تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):سفره‏هايتان را با سبزى، زينت دهيد ؛ زيرا سبزى با بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم، شيطا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826579021




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گزيده سرمقاله روزنامه‌هاي امروز ما روزنامه ‌نگاريم


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گزيده سرمقاله روزنامه‌هاي امروز ما روزنامه ‌نگاريم
جام جم آنلاين: روزنامه‌هاي صبح امروز ايران در سرمقاله‌هاي خود به مهمترين مسائل روز كشضور و جهان پرداخته‌اند از جمله «راز زدايي از يك شكست»،«ما روزنامه ‌نگاريم»،«موسم حج و افشاي توطئه‌ها»،«وفاق ملي، لازمه اجراي طرح تحول اقتصادي»،«پاشنه‌آشيل اصولگرايان»،«واقعيت‌ها را بپذيريم»


كيهان

«راز زدايي از يك شكست» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي كيهان به قلم سعدالله زارعي است كه در آن مي خوانيد؛نتايج و روند انتخاباتي آمريكا بيش از آنكه از يك «پيروزي» خبر دهد از يك «شكست مطلق» خبر داد و از اين رو در تحليل صفحه انتخاباتي 14 آبان- 4 نوامبر- اين ميراث آمريكا در دوره بوش بود كه محمل اكثر تحليل ها و تفسيرهاي سياسي رسانه ها بود و دقيقاً همين زاويه بود كه از حدود دو سال پيش، انتخابات سال 2008 آمريكا را «بسيار مهم» معرفي مي كرد.

انتخابات آمريكا پيروزي يك حزب و شكست يك حزب نبود بلكه اين انتخابات آثار شكست بزرگ آمريكا- و نه فقط شكست حزب جمهوري خواه و يا شكست گروه نئوجمهوري خواهان- را نمودار گردانيد. اين «شكست بزرگ» داراي دو بعد داخلي و خارجي بود: از بعد داخلي بحران سنگين اقتصادي آمريكا كه به سرعت به اروپا و شرق آسيا سرايت كرد خاطرات مردم اين كشور را از بحران سال 1308 ش- 1929م- محو نمود چرا كه ابعاد اين بحران فراتر از آن بحران تاريخي بود. از بعد خارجي هم شكست سياست هاي آمريكا در خاورميانه خاطرات شكست آمريكا در جنگ هاي ويتنام و كره را محو كرد چرا كه شكست آمريكا در لبنان و تكرار اين شكست در عراق، شكست در صحنه فلسطين در مبارزه با اسلام گرايان، شكست در بركناري يا تضعيف دولت جوان بشاراسد، شكست آمريكا در برنامه هسته اي ايران و نيز شكست آمريكا در مواجهه با پشتونهاي افغاني و پاكستاني از شكست آمريكا در جنگ هاي ويتنام و كره اهميت بيشتري داشت.

شكست آمريكا در صحنه داخلي اين كشور شكست يك حزب نبود چرا كه آنچه شكست آن برملا شد نه فقط حزب جمهوري خواه بلكه سياست اقتصادي چندين دهه آمريكا بود و حتي فراتر از آن اين سيستم اقتصادي آمريكا و ساير كشورهاي غرب بود كه شكست خورد و در صحنه اي منطقه اي نيز آنچه فروپاشيد اقتدار بين المللي آمريكا بود. از اين رو خانم مادلين آلبرايت وزير خارجه اسبق آمريكا در نامه اي كه به باراك اوباما نوشت، به او گفت: «شما رهبري آمريكايي مشكل دار كه در سردرگمي و نفرت غرق شده است را بعهده خواهيد گرفت.» و اضافه كرد: «شما وظيفه دلهره آور بازگرداندن اعتبار آمريكا بعنوان يك قدرت بين المللي را بعهده گرفته ايد». آلبرايت حكايت امروز آمريكا را اينگونه ترسيم كرد: «امروز آمريكا با بحران احترام مواجه است چرا كه كسي به آمريكا احترام نمي گذارد». وي با اشاره به ريشه هاي نفرت مردم جهان از آمريكا نوشت: «شما بايد كار خود را با بيرون آوردن نيروهاي آمريكا از عراق آغاز كنيد. اگر دو دل هستيد نظر عمومي در حال تغيير عراق شما را مجبور خواهد كرد اين كار را بكنيد». آلبرايت پايان اقتدار آمريكا در خاورميانه را با اين جملات به تصوير كشيد: «ارتش ما اذعان كرده است كه رويكرد جنگ طلبي ديگر كارگر نمي افتد. ما نمي توانيم راه خود را به سمت پيروزي ادامه دهيم و به اين خاطر آدم بكشيم» و «بايد از طريق لنزهاي گشاده جهان را ببينيد».

در تحليل شكست بزرگ آمريكا اين پرسش خودنمايي مي كند؛ «شكست تاريخي آمريكا بيشتر تحت تأثير شكست برنامه هاي داخلي- بحران اقتصادي- است يا شكست برنامه هاي خارجي و سياست هاي خاورميانه اي. كم نيستند تحليلگراني كه سهم اقتصاد را در شكست جمهوري خواهان و بطور كلي «سيستم سياسي آمريكا» برجسته تر از سهم خاورميانه در شكست آمريكا تلقي كرده اند. آنان با استناد به بعضي از آمارها مي گويند اگر بحران دو ماه اخير اقتصادي آمريكا نبود، اوباما و حزب دموكرات بازنده و مك كين و جمهوري خواهان برنده اين جنگ بودند اما اين يك ادعاي غيرعلمي و غير مستند بيشتر نيست چرا كه اكثر تحليلگران در درون جامعه آمريكا حتي در زماني كه اوباما و هيلاري كلينتون مشغول مبارزه انتخاباتي درون حزبي بودند از شكست سنگين حزب جمهوري خواه خبر داده بودند. وضعيت اقتصادي آمريكا فقط وضع حزب حاكم آمريكا را وخيم تر كرد. در واقع آنچه آمريكايي ها را بشدت ناراحت كرد «سرمايه گذاري بي حاصل» آمريكا در خاورميانه و شكسته شدن پرستيژ آمريكا در عرصه بين المللي بود.

آمريكايي ها طي سه دهه گذشته با گرايش پياپي به جمهوري خواهان نشان داده اند كه براي آنها «اقتدار» و «حفظ برتري آمريكا در سطح بين الملل» از اولويت و اهميت بيشتري برخوردار است و دقيقاً به همين دليل است كه «جو بايدن» رئيس فعلي كميته روابط خارجي سنا و معاون آينده رياست جمهوري آمريكا در روز 28 مهر گذشته- 17 روز پيش از انتخابات آمريكا- در سخنراني خود در سياتل از اولويت تلاش براي بازگرداندن اقتدار آمريكا سخن گفت. وي با صراحت اعلام كرد: «اين حرف مرا يادداشت كنيد، شش ماه بيشتر طول نخواهد كشيد كه دنيا باراك اوباما را آزمايش خواهد كرد، همچنان كه كندي را- در ماجراي خليج خوك ها آزمايش كرد- خواهيد ديد كه ما يك بحران بين المللي را شاهد خواهيم بود. بحراني كه تعمداً ايجاد خواهد شد.» در تكميل اظهارات بايدن، واشنگتن پست گزارش داد كه نويسنده نطق تند اوباما در باشگاه صهيونيستي ايپك، «دنيس راس» بوده كه قرار است وي اصلي ترين مشاور سياست خارجي اوباما- و يكي از گزينه هاي مهم او براي پست وزارت خارجه- در دوره رياست جمهوري باشد. فعلاً كاري به اهداف آمريكايي ها از طرح اين موضوعات نداريم چرا كه تحليل اين موضوع در روند اين نوشته نيست. آنچه از اين عبارات- كه در آستانه انتخابات آمريكا ابراز گرديده- استفاده مي شود، اين است كه تأثير شكست آمريكا در عرصه بين الملل و بخصوص شكست در عرصه خاورميانه از اهميت دامنه دارتر و عميق تري برخوردار است و اين نقطه اصلي در انتخابات ياد شده بوده است كه در تحليل ها آنگونه كه بايد ديده نمي شود.

