واضح آرشیو وب فارسی:شبكه خبر دانشجو: راه درست چيست؟ آدرس بازار آهنگرها
وبلاگ « عقل سرخ» - مهدي محمدي
وبلاگ « عقل سرخ» - مهدي محمدي
«دوستان» به اين دليل كه داده هاي واقعي براي قضاوت در مورد ديگران در اختيار ندارند يا دارند ولي قادر به تحليل صحيح آنها نيستند، نسبت به «دوستان» خود دچار سوء تفاهم و بدگمان مي شوند، در اثر جابجايي ذهني و گاه عملي مرزهاي ارزشي، دشمن به جاي دوست مي نشيند، «تدبير دوست» با «نقشه دشمن» در مي آميزد و تشخيص آنها از هم دشوار مي شود، معيارهاي داوري و قضاوت از مصالح ملي و ارزش هاي اصولي به جانب حب و بغض ها و تمايلات شخصي ميل مي كند، لابيست ها و واسطه ها بازيگردان مي شوند و با خبر آوردن و خبر بردن «بزرگان» را به انفعال مي كشانند و نهايتاً بازي چنان پيچ مي خورد كه «ضرر مسلم»، «منفعت محض» پنداشته مي شود و همه چيز به «فاجعه» ختم مي شود. فاجعه فقط اين نيست كه دشمن دوباره به صحنه بازگردد- كه چنين اتفاقي هرگز رخ نخواهد داد- همين مقدار هم كه سرمايه هاي گرانقيمت اعتماد و برادري بسوزد و آنچه دشمن بايد سال هاي طولاني زحمت مي كشيد تا بدان دست يابد دو دستي به آن هبه شود، فاجعه است؛ «خود فاجعه»!
از يك نگاه اصولي، براي دلسوزان كشور و آنها كه ما رفتارشان را برخود حجت مي دانيم، هيچ اولويتي مهم تر و فوري تر از «تداوم گفتمان اصولگرايي» در عرصه مديريت كشور نيست. گفتماني كه اگر آن را به اجزاء سازنده اش تجزيه كنيم «مردمي بودن»، «كاري بودن» و «انقلابي بودن» 3 ركن اصلي سازنده آن است. تداوم اين گفتمان هم امكانپذير نيست الا اينكه «به اندازه كافي» سرمايه اجتماعي پاي كار آن آورده شود و مردم خود متقاضي حفظ آن باشند. وقتي درباره يك گفتمان سخن گفته مي شود معلوم است- و بي نياز از تذكر- كه ادعاي «خلوص» بي معناست و نماينده اين گفتمان نه فقط مي تواند بلكه حتماً اشتباهات گاه بزرگ مرتكب مي شود، ولي اشتباهات او در حدي نيست كه اصول بنيادين گفتمان را مخدوش كند يا بتوان در پاي بندي او به آن اصول ترديد كرد. از همين نكته كه ادعاي خلوص بي معناست مي توان نتيجه گرفت پس «دفاع مطلق» هم استراتژي صحيحي نيست و بايد به جاي آن براي «دفاع معقول» تلاش كرد. همه تلاش دشمن و ايادي داخلي آن - كه حالا ديگر حتي پيوندهاي خود را تكذيب هم نمي كنند- در شرايط كنوني اين است كه مجموعه رفتار اصولگرايان و خصوصاً دولت در 3 سال و چند ماه گذشته را فاقد عقلانيت، غيرقابل دفاع و يكسره ضرر جلوه دهد و همين جاست كه نبايد بازي خورد و مرزها را در جاي درست تعريف كرد. آيا مجموعه آنچه پس از سال 84 رخ داده يكسره درست است و بايد از نمث و ثمين آن دفاع كرد؟
پاسخ: نه، آيا مجموعه رفتارهاي دولت و اصولگرايان اولا در قياس با مجموعه رفتارهاي نادرست آنها و ثانياً در قياس با كارنامه گذشتگان معقول و قابل دفاع است؟ پاسخ:قطعاً و صددرصد، اين جملات از مرتبه بديهيات فراتر نمي رود اما در فضاي سياسي امروز ما محتاج يادآوري و تذكر پي درپي است تا مبادا روزي برسد كه ببينيم نان خود را در سفره ديگران گذاشته و مي خوريم؛ ديگراني كه به وقت نياز و تنگنا مي ايستند و به مرگ تدريجي ما مي خندند.
در اين يكي دوماه گذشته بسياري دوستان به اين پرسش كشيده شده اند كه راه صحيح كدام است؟ ظاهراً آدرس هاي غلطي هم به جبهه دشمن رفته و برخي از آنها به اين توهم افتاده اند كه در صورت حضور در صحنه حتي از حمايت و تاييد اصولگرايان بهره مند خواهند بود. كار به جايي رسيده كه محمد خاتمي هم علنا مي گويد در راي اصولگرايان طمع كرده است. اين فضا، يعني درز كردن آن آدرس هاي غلط- كه طبعاً بايد انديشيد از كجا و چگونه بيرون رفته- و بعد شور و شادماني اغيار در اين حد، مستقيماً به اين معناست كه آن سوال پاسخ درست خود را دريافت نكرده است. جالب است كه توجه كنيم اصولگرايان براي يافتن پاسخ درست يك چراغ راهنماي فوق العاده نوراني و روشنگر در اختيار دارند و آن وضوحي است كه در فرمايشات رهبري درباره «نقشه راه آينده» وجود دارد. مجموعه اين فرمايشات «نقد» را مجاز مي داند و «تخريب» را ناروا، مطابق آن عليه دولت مشفقانه حرف مي توان زد اما بي بند وباري موجب خشم حضرت باري است و خلاصه اين مجموعه كه بر سر كار است طلاست اما نه با عيار 24 بلكه با مرتبه اي پايين تر؛ اگرچه طلا همچنان طلاست و روا نيست كه با مس و قلع و بلكه حلبي معاوضه شود. آنچه بايد از آن ترسيد و هدف پيچيده كردن فضا توسط دشمن هم جز اين نيست اين است كه لابلاي چانه زني بر سرعيار و قيمت طلا نگاه ها و قدم ها اسير شلوغي و «بي بند و باري» به جانب بازار آهنگرها منحرف شود و ناگاه ببيني كسي بانگ برآورده است كه: «سود كردم»! تكه اي آهن پاره در دستش و طلايي كه به غارت رفته و برنخواهد گشت.
برخلاف آنچه ظاهراً ممكن است به نظر برسد، به هيچ وجه پاي احساسات در ميان نيست و اين قلم اساساً به شهادت همه آنچه تا به حال نوشته استدلال را بر هرچيز ديگري ارجح مي داند.موضوع بسيار روشن است. دشمني خطرناك و مدعي، دندان تيز كرده و به طمع افتاده، قصد و اراده بازگشت به همان جايگاهي را دارد كه چندي قبل مردم يكدل و يكزبان به سبب انبوه ناملايمات از آن اخراجش كردند و حالا كساني در انديشه اند كه اين دشمن كينه توز را در جامعه دوست و «منجي» به دوستان قالب كنند تا شايد جبهه مخالفان وضع موجود عليه خودي هايي كه ولو گاه ندانم كاري و بداخلاقي كنند، در دشمني با دشمن كم نگذاشته اند تكميل شود. كدام سوي اين معادله بايد ايستاد؟ ظاهراً جواب آسان است اما ترجمه اين جواب آسان از تئوري به عرصه عمل سياسي مجاهدتي با نفس و گذشتن از برخي خاطره هاي بد مي خواهد كه بايد براي حصول آن از خداوند توفيق خواست.
نقشه دشمن اين بار بسيار خطرناك تر و حساب شده تر از قبل است. به جرئت مي توان ادعا كرد دشمن خارجي و دنباله هاي داخلي آن در عداوت با رهبري و دولت مورد حمايت آن و به عبارت ديگر براي مسدود كردن باب خدمت رساني سالم و بي منت به مردم نقشه هايي تو در تو كشيده اند كه تا به حال حتي اندكي از آن هم مورد بحث كافي قرار نگرفته است. انتخابات فرصتي مغتنم است كه ابعاد اين بازي طراحي شده در خارج و نحوه بازيگري برخي مدعيان در دل آن بهتر تشريح شود و اين ضرورتي است كه حتماً عملي خواهد شد. براي اين كار عجله اي نيست و زمانش خواهد رسيد. فعلاً مهم اين است كه مرزها مخدوش نشود و هركسي همان جا بايستد كه اصول و ارزش ها اقتضا مي كند. هزينه هاي حضور-حتي حضور اشتباهي- در جبهه دشمن به روز مبادا سنگين تر از حد طاقت نازكدلان خواهد بود.
/انتهاي پيام/
دوشنبه 27 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبكه خبر دانشجو]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 166]