محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827903361
ديجيتالش كجا بود؟! 10 برداشت خبرنگار نسل سوم از جشن10روزه رسانه هاي ديجيتال
واضح آرشیو وب فارسی:کيهان: ديجيتالش كجا بود؟! 10 برداشت خبرنگار نسل سوم از جشن10روزه رسانه هاي ديجيتال
ليلا سادات باقري
اين دومين سال برپايي نمايشگاه ملي رسانه هاي ديجيتال بود و البته با اين توفير كه بار اول در محل دائمي نمايشگاه ها برگزار شد و اين بار در مصلاي بزرگ و هم چنان نيمه ساخته تهران! مطابق معمول همه نمايشگاه هاي ديگر؛ هنوز در آستانه درب ورودي قرار نگرفته با
برگه ها و بنرهاي تبليغاتي نمايشگاه و موارد مربوطه روبه رو مي شويم هر چند كه ديجيتالي بودن نمايشگاه علاوه بر رويت موارد مذكور در همان بدو ورود براي ما نمايان شد؛ هنوز محو طاق نصرت مانندي - بخوانيد قيف خوابيده به سمت شما - هستيم كه در مقابل درب ورودي براي عبور بازديدكنندگان ساخته اند كه يك بنده خدايي كه نمي دانم چرا فكر مي كند ما در مقابل در ورودي نمايشگاه در حال بازگشت به خانه هستيم!! مي آيد جلو و
مي پرسد «ببخشيد نمايشگاه چطور بود؟» و ما كه هنوز نفس آمدن مان هم تازه نشده خب جوابي هم نداريم و در عوض او پاسخ سوال ما را مي دهد كه از «مركز تحقيقات صدا و سيما» ست كه با يك وسيله كاملا مدرن و ديجيتالي هم نظرسنجي مي كند فقط مي ماند پيدا كردن آدم هايي كه نظر بدهند لابد آن هم در مقابل در ورودي نمايشگاه و در حال بالا رفتن از پله ها!
دوم؛ پاسخگويي ديجيتالي
چند پله داخل سالن را بالا مي رويم و چهار برگه نظر سنجي نمايشگاه را هم كه بايد در هنگام خروج تحويل بدهيم، مي گيريم و مي خواهيم از اين جا بازديدمان را شروع كنيم كه كنجكاوي شكل گرفته در ذهن مان كه «اين جا چه خبره؟!» ما را هم در شلوغي اولين غرفه اي كه درست
روبه روي مان قرار گرفته، دعوت
مي كند... از يكي از آن خانم هايي كه پشت رايانه اي نشسته و سرش خلوت تر از همكاران ديگرش است مي پرسم كه جريان اين كارت ها چيست؟ و از آن جا كه دنيا دنياي رسانه هاي ديجيتال است و اتفاقا! ما هم در نمايشگاه رسانه هاي ديجيتال هستيم به جاي كاغذ و قلم، ضبط صوت ديجيتالي ام را روشن مي كنم كه هم حالا براي ضبط ديده ها و شنيده ها راحت تر باشم و هم بعدا هنگام پياده كردن مطالب كه خانم متصدي پشت رايانه نشين، هنوز جواب نداده، سرم داد مي كشد كه «چرا صدامو ضبط كردي؟« توضيحش مي دهم كه اين فقط براي خودم است و براي سهولت كارم. كه خيلي خونسرد و مودبانه(!) مي گويد: «خيلي بيخود مي كني كه صدامو ضبط مي كني، همين الان پاكش كن!» و البته همان موقع پاكش مي كنم و مي پرسم كه مسئول تان كيست؟ و باز هم به همان شيوه مودبانه ادامه مي دهد: «چيه مي خواي بري چغولي منو بكني؟» و باز توضيح مي دهم شما بفرماييد كه من براي دانستن نوع فعاليت غرفه شما بايد چه كنم، همان را انجام مي دهم و با نگاهش حرف هايي مي زند بس رمانتيك كه... بي خيال پرسيدن مي شوم و چند لحظه اي را بين جمعيت مي روم كه خودم بفهمم جريان اين شلوغي و كارت هاي موجود در اين غرفه چيست آن هم بي هيچ
قال و مقالي... در اين غرفه به صاحبان كارت دانشجويي با دريافت 2000 تومان اسكناس، كارتي مي دهند به اعتبار 10هزار تومان كه با اين كارت هم
مي توانند در اين دوره از نمايشگاه و هم در دوره هاي ديگر نمايشگاه هاي برگزار شده خريد كنند و حتي مي توانند كارت را شارژ هم بكنند كه پشتيبان مالي كارت ها هم وزارت ارشاد و بانك پاسارگاد است، راستي نيمي از اين كارت اعتباري را بايد لزوما صرف خريد موارد قرآني كرد، بالاخره اين هم نوعي ارشاد محسوب مي شود در اين نمايشگاه عريض و طويل... هاتف از غيب ندا مي آورد كه روابط درست انساني و اخلاقي، اولين اصل براي جذب مخاطبان يك نمايشگاه است حالا چه رسانه هاي ديجيتالي در يك جا جمع شوند چه چند نفر نسل سومي در همين صفحه كاهي خودمان!
سوم؛ لحظه هاي ناب نمايشگاه
فقط تا چند قدم ابتدايي اي كه در بخش ويژه انقلاب اسلامي بر مي داريم صداي موسيقي «الله الله...» پخش شده مرتبط و متناسب با غرفه مربوطه است و گرنه كه در بيشتر مسيرها اعم از طبقه اول و دوم با صداي موسيقي فوق مفرح كودكانه كم مانده است كه... به هر حال چنين موسيقي هايي كه من نمي دانم اسمش را چه بايد گذاشت - اگر چه يقينا وزارت ارشاد كه مجوزش را انشاءالله صادر كرده است خوب مي داند! - بيش از پيش نشان از حضور غرفه هاي متعدد كودك و نوجوان دارد. البته كه نبايد از حق هم گذشت كه تيپ و ظاهر برخي از غرفه داران ديجيتالي به آهنگ هايي اين چنين، عجيب مي آيد، هر چند از سامي يوسف و برخي از مداحي ها هم نه اين كه اصلا خبري نباشد اما... يحتمل سيستم صوتي شان ضعيف بوده است و باز هم بگذريم كه في الحال از هر صدايي سكوت جايزتر است! راستي! باور كنيد كه طرح ارتقاي امنيت اجتماعي در گرماگرم غلغل رسانه هاي ديجيتالي اصلا كيلويي چند؟!... هاتف مي گويد: اصولا تامين كنندگان امنيت اجتماعي را با مصلاي تهران ميانه اي نيست كه اينجا خودش يك كلانتري معنوي است!
چهارم؛والت ديزني و يهودستيزي
در طبقه ي بالا و در راهروي سمت چپ عجيب اين حضور ويدئو پروژكشن ها؛ ديجيتال بودن نمايشگاه را توي چشم مي زد به ويژه خوش سليقگي طراحي نقشه ايران در يكي از همين پروژكشن ها خيلي در چشم تر است و شايد زياده نباشد كه بگوييم يكي از بهترين قسمت هاي نمايشگاه همين بخش ويژه انقلاب بود كه در دل خودش هشت بخش ديگر را هم داشت كه از نگاه به رهبري حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبري و بيان ويژگي ها و انديشه هاي شان تا شخصيت پردازي رسانه اي شهيد بهشتي، شهيد مطهري، شهيد رجايي، شهيد آويني و شهيد چمران و بخش دستاوردهاي رسانه اي ديجيتالي در خصوص دشمن شناسي انقلاب و بخش دفاع مقدس و تا آخر هم ماهيت مهدويت و ظهور حضرت ولي عصر(عج) تشكيل شده بود؛ همين بخش، قسمت اعظمي از اين طبقه را هم گرفته بود. بعد از آن هم كه به قسمت هنرهاي ديجيتالي مي رسيم كه بيش از هر چيز ديگري، تطبيق سنت و مدرنيته در اكثرشان ديده مي شود از نقاشي هاي گرافيكي بر روي سنگ و كاشي ها گرفته تا ماوس پد با طرح قالي ايراني و جالب تر از همه نقاشي هاي ديجيتالي بر روي بوم در غرفه سعيد منزه كه در رزومه كاري اش طراحي كيهان هم به چشم مي خورد با اين حال خودش مي گويد كه؛ «كيهاني ها هميشه دير مي رسند ولي ما دوست شان داريم!» و از نقاشي هاي ديجيتالي اش هم اين طور مي گويد كه؛ «نقاشي ديجيتالي يعني همان نقاشي كردن در فضاي مجازي رايانه، توسط يك نرم افزار. نرم افزاري كه من استفاده كرده ام؛ فتوشاپ است كه توسط افكت و فيلتر انجام مي شود تا با پلات بر روي بوم آيد» و شايد قشنگي چند تابلوي به نمايش گذاشته شده در اين غرفه اين باشد كه تشخيص اين كه نقاشي ها بر روي بوم كشيده نشده و رايانه اي است؛ تقريبا ممكن نيست و حدسم را مبني بر اين كه قبلا با طراحي و نقاشي بر روي بوم آشنا بوده است؛ اين طور به يقين مي رساند: « بله! من قبل از اين روي بوم نقاشي مي كشيدم. حدود 25 سال است كه كارهاي هنري انجام مي دهم و 17 سالش را هم توسط رايانه انجام
داده ام و آن چه كه هميشه در روند كارها برايم مهم بوده است؛ بحث قالب و محتواست كه در نقاشي هايم رعايت شود چه آن زمان كه بر روي بوم نقاشي مي كشيدم، چه حالا كه ديجيتالي كار مي كنم.» و مي پرسم قبل از شما هم كس ديگري نقاش ديجيتالي بوده است؟ كه مي گويد: «اين شيوه را كه تماما نقاشي توسط كامپيوتر انجام بگيرد را
نمي دانم كسي ديگر هم انجام مي داده است يا نه، يعني خودم نشنيده ام» و قيمت هاي تابلوهايش را هم خودش مي گويد كه بين 100 هزار تومان است تا دو ميليون تومان. تشكر كرده و مي خواهم از غرفه اش خارج شوم كه آدرس سايتش را مي خواهم؛
مي گويد: «من سايت ندارم!» و حالا پيدا كنيد نقش پرتقال رسانه هاي ديجيتالي را در اين غرفه! و حالا كه گفتم پرتقال حيف است كه از تصوير پوسترهاي منقوش به يك عدد گيلاس كريستالي در غرفه اي با عنوان «يك سايت پرتقالي با طعم گيلاس»! چيزي نگويم هر چند كه از اين دست موارد پرتقالي كم هم ديده نشد مثل حضور عروسك
ميكي ماوس و پوسترهاي كارتوني
والت ديزني آن هم چند قدم آن طرف تر از غرفه هاي آسيب شناسي رسانه اي، فرصت ها، تهديدها، راه كارها و يا همان مبارزه با يهود و صهيونيسم! و حالا پيدا كردن رابطه طعم پرتقال در يك عدد ليوان گيلاس خوري، شركت والت ديزني و تلاش براي يهود ستيزي و... كه نياز به توضيح ندارد؛ دارد؟! هاتف مي خواهد چيزي بگويد كه من نمي گذارم تا شماي خواننده راحت به معادله پرتقال فكر كني!
پنجم؛ والفجر هشت با رايانه
هر جا كه دسته اي از بادكنك هاي رنگي ديده شود يعني آن جا غرفه كودك و نوجوان است و ناخودآگاه اين طراحي شاد و نو، در دل آدم فرح زا مي شود خصوصا با طراحي رنگارنگ پوسترها و لوح هاي عرضه شده در غرفه هاي مربوطه اگر چه بخش بازي هاي رايانه اي كه يكي از پر رفت و آمدترين قسمت هاي نمايشگاه هم محسوب مي شد، بيش ترين كودك و نوجوان را در خود جا داده است. انصافا هم جاي تقدير و تشكر دارد اين طراحي بازي هاي رايانه اي كه چندتايي شان را از پشت ستون شيشه اي در يك غرفه ديدم؛ مثل بازي والفجر 8، نخستين بازي رايانه اي انرژي هسته اي و يا لوح هاي فشرده هم كلاسي آسماني، استفاده از تصوير شهيد نوجوان سعيد طوقاني بر روي برخي از اين لوح ها و... كه همه اين ها به نوعي
نويد بخش پيشرفت هاي بيش از اين در فرهنگ سازي نسل بعدي مان است كه زودتر و سريع تر از ما ديجيتالي شده اند يعني همين نسل چهارم انقلاب! راستي تا يادم نرفته از «پيل بان» كه نخستين نشريه انيميشني ايران است هم بگويم كه با ديدن غرفه شان تا سال هايي قبل از اين رفتم؛ سال هايي كه اين نشريه، انيميشن را براي هم دوره اي هاي من - همين نسل سوم انقلاب! - به تنهايي بر روي صفحات كاغذي اش به تصوير مي كشيد ولي حالا در چند قدمي آن طرف تر از اين غرفه، بچه ها به راحتي مي توانند نحوه ساخته شدن يك انيميشن را از طرح اوليه و اتود نقاشي هايش تا چگونگي ديجيتالي كردن شان و حتي پخش آن ها، از نزديك ببينند؛ تازه قند عسل و دختر عمو و پسر عمو و ساير نقش هاي تيزرهاي اخلاقي سيما هم اين جا ديده مي شود و در اين راهروهاي پر غرفه آن چيز كه بيش از حتي حضور و رفت وآمدها، ديده مي شود؛ تمدن و حركت و تلاش براي بيش تر رسيدن به آن است و به قول سيد مرتضاي آويني: «در جوامع متمدن، كودكان، فرصتي بسيار تنگ براي كودكي كردن دارند و خيلي زود بزرگ مي شوند... ما بايد در صدر تسخير روح و جوهر تمدن جديد برآييم...» و من اصلا خودم را در اين حد نمي بينم كه تشخيص دهم ما تا چه اندازه حتي در همين دو طبقه با همه هزينه هايي كه برايش تراشيده ايم، توانسته ايم به تسخير روح و جوهر تمدن برسيم كه نه، كمي نزديك تر شويم ... و شايد هم كه خوش به حال ما كه فقط «پيل بان» را داشتيم! هاتف دارد سر تكان مي دهد و در جواب اينكه مي پرسم آيا حرفي براي گفتن دارد، آهي مي كشد و سر مي گذارد به بيابان هاي اطراف مصلي كه گويا جزء اين مكان مقدس هستند! طفلي دچار تشكيك فلسفي شد.
ششم؛ همه توان رسانه ملي
معاونت سياسي، معاونت برون مرزي، معاونت صدا، معاونت تجهيز، معاونت... و خيلي ديگر از گروه هاي موجود در صدا و سيما در اين دوره از نمايشگاه با حضوري حداكثري -يك سالن درندشت -خودنمايي مي كنند و اين حضور گسترده قسمت وسيعي از طبقه پايين را هم به خود اختصاص داده است، پر بيراه هم نيست اين مزاح يكي از عابران و تماشاگران اين بخش هاي مختلف كه به يكي از ساكنين همين غرفه ها مي گويد: «تا نمايشگاه اين جاست، همه كاركنان صدا و سيما اين جا ساعت مي زنن ديگه؟!» و جواب نگرفته مي رود و ما نيز! راستش دلم مي خواهد زودتر به قسمت نرم افزارهاي چند رسانه اي و پايگاه هاي اينترنتي و وبلاگ ها برسم تا بلكه هم بيش تر متوجه شوم در نمايشگاه و جشنواره «رسانه هاي ديجيتال» وقت مي گذرانم نه صرفا محلي براي معرفي لوح هاي فشرده و آشنايي چند فعال در عرصه نت و البته انيميشن سازي و كارتون هاي عرضه شده رايانه اي! و اين جداي
شيرين كاري هاي رسانه ملي براي اين جشنواره است.
هفتم؛ همه اهداف ما!
با اين كه راه اندازي جشنواره و نمايشگاه ملي رسانه هاي ديجيتال از جمله اتفاقات شكل گرفته در دولت نهم است اما به غير از تعدادي اندك، عدم حضور سايت ها و خبرگزاري هاي موافق دولت، عجيب در چشم مي آيد! اگر چه نبود رسانه هاي منتقد هم خودش جاي سوال ديگري را باقي
مي گذارد. به گفته يكي از ساكنين غرفه يك خبرگزاري «غرفه ها را با دعوت در اختيار سايت ها و خبرگزاري ها و بقيه بخش ها گذاشته اند و به صورت كاملا رايگان هم بوده است» از طرفي در بين سايت ها و خبرگزاري هاي حاضر هم هيچ انعكاسي از نمايشگاه و حواشي اش در رسانه هاي شان ديده نمي شود و همين است كه به سراغ مهدي صرامي، قائم مقام اين دوره از نمايشگاه مي روم و مي پرسم: آقاي صرامي چه اهدافي را براي راه اندازي نمايشگاه در نظر گرفته بوديد؟
مي گويد: «ما در كل سه هدف داشتيم؛ فرهنگ سازي استفاده صحيح و بهينه از رسانه هاي ديجيتال و آشنايي خانواده ها با فرصت هاي حوزه رسانه هاي ديجيتال و آگاه شدن نسبت به تهديدهاي اين حوزه. - اشتباه نكنيد همه اينها يكي از اهداف بود! - هدف دوم ايجاد زمينه تبادل تجربيات و نظرات ميان صاحب نظران و فعالين حوزه رسانه هاي ديجيتال در كشور و از اين طريق ايجاد هدف زايي و
به وجود آمدن بستر رقابت سازنده ميان فعالين اين حوزه و هدف سوم معرفي آخرين دستاوردها در خصوص محصولات و آثار حوزه رسانه هاي ديجيتال به صورت سالانه و ارزيابي كارشناسانه از آن ها و در نتيجه حمايت از توليدكنندگان آثار فرهنگي در حوزه رسانه هاي ديجيتال است.»
مي پرسم حالا در اين دوره چقدر به اين اهداف رسيده ايد و يا حتي نزديك
شده ايد؟ كه مي گويد: «قطعا نزديك شديم ولي عموما اين اهداف فرآيندي هستند و در يك فرآيند به دست مي آيند و در يك زمان و مكان، مشخص نمي شود.»
مي گويم: خب اگر در يك زمان و مكان مشخص نمي شود پس دليل صرف اين همه هزينه براي راه اندازي نمايشگاه چيست؟ و پاسخم مي دهد »اين هزينه ها در مقابل بركاتي كه داشته، هزينه بالايي نيست، ما در حال استقرار و سامان
بند كردن فضاي رسانه هاي ديجيتال در كشور هستيم و به همين دليل مي خواهيم اين نمايشگاه به صورت سالانه و
بين المللي وجود داشته باشد تا به اين اهداف برسيم و برنامه هم داريم كه انشاء الله در سال هاي بعدي اين نمايشگاه ها در استان ها هم برگزار شود.» و مقدار هزينه مصرفي اين دوره را اين طور مي گويد: «بايد كامل مصاحبه شود.» مي گويم تقريبي چقدر شده است؟ جواب مي دهد: «تقريبي هم جاي شبهه اش باقي مي ماند، اين ارقامي را كه برخي از اين روزنامه ها گفته اند كه مثلا 8 ميليارد بوده است اصلا صحيح نيست؛ اين رقم مطمئنا چند برابر رقم واقعي است.» و بعد از آقاي صرامي شماره تماس آقاي زارع پور را مي خواهم كه مي گويد: «شماره دفترش را مي دهم كه شايد راضي نباشند شماره همراه شان را بدهم!» و بعدا كه با دفتر آقاي زارعي پور تماس مي گيرم هم نمي شود؛ چرا رئيس دفتر ايشان(!؟) مي فرمايند اصلا چه معنايي دارد يك روزنامه نگار شماره همراه مسئول يك نمايشگاه در حال اجرا را داشته باشد و باز هم مي گذريم! هاتف اما به دادخواهي مي آيد و مي گويد: مورچه چيست كه ناخن گير همراه هم داشته باشد!
هشتم؛ ديدار در وقت اضافه
به چند تا از غرفه هاي سايت ها و خبرگزاري ها سركي مي كشم مثل آفتاب، بوشهر نيوز، جهان نيوز كه تازه نفس است در اين روزها، البرز و قدس و... در خبرگزاري رسا هم چند لحظه اي مهمان دوستي مي شوم كه آب انار تبليغاتي شركتي كه براي تبليغاتش خوب زمان و مكاني را انتخاب كرده است؛ كمي
نفس مان را تازه تر مي كند؛ محبوبه بوجار، عكاس رسا از نبود چيدمان درست غرفه ها و عدم اطلاع رساني صحيح درباره غرفه ها و مهمانان شان انتقاد دارد و معتقد است كه بايد به هر حال مدتي بگذرد تا با برنامه تر اين نمايشگاه برپا شود، يكي از فعالان نمايشگاه سال گذشته هم كه در همين غرفه او را مي بينم، مي گويد: «من براي ديدن نمايشگاه از يزد آمده ام تهران اما واقعا چيزي براي ديدن نداشت يعني تنها معرفي چند سايت بود آن هم با يك متصدي و بدون هيچ گونه تبادل نظر و يا رد و بدل شدن خبري. در حالي كه مي شد حداقل در همين غرفه ها آموزش وبلاگ نويسي و يا حتي روزنامه نگاري به صورت محدود داشت كه اين هم انجام نگرفته است و در واقع من مورد قابل تاملي نديدم»... و باز در حين همين سرك كشيدن ها در غرفه هاي تقريبا يك شكل هستم كه در غرفه ي چيليك؛ بانك تخصصي عكس، چهره آشنايي را مي بينم و سريع جلو مي روم و از آن جا كه مي دانم «سعيد صادقي» عكاس هنرمند سال هايي مقدس از دفاع و شهادت، چندان رابطه اي با اين دست مكان ها و برنامه ها ندارد، مي پرسمش: «آقاي صادقي! شما و نمايشگاه رسانه اي ديجيتال؟» كه مثل هميشه گرم و استادانه احوال پرسي مي كند و مي گويد: «راستش براي انجام تحقيقاتي آمده بودم انجمن عكاسان دفاع مقدس كه در خيابان هويزه است و چون به اين جا نزديك بودم، آمدم سري بزنم و گرنه براي آمدن اين جا نيامده بودم، آخر خانواده يك شهيدي كه از امريكا آمده بوده و در زمان جنگ متحول و علاقمند به انقلاب شده بوده، حالا چندان اطلاعي و نشانه اي از آن شهيد ندارند كه آمده ام براي پي گيري همين كار...» با اين كه حالا با گفتن دليل آمدنش خوب مي دانم او و امثال او در كجاها سير مي كنند و اين ما هستيم كه با زمان هم قدم شده و مي رويم ولي دلم مي خواهد نظر صاحب نظري چون او را هم درباره نمايشگاه بدانم كه مي گويد: «من فكر مي كنم اگر نمايشگاه علمي تر بود، خيلي بهتر مي شد.» مي پرسم: علمي تر يعني چي؟ كه توضيح مي دهد؛ «ببينيد همه ما در اين سال ها با اين نوع رسانه ها و ديجيتالي بودن شان روبه رو هستيم و حالا منظورم چيزي است كه بتواند دانش جامعه را بالا ببرد، بايد حركات اين چنين در جهت تحول علمي صورت بگيرد و از آن جا كه اين نمايشگاه در تحول علمي نقشي ندارد به تكرار دچار شده است؛ يعني اين جا همان چيزهايي را عرضه مي كنند و به نمايش گذاشته اند كه اكثر ما در اداره يا ارگان و حتي در خانه هاي مان هم در اين حد ارتباط با اين ها را داريم، بايد حداقل يكي دو قدم جلوتر از اين باشيم. از نظر من اگر در جهت توليدات محصولات ديجيتالي در كشور خودمان تلاش كنيم و هزينه صرف كنيم بسيار موثرتر است كه هم به نوعي براي بيكاري جوانان تحصيل كرده و هم براي سرمايه گذاري مناسب، هزينه كرده ايم. اين جا انگار كه مردم فقط سرگرم شده اند بدون اين كه دانش شان بالا برود؛ اين جا مثل يك پارك است...» و حالا كه او را ديده ام و وقت هم دارد، از استاد حسين پرتوي هم خبري مي گيرم كه حالش چطور است؟ مي گويد: «خيلي بيمار است، هم بينايي و هم شنوايي اش را از دست داده است. و بعد با كمي تامل عميق ادامه مي دهد: همه آدم ها رفتني هستند عاقبت...» باز مي خواهم بپرسمش كه در آن هشت سال حضورش در دفاع مقدس دوربين ديجيتالي هم استفاده كرده است و يا اصلا دوربين ديجيتالي آن موقع بوده است كه چندتايي عكاس مي آيند و دورش را مي گيرند، تشكر مي كنم و مي روم... صداي راديو ايران هم كه گويا مسئوليت اطلاع رساني اين دوره را به عهده گرفته است در سالن ها مي پيچد كه از حضور سعيد صادقي قدر داني مي كنند و من به اين فكر مي كنم كه چطور ثبت كننده هاي تاريخي شريف از انسانيت و ايثار رفتني هستند؟! هاتف مي گويد: چند روزي قفسي ساخته ام از بدنم...
نهم؛ پياده روي مجازي
اكثر غرفه ها كه يك شكل هستند؛ يك دستگاه رايانه و دو سه نفري از اعضاي تشكيلات مربوطه هم گاه با ميهمان و گاه با خودشان نشسته اند، اگر چه ذوق و هنر برخي از غرفه ها هم خيلي در ميان هم شكل هاي ديگر تحسين برانگيز و مهم تر از آن نشان احترام شان به مخاطبان است؛ مثل غرفه «تبيان»، بعضي هم كه اعمال و سكنات شان با عنوان سردر غرفه شان خيلي مي خواند؛ مثل غرفه «مجمع وبلاگ نويسان مسلمان» كه بي كفش بر روي فرش انداخته شده غرفه شان رفت و آمد مي كردند و يا غرفه «جستجوگران نور» كه دو تا صندلي داشت و چهار نفر اعضا كه دو نفرشان بر روي موكت نشسته بودند، غرفه «وبلاگ مجله راه» كه خالي از اعضا و اغيار است و تنها بر روي پوسترهاي چسبيده بر ديوارش از قيصر امين پور و سلمان هراتي و سيد حسن حسيني تصاويري است كه ديدني اش كرده است . راستي چرا دوستان و همراهان آقاي سردبير سوره و راه هيچگاه خود را در مجامع عمومي نمايان نمي كنند و نشان نمي دهند وجهي از توصيه اميرالمونين(ع) به مردمان و تاريخ را؛ «نظم» را مي گويم؟
نسل سومي تر از همه هم كه غرفه «باشگاه خبرنگاران موسسه همشهري» است؛ با چند تايي كفش با فرم و
مدل هاي مختلف در چند جايي از
غرفه شان دكوري درست كرده اند و نوشته اي هم كه «ما شما را به يك پياده روي مجازي دعوت مي كنيم» و اين كه مسابقه هم دارند. مي پرسم مسابقه تان از چه قرار است كه برگه اي مقابلم
مي گذارد و مي گويد بايد اين را پر كنيد، روي برگه نوشته شده؛ «شما چه كفشي را براي پياده روي در كوچه پس
كوچه هاي اينترنت انتخاب مي كنيد؟» و
مي پرسد: «خبرنگاريد؟» جوابش را
مي دهم و مي پرسد از كجا؟ و وقتي
مي فهمد نسل سوم كيهان با خنده
مي گويد پس رقيب هستيم! محمد رضا ايمانيان خيلي خوش برخورد و فعال است؛ درهاي چوبي غرفه شان را باز كرده و دعوت مي كند كه چند كلامي از كار و اشتراكات نسل سومي بگوييم... كمي از همشهري جوان مي گويد و من از نسل سوم كيهان و بعد نظرش را مي پرسم كه نمايشگاه را چطور ديده است؟ مي گويد: »در اين جا هم ضعفي كه در ديگر نمايشگاه ها ديده مي شود وجود دارد؛ وقتي ما روز پنج شنبه افتتاحيه داريم، يعني بايد همه كارهايمان تمام شده باشد نه اين كه تا روز شنبه كه 3 روز از نمايشگاه گذشته تازه برخي غرفه ها در حال دكور زدن باشند و يا كارت هاي شناسايي هنوز درست نشده باشد و... اگر چه اين اشكالات سطحي است اما خيلي بد است. اين جا نمايشگاه رسانه هاي ديجيتال است آن وقت براي صادر كردن كارت هاي ما كاغذ بازي پشت كاغذ بازي بود؛ حداقل اين جا كه بايد ديجيتالي باشيم. و اين براي من خيلي جالب است كه كامپيوتري كه اين جا در سيستم اجرايي گذاشته اند، رويش سيستم عامل «داس» - مربوط به سال هزار و سيصد و درشكه - نصب شده است در حالي كه ويندوز هم دارد از رده خارج مي شود. يا اين كه چرا بايد در چنين نمايشگاهي با اين همه هزينه مواردي عرضه شود كه اصلا هيچ ارتباطي به دنياي رسانه هاي ديجيتال ندارد مثلا غرفه اي كه كتاب هاي كمك درسي ارائه مي كند و يا همين عضوگيري خبرگزاري جمهوري اسلامي كه با اين كه سايت دارد، آن را معرفي نمي كند و فقط عضو مي پذيرد!» مي گويم كه ربط خود شما با رسانه هاي ديجيتال در چيست؟ جواب مي دهد: «حداقل ما يك تست اعتياد به اينترنت گذاشتيم(!) و يا يك بسته آموزشي در مورد اينترنت داريم و اصلا فعاليت باشگاه خوانندگان اينترنتي است... من حرفم سر اين است كه اي كاش از اين فضا به اين بزرگي بهتر استفاده كنيم نه اين كه چون بزرگ است بايد به هر طريقي آن را پر كنيم...» از غرفه شان با كفش هاي پاشنه بلند، اسپرت، چرمي و... خداحافظي و تشكر كرده و خسته از ديدن و فقط ديدن سه ساعتي كه در نمايشگاه دور زده ام به سمت در خروجي مي روم! هاتف اما رفته و دارد بن الكترونيكش را امتحان مي كند كه مايه دارد يا نه!
دهم؛ همبر ذغالي را عشق است
حالا كه ساعت به شب نزديك تر شده است، نمايشگاه جمعيت بيشتري را هم در خود مي بيند كه اكثرا هم يا جوان هستند و يا نوجوان كه اين جا محل خوبي است براي بازي به ويژه با مكان هايي كه براي بازي هم اختصاص داده شده است! و گردش و شيطنت هاي دوستانه شان... فقط بايد ديد به راستي ثمره اين همه هزينه - حتي اگر هم هزينه ها به اندازه دو ميليارد تومان باشد- تا چه حد بوده است؟! و آيا تنها به صرف «بيان» اهدافي دقيق و علمي مي توان به عملي شدن شان هم رسيد! و آخر اين كه تمدن و ديجيتالي بودن و به روز شدن و ... همه اين ها بسيار آرماني و حتما هم شدني است اگر تنها به مصرف شدن بودجه ها فكر نكنيم تا مانند اين دوره از نبود بايدترين و ابتدايي ترين امكانات جشنواره و نمايشگاه رسانه هاي ديجيتالي مثل وصل نبودن اينترنت
رايانه ها در غرفه ها به تاسفي عميق برسيم و راستي كه يك سال ديگر تا نمايشگاه ديجيتالي بعدي فاصله است اي كاش در همين اختتامييه دوره دوم به فكر افتتاحيه دوره سوم باشند و البته كه باشيم و نه در فكر بين المللي كردن و استاني كردنش كه هاتف دارد بال بال مي زند در اين انتهاي گزارشي حرفي بزند. او مي گويد: مربي! اصل، حاشيه نچ... كار را كه كرد آنكه تمام كرد اما اين تمام كردن به معناي تمام كردن پول بيت المال نيست! هاتف پيشنهاد مي كند كه گزارش را با توصيف شلوغي غرفه هاي بيروني مصلي به پايان ببرم؛ آنجا كه كباب تركي و همبر ذغالي بدجوري از ملت دلبري كرده است در اين هواي سرد شده پائيزي!
دوشنبه 20 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: کيهان]
[مشاهده در: www.kayhannews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 474]
-
گوناگون
پربازدیدترینها