نكته اساسي در شكست تاريخي آمريكا اين است كه جرج بوش و تيم او در طول 8 سال رياست جمهوري با تكيه بر ميليتاريسم و كشتار تلاش كردند تا بر جريان «مقاومت ضد آمريكايي» فايق آيند ولي امروز به وضوح مي توان ديد حاصل كار آنها در پايان 8 سال هيچ تناسب و سنخيتي با هدف گذاري و برنامه شان ندارد. آمريكايي ها و ساير مردم دنيا در روز ورود بوش به كاخ سفيد شاهد اقتدار آمريكا در عرصه روابط بين الملل بودند؛ در آن روز در فلسطين سازشكاران حرف اول را مي زدند، در لبنان اسرائيلي ها كارگرداني تحولات را به عهده داشتند، در عراق رژيم صدام حسين حاضر به هر نوع همكاري با آمريكايي ها بود، سياست خارجي حاكم بر ديوانسالاري اداري و دولت ايران با سيستم آمريكا همگرايي داشت و سوريه يك دولت ضعيف كه به آساني از ميان مي رفت و حاضر به تمكين بود، داشت. اما 8 سال پس از آن روز، همه اين معادلات به ضرر آمريكا تغيير كرده است. در ايران يك دولت اصولگراي انقلابي كه تعارفات ديپلماتيك را هم كنار گذاشته و قدرت آمريكا و اردوگاه غرب را به هيچ مي انگارد بر سر كار آمده است، در فلسطين سازشكاران منزوي شده و اسلام گراها حرف اول را مي زنند، در لبنان مقاومت اسلامي مهمترين عامل تعيين كننده معادلات سياسي و امنيتي است، در سوريه اينك دولتي معارض آمريكا و در عين حال قوي و تأثيرگذار بر سر كار است، در عراق يك رژيم وابسته و ضد ايراني از ميان رفته و با آراء مردم دولتي انقلابي و همگرا با ايران بر سر كار آمده است و اين موارد در آمريكاي لاتين تكرار شده و به پيدايي حدود 10 دولت مخالف آمريكا انجاميده است.

شكست سنگين آمريكا در خاورميانه در طول6 دهه گذشته - در حدفاصل جنگ جهاني دوم تا كنون- كاملا بي سابقه است و اين در حالي است كه آمريكايي ها قدرت آينده خود را در خاورميانه و از طريق آن جست وجو مي كنند. حال يك سؤال اساسي وجود دارد عامل مهم شكست آمريكا در خاورميانه چه بوده است؟

بسيارند انسان هاي تيزبيني كه معتقدند در كلام حضرت امام خميني(ره) بايد تعمق كرد چرا كه در بسياري از آنان راز و رمزهاي ملكوتي وجود دارد. حضرت امام(ره) پس از پايان جنگ 8 ساله در پيامي كه خطاب به رزمندگان دوران دفاع مقدس صادر كردند با صراحت از آثار دفاع مقدس 8 ساله در پيروزي هاي آينده مسلمانان در افغانستان، عراق، فلسطين، لبنان و ... خبر دادند. از اين كه بگذريم كم نيستند تحليلگراني كه با صراحت سرچشمه مقاومت در منطقه را «ايران» مي دانند و از همين روست كه محافل سياسي و رسانه اي آمريكا بارها گفته و نوشته اند كه «صلح در خاورميانه بدون در نظر گرفتن منافع ايران امكان پذير نيست.»

مثلا روزنامه لس آنجلس تايمز در روز 87.8.10 در مقاله اي به قلم لارنس كلب ديپلمات سابق آمريكا نوشت: «هرگونه صلح در افغانستان در غياب ايران غيرممكن و نامحتمل است با توجه به نفوذ عظيم ايران در مناطق خاصي از افغانستان آمريكا چاره اي جز اين ندارد كه براي ايجاد صلح در اين كشور با ايران كوتاه بيايد» روزنامه نيويورك تايمز نيز دو هفته پيش مقاله اي به قلم «ايلين شولينو» تحت عنوان «ايران يك ستاره در حال ظهور كه در حال حاضر قدرتمندتر از آن است كه بتوان ناديده اش گرفت» منتشر كرد. او در اين مقاله به كتاب جديد «رابرت بائر» اشاره كرد و از قول او نوشت: «من از نزديك شاهد تغييرات شديد در ايران و ظهور اين كشور و تبديل آن از يك كشور دچار هرج و مرج به يك كشور مقتدر بوده ام.» و افزود: «ايران تنها كشور باثبات و پايدار در خليج فارس و يك بازيگر عقلاني با خواسته هاي ثابت منطقي است.»
باراك اوباما در شرايط شكست فاحش آمريكا و افت شديد اقتدار اين كشور پا به كاخ سفيد خواهد گذاشت از اين رو او با دو گزاره متناقض مواجه خواهد بود؛ « آمريكا دچار ضعف اقتدار است» ؛ «اقتدار گرايي نظامي باعث افول قدرت آمريكا شده است.»

به همين دليل ما به احتمال زياد شاهد سياست هاي متناقض اوباما خواهيم بود. او از يك طرف به مانورها و شاخ و شانه كشيدن هايي- از نوع آنچه اين روزها مشاهده مي كنيم كه به احتمال زياد در آينده تشديد هم مي شود- روي مي آورد تا اثبات كند آمريكا مقتدر است و در عين حال ناچار است به توصيه واقعگرايان توجه كند و دست وپاي آمريكا را تا حد ممكن از مناطق پرحادثه و پرهزينه جمع كند.

