محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826894827
هاليوود و مهدويت
واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: در ذهن عامه بُعد مذهبي امام زمان عليه السلام ، مطرح است ، اما در بعد سياسي و اجتماعي و علمي ديگر مطرح نيست . امّا در غرب بحث آينده نگري در تمامي ابعاد، فوق العاده جدّي است. به همين دليل متفكران غرب بخش مهمي از افكارشان را صرف اين موضوع مي كنند.
اشاره :
دكتر حسن بلخاري ، فارغ التحصيل رشته اديان و عرفان ، از اساتيد دانشكده هنر دانشگاه تهران و آشنا با علوم ارتباطات است. با توجه به اطلاعات جامعي كه وي در زمينه فعاليت هاي رسانه هاي غربي درخصوص مقابله با انديشه اسلامي و به ويژه موضوع مهدويت دارد، به گفت وگو با ايشان نشستيم.
* نقش و جايگاه سينما و رسانه هاي صوتي ، تصويري در غرب و خصوصاً آمريكا چيست ؟
- به يك عبارت جهان امروز جهان تصوير است و عمده ترين مصداق اين تصوير سينماست . «پفستمن » در كتاب «زندگي در عيش ، مردن در خوشي » خود سه دوره را يا سه سپهر را اصطلاحاً براي انتقال معلومات ذكر مي كند. دورة اول دوره انتقال معلومات به وسيله زبان بود. پدر مي گفت فرزند حفظ مي كرد، دوره دوم دورة مكتوب بود و كتاب حافظ و حامل معنا براي نسل بعدي شد. ايشان سومين دوره را دورة تصوير مي داند كه تصوير سينمايي و تلويزيوني جاي دو موج قبلي نشسته است . البته تحليل ايشان اين است كه اين تصويرها به صورت خاص دارد ساخته مي شود و به جهان ارائه مي شود، ما در قلمرو افزايش دامنة جهل انسان قرار داريم تا علمش . تحليلي كه پستمن ارائه مي دهد تحليل درستي است و اين تقسيم بندي نسبت به سه دورة انتقال معلومات . واقعيت قضيه اين است كه ما داريم در عصر تصوير و عصر سينما زندگي مي كنيم و عنواني كه شما تحت عنوان دنياي anformatic ، information يا اطلاعات و انفجار اطلاعات داريد عصاره اش تصوير است ، يعني از يك طرف ما الان در عصر اطلاعات زندگي مي كنيم كه اين اطلاعات جذابترين ، مؤثرترين ، كارآمدترين و ماندگارترين شيوة ابراز آن تصوير است . البته فقط اين نيست كه حالا قدرتها دارند از اين عنصر بالاترين استفاده را مي كنند. ذهنيت مخاطبها هم ، چنين قدرت و جايگاه پذيرشي را دارد. ما در شبانه روز بين 78 تا 79% اطلاعات دريافتي روزانه را از چشممان به دست مي آوريم و بقيه حواس درصد بعدي را به خود اختصاص مي دهند. درعين حال شما اگر به سيستم دريافتي انسان نگاه كنيد مي بينيد كه نيمكرة راست مغز مربوط به علوم حضوري و شهودي به صورت تصوير است . طبق تحقيقاتي كه طي 10، 15 سال گذشته صورت گرفته ، انسان با نيمكره راست مغزش با اطلاعات برخورد شهودي مي كند يعني در آنجا ماندگار است و بزرگترين و عميق ترين تأثيرات را روي شخصيت انسان مي گذارد. مجموعة اين قضايا كه من به صورت مختصر خدمت شما عزيزان ذكر كردم معنايي را مي سازد كه تصوير را كارآمدترين عامل نه تنها براي انتقال معلومات ، بلكه تأثيرگذاري روي شخصيت و روان افراد قرار مي دهد. اين مقدمه به نحوي بيانگر جايگاه تصوير و سينماست .
ببينيد! غرب در ذات تكنولوژيكي خودش تفوق طلب است . يعني ما بحثي داريم در فلسفه علم كه علم وقتي مجتمع شد في حد نفسه قدرت را به دنبال مي آورد. برگرديم به همان كلامي كه «فرانسيس بيكن » در ابتداي رنسانس گفته كه «هدف نهايي علم قدرت است ». در چنين فضايي غرب براي اعمال اين قدرت و كسب مطامع بيشتر از تصوير دارد بهترين استفاده را مي كند. هاليوود به عنوان مركز فيلمسازي آمريكا، كه در سال 700 فيلم توليد مي كند و سالانه 15، 16 ميليارد دلار سود خالص دارد و نزديك به 78% سينماها و تلويزيونهاي جهان از آن تغذيه مي شوند. شما كلمات را كه كنار هم قرار بدهيد به صورت بسيار وسيعي نشان مي دهد كه ما با چه قدرت و تأثير و برنامه ريزي عظيمي از آن طرف روبه رو هستيم . واقعيت مسأله اين است كه غرب به اهميت ، قدرت و تاكتيك تصوير پي برده است و از آن در قالب سينما دارد استفاده مي كند. ما در غرب فيلم خنثي نداريم ، يعني از اين 600، 700 فيلمي كه در سال توليد مي كند 30، 40 فيلم است كه در سطح جهان مطرح مي شوند، البته آنها را هم خودشان مطرح مي كنند با اسكارهايي كه مي دهند و بعضاً هم به دليل جذابيتهاي عامه اي كه دارند در سطح جهان مطرح مي شوند و واقعاً فرهنگسازي مي كنند. مانند جرياني كه «تايتانيك » با دو ميليارد بيننده در سطح جهان ايجاد كرد. اين نكات را به صورت پراكنده دارم عرض مي كنم چون درهر بفعدش يك معناي عظيمي وجود دارد، مي خواهم با اين دلايل نشان بدهم كه غرب به قدرت عظيم سينما پي برده است . به همين دليل الان مهمترين كاري كه مي كند اين است كه مباني نظري خودش را كه محصول ايده ها و اهدافش است به زبان تصوير ترجمه مي كند. يعني من بزرگترين ويژگي غرب را ترجمة معنا به تصوير مي دانم . چون روانشناسي مدرن بيانگر اين است كه تأثيري كه تصوير دارد هيچ كلامي ندارد و بحثي در روانشناسي داريم كه هر تصوير معادل هزار كلمه است .
