محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828766329
استراتژي نفوذ اسرائيل در قاره سياه
واضح آرشیو وب فارسی:هموطن سلام: استراتژي نفوذ اسرائيل در قاره سياه
نگاهي به تاريخچه نفوذ اسرائيل در قاره آفريقا با هدف سلطه به كشورهاي اين قاره
قسمت پاياني
گردآورنده : فرهاد سلطاني
روابط اسرائيل با گروههاي ويژه آفريقايي
يكي از مشخصه هاي سياست اسرائيل در قاره آفريقا تعامل با گروههاي مشخص آفريقايي است . اين تعامل فراتر از تعامل موقتي است كه با سازمانهاي دولتي آفريقايي و گروههايي كه داراي وزن سياسي هستند انجام مي دهد. اسرائيل به اين گروهها در صورتيكه در داخل قدرت حاكمه بوده و پايگاهي داشته باشند و در تحكيم و تعميق روابط با اسرائيل موثر باشند كمك مي كند. همچنين به گروههاي خارج از قدرت سياسي براي ايجاد آشوب درگيري و بي ثباتي در كشورهاي دشمن اسرائيل نيز كمك مي كند. در همين راستا اسرائيل از اهميت پيوند فكري بين سنت هاي صهيونيستي و سنت هاي اين گروهها بي توجه نبوده است . مثالهاي فراواني در اين باره وجود دارد. مثلا ادامه كمك اسرائيل به قبيله « دينكا » در جنوب سودان براي ايجاد آشوب و ناامني در اين منطقه بوده است . همچنين ايجاد بدبيني بين اعراب و آفريقايي ها به شكلي كه مانع ايفاي نقش سودان در جهان عرب و اسلام و حتي آفريقا گردد چرا كه سودان نمونه زندگي مسالمت آميز قبايل عرب و آفريقايي در جهان عرب و آفريقا محسوب مي آيد.
در همين رابطه « مئير يوحاس » سفير اسرائيل در زئير و شخصيت معروف موساد كه از سال 1990 (1369 ) ماموريت رابطه با « جان گارانگ » رهبر شورشيان جنوب سودان را به عهده داشت اعلان كرد كه اسرائيل بدون هيچگونه حد و مرزي از رويكردهاي ملي گرايي ساكنين جنوب سودان حمايت مي كند; آنچنان كه رهبران اسرائيل رويكرد نژادپرستانه جنبش شورشيان جنوب سودان مبني بر جدايي از سودان را تشويق تبليغ و حمايت مي نمايند.
كمكهاي اسرائيل به شورشيان جنوب سودان از اواخر سال 1990 ميلادي (1369 ) شروع شد . در اين مقطع سازمان هاي اسرائيلي افزايش كمكهاي لجستيكي و نظامي به شورشيان را مورد توجه قرار دادند كه در نتيجه ارسال اسلحه به گارانگ از طريق اتيوپي و كنيا افزايش يافت . اين كمك ها شامل سلاحهاي سنگين ضدتانك موشكهاي تاو و توپهاي ضدهواپيما از نوع فولكان و توپهاي سنگين به علاوه افزايش شمار مستشاران اسرائيلي و نيز افزايش پذيرش نيروهاي ارتش گارانگ در اسرائيل جهت آموزش نظامي بود. همچنين در چنين اوضاع و احوالي اسرائيل بر تقويت تعاملش با گروههائي از قبيله « امهرا » در اتيوپي مبادرت كرد زيرا اين قبيله بر ساير گروهها كه اكثر آنان مسلمان مي باشند تسلط داشت و اسرائيل با هدف تقويت حضورش در منطقه رود نيل و ورودي درياي سرخ از قبيله امهرا حمايت مي كند. اسرائيل براي تقويت روابطش با گروه « امهرا » از بعد ايدئولوژيك نيز بهره برداري مي نمايد زيرا اين گروه معتقد است منسوب به خاندان حضرت سليمان است و رهبران اين گروه خودشان را « رهبران اسرائيل » مي نامند.
در نيجريه اسرائيل به كمك قبيله « ايبو » كه در منطقه شرقي نيجريه ساكن هستند براي مقابله با منطقه شمالي كه مسلط بر قدرت مركزي و اكثرا مسلمان مي باشند كمك مي نمايد تا جائيكه موضوع تا مرز اعلان استقلال منطقه شرقي تحت نام جمهوري « بيافرا » در سال 1967 ميلادي (1346 ) رسيد و اسرائيل نيز آن جمهوري را به ادعاي اينكه جمعيت « ايبو » مليت خاصي را تشكيل مي دهند به رسميت شناخت . علاوه بر اين دستگاه تبليغاتي اسرائيل جماعت ايبو را يهود آفريقايي اعلام نمود.
