تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1835301929
سينما - تاريخِ تفنني
واضح آرشیو وب فارسی:ايرنا: سينما - تاريخِ تفنني
سينما - تاريخِ تفنني
نويد پورمحمدرضا:بخش اول اين مطلب را روز يكشنبه خوانديد اينك بخش پاياني آن را ميخوانيد.... شايد از طنز روزگار باشد كه در تنها بخش فيلم كه فيلمساز / محقق / مسافر تصميم ميگيرد تا در سير و سياحت خويش همدمي نيز داشته باشد، اين يار و همدم، پيرمردي است بومي كه نهتنها معرف و مبين ديدگاه و انگارهاي تازه يا خلاقانه در ارتباط با سوژه مورد نظر نيست، كه همآوا با لحن كلي فيلم و ذهنيت محقق، مؤكد بينش و ديد محوري اثر است؛ معرف گونهاي نگاه و رويكرد احساساتي و هجران زده كه در نقطه مقابل تحليل، تفحص و سنتنري جدي و دقيق است. شايد و تنها به عنوان يك فرض بتوان بيان داشت در صورتي كه در طول اثر امكان و فرصت گوش سپردن به آرا و عقايد افراد دخيل و درگير در اين جريان اعم از بساز و بفروش، كارشناس محيط زيست، متخصص شهر سازي و... وجود ميداشت، تا حدي اين تك صدايي و نگاه تكبعدي اثر جاي خود را، بيش و كم، به نگرشي چند آوا و تحليلي ميداد. البته همانگونه كه در ابتداي اين بخش نيز بيان گرديد، گزاره فوق، هرگز، بدين معنا نيست كه فيلمساز/ محقق از اين طريق و با اتخاذ چنين رهيافتي به چرايي يا جواب پرسشها يا مشكلات برسد؛ بديهي است كه تلاش براي روشن و واضح جلوه دادن سوژهاي كه داراي سويهها و ابعاد پيچيده اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي، زيستمحيطي و حتي سياسي است، نوعي سادهانگاري به حساب ميآيد. در واقع مراد ما در بحث حاضر اين است كه يك پژوهش جدي و دقيق، حال درهر فرم و قالبي- اعم از فيلم مستند، كتاب، مقاله و...، پژوهشي است كه در بطن چنين فرآيندهاي پيچيده و دشواري، بتواند به حداقل دقت و ظرافتي نه در حد پاسخ به سوالات، كه در قالب طرح چند سوال يا حتي درسطحي پايينتر، تنها، در تبيين و بررسي هرچه دقيقتر موضوع گام بردارد؛ بي آنكه بخواهد لزوماً موضعگيري يا ايدئولوژي خاصي در قبال مباحث مطروحه عنوان نمايد.
در انتهاي اين بخش، به منظور وضوح بخشيدن دقيقتر به جايگاه فيلم مذكور در كارنامه فيلمساز مورد بحث، در قالب اشارتي كوتاه، قياسي اجمالي ميان اين اثر و دو فيلم ديگر رضابهرامينژاد به نامهاي «آقايان پرنده» و «آقاي هنر» طرح مينماييم؛ بلكه با اين قياس مصداقگونه علت و سبب عدم كاميابي مستند ساحلنشينان در عرصه پژوهش و تحقيق، البته مطابق با فرضيه نوشتار حاضر، به گونهاي روشنتر تبيين گردد. با مشاهده دقيق و بررسي تفصيلي دو اثر ديگر اين فيلمساز- آقايان پرنده و آقاي هنر- به نظر ميرسد كه همان شيوه و رويكرد مطرح در آثار نامبرده، در مستند ساحلنشينان نيز مصداق مييابد؛ با اين تفاوت كه رهيافت مذكور در آن دو اثر به خوبي جواب داده ولي در فيلم حاضر با معضلات و كاستيهايي روبروست. علت اين امر، به زعم نگارنده، تفاوت معنادار و فاحشي است كه درجنس و ماهيت اين آثار وجود دارد: تفاوتي استوار بر تقابل سوژه خاص در برابر سوژه عام. بدين معنا كه چون در دو فيلم آقايان پرنده و آقاي هنر، سوژههاي مورد بحث كاملاً شخصي بوده و به بيان ديگر مبين تجربه زيسته فيلمسازند، لذا رويكرد و نگرش ذهني فيلمساز/ محقق، به دليل شناخت و درك به نسبت بالاي موضوع مورد بحث، در تبيين و توضيح اين سوژهها بيش و كم راهگشاست.