كارگزاران

«ما روزنامه ‌نگاريم» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي كارگزاران به قلم مهران كرمي است كه در آن مي‌خوانيد:مسئولين دولت نهم حق دارند، بگويند كه بي‌سابقه‌ترين انتقادات به اين دولت مي‌شود و مخالفان خود را متهم كنند به اينكه تنها عيب‌هاي دولتيان را برجسته مي‌كنند و چشم بر جمله هنرهاي اين دولت مي‌بندند. دولتمردان نهم اما به اين نكته توجه نمي‌كنند كه در كل دوران جمهوري اسلامي سابقه نداشته است كه خبرگزاري رسمي كشور تنها موضع دولتيان را پوشش دهد و ديگر اصولگرايان و اصلاح‌طلبان را به چوب نقد و تخريب براند. در هيچ‌يك از دولت‌هاي گذشته چند روزنامه دولتي (ايران، خورشيد و وطن امروز و...) با ساختمان‌هاي مجلل، كاغذهاي گلاسه و سرمايه‌هاي كلان چنين بي‌محابا منتقدان دولت را آماج حملات خود قرار نمي‌دادند و كاه‌هاي عملكرد مثبت دولت را كوه نمي‌كردند. (رسانه ملي جاي خود دارد). اما چرا دولتي كه چنين از ابزار رسانه‌اي استفاده مي‌كند، در برابر چند روزنامه مستقل با تحريريه‌ها و امكانات ابتدايي، كاغذهاي بوگرفته و نامرغوب و بدهي‌هاي زياد به چاپخانه‌ها و... كه تيراژ مجموع آنها شايد به دويست هزار نرسد، چنين تاب از كف مي‌دهند كه بنا به گفته مشاور مطبوعاتي رئيس‌جمهور در گفت‌وگو با كارگزاران آنها را با صفت «برانداز دولت» براند و به صراحت بگويد كه دولت هيچ‌گونه كمك اقتصادي به اين مطبوعات نمي‌كند و ديگر مسوولان فرهنگي كشور به خصوص مديران وزارت ارشاد به صورت علني، عملي و بيشتر غيررسمي به صراحت بگويند كه با اين انتقاداتي كه شما به دولت مي‌كنيد، انتظار كمك از دولت نداشته باشيد كه هيچ، انتظار اين را هم نداشته باشيد در كشوري كه 80 درصد اقتصاد آن دولتي است، آگهي در اين روزنامه‌ها به چاپ برسد.

فعلا هديه رئيس‌جمهوري را پيشكش همان خبرگزاري‌ها، روزنامه‌ها و ديگر رسانه‌هاي دولتي، نيمه‌دولتي، شبه‌دولتي و غيردولتي! هوادار دولت مي‌كنيم. اما چرا وقتي رئيس‌جمهور در روز خبرنگار به صراحت به زيردستانش دستور مي‌دهد كه شكايت‌هاي خود را از مطبوعات پس بگيرند مديران مسئول و وكلاي روزنامه‌ها و حتي نويسندگان بايد از اين دادگاه به آن دادگاه بروند و جوابگوي شكايت فلان وزارتخانه يا سازمان دولتي باشند. آيا دستور رئيس‌جمهوري صوري است يا زيردستان رئيس‌جمهور محترم بهايي براي دستور مافوق خود قائل نمي‌شوند؟

چرا وقتي مقام معظم رهبري از بي‌بندوباري در فضاي مطبوعات ابراز ناخرسندي مي‌كنند، دولتيان و رسانه‌هاي هوادار فوري اين جريده‌هاي ناچيز را مخاطب نگراني مقام معظم رهبري قرار مي‌دهند تا خبرنگاراني كه با حقوق معوقه و ناچيز، براي پرداخت اجاره‌خانه و هزينه‌هاي كمرشكن اقتصادي كه با گوشت و پوست لمسش مي‌كنند، مشكل دارند، دست و دلشان بلرزد. حتي اگر دولتيان با آمار و ارقام اين گراني‌ها را انكار كنند ما كه مي‌دانيم مثل همه اقشار متوسط به پايين اين جامعه، با درآمد ثابت پارسال هزينه‌هاي زندگي‌مان دوبرابر شده است.

دولت نهم حزب‌ستيزترين دولت جمهوري اسلامي است. هيچ دولتي تاكنون به اندازه دولت نهم به احزاب سياسي از اصولگرا تا اصلاح‌طلب حمله نكرده است. اما هيچ دولتي نيز به همين اندازه فعاليت تشكيلاتي و حزبي نمي‌كند. اگر انتقادي در مطبوعات اصلاح‌طلب به اين دولت مي‌شود انتقاد به يك حزب سياسي بي‌شناسنامه و برخوردار از همه مواهب و نعمت‌هاي مادي، معنوي و رسانه‌اي است. اگر دولت‌هاي گذشته حزب سياسي تشكيل مي‌دادند، دولت نهم خود در قامت حزب سياسي قرار گرفته است. اگر انتقادي به دولت مي‌شود از همين نگاه است كه نبايد دولت از امكانات عمومي و ملي بهره‌برداري حزبي كند. كدام روزنامه‌اي در كشور سراغ داريد، چه حزبي و چه غيرحزبي كه ساختارهاي موجود و قانوني در جمهوري اسلامي را به زير سوال برده باشد.

كدام رسانه‌اي در كشور ما وجود دارد كه جايگاه قانوني نهادهاي نظام و از جمله رهبري را حتي نقد كرده باشد. كدام حزب سياسي قانوني در كشور وجود دارد كه فعاليت غيرقانوني، زيرزميني و براندازانه داشته باشد. در هر نظام دموكراتيك جابه‌جايي قدرت به اين معناست كه احزاب سياسي به شيوه‌هاي مسالمت‌آميز در جهت كسب قدرت تلاش كنند. در كدام فرهنگ سياسي اين فعاليت را براندازي دولت مي‌خوانند. اگر يك حزب سياسي يا روزنامه متبوعش نتواند نهادي انتخابي را به نقد و چالش بكشد و اگر اين كار را بكند به هزار صفت حرام‌خواري و فساد سياسي و اقتصادي و مافيا‌بازي متهم مي‌شود، پس چگونه بايد فعاليت سياسي كرد و متهم به براندازي دولت نشد؟ آيا همه بايد از دولت و سياست‌هاي مشعشعش تعريف و تمجيد كنند. اگر روزنامه‌هاي منتقد به چاپلوسي از دولت بپردازند، مشكلات اقتصادي و سياسي كشور حل مي‌شود؟

اگر چنين است ما از همين فردا تغيير مرامنامه و روش و منش مي‌دهيم تا همه اين مشكلات و از جمله مشكلات خودمان حل شود... دست‌كم مي‌توانيم از يارانه‌هاي ريالي و دلاري و آگهي‌هاي كلان دولتي برخوردار شويم. دست‌كم مي‌توانيم قيمت روزنامه‌ها را مثل روزنامه‌هاي دولتي كاهش دهيم تا خوانندگان‌مان را راضي نگه داريم. كاغذ مرغوب‌تري استفاده كنيم تا عكس‌ها و مطالب پشت و روي صفحه در هم ديده و خوانده نشود و چشم‌هاي خوانندگان‌مان را نيازارد، يا حداقل سر هر ماه بتوانيم حقوق‌مان را از كارفرما طلب كنيم. اگر مسوولان دولتي معتقدند كه يك رسانه‌اي به گمان اينكه مخالف و بلكه برانداز آنها است با استناد به كدامين مدرك چنين تهمتي را به آنها مي‌زنند و با چه حق قانوني، شرعي و مجوزي از درآمدهاي كلان ناشي از پول نفت كه به همه آحاد مردم اين سرزمين مربوط است برخي از شهروندان خود را محروم مي‌كنند. درست است كه سياست توزيع مقتدرانه ارزش‌ها (امكانات) است و ما هم حرفي در اين‌باره نداريم اما درآمدهاي دولت از چه راهي به دست مي‌آيد كه برخي از شهروندانش را حقي در آن نباشد؟