در جنوب آفريقا فرآيند پيوند ايدئولوژي بين صهيونيسم و ملت سفيد پوست آفريقايي در تقويت روابط بين اسرائيل و جنوب آفريقا ثمربخش بود بطوريكه سفيدهاي بوير (آفريقايي فعلي ) خودشان را فرزندان خدا مي دانند. اين گروه كه به رهبري « پتيررتيف » از دماغه اميدنيك در سال 1936 (1315 ) از حكومت بريتانيا فرار مي نمايند بين خارج شدن خودشان از دماغه اميدنيك و خارج شدن بني اسرائيل از مصر پيوند زده و مقايسه مي نمايند.. آنان معتقدند همانطور كه يهود به رهبري موسي عليه السلام از دست فرعون نجات پيدا كرد آنان نيز از دست حكومت بريتانيا كه از نظر اين گروه فرعون زمان بوده است نجات يافته و كشورهائي كه به آن سرزمين هجرت كرده اند « سرزمين موعود » ناميده شده و خودشان را « ملت برگزيده خداوند » مي نامند.
هم اكنون شبكه هاي متنوع و فعالي وجود دارند كه روابط بين اسرائيل و آفريقاي جنوبي را در ابعاد سياسي اقتصادي فرهنگي بازرگاني ديپلماسي نظامي به هم پيوند داده و سامان مي دهند.
اسرائيل و بهره گيري از منازعات منطقه اي
رژيم صهيونيستي براي ايجاد ترس از نفوذ جنبش هاي عربي ـ اسلامي در آفريقا با اين بهانه كه امنيت و ثبات آبهاي خود را در معرض تهديد مي بيند از موضوع تنش بين كشورهاي اطراف آب هاي رود نيل سواستفاده مي كند . اتيوپي كه بر حدود 80 درصد از آبهاي رود نيل مسلط است خطري بالقوه براي كشورهاي حوزه رود نيل بخصوص سودان و مصر كه در پايين دستي سرچشمه نيل قرار دارند بحساب مي آيد. مسئله حياتي آب كشورهاي حوزه سرچشمه نيل را بخود مشغول داشته و به آن توجه دارند. مصر مي كوشد تا حق تاريخي خود از آبهاي نيل را تضمين نمايد.
دغدغه خاطر مصر نسبت به سهمش از آب نيل در سالهاي اخير رو به فزوني است زيرا سياست توسعه كشاورزي و صنعتي كشورهاي سرچشمه نيل كه به صنعتي كردن كشورهاي خود رويكرد دارند و سدهايي كه بر روي درياچه ها و نيز سرشاخه هاي نيل بنا كردند باعث تهديد و كاهش سهميه مصر و سودان مي گردد. كشورهاي حوزه درياچه هاي بزرگ همچون تانزانيا رواندا و بوروندي پروژه هاي متعددي براي آب رساني و توليد برق بر روي رودخانه « كاجرا » و بر روي درياچه « ويكتوريا » اجرا نموده اند. همچنين اتيوپي بر روي درياچه « تانا » و سرچشمه نيل « ازرق » سه پروژه براي آب رساني و توليد برق در دست اجرا دارد.
اين در حالي است كه پروژه هاي ديگري در اطراف اين رود از جمله تاسيس نيروگاه توليد برق بر روي درياچه « تانا » و ايجاد سد بر روي رودخانه « فيشا » براي كشاورزي نيشكر در حال اجرا است .
جامعه اروپا نيز پروژه هاي متعددي براي تامين آبرساني در منطقه اطراف درياچه « تانا » و براي توليد برق از درياچه اي كه در جنوب غرب اتيوپي قرار دارد در دست اجرا دارد . همينطور روسيه با ساختن سد كوچكي بر روي رودخانه « باو » براي آبرساني به 10 هزار هكتار از اراضي اقدام كرده است . در چنين وضعيتي وزير آب مصر تاكيد كرد كه موافقتنامه اي بين اسرائيل و اتيوپي براي ساخت سدي براي توليد برق منعقد گرديده است .
در سال 1996 ميلادي (1375 ) پارلمان اتيوپي لايحه اي را كه دولت براي ايجاد دو مخزن آب به آن تقديم كرده بود تصويب كرد كه مخزن اول بر روي نيل « ازرق » جهت استفاده براي كشاورزي و توليد نيروي برق و مخزن دوم بر روي رود « دايوسن » بود كه اين دو پروژه را بانك جهاني و ساير منابع بانكي سرمايه گذاري خواهند نمود.
جالب توجه است كه بانك جهاني براي سرمايه گذاري در اين دو پروژه هيچ شرطي داير بر اينكه اتيوپي رضايت ساير كشورهاي حوزه رود نيل را جلب كند قايل نشد. توافق بانك جهاني در اين زمينه با اتيوپي منافع دو كشور مصب و ريزش يعني مصر و سودان را در معرض خطر قرار مي دهد.
بنظر مي رسد اتيوپي بدون توجه به ساير كشورهاي حوزه رود نيل به شدت علاقه مند به تغيير وضعيت موجود است و تهديدي بالقوه بحساب مي آيد بطوريكه براي اين كشورها هيچگونه سهمي از آب رود نيل قائل نيست . از اين رو اتيوپي بين رژيمهاي سياسي اين كشورها اختلاف ايجاد مي كند.
