واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: نگاه شما به جهان، زندگي، كار، و آن.چه در پيرامونتان مي.گذرد چگونه. است؟ در نظريه آشوب، از مفهومي به نام "اثر پروانه.اي" بحث مي.شود كه مي.گويد، بال زدن يك پروانه در چين مي.تواند برانگيزاننده.ي توفاني بزرگ در امريكا باشد.
بنابراين چگونه مي.توان گفت كه من براي خود يا سازمان خود و يا در نهايت براي بخش مربوط به خود تصميم مي.گيرم و مسوول بقيه مسائل نيستم؟ اين.گونه پندار، كه كارايي جامعه را به.عنوان يك "كل" تهديد مي.كند، اغلب ناشي از رويكردي است كه در زبان محاوره به "جزءگرايي" موسوم است و به زبان فلسفي، تقليل.گراي(1) ناميده. مي.شود. اين رويكرد در برابر كل.گراي(2) قرار مي.گيرد كه مسائل را در قالب يك كليت، به هم بافته و در هم تنيده مي.بيند. نگرش كل.گرا، به.ويژه از ديدگاه "مديريت تغيير" حائز اهميت است. هر تغييري خواه كوچك و بزرگ، در گوشه.اي از يك سازمان يا جامعه، گاه به آرامي و گاه به سرعت، بر همه شوون سازمان يا جامعه تأثير مي.گذارد.
به قول شيخ شبستر در ديوان كوچك گلشن راز:
اگر يك ذره را بر گيري از جاي
همه عالم خلل يابد سراپاي
كل.گرايي به.عنوان يكي از 10 مهارت نو، همه ما را به باز.نگري در چارچوب.هاي ذهني فردمحور، سازمان.محور و بخش.محور فرا مي.خواند. با نگاه كردن به مسائل از اين منظر، نتايج متفاوتي به دست مي.آيد، امتحان آن مشكل نيست.
آلن ساوري، زيست.شناس حيات وحش زيمبابوه.اي، در سال 1992 فرضيه.اي را مطرح كرد كه بر پايه.ي آن، عامل اصلي از بين رفتن تنوع زيستي، بيابان.زايي و تخريب مناسبات اجتماعي، اقتصادي و عاطفي، به چارچوب.هاي تصميم.گيري (يا پارادايم.هاي) مردم برمي.گردد كه متأسفانه "خطي" و "جزء.نگر" است (نگاه كنيد به كتاب "مديريت: چارچوبي نو براي تصميم.گيري "؛ آلن ساوري وجودي با ترفيلد، آيلندپرس، 1999).
سخن پول هاوكن نيز در كتاب اكولوژي و بازرگاني جالب توجه است:
اگر از هر گروهي در هر نقطه.ي زمين بپرسند كه چند نفر از شما امروز صبح با نيت تخريب طبيعت از خواب برخاسته .است؟ كسي دستش را بلند نخواهدكرد. بنابراين اگر اين كار را بدون قصد قبلي انجام مي.دهيم و هنوز هم به هر حال طبيعت را تخريب مي.كنيم، معنايش اين است كه چنين قصدي ـ.درست بر خلاف آن.چه كه مي.خواهيم.ـ در رفتار ما نهادينه شده است.
راستي، چرا بدون آن.كه بخواهيم تخريب.گر باشيم، طبيعت را، و مناسبات اقتصادي و اجتماعي و عاطفي را تخريب مي.كنيم؟ پاسخ اين سوال همان است كه آلن ساوري مي.گويد؛ ما كل.نگر نيستيم.
به.عنوان مثال صنعت..گران فقط صنعت صنعت را مي.بينند و كاري به اين ندارند كه توسعه يك صنعت و به طور كلي توسعه صنعتي چه تأثيراتي بر محيط زيست، فرهنگ، ترافيك، عواطف و احساسات مردم دارد.
در محافل زيست محيطي، فرهنگي، ترافيكي و اجتماعي هم كسي نگران صنعت نيست و نمي.كوشد تا ببيند كه سياست.ها و عملكردهاي اين محافل چه تأثيراتي مي.تواند بر توسعه صنعتي بگذارد. همان.گونه كه فراوان اين جمله تكراري را از زبان بعضي مأموران دولتي مي.شنويم كه "ما مأموريم و معذور"، متصديان بخش.ها و سازمان.هاي مختلف نيز هرگاه در برابر تصميم.گيري.هاي مهم قرار مي.گيرند، خود را صرفاً مدافع يك بخش يا سازمان خاص مي.بينند و قاطعانه اظهار مي.دارند كه "ما مسوول همه چيز نيستيم!" در واقع با اين.گونه اظهارات، افراد به ما گوشزد مي.كنند كه آن.ها تربيت. شده.اند و مأمورند كه تنها به يك جزء از كليتي به نام "جامعه" نگاه كنند. اين رفتار حاكي از آن است كه "تصوير بزرگ" در جامعه ما ناپديد شده. است و هر يك از ما به منزله.ي نقاشاني هستيم كه جزء كوچكي از اين تصوير را، بدون شناخت و درك كليت آن، نقاشي مي.كنيم. به ناپايداري و آشفتگي جوامع انساني بنگريد و پيامد.هاي نامبارك اين نوع نگاه را، تقريباً در همه جاي جهان ببينند.
كل.نگري چيست؟
اگر عده.اي از مردم را جمع كنيد كه نيمي از آن.ها تنها هيدروژن را بشناسند و نيمي ديگر صرفاً اكسيژن.شناس باشند و به اين دو گروه آب را نشان دهيد، بدون شك از تشخيص آن عاجز خواهند بود. زيرا آب نه اكسيژن است و نه هيدروژن؛ بلكه چيزي متفاوت است. به زبان ديگر، كل.ها ويژگي.هايي دارند كه اجزا فاقد آن.ها هستند.
غلبه جزء.نگري بر جامعه علمي و كارشناسي، يا آن.چه كه به زبان فلسفي.تر، تقليل.گرايي ناميده مي.شود، ريشه در جهان.بيني علمي غرب دارد. اين جهان.بيني، هر كل را به مثابه "جمع جبري اجزاي آن" تعريف مي.كند و بر اين باور است كه راه شناخت كل از شناخت اجزاي آن مي.گذرد. به همين دليل مثلاً پزشكاني كه با اين جهان.بيني تربيت مي.شوند، وجود كلي انسان را به دو بخش رواني و فيزيكي تقسيم مي.كنند؛ گروهي روان..پزشك مي.شوند و گروهي ديگر "جسم.پزشكي" مي.خوانند (با چشم.پزشكي اشتباه نشود). علوم پزشكي امروز، انسان را تكه.تكه كرده است؛ همان.طور كه ساير علوم نيز بين طبيعت و فراطبيعت، علوم و فناوري، اقتصاد و دفاع، صنعت و محيط زيست، واقعيت.هاي مادي و ارزش.ها، زن و مرد، كار و تفريح، آينده و گذشته، و در يك كلام همه چيز را پاره.پاره كرده.اند.
در ميان روشنفكران معاصر، جان كريستين اسماتس، نخست.وزير اسبق آفريقاي جنوبي، ظاهراً نخستين كسي است كه با نگارش كتاب "كل.نگري و تكامل"، به نقد تقليل.گرايي پرداخت و نشان داد كه اين رويكرد چه آثار مخربي بر تعالي جوامع و بشريت مي..تواند داشته باشد.
وي در سال 1927 در يك سخنراني دانشگاهي اظهار داشت:
جهان ما از يك زنجيره "كل.ها"ي رو به تزايد تشكيل شده است. نخست با ماده شروع مي.كنيم كه ساده.ترين كل است. سپس به سمت گياهان و حيوانات، ذهن انسان، نوع بشر، شخصيت، و دنياي روحاني حركت مي..كنيم. ساختار جهان از به هم پيوستن و تركيب اين كل.ها تشكيل مي.شود.
خوب نگاه كنيد؛ بر خلاف آن.چه كه در زندگي روزمره خود تجربه مي.كنيم، اين جهان محبت.آميز و به دور از تخاصم است. همه ما، چون اجزاي يك ارگانيزم زنده، با يكديگر در ارتباطيم. در اين ارتباط، اجزا مي.توانند مكمل و ياري.دهنده.ي يكديگر باشند. اين ايده.اي است كه قدرت، صلح، و سلامتي را به ارمغان مي.آورد و به ما مي.آموزد كه همه چيز را از ديدگاه كلان.تر و كلي.تري ببينيم. كل.نگري، كليد گم.شده.ي تفكر است. زماني كه از اين منظر نگاه كنيم، رازهاي بسيار بيشتري از جهان بر ما آشكار خواهد شد.
اسماتس مي.دانست كه مردم در برابر تغيير نگرش.هاي خود مقاومت مي.كنند، اما او با اعتقاد به درستي ديدگاه خود، بعدها چنين نوشت:
من صبور بوده و منتظر ظهور نتايج واقعي هستم. راه يافتن نگرش.هاي نو به اذهان مردم، زماني طولاني مي.طلبد و شايد كل.نگري به اين زودي.ها همگاني نشود، اما در بلندمدت و در پايان، بي..شك جايگاه خود را در توسعه تفكر بشري پيدا خواهد كرد و افكار عمومي را از جو مخرب گذشته جدا كرده و آن.ها را به سمت ديدگاهي عاقلانه.تر و بزرگ.تر سوق خواهد داد.
امروز با گذشت چندين دهه از نگارش اين سخنان، هنوز شمار كساني كه كل.نگري را در عمل به كار مي.گيرند، بسيار ناچيز است. اين، نشان.گر شيوه.ي تغيير در ما انسان.ها است. در حالي كه عقل سليم، ما را به رويكرد كل.نگري تشويق مي.كند، عملكرد ما بر اساس عادات فكري نهادينه شده، هم..چنان به تقليل.گرايي تمايل دارد.
بياييد امتحان كنيم .
واضح است كه كل.نگري تا زماني كه به ديدگاه اكثريت مردم تبديل. شود، راهي دراز در پيش دارد، اما اين مقاله شما را تشويق مي.كند كه اگر تا به حال اين ديدگاه را به كار نبسته.ايد، آن را امتحان كنيد، درست از همين امروز. اگر مدير مالي يك شركت هستيد، از اين به بعد خود را مدير عامل شركت ببينيد تا خود را مسوول بدانيد كه از موضع مصالح كل شركت به مسائل مالي نگاه كنيد. اگر مدير يك پروژه تحقيقاتي هستيد، جايگاه و مسووليت اين پروژه را در موفقيت كل شركت ببينيد. يك تجربه واقعي براي كل.گرايي اين است كه شما در هر جايگاه و مقامي كه هستيد، خود را به منزله.ي رئيس.جمهور ببينيد كه بنابر جايگاه و مسووليت خطير خود، در همه.ي تصميم.گيري.ها بايد مصالح جامعه را به.عنوان يك كل در نظر بگيريد. به عبارت ديگر همواره ملي ببينيد(اگر جهاني نمي.بينيد) و محلي تصميم.بگيريد. در اين صورت، كيفيت تصميم.هاي شما بسيار متفاوت خواهد بود. اين يك روش عملي براي تحقق اين آموزه.ي نبوي (ص) است كه : "كُلُّكُم راع و كُلُّكُم مسوول".
1. Reductonism
2. holism
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 353]