كار ديگر تصوير و سينما توأماً درگير كردن احساسات و ادراك است . سخنورها ادراك را مخاطب قرار مي دهند و فيلمهاي بي محتوا احساس را و فيلمهاي هدفمند ادراك و احساس را با هم . در چنين قلمرويي احساس ، جذابيت را، ادراك معناپذيري را و جمع آنها سينما را مي سازد. من معتقدم و در حقيقت واقعيتهايي جهاني و هاليوود و فرهنگسازي آن بيانگر اين است كه غرب دارد از سينما حداكثر استفاده را مي برد، چون برايش استفاده دارد لذا جايگاه ويژه اي هم دارد.
* با توجه به اهميت مسأله فرهنگ سازي كه فرموديد، نكته اي كه معمولاً در فرهنگها مطرح است مقوله اي به نام «مدينة فاضله » و يا «آرمانشهر» است و قطعاً غرب هم به دنبال ترويج چيزي با اين عنوان است . براي عرضه الگوي مطلوب غرب دراين زمينه سينما و رسانه هاي تصويري چه نقشي را ايفا مي كنند؟
- ما در دهة 90 دو اتفاق جدّي داشتيم در چارچوب همين آرمانشهري كه غربيها تعقيب مي كنند: يكي كاربرد اصطلاح نظم نوين جهاني (New World Order) توسط بوش و گفتند ما داريم اين را تعقيب مي كنيم و يكي هم نظريه پايان تاريخ فوكوياما. در نظريه پايان تاريخ فوكوياما مي گويد: دموكراسي ليبرال آرزوي نهايي است كه با فروپاشي رقيب سرسخت ليبرالها كه كمونيسم بود، ما داريم وارد اين فضا مي شويم و تاريخ دارد عملاً پروسة تكاملي خودش را درحد نهايي اش طي مي كند. اين دو مسأله به نحوي از نيت سياسي غرب در Globalization (جهاني شدن ) و در ايجاد يك فرهنگ جهاني و تحميل آن بر جهان پرده برداشت . مي خواهم اين نكته را خدمتتان عرض كنم كه رسانه ها مهمترين و اصلي ترين ابزار تسلط فرهنگي غرب محسوب مي شوند چون اولاً تصوير يك زبان بين المللي است . ما در زبان مشكل داريم . مثلاً يك آفريقايي اگر زبان انگليسي نداند نمي تواند با فرهنگ غرب ارتباط برقرار كند. ولي ازطريق تصوير چرا. اخيراً در يكي از روزنامه ها گزارشي خواندم با عنوان مسجد و ماهواره كه بررسي كرده بود تأثير ماهواره را در فرهنگ مراكش به عنوان يك كشور مسلمان ، نتايجي كه گرفته بود وحشتناك بود، نسبت به آن مباني ارزشي كه ما داريم .
مي خواهم اين نكته را خدمتتان عرض كنم كه غرب مدينة فاضله اي در ذهن خودش ساخته ، گرچه در خود غرب هم اين مدينة فاضله منتقدان جدّي خودش را دارد مثل «آلن دومينو»، «برژينسكي » و «روژه گارودي » هم به عنوان يك مسلمان . ولي واقعيت قضيه اين است كه آن كساني كه دارند برنامه ريزي مي كنند در اين قلمرو اينها دنبال اهداف و منافع خاص خودشان هستند و سعي مي كنند كه اين مدينة فاضله را فقط و فقط ازطريق تصوير به وجود بياورند. الان مقاله و سخنراني جواب نمي دهد. سمينارهاي تخصصي شايد روشنفكران جهان سومي را مجاب كند امّا غرب يكي از اهداف اصلي اش جلب افكار عمومي است . در فضايي كه دموكراسي اصل مي شود رأي عمومي قدرت ساز است به همين دليل شما بايد روي رأي عمومي كار بكنيد، روي جلب آراء عمومي بايد كار كنيد، لذا او هدف جدّي اش را جلب ا فكار عمومي قرار داده و فيلمها دارند در اين قلمرو آن كار را مي كنند، شما اگر به مجموعة فيلمهايي كه در اين دو دهه بويژه پس از طرح نظم نوين ساخته شده نگاه كنيد اين مسأله كاملاً ملموس است . اجازه بدهيد من يك مثال مصداقي مشخص بزنم . آمريكايي ها فيلمي ساخته اند به روز استقلال (Independence day) . اين فيلم از لحاظ جلوه هاي ويژه (Special effect) بسيار بالاست و خيلي هم در آمريكا مطرح شد و در جهان هم روي آن خيلي تبليغ شد. چهارم ژوئيه در تقويم آمريكايي روز استقلال آنها محسوب مي شود. در اين فيلم يك گروه فضايي به كره زمين حمله مي كنند و امريكايي ها دفاع مي كنند، درنهايت در روز استقلال اينها دشمنان را دفع مي كنند. خيلي ها اين فيلم را به عنوان action و با جلوه هاي ويژة برتر گرفتند امّا به پيامي كه اين فيلم داشت اصلاً توجه نشد.
