محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840408291
دلایل جنگهای صدر اسلام توسط پیامبر
واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق:
:newComment(611)" target="_blank">
دلایل جنگهایی که در صدر اسلام و توسط پیامبر اکرم (ص) اتفاق میفتاده رو بفرمایید؟
پاسخ:
درآغاز مناسبی است اشاره ای کلی به ویژگی های جنگهای پیامبر اسلام(ص) داشته باشم:
چون اسلام آیین عقیده و ایمان وعشق و محبّت به خداوند بوده است،برای رسول الله(ص9 بخوبی روشن بود که در پرتو زور و اجبار و جنگ،دین گسترش پیدا نمی کند و پیشرفت واستقرار آن تنها با برهان و استدلال و بصیرت و بینایی است. قرآن خود می فرماید:«لا اکراه فی الدّین قد تبیّن الرُّشدُ من الغیّ»(1)به همین سبب رسول خدا جنگ طلب نبود،زیرا صلح حدیبیه را حتی با دادن امتیاز به قریش پذیرا شد تا آرامش و امنیت ایجاد شود.آن حضرت ناگزیر در برابر کسانی که علیه اسلام توطئه می کردند وقصد نابودی آن را داشتند و به مدینه منوره حمله می کردند،دست به شمشیر می برد تا خطررا دفع کند و با این مجوّز قرآنی:«و قاتلوهم حتّی لا تکون فتنة»(2)آن حضرت برای نابودی فتنه و فساد و توطئۀ براندازی علیه دولت اسلامی خود می جنگید،نه اینکه عقیده و ایمان را بر دیگران تحمیل کند.نبردهای آن حضرت در راه خدا بود و به همه فرماندهان خود توصیه می کرد: «خیانت و عهد شکنی نکنید،دشمن را مثله نکنید،به مردم عادی، تعرّضی ننمایید, آنان را نکشید و مزاحمشان نشوید. زنان و بانوان و کودکان را از دم شمشیر نگذرانید, درختی را قطع نکنید و ساختمانی که موجب رفاه و آسایش مردم است، ویران نسازید».(3)
آن حضرت در هیچ جنگی آغازگر جنگ نبود(4)ودر برابر توطئه مشرکان و یهودیان ناگزیر به دفاع بود.این توطئه های پنهان واشکار دشمنانش بود که آتش جنگ را بر می افروخت و رسول الله(ص) ناگزیر به دفاع و پیشگیری بود.آن حضرت پس از خاتمه جنگ به هر صورت ممکن اسرای دشمن را ازاد می ساخت.در روزگار آن حضرت هیچ اسیری به بردگی کشیده نشد،آنگونه که اسرای بدر و بنی مصطلق و شش هزار اسیر جنگ حنین(5) را آزاد ساخت وتا زمانی که ازادشان می کرد،با انان رفتاری کاملاً انسانی داشت و غذا وپوشاک در اختیارشان می گذاشت(6)و حق انتخاب دین را برعهده خود اسرا می گذاشت.با بیان این مطالب و بررسی دلایل برخی از جنگهای آن حضرت با دشمنان مشخص خواهد شد که برخلاف تبلیغات مخالفین اسلام،دین اسلام نه تنها دین شمشیر و خشونت نیست،بلکه دین رحمت و صلح و دوستی می باشد.اندیشمندان بسیاری بر این باورند که اصولاً اساس گسترش و پیشرفت اسلام، بر مبنای صلح و دعوت به آن بوده است که از طریق پیامبر اکرم(ص) صورت می.گرفته است. دعوت اوّلیة رسول خدا به مدت سیزده سال در مکه و نامه.هایی که پس از هجرت به اُمرا و سلاطین و رؤسای قبایل و شخصیت.های برجسته معنوی و سیاسی نوشته است, حاکی از روش صلح.آمیز مبتنی بر منطق و برهان پیامبر اکرم(ص) در دعوت و تبلیغ برای گرویدن به اسلام بوده است، نه توسّل به جنگ و شمشیر.
پیامبر(ص) تنها تحت شرایط و اهداف خاصی دستور به جهاد می.داد؛ امّا هدف نهایی وی در نهایت، استقرار صلح و ایجاد زندگی مسالمت.آمیز بود. به طوری که از جنگ بدر تا آخرین نبرد پیامبر، هیچ کدام تهاجمی نبوده.اند، بلکه هر کدام بر اساس اهداف خاصی به وقوع پیوسته.اند.
