واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: ريشه هاي اختلاف ميان فتح و حماس
اختلاف ميان دو جنبش فتح وحماس را مي توان در دو محور اصلي خلاصه كرد:
1- اختلافات تاريخي: اختلاف ميان دو جنبش خيلي زود آغاز شد. جنبش فتح در سال 1957 در قاهره و در ميان محافل دانشجويي به دست ياسر عرفات بنيان نهاده شد و پس از آن نيز كانون فعاليت هاي جنبش به كويت منتقل گرديد. فتح از جوانان فلسطيني مي خواست كه ضمن اعتماد به نفس، زمام امور آزادسازي اراضي اشغالي را به دست گيرند و اين درحالي بود كه جريان قومگرايي كه رهبري آن را جمال عبدالناصر برعهده داشت، بر وحدت جهان عرب جهت آزادسازي اراضي اشغالي تأكيد مي كرد.
ضمنا در برهه شكل گيري جنبش فتح جريان اسلامگرا نيز بر تشكيل خلافت اسلامي تأكيد مي كرد و آن را زمينه ساز جهاد و تلاش براي آزادسازي فلسطين مي دانست. البته هدف هر سه گروه در اين مرحله تنها آزادسازي اراضي اشغالي 48 بود.
جنبش فتح در هنگام شكل گيري از نيروهاي جوان، فعال و سازمان يافته اخوان المسلمين استفاده مي كرد كه از جمله اين نيروها مي توان به عبدالفتاح حمود، محمود يوسف نجار، رفيق نتشه، سليم زعنوان، يوسف عميره، محمد غنيم و خليل وزير از جوانان عضو گروه اخوان اشاره كرد كه براي جهاد با صهيونيست ها راهي فلسطين شده بود.
با شكل گيري گروه اخوان المسلمين نوار غزه در سال 1960 و آگاهي گروه اخوان المسلمين اردن (در كرانه باختري و خاوري رود اردن) از تلاش گسترده فتح براي به خدمت گرفتن و جذب جوانان عضو اين گروه اختلاف ميان دو طرف آغاز شد يعني اينكه افراد يا بايد شيوه جماعت اخوان المسلمين را دنبال مي كردند يا آنكه راه فتح را پيش مي گرفتند و اين اولين مرحله برخورد ميان دو طرف بود.
با امضاي توافق نامه ميان جنبش فتح و اخوان المسلمين در سال 1968 جهت احداث پايگاه هاي نظامي موسوم به «الشيوخ» در شمال اردن و مقابله با اشغالگران صهيونيستي روابط ميان دو طرف شكل طبيعي به خود گرفت؛ البته در اين ميان، اخوان المسلمين معتقد بود كه پيشينه اش در زمينه فعاليت هاي جهادي عليه رژيم صهيونيستي بيش از فتح است و اين فعاليت ها را در سال 1948 و به رهبري افرادي همچون كامل الشريف، معروف الحضري و ديگران آغاز كرده است. از سوي ديگر، جنبش فتح نيز به خاطر شليك اولين گلوله در دسامبر سال 1965 خود را پيشگام مبارزه عليه صهيونيست ها مي دانست و مدعي بود كه پيشينه اش در عرصه رويارويي با دشمن بيش از اخوان المسلمين است.
با آغاز انتفاضه اول در تاريخ 1987.12.8، اعضاي اخوان المسلمين در نوار غزه و كرانه باختري به خيابان هاي ريختند و دست به كار مبارزه با دشمن صهيونيستي شدند. انتفاضه اول مردم فلسطين پيش از آنكه به نام انتفاضه سنگ مشهور شود، به نام انتفاضه مساجد شناخته مي شد؛ زيرا آغاز اين حركت از مساجد بود.
در تاريخ 1988.1.14 فتح و ديگر گروه هاي وابسته به سازمان آزاديبخش فلسطين به كاروان انتفاضه اول پيوستند و حال آنكه جنبش مقاومت اسلامي فلسطين «حماس» در تاريخ 1987.12.14 يعني يك ماه پيش از حضور فتح و گروه هاي يادشده در كاروان انتفاضه، فعاليت خود در اين عرصه را آغاز كرد: البته اين نكته را نبايد از ياد برد كه به خاطر اختلاف ديدگاه ميان دو جنبش فتح و حماس، امكان ايجاد رهبري يكپارچه وجود نداشت، زيرا در وضعيتي كه جنبش حماس در اساسنامه خود بر بيرون راندن اشغالگران از تمامي اراضي فلسطيني تأكيد مي كرد، جنبش فتح و همپيمانانش- با پذيرش قطعنامه 242 شوراي امنيت سازمان ملل متحد، حضور در كنفرانس صلح مادريد و امضاي توافق نامه اسلو- اين ايده را رد و تنها بر آزادسازي اراضي اشغالي 1967 تأكيد مي نمودند.