پيام اين بود كه آمريكا و نظام فرهنگي حاكم بر غرب تنها سيستمي است كه جهان را از خطراتي كه وجود دارد حفظ مي كند و اين پيام را در اكثر فيلمها ترويج و تبليغ مي كند، حتي در فيلمي كه در تلويزيون ما (احتمالاً در ايّام نوروز 79) نشان داده شد كه باز هم آدم فضايي ها حمله مي كنند، آمريكايي مردم را نجات مي دهند. در فيلم پيشگوئي هاي نوستر آداموس كه حتماً بحثمان به آن خواهد رسيد اين امريكاست كه مقابل مسلمانها مي ايستد يا مثلاً بازي كامپيوتري خيلي مشهور «يا مهدي » كه اسم اصلي اش Persian Gulf inferno (جهنم خليج فارس ) است . خليج فارس را مركز حركت هاي تروريستي جهان جلوه مي دهد. ما در بعد روانشناسي مي گوئيم اين بازي افراد را نسبت به امام زمان و لفظ «يا مهدي » شرطي مي كند ولي وقتي باطن قضيه را نگاه مي كنيد مي بينيد پيام ديگري هم دارد و آن اين است كه وقتي خليج فارس مركز حركتهاي تروريستي جهان مي شود حضور نظامي امريكا در خليج فارس توجيه مي شود. غرب يكي از كارهايش اين است كه قبل از اينكه به عمليات گسترده دست بزند ازطريق رسانه ها كار خودش را توجيه مي كند. شما جريان خليج فارس را ببينيد، ما يك بحث بسيار مهمي را درباره بحران خليج فارس داشتيم كه گفتند جنگ رسانه هاست ، نه جنگ تسليحات . سي . ان . ان (CNN) نقش بسيار جدّي داشت ، وقتي كه فضا دارد وارد چنين قلمرويي مي شود، رسانه ها در پياده كردن اهداف غرب نقش جدّي دارند. مثال ملموس ديگري را خدمتتان عرض كنم . ما الان جنگي را در نظام جنگهاي مدرن داريم : جنگ اينترنت و الكترونيك ، به عنوان مثال يكي دوماه پيش بود كه اسرائيليها سايت حزب الله را شكسته بودند و پرچم اسرائيل را در سايت آنها گذاشته بودند و كاري كه حزب اللهي ها كرده بودند خيلي جالب بود، آنها آمده بودند ساعتها كنگره «كفنفست » اسرائيل و مراكز حساس اسرائيل را اشغال كرده بودند، يعني بلافاصله جواب داده بودند و پاتك كرده بودند. لذا مي بينيد اصلاً فضاي جنگها، برخوردها و تأثيرگذاري در جهان دارد عوض مي شود و من در قلمروهاي مختلف كه بررسي كرده ام ديده ام كه در اكثريت اين قلمروها تصوير است كه حرف اول را مي زند، همه مي خواهند مخاطب را جلب كنند آن هم به بهترين و جذابترين شكل كه تصوير است . يك جمله خدمتتان عرض كنم كه عصارة بحثم و جواب كلي سؤال شما باشد كه غربيها اولاً قطعاً مدينة فاضله دارند، اين مدينة فاضله را دارند ذكر مي كنند كه همان دموكراسي ليبرال است .
وقتي تافلر در كتاب «جابجايي قدرت » خودش مي گويد: «بسياري از فرهنگها و مردم جهان تشنة اقتباس از زندگي ، مفد و فرهنگ غربي هستند» (كه من روي اين اصطلاح تكيه مي كنم ) دارد به نحوي تبليغ مي كند گرچه برخوردش نقادانه است ولي بطن اين نقادي از لحاظ روانشناسي متهم است و در اصل تبليغ است .
ثانياً، بستر اين جهاني سازي و اين معنا كه جهان را تحت اين مدينة فاضله تسخير كنند رسانه ها هستند. من در همين فضا يك نكته مهم ديگر را عرض كنم كه باز مصداقي است . ما در سال 2000 فيلم ديگري داشتيم در هاليوود با عنوان ماتريكس (Matrix) . اين فيلم فروش و استقبال غيرمنتظره اي داشت .
چهار جايزه اسكار گرفت ،به دليل اينكه جلوه هاي ويژه و بهترين تدوين صدا و مواردي از اين قبيل داشت . من در دانشگاههاي كشور بحثي تحت عنوان «هويت انسان فردا» داشتم و بعد از آن نقد و نمايش ماتريكس و اخيراً اين برنامه را در دانشگاه تهران داشتيم . نكته مهمي كه در چارچوب بحث ما از اين فيلم وجود دارد اين است كه در اين فيلم هويت انسان آينده كه به ماشين تبديل شده زير سؤال مي رود. امّا نجاتي كه براي فرار از اين بحران ذكر مي شود شهري است به اسم Zion (صهيون ) يعني شما در اين فيلم پنج ، شش بار كلمه صهيون را مي شنويد با اصطلاح لاتين آن و با چهرة شهر منجي . يعني تصويري كه ارائه مي شود اين است كه فقط يكجاست كه در آنجا مي توانيد نجات پيدا كنيد، چه در قلمرو ماده و چه معنا و آن Zion است .
