واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق:
اراده.ی حماسه (تقدیم به استاد ایرج رحمان.پور)
نوای رحمان.پور متعلق به همه.ی نسل.های لر است
شهرام شرفی: نوای استاد رحمان.پور مختص به یک نسل خاص نیست. نسل حال و نسل ماقبل حال، ندای استاد را با خود زمزمه می.کنند. او مقبولیتی فرانسلی داراست. نوا و ندای استاد، وصل کننده.ی دیروز به امروز و فرداست. آهنگ رحمان.پور بین نسلی است و بازتولید و بازپالایش و «بازاندیشی هویتی» را برای نسل.ها به ارمغان آورده.است.
آوای استاد
استاد رحمان.پور آوایی شورانگیز دارد. او در صدایش، فرهنگ و انسان.شناسی فرهنگی را فریاد می.زند. موسیقی استاد، فرهنگ.گرایانه خلق شده.است. همه.چیز در این حوزه.ی فرهنگی وجود دارد و همه.ی رفتارها جزیی از فرهنگ قلمداد می.شوند. او در صدایش ما را به ساختارگرایی فرهنگی مردم.منشانه راهنمایی می.کند.او دغدغه.های پدران و مادران سرزمین تاریخی ما را هوشمندانه و لطیف.مآبانه بیان می.نماید. رحمان.پور، سوز فراتاریخی رنج.ها و انسانیت.ها و شادی.ها را برای ما شرحی تأثیرگذار و دلربا می.دهد.
او موسیقی خود را ابزاری هویت.بخش برای نوع.دوستی و نوع.گرایی فراسرزمینی قرار داده.است.در آوای رحمان.پور، تفکرفلسفی در باب چیستی« ما»، خود را با قدری دقت نشان می.دهد. ندای استاد، انسان را به سؤالی اساسی می.کشاند:« آیا نهادهای ساخته.ی دست بشر می.توانند بر هویت او مسلط شوند؟» آیا انسان.ها می.توانند فارغ از شی گشتگی و نهادشدگی، با رویکردی فرهنگی، «نوع خواهی» را دوباره تجربه نمایند؟
او با ندایش به مبارزه با فردگرایی منفی برخاسته است. او ما را دوباره گرد هم می.آورد و حماسی بودن و تمدن.سازی فراسرزمینی سرزمین لرستان را برای همگان، «هوره.وار» یاد آوری می.کند.
متفاوت بودن
استاد رحمان.پور می.تواند روزمره بخواند. او می.تواند جهت آب را بشناسد و با آن حرکت نماید. اما او دغدغه.ی آگاهی دارد. او با نگرشی کلان و ساختاری، موسیقی را می.شناسد.
او خود را فرزند میرملاس (تمدن ایلام باستان) می.داند. فرزندان میرملاس باید پیش.گام در تولید معرفت و اندیشه باشند. تولید موسیقی، خود معرفتی بزرگ و فرامکانی در آثاراستاد محسوب می.شود.
او دلسوزانه از ما می.خواهد تولید کننده باشیم. ندای رحمان.پور دعوت به شور و حماسه برای برساختن و خلق کردن فرهنگ و اندیشه است. استاد، انسان.شناسی فرهنگی را به.صورت کلاسیک و ماندگار می.شناسد. او موسیقی را از اجزا زیربنا می.داند. زیربنا برای شعر رحمان.پور، آگاهی و فرهنگ است. بخشی از آگاهی در اراده نهفته است.
استاد از معیشت نمی.ترسد و با اراده و با صوت و ندا، تنهایی می.خواند و «حماسه.ی اراده» را به مردمان یاد می.دهد. موسیقی رحمان.پور هم فلسفه دارد و هم مردم.شناسی. صدای استاد، خود را تشویق به «خودشناسی هویت.گرایانه» می.کند.
فرهنگ، مهم.تر از نهاد
برای استاد، عدم توجه از طرف سازمان یا نهاد مهم نیست. او فرهنگ را کلی.تر و عام.گراتر از سازمان می.داند. فرهنگ کلان اجتماعی نیز استاد را همواره ستایش نموده.است. موسیقی استاد، ما را هم در تنهایی اندیشه.ای خود غرق می.کند و هم وضع تاریخی- اجتماعی سرزمین ما را مورد سنجش.گری حماسی و کهن.مدارانه قرار می.دهد.
روایتِ تکامل
در شعر و نوای استاد سیر تاریخ.گرایی فرهنگی قوم ماد به خوبی بیان می.شود. موسیقی رحمان.پور کتاب تاریخ «خود آگاهی» فرهنگی ماست. ریتم.هایش هر کدام یک سؤال فرازمانی را بازتکرار می.کند:«من کیستم؟»
ندای رحمان.پور ندای «خود بودن صرف» نیست بلکه «خود شدن و بازتولید آگاهانه» از ارکان آن محسوب می.گردد. تلاش و فعالیت مشروع برای امرار معاش همواره از معناهای هویت.بخش شعر استاد بوده.است. غم.ها و سوزها در ندای استاد همیشه عاشقانه و حماسی بوده.است. غم.هایی صادقانه و بدون نمایش کاذب. شادی.هایش، شادی.هایی موقر و متفکرانه و دردهایش نیز مردانه و جمع باورانه.
موسیقی رحمان.پور موسیقی میانه و به.دور از افراط و تفریط است و به.دور از عوام.زدگی روزمره و حال.گرایانه.ی سطحی. موسیقی، رسالت تاریخی- اجتماعی برای خود قائل است و ذهن را بسیار باارزش و مقدس می.داند و اراده و آگاهی را مقدس و برتر از شکم و غریزه می.پندارد. موسیقی رحمان.پور، برای عاطفه و آگاهی هر دو نواخته می.شود تا هم عاطفه.ی سرزمینی.اش به.خوبی و با «شیوایی کلاسیک گونه» بیان شود و هم آگاهی تاریخی و بلکه فراتاریخی سرزمینش برای همگان امروزی معرفی شود.
او تاریخ سرزمین ما را روایت می.کند با نوایی متفکرانه و شوقی انسان.منشانه.
مشروعیتِ فرا نسلی
نوای استاد رحمان.پور مختص به یک نسل خاص نیست. نسل حال و نسل ماقبل حال، ندای استاد را با خود زمزمه می.کنند. او مقبولیتی فرانسلی داراست. نوا و ندای استاد، وصل کننده.ی دیروز به امروز و فرداست. آهنگ رحمان.پور بین نسلی است و بازتولید و بازپالایش و «بازاندیشی هویتی» را برای نسل.ها به ارمغان آورده.است.
حقانیت استاد حقانیتی برآمده از بخش والای فرهنگ سرزمین ماست. او با آهنگ.ها و شعرهایش «فرهنگ.باوری والاگونه» را ترویج می.نماید.نوای استاد به روند «دیالکتیک فرهنگی»(تعامل فرهنگی) پایبند بوده.است. او با سوزصادقانه.اش، برای از «خودبیگانگی فرهنگی،» برای نسل حاضر مضطرب است و همه را به خود بودن و «خودشدن مداوم فرهنگی- هویتی» دعوت می.نماید.
موسیقی رحمان.پور، خودآگاهی تاریخی را برای ترقی و توسعه بسیار مهم می.داند و محرومیت را سرپوشی کاذب بر این «سرزمین غنی» می.داند.صداقت و وحدت و وجد و تلاش در زمزمه.های استاد موج می.زند و «دگرباشی فرهنگی» ذیل پارادایم « غنای کِشِشی موسیقی سرزمینی» در آثار استاد مشهود است.
توانایی تولید در رقابت
آثار استاد همواره ماندگار بوده است. شعر و آهنگ رحمان.پور در عصر متکثر رسانه خود را جاویدان نموده.است. توانایی فوق.العاده.ی استاد در این فضای رقابتی می تواند انگیزه.ی « ما می.توانیم» را برای جوانان به ارمغان آورد. انواع موسیقی را می.توان در بازار رسمی و غیررسمی پبدا نمود؛ اما موسیقی رحمان.پور خود را در این رقابت، متمایز می.کند و نمی.شود از آن گذشت. چون متعلق به آگاهی و اراده.ی حماسی سرزمین ایلام باستان می باشد.
با دستور و بخش.نامه نمی.توان از موسیقی لری دفاع نمود. باید رقابت و تکثر را ترویح نمود. باید به مانند استاد، خلاقانه، تولید «پارادایم فرهنگی »نمود.او صاحب سَبک است. اما سبک او ثابت و بی.تحرک و ایستا و خموده نیست. او از واقعیت پا را فراتر می.گذارد و وارد وادی «فراواقعیت» (سورئالیسم) می.شود و با ندا و شعر و آهنگش، دوباره واقعیت را از نو برای همگان می.سازد.
موسیقی رحمان.پور همواره « بازاندیشی» را همراه خود داشته است. در فرایند بازاندیشی از منظر جامعه.شناختی، شناخت، هیچ.وقت یک.سان و ثابت نیست و مدام در معرض «تفسیر و بازتفسیر و بازتولید» قرار دارد. ندای عمیق رحمان.پور، بازاندیشیدن و «شناخت شناسی انسان مدار» مبتنی بر «مردم.شناسی فرهنگی» را پیوسته تولید و بازتولید می.کند.