این امری طبیعی است که گاهی برای پاره.ای از جوامع بشری, شرایطی پیش می.آید که هیچ راهی جز توسّل به جنگ برای آنان باقی نمی.ماند. در این صورت، جنگ، نه تنها غیر انسانی نیست، بلکه ترک آن نیز جز ذلّت، چیز دیگری به همراه نخواهد داشت. قرآن کریم، نبرد و جنگ را در شرایط ویژه و با حدود معین و مشخص، تجویز کرده و سستی در آن را گناهی بزرگ می.داند. دین اسلام، تا جایی به صلح اهمیت می.دهد که طرف مقابل هم حقّ دوستی را نگه دارد؛ امّا وقتی موجودیت یک کشور اسلامی از سوی دشمن، در معرض خطر قرار می.گیرد، نه تنها آن را رد نمی.کند, بلکه جنگ را ارزشی می.داند که با نام «جهاد در راه خدا»، به عنوان یکی از ارکان.ها و آرمان.های مقدّس اسلامی به حساب می.اید.
در مرحلة دعوت علنی پیامبراسلام(ص), اشراف مکّه و قبایل عرب، علیه پیامبر و نهضت اسلام، به مقابله برخاستند و پس از تهدید و آزار و شکنجة مسلمانان, آنان را مجبور به ترک مکّه نمودند. مسلمانان در این مرحله, شکنجه.های سختی را از سوی دشمنان تحمّل کردند که با هجرت پیامبر(ص) به مدینه، پایان پذیرفت و بعد از این مرحله بود که دوران جنگ مشرکان علیه مسلمانان شروع شد.
در حقیقت، مشرکان و ریاست.طلبان قریش بودند که بنای جنگ را گذاشتند و پیامبر(ص) مجبور بود از خود و یارانش و در واقع، از جامعة اسلامی دفاع کند. مرحوم علامة طباطبایی در تفسیر «المیزان» می.گوید: «اگر پیامبر اسلام را به حال خود گذاشته بودند, هرگز فرمان (هیچ) جنگی را صادر نمی.کرد و این همه جنگ.هایی که در اسلام واقع شد, همه.اش تحمیل به اسلام بود و او را به این واداشتند».(7)
بنا بر این، اگر دشمنان جامعة اسلامی، به مسلمانان کاری نداشتند و به عناوین و تمهیدات گوناگون، به تهدید و ارعاب و تجاوز آنها مبادرت نمی.کردند، جنگی صورت نمی.گرفت و خونی ریخته نمی.شد. در ادامه، به برخی از جنگ.های پیامبر(ص) اشاره.ای کوتاه می.کنیم:
بررسی عوامل جنگهای پیامبراسلام(ص)
1- جنگ بدر
جنگ بدر کبری در ماه رمضان سال دوم هجری بین مسلمانان و مشرکان مکه در سرزمین بدر رخ داد. دلیل اصلی این جنگ آن بود که مشرکان مکه اموال مسلمانان مهاجر را مصادره کرده بودند و مسلمین مهاجر در شهر مدینه در تنگدستی و فقر به سر می.بردند. از این رو وقتی رسول خدا خبر یافت کاروان تجاری قریش به سرپرستی ابوسفیان بن حرب از شام به مکه باز می.گردد، تصمیم گرفت با سپاه مسلمین به کاروان حمله ببرد و به تلافی اموال مصادره.شده.ی مسلمانان مهاجر، اموال و کالاهای بازرگانان قریش را مصادره کند تا بنیه مالی مسلمانان تقویت شود.
رسول خدا در دوازدهم ماه مبارک رمضان به همراه 313 تن از یاران خویش از مدینه بیرون رفت. سپاه اندک مسلمانان با 20 شمشیر و هفتاد شتر و اسب در هفدهم ماه رمضان در بدر فرود آمدند. پرچم سپاه مسلمین را نیز علی ابن ابیطالب علیه السلام بر دوش داشت.