از همان آغاز شكل گيري جنبش حماس، فتح تلاش هاي فراواني را براي نابودي اين جنبش صورت داد كه آغاز آن به ژوئيه سال 1992 بازمي گردد. فتح در راستاي تحقق هدف خود در نابودي جنبش مبارز حماس در نوامبر سال 1994 كشتار مسجد فلسطين را به راه انداخت و در سيكل زماني ميان سال هاي 1996 تا 2000 دست به بازداشت گسترده اعضاي حماس زد و در زمينه ترور مبارزاني همچون محي الدين شريف و عماد عوض الله و نيز بازداشت چهره هايي همچون عبدالعزيز رنتيسي، ابراهيم مقادمه، ابوهنود و جمال منصور با صهيونيست ها همكاري كرد.
تحولات فوق نقش مهمي را در گسترش دايره اختلاف ميان فتح و حماس داشت و وقتي حماس در انتخابات مجلس قانونگذاري فلسطين در 2006.1.25 حائز اكثريت آرا شد، فتح و گروه هاي عضو سازمان آزاديبخش فلسطين از مشاركت در كابينه سر باز زدند و به دنبال آن، جنبش فتح توسط بازوي اجرايي خود يعني تشكيلات خودگردان به سنگ اندازي در مسير فعاليت دولت هنيه مبادرت ورزيد كه البته اين سنگ اندازي در محاصره، تحريك افراد عليه دولت، به راه انداختن اعتصابات و همكاري با كيت دايتون (ژنرال آمريكايي مجري طرح
هرج و مرج هدفمند در فلسطين) براي نابودي حماس در نوار غزه نمود مي يافت. ضمنا در تحقق اين هدف مصر، اتحاديه اروپا، ايالات متحده و رژيم صهيونيستي نيز فتح را ياري كردند.
2- اختلافات سياسي: يكي ديگر از عواملي كه باعث ايجاد شكاف عميق ميان جنبش فتح و حماس شده، اختلاف ديدگاه هاي سياسي اين دو است. جنبش فتح به رياست محمود عباس ضمن مخالفت با مقاومت مسلحانه، موشك هاي دست ساز گروه هاي مبارز فلسطيني را به باد سخره مي گيرد و وارد مذاكرات پايان ناپذير و بي نتيجه در مورد قدس، مسئله بازگشت آوارگان و شهرك هاي صهيونيست نشين موجود در كرانه باختري و قدس مي شود و در مقابل ساخت ديوار نژادپرستانه حائل و عدم اجراي حكم صادره از سوي دادگاه بين المللي لاهه در مورد اين ديوار سكوت مي كند و مصر را براي انتقال نيروهايش به داخل نوار غزه و پايان دادن به موجوديت دولت قانوني فلسطين ترغيب مي كند و از سوي ديگر، تمام تلاش خود را براي نابودي حماس در كرانه باختري به كار مي بندد و در اين خصوص با اشغالگران صهيونيستي نيز همكاري مي كند؛ البته جنبش فتح براي تحقق اهدافش از حمايت هاي مالي اتحاديه اروپا و برخي كشورهاي عربي نيز برخوردار است و حال آنكه جنبش مبارز حماس- برخلاف فتح- بر موضع خود درخصوص آزادي كامل فلسطين و قدس شريف، بازگشت آوارگان، مبارزه مسلحانه با دشمن صهيونيستي، مخالفت با به رسميت شناختن اسرائيل و رد توافق نامه هاي به امضا رسيده ميان ساف و اشغالگران قدس كه حقوق ملي فلسطينيان در آن تضييع شده است، پافشاري مي كند.
ضمناجنبش حماس آمادگي خود را براي به رسميت شناختن سازمان آزاديبخش فلسطين- البته بعد از بازسازي اين سازمان براساس اصول دموكراتيك- اعلام و تأكيد كرد كه بايد براي اين منظور انتخابات سالم و شفافي در داخل و خارج كشور برگزار شود تا از اين طريق يك شوراي ملي فلسطيني با اراده آزاد و مستقل شكل گيرد، روحي جديد در كالبد ساف و موسسات وابسته اش دميده شود و سازمان از وضعيت كنوني خود رهايي يابد، وضعيتي كه ابومازن در مذاكرات و مانورهاي سياسي خود از آن استفاده مي كند.
مركز اطلاع رساني فلسطين
دوشنبه 27 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 86]