اگر پول ماليات است كه نيست، خب ما هم ماليات مي‌پردازيم و اگر از درآمدهاي بادآورده نفتي است كه يا هيچ‌كس را از مردم اين سرزمين نصيبي از آن نيست و يا اگر هست، به كدامين مجوز در توزيع اين ثروت همگاني بخشي از شهروندان بايد از آن محروم بمانند. مگر در سيره امام علي(ع) نبود كه حتي بازماندگان خوارج را هم از بيت‌المال محروم نمي‌كرد. آيا ما از خوارج هم خارجي‌تريم؟ با همه اين اوصاف ما حاضريم از همه ادعاهاي به‌حق مادي و معنوي خود بگذريم اما از متوليان فرهنگي دولت و به ويژه شخص وزير ارشاد مي‌خواهيم ما را برانداز، مخالف نظام و بداخلاق نخوانند. ما به منافع ملي و عزت و سربلندي كشورمان پايبنديم و براي اصلاح همه كژي‌ها و كاستي‌ها و ناكارآمدي‌ها تلاش مي‌كنيم. قانون نصب‌العين ماست و فراتر از آن چه در قانون آمده، هرچند به زيان‌مان باشد، چيزي نمي‌خواهيم. ما ايراني، مسلمان و آزاده‌ايم. ما شهروند پايبند جمهوري اسلامي هستيم. ما روزنامه‌نگاريم.

رسالت

«موسم حج و افشاي توطئه‌ها» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي رسالت به قلم محمد مهدي انصاري است كه در آن مي‌خوانيد؛
الف- با آغاز تشرف حجاج به سرزمين وحي كه از كشورهاي مختلف صورت مي‌گيرد، عملا «موسم حج» به عنوان بزرگترين همايش و اجتماع سالانه مسلمين در حال برپا شدن است. فرصتي بي‌نظير كه علاوه بر ابعاد معنوي آن، فراهم شدن فضا براي گفتگو و تعامل ميان ملت‌هاي مسلمان در زمره بركات اين «سنت ابراهيمي» است. حج به عنوان ذخيره‌اي بي‌پايان و چشمه‌اي جوشان هم مي‌تواند نقطه اميدي براي «وحدت» و تشكيل «امت واحده» باشد و هم بهترين امكان براي معرفي ريشه مصائب و گرفتاري‌هاي دنياي اسلام، دشمن‌شناسي، سرعت دادن به نهضت بيداري اسلامي، تشخص بخشي به هويت اسلامي و ديني و استقامت در برابر توطئه‌ها و تهديدات. بنابراين علما، روشنفكران و نخبگان سياسي و فكري بايستي نسبت به آگاه سازي حجاج از ابتلائات جامعه مسلمين دريغ نورزند و با تشكيل حلقه‌هاي فكري، نشست‌هاي هم‌انديشي و محافل نخبگي و دعوت عام از حجاج همه ملت‌ها، عمده‌ترين آسيب‌ها و مسائل جهان اسلام را با استدلال قوي و متقن براي ايشان بازگو كنند. مهمترين محورهايي كه مي‌تواند در اين راستا مورد تعمق قرار گيرد از اين قرار است.

-1 تلاش دنياي استكباري براي دامن زدن به موج اسلام ستيزي و اسلام هراسي در غرب و لزوم هوشياري در برابر چنين جرياني
-2 ارائه تصويري خشن و حامي تروريسم از انديشه و تفكر اسلامي و تلاش براي تبليغ اسلام حقيقي
-3 القاي تفرقه در بين فرقه‌هاي مختلف اسلامي (ترساندن شيعه از سني و سني از شيعه، بزرگنمايي اختلافات و ...) و به طور ويژه شيعه هراسي كه نبايد مورد غفلت و يا ساده‌انديشي قرار گيرد.
-4 هدايت يك جريان رسانه‌اي در اهانت به مقدسات مسلمين (مطبوعات، رسانه‌ها، فيلم، كتاب و ...)
-5 اشاعه آفات و بلياتي چون فحشا و فساد، مصرف‌گرايي، غرب‌زدگي، فقدان اعتماد به نفس، عقب‌ماندگي در حوزه‌هاي گوناگون اقتصادي، علمي و سياسي
-6 وابسته كردن سران دولت‌ها به غرب
-7 تحقير هويت و شخصيت جوامع و ملت‌هاي مسلمان
-8 دامن زدن به مرزهاي جغرافيايي، نژادي، قومي، زباني و ...
-9 توجه به مسائل جاري در اقصي نقاط جهان اسلام از جمله در فلسطين، عراق، افغانستان، لبنان، حملات اخير آمريكا به پاكستان و سوريه

ب- با توجه به آنچه بر شمرده شد فريضه سياسي و عبادي حج، به عنوان يك واجب بي‌نظير نيازمند «برنامه‌ريزي و مديريت هوشمندانه» است. روح اساسي حج، «برائت از شرك دروني و بيروني» و ايادي آن است. علني كردن تنفر از استكبار، رمي شياطين زمان، تقويت حس سازش ناپذيري با ظلم، استكبار ستيزي، تحجرستيزي، التقاط ستيزي، توجه به مظلومان و مستضعفان، بي‌‌تفاوت نبودن به حوادث عظيم دنياي اسلام، پرورش روحيه جهادي، انسجام اسلامي و ... همه و همه در زمره لوازم بهره‌گيري از اين فرصت استثنايي هستند.

ج- گذشته از آنچه كه مورد اشاره قرار گرفت، رويدادي كه بايستي امسال در آستانه حج به طور ويژه مورد توجه نخبگان و روشنفكران و دلسوزان جهان اسلام باشد، اظهارات جنجالي و ضد شيعي شيخ يوسف قرضاوي است. البته اظهارات آتشين قرضاوي عليه شيعيان و جمهوري اسلامي تازگي ندارد و وي با عدول از شان علمي و فقاهتي خود، سال‌هاست كه رويكرد سياسي پيدا كرده و تحت تاثير فضاي سياسي برخي از دولت‌هاي عربي موضع‌گيري مي‌كند.