مي خواهم عرض كنم كه وقتي شما مي بينيد كه ماتريكس ساخته مي شود و در جهان آن را در بوق و كَرنا مي كنند، جلوه هاي ويژه بسيار عظيمي درآن به كار مي رود كه واقعاً حيرت انگيز و بسيار جالب است ، امّا برفراز اين معاني صهيون قرار داده مي شود يعني اينكه براي غرب جا انداختن مسألة مدينة فاضله مهم است و بسترش را تصوير برگزيده است . مگر در دهة 50 ميليونها دلار در صحراها خرج ساختن فيلمهاي پرخرجي مثل «بن هور» و «ده فرمان موسي » نشد؟ الان اين مسأله براي ما دارد كشف مي شود كه در آن زمان اسرائيل مشكل مشروعيت را داشت و مشكل مشروعيت را فقط تصوير حل مي كرد. سينماها هم پر مي شد، خبري خواندم كه وقتي فيلم بن هور وارد ايران شد، (حالا چطور اسرائيل با رژيم تماس گرفته بود نمي دانم ) بسرعت ترجمه شد. يعني در تاريخ سينماي ايران فيلمي كه بسرعت و در كمترين زمان ترجمه و ديالوگهاي آن جهت ارائه آماده شد، فيلم بن هور بود و بعد هم ده فرمان . اسرائيل قدرت تصوير را شناخت و از سيستم سينما استفاده كرد و خود را جا انداخت . اين مثالها بحث را براي خواننده ملموس مي كند. من يك سخنراني در دانشگاه شيراز داشتم ، سال 77 كه بحثم مهدويت و غرب بود ـ بحثي كه در جاهاي مختلف دارم ـ در آنجا از كنفرانس سال 1984 تل آويو پرده برداشتم و سياستهايي كه اينها داشتند و بازي كامپيوتري «يا مهدي » را به آنها نشان دادم . چند روز بعدش بخشهاي مهم سخنراني من و تصاويري از اين بازي در مجلة دانشگاه شيراز منتشر مي شود و پنج ، شش صفحه را به خود اختصاص مي دهد. اين مجله در اينترنت سايت داشت ، حدود يكماه بعد تدوين كنندگان مجله رفته بودند كه مجله خودشان را ورق بزنند ديدند كه مثلاً از صفحه 4 يكدفعه مي رود به صفحه 11، يعني بررسيهايي كه كرده بودند ديدند كه سيستمي (كه آنها حدس مي زدند اسرائيل بوده ) سايت را شكسته و وارد آن شده بود و اين چند صفحه را حذف كرده بود. چرا؟ چون اينترنت جهاني است . يعني اينقدر براي آنها رسانه ها مهم است .
* با توجه به مطرح بودن بحث آيندة جهان در صحبتهاي انديشمندان مختلف غربي نظير هانتينگتون و فوكوياما و... و مسأله آرماگدون (Armageddon) يا نبرد آخرالزمان ، ديدگاه غرب نسبت به مسألة آخرالزمان چيست و چطور مي توان اين نظريه پردازي را در صحنة عمل سياسي و نظامي و فرهنگي و سينمايي ديد؟
- به نكته مهمي اشاره كرديد. اگر شما به تاريخ سينما مراجعه كنيد از تقريباً 1964، 1965 (غير از مسأله اسرائيل كه مربوط به دهة 50 است و به فيلم بن هور يازده اسكار دادند) سينما وارد مرحلة جديدي مي شود كه اين مرحله توجيه كننده افزايش قدرت تسليحاتي شرق و غرب است ، يعني از آن موقع فيلمها مي روند سراغ بشقاب پرنده ها و موجودات فضايي مثل فيلمهاي جنگ ستارگان (Jour locus) كه از همان موقع شروع شد، بعد كشف شد كه شرق و غرب كه اين فيلمها را مي سازند تعمّد دارند. اگر انسان نسبت به يك قدرت فضايي بسيار قدرتمند ترسانده مي شد تلاش در جهت افزايش قدرت تسليحاتي شرق وغرب توجيه مي شد و توجيه هم شد.
يك دروغ اگر به حد تواتر برسد مي شود حقيقت . وقتي ده نفر هي بيايند يك دروغ را تكرار كنند، انسان از لحاظ رواني تكان مي خورد. فيلمهاي مختلف وقتي بينندگان را مي ترساندند توصيه مي كردند كه ما بايد اين فضا را رشد بدهيم . پس اينكه ذهن طراح غرب درجهت شيوع مطلوبهاي خودش و جا انداختن آن در سطح جهان با تصوير مسأله كاملاً روشني است ؛ چرا كه نيازي به ايجاد رابطه ندارد. تاريخ سينما و همچنين گذر زمان و پرده برداشتن اهداف پشت پرده غرب اين را روشن مي كند. امّا اين موضوع چه ارتباطي با بحثهاي آخرالزماني (فيوچريسم ) كه مثل تافلر و فوكوياما، هانيتنگتون و برژينسيكي و... مطرح مي كنند، دارد؟
واقعيت قضيه اين است كه بحث آينده گرايي در غرب خيلي جدّي است و به عبارتي جدي تر از فضاي ما و علتش هم اين است كه ما با مسأله انتظار در بعد مذهبي و ديني خودمان روبرو مي شويم ، حضرت امام زمان عليه السلام ، در قلمرو ديني ما حضور دارد. من البته حالا يك بحثي را خدمتتان ارائه مي دهم كه اين مطلب در تمامي ابعاد سياسي و اجتماعي و فرهنگي شيعة ناب حضور دارد ولي در ذهن عامه وقتي بعد مذهبي مطرح است امام زمان ، عليه السلام ، مطرح است ، در بعد سياسي و اجتماعي و علمي ديگر مطرح نيست . امّا در غرب بحث آينده نگري در تمامي ابعاد فوق العاده جدّي است به همين دليل متفكران بخش مهمي از افكارشان را صرف اين مي كنند، چرا؟ چون قلمرو Scientific (علمي ) غرب بالاست . شما در علوم تجربي وقتي به دوتا فرمول برسيد مي توانيد پيش بيني كنيد. يعني با چهار مورد استقراء وقتي آزمايش كرديد و به يك نتيجه رسيديد قانون مي سازيد كه پس در اين شرايط اگر چنين بشود، چنان مي شود. اين «مي شود» امري آينده اي است ، امر زماني فراحال و فراگذشته است . در ذات تمدنهاي بشدت علم گرا متأثر از آينده نگري و پيش بيني علم في نفسه روانشناسي وجامعه شناسي و سياست و... آن جامعه هم آينده نگر مي شود و دنبال سيستمهايي مي گردد كه به آينده نفوذ كند.
غرب از امام زمان ما چه اطلاعي دارد كه مي آيد و بازي «يامهدي » را مي سازد؟ چرا ماتريكس ، آرماگدون و روز استقلال و... را مي سازد؟ دقيقاً ما معادل آن كارها، بايد كار ارزشي و اثباتي بكنيم . اين نياز به يك تيم تخصصي دارد. ولي مهمتر از تيم ، جا افتادن ضرورت كار است .