از سوی دیگر ابوسفیان وقتی از حرکت مسلمانان آگاه شد، پیکی را به مکه فرستاد و کمک خواست. سران قریش هم بی.درنگ با سپاهی نهصد و پنجاه نفری عازم بدر شدند. ابوسفیان با کشاندن کاروان به بیراهه، آنان را از خطر رهانید و به قریش پیام داد که به مکه بازگردند اما ابوجهل با آگاهی از تعداد اندک مسلمانان و عدم آمادگی آنان برای این رویایی بزرگ، قریشیان را به نبرد تشویق کرد.
سرانجام جنگ درگرفت و مسلمانان با وجود تعداد اندک.شان، با امداد الهی بر قریش پیروز شدند، هفتاد تن از آنان را کشتند و هفتاد تن را به اسارت گرفتند. ابوجهل و حنظله پسر ابوسفیان نیز در میان کشتگان بودند.
در جنگ بدر، حضرت علی علیه السلام پایمردی.های بسیار کرد و در پیروزی مسلمانان سهم زیادی داشت، به طوری که گفته می.شود 36 تن از مشرکان در آن نبرد به دست او کشته شدند.در این جنگ، 14 تن از مسلمانان به شهادت رسیدند.(8)
یکی از نکات قابل توجه در این جنگ شرطی بود که پیامبر(ص) برای آزادی اسرایی که خواندن ونوشتن می دانستند تعیین کردند وآن این بود که هر یک از آنها می توانستند با تعلیم خواندن ونوشتن به ده نفر از مسلمانان آزاد شوند.(9)
2- جنگ احد:
سران قریش برای تلافی شکست بدر و کشته شدن سران خود،پنجاه هزار دینار از سود کاروان تجاری ابوسفیان را به جنگ با رسول الله اختصاص دادند و سپاهی مرکب از سه هزار نفر با دویست اسب و سه هزار شتر با آذوقه و تجهیزاتی کافی تشکیل دادند. این سپاه در عصر روز چهارشنبه چهارم شوّال سال سوم هجری در درّۀ عقیق نزدیک احد مستقر شدند.(10)
پیامبر(ص) بوسیله نامه عموی خود عباس بن عبدالمطلب از حرکت قریش اگاه شده بود.
پیامبر اسلام(ص) پس از مشورت با مسلمانان در مورد اینکه در مدینه بمانند و دفاع کنند یا به خارج مدینه بروند،عازم احد شدند.نیروهای اسلام در این نبرد هفتصد نفر بودند.در این جنگ ابتدا مسلمانان پیروز شدند ولی با تخلف برخی از نیروهای مسلمان از دستور پیامبر(ص) پیروزی مسلمانان به شکست تبدیل شد.
3- جنگ احزاب:
همان طور که از نام این جنگ پیداست، نیروهای مشرک و یهود، با یکدیگر هم.پیمان شدند و به همراه گروه.های مختلف دیگر، حدود یک ماه، مدینه را محاصره نمودند. مسلمانان برای جلوگیری از پیشروی و دفع تهاجم و توطئة آنها, در اطراف مدینه، خندق حفر کردند. در این هجوم، مشرکان از کمک.های مالی و تدارکاتی یهودیان بهره.مند می.شدند، به طوری که در واقع، قدرت پنهان و حامی و طرّاح این هجوم، یهودیان بودند.
در این جنگ تعداد نیروهای دشمن ده هزار نفر بود؛ که به فرماندهی ابوسفیان رهسپار مدینه شده بودند.نتیجه این جنگ هم شکست قریش بود،بگونه ای که پس از یک ماه محاصره مدینه بدون رسیدن به هیچ نتیجه ای بازگشتند.
4- جنگ خیبر
جلگة وسیع در ناحیة شمالی مدینه را «خیبر» می.گفتند که پیش از اسلام, یهودیان, آن جا را برای سکونت اختیار کرده بودند و بعد از ظهور اسلام و هجرت پیامبر(ص) به مدینه, همواره قبایل عرب را به جنگ علیه مسلمانان تحریک می.کردند. آنها نیرویی را تشکیل داده بودند که ما امروز، آن را با نام «ستون پنجم» می.شناسیم. به علاوه، علناً به مخالفت با اسلام نیز می.پرداختند و تمام نیروها و امکاناتشان را در اختیار مشرکان قرار می.دادند؛ بنا بر این، ساکنان خیبر، محور توطئه و آشوب و به عنوان خطر و مانعی جهت جامعة مسلمانان به شمار می.آمدند. موارد یاد شده، از جمله انگیزه.هایی بود که موجب گردید تا پیامبر اسلام(ص) به مسلمانان دستور بدهد که خیبر را محاصره و فتح نمایند.
