واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: حاج احمد آقا: از نظر امام فتح خرمشهر بهترين زمان براي پايان جنگ بود
ايشان ميگفت اگر بمبي به خانه من بخورد و پاسدارهاي اطراف منزل كشته شوند و من در اطاق ضد بمب زنده بمانم ديگر من به درد رهبري نميخورم. من زماني ميتوانم مردم را رهبري كنم كه زندگي من مثل آنها باشد و همه در كنار همديگر باشيم.
عصرايران- بنياد حفظ آثار و نشر ارزش هاي دفاع مقدس مصاحبه منتشر نشدهاي را از مرحوم حاج سيد احمد خميني فرزند حضرت امام (ره) در سايت خود منتشر كرده است كه در آن نكات جالب توجهي وجود دارد.
به گزارش عصرايران متن كامل اين مصاحبه در پي ميآيد.
سوال:جناب حجتاسلام والمسلمين حاج سيداحمد خميني در آستانه يازدهمين سالگرد دفاع مقدس قرار گرفتهايم خواهشمند است بفرماييد كه جنابعالي چگونه از شروع تجاوز وحشيانه دشمن به ميهن عزيزمان باخبر شديد و در آن هنگام در مورد سرنوشت جنگ و پايان آن چه احساسي داشتيد؟
حاج احمد آقا:بسمالله الرحمن الرحيم ، بهطور كلي وقتي جريانات انقلاب اسلامي ايران در پيش بود يعني همان زماني كه امام در پاريس تشريف داشتند يكي از مسائلي كه پيشبيني ميشد اين بود كه اگر انقلاب پيروز شود چه نوع خطراتي آن را تهديد ميكند.
ما معتقد بوديم كه منافقين و چپيها در داخل مسائلي بوجود ميآورند چون از اينجا (ايران) هم فردي كه نامش را دقيقاً به خاطر ندارم به آنجا (فرانسه) آمد. وي از ايادي شاه بود كه بعد هم معلوم شد كه عضو سازمان «سيا» ميباشد و مدتي هم رئيس دفتر شاهپور بختيار بود. وي يك شماره تلفن به ما داد و گفت اگر با من كاري داشتيد تماس بگيريد و آن شماره متعلق به تلفني بود كه در اطاقي پهلوي اطاق بختيار بود.
مسئلهاي كه مطرح شد اين بود كه امام حاضر نشدند با فرد مذكور ملاقات كنند. وي اين مسئله را با يكسري از مسائل داخلي را به بنده گفت كه ما خودمان هم همانطور حدس ميزديم.
ايشان ميگفت در تركمن صحرا درگيري هست و در بلوچستان به نوعي ديگر و در قسمتهاي كردستان و حتي در جنوب جرياناتي با نام خلق عرب پديد آمده و ما علاوه بر اينكه اين مسائل را حدس ميزديم احتمال هم ميداديم كه جنگي عليه انقلاب راه بيفتد. درست در بحران قضاياي بعد از انقلاب بود كه جريان جنگ پيش آمد. البته گزارشاتي از مدتي پيش از شروع جنگ رسيده بود كه عراق نيروهايي را در حال جابجايي دارد.
بعد از اينكه عراق به ايران تجاوز كرد و چند فرودگاه را بمباران كرد يعني در همان ساعات اوليه شروع جنگ از ستاد مشترك به بنده خبر رسيد و من هم به خدمت حضرت امام رفتم و به ايشان خبر دادم. ايشان هيچ عكسالعملي كه ناشي از دستپاچگي باشد نشان ندادند و به حرف من گوش كردند.