مردم باوری والا
موسیقی رحمان.پور ما را به تربیت فرهنگی و جهان شمول.گرایانه دعوت می.نماید. آهنگ و سوز استاد از کوچه بازاری به.دور است؛ اما در عین حال به تربیت کوچه و بازار و «والاگرایی فرهنگی» برای همه می.اندیشد. ندای استاد از شادی.باوری کاذب و لحظه.ای متناسب با شکم.گریزان است. اوشادی را با عرفان سرزمینی ترکیب نموده.است.
ندای استاد، مردم را به.صورت حقیقی ارج می نهد اما تربیت و فضیلت اخلاقی را نیز عنصر حیات ساز تمدن لرستان می.داند. او هم مردم را قبول دارد و هم به کیفی.تر کردن فرهنگ عامه به «فرهنگ والا» می.پردازد.
موسیقی رحمان.پور، اراده.ای برای تربیت و پرورش.یافتگی اخلاقی است. شعر استاد سرشار از دانا.محوری می.باشد. در شعر استاد، «برتربینی منفی قومیتی»، شهود نمی.یابد. برتربینی موسیقی رحمان.پور، واقعی و «حکایت.گر تمدنی بودن سرزمین پدری» استاد است.
قوم ساکن لرستان، در موسیقی استاد، خود را به.خوبی نمایان می.سازد؛ اما نه نمایشی کاذب. این نمایش، حقیقت.گونه است چون حرفی برای گفتن از منظر دانش و بینش و تمدن داشته است. استاد، صادقانه، تنهایی موسیقی را فریاد می.زند؛ اما کیست که نداند در ذهن اندیشه.گرای سرزمین من، شعر و آهنگ رحمان.پور تنها نیست.
هوره.های استاد، ما را عاشقانه و کنجکاوانه به عصر طلایی تمدن سرزمین مادری می.برد. آن.جا، پدران و مادران ما دانشی خلاقانه برای بهره.برداری خردمندانه از طبیعت داشته.اند. رحمان.پور و ندای رحمان.پور، ما را به یاد خاطره.ی سرزمین اجدادی، وادار به تأمل و پرسش از وجودخود می.کند. اندیشیدن و باز خود اندیشیدن از دستاوردهای معرفتی واژه.ها و نداهای شورانگیز استاد است. پس چرا امروزه سرزمین تمدن.ساز من، محرومیتی مضاعف دارد؟
با اراده و همت و هویتی انسانی و جهان شمول می.توان محرومیت را با علم.گرایی به ترقی و توسعه تبدیل نمود. ندای رحمان.پور، ما را به کنش.گری و مسؤولیت و اراده برای سرزمین دعوت می.کند. فریاد استاد، خود را شریک غم و درد دیگر انسان.ها می.داند.این ندا، بازآفرینش انسانیت پدران و مادران ماست( بازنمایی انسانیت نیاکان.) در عصر فردگرایی منفی و عصر جزیره.ای شدن فرد، موسیقی استاد، ما را به جمع.گرایی نوع.دوستانه و وحدت تمدنی همراه خلاقیت و شکوفایی فرد، تشویق و ترغیب نموده است.
ندای رحمان.پور، اقوامی را صدا می.زند که نقاش.هایی خلاق برای آفرینش میرملاس بوده.اند.
نگاره.های تمدنی- تاریخی میرملاس فریاد صادقانه.ی استاد و فرزند خویش را می.شنوند؛ اما افسوس که به تدریج در اضمحلال فروخواهند رفت.این همان بخش والای فرهنگ ماست که مورد بی.مهری قرار گرفته است. موسیقی رحمان.پور، تلاشی آگاهانه و متعهدانه برای حفظ و بازتولید « فرهنگ والا» بوده.است.
ندای استاد، ما را به حضور برای حمایت از هنر فرامی.خواند. در هنر، مرگ و نیستی وجود ندارد. با هنر می.توان به زندگی جاویدان دست پیدا نمود. تلاش استاد برای «جاودانگی خاطره،» متداوم و باشکوه بوده است. این خاطره، همان هویت و فرهنگ تمدنی ماست. زبان عاشقانه- عارفانه و فلسفی استاد، ما را به خودآگاهی سرزمینی و برای بهترشدن سرزمین فرامی.خواند.
پس، دلدارانه فریادش را برای حیات و سرزندگی سرزمینم، زمزمه خواهیم نمود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 664]