نمونه بارز اين امر فيلم «آقاي هنر» است؛ سهيم شدن در تجربه زيستشده فيلمساز و مشاهده و لمس تجارب ذهني – عيني او در ارتباط با امر آموزش و پرورش، مخاطب را نه براساس رويكردي احساساتي يا شعارگونه، كه در يك سير و تحول آگاهانه، خلاقانه و البته استوار بر فرآيند تحقيق و پژوهش، مجذوب خود ميسازد. اما در مستند ساحلنشينان، از آنجا كه به جاي سوژهاي شخصي، با فرآيند شخصي سازي سوژهاي عام و بسيار حساس مواجهيم كه به هيچوجه حاصل و برآيند تجربه زيسته فيلمساز / محقق نيز نيست، لذا رويكرد و شيوه برخورد پيشين ديگر جوابگو نيست؛ سوژهاي جدي و چند كاركردي همچون امر سوداگري و معاملهگري بر زمين، در تاريخ معاصر ايران همواره به عنوان امري پيچيده و حاد مطرح بوده، بنابراين جاي تعجب نيست كه ديدگاهها و آموزههاي ذهني يك فرد/ فيلمساز، به تنهايي، قادر به تبيين آن نباشد.
تهران انار ندارد
روند بررسي و نحوه پرداخت به مستند «تهران انار ندارد»، از ديد مفهوم تحقيق و پژوهش در عرصه سينماي مستند، بهگونهاي معنادار و فاحش، متفاوت با دو اثر قبلي است. يعني اگر در بازخواني و تبيين مفهوم محوري نوشتار حاضر در فيلمهاي قبلي، توجه و دغدغه اصلي معطوف به چگونگي و نحوه فرآيند پژوهش و تفحص در بطن اثر بود، اتخاذ چنين رويكردي در مورد فيلم حاضر كاري اساساً بيهوده است. مشاهده و بررسي مستند مذكور حاكي از آن است كه شناخت و تبيين دقيق تهران در طي روند تحول و تطور تاريخي خويش، جاي خود را به ارائه نمايشي گاه طنزآميز و گاه سخرهآميز از تهران ديروز و امروز داده است؛ بر اين مبنا، در شرايطي كه بهره جستن از طنز و گاه تمسخر امر تاريخي، به هر قيمت و طريقي، جايگزين هرگونه بازخواني و تبيين مستند و مستدل پديداري تاريخي شود، موضوع و مقوله تحقيق و تفحص به امري ثانويه و فرعي بدل ميگردد.
با عطف به فيلم مذكور، به نظر ميرسد كه انگاره و ذهنيت محوري نهفته در چنين رهيافتي، استوار است بر گزارهاي معروف؛ مبني بر اينكه در چنين روايتهايي، هرچيزي و هر كاري مجاز است. به زعم نگارنده تنها در پرتو عنايت دقيق به گزاره مذكور است كه مواردي از قبيل: تحريف واقعيت و وارونه جلوه دادن آن، لحاظ كردن اهميتي كاذب براي امور به غايت معمولي و پيشپا افتاده تاريخي در برابر ناديده انگاشتن تجارب، رويدادها و انگارههاي حياتي تاريخ، استفاده از ابزارها و تكنيكهاي سينمايي، ادبي براي به سخره گرفتن اموري كه در ذات خويش خندهآور نيستند و ...، از آنجاكه فراهمآورنده مواد و مصالح گونهاي جوك و شوخي سينمايياند، توجيهپذير و منطقي جلوه مينمايند.
گرچه درست يا غلط بودن چنين رويكرد و نگاهي به تاريخ و جدي نگرفتن بررسيها و پژوهشهاي مستند تاريخي در چنين آثاري، خود موضوعي اساسي و عمده است، ولي با عطف به توجيهات و بهانههاي قابل پيشبيني مبتني بر اصطلاحات و كليشههاي مرسوم اعم از ماهيت فيلم تجربي، سينماي آلترناتيو و عباراتي پرطمطراق از اين دست، نقد و تحليل درونمايه اثر برمبناي محوريت مقوله تحقيق و پژوهش را كنار نهاده و سعي كنيم تا بهطور كلي به واكاوي و بررسي رهيافتها و رويكردهايي بپردازيم كه عمدتاً مبتني بر خلق چنين آثاري هستند.