آن موقع به قدري ما درگير بوديم كه فرصت زيادي نداشتيم چون نميدانستيم كه جنگ، كوتاه است يا طولاني ميشود. بيشتر تحليلهاي روز اول ما اين بود كه يا اين جنگ ظرف چند روز تمام ميشود و يا يك جنگ طولاني و درازمدت ميشود و اين بستگي دارد و به وضع داخلي كشور ما. يعني اگر ما كنترلمان بر اوضاع بد باشد و آنها بيايند و جاهايي را بگيرند كه قهراًً جنگ تمام شده است اما اگر برعكس باشد ما براي يك جنگ تمام عيار آماده شويم. چون ما ميدانستيم كه آنها مجهز به چه سلاحهايي هستند و ما خودمان چه داريم و ما از محل نگهداري خيلي از سلاحها و مهمات خبر نداشتيم و شناخت زيادي نسبت به پادگانها نداشتيم چون كساني كه از اين اوضاع مطلع بودند غالباً از كشور فرار كرد بودند و آن عدهاي هم كه مانده بودند دلخوشي از ما نداشتند كه بخواهند بدون مسائلي اين چيزها را به ما بگويند.
بدون ترديد شما در طول دوران دفاع مقدس از همه كس به امام نزديكتر بوديد و از موضعگيريهاي ايشان در مقاطع مختلف جنگ خاطرات بسياري داريد. لطفاً خاطرهاي را از آن دوران تعريف كنيد؟
تلخترين خاطرهاي كه به ياد دارم پذيرش قطعنامه، و شيرينترين خاطره مربوط به فتح خرمشهر است.
فتح خرمشهر زماني اعلام شد كه ساعت حدوداً چهار بعدازظهر بود و امام در حال قدم زدن بودند. امام هر روز سه مرتبه و هر مرتبه حدوداً نيم ساعت قدم ميزدند و راديو هم در دستشان بود چون ما از قبل ميدانستيم كه رزمندگان اسلام در حال انجام اين كار هستند و درگيري هم از شب قبل شروع شده بود كه خيلي هم شديد بود.
امام در حال قدم زدن بودند كه گوينده راديو خبر آزادسازي خرمشهر را اعلام كرد. با شنيدن صداي گوينده، من به امام نگاه كردم و متوجه شدم كه احساس خوبي به ايشان دست داد. البته در مجموع امام از مسائلي كه خيلي تلخ بود اوقاتشان زياد تلخ نميشد و از مسائلي هم كه شيرين بود خيلي خوشحال نميشد.
در مقابل مسائل خرمشهر امام معتقد بودند كه بهتر است جنگ تمام شود اما بالاخره مسئولان جنگ گفتند كه ما بايد تا كنار شطالعرب (اروند رود) برويم تا بتوانيم غرامت خودمان را از عراق بگيريم.
امام اصلاً با اين كار موافق نبودند و ميگفتند اگر بناست كه شما جنگ را ادامه بدهيد بدانيد كه اگر اين جنگ با اين وضعي كه شما داريد ادامه يابد و شما موفق نشويد ديگر اين جنگ تمام شدني نيست و ما با اين جنگ را تا نقطهاي خاص ادامه بدهيم و الان هم كه قضيه فتح خرمشهر پيش آمده بهترين موقع براي پايان جنگ است.
به جرأت ميتوان گفت از بزرگترين دستاوردهاي دفاع مقدس، ارزشها روحيات و فرهنگ ارزشمند و گرانقدري است كه رزمندگان اسلام در صحنههاي نبرد و ميادين خون و شهادت به نمايش گذاشتند. از نگاه شما براي پاسداري از اين ارزشها و بهرهگيري از آنها در مقابل با تهاجم فرهنگي استكبار بايد چه تدابيري اتخاذ شود؟
مسئلهاي كه به ذهن ميرسد اين است كه اگر جنگ نبود اين خطري را كه دو يا سه سال پس از پايان جنگ ما با آن مواجه بوديم ممكن بود زودتر دچار شويم. يكي از اثرات بزرگ جنگ، تثبيت انقلاب بود يعني در سايه جنگ بود كه انقلاب تثبيت شد و ضد انقلابها رانده شده و به دست نيروهاي انقلاب از نظام كنار گذاشته شدند و روي هم رفته آنچه كه مهم است همان تثبيت انقلاب است.
من نميگويم كه اگر جنگ نبود انقلاب شكست ميخورد اما اگر جنگ نبود بعد فرهنگي و مكتبي بودن انقلاب ما، در دنيا شناخته نميشد و جنگ موجب شد كه اكثر خبرهاي دنيا در هشت سال جنگ در مورد ايران از رسانههاي گروهي پخش ميشد. قدرت انقلاب، تفكر امام، برخورد انقلاب با ارزشهاي ترسيم شده از سوي غرب و.... در لابلاي جنگ به دنيا منتقل شد. وقتي اينطور شد، در تمام دنيا نيروهاي اسلامي و هستههاي مقاومت كه نقاط بسيار قوي ادامه جنگ بودند پديد آمد.
اگر شما ميبينيد كه در جريان سلمان رشدي، مسلمانان دنيا به خيابانها ميريزند و فتواي امام چنان واكنشهايي بوجود ميآورد، اين آگاهي است كه در خلال هشت سال جنگ توسط دشمنان ما به آنها منتقل شده است. چون امام كه محور تمام اخبار بودند تفكرشان تفكر اسلامي بود. اسلام و ديدگاههاي اسلامي امام به بهترين وجه در آن دوران براي تمام دنيا و مسلماناني كه در اقصينقاط جهان هستند مخابره شد.
امروز شما ميبينيد كه انقلاب ما همان انقلاب است اما چون جنگ نيست و موضعگيريها، موضعگيريهاي جنگي نيست رسانههاي غربي حرفهاي كمرنگ ما را پررنگ ميكنند و اگر خدايي نكرده اشتباهي در صحبتي باشد آن را پررنگ ميكنند و ما مورد خاصي نداريم كه خبرگزاريها بر سر آن رقابت كنند. مثل آسوشيتدپرس، رويتر و... لذا موضع ما در مقابل اسرائيل، ارتجاع منطقه و... نيز در ميان خبرها و گزارشات بيان ميشد.
وقتي حرف امام منتقل ميشود كه «آمريكا هيچ غلطي نميتواند بكند» و «ما دندانهاي آمريكا را در دهانش خرد ميكنيم» و.... توسط خبرگزاريها منتقل و به وسيله راديوها، تلويزيونها، مطبوعات و... بيان ميشد و باعث ميگرديد كه مسلمانها خويشتن را بازيابند.
اين درست است كه حرف امام بود اما سيم ارتباطي حرف امام با تكتك مسلمانان دنيا، جنگ بود. وقتي ما يك موشك به عراق ميزديم در حقيقت اين خط رابط با حاملي ميشد براي انتقال افكار امام به جهان. وقتي بچههاي ما با يك قايق به ناوهاي غولپيكر حمله ميكردند آنها ميگفتند جنگهاي امروز جنگ الكترونيك است و قايقي كه سه نفر در آن نشستهاند و يك «آر.پي.جي» بر دوش دارند به سمت يك ناو ميرود و به آن حمله كرده و ضربه ميزند هرچقدر هم كه اين ضربه كوچك باشد يك حال خاصي پس از شنيدن اين خبر در مسلمانان دنيا پديد ميآيد و اين فكر منتقل ميشود كه با دست خالي هم ميتوان كارهايي كرد.
اين چيزها باعث شد كه انقلاب ما شكل بگيرد و حرفهاي ما زده شود و آن چيزي كه امروز ما رويش حرف داريم اين است كه ما بسيجي به دست آورديم اين ارزشها نبايد خدشهدار شود. لذا بايد سعي كنيم كه آنچه نظر بنيانگذار اين انقلاب بوده در نظر داشته باشيم و به سمت اهداف امام برويم.
جنگ براي انقلاب و جمهوري اسلامي