بدون ترديد نقش رژيم صهيونيستي و سياست هايش نسب به آبهاي رود نيل و ارتباط مصر با اين سياست باعث برانگيخته شدن پيچيدگيها و حساسيتهاي زياد و كنشها و واكنشهاي سياسي در منطقه حوزه رود نيل شده است . بطوريكه انقلاب 1955 (1334 ) مصر را نمي توان آغاز مرحله نويني براي تحولات منطقه اي شمرد اما اين حركت را مي توان در تاريخ روابط سياسي كشورهاي يادشده با كشورهاي اطراف بخصوص اتيوپي دانست . هرچند كه اين اثرگذاري داراي جنبه هاي منفي بود بطوريكه مصر با اتخاذ تصميم قاطعانه مبني بر ساخت سد « عالي » بر روي نيل بدون مشورت با كشورهاي همسايه رود نيل و با امضاي قراردادي ميان قاهره و خارطوم در سال 1959 (1338 ) بارديگر باعث ترس و پيچيدگي اوضاع در كشورهاي منطقه گرديد . اين حركت اتيوپي را بر آن داشت تا مجموعه اي از اقدامات را جهت مقابله با آن سياست به عمل آورد كه در راس آن امضا موافقتنامه با واشنگتن بود كه به موجب آن ايالات متحده مي تواند تحقيقات كامل بر روي رود نيل در اتيوپي جهت ايجاد چندين سد براي كشاورزي و توليد برق انجام دهد. همچنين اتيوپي با پذيرش سركنسول اسرائيل در سال 1950 ميلادي (1329 ) روابطش را با رژيم صهيونيستي توسعه داد .
مناسبات دوجانبه اتيوپي با مصر تحت تاثير تصميمات اخير دو كشور قرار گرفته بود و اتيوپي از بحران آب به عنوان يك اهرم فشار استفاده مي كرد. با وجود آنكه ساخت سد در آن مقطع بر بهبود اقتصاد اتيوپي و پروژه هاي ناتمام صنعتي و اقتصادي اتيوپي بي تاثير بود اما به لحاظ سياسي و استراتژيك قابل توجه ارزيابي مي شد. اما وضع سودان متفاوت بود.
برخي از معترضين و تحليلگران سوداني بر موافقتنامه 1951 (1330 ) كه نحوه بهره گيري از آب رود نيل را براي كشورهاي مرتبط با آن مشخص كرده اشكالاتي وارد مي كردند و مشروعيت آن را زير سئوال مي بردند چرا كه معتقد بودند اين موافقتنامه در زمان حكومت نظامي سرلشكر « ابراهيم عبود » امضا شده و فاقد مشروعيت ملي مي باشد. همچنين ميزان سهم آب سودان و نيز غرامت مالي كه به جهت زير آب رفتن زمينهاي حاصلخيز و مرغوب سودان (اراضي حلفا) در نظر گرفته شده ناچيز و ناعادلانه است . ولي دولت مصر نسبت به اين موضوع دو موضوع و جهت گيري مطرح كرد.
موضع گيري اول : اين موضعگيري توسط بعضي از مسئولين وزارت خارجه مصر مطرح مي شد مبني بر اينكه مصر از حقوقش از آب هاي رود نيل به هيچ عنوان كوتاه نخواهد آمد و به معاهدات بين المللي پايبند است . با قطع نظر از موضع بقيه كشورهاي ذينفع كه خواستار تغيير اين معاهدات بودند (به اين دليل كه اين پيمانها و قراردادها در عصر استعماري منعقد شد بنابراين براي كشورهاي آفريقايي در حال حاضر تعهدآور و الزام آور نيست ). از مهمترين موافقت نامه اي كه حقوق مصر را در آبهاي رود نيل روشن مي سازد موافقت نامه هاي آبهاي رود نيل سال 1925 ـ (1304 ) و سال 1959 (1338 ) است كه بين مصر و سودان منعقد شد . اين موافقت نامه بر ضرورت مراعات كامل منافع آبي مصر و متضرر نشدن حقوق طبيعي مصر از آبهاي رود نيل صراحت دارد.
موضع گيري دوم : اين جهت گيري اصولا معتقد است كه رودخانه نيل زمين هاي مناسب و حاصل خيزي را براي كشورهاي پيراموني خود دربردارد و امكانات زيادي وجود دارد كه تاكنون از سوي اين كشورها مورد بهره برداري قرار نگرفته كه اين امكانات كفاف همه كشورها را مي نمايد. بنابراين دليلي براي اختلاف بين كشورها وجود ندارد.
براي اينكه اين همكاري صورت گيرد حتما بايد گفتمان داراي موضوعيت باشد و نيازهاي تمام طرفهاي ذينفع مورد توجه قرار گيرد. اين موضعگيري حقوق و سهم هر كشوري را براي تحقق توسعه در سرزمينش در زمان حال و آينده به رسميت مي شناسد مشروط بر اينكه به حقوق اساسي ساير كشورهاي حوزه رود نيل به خصوص دو كشوري كه در دهانه و ريزش رود نيل قرار دارند (مصر و سودان ) و هميشه از كمبود باران رنج مي برند آسيبي نرسد. اين موضعگيري همكاري در اجراي برنامه هاي رشد و توسعه را ميان كشورهاي حوزه رود نيل بجاي اختلافات و تنش مطرح مي سازد.
قابل توجه است كه اسرائيل با راه انداختن جنگ سرد در رابطه با رود نيل و با تشويق و تحريك كشورهاي حاشيه رود نيل در اين موضوع تاكيد مي كند كه مصر با استفاده بيش از حد از منابع آبي رود نيل و ارسال آن به صحراي سينا به ساير كشورهاي حوزه رود نيل ظلم مي كند.
علل رويكرد اسرائيل به سوي آفريقا
مجموعه مختلف از شاخص ها و علت ها كه وزن هر يك نسبت به ديگري متفاوت است وجود داشته و دارد چنانكه ممكن است اهميت هر يك از اين شاخص ها در مرحله اي نسبت به مرحله ديگر تفاوت پيدا كند ولي از مجموع آن ها مي توان به چند شاخصه براي رويكرد اسرائيل به سوي آفريقا اشاره نمود.
اقليت يهود در آفريقا : در صورتيكه شاخصها و اهداف رويكرد اسرائيل در رابطه با اقليتهاي يهودي آفريقا را مورد بررسي قرار دهيم ضروري است كه اهميت اين اقليت از دو بعد مورد تاكيد قرار گيرد . اول اين كه حدود 80 درصد از مجموع ساكنين سرزمين اشغالي فلسطين از مهاجرين آفريقا مي باشند (براساس آمار سال 1970 ) ممكن است گفته شود كه اهميت موضوعي اين مسئله از اهميت جمعيتي و عددي آن به مراتب بيشتر است زيرا در صورتي كه به اين موضوع توجه شود كه از سال 1948 تا سال 1967 بتدريج مهاجرت رو به افزايش نهاده است در طي اين سالها بطور مشخص نثبيت ساختار شهرك نشيني صهيونيستي در فلسطين براساس مفاهيم ايدئولوژيك صورت گرفته است .
و دوم اينكه اقليتهاي يهودي بطور نسبي در تعداد زيادي از كشورهاي آفريقايي بخصوص آفريقاي جنوبي اتيوپي زيمبابوه كنيا و زئير تاثير گذارند. و شكي نيست كه اهميت اين اقليتها از جهت اندازه و تاثيرگذاري در صورتيكه مورد توجه قرار گيرند به تعداد قبائل و ساير اقليتها از جايگاه ويژه اي در اين كشورها برخوردارند.
در اين خصوص « گلدماير » بر ردك مسئوليت اساسي اقليتهاي يهودي تاكيد كرده و مي افزايد : اسرائيل بايد جهت مقابله با كشورهاي عربي در داخل مرزهايش و نيز در صحنه بين المللي براي كشف راههاي جديدي كه آن را از نفوذ در محاصره تحميلي بر خود فائق آورد كوشش فوق العاده انجام دهد. چرا كه براي اسرائيل هم پيمان هاي صميمي و برادرانه در بين يهوديان جهان وجود دارد. طبيعي است كه از مسئوليت هاي مهم و اساسي براي هيئتهاي ديپلماتيك اسرائيلي در آفريقاي جنوبي عمل كردن به توسعه روابط بين اسرائيل و يهوديان آنجا مي باشد. در واقع مسئوليتي كه اسرائيل نسبت به اقليتهاي يهودي دارد و متقابلا وظايفي كه اقليت هاي يهودي نسبت به اسرائيل دارند كم نيست . بطور مثال نمايندگان ديپلماتيك اسرائيل در آفريقاي جنوبي بر جذب داوطلبان يهودي كه خدمت نظام وظيفه آنان پايان يافته اقدام مينمايند. به علاوه از طريق دستگاه صهيونيستي به ساماندهي جمع آوردن خيرات و ماليات بر درآمد مبادرت مي ورزند كه اين اقدام به خصوص در آفريقاي جنوبي صورت مي گيرد. به غير از تحركات و فعاليتهاي فوق هيئتهاي ديپلماتيك بازديد يهوديان آفريقاي جنوبي را از اسرائيل ترتيب مي دهند و كوشش مي نمايند كه ارتباط اين اقليتها با هيئت ديپلماتيك تثبيت تحكيم و توسعه يابد (تا اينكه هر يك از اين يهوديان نماينده روح حاكم بر اسرائيل و بازتاب دهنده دست آوردهاي آنان و مبين گويش هيئت ديپلماتيك باشند).
آنگونه كه « ليواشكول » اظهار داشت : آفريقايي هاي ساكن اسرائيل به جهت تعدد كشورهاي مبدا اين امكان را براي وزارت امور خارجه اسرائيل بوجود مي آورند تا درك بهتري نسبت به مشكلات و شرايط اين كشورها داشته باشد. همچنين دستگاه اطلاعاتي اسرائيل آمادگي پيدا مي كند تا به راحتي شخصيتهاي تاثيرگذار آفريقا را در كشورهاي آفريقايي براي بكار گرفتن در مسير اهداف اسرائيل شناسائي نمايند. جالب اينكه اين اقدام بازتابهاي متضاد و تند يهوديان ساير كشورهاي غيرآفريقايي را به همراه ندارد. ساكنين آفريقايي اسرائيل در حدي نيستند كه بر سياست خارجي اسرائيل در آفريقا تاثيرگذار باشند. يعني عامل اقليتهاي يهودي در قاره آفريقا حداقل داراي اهميتي برابر با ديگر قاره ها در سياست خارجي اسرائيل است ولي با اين همه عوامل و دلايل ديگري وجود دارد كه اهميت بيشتري به آفريقا داده شود. شايد در صدر آن عامل همگرائي جغرافيايي و در نتيجه برقراري روابط مستقيم و سريع با كشورهاي آفريقايي است و اين مزيت و عامل ثباتي است كه در حالت تساوي بين قاره آفريقا با ساير قاره ها وجود دارد يا دست كم آفريقا ازاين نظر با اهميت تلقي مي گردد.
همگرائي جغرافيائي : اعتراف به اهميت همگرائي جغرافيائي از نظر اسرائيل در توانمنديهاي شناخته شده يا تاثيرگذاريهاي نهان تجلي مي يابد. اهميت آفريقا از نظر اسرائيل در حد اقدامات ايستا تعريف نمي شود بلكه درآمدي براي حركتهاي گسترده ديگر موردنظر است كه بنيادهاي سياسي اسرائيل را از دو جنبه رقم ميزند.
1 ـ نيازهاي اقتصادي اسرائيل بخصوص بعد از آغاز برنامه هاي به شدت صنعتي كردن اسرائيل در سال 1955 ميلادي (1334 ) كه نيازهاي اسرائيل در زمينه بازار يا موادخام يا پالايش جلوگيري از تحريم اعراب تشديد گرديد.
2 ـ مقتضيات امنيت اسرائيل كه اين مسئله به صورت ويژه بعد از انقلاب يمن در سال 1962 (1341 ) ونقش مصر در آن انقلاب بطوريكه اهميت استراتژيك درياي سرخ كه ركن اساسي براي اسرائيل در آفريقاست مورد توجه قرار گرفت و بازتاب آن باعث تحكيم روابط بين اتيوپي و اسرائيل و توسعه حجم همكاري بين اين دو به خصوص با به رسميت شناختن كامل اسرائيل از سوي اتيوپي و مبادله نمايندگي ديپلماتيك تا سطح سفير در سال 1961 ميلادي (1340 ) بين اتيوپي و اسرائيل گرديد و با اين شرائط و اوصاف اقليتهاي يهودي اهميت خاصي در آفريقا پيدا مي كند و همچنين اهميت ديگر اين اقليتها با افزوده شدن همگرائي جغرافيائي زمينه را براي رعايت اصول حركت اقتصادي خارجي در سطح بين المللي را فراهم مي سازد و توجه اسرائيل بسوي آنها جلب ميگردد و آفريقا همچون « قاره بسته اي » در مقابل تاثيرگذاريهاي اسرائيل به عناوين مختلف قرار ميگيرد كه البته امكان حل چنين موضوعي در پرتو واقعيتهاي حاكم بر آفريقا بايد مورد عنايت و توجه واقع شود.
واقعيات حاكم بر آفريقا
مي توان گفت آفريقا در برابر نفوذ اسرائيل سرزميني باز و گسترده بحساب مي آيد و نقش اثرگذاري در پياده كردن اصول حاكم بر حركت اقتصادي و سياسي و روابط بين الملل را از جهات زير دارا مي باشد.
1 ـ كشورهاي استعمارگر سنتي بخصوص انگليس و فرانسه در هموارسازي راه نفود اسرائيل در مستعمرات آفريقايي تحت سلطه خود نقش مهمي داشته اند چنانچه اسرائيل در سايه حمايت استعمارگران به تحقيق و بررسي اوضاع و شرايط كشورهاي مختلف آفريقا پرداخت . همين امر موجب شد كه هر زمان كه يكي از كشورهاي آفريقايي به استقلال خود دست يافت اسرائيل در زمينه كمك رساني به آن كشورها پيش قدم ميگرديد كه اين كمكها براساس واقعيتهاي حاكم بر آفريقا توسط اسرائيل تدارك ديده مي شد.
2 ـ اسرائيل از اثرگذاري سياسي كشورهاي استعمارگر پيشين در آفريقا به سود خود بهره مي گرفت . بطور مثال از مجموعه 13 كشور آفريقايي كه تحت استعمار فرانسه بودند با استقلال يافتن آنها در سال 1960 (1339 ) فورا اسرائيل آن كشورها را به رسميت شناخت . در حاليكه فرانسه در آن موقع درگير جنگي استعماري بر ضد ملت الجزاير بود همچنين لسوتو بوتسوانا و سوازيلند كه تحت نفوذ آفريقاي جنوبي بودند در صدر دوستان اسرائيل در آفريقا قرار گرفتند.
3 ـ كشورهاي تازه استقلال يافته آفريقايي در زمينه سياست خارجي تازه كار بودند بخصوص از نظر فكري و عملي از شرايط بوجود آمده و موقعيت اسرائيل اطلاع چنداني نداشتند چه بسا به وجود اسرائيل بعنوان يك حقيقت واقعي و مشروع توجه كرده اند. در مقابل كشورهاي عربي نسبت به پيشنهاد استقلال كشورهاي آفريقايي غائب بوده اند كه بدون شك اين وضعيت در تحكيم جايگاه اسرائيل در آفريقا موثر بوده است . مضافا اينكه اسرائيل به سرعت نسبت به جلب دوستي با كشورهاي آفريقايي تازه استقلال يافته مبادرت نمود بطوريكه فورا اين كشورها را به رسميت شناخت و هيئتهاي سياسي اعزام نمود. اين اقدام اثر مطلوبي از نظر روحي و رواني بر رهبران كشورهاي منسوب به مجموعه كشورهاي تازه استقلال يافته گذاشت .
4 ـ اسرائيل براي اينكه درهاي باز به رويش بسته نگردد يا در صورت بسته شدن اسرائيل پشت آن نماند به ايجاد فضاي رواني مناسب در قاره آفريقا همت گماشت تا فعاليتهاي سياسي و اقتصاديش پذيرفته شود. آنچنان كه خود را به عنوان كشوري كه پيشينه و منافعش با آفريقاي سياه شباهت بسيار دارد مطرح مي سازد. به علاوه خود را به عنوان كشور كوچك پيشرفته كه داراي نگرش هاي استعماري نيست عرضه مي كند.
بايد درنظر گرفت اين رويكردهاي اسرائيل با استعمار نوين همزمان شد و اسرائيل به عنوان يكي از نمونه ها و ابزار استعمار جديد در آفريقا ظاهر گرديد.
آفريقا و قاره هاي جهام سوم
بررسي تطبيقي و شرائط حاكم بر سه قاره آفريقا آسيا و آمريكا روشن مي سازد كه هر يك از قاره هاي آسيا و آمريكا (منظور آمريكاي لاتين ) به منزله قاره بسته براي سياست خارجي اسرائيل به هر مفهوم تلقي مي گردد. گرچه ارزشهاي مربوط به هر يك از اين دو قاره متفاوت است بطوريكه در آمريكاي لاتين اسرائيل نياز به فعاليتها و كوششهاي اضافي ندارد بلكه با تلاشي طبيعي و مناسب مي تواند مواضع و جهت گيريهاي كشورهاي آمريكاي لاتين را به نفع خود تغيير دهد زيرا عمده كشورهاي اين منطقه (اندكي كمتر يا بيشتر) تحت نفوذ كامل آمريكا بودند. علاوه بر آن اسرائيل با كمك اساسي كشورهاي آمريكاي لاتين بخاطر رايي كه در مجمع عمومي سازمان ملل متحد در سال 1948 ميلادي (1327 ) داده اند به وجود آمده است . ولي آسيا براي اسرائيل به منزله قاره بسته بوده است و اين موضوع از جهات متعدد قابل توجه است . اول اينكه اصولا كشورهاي آسيايي از نظر شرائط و وضعيت و تعداد نسبت به كشورهاي آفريقايي كمتر است . دوم اينكه آسيا بخاطر وجود كشورهاي بسيار بزرگ با كشورهاي آفريقايي تفاوت دارد. سوم اينكه عموما آسيا محل مناقشه قدرتهاي بزرگ و محل جنگ سرد بود و اين موضوع باعث شد كه تا نيمه دهه 60 آسيا نسبت به آفريقا ديرتر مورد توجه اسرائيل قرار گيرد. چهارمين عامل آن است كه اسرائيل داراي امكاناتي ويژه نيست تا آنرا به كشورهاي آسيائي عرضه كند و با وجود چين و ژاپن امكان رقابت براي اسرائيل در اين قاره وجود ندارد. متقابلا از مشخصه هاي آفريقا داشتن كشورهاي متعدد و عقب افتادگي فراگير است .
بنابراين انگيزه رقابت براي اسرائيل در اين قاره (جز آفريقاي جنوبي ) وجود دارد. از اين رو آفريقاي جنوبي و اسرائيل ازمناسبات استراتژيك برخوردار بودند.
به علاوه قاره آفريقا اصولا محل رقابت بين نيروهاي استعمارگر غربي قديم و جديد بوده است . نيروهائيكه متفقا عامل نفوذ اسرائيل در آفريقا بوده و از آن حمايت و پشتيباني كرده اند . بخصوص نقش پشت پرده شوروي در اين قاره در اوج بحران كنگو در سال 1960 (1339 ) آشكار شد . سپس در نيمه دهه 60 نسبتا فروكش كرد .
نقش آفريقا در سازمان ملل متحد
قاره آفريقا به جهت كثرت كشورهاي ريز و درشت كه عمده اين كشورها عضو سازمان ملل هستند با وجود عدم همگوني و يكپارچگي سياسي نقش موثري در راي گيري ها و تصميم گيري پيرامون موضوعات مختلف در دستور كار مجمع عمومي دارند. موضوعي كه « بن گورين » در سال 1960 (1339 ) در كنيسه به آن اشاره كرد كه : كشورهاي آفريقايي قدرتمند نيستند ولي آراي آنها در جهان و در سازمانهاي بين المللي ازنظر ارزش مساوي با كشورهاي بزرگ است .
در حقيقت اهميت اين موضوع از آنجا روشن مي شود كه مشاركت و همكاري اساسي كشورهاي آفريقايي در چالش بين اعراب و اسرائيل در فعاليت و تحرك آنان در سازمان ملل متحد نمود مي يابد. با توجه به اينكه كشورهاي آفريقايي اصولا منابع و مواد نياز دارند ممكن است اين نيازمنديها از طريق ارائه پشتيباني نظامي يا مالي موثر توسط هر يك از دو جناح درگير انجام گيرد لذا توانمندي هاي كشورهاي آفريقايي محدود به انجام هر نوع تاثيرگذاري در خارج از سازمان ملل متحد است .
مي توان گفت اسرائيل پيش ازديگران به اهميت بازدهي موضعگيري آفريقا در سازمان ملل متحد پي برده بود و در پرتو تجربه هاي علمي كه در مجمع عمومي بدنبال كنفرانس « باندونگ » كه مستقيما در سال 1955 (1334 ) شاهد آن بود به دست آورد كه آن تجربه را « اشرين حراري » عضو كنيسه و عضو هيئت اسرائيل در آن دوره اينگونه مطرح مي كند : شكست اجلاس باندونگ در سال 1955 در نهايت دست آورد بسيار بالايي براي اسرائيل داشت زيرا هر موضوعي كه در مجمع عمومي مطرح مي گرديد اسرائيل را از خواب ناشي از شكست باندونگ بيدار مي كرد.
آفريقا صحنه مناقشه اعراب و اسرائيل
آفريقا بيش از هر قاره ديگر يكي از ميادين منازعه اعراب و اسرائيل است زيرا اهتمام و تحركات و فعاليتهاي اسرائيل نسبت به كشورهاي آفريقايي رو به فزوني گذاشته است . بخصوص بعد از آنكه جايگاه و موقعيت اين كشورها در سازمان ملل افزايش يافت كه اين موقعيت از يك جهت با تحركات سياسي و فعاليتهاي مصر در آفريقا در زمان جمال عبدالناصر از سال هاي پاياني دهه 50 و در طول دهه 60 و حداقل تا تجاوز اسرائيل در سال 1967 ميلادي هم زمان گرديد . درباره اين مقطع رئيس هيئت ديپلماتيك اسرائيل در سازمان ملل متحد گفت : « در صورتيكه اعراب فردا پيش نويس قطعنامه اي را در دستور كار قرار دهند زمين براي آنان همواراست و مي توانند حداقل 40 راي را به نفع خود بحساب آورند . »
البته اشاره به اين مسئله ضروري است كه اين رويكرد بخصوص در مواجهه و رويارويي با اسرائيل در كشورهاي آفريقايي داراي چارچوب و استراتژي صحيحي بوده و آن چارچوب هرگونه كوششي كه درصدد جدايي و تفكيك بين اسرائيل و استعمار برآيد را مردود مي شمارد. در همين رابطه جمال عبدالناصر گفته بود : « خطر اسرائيل اصل وجود آن است . چنانچه الان با تمام داشته ها و تمايلات موجوديت دارد و اولين تجسم هويت اسرائيل اين است كه جز از راه استعمار نمي تواند به اهداف سلطه طلبانه و غارتگرانه خود دست يابد زيرا وجود اين رژيم همان امتداد وجود استعمار است و اين موضوع از آنجا سرچشمه ميگيرد كه پيروزي آزادي و صلح با قرار گرفتن در كنار استعمار و بدنه آن تحقق پيدا نميكند مگر آنكه اسرائيل از بين برود زيرا كل اين منازعه حركت بهم پيوسته و واحدي است . در صورتي كه ميدان آن گسترش يابد تمام قاره هاي جهان را دربرمي گيرد. آن هنگام كه آزادي و پيروزي تمام آفريقا را فراگيرد خورشيد استعمار به چاه سار دريا سرنگون خواهد شد و بي گمان اسرائيل نيز از چنين سرنوشتي گريز نخواهد داشت . »
ممكن است بگوئيم كه اساسا منازعه اعراب و اسرائيل بازتابهاي مهم سياسي ـ اقتصادي در صحنه آفريقا داشته است و بيش از هر زماني اين تحولات به اهميت دادن كشورهاي آفريقايي در منازعه اعراب و اسرائيل شكل خاص خود را بخشيد.
البته همگرائي در مواضع دولتهاي آفريقايي بحساب منافع يكي از دو طرف منازعه صورت نگرفت بلكه از روابط پيچيده اي حكايت مي كند كه بر محيط بين المللي حاكم بوده است .بدون شك اين موضعگيري بر پيچيدگي اوضاع و در بعضي از اوقات بر وارد كردن لطمات به مناسبات سياسي كشورهاي عربي ـ آفريقايي افزوده است اين موضوع رويكرد خوبي در آفريقا براي همگوني مواضع اعراب نخواهد داشت در نتيجه زمينه اي را براي دستاويز قرار دادن منازعات بوجود آورده و موضعگيريهاي اسرائيل و سياستهاي اعمال شده آنرا به چالش مي كشد.
نتيجه گيري :
از آنچه گفته شد در مي يابيم كه قاره آفريقا در اولويت اول برنامه ريزي و استراتژي صهيونيسم قرار داد. در اين راستا جنبش صهيونيسم در ابتداي فعاليت خود از كشورهاي استعمارگر اروپائي در آفريقا كمك گرفته است و يهودي هايي كه در آفريقا حضور داشته اند در مهمترين مراكز و موسسات زير نظر استعمارگران مشغول بكار شدند. اين موضوع به يهوديان براي درك شرائط و اوضاع جهت پيروزي در عمليات نفوذ در قاره آفريقا كمك كرده است .
بعد از آنكه جنبش صهيونيستي حكومتش را در فلسطين اشغالي اعلان كرد و كشورهاي آفريقايي به استقلال دست يافتند عمليات كمك رساني از كشورهاي اروپائي در ايجاد روابط محكم با كشورهاي آفريقايي افزايش يافت .
همچنين ايالات متحده آمريكا رژيم صهيونيستي را بسوي اتيوپي سوق داد و از آن به عنوان كشوري كه مي تواند دوست آفريقائيان باشد ياد كرد. از سوي ديگر كشورهاي آفريقايي مستعمره بريتانيا نيز پس از استقلال به كنسولگريهاي افتخاري اسرائيل در كشورهاي خود اجازه تاسيس سفارتخانه دادند.
فرانسه نيز به رژيم صهيونيستي مجوز فعاليت در جيبوتي و بندر داكا در سنگال را صادر كرد و به اين رژيم اجازه داد كه روابط محكمي را با مستعمراتش در غرب آفريقا ايجاد نمايد آن چنانكه در ساحل عاج صورت گرفت .
در همان وضعيت آمريكا به اسرائيل اجازه داد كه تعدادي از نظاميان يهود بر پايگاههاي نظامي آمريكا در زمان امپراتوري « هيلا سلاسي » در اتيوپي نظارت نمايند. كافي است اشاره كنيم كه اسرائيل توانست از طريق فعاليتهاي خود و شناسايي نيازمنديهاي تمام كشورهاي آفريقايي ازنظر نظامي اقتصادي سياسي اجتماعي و امنيتي بر قاره آفريقا تسلط پيدا كند.
همچنين اسرائيل توانست از مجموع 52 كشور آفريقايي با 48 كشور آفريقايي روابط ديپلماتيكش را حفظ كند .
جالب توجه است كه اكثر نيروهاي گارد و نيروهاي ويژه در كشورهاي آفريقايي بخصوص كشورهاي شاخ آفريقا آموزشهاي ويژه را در اسرائيل ديده اند. همچنين به لحاظ بازرگاني بازار آفريقا بيشترين مصرف كننده فرآورده هاي اسرائيلي را بخاطر امتيازات ويژه بازرگاني داراست و بدين وسيله رژيم صهيونيستي اهداف راهبردي خود را محقق ساخت كه مي توان از آن جمله دست يابي به بيشترين تاييد بين المللي براي استحكام موجوديت و سياستهايش ذكر كرد. از طرف ديگر محدود ساختن كشورهاي عربي بخصوص به مخاطره انداختن آبهاي رود نيل و امنيت بنادر درياي سرخ و ايجاد جريان امكانات توليدي و فني بطريقي كه به تحقق سودهاي كلان اقتصادي از طريق افزايش مبادلات بازرگاني منجر گردد و فراهم كردن توسعه بازار صادرات صنايع اسرائيل و تضمين موادخام و فراهم كردن زمينه هاي كار جديدي براي توانمنديهاي فراوان اسرائيل تحكيم روابط بين اسرائيل و كشورهاي غربي به منظور تضمين منابع سرمايه گذاري و كمك به منافع اسرائيل و مقابله با تحركات اعراب در آفريقا از جمله استراتژي هاي اسرائيل است . با توجه به مسائل فوق موجوديت اسرائيل در آفريقا تثبيت گرديد و امنيت آن تضمين شد و روابط اقتصاديش با كشورهاي آفريقا تامين و توسعه يافت .
بنابراين اسرائيل يكي از بزرگترين اهدافش را كه سلطه روزافزون در تمام زمينه ها در آفريقا بود محقق ساخت . همانطور كه پيش تر اشاره شد اسرائيل در زمينه اقتصادي با مشاركت فعال در پروژه هاي اقتصادي در غرب شرق جنوب و مركز آفريقا اهدافش را عملياتي كرد.
تمام موارد فوق دليل روشني است كه اسرائيل استعمارگر جديد در آفريقا است و تمام اهداف راهبردي خود را كه رژيم صهيونيستي آن را طراحي كرد با حفظ روابط برجسته با اكثر كشورهاي آفريقايي جامه عمل پوشانده است .
دوشنبه 27 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هموطن سلام]
[مشاهده در: www.hamvatansalam.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 261]
-
گوناگون
پربازدیدترینها