محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840440440
كتاب - تصويرهايي از قطعههاي گنگ پازل
واضح آرشیو وب فارسی:شبکه خبر: كتاب - تصويرهايي از قطعههاي گنگ پازل
كتاب - تصويرهايي از قطعههاي گنگ پازل
سيد مصطفي رضيئي:سر آيزايا برلين (6 ژوئن 1909 – 5 نوامبر 1997)، فيلسوف و تاريخشناس عقايد، در روسيه متولد شد و بيشتر سالهاي عمر خويش را در انگلستان گذراند. يكي از مشهورترين چهرههاي تفكر آزاد (ليبرال) در قرن بيستم است. يك مقالهنويس، سخنران و گفتوگوكننده حرفهاي و مشهور بود. بيشتر آثار او از سري سخنرانيهاي او در دانشگاه آكسفورد و برنامههاي راديويي بيبيسي گرفته شدهاند، كه اكثرا بعد از مرگ او به صورت كتاب منتشر شدند. معمولا سخنرانيهايش را بدون يك متن از پيش نوشته شده انجام ميداد، اما اين مسئله چيزي از غني بودن، منسجم بودن و خيرهكننده بودن آثار او كم نميكند. او در 1971 برنده جايزه «رتبه مريت» (مهمترين نشان عالي امپراتوري انگلستان در طول تاريخ) شد. يهودي بود، ولي به تفكر آزادش شهره بود. مهمترين نظريه او در مورد «مفهوم آزادي» است. نشر ماهي در طول سه سال گذشته، سعي در ارائه چاپي مناسب و درخور از آثار او را داشته است. قرار است كل مجموعه آثار او در اين سري منتشر شوند. در سال 1385 «مجوس شمال» و چاپ اول «ريشههاي رومانتيسم» منتشر شدند. در ارديبهشت سال جاري هم «كارل ماركس، زندگي و محيط» و «آزادي و خيانت به آزادي: شش دشمن آزادي بشر» منتشر شدند. كتابها در قطعي بزرگتر از پالتويي، در جلد مشكي منقش به تصويري از كهنسالي برلين، در خطوطي نسبتا ريز، منتشر شدهاند. «ريشههاي رومانتيسم» در سال گذشته برنده جايزه كتاب سال ايران، مهمترين جايزه كتاب دولتي ايران شد و بلافاصله به تجديد چاپ رسيد. مترجم كتاب، عبدالله كوثري است كه بهتازگي علاقه به ترجمه كتابهاي خيلي جدي ادبي نشان ميدهد، (از او در سال جاري «عيش مدُام» در باب فلوبر و مادام بووآري به قلم ماريو بارگاس يوسا منتشر شد كه در نوع خود خيرهكننده بود.) آقاي كوثري در طول سالها كار ترجمه، به دقت و جديت در كار مشهور هستند. اينبار هم در كار روي نوشتههاي آيزايا برلين، نبوغ خود را نشان دادهاند. كتاب با مقدمه ويراستار شروع ميشود كه در آن از تبديل سخنرانيهاي برلين در بيبيسي به صورت كتاب و اينكه برلين ميخواست اين سخنرانيها بعد از مرگ او منتشر شوند، مفصل سخن گفته است. ويراستار كتاب هنري هاردي، از كالج وولفسن ِ آكسفورد است كه كتاب را در مي 1998 آماده كرده و در 1999 انتشارات دانشگاهي كمبريج آن را منتشر ميكند. كتاب داراي شش فصل است و در پايان اثر، نمايه كتاب آمده است.
كلاف سردرگم، فصل اول: «در جستوجوي تعريف»
سر آيزايا برلين، با وجودي كه روسي است، با اصالت يك انگليسي اصيل روي صندلي استوديو تكيه ميزند و كار خود را در مورد عصر رومانتيسم، آدمها و تاثيرهايشان آغاز ميكند. سبك كاري او، ارائه حداكثر اطلاعات ممكن، در خلاصهترين شكل ممكن، در غنيترين فرم روايتي ممكن است. او مردي است كه دوست دارد هميشه بهترين را ارائه بدهد. در كارش به تمام معنا جدي است. فرم پاراگرافبندي كارش اهميت خاصي در درك اثر او دارد: آرام از يك نقطه تاثيرگذار حرفهايش را آغاز ميكند، (در اولين پاراگراف كتاب، ميگويد همانند نورتروپ فراي، هر گونه تلاشي در مورد معنا كردن رومانتيسم را بيخاصيت ميداند،) و سپس به توضيح مبحث مشغول ميشود. يك نفس ميتازد. صبر ندارد براي هيچ چيز. بلافاصله بعد از شروع كتاب خودتان را كاملا درگير با اثر ميبينيد. در چند پاراگراف مبحثي را كه ميخواهد توضيح بدهد، به صورت كلي بيان ميكند و سپس سرفرصت و دقيق، حرفهايش را برايتان توضيح ميدهد. پاي حرفهاي آيزايا برلين بايد با تمام وجود حاظر باشيد، نبايد حواستان به هيچ جاي ديگري برود، بايد دقيق و منظم و صبور باشيد. شوخي با كسي ندارد، در هر جملهاش مباحثي جدي را پيش ميكشد و يك خطاي كوچك از خواننده كافي است تا او را كاملا از كل چيزي كه خوانده دور كند و مجبور به بازگشت و بررسي مجدد خطوط شود.
در نخستين فصل كتاب، ما داريم يك مقدمه مفصل را ميخوانيم در مورد رومانتيسم. اما در حقيقت برلين ميخواهد يك حقيقت مهم را برايمان بازگو كند كه ما هيچوقت نميتوانيم بفهميم رمانتيكها چه ميخواستند بگويند. خيلي ساده، ما هيچ وقت نميتوانيم خودمان رمانتيك باشيم، نميتوانيم در شرايط زماني، مكاني و دنياي آنها باشيم و عين آنها. مثال ميزند، پاي يونانيها را به ميان ميكشد،عقايدشان را بيان ميكند و بعد عقايد يهودي را بيان ميكند. خيلي ساده ميگويد يك يوناني هيچ وقت نميفهمد چه جوري ميتوان خدايي ناديدني داشت كه دريايي را بشكافد، كوهها را حركت دهد، و جريانهاي طبيعت را عوض كند، چون قبيلهاي دارد از كشوري به كشور ديگر ميرود. چون ساختار ذهنياش فرق ميكند. براي همين هم هست كه اصلا به سراغ تعريف و توضيح رومانتيسم نميرود، بلكه مستقيم ميرود به سراغ اروپاي بعد از قرون ميانه، كشورهاي فرانسه، انگليس را بحث ميكند و نشان ميدهد كه چرا از نظر برلين براي رسيدن به ريشههاي رومانتيسم بايد به سراغ سرزمين آلمان رفت. فصل اول لبريز از مثالها، اسمها و همراه چرخش مكرر موضوع است، (تقريبا هر پاراگراف يك موضوع كاملا جديد را پي ميگيرد.) برلين جدي است و همانند يك جادوگر دارد معجوني از دانش برايتان آماده ميسازد كه نشان دهد مسئله چقدر مهم و خارقالعاده است، و اينكه ما چقدر بيسواديم، و هنوز در ابتداي راه سرگردان.
گذشتههاي دروغين، فصل دوم: «نخستين حمله به روشنگري»
عصر روشنگري، عصري كه اروپاي بعد از رنسانس، مغرور به قدرتهاي نظامي و جهاني كه داشت كامل زير دستهايش نفسنفس ميزد، برپايه يك حقيقت بنيادي شكل گرفته بود: چيزي به اسم حقيقت هست كه ميتوان به آن رسيد. ميتوان آن را داشت، اگر الان به آن نرسيدهايم، خب هنوز زمان لازم است، كارها لازم است كه به آن برسيم. يك روزي يك نفر اين كار را خواهد كرد. آيزايا برلين عصر روشنگري و اصول كلاسيسيم را برايمان خط به خط بازگو ميكند. آدمهاي جدي اين زمان و نظرهايشان را باز ميگويد و نشان ميدهد كه اصول قاطع تفكر اين عصر چه بود. نشان ميدهد كه اين سبك تفكر چه بلايي بر سر جامعه اروپا آورده بود: چيزي درست كرده به اسم آدمهاي برتر، دانشمندان، روشنفكرها، مرز ساخته شده بود، انسانها را از هم جدا كرده بود. سياهي را جايگزين لذت آزادي كرده بود.
و بعد ميرود سراغ آدمهايي كه شروع كردند به تَرَك انداختن بر ديوارههاي اين سد ِ دروغين. مونتسكيو را برايمان مثال ميزند، مردي كه با نوشتههايش در باب انسانها و عقايدشان اولين حملهها را داشت. او را توضيح ميدهد و بعد به سراغ هيوم ميرود، مردي كه رخنهاي عميق بر بنياد روشنگري انداخت. آنگاه برلين از انسانها دور ميشود و مستقيم ميرود سر جامعه آلمان و البته كمتر فرانسه، اين دو را بحث ميكند و با هم مقايسه ميكند. بعد ميرود سراغ نامي كه هميشه دوست دارد از آن سخن بگويد: گئورگ ماهان. مردي كه او را متفكر راستين ميشناسد. مفصل هامان را بازگو ميكند و فصل دوم را با نشانههايي از گوته به پايان ميرساند.
تبارشناسي، فصل سوم: «پدران واقعي رومانتيسم»
چند صفحه نخستين سومين فصل، دوباره بازگويي شرايط اروپايي است كه رومانتيسم را در خود پرورش ميداد. اينبار جدال با مذهب سنتزده لبريز از خرافات است، اروپا دارد به اصول لائيسيته و سكولاريسم خاص خود نزديك و نزديكتر ميشود، و زماني كه مورد نظر ماست، يك جنگ جدي تفكر برپاست. در ميانه اين جنگ و جدال است كه پدران واقعي جنبش رومانتيسم خود را نشان ميدهند: ديدرو و «سالن». روسو و شيوه زندگياش. لنتس و خودكشياش. كلينگر و نمايش «دوقلوها». گوته و «رنجهاي ورتر جوان». جنبش توفان و تنش در آلمان، (كه در درسهاي تخصصي ادبيات به عنوان شروع رسمي جنبش رومانتيسم شناخته ميشود،) و زيباشناسي قرن هجدهم، هِردِر و عقايدش، و باز دوباره زندگيهاي انسانهاي گذشته: يونانيها، فينيقيها. در تمام طول اين فصل، برلين توجهي خاص به آلمان و آلمانيها، شرايط و موضوعات اين كشور نشان ميدهد و همچنين چيزي از وفادارياش به گئورگ هامان كم نميشود، همه چيز را در اصول فكري هامان به خورد ما ميدهد.
انگار هامان يك سس خوشمزه است كه هر غذايي را مزهدار ميكند. برلين جدي است و هامان كسي است كه آنقدر خوب همه چيز را بررسي كنكاش كرده، آنچنان مهم حرف زده كه هيچ وقت از ستايش او خسته نميشود. سومين فصل كتاب، شروعي بر اوج جنبش است. حالا برلين تمام مقدمههايي را كه خواسته مفصل بيان كرده. چارچوبهاي فكري را بيان كرده و در اين فصل راحت ميتواند با مخاطبي حرف بزند كه خوب به طرز تفكر و ايدههاي او آشناست. حالا ميدانيد از شما چه انتظاري دارد. ميدانيد از اين اثر چه به دست خواهيد آورد. برلين معجزه ميكند و خودش خوب به اين مسئله آگاه است، خونسرد ايستاده تا ما هم اين موضوع را درك كنيم و خودمان را به دستان تفكر او بسپاريم. فصل سوم شروعي است بر اوج هنر او، در همه چيز ممكن شده.
زمانهاي آرامش، فصل چهارم: «رمانتيكهاي ميانهرو»
در چهارمين فصل، برلين وقت را اصلا تلف نميكند و مستقيم ميرود سراغ بحث خود و موضوع را عنوان ميكند: سه متفكر آلماني، دو فيلسوف و يك هنرمند كه پايههاي جنبش را استوار كردند، و آن را به دستان آشفته رمانتيكهاي تندرو سپردند. اولين نفر، فيلسوف معروفي است كه از رومانتيسم بيزار بود. از تمام چيزهايي كه جنبش به آن عشق ميورزيد، دوري ميكرد، و هنوز بزرگترين نقش را در جنبش بازي كرد، همسايه نزديك گئورگ هامان و دوست صميمي هِردِر: امانوئل كانت. چيزي كه كانت را مهم ميكند، ستايشگري او از علم و سرمستي او از آزادي انسان است. او جامعه و زمانه آلماني خويش را كامل جذب كرد و از آن مفهومهايي را آفريد كه بنيانهايي شدند براي بسياري انديشهها، چه در زمان خود و چه بعد از آن كه هميشه كانت يك غول مهم بود، و البته اين ميان رمانتيكها هم بسيار از او استفادهها داشتند. برلين در پاراگرافهاي فشرده خويش در صفحاتي ممتد كانت را (البته كوتاه همراه شفتزبري،) بحث ميكند. دومين نام شيلر است.
مردي كه رسالات فلسفي و نمايشنامههايش باقي است، دومين انساني كه برلينْ آزمند، بررسي و تحليلاش است. برلين نشان ميدهد كه شيلر مفصل در مورد آزادي حرف زده، بحث كرده، و بعد ميرود به سراغ بررسي شيلر. همانند تمام بررسيهاي كتاب، برلين همهجانبه موضوعاش را نشانمان ميدهد. تنها كافي است صبور خطوط را بخوانيم و چيزي را از دست ندهيم. سومين نام، يك فيلسوف ديگر، و البته مريد كانت است: فيتشه؛ انساني عاشق كه گفته: «همين كه نام آزادي را ميشنوم دلم باز ميشود و ميشكفد حال آنكه با شنيدن نام ضرورت به گونهاي دردناك ميگريد و تنگي ميكند.» و همين انسان نظرش را ساده بيان كرده: «فلسفه انسان چنان است كه فطرت او، نه فطرت او چنان كه فلسفهاش.» فصل مفصل چهارم، عشقورزي برلين است به مفهومهاي آزادي كه در بيان اين سه تن تجلي مييابد. برلين در اينجا روح آزادانديش خويش را تمام قد نشانمان ميدهد. هر چند متمركز بر سه نام است، اما باز هم هر جا كه لازم باشد به سراغ موضوعات ديگر ميرود، تا هيچ چيزي كم نباشد. فصل چهارم نفسگير است و البته، جذاب، واقعا جذاب.
آخرين تصويرها، فصل پنجم: «رمانتيكهاي تندرو»
حالا قطعههاي پازل تقريبا كنار هم شكل گرفتهاند. برلين توانسته بيشتر نظارتش در مورد جنبش رومانتيسم را بيان كند، و زمان آن رسيده كه به تصويرهايي نهايي برسيم. آخرين تصويرهاي كتاب، بررسي جنبش رمانتيكها در اوج خود است. زماني كه هر چه بود، در تندروي رمانتيكي خلاصه شده بود: حركت در حداكثر توان ممكن. مبحث را با نظريه ويلهلم شلگل شروع ميكند، و اين ميشود مبنايي براي كار او: نظريه فيشته درباره شناخت، انقلاب فرانسه، و رمان مشهور گوته به نام «ويلهلم مايستر». حالا زمان آن رسيده كه برلين مفصل مثال بزند، مفصلتر بحث كند و واضحتر نشان بدهد. از بحث فيشته ميرسد به دو مفهوم بنيادي: عمق و نوستالژي و پارانويا. سپس انقلاب فرانسه را در شكلهايش و معانياش نشان ميدهد: انقلابي كه در نبوغ متولد شد و خود، خويشتن را كشت. اما مفاهيم پايهاي را بنيان نهاد كه روح انسان را در خويش تازه كرد. بعد از يك تحليل مفصل در باب انقلاب، نوبت ميرسد به رمان گوته: شرحي از خودسازي انساني نابغه، و تسلط بر خويشتن، «يعني توصيف اينكه انسان چگونه ميتواند بر خويشتن مسلط شود و با اِعمال آزادانه اراده اصيل و نامقيد، بدل به چيزي بشود.» رمان بحث ميشود و تاثيرهايش بيان ميشوند. بعد برلين خواننده را آماده ميكند تا آخرين قدم را بردارد. به پايان كتاب نزديك ميشويم.
سرزمين آغازها، فصل ششم: «تاثيرات پايدار»
آخرين فصل كتاب قدرتنمايي برلين است. نزديك به 200 صفحه خواننده را پيش برده و او را از اين سوي اروپا به آن سو كشانده، انسانهاي گوناگون و تفكرهاي مختلف را عرضه كرده، تا به يك پاراگراف كوتاه برسد، پاراگرافي كه كتاب را در خود خلاصه ميكند: تمام ريشهها را بررسي كرديم و حالا يك مفهوم، نه يك معنا، از رومانتيسم قابل عرضه شدن است: «باري، پايههاي عمده رومانتيسم بدين قرار است: اراده، يعني اين عقيده كه چيزها ساختاري ندارند، و اينكه انسان ميتواند چيزها را بدانگونه كه ميخواهد شكل ببخشد – و چيزها در نتيجه همين فعاليت شكلبخشي انسان بهوجود ميآيند– و بنابراين مخالفت با هر گرايشي كه ميكوشد تا واقعيت را چنان بنماياند كه گويي شكلي قابل مطالعه دارد و ميتوان آن را به قلم آورد، فرا گرفت، به ديگران انتقال داد و به شيوه علمي بررسي كرد.» (صفحه 204 كتاب.)
بعد از اين است كه آيزايا برلين از يك اصل كلاسيك يونان باستان پيروي ميكند: بعد از يك نمايش نفسگير، نمايشي كوتاه اجرا ميشد، تا تاثير هولناك اثر را در بيننده تلطيف كند، كاتارسيس ناميده ميشد، و هنوز در تعريف دقيق آن ماندهاند. كاتارسيس برلين، نگاهي است آرام و خونسرد به روند موسيقي در زمانهاي كه رومانتيسم زنده شد، نفس كشيدن را آغاز كرد، شور گرفت و دنيا را در خود فرو برد، و انسان را آماده نمود تا در رئاليسمي سرد فرو رود. فصل بهار ادبيات جهان كوتاه بود و البته تاثيرگذار، شايد اين نظريه واقعا قابلقبول باشد كه هيچ وقت نميتوان انسان را ديگر از زير سايه رومانتيسمها بيرون كشيد.
خطوطي از طلا
آيزايا برلين، در «ريشههاي رومانتيسم»، خود را با تمام وجود در بررسي موضوع رها ميكند، نميدانيم اين اثر نتيجه چه مدت زماني از كار ممتد است كه اينچنين غني است؛ ولي از يك چيز ميتوان مطمئن بود؛ اگر ميخواهيد نبوغ واقعي، كار شده و زنده را ببينيد، آيزايا برلين را از دست ندهيد، نااميدتان نميكند. «بنابراين آنچه از رومانتيسم حاصل شد ليبراليسم بود و مدارا، بزرگواري بود و پيبردن به نقصانهاي زندگي و نيز افزايش ادراك عقلاني ما از خويشتن. البته رمانتيكها خود هرگز به اين پيامدها فكر نميكردند، اما فراموش نكنيم كه رمانتيكها همان كسانند كه بيش از ديگران بر پيشبينيناپذيري فعاليتهاي انسان تاكيد نهادند و از اين حيث آموزه ايشان درست بود. آنان به چاهي كه خود كنده بودند افتادند. چيزي را هدف گرفتند اما از بخت خوش ِ ما آنچه كردند پيامدي دقيقا خلاف آن داشت.» (آخرين پاراگراف كتاب.)
ريشههاي رومانتيسم
آيزايا برلين
ترجمه : عبدالله كوثري برنده كتاب سال 1386
ناشر: نشر ماهي
چاپ دوم، بهار 1387
شمارگان: 2000 نسخه
قيمت: 5500 تومان
دوشنبه 20 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شبکه خبر]
[مشاهده در: www.irinn.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 184]
-
گوناگون
پربازدیدترینها