* با توجه به اينكه فرموديد غرب پي برده كه جوهرة تفكّر شيعي بحث مهدويت است ، چه اقداماتي را در مقابله با آن در عرصه هاي مختلف انجام داده است ؟
- بگذاريد براي جواب به اين سؤال بسيار مهمتان من مقداري به عقب برگردم . مهدويت از كي براي غرب يك دغدغه شد. اولاً، اين نكته را خدمتتان عرض كنم بعد از مسألة ظهور صفويه در ايران و اوجگيري اهداف استعماري غرب نسبت به شرق و اينكه ايران را مي خواست دروازة هند بكند، مسأله مذهب ما هم براي آنها جدّي شد، عثماني سني بود و ما شيعه و آنها هم از اين استفاده كردند. آنجا به طور جدّي وارد شناخت مباني مذهبي ما شدند كه از آن براي خود استفاده كنند.
يكي از مواردي كه اينها به آن پي بردند مسأله «باب بودن » بود. يعني آنها متوجه شدند كه ما در اعتقادات اسلامي يك منجي داريم كه زماني ظهور مي كند و لذا سعي كردند كه از اين موضوع براي رسيدن به اهداف سلطه جويانه خود استفاده كنند. اينكه شما مي بينيد «مستر همفر» در كتاب خاطراتش ذكر مي كند كه چطور ما محمدعلي باب را انداختيم در اين فضا و گفتيم تو بابي و امام زماني به نحوي نشان مي دهد كه غرب نسبت به تأثير و اوج حضور اين انديشه در تمدن اسلامي شناخت پيدا كرده است ، اين را داشته باشيد تا بعد برويم سراغ امام مهدي سوداني . آن كسي كه در سودان حدود 100، 120 سال پيش قيام كرد و تحت عنوان مهدي درجهان مطرح شد.
اين باز بعد دوم بود و كتبي كه صهيونيستها بعد از آن نوشتند كه مشهورترينش «چهارپر» است كه سعي كرده مهدويت را در ذهن جهانيان بشكند. يعني مسأله ، مسألة دامنه داري است و بعد از آن شما بيائيد سراغ مركز شيعه شناسي استراسبرگ فرانسه كه البته آنها امام جعفر صادق عليه السلام را مبنا قرار داده اند. اين مصداق هاي جزئي را دارم عرض مي كنم و مي خواهم اين نكته را بگويم كه براي غرب شناخت محورهاي اسلام و بويژه شيعه خيلي مطرح است . شما مي دانيد غربي ها از ايران و عراق خيلي ايمن نبودند. كشورهاي عربي را با دست نشانده ها توانستند تحت سيطره خود دربياورند، امّا اينجا را نه .
در جريان فتوايي كه داده شد و مسلمان ها ريختند به سفارت روسيه در ايران همه را به قتل رساندند صرف اينكه به ناموس ايران تجاوز شده بود و پشت سرش ديدند پشت همه اين جريانات يك آخوندي نشسته و دوتا جمله نوشته . اهل سنت با چنين فضايي آشنا نبود كه حكم جهاد داده بشود، اينها فهميدند يك قشري در اين وسط وجود دارد كه قدرت بسيار عظيمي دارد، بعد در مسألة تحريم تنباكو هم اين را ديدند. اينها نكات مهمي است كه در نگاه غرب نسبت به شناخت مفاهيم محوري شيعه نقش داشت .
قبل از انقلاب اسلامي و فيلم «نوسترآداموس » هم اينها فعاليتهايي در اين راستا انجام داده بودند. منتهي مسأله مهدويت پس از پيروزي انقلاب ايران براي اينها مطرح شد. اين فيلم مربوط به سالهاي 80 و 81 ميلادي است . در فيلم هم ذكر مي شود كه در سال گذشته ولي جهان در سال 81 با اين فيلم آشنا شد. اينها وقتي با انقلاب اسلامي روبرو شدند به تصريح خودشان غافلگير شدند. رئيس سازمان سيا اين نكته را در حرف هايش گفته بود. از اين جهت شما مي بينيد خيلي خام در اين فيلم با اين مسأله برخورد مي كنند. اين فيلم را «اورسون ولز»ي كه فوق العاده معتبر بود در جهان سينما و بنا به اعتبارش هم او را برداشتند مفسر اشعار نوسترآداموسش كردند اسكار هم به او دادند كه يهودي هم هست و فيلم «همشهري كفين » را ساخته بود، در 23 سالگي . خيلي ساده برخورد مي كند، مي گويد 600 ميليون مسلمان در خاورميانه جمع شده اند ثروت عظيمي دارند و براي صلح جهاني خطرناكند. شما احساس نمي كنيد كه بايد اين حرف را براي مخاطبت جا بيندازي كه مسلمان چون به ارزشهاي نهفته خودش پي برده و ثروت دارد الزاماً خطر است ؟ يعني هر كه ارزشش را بفهمد و ثروت داشته باشد براي صلح جهاني خطر است ؟ خيلي رو برخورد كرده است ، چون خيلي سراسيمه مي خواهند امواج انقلاب اسلامي را تخريب كنند و تصوير و تفسير بدي از آن ارائه بدهند و آمدند روي مسأله مهدويت ، چون بالاخره آنها پي برده بودند كه بايد روي اين نظريه كار بشود.
«هايزر» و همراهانش كه در اوج انقلاب اسلامي در سال 57 به ايران آمده بودند و قرار بود همان 19 بهمن مدرسه رفاه ، مسجد دانشگاه تهران را كه اكثر شخصيتها در آنجا بودند و فيضيه را بزنند، امّا امام با اين استراتژي كه «بگوييد اين حكم از من نيست »، توانست اين مسأله را مهار كند و بعد آمدند سراسيمه وارد عمل شدند كه اين هم قابل بررسي است . بايد روي آن تحقيق بكنيم . قبل از انقلاب هم بود، بعد از انقلاب هم سراسيمه آن فيلم را ساختند، بعد وقتي در جنگ نقش محوري امام زمان ، عليه السلام ، مطرح شد. عين كلام امام اين است كه فرمانده اصلي جنگ امام زمان ، عليه السلام ، هستند. مسأله بسيار فراتر رفت براي غربيها كه آن كنفرانس خيلي كلاسيك و سطح بالاي تل آويو را گذاشتند.
من مجموعه گفتارهايي كه پيرامون امام زمان ، عليه السلام ، را درحد توان خودم در اين كنفرانس ارائه شده ، جمع آوري كرده ام . در كتاب «تهاجم فرهنگي » خودم آورده ام كه برنارد لوئيس اين را مي گويد. چون مضمون مقالاتش به دستم رسيده است . ديدم چقدر مسألة امام زمان ، عليه السلام ، براي اينها مهم است . بعد بازي كامپيوتري «يا مهدي » ساخته شد، مقالات مختلفي نوشته شد، فيلمهاي مختلفي ساخته شد، منتهي از دهة 90 آمدند سبك كار را عوض كردند. خيلي جالب است اگر به اين نكته توجه شود. ديدند اگر بيايند امام زمان شيعيان را نفي كنند به نحو ديگري اثباتش كرده اند، چون در جهان اين اتفاق وجود دارد كه چيزي را غرب نفي كند، حتماً يك ارزشي دارد. افكار عمومي جهان اين زيركي را هم دارند و درعين حال كه اين كار انجام شود به نحوي تبليغ هم هست . لذا عوض شد و در دهه 90 در فيلمهايي مثل «صهيون »، «آرماگدون » يك بعد اثباتي براي آن طرف مطرح شد به جاي بعد تخريبي اين طرف . ولي باز با اين حال در سال 1997 براي اينكه مسأله نوسترآداموس فراموش نشود چون در اين فيلم گفته شده بود، هرچند خود نوسترآداموس عدد نياورده و صور فلكي را گفته كه تكرارپذيرند و زمان دقيقي براي اين مسأله مشخص نكرده و نمي توانسته هم مشخص كند، چون اگر شارلاتان بوده كه قطعاً نمي توانسته و اگر نه «كذب الوقّاتون ». اصلاً نمي توانسته عدد بگويد. اينها گذاشتند براي اينكه امواج انقلاب اسلامي را در جهان تخريب كنند و براي اينكه فراموش نشود كه گفته بودند سال 99.
در سال 97 «گاسپار وان برگر» Next wa (جنگ بعدي ) را نوشت و بخشي از آن را اختصاص داد به اينكه در سال 99 شخصي در ايران به قدرت مي رسد، به اسم «محمد منتظري » كه اسم اصلي امام زمان ، عليه السلام ، است و منتظري هم از انتظار گرفته شده و هيچ ارتباطي با «شهيد محمد منتظري » حزب جمهوري اسلامي ندارد. (در فيلم نوسترآداموس هم مي گويد مردي كه نام آخرين پيامبر را برخود دارد دوشنبه را براي تعطيل برخواهد گزيد). مي گويد ايشان به قدرت مي رسد و دانشمندان ناراضي هسته اي شوروي را فرا مي خواند و مي گويد من به شما دلار مي دهم اسلحه بسازيد، اينها مي آيند يك اسلحه مي سازند به اسم «ذوالفقار». كافي است شما سكانس اوليه فيلم The sold of Islam ـ 1986، BBC را ببينيد كه ذوالفقار مي آيد كره زمين را متلاشي مي كند. اول چهار قسمت اين فيلم اين صحنه بود كه من در برنامه هاي تصويري دانشگاهي خودم از آن استفاده مي كنم . ذوالفقار آزمايش مي شود و نتيجه مثبت است ، وقتي نتيجه مثبت مي شود، رئيس جمهور فرضي ايران به امريكا مي گويد خليج فارس را خالي كنيد، آمريكا چون ارزيابي درستي ندارد. خالي مي كند. نيروهاي ايراني مي روند به سمت سرزمينهاي غربي كه صليبي ذكر مي كند.
قصه پرتي است مشخص هم بود كه مي خواهد قضيه نوسترآداموس را كه 17، 18 سال از آن گذشته و در ذهنها فراموش شده ، زنده كند. شما مي گوئيد قصه اي نوشته شده است و وهم است و... امّا اينها سناريو مي سازند و مبناي برخورد سياسي خودشان را اين سناريو خودساخته قرار مي دهند.
خبر اين است در تاريخ 9 دسامبر 1998 (18 آذر 77) نيويورك تايمز، روزنامه مشهور آمريكايي ، خبر داده كه : «عده اي از دانشمندان انستيتو بيوتكنولوژي روسيه به خدمت ايران درآمده اند... و عده اي ديگر در روسيه براي توليد سلاحهاي ميكروبي همكاري مي كنند. فردي به نام مهدي رضايت مشاور علمي رئيس جمهور ايران ، يكي از فعالان ايراني در اين زمينه است ». اين در حالي است كه آقاي خاتمي مطقاً مشاوري به اسم مهدي رضايت ندارد. جالب اين است كه اين خبر را نيويورك تايمز مي دهد (مي خواهم بگويم پشت پرده صهيونيسم دارد همه چيز را به هم وصل مي كند). بعد دولت آمريكا به استناد خبر نيويورك تايمز بيانيه مي دهد و از تلاشهاي تسليحاتي ايران ابراز نگراني مي كند، اينها دارند اينجوري در اين فضا كار مي كنند.