از منظر رويكرد شناسي با توجه به تحولات حادث در حوزه ژئوپليتيك شيعه (تحولات عراق، جنگ 33 روزه و ...) جرياني در منطقه با هدايت دست‌هاي استعمار طراحي و شكل گرفته كه «شيعه هراسي» و «ايران هراسي» محور اصلي گفتمان آن است و در شبكه‌هاي خبري معروف جهان عرب نيز به انحاي مختلف انعكاس دارد. در مجموع خطر اين موج جديد در چند سطح ارزيابي مي‌شود:
-1 قرابت آن با اهداف و برنامه‌هاي استراتژيك آمريكا در رژيم صهيونيستي در منطقه خاورميانه
-2 تشديد فعاليت جريانات متعصب و راديكال سني مذهب و جرياناتي چون القاعده و وهابيون
-3 آسيب ديدن مواضع يا جايگاه جمهوري اسلامي در فلسطين و تاثير آن بر مبارزات حماس و جهاد اسلامي
-4 امكان تقويت ارتباط بين جريان وهابيت سعودي و سلفي با جريان الازهر مصر

با اين اوصاف به منظور خنثي سازي چنين احتمالاتي كه قطعا مورد نظر كانون‌هاي جاسوسي و استكباري دنياي غرب است و تكاپوي هر چه بيشتر علماي جهان تشيع و نخبگان و روشنفكران اسلامي پيشنهاد مي‌شود از فرصت حج براي زدودن ذهنيت‌هاي غلط در خصوص «تشيع» و «ايران» استفاده كامل صورت گيرد. امت اسلامي بايد بدانند كه امروز خطر اصلي دنياي مسلمين همانا وجود غده سرطاني اسرائيل در قلب جهان اسلام است نه جمهوري اسلامي و يا تفكر شيعي! تلخ‌ترين سناريويي كه در حال حاضر از سوي دشمن حيله‌گر در حال تبليغ است عبارت است از اينكه القا كنند موضوع فلسطين نه به عنوان «معضل مشترك جهان اسلام» كه مسئله‌اي داخلي است! و از سوي ديگر دولت‌ها و افكار عمومي اسلامي را با موضوعات ديگر سرگرم كنند. با اين وصف ضروري است فرياد برائت امروز مسلمانان رساتر و كوبنده‌تر از هر زمان، متوجه ايادي كفر جهاني باشد كه با شگردها و حيله‌هاي موذيانه و البته پر مخاطره‌تري وحدت و عظمت دنياي مسلمين را نشانه رفته‌اند.

جمهوري اسلامي

«آمريكا و طرح « نهادينه كردن بحران » در افغانستان» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي جمهوري اسلامي است كه در آن آمده است؛
تشديد حملات موشكي توپخانه اي و بمباران هوائي روستاهاي مرزي پاكستان خشم و اعتراض مردم و مقامات رسمي اين كشور را برانگيخته است . اين حملات از مرداد ماه آغاز شده و تلفات سنگين و گسترده اي را بهمراه داشته است . افزايش تعداد حملات عموما به ويراني خانه هاي روستائي و كشته و مجروح شدن ساكنان بي دفاع روستائي منجر شده كه بخش اعظم قربانيان را زنان و كودكان تشكيل مي دهند. فرمانده جديد نيروهاي آمريكائي در منطقه ادعا مي كند گويا اين اقدامات جنايتكارانه را به خاطر اعمال فشار در پيشبرد جنگ عليه طالبان و « القاعده » انجام مي دهد و در واقع گويا اين حملات بخش ضروري و حياتي به منظور « مهار تروريسم » در منطقه است . بطور همزمان تروريستها با انفجار محل گردهمائي رهبران قبيله اي در « باجوراجنسي » دستكم 63 نفر از رهبران قبيله اي را به خاك و خون كشيده اند. حال برخي از مجروحين وخيم گزارش شده و مرتبا بر تعداد تلفات افزوده مي شود. اين جلسه از جرگه پيران و ريش سفيدان محلي با هدف مقابله با جنايات طالبان تشكيل شده بود كه خود نيز قرباني آنها شد.

ناظران و مقامات محلي اين اقدام جنايتكارانه را هم در راستاي عمليات آمريكا در منطقه ارزيابي مي كنند و انگشت اتهام را صريحا به سوي آمريكا نشانه گرفته اند. آمريكا در روزهاي اخير هم به كمك هواپيماهاي بدون سرنشين با كنترل از راه دور مناطق قبيله نشين مرزي در خاك پاكستان را هدف قرار داده كه 13 كشته و دهها زخمي به همراه داشته است . يوسف رضا گيلاني نخست وزير پاكستان خواستار توقف اين حملات شده و هشدار داده است كه ايجاد بحران در مرزهاي پاكستان ممكن است زمينه ساز كودتاي نظامي در اين كشور شود و تلاشها براي مبارزه با تروريسم را با شكست مواجه كند.

اگرچه دولت آمريكا ارتش و مقامات « پنتاگون » چنين حملاتي را در چارچوب اقدامات واشنگتن براي مبارزه با تروريسم و بويژه سركوب طالبان توجيه مي كنند اما اين ادعاها با رفتار سياسي آمريكا و ناتو درخصوص مذاكره با طالبان و حتي واگذاري بخش قابل توجهي از قدرت به آنها در تناقض است .

ژنرال « ديويد پترائوس » فرمانده نيروهاي مركزي آمريكا هم در روزهاي اخير از قبائل افغانستان براي مبارزه عليه عناصر طالبان استمداد كرد و خواستار همكاري قبائل در مقابله با طالبان و القاعده شد. ولي رهبران قبائل به رفتارهاي مشكوك آمريكا و دولت مركزي كمترين اعتمادي ندارند و نمي توانند بپذيرند كه آمريكا و دولت كرزاي واقعا خواهان سركوب طالبان و تروريستها هستند. چرا كه بطور همزمان سرگرم مذاكره و چانه زني با طالبان هستند و « مذاكرات طائف » به نتايج دلخواه طرفهاي ذينفع نزديكتر شده است . برخي گمانه زني ها براين نكته استوار است كه آمريكا و نيروهاي ناتو در فكر توافق با طالبان هستند ولي با اين قبيل فشارهاي نظامي سعي دارند زمينه هاي كوتاه آمدن طالبان را فراهم سازند. اما ذهنيت هاي منفي هم وجود دارد كه اساسا معتقدند اين حملات براي سرپوش گذاشتن بر روي توافقات آمريكا و دولت مركزي با طالبان صورت مي گيرد و كسانيكه غير از اين را باور كنند فردا احساس مي كنند كه به شدت فريب خورده اند.

اظهارات اخير فرمانده نيروهاي « ناتو » نيز همين ذهنيت را تاييد مي كند. « باپ شفر » اخيرا ادعا كرد سركوب نظامي طالبان بي نتيجه است و اين راهكار به جائي نمي رسد و مشكل افغانستان راه حل نظامي ندارد بلكه بايستي طالبان را « شريك قدرت » نمود و با مذاكره آنها را به سوي « همكاري » ! كشاند. سئوال اينست كه اگر قرار است طالبان مجددا در افغانستان به قدرت برسد « جنگ عليه تروريسم » چه مفهومي دارد و بايستي با چه كسي جنگيد مقامات پنتاگون براي اين معما هم پاسخ هاي روشني دارند و مي گويند قرار است بين طالبان و « القاعده » فاصله بيندازند و طالبان را به قدرت برسانند تا « القاعده » منزوي شود! لكن واقعيت اينست كه رويكرد آمريكا بويژه در پرتو تحولات سياسي اين كشور و نزديك شدن پايان حكومت نومحافظه كاران تغيير كرده و قرار است طالبان و القاعده همچنان بعنوان « عوامل بحران ساز » در منطقه حفظ و حتي براي ادامه بازي هاي سياسي در منطقه نيز تقويت و « بازسازي » شوند.

اينكه چرا آمريكا در مقطع كنوني به تشديد حملات در افغانستان و مناطق مرزي پاكستان پرداخته چندان دور از ذهن نيست و پاسخ روشني دارد. جنگنده بمب افكن هاي آمريكائي در روزهاي اخير يك مجلس عروسي را در شهرستان « شاه ولي كوت » هدف قرار دادند و 95 ميهمان عروسي را كشتند . عروس در اين حادثه معلول شده و از داماد حتي اثري هم باقي نمانده است . مقامات محلي مي گويند آمريكا پيش از اين حملات خود را بخاطر وقوع در شب « اشتباهي » معرفي مي كرد با اين بهانه كه دقت در هدفگيري بي نتيجه بوده است ولي اين حمله دقيقا در روز رخ داده و چنين توجيهي قابل پذيرش نيست . اما آيا دليل ديگري براي اين حملات وجود دارد درواقع همه چيز به تغيير مديريت در كاخ سفيد و به نتيجه انتخابات آمريكا باز مي گردد. اوباما وعده داده بود كه در راهبردهاي نظامي آمريكا در افغانستان و عراق تجديدنظر مي كند. اين بدان معني است كه اگر اوباما در تحقق وعده هايش صداقت داشته باشد بايستي شاهد تحولات تازه اي در اين زمينه ها باشيم . اما آيا اين چنين تحولاتي مطلوب جناح جنگ افروز نومحافظه كاران است پاسخ اين سئوال قطعا منفي و محرز است . دقيقا به همين دليل است كه نومحافظه كاران سعي دارند از آخرين فرصتهاي باقيمانده براي « نهادينه كردن بحران » در افغانستان و عراق بهره گيري كنند و اوضاع را به صورت استخوان در لاي زخم حفظ كنند. انجام عمليات نظامي و بمبارانهاي بي هدف و « حملات كور » در افغانستان و روستاهاي مرزي پاكستان هم دقيقا با همين انگيزه صورت مي گيرد كه بر اقدامات پنهان و آشكار نومحافظه كاران در مسير تثبيت موقعيت طالبان و شريك ساختن آنها در قدرت مركزي و محلي سرپوش بگذارند و چنين وانمود سازند كه گويا واشنگتن همچنان در سركوب طالبان مصمم و جدي است و از هيچ فرصتي براي ضربه زدن به طالبان و شكار عناصر القاعده غفلت نمي كند!

بوش كوچك در سخنراني هفتگي خود دقيقا به اين موضوع هم اشارات صريحي داشت . وي خاطرنشان ساخت : « جنگ عليه تروريسم ادامه خواهد يافت و تروريستها تصور نكنند كه مي توانند از فرصت تغيير رياست جمهوري سواستفاده كنند. من اين تعهد را تا زمانيكه در پست رياست جمهوري هستم ادامه مي دهم و اميدوارم كه اوباما هم همين مسير را ادامه دهد » .

تقريبا بطور همزمان « زيبيگنو برژينسكي » مشاور امنيت ملي اسبق آمريكا كه از چهره هاي كليدي دمكراتها يعني جناح برنده محسوب مي شود تصريح كرد كه انتخاب اوباما به معني تغيير اساسي در ساختار سياست خارجي آمريكا نيست . اما در « لحن » آمريكا امكان تغيير وجود دارد!
صرفنظر از اينكه اصولا اوباما بخواهد تغييري ايجاد كند يا نه تيم نومحافظه كاران و مراكز تصميم گيرنده در پنتاگون و ارتش سرگرم ايجاد فضاو زمينه هائي در افغانستان هستند كه اوضاع افغانستان در مسيري غيرقابل برگشت قرار گيرد و اوباما حتي اگر هم بخواهد نتواند كار زيادي در اين مقوله انجام دهد.

طرح « باز گرداندن طالبان به قدرت » و ادعاي جدا كردن طالبان و القاعده از يكديگر دقيقا با همين هدف صورت مي گيرد كه ريشه هاي بحران در افغانستان همچنان حفظ و بلكه تقويت شود. طالبان به كمك آمريكا و انگليس با در اختيار گرفتن انحصار كشت توليد فراوري و توزيع مواد مخدر افغانستان بويژه در افغانستان « هلمند » به اين هدف نزديكتر شده است . حتي درصورتيكه از اين پس اوضاع » در بدترين شرايط MI -6 » و « MI - 5 در « پنتاگون » وزارت خارجه و كاخ سفيد هم به روال سابق نباشد « سيا » اينتليحنت سرويس « ممكن هم خواهند توانست با بهره گيري از درآمد تجارت مرگ در افغانستان براي تحقق همان اهداف و برنامه هاي مصوب كنوني به اقدامات خود ادامه دهند. اما آنها آنقدرها هم نگران آينده نيستند چون واقعا قرار نيست در اين زمينه اتفاق خاصي بيفتد!

ابتكار

«وفاق ملي، لازمه اجراي طرح تحول اقتصادي» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي ابتكار به قلم حميد اميدي است كه در آن مي‌خوانيد؛1-روز يكشنبه متن لايحه پيشنهادي دولت براي هدفمند كردن يارانه ها-كه يكي از 7 موضوع طرح تحول اقتصادي دولت و البته مهمترين آن است-منتشر شد، رئيس جمهور در همايش طرح تحول اقتصادي پيرامون اين طرح سخنراني كرد. همچنين دومين گزارش كميسيون ويژه بررسي طرح تحول اقتصادي در جلسه علني مجلس شوراي اسلامي قرائت شد. اين سه اتفاق در طول يك روز باعث شد تا موضوع تحول اقتصادي دولت با شاخصه اصلي حذف و هدفمند كردن يارانه ها بار ديگر در راس اخبار و تحليل كارشناسان و رسانه ها قرار بگيرد. كميسيون ويژه مجلس در گزارش خود پيشنهاد مي كند بخشي از مفاد لايحه ارايه شده از سوي دولت در مدت باقيمانده از برنامه چهارم توسعه و بقيه آن در قالب برنامه 5 ساله پنجم تدوين و تصويب و براي اجرا ابلاغ شود.

همچنين اين كميسيون اعلام مي كند كه طي بررسي هايي كه به عمل آورده، مدلهاي به كار گرفته شده در بحث هدفمندي يارانه ها مدلهاي قابل اتكايي نيستند. آنها نگران شوك قيمتي حامل هاي انرژي و افزايش قيمت كالا و خدمات بدون آن كه راهكار مشخصي از سوي دولت براي جبران آن ارائه شده باشد، هستند و معتقدند كه اجراي اين طرح با پرهيز از شتابزدگي، نيازمند مطالعات تكميلي و بررسي هاي بيشتر است.و اما، رئيس جمهور در همايش ياد شده با تاكيد بر اينكه طرح تحول اقتصادي بر اساس سند چشم انداز 20 ساله و قانون اجراي سياست هاي اصل 44 قانون اساسي تنظيم شده است، برخلاف آنكه مجلس اجراي طرح تحول را منوط به تدوين و تصويب قوانين جديد مي داند، تاكيد مي كنند كه; دولت براي اجراي اين طرح غير از يك قسمت جزيي در ارتباط با بانك، ماليات و گمرك نيازي به قانون جديد ندارد اما از آنجا كه مجلس براي مشاركت در اين طرح ابراز تمايل كرده دولت لايحه مربوط را تنظيم و ارايه كرده تا مجلسيان بتوانند نظرات خود را در اين باره دخالت دهند وگرنه با قوانين موجود -به ويژه در ارتباط با هدفمند شدن يارانه ها-دولت مي تواند اين كار را انجام دهد.به نظر مي رسد نگاه اين چنيني از سوي دولت به مقدمات اجرايي كار كه خود را تا حدود زيادي بي نياز از نظريات نمايندگان مردم و تصويب قوانين جديد مي داند، به نگراني ها در اين باره دامن زده است كه بايستي با ارتباط و تعامل بيشتر ميان مجلس و دولت اين موضوع برطرف شود.

2-طرح تحول اقتصادي با اين نگرش شكل گرفته كه ايران اسلامي براي رسيدن به اهداف تعريف شده در چشم انداز بيست ساله و افق 1404كه ايران را قدرت اول اقتصادي منطقه مي داند، چاره اي جز تغيير و بازنگري در پاره اي از عملكردها و مسيرهاي طي شده نادرست گذشته ندارد. سرفصل هاي طرح تحول اقتصادي نشان مي دهد كه ضرورت هاي تغيير و اولويت هاي تحول به خوبي تشخيص داده شده است. هدف اين طرح برطرف كردن مشكلات اساسي اقتصادي كه شامل عدم رشد با ثبات اقتصادي، بيكاري، تورم، اتلاف منابع و انرژي و فقدان عدالت اجتماعي است، مي باشد. يارانه هاي سنگين كه فشار زيادي بر اقتصاد و بودجه كشور تحميل مي كند و همچنين زمينه استفاده نامناسب و غيربهينه برخي از اقشار جامعه را بدنبال دارد، آفتي است كه سالهاي متمادي اقتصاد ما را آزار داده و باعث بروز نوعي بي عدالتي اجتماعي شده است. حذف يارانه ها و برخورداري اقشار آسيب پذيري كه استحقاق دريافت يارانه از سوي دولت و بودجه كشور را دارند، كاري است كه اكنون مورد تاييد همگان قرار گرفته است.هر چند نقدي كردن يارانه ها كار جديدي نيست و نخستين تجربه پرداخت يارانه نقدي در كشور به برنامه دوم توسعه بازمي گردد كه در آن براي اولين بار مسئله بازنگري در سيستم يارانه كالاهاي اساسي مطرح و گامهايي نيز در اين جهت برداشته شد كه البته تجربه ناموفقي از كار درآمد.

نظام توزيع كالا و خدمات نيز به عنوان يكي ديگر از محورهاي مهم طرح تحول اقتصادي ذكر شده كه با توجه به نزديكي حلقه نظام توزيع با موضوع حذف و نقدي كردن يارانه ها، به نظر مي رسد در عرصه عملياتي طرح، گام دوم-بعد از هدفمندي يارانه ها-باشد.سيستم توزيع به دليل آنكه حلقه واسط بين مصرف كننده و توليدكننده مي باشد مي تواند نقش بسزايي در بهبود فرآيند و كارايي بازار داشته باشد. نظام توزيع كالا و خدمات در ايران عموما به صورت سنتي و دست به دست شدن چند باره كالاست. اگر اين سيستم نظام مند شده و از پويايي و شفافيت لازم برخوردار شود، اطلاعات بازار بصورت واقعي در اختيار توليدكننده قرار خواهد گرفت كه اين امر به سرمايه گذاري و توسعه فعاليت هاي اقتصادي مي انجامد. از سوي ديگر مصرف كننده نيز قيمت واقعي كالا و خدمات را پرداخت مي كند و قدرت مانور دلالان و واسطه ها به حداقل ممكن كاهش پيدا خواهد كرد.به دنبال ساماندهي نظام توزيع هم رفاه عمومي افزايش يافته و هم بخش هاي غير ضروري از سرمايه هاي موجود در اين بخش به سمت فعاليت هاي توليدي و مفيدتر حركت خواهد كرد.درصد قابل ملاحظه اي از سرمايه ملي در بخش بازرگاني و نظام توزيع در جريان است. لذا اصلاح اين بخش بايد جز» اولويت هاي اصلاح و تحول اقتصادي قرار گيرد; امري كه در اين طرح به كليات آن اشاره شده ولي هنوز چگونگي انجام كار و راهبردهاي اصلي آن مشخص نشده است.

3-رئيس جمهور در همايش طرح تحول اقتصادي با تاكيد بر اين نكته كه با اجراي اين طرح مي توانيم هزينه هاي دولت از نفت و وابستگي اقتصاد كشور به آن را كاهش داده، ريشه تورم را بخشكانيم و بازتوليد عادلانه در جامعه داشته باشيم، اشاره مي كنند; نبايد از اينكه مي خواهيم يك اقدام بزرگ در اقتصاد و اقتصاد جهاني انجام دهيم، بترسيم.طرح تحول اقتصادي، يك انقلاب در اقتصاد كشور است. هرچند انتخاب اولويت ها به درستي انجام گرفته اما انتخاب درست به تنهايي كافي نيست. تدوين نظام جامع اجرايي براي اين اقدام بزرگ و برنامه مرحله به مرحله جهت تحقق اهداف طرح، لازمه به ثمر نشستن همت والاي دولت است. به نظر مي رسد عدم دقت در اين بخش آسيب هاي جبران ناپذيري به دنبال داشته باشد.بايد از شتابزدگي و احساس گرايي پرهيز كرد.

كارشناسان اميد زيادي به بحث ماليات بر ارزش افزوده و آثار جانبي آن در شفافيت نظام اقتصادي و بازرگاني كشور در نتيجه وصول ماليات هاي دقيق تر و عادلانه تر داشتند، اما شتابزدگي در اجرا و عدم تمهيد لازم و توجيه و تعامل با مردم و بخش هاي مختلف اقتصادي و البته انحرافاتي كه از سوي برخي اصناف صورت گرفت، باعث شد اين اقدام لازم و اساسي، تعطيل و به تعويق افتد. تجربه اي كه نبايد درباره طرح تحول و هدفمندي يارانه دوباره تكرار شود. وفاق و همدلي قواي كشور، خصوصا مجلس و دولت، لازمه موفقيت اين طرح بزرگ و شرط لاينفك تحقق اهداف عالي آن در اين فرصت تاريخي است. دولت نبايستي خود را فارغ و بي نياز از نظرات كارشناسان و مجلسيان و دلسوزاني كه پيشرفت و توسعه ايران اسلامي را آرزو دارند، بداند. مردم هوشيارانه مباحث كشور را دنبال مي كنند و وجود برخي از اختلاف نظرها بين مسئولان را مي پذيرند به شرط آنكه اختلافات در سايه تعامل و در سمت مصالح كشور حل و فصل شده و دود آن به چشم مردم نرود.

اعتماد ملي

«پاشنه‌آشيل اصولگرايان» عنوان سرمقاله‌ي روزنامه‌ي اعتماد ملي است كه در آن مي‌خوانيد؛حال كه وزير پيشنهادي جديد كشور به مجلس معرفي شده و اين مي‌توانست به معناي پايان داستان دولت- علي كردان و مجلس هشتم باشد، شواهد گوياي امر ديگري است. ديروز در صحن مجلس خبر مهم تشكيل فراكسيون جديد بخشي از اصولگرايان با عنوان پخش شد. گردانندگان اين معركه جديد، باهنر و تعدادي از نمايندگان شاخص دوره هفتم هستند. اين اقدام هرچند با انعكاس اين حس رواني بازتاب داده شده تا چنين القا كند كه اصولگرايان براي تمركز، وحدت و قدرت‌بخشي بيشتر به چنين اقدامي دست زده‌اند اما درنهايت تنها حامل پيام ا

مجلس هشتم با اكثريت اصولگرايان بسيار زودتر از آني كه تصور مي‌شد، طعم چندپارچگي را چشيده است. اين رفتار از آن جهت قابل توجه و نقد است كه يادآور شويم مجلس هفتم اصولگرا در پايان كار خود با انشعاب‌هاي دروني روبه‌رو شده بود. اما تحليل چرايي اين اتفاق چندان هم سخت نيست. داستان راي اعتماد و استيضاح علي كردان، نشان داد ساختار مناسبات و روابط معقول و منطقي دولت و مجلس دچار انكسار و بحران شده است. همواره چنين است كه در منازعه تز و آنتي‌تز نيروهاي سياسي رقيب، بايد انتظار سنتزي هماهنگ و يكدست را داشت اما واقعيت سپهر سياست آن است كه وقتي عرصه سياسي يكدست مي‌شود، در دل سنتز ايجادي، شكاف جديدي ظهور مي‌كند و اين خاصيت يكسان‌سازي و تصور قدرت يكدست در عرصه مديريت است. حال رابطه دولت و مجلس به بدترين حد خود رسيده است، علي‌رغم تمام تظاهرات، توصيه‌ها و درخواست‌هاي سياسي، رفتار و عملكرد دولت نهم و نحوه تعامل مجلس با دولت مستقر كار را به نقطه‌اي رسانده كه امكان تعامل مثبت ميان آنها هزينه‌بر و توانفرسا خواهد بود. اين در حالي است كه مي‌توان اينگونه پذيرفت كه اتفاقات و رويدادهاي آتي در جامعه سياسي ايران، همدلي و توافق اين دو قوه را سخت‌تر مي‌كند و اين همان پاشنه‌آشيل اصولگرايان است.

آنها در غياب رقيب سياسي خود و يكدست شدن فضاي سياسي كشور، به نقطه صفر رسيده‌اند؛ نقطه‌اي كه در آن مي‌توان از ناكارآمدي، ناتواني، فقدان ظرفيت براي حل كشمكش‌ها و منازعه در اردوگاه اصولگرايي سخن راند. حال هرچند انشعاب مذكور در ظاهر براي كارآمدي بيشتر اصولگرايان و انسجام‌بخشي مضاعف آنها صورت گرفته اما در عمل بيانگر شكست ديگر آنها در اداره بهتر امور است؛ انشعابي كه نشان مي‌دهد اصولگرايان در آينده با مشكلا‌ت بيشتري مواجه خواهند شد.

مردم سالاري

«در ر ضرورت سربازي حرفه اي» عنوان يادداشت روز روزنامه‌ي مردم سالاري به قلم پژمان موسوي ايت كه در آن مي‌خوانيد؛ فروش خدمت سربازي تكذيب شد.
اين خبركوتاه و به ظاهر تكراري امروز به يكي از چالش برانگيزترين حوزه هاي مرتبط با قشر وسيعي از افراد جامعه يعني جوانان تبديل شده است، به نحوي كه هر روز شايعه اي جديد مبني بر طرح خريد يا اصلاح خدمت سربازي در سطح افكار عمومي پخش مي شود و اتفاقا همين خبر خيلي هم سريع از جانب مسئولين امر در ستاد كل نيروهاي مسلح تكذيب مي شود.

سربازي و خدمت به كشور به عنوان يكي از مترقي ترين طرح هايي كه تاكنون در كشوري چون ايران به اجرا گذارده شده است امروزه به دليل نوع نگاه متوليان امر به آن به طرحي فرسايشي و پر ابهام از جانب جوانان اين ملك و سرزمين تبديل شده است و هر كدام از اين جوانان به نحوي به دنبال راهي براي رهايي از آن هستند و اين در حالي است كه در حال حاضر طرح خدمت سربازي آن هم به صورت اجباري آن در اكثر كشورهاي پيشرفته جهان به طور كلي منسوخ شده است.

سخن از حذف اين خدمت يا اصلاح آن به نحوي كه جريانات احساسي به دنبال آن هستند، نيست بلكه سخن اين است كه تمامي دلسوزان اين كشور مي بايست به دنبال تشكيل نوعي ارتش باشند كه امروزه به ارتش حرفه اي شهرت يافته است; ارتش و سربازي حرفه اي بدين معناست كه خدمت سربازي براي جوانان داراي نوعي مقبوليت گردد كه نه تنها از آن پس جوانان به دنبال فرار از آن نباشند كه وضعيت به گونه اي گردد كه اتفاقا جوانان راغب باشند كه اين دوران را با افتخار بگذرانند زيرا در اين وضعيت آرماني نه تنها اين دسته از سربازان به عنوان نيروهاي حرفه اي آموزش هاي لازم را براي تشكيل ارتش حرفه اي مي بينند كه در آمد مكفي اي نيز نصيبشان مي شود و بدين وسيله شايد خيلي ها ترجيح دهند در اين وانفساي كنوني، تن به خدمت سربازي دهند تا تن به فرار از آن ...

از سوي ديگر سربازي اجباري و هر مقوله اي كه صفت «اجبار» پشت آن است، بي شك نمي تواند اهداف متوليان امر را از گذراندن اين دوران براي جوانان برآورده سازد زيرا در اين سالها تنها مساله اي كه در ذهن جوانان نمي گذرد، خدمت به كشور و نظام است و هر كدام از اينان به نوعي مي كوشند تا سختي اين دوران را تنها اندكي براي خود هموار نمايند تا شايد اين دوران نيز بگذرد و آنان بر جريان عادي زندگي خود بازگردند.

واقعيت اينجاست كه خدمت سربازي و بود و نبود آن داراي آن چنان تبعات مثبت و منفي گسترده اي است كه كارشناسان و صاحب نظران خيلي با احتياط مي بايست به آن ورود پيدا كنند و مسائل مختلف حاشيه اي آن را واكاوي نمايند اما آنچه به روشني و صراحت رخ مي نمايد، برداشتن صفت اجبار از روي اين طرح مترقي است -البته مترقي در شرايطي كه بتوان عنوان ارتش حرفه اي را بر روي آن نهاد- و سوق دادن دوران سربازي به يك دوران جذاب و داراي مقبوليت براي جوانان. اگر از حق نگذريم گذراندن 2 سال آن هم در بهترين و شكوفاترين دوران زندگي هر فرد در داخل پادگان ها و اردوگاه ها نمي تواند به خودي خود داراي جذابيت براي هر جوان ايراني باشد از همين رو بر نمايندگان مجلس و صاحبنظران است تا با تصويب قوانين مترقي در خ





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 333]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن