واضح آرشیو وب فارسی:ايسنا: مثل روبات به سيب گاز نزن! لذت ببريد و عوامل ناراحتكننده را دور بريزيد
خبرگزاري دانشجويان ايران - تهران
سرويس: نگاهي به وبلاگها
همهي ما گاهي اوقات مديريت زندگيمان را از دست ميدهيم، بعضيهامون اصلا مديريتي بر آن نداريم. گاهي اوقات حتي سخته كه اشتياقمان را به زندگي كردن حفظ كنيم. مخصوصا موقعي كه هدفهايي درازمدت در پيش رو داريم كه نميتوانيم نتايج آن را تا ماههاي آينده يا حتي سالهاي آينده ببينيم. از كارمان، از روتين زندگيمان خسته ميشويم و فكر ميكنيم كارهايي كه ميكنيم بيهوده است.
به گزارش سرويس نگاهي به وبلاگهاي خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، نويسنده وبلاگ "زنگوله" به نشاني http://zangoole.com در ادامه آورده است: به «سادگي» بازگرديد: خانهتان را تميز كنيد، آنچه را كه لازم نداريد دور بياندازيد (يا به كسي كه نياز دارد بدهيد) دور و برتان را خلوت كنيد. «سادگي» فقط مربوط به محيط زندگي نيست. با خودتان خلوت كنيد ذهنتان را Defrag كنيد! چيزهايي خيلي خيلي كوچكي هستند كه ما را آزار ميدهند و خودمان از وجود آنها بيخبريم. شايد سر يك موضوع كوچك از كسي رنجيدهايد، ولي وقتي با آرامش از زاويهاي ديگر به موضوع نگاه ميكنيد ببينيد اين موضوع كوچك اصلا ارزش فكر كردن ندارد.
«برچسب» نزنيد: اين خيلي مهمه! شناختي كه ما از خيلي از چيزها در زندگي داريم با گذر زمان و تاثيرپذيري از فرهنگ و محيط زندگيمان بوجود آمدهاند و آنچه ما ميبينيم برچسبي است كه ذهنمان بر آن زده نه حقيقت.
بياييد يك تمرين باهم انجام دهيد، به دور و برتان نگاه كنيد و چيزي را انتخاب كنيد و به آن نگاه كنيد. ذهن شما حالا بلافاصله دنبال برچسب آن جسم ميرود. حالا رويتان را برگردانيد و نفسي عميق بكشيد و دوباره به آن نگاه كنيد ولي اجازه ندهيد ذهنتان برچسب آن را پيدا كند. ميدونم سخت است، آرام باشيد و فقط نگاه كنيد. سعي كنيد چيزي در آن ببينيد كه هرگز نديده بوديد.
بگذاريد مثال بزنم، مثلا من يك بچهي كوچك را كنارم ميبينم كه روي زمين نشسته و با اسباب بازيهايش بازي ميكند و سر و صدا ميكند. بسته به شخصيتم ذهنم برچسبهاي مختلفي به آن ميزند. مثلا اينكه «تو هيچي از زندگي نميفهمي»، «تو فكر ميكني دنيا همين چهار تا اسباب بازيه»، «تو كه مشكلات منو نداري!» قرار نيست به وضوح اينها در ذهنم خطور پيدا كند بلكه تفكر ضعيفي است كه در ضمير ناخودآگاه بوجود ميايد.
حالا سعي ميكنم ديدم را عوض كنم، نگاه كنم به اينكه آن بچه چطور از همان اسباببازي كوچك بيارزش لذت ميبرد و خوشحال است و من همچنان به اتفاق كوچكي كه سالها پيش افتاده فكر ميكنم.
از هر چيز كوچكي لذت ببريد: آيا منتظر نشستهايد تا كسي در بزند و يك ميليارد تومان به شما هديه كند؟ آنوقت خوشحال خواهيد شد؟! هرگز همچين اتفاقي نخواهد افتاد و اگر شما منتظرش باشيد هرگز خوشحال نخواهيد شد. دفعهي بعد كه خواستيد ميوه، چاي، غذا بخوريد از آن لذت ببريد! به نظر پيشنهاد احمقانهايه نه؟ ولي حقيقت داره، ما موقع اين لذتها حواسمان به همه جا هست غير از خود آن لذت، به كاري كه قرار است بعدا بكنيم، به آنچه در گذشته انجام دادهايم و فقط مثل يك روبات به سيب گاز ميزنيم تا تمام شود.
ميتوانيد در همان چند دقيقه كه سيب را ميخوريد فقط به آن سيب فكر كنيد، مطمئن باشيد كارهاي بعديتان را اينگونه بهتر انجام ميدهيد. اينكه چگونه با زحمت تهيه شده است. خاك، باران، درخت، هوا، آفتاب و اكنون در دست شماست تا از آن لذت ببريد.
براي كاري كه دوست داريد وقت بگذاريد: يكي از دلايل خستگي ما از زندگي قيد و بندهايي است كه گرفتارشان هستيم. اينكه بايد سر ساعت از خواب بلند شويم و سر ساعت در جاي ديگري باشيم و همش در قانون و اجبار زندگي كنيم.
كم كم برنامهتان را سبك كنيد تا وقت كنيد به كارهايي كه دوست داريد هم برسيد. اگر فكر ميكنيد اين كار به شما ضرر خواهد زد 180 درجه اشتباه فكر ميكنيد!
عوامل ناراحتكننده را دور بياندازيد: همانطور كه بايد سعي كنيم به آنچه علاقه داريم بيشتر نزديك شويم بايد از آنچه موجب ناراحتي ما ميشود دوري كنيم. فرقي نميكند شايد يك كانال تلويزيون باشد، يك آدم، يك وبلاگ يا يك خيابان. تحت هيچ شرايطي به هيچ كس و هيچ چيز اجازه ندهيد اوقات خوش را از شما بگيرد.
«گيك» درونتان را خوشحال كنيد: اين هم خيلي مهم است! همه ما بدون استثنا يك گيك دروني داريم. يعني وقتي كار خاصي انجام ميدهيم ديگر گذر زمان را احساس نميكنيم و فقط به آن فكر ميكنيم. اين ميتواند راجع به هر چيزي باشد. پيدا كنيد كه نسبت به چه چيزي علاقهاي داريد.
قدردان باشيد: هم من و هم شما هزار بار از اين توصيهها شنيدهايم، اين هزار و يك بار! فقط سعي كنيم به خاطر داشته باشيم كه قدردان باشيم. قدر چي؟ قدر چشماني كه دارد اين سطور را ميخواند قدر دست سالمي كه ماوس را به زيبايي حركت ميدهد.
فقط منتظر «نتيجه» نباشيد: آيا شما براي امروز زندگي ميكنيد يا براي رسيدن به آنچه در آينده ميخواهيد؟ اگر مرتب براي رسيدن و ديدن نتيجهي هدفهاي متعدد دست و پا بزنيم كي ميخواهيم از زندگي لذت ببريم؟
گاهي اوقات مراحل رسيدن به يك هدف خيلي بهتر از نتيجهي آن است. پس از تلاشي كه براي رسيدن به يك هدف ميكنيد لذت ببريد. مثل مادري كه كودكش را بزرگ ميكند. اگر بچهاي وجود نداشت و آدمهاي جديد 40 ساله به دنيا ميآمدند با همسر و كار و خانه و زندگي جالب بود؟ زيبايي در اين است كه كودك مرحله به مرحله با كمك ديگران رشد ميكند و ما از مراحل رشد آن لذت ميبريم و اينكه وقتي بزرگ ميشود، هم به آن علاقه داريم، چون ميدانيم برايش زحمت كشيدهايم و آن زحمتها به صورت خاطرههايي خوش به يادمان ميآيند.
انتهاي پيام
شنبه 18 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ايسنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 68]