنان، به مخاطبان عرضه ميكنند. از طريق اين شبكه، افراد ميتوانند در مناظرات كانديداها شركت كنند، سوالاتي بپرسند و از ماهيت برنامههاي سياسي آنان، مطلع شوند. (Docter, 1999, p. 227)
ايالات متحده و بريتانيا و اروپاي غربي، شبكه اجتماعي اينترنتي شكل دادهاند. اين شبكهها، طيف گوناگوني از دادهها و اطلاعات سياسي و اجتماعي را ارايه ميدهند و در تلاشند كه با برقراري ارتباط دوسويه با شهروندان و معرفي اطلاعات به آنها، دموكراسي در سطح محلي را ارتقاء بخشند (Locke. 1999, pp.111- 112) براي كسب اطلاعات در اين زمينه، ميتوان به نشاني اينترنتي Communication. Online مراجعه كرد. يكي از اين وبسايتها www.communities.org.uk است، كه فهرستي از حدود 40 شبكه اجتماعي در بريتانيا را معرفي ميكند و حدود 250 هزار صفحه اطلاعات دارد. (Ibid. 215)
رسانههاي نوين ارتباطي، كانالها و ابزار سياسي مهمي براي شناخت و آگاهي سياسي، هوشيارسازي، فهم و جهتدهي شهروندان، نيروها و گروههاي سياسي و اجتماعي هستند. سيلاب اطلاعاتي – كه توسط رسانههاي نوين، با برد جهاني به راه افتاده- به تدريج، تمامي جوامع را در خود غرق ميكند و آنان را در مسايل سياسي و اجتماعي درگير خواهد ساخت. رسانههاي خبري، ماهوارهيي و اينترنتي، لحظه به لحظه از رويدادهاي سياسي و اجتماعي گزارش ميدهند.
اينترنت، ميزبان روزنامههاي مستقل، مجلات، راديوها و به طور كلي رسانههاي خبري ا ست. به گفته پيپانوريس، تا ژوئن 1993، روزانه حدود 20 روزنامه در محيط online حضور داشته و اين رقم در سال 1996، به 100 روزنامه رسيده و در حال حاضر، ياهو (yahoo) ميزبان 6600 روزنامه، 2500 مجله و 8500 ايستگاه راديويي و 538 ايستگاه تلويزيوني است (Norris, 2001, chap. 9, p.5)
ماهوارهها و اينترنت، از پتانسيل آموزشي بالا برخوردارند. اين رسانهها، شهروندان را در ارتباط با احزاب و تشكلات مدني، وقايع سياسي، حقوق و وظايف شهروندي و مسووليتهاي حكومت در برابر مردم؛ آموزش ميدهند و مطلع ميسازند. همچنين، رسانههاي نوين دوسويه با برگذاري گردهماييها و بحثهاي سياسي و اجتماعي به صورت الكترونيكي در اينترنت يا از طريق ماهوارهها، ميتوانند شهروندان را با عمق مسايل سياسي و اجتماعي بيشتر آگاه سازند (barber, 1998, p.582) مخاطب، با مشاهده مناظرات تلويزيوني و اينترنتي و تبادل عقايد سياسي و اجتماعي، پيرامون موضوعات مختلف آگاه ميشوند. مطالعات نشان ميدهد كه آموزش مدني تأثير زيادي بر افزايش اطلاعات سياسي و قابليتهاي مدني و ارتباطي شهروندان دارد. (Finkel, 2000, p. 1852) گراسمن، معتقد است كه فناوريهاي ارتباطي از توان بالايي در پرورش شهروند آگاه به حقوق شهروندي خويش و علاقهمندسازي وي به مشاركت برخوردارند. (Oblack, 2003, p.7) شهروند فعال، بايد مجهز به مهارتهاي سياسي و ارتباطي و شناخت سياسي بالا باشد.
با ظهور و گسترش فناوريهاي نوين، بازنگري جديد در فرضهاي راجع به ماهيت ارتباطي سياسي و مخاطبان، ضرورت يافته است. تنوع رسانهها و كانالهاي ارتباطي و آگاهي فزاينده مردم در عصر جديد، باعث شده كه فرضهاي پيشين- مبني بر نقش انفعالي مخاطبان در مقابل پيامهاي رسانهها و فعالان سياسي (بويژه مخاطبان آگاه)- بياعتبار گردد. در عصر جديد، اغفال افكار عمومي، بويژه افراد تحصيلكرده و آگاه، بسيار دشوار است، افزون بر آن، رسانههاي نوين، با حجم وسيع اطلاعات، مجهز به آگاهسازي فزاينده مخاطبان ميگردند. لازم به ذكر است كه مخاطب در عصر جديد، حق انتخاب بيشتري دارد و اخبار، كانالهاي تلويزيوني و وبسايتهاي دلخواه خود را انتخاب ميكند. همچنين، لازم به يادآوري است كه در عصر جديد، نخبگان جديد فكري و مستقل از قدرت سياسي، نضج گرفته و گسترش يافتهاند و اين نخبگان با برخورداري از اطلاعات سياسي گسترده و آشنايي بيشتر با اهداف و ماهيت واقعي گروهها و نهادهاي مدني داخلي و جهاني و ماهيت واقعي پيامهاي سياسي؛ نقش عمدهيي در پالايش و نظارت بر اطلاعات و پيامها ميتوانند ايفا كنند و ميتوانند رهبري افكار و مخاطبان را بر عهده گيرند. اين نخبگان، از توانايي بالايي در جهت به چالش طلبيدن ملاحظات نخبگان قدرت و تأثيرگذاري بر پويشهاي دموكراتيك برخوردارند. (Coombs, 1998, pp. 203- 209)
بازتاب اخبار و رويدادهاي مربوط به نقض حقوق بشر، شكنجه و سركوب فعالان سياسي، منتقدان و مخالفان به دست رژيمهاي اقتدارگرا، نيمه دموكراتيك و حتا دموكراتيك، از راه رسانههاي تازه ارتباطي، نقش موثري در افزايش آگاهي سياسي مخاطبان دارد. همچنين، تفاسير، تحليلها و گزارشهاي سياسي رسانههاي نوين در ارتباط با وقايع، بحرانهاي سياسي و اجتماعي جهاني و كشورها، رقابت سياسي قدرتها، جنگ قدرتها در داخل كشورها، فساد سياسي و اقتصادي و مواردي از اين قبيل؛ اطلاعات سياسي شهروندان را تا حد زيادي در كوتاه مدت افزايش ميدهد.
امروزه، خبرگزاريهاي جهاني، اخبار سياسي و اجتماعي را به زبانهاي زنده دنيا پخش ميكنند و نقطه نظرات انتقادي گروهها واحزاب سياسي كشورها، سازمانهاي جهاني و جنبشهاي اجتماعي جهاني را در سطح گسترده منعكس ميسازد. شمار ماهوارههاي جهاني بيشتر شده و مديران اين ماهوارهها، برخي از كانالهاي ماهوارهيي را به پخش برنامه به برخي زبانهاي زنده دنيا اختصاص دادهاند، براي مثال، در حال حاضر، 8 كانال ماهوارهيي، بخشي از برنامههاي خود را به زبان فارسي پخش ميكنند.
مهمتر از همه، اينترنت به عنوان شبكه جهاني، از قابليتهاي بسيار بالايي برخوردار است. گروههاي سياسي منتقد و فعالان سياسي، ميتوانند وبسايتهاي سياسي ايجاد كنند و تحليل و انتقاد خويش را نسبت به اوضاع سياسي، عملكرد مسوولان، عدم مقبوليت حكومت، شكنجهها، فساد سياسي و اقتصادي، سركوبهاي سياسي، بيتوجهي به حقوق سياسي و اجتماعي شهروندان، ناكارآمديهاي نظام سياسي و تحليل ماهيت حكومتها را به مخاطبان خود انتقال دهند و از اين رهگذر، اطلاعات و دانش سياسي آنها را به طور كيفي و كمي ارتقا دهند.
پوشش وسيع خبري، تصويري و تحليل اعتراضات سياسي؛ نقش بسيار موثري در افزايش اطلاعات و آگاهي سياسي مخاطبان دارد. از يك سو، مخاطبان به علل اعتراض پي ميبرند و از سوي ديگر، با كانالهاي بيان اعتراض سياسي آشنا شده، نسبت به حقوق سياسي و اجتماعي خويش، باخبر ميشوند. به گفته مجيد تهرانيان، «فناوريهاي نوين، از قابليت بالايي براي آگاهسازي و بسيج نيروهاي سياسي به حاشيه رانده شده، برخوردارند» (Tehranian, 1998, p. 201)
امروزه، نقش فناوريهاي اطلاعاتي، در آموزش، گسترش نمادها و ارزشهاي سياسي، بسيار قابل توجه است. قدرت رسانهها، عموماً نمادين و اقناعي است، يعني، اين قابليت را دارند كه با استدلالهاي عقلاني و منطقي، ذهن مخاطب را تحت تأثير قرار دهند. قدرت نمادين يا فرهنگي در ارتباط با توليد، انتقال و اشاعه اشكال نمادين، به كار ميرود. نمادها، در تنظيم روابط اجتماعي و سياسي تأثير گذارند و با تغيير نمادها، ساخت اجتماعي و روابط اجتماعي نيز متحول ميشود. پيپا نوريس معتقد است، فناوريهاي جديد ارتباطي، بيشتر از همه، به تغييرات ارزشي و مشاركت جوانترين افراد تحصيلكرده، منجر خواهد شد. (Norris, 2001, chap.10, pp. 1- 2)
فناوريهاي ارتباطي، ميتوانند در سياسي شدن يا بيدارسازي هويتهاي خفته تأثير گذار باشند. اين فناوريها، ميتوانند در دسترسي انسانها به منابع مختلف هويتي (زبان، نژاد، مذهب، شغل، فرهنگ و …)، ترديد در منابع هويتي سابق و شكلگيري هويتهاي جديد، تأثيرگذار باشند.
فناوريهاي ارتباطي، در معرض جنبشهاي اجتماعي جديد (جنبشهاي خلع سلاح،
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 207]
-
گوناگون
پربازدیدترینها