5- جنگ با یهودیان بنی قینقاع:
یهود بنی قینقاع نخستین قبیله ای بود که پیمان شکنی نمود و خود را برای مبارزه و جنگ با مسلمانان آماده کرد. ماجرا از آنجا شروع شد که مردی از این قبیله مزاحمتی برای یکی از زنان مسلمانان بوجود آورد. زن مسلمان در بازار بنی قینقاع وسایلی را به معرض فروش گذاشته بود - طبق قانون همزیستی قریش این کار رایج بود - زمانی که زن نشسته بود و سرگرم معامله و داد و ستد بود، مردی قسمت پایین پیراهن زن را به قسمت بالای آن گره زد، بدون اینکه زن از این کار مطلع شود. سپس خود و دوستانش مزاحم زن شده و از او خواستند چهره اش را نشان دهد. زن خودداری کرد و از جایش بلند شد. به علت کار زشت یهودی بدن زن نمایان شد. زن فریادی زد و مسلمانان را به یاری طلبید. یکی از اصحاب صدای زن را شنید. به یهودی حمله برد و او را کشت. یهودی ها به صحابه یورش بردند و او را کشتند. مدینه را آشوبی بزرگ فراگرفت. رسول اکرم صلی الله علیه وآله به همراه تعدادی از صحابه نزد بزرگان بنی قینقاع و خطاب به آنها چنین فرمود: «ای جماعت یهود، از عذاب خدا بر حذر باشید تا به سرنوشت انتقام قریش گرفتار نشوید. اسلام بیاورید. بدرستی که در کتاب خود خواندید و عهد خدا را شنیدید که من پیامبر خدا هستم.» آنها در پاسخ گفتند: ای محمد تو ما را مثل قومت - قریش - دیدی، گمان نکن موقعیتی پیدا کردی و در برابرت مردمانی زبون قرار دارند و از جنگ وحشت می کنند. به خدا سوگند اگر به جنگ ما بیایی به عیان توان ما را خواهی دید. (11)
بنی قینقاع پیمان را شکستند و در سنگرهای خود جای گرفتند و آشکارا میثاق بزرگ را شکستند و صریحا سرپیچی کردند و اعلام جنگ نمودند و استقلال و امنیت مدینه را بر هم زدند. پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله; لشکری مجهز آنها را محاصره و از مدینه اخراج کرد (12) . پیامبرصلی الله علیه وآله چاره ای جز این کار نداشت; زیرا یهود معاهده را با دست خود نقض کردند. آشکارا در مدینه سرکشی و فساد نمودند.
6- جنگ با یهود بنی نظیر:
بعضی از قبایل مشرک به سرکردگی عامر بن طفیل، امنیت مدینه را مورد تهدید قرار دادند. پیامبر اکرم به همراه عداه ای از اصحاب نزد بنی نظیر رفتند و از آنها خواستند طبق مفاد قرار داد در برابر تهدید مشرکان، آنها را برای حفظ امنیت یاری کنند. آنان اظهار وفاداری نموده و گفتند: آری تو را در آنچه بخواهی یاری می کنیم. پیامبر در کنار دیوار نشسته بود و یهود از پیش او رفتند و نقشه قتل او را کشیدند. تعدادی از مردان خود را فرستادند تا از بالای بام سنگ بزرگی بر حضرت بیندازند و پیامبر را بکشند. در این هنگام جبرئیل بر پیامبر فرود آمد و ایشان را از نقشه آنها با خبر کرد. پیامبر از جا حرکت کرد و آهنگ مدینه نمود و دستور محاصره آنها را صادر کرد.
عبدالله بن ابی، بزرگ منافقین مدینه برای یهود پیغام فرستاد و آنها را به مقاومت و کشتن پیامبر تشویق کرد و به آنها وعده یاری داد. وقتی مدت محاصره یهود بنی نظیر طولانی شد، از پیامبر درخواست کردند که اجازه دهد آنها مدینه را ترک کنند و با خود اموال و دارایی هایشان را ببرند. پیامبر با خواسته آنها موافقت نمود و آنان مدینه را ترک و به منطقه خیبر رفتند. (13)
7- جنگ با یهود بنی قریضه:
یهود بنی قریضه آخرین قبیله ای است که در مدینه باقی ماندند. مسلمانان طبق عهد نامه با آنها با کمال امنیت برخورد می کردند تا جنگ خندق پیش آمد و همه قبایل و احزاب مشرک، مدینه منوره را قریب به یک ماه به محاصره خود در آوردند. بنی قریضه گمان بردند کار اسلام و مسلمین تمام است و بزودی مشرکین پیروز خواهند شد. از این رو، با مشرکین عهد بستند که هر گاه احزاب به مدینه حمله بردند، آنها از درون به مواضع مسلمانان هجوم ببرند.
مسلمانان بعد از پیروزی بر احزاب و فرار آنها، متوجه محله بنی قریضه شدند. یهود در خانه های خود ماندند و از کرده خود اظهار پشیمانی نکردند و عهدی که با مسلمان ها بسته بودند به فراموشی سپردند و حتی از رسول خدا درخواست تجدید عهد نکردند. بعد از محاصره، درگیری شروع شد و مسلمانان موفق شدند قلعه و حصارشان را بشکنند و آنان را اخراج نمایند.
یهود از پیامبر درخواست کردند سعد بن معاذ شخصیت بزرگ و شیخ انصار، بین آنها قضاوت و داوری نماید. رسول خدا پذیرفت. سعد گفت: طبق قانون خود یهودیان درباره شان حکم خواهم کرد. هر کس - اسلحه در برابر مسلمانان - گرفته حکمش کشتن است. برخی از بنی قریضه اسلام آوردند و با مسلمانان ماندند. وقتی حی بن اخطب را برای کشتن آوردند، پیامبر صلی الله علیه وآله فرمود: به خدا قسم، خود را در دشمنی با تو ملامت و سرزنش نکردم، اما هر که خدا را کوچک شمارد، خداوند او را حقیر و ذلیل می کند. (14)
8- غزوه بنی المصطلق
بنی المصطلق، تیرهای از قبیله خزاعه هستند که با قریش همجوار بودند.گزارشهائی به مدینه رسید که: «حارث بن ابی ضرار» ، رئیس قبیله، در صدد جمع سلاح و سرباز است و میخواهد مدینه را محاصره کند.پیامبر گرامی، بسان مواقع دیگر تصمیم گرفت فتنه را در نطفه خفه کند.از این جهت، یکی از یاران خود به نام «بریده» را، برای تحقیق رهسپار سرزمین قبیله یاد شده کرد.وی به صورت ناشناس با رئیس قبیله تماس گرفت و از جریان آگاه شد.سپس به مدینه برگشت و گزارش را تأیید کرد.در این موقع، پیامبر با یاران خود، به سوی قبیله «بنی المصطلق» حرکت کرد، و در کنار چاه «مریسیع» با آنها روبرو گردید.جنگ میان دو دسته آغاز شد.جانبازی مسلمانان، و رعبی که در دل قبائل عرب از ناحیه مسلمانان افتاده بود، سبب شد که پس از زد و خورد کوتاهی با کشته شدن ده نفر از دشمن و یک نفر از مسلمانان، ـ آنهم به طور اشتباهی ـ سپاه دشمن متفرق گردند.سرانجام، اموال زیادی نصیب ارتش اسلام شد. (15)
ازدواج با برکت
دختر «حارث بن ضرار» ، رئیس شورشیان «بنی مصطلق» از دستگیرشدگان بود.پدر او با فدیه سراغ دختر خود آمد تا او را آزاد سازد.وقتی به بیابان عقیق رسید، دو شتر از مجموع شترانی که آنها را برای پرداخت فدیه آورده بود برگزید، و در میان درهای پنهان و مخفی ساخت .وقتی حضور رسول گرامی رسید، یادآور شد من فدیه دختر خود را آوردهام.پیامبر رو به حارث کرد و گفت: «دو شتری را که در آن دره پنهان کردهای کجاست؟»
حارث با شنیدن چنین خبر غیبی، سخت تکان خورد و او و دو فرزند وی که همراه او بودند اسلام آوردند و فورا فرستاد آن دو شتر را آوردند و تسلیم رسول خدا نمود.بدین ترتیب، دختر وی آزاد گردید و او نیز اسلام آورد.آنگاه پیامبر از دختر او خواستگاری کرد و پدرش با کمال علاقه، در ازاء چهارصد درهم، او را به عقد پیامبر درآورد.خبر بستگی پیامبر با حارث که رئیس بنی مصطلق بود، در میان مسلمانان منتشر گشت.این امر سبب شد که صد خانواده از بنی مصطلق آزاد شوند و پیوسته در زبانها گفته میشد هیچ زنی برای قوم خود پربرکتتر از این زن نبود.سرانجام، همه اسیران بنیمصطلق از زن و مرد به گونهای آزاد شدند و به قبیله خود بازگشتند .