شايد بتوان در ديدي كلي، ديدگاهها و گرايشهاي معطوف به ايضاح و تبيين امور تاريخي را به دو صورت دستهبندي نمود: ديدگاه اول را ميتوان «تاريخ پايهاي» نام نهاد؛ مراد از كاربرد اين اصطلاح بهعنوان علم تاريخ، «نه توصيف واقعهها، بلكه توضيح معناي واقعههاست؛ تاريخ ژرفي كه دربرگيرنده صورتبنديهاي ساحتهاي بنيادين جامعه در طول زمان است» در اين نگرش، مورخ تاريخ سعي برآن دارد تا به گذشته، با ملحوظ داشتن آگاهي زمانه خود، وجود ببخشد. از سويي ديگر، «هر گذشتهاي با توجه به تاريخنويسي وجود پيدا ميكند كه آن را بازسازي ميكند؛ يعني اينكه تاريخنويس، پيوسته تاريخ را از ديدگاه زمان خود مينويسد.» در اين ميان مدنظر قرار دادن مضامين فوق، هرگز بدين معنا نيست كه از محقق/ فيلمساز انتظار داشته باشيم كه اثر خود را در راستاي حصول به تاريخ پايهاي خلق كند، بلكه منظور آن است كه او در بازشناخت و تبيين امور تاريخي، كه در ذات خويش حاوي پيچيدگيها و رموز بسياري هستند، براساس دستگاه فكري معين و مشخص گام بردارد.
بهعنوان مثال، تحقيقات و پژوهشهاي بسيار جدي و گستردهاي مرتبط با تاريخ دوران مشروطه از سوي نظريهپردازاني همچون فريدون آدميت، دكتر سيدجواد طباطبايي، دكتر همايون كاتوزيان و ... به رشته تحرير درآمدهاند؛ حال اگر محقق/ فيلمساز به جاي رجوع به يك ديدگاه مشخص و تعمق در آراي يكي از نظريهپردازان، بخواهد تنها با نگاه به روزشمار حوادث دوران مشروطه و نيز براساس ذهنيت خويش يا تني چند از دوستان يا حتي رجوع به كتب و نوشتههاي سطحي و فاقد ارزش، در اثر خويش به بررسي و تبيين چنين دوراني بپردازد، بهطور بالقوه، اين خطر را پذيرفته كه ضعفها و كاستيهاي بنياديني در روند كارش رُخ نمايند. به مثابه مصداقي بارز و خصيصهنما، ميتوان پروژههاي تاريخي تلويزيون در اين چند سال اخير را نام بُرد. عمدهترين ضعف اين مجموعههاي تاريخي، فارغ از بررسي و نقادي وجوه زيباشناختي آنها، عدم مطالعه و بررسي دقيق حوادث، رويدادها و تجارب تاريخي است؛ يعني به جاي آنكه برمبناي دستگاه نظري مشخصي سعي در نزديك شدن به معناي واقعهها در سير تكوين و تحول تاريخ داشته باشند، با اتكا به ذهنيتي الكن و تحقيقات سطحي، بعضاً، به تفسيري مضحك، ايدئولوژيك و فاقد بنيه و اساس از واقعهها ميپردازند.
ديدگاه دوم را كه حاصل شرايط «امتناع تفكر و انديشه» است، ميتوان تاريخ تفنني نام نهاد؛ وجه مشخصه اين نوع تاريخ، رويكرد ديمي آن به روند و سير تكوين و تطور واقعهها، رويدادها و انگارههاي تاريخي است. در واقع اين تاريخ نه تنها در پي نظام توليد علم يا در سطحي ديگر، بررسي و تبيين سويههاي متعدد و متكثر امري تاريخي نيست، كه با تبعيت از رهيافتي ديمي، سرخوشانه و تفنني، بنابر يك نظام ايدئولوژي خاص يا حتي بدون هرگونه پايه و اساسي، به ارائه كلان روايتهايي تخيلي و انتزاعي از مقاطع گوناگون تاريخي مبادرت ميورزد. حاصل چنين رويكردي معمولاً از دو حال خارج نيست: يا نتيجه، شكوه و عظمت گذشته تاريخي و جلوه پاك و منزه و بري از هر خطا و اشتباه است يا از سويي ديگر منجر به تخريب و متلاشي كردن همه چيز و همه كس ميشود؛ تو گويي نه تنها هيچ گذشته باشكوه و غرورآفريني وجود نداشته، كه حتي اين گذشته، معمولي و عادي هم نبوده و در عوض واجد بدترين، پستترين و مضحكترين صفات بوده است.
در اين ميان، فرضيه نوشتار حاضر در ارتباط با مستند «تهران انار ندارد»، مبتني بر اين انگاره است كه اثر مذكور حاوي رويكردي ديمي و تفنني به تاريخ، آن هم از نوع دوم آن، يعني تخريبگر است؛ براين مبنا فيلمساز/ محقق خود را چندان ملزم به تبعيت از ديدگاه نظري خاصي ندانسته و بيآنكه دغدغه بررسي دقيق پديدار موردنظر را داشته باشد، با اتخاذ رهيافتي تفنني در پي آن است كه لحظاتي را در كنار هم خوش باشيم، كه البته اين موضوع، با عطف به ديدگاهها و نظرياتي كه در دفاع از چنين آثاري با توجيه كاركرد اصلي آنها براي رهايي ما آدميان مدرن از تنشها، اضطرابها و فشارهاي زندگي روزمره ابراز ميشود، هيچ بد نيست. حال به منظور وضوح بخشيدن هرچه بهتر به فرضيه مطروحه، سعي ميكنيم تا آن را از طريق بسطي قياسي و مصداقگونه، بهصورت انضماميتر و البته دقيقتري مورد بررسي قراردهيم:
در مستند «تهران انار ندارد»، از طريق مونتاژي موازي، قطعات و تصاويري از تهران ديروز و امروز در كنار هم قرار گرفتهاند. با عطف به همنشيني اين تصاوير در كنار هم و نيز با استناد به گفتار متن فيلم، قياس و سنجشي گاه طنزآميز و گاه سُخرهآميز ميان وضعيت و موقعيت تهران و تهرانيها از گذشته تاكنون فراهم آمده است. اين فرم به عنوان الگوي غالب در طول فيلم بسط پيدا كرده و از اين دريچه و زاويه، شاهد روايت فيلمساز از اين شهر و ساكنانش در دوره تاريخي بيش از 200 سال ـ از قاجاريه تا به امروز ـ هستيم. حال در راستاي نيل به ادراكي بيش و كم روشن از فرضيه مطروحه، نكات و موارد كوتاه و موجزي را از خلال روايت فيلم بررسي مينماييم:
بهطور كلي در فيلم، قياسهاي صورت گرفته، اعم از وضع بهداشت، معاملات مسكن، لباس مردم، وضعيت بازار، مشاغل و...، معطوف به مقايسه وضعيت تهران امروز و تهران دوره قاجاريه بالاخص عصر ناصري است؛ به نحوي كه در طول اثر، هرگز، چنين نگاه تطبيقگونهاي در مورد تهران عصر پهلوي با تهران امروز صورت نميگيرد. اينكه چرا و با چه منطقي چنين تاكيدي بر تقابل/ تضاد تهران و تهرانيهاي عصر قاجاريه با امروز، به قيمت ناديده گرفتن همين نگاه در مورد دوره پهلوي صورت ميگيرد، به هيچ وجه مشخص نيست؛ شايد تنها بتوان با لحاظ كردن لحن و بافت كلي اثر، گزاره فوق را به قامت و صورت خندهآورتر و مضحكتر ما تهرانيها، از حيث شغل، نوع پوشش، نوع غذا و...، در عصر قاجاريه در مقايسه با عصر پهلوي نسبت داد.
اما فارغ از علت و سبب نحوه سنجش و تطبيق مذكور، مورد بعدي نحوه پرداخت و رويكرد فيلمساز/ محقق به تهران دوره قاجاريه بهطور عام و عصر ناصري بهطور خاص است. در اين نقطه است كه به زعم نگارنده، اوج رهيافت ديمي و تخريبگرايانه فيلمساز/ محقق متبلور ميشود. ناديده انگاشتن و حذف گزينشي و سليقهاي تجارب، انگارهها، وقايع و رويدادهاي مهم، تنشزا و حياتي آن دوران نظير پيدايي و تكوين نخستين پژواك مدرنيته به مثابه ايدهاي نوظهور بهطور عام و تاثيرات و تاثرات اين جريان بر روي شهر تهران بهطور خاص، در قالب ايجاد و تكوين مفاهيم تازه، نهادهاي نو و فضاهاي جديد شهري همچون تماشاخانه، سينما، هتل، عكاسخانه، باغ ملي، تكيه دولت، مجلس شوراي ملي، خيابانهاي جديد و...، و در مقابل تاكيد بر امور و مواردي همچون «تنبان گشاد مردم»، «شمار تعداد طويلههاي شهر تهران»، «ترياكي بودن اكثر تهرانيها»، «نام بردن از گياهاني همچون چغندر، گوجه فرنگي و بادمجان فرنگي» و ... تنها در سايه رويكردي تفنني ـ تخريبگرا و در پرتو دستيابي به روايتي تخيلي بهمنظور حصول به جوكي سينمايي معنادار جلوه مينمايد.
علاوه بر موارد فوق، تحريف واقعيت و وارونه جلوه دادن آن نيز، به مثابه شاهدي ديگر، معرف رويكرد مذكور است. شرح ماجرا و روايتگري رخداد وقايع در اين مستند، بهگونهاي است كه انگار ناصرالدين شاه پس از سالها حكومت، در اواخر عمر و از سر عقل و تدبير، اميركبير را بهمنظور مبارزه با ناهنجاريهاي اجتماعي به رياست وزرا برميگزيند (گفتار متن فيلم: بالاخره، ناصرالدين شاه اميركبير را به رياست وزرا برگزيد و ...). غافل از اينكه براي هر دانشآموز مقطع راهنمايي نيز، تنها با مطالعه كتاب درسي تاريخ، واضح و مشخص است كه وزارت اميركبير مربوط به ابتداي جلوس ناصرالدين شاه بر تخت سلطنت است، يعني سه سال اول از سلطنت 50 ساله ناصرالدين شاه.
در اين ميان، استفاده و بهره گرفتن فيلمساز از ابزارها و تكنيكهاي سينمايي براي به سُخره گرفتن امور و وقايعي كه در ذات خويش خندهآور نيستند، نيز در راستاي رهيافت مذكور جلوهنمايي ميكند. صحنه مربوط به حركت شاهان قاجار كه بارها در طول فيلم بهعنوان موتيفي غالب كه به تناوب و با همراهي جلوههاي بصري و صوتي افزوده به آن به تصوير كشيده ميشود، خود مصداق بارز بر اين ماجراست.
تاكيد بر نگاه قياسي ميان تهران امروز و تهران عصر قاجاريه تا اندازهاي است كه چندان مجال و فرصتي در فيلم، براي بررسي سير تحول و تطور تهران عصر پهلوي باقي نميماند، لذا نگاه به اين دوره بسيار مهم و جدي از تاريخ معاصر تهران، به گزارشي اجمالي در قالب چند گزاره كليشهاي و تيتروار همچون آغاز ديكتاتوري پهلوي، اشغال متفقين، ماجراي دكتر مصدق، نقدينگي فراوان و در نهايت انقلاب 57، تقليل پيدا كرده است. سپس نوبت به بررسي تهران امروز، يا به بيان فيلم، ثبت چهره حقيقي آن در مدت زماني حدود 25 دقيقه ميرسد. در اين زمان اندك، فيلمساز/ محقق با اتخاذ همان رويكرد آشنا و ذهنيت تكآوا و يكسويه خويش، بيآنكه حتي نگاهي به كميت قابل توجه و كيفيت انگشتشمار تحقيقات و پژوهشهاي انجام شده در مورد تهران معاصر بيندازد، تمامي مشكلات و معضلات كلانشهر تهران را از قبيل آلودگي هوا، حمل و نقل شهري، مترو، زباله، گوسفند پروري، بهداشت، تسطيح خيابانها، پديده موتورسيكلت، زلزله و ...، با عطف به نظرسنجي تفنني خويش، برشمرده و اين كلان روايت تخيلي را به اتمام ميرساند؛ بديهي است كه به طريق اولي و به مانند نيمه اول فيلم، تقليل پديدارهاي مورد بحث به موضوعاتي ساده و پيشپا افتاده، ناديده گرفتن سويههاي پيچيده و تامل برانگيز سوژههاي اصلي در برابر اتخاذ نگاهي سرخوشانه و آشفتهوار به آنها و ... مشخصههاي اصلي اين بخش فيلم ميباشند.
در مقام جمعبندي، به زعم نگارنده، تا مادامي كه در شرايط امتناع تفكر و انديشه، بخواهيم تنها به دليل سادهانگاري، شوخطبعي و به تعبير ديگر كمهزينه بودن، تهران را به مثابه امري حاد، بحراني، خاص و البته در شرايطي يكه و منفرد مورد تبيين قرار دهيم، بيآنكه اندك مطالعه و تحقيقي درباره ساير كلانشهرهاي جهاني و معضلات و مشكلاتشان و سعي در حصول به تحليلي قياسي ميان آنها و تهران داشته باشيم، وضع به همين منوال خواهد بود. ميتوان تا ابد در سايه نگرشها و ديدگاههاي تكآوا، يكسويه، جزمي و البته ديمي و تفنني، نه تنها واقعيات تاريخي، كه حتي تحريفات تاريخي را به سُخره گرفت و آنقدر از معضلاتي همچون ترافيك، آلودگي هوا، و ... بهگونهاي سطحي و شعارگونه سخن گفت تا از فرط تكرار، بدل به كليشه شوند. ميتوان در پرتو چنين رويكردهايي، تا هميشه، در يك بنبست فكري ـ نظري به سر بُرد.
تمام پينوشتها در روزنامه موجود است
سه شنبه 21 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 95]
-
گوناگون
پربازدیدترینها