واضح آرشیو وب فارسی:آفرينش: دايره المعارف آموزش عالي
جايگاه جنبش دانشجويي
قسمت دوم
در مورد جايگاه جنبش دانشجويي در ايران تقريبا سه ديدگاه متفاوت وجود دارد .ديدگاه اول كاملا مخالف حركت سياسي دانشجويان است .ومعتقد است كه دانشگاه محل درس خواندن ووظيفه اصلي آن تربيت كاركنان متخصص براي جامعه است .برخي انديشمندان جامعه شناسي مانند ريمون آرون هم بر اساس مخالف فعاليت هاي سياسي دانشجويي بودند .ديدگاه دوم به جنبش دانشجويي اعتقاد دارد ،اما اينكه دانشگاه وتشكلهاي آن شاخه اي از احزاب باشند وحركات سياسي در بيرون از داشنگاه شكل گيرد وتحركات سياسي دانشگاهيان در قالب آن حركات باشد ،مخالف است .اين ديدگاه معتقد است كه جنبش دانشجويي ساختار جوان ،سيال وگذرايي دارد ومعمولا برخي نيروهاي سياسي خودشان را پشت جنبشهاي دانشجويي پنهان مي كنند .به علاوه ،ممكن است با توجه به شرايط ايران ،جنبش دانشجويي وتوان سياسي بالايي به دست بياورد كه فراتر از شايستگي آن است ولذا افراد با تجربه تري كه خارج از دانشگاه هستند مجبور به پيروي از افراد كم تجربه و كم سن وسال شوند .البته بايد گفت : كه بر خلاف ديدگاه اول كه دانشگاه را اساسا از ورود به عرصه عمومي وسياست منع مي كند .ديدگاه دوم معتقد است كه دانشگاه صرفا بايد وارد عرصه سياسي شود .منظور از عرصه سياسي بعد جامعه شناختي آن است چون بخش پاييني از جامعه را خانواده و شهروند تشكيل مي دهد .لايه بعدي جامعه مدني وعرصه عمومي است ولايه سوم عرصه سياسي وبالاترين لايه نيز دولت وساختار قدرت است . لذا عرصه سياسي در واقع عرصه اي است كه فعالان ازورود به آن انگيزه ورود به قدرت را دارند واحزاب نيز در اين لايه قرار مي گيرند .بنابراين ديدگاه دوم ، جنبش دانشجويي را وارد عرصه سياسي يعني لايه پايين دولت مي كند كه قصدش ورود به قدرت است .اما ديدگاه سومي نيز مطرح است كه جنبش دانشجويي در لايه اي بين قدرت و عرصه سياسي در شهروند وخانواده قرار مي گيرد . مبناي استدلالي اين نظر اين است كه جنبش دانشجويي معمولا به علت ويژگيهايش آزاديخواه و رهايي طلب است .لذا ر عمل ،تندروي است كه قادر است مستقل از احزاب ودولت حركت كند .اين ديدگاه معتقد است كه وظيفه جنبش دانشجويي نقادي است وجنبش وجدان بيدار جامعه است كه حتي مي تواند با قدرت برخورد كند ويادآور ارزشها ، آرمانها و حقوق مردم واقشار وطبقات جامعه باشد .امروزه در جامعه ما دو شكاف مهم وجود دارد ،يكي در عرصه عمومي جامعه كه شكاف سنت گرايي نوگرايي است وديگري در عرصه سياسي كه شكاف جمهوريت ومادون جمهوريت است .يا به عبارتي ،شكاف آمريت واقتدار طلبي وشكاف آزادي وحاكميت ملي ، در چنين جامعه اي كه احزاب ونهادهاي ملي شكل نگرفته اند ،حتي اگر به انحلال جنبش دانشجويي ،حكم بدهيم در واقع تجددطلب مدرن ونوگراي جامعه را در يك قدرت اصلي وپايگاه اساسي محروم كرده ايم .
از نظر تاريخي نيز تا وقتي دانشگاه در ايران تاسيس نشده بود نوانديشي در ايران جرياني لرزان وبي پايگاه بود به ويژه نوگرايي مذهبي بعد از تاسيس دانشگاه ،بستر ومخاطب اجتماعي خود را پيدا كرد زيرا تا قبل ازآن ، قدرت سياسي حاكم ،تشكلها و بسترهاي خاص خود را داشت وقدرت و سنت مذهبي نيز حسينيه و مسجد وتركيه وحوزه ها را در اختيار داشت وقشر نوگراي جامعه پايگاهي نداشت .در واقع نظريه اول حكم به انحلال بستر نوگرايي در اجتماع مي دهد و ديدگاه دوم جنبش دانشجويي را هزينه وابراز قدرت مي داند ودر واقع ،جامعه مدني را فداي جامعه سياسي مي كند و معتقد است جايگاه دانشجو هواداري است نه نظريه پردازي .عملي شدن اين دو ديدگاه در شرايط امروز ايران بسيار زود وحس غير منطقي است ،لذا ضرورت دارد كه جنبش دانشجويي را با همه نكات مثبت ومنفي ومبهم آن بپذيريم و مينه رشد آنرا فراهم كنيم .
ويژگيهاي جنبش دانشجويي
از خصيصه هاي احتمالا منفي جنبش دانشجويي سيال بودن آن است زيرا اعضاي آن پيوسته فارغ التحصيل مي شوند ودر شرايط فعلي امكان انتقال تجارب بين آنها وجود ندارد يا بسيار كم است .شايد به همين دليل است كه هيچ سند مكتوب وقابل اعتنايي كه سوابق و تجارب دانشجويي در آن درج شده باشد وجود ندارد .خصلت منفي ديگر جنبش دانشجويي جوان بودن دانشجويان است كه ويژگي احساسي ورمانتيك بودن به جنبش دانشجويي مي دهد كه البته در شرايطي مي تواند مثبت هم باشد ، يعني آنها در شرايطي براي تلاش وفداكاري فراوان آمادگي دارند ،لكن در شرايطي كه فشار وهجوم بيشتر شود ،ممكن است احساس ضعف و لرزش هم پيدا كنند ،احساس دوگانه اي كه هم مي تواند عصيان كند وهم مي تواند سرخورده و مرعوب شود .ويژگي ديگر جنبش دانشجويي عدم اتكا به طبقات اجتماعي است .اگر چه طيف وسيعي از طبقات مختلف اجتماعي در دانشگاه حضور دارند كه نقطه مثبت و مزيتي براي جنبش دانشجويي است ودانشجو هيچ سازو كار وارتباط تشكيلاتي با اقشار اجتماعي ندارد ولي وجه علمي مسئله اين است كه دانشجو سخن گوي طبقه وقشر خاصي نيست . خصلت ديگر جنبش دانشجويي اين است كه دانشجو تحصيل مي كند و يك روال علمي و دانشگاهي را طي مي كند .علمي انديشيدن وخردگرايي وتسامح ،لازمه تربيت دانشجويي است .موجود انساني در سايه تحصيل بنيادگرا مي شود وآموزه هاي دانشگاهي به او فهم دركي مي دهند كه با وضع موجود در تعارض است .آنچه در دانشگاهها تدوين مي شود يا علوم دقيقه است يا علوم اجتماعي .در علوم دقيقه پايه علم بر عقل محوري وتوجه به عقلانيت است .خاصيت عقل نيز انتقادي بودن آن است .عقل جزمتيها را نمي شناسد ودر هر موضوعي شك مي كند ،لذا دانشجو شروع به تشكك مي كند .
(ادامه دارد ...)
جمعه 24 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آفرينش]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 145]