گرایش گروه بنیمصطلق به اسلام یک گرایش اصیل بود، زیرا آنان در مدت اسارت خود هیچ چیزی جز خوشرفتاری و نیکی و گذشت ندیده بودند، تا آنجا که اسیران آنان همگی به بهانههای گوناگونی آزاد گشتند و به میان عشیره خود بازگشتند.پیامبر «ولید بن عقبه» را برای اخذ زکات به سوی آنان اعزام کرد.وقتی آنان خبر ورود نماینده رسول خدا را شنیدند، بر اسبها سوار شدند و به استقبال او رفتند.نماینده پیامبر تصور کرد که آنها قصد قتل او را کردهاند، فورا به مدینه بازگشت و دروغی را سر هم نمود و گفت آنان میخواستند مرا بکشند و از پرداخت زکات امتناع ورزیدند.
خبر ولید در میان مسلمانان منتشر شد.آنان هرگز چنین انتظاری از «بنی مصطلق» نداشتند، در این زمان هیئتی از آنها وارد مدینه شد.آنها حقیقت را به رسول خدا گفتند و افزودند : «ما به استقبال او رفتیم و میخواستیم به او احترام بگذاریم و زکات خود را بپردازیم، ولی او ناگهان از منطقه دور شد و به سوی مدینه بازگشت و شنیدیم مطلب خلافی را به شما گفته است.در این موقع، آیه ششم سوره حجرات نازل شد و گفتار «بنی مصطلق» را تأیید کرد و ولید را یک فرد فاسق معرفی نمود.مضمون آن این است:
«ای افراد با ایمان اگر یک فرد فاسقی خبری را به سوی شما آورد، توقف کنید و به بررسی بپردازید تا مبادا به گفتار او اعتماد کرده و کاری انجام دهید که بعدها پشیمان شوید».
اینها نمونه هایی بود از چگونگی جنگ پیامبراسلام(ص) با دشمنانش.هر انسان منصفی با مطالعه تاریخ زندگانی و سیرۀ آن حضرت،قطعاً به این مطلب اذعان خواهد کرد که برنامه اصلی پیامبراسلام(ص) بر صلح و دوستی استوار بود و جنگ تنها در مواقع ضرورت صورت می گرفت.
پی نوشتها:
1- سوره بقره،آیه 256.
2- سوره بقره،ایه193
3- تاریخ یعقوبی،ج2ص77.
4- سیرۀ ابن هشام،القسم الاول،ص625.
5- سیره نبویه،القسم الثانی،ص488.
6- المغازی،واقدی،جزء سوم،ص943.
7- المیزان, ج 4, ص 261.
8- المغازی واقدی،، .ج 1ص22؛ سیره ابن هشام، القسم الاول،ص615؛
9- الطبقات ابن سعد،ج2ص22.
10- ابن سعد،الطبقات،ج2ص37.
11- تاریخ طبری، ج 2، ص 476
12- الکامل فی التاریخ، ج 2، ص 64 و 65; البدایة و النهایة، ج 4، ص 74 و 75
13- سیره ابن هشام، ص 151 و 152
14- الکامل فی التاریخ، ج2، ص 71 و 75 و 76
15- تاریخ طبری، ج 2،ص260
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 6957]
-
گوناگون
پربازدیدترینها