ما در تهران به بچه هايي برخورد كرده ايم كه «يا مهدي » و «الله اكبر» به گوششان خورده احساس نفرت به آنها دست داده است ؛ چرا؟ چون خوب دارد جوانان ما را تربيت مي كند. آخر غرب از امام زمان ما چه اطلاعي دارد كه مي آيد و بازي «يامهدي » را مي سازد. شما در نيويورك بگوئيد: Persian Gulf inferno را مي خواهم . مي گويد: What do you mean? ، منظورت چيست ؟ شما بفرماييد «يا مهدي » بازي در اختيارتان قرار مي گيرد. اين دارد تربيت مي كند.
من در كتاب مباحث جديدم كه البته در «تهاجم فرهنگي » ذكر نكرده ام گفته ام كه الان تربيت دارد جاي تهاجم را مي گيرد و همة اينها بيانگر آگاهي از نقش محوري مهدويت در 200 سال گذشته در تكوين حركتهاي اجتماعي و سياسي در متن شيعه است . من بجد عرض مي كنم كه غرب هرجا پا گذاشته تأثير را ديده كه انقلاب اسلامي اوجش بود، لذا الان روي تخريب مفهوم مهدويت در جهان كار مي كند، از يك طرف مهدويت ما را مي كوبد، از يك طرف دارد مهدويت تخيلّي خودش را ترويج مي دهد، ماتريكس مي سازد و Zion را. جالب است بدانيد كه الان در استراليا دارند همزمان قسمت دوم و سوم ماتريكس را مي سازند. سال آينده كه به بازار خواهد آمد ببينيد چقدر استعاره هاي صهيونيستي و مهدويت در آن نقش دارد.
* پس ظاهراً حضور نظامي آمريكا در خليج فارس چندان ربطي به صدام و عراق و كويت ندارد؟
- بله ، حضور دائمي خودش را با «يامهدي » كنترل مي كند. به نكته خيلي مهمي اشاره كرديد، اين سبب شد من نكته خيلي مهمتري را عرض كنم . كساني كه اين مصاحبه را مي خوانند اصلاً اينجور برداشت نكنند كه يك فضاي مذهبي خاص دارد تمامي ابعاد سياسي جهان را براساس ديدگاههاي مذهبي اش تفسير مي كند. واقعاً اين نيست . من حاضرم با افرادي كه در اين قلمرو مي گويند نظريات خاصي را داريم تحميل مي كنيم به بحث بنشينم . چرا من به نيويورك تايمز و فيلمهاي هاليوود و «يامهدي » استناد كردم ؟ مي خواهم بگويم براساس مجموعه تحقيقات داريم اين نظريات را ذكر مي كنيم . صرفاً از يك ديدگاه مذهبي يا سياسي خاص نيست .
براي اين نكته جالب شما من اشاره مي كنم به جريان قيام 1979 مكه ، من متأسفانه اسم شخصي را كه با اسم مهدي در مسجدالحرام قيام كرد در ذهنم نيست . اصلاً موصاد به ياري فهد آمد، سه روز اصلاً مكه و مدينه در دست اينها بود و اينها ذكر كردند كه ما با اسم امام زمان داريم قيام مي كنيم . شما اين مسأله را داشته باشيد. انقلاب اسلامي ايران پيروز شد و دقيقاً مدت كوتاهي پس از پيروزي انقلاب اسلامي چنين اتفاقي در مكه و مدينه مي افتد. مي دانيد كه مكه و مدينه مركز جهان اسلام هستند. (در پرانتز هم اين نكته مهم را عرض كنم كه هيچ فكر كرده ايد چرا تخريب مجسمه بودا با حج مسلمين همگام و همزمان شد؟ خيلي مهم است . همچنان كه رسانه هاي ما روي جشن كريسمس در جهان توجه دارند يك اتفاق مهم جهاني دارد مي افتد. يك ميليون مسلمان دارند جمع مي شوند مكه ، طبيعي است كه رسانه ها زوم مي كنند، خبر ارائه مي دهند، فيلم تهيه مي كنند. جالب است بدانيد روزنامه هاي ايران هفته پيش در ايّام عيد قربان تصويري را از مسجدالحرام در صفحه اول خودشان چاپ كردند و خيلي هم زيبا بود و از رويتر بود. همزمان با انعكاس اين عظمت اسلامي در مكه و مدينه تلويزيون CNN فيلم پخش مي كند كه دارند با آر.پي .جي مجسمة بودا را مي زنند. اينها همزماني اش واقعاً مسأله دار است و دارد آن را خنثي مي كند). در فيلم نوسترآداموس هم عظمت مسلمين را در مكه و مدينه نشان مي دهد. اينها سمبل وحدت عظمت و قدرت و هويت ما هستند و غرب مي داند كه هر اتفاقي مي افتد از آنجاست ، اين يك مسأله .
قيامي كه در مكه رفخ مي داد و متأثر از انقلاب اسلامي ايران بود. براي غرب خيلي مهم بود، براي غرب مي توانست اين موضوع اينجور باشد كه مكه مي تواند مركز خيلي مسائل باشد. ضمن اينكه مي دانيم امام زمان ، عليه السلام ، قيامشان را از آنجا شروع مي كند.
آنچه كه شما فرموديد كاملاً درست است . او مي خواهد اولاً نيروي نظامي اش يك سد بين ايران و عربستان باشد. سياست خارجي غرب در خليج فارس اين است كه نگذارد بين اين دو قدرت ائتلاف استراتژيك صورت بگيرد؛ از يك طرف هم نمي خواهد تنازع باشد چون خيلي ها طرف ايران را مي گيرند و او مشروعيتش را ازدست مي دهد و تنازع به نفع ماست . چون افكار عمومي دنياي اسلام با ماست و اگر اين افكار عمومي مواجه بشوند كه دشمن ايران عربستان است ، خادم الحرمين مشروعيت خود را در دنياي اسلام ازدست مي دهد لذا شما نقشه را اينطور ببينيد كه اين نيروها حائل بين مكه و مدينه هستند، با ايران ، ايراني كه پيام انقلابي دارد و آنجايي كه مشروعيت مذهبي دارد البته حرمين ، نه حاكمانش و طبيعي است كه در چنين فضايي مي آيند در اينجا نيرو پياده مي كنند.
نكتة ديگري هم هست ، امام در سال 1359 سخنراني داشتند، در آن سخنراني كه پيرامون نيمه شعبان بود، فرمودند: «در تمام بشر كسي نبوده الا مهدي موعود، سلام اللهعليه ، كه خداي تبارك و تعالي ذخيره كرده است براي بشر. هريك از انبياء كه آمده اند براي اجراي عدالت آمده اند و مقصدشان اين بود كه در همه جهان عدالت را اجرا كنند. لكن موفق نشدند بعد از انبيا و اولياي بزرگ از پدران حضرت موعود كسي نبوده است كه عدالت را اجرا بكند و اين يك موجودي است كه ذخيره شده است براي همچنين مطلبي ». اين سخنراني وقتي پخش شد اولين جايي كه در كشورهاي عربي انعكاس داشت «الرأي العام » بود در كويت .
پس از آن 40 مقاله يا فتوا صادر شد مبني بر تكفير حضرت امام به سه دليل كه مثلاً ايشان معتقد شده پيامبران عاجزند، توانايي امام زمان ، عليه السلام ، فوق قدرت است . و تكميل شريعت ، پس شريعت ناقص است و ايشان مي آيند و شريعت را تكميل مي كنند. غرب از اينجا هم پي برد كه مسأله مهدويت چيز بسيار خوبي است براي آنها كه بتوانند مسأله ايجاد كنند.
مجموع اين برنامه ها به گونه اي نشان مي دهد غرب واقعاً دارد روي اين مسأله كار مي كند و حداقل يكي از اهداف استراتژيك حضور در خليج فارس ـ كه من يقين دارم ـ اين است .
* ميزان پذيرش جهاني نسبت به بحث مهدويت چگونه است ؟
- آفرين . اين سؤال است . وقتي من در هند مي بينم «گوتمه » را طلب مي كنند، زرتشتي ها كه معتقدند دنيا دارد تمام مي شود، زمان ظهور «سوشيانت » دارد مي آيد، در يهود و مسيحيت هم اين مسأله بسيار بالاست . پس انگيزه ها و پتانسيل و پذيرش جهاني وجود دارد. لازم هم نيست كه ما بگوئيم شما بياييد جاي مسيح امام زمان ما را بشناسيد، بلكه امام زمان عليه السلام ، را جوري مطرح كنيد كه مسيح زيرمجموعه اش بشود و بتواند به تمام نيازها پاسخ بدهد. اتفاقاً اگر بتوانيد در اينترنت سايت بزنيد و با جهان وارد مذاكره بشويد، ببينيد چقدر برايتان مطلب مي آيد.
مجلة نيوزويك (News week ، 23 آگوست 1999)، گزارش ويژه دارد و يك جمله بسيار مهم What must be done? (چه بايد كرد؟) انسان به بحران رسيده و انساني كه به بحران برسد ناخودآگاه چشمش به آسمان است و آينده .
رسالت شناساندن امام زمان ، امام حسين و امام علي عليهم السلام ، به جهان كم از شناسايي آنها توسط خود ما نيست . منتهي نوع بيان بسيار مهم است .
* رسانه هاي ما در برابر اين مسأله چه كار مي توانند بكنند؟
- اولاً اين كاري كه شما كرديد و ان شاءالله خود امام زمان ، عليه السلام ، هم اجرش را بدهند، اميدوارم مسؤولان ما هم اهميت اين قضيه را احساس كرده باشند، بايد سيستمي در رسانه هاي ما داشته باشد از كانال خود شما هم باشد. يك چيزي را مقابل خودتان نبايد بگويم و پشت سرتان گفته ام ، دورادور كارتان را دارم تعقيب مي كنم ، در كار شما صداقت و خلوص خاصي است ، يعني دنبال نام و نان نيستيد، اين را آدم منصف متوجه مي شود. اگر بوديد دنبال خيلي كارها مي شد رفت . بستر كار هم همين است . سرمايه ما شيعيان اين است ، بايد كمك بشود.
شما با همين فضا فعلاً قضيه را پيش ببريد، بعد يك نماينده از صدا و سيما، يك نماينده از سازمان تبليغات اسلامي و وزارت ارشاد و حوزه هنري و ديگر جاهايي كه درگير اين مسأله اند بيايند و براي آنها جا بيندازيم ، چرا غرب ماتريكس ، آرماگدون و روز استقلال را مي سازد، صد تا فيلم مي توانم معرفي كنم كه اينها دارند روي آينده كار مي كنند. اگر دارند كار مي كنند يعني مهم است . وقتي دارند «يا مهدي » را مي سازند يعني برايشان مهم است . دقيقاً ما معادل آن كار، كار ارزشي و اثباتي بكنيم . اين نياز به يك تيم تخصصي دارد. ولي مهمتر از تيم ، جا افتادن ضرورت كار است . يعني اين كار ضرورتش هنوز براي آقايان تعريف شده نيست و پي نبرده اند. حالا نمي دانم كوتاهي ما بوده ، آقايان وقت ندارند و به روزمرگي افتاده اند.
-----------------
پي نوشتها:
2. سوره بقره (2)، آيه 17: «مَثَلشان ، مَثَل آن كسي است كه آتشي افروخت ، چون پيرامونش را روشن ساخت ، خدا روشنايي از آنان بازگرفت و نابينا در تاريكي رهايشان كرد.»
3. همان ، آيه 19: «يا چون باراني سخت در ظلمت همراه با رعد و برق از آسمان فرود آيد، تا مباد كه از بانگ صاعقه بميرند، انگشتان خويش در گوشها كنند. و خدا بر كافران احاطه دارد
خبرگزاري فارس به نقل از موعود
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 580]
-
گوناگون
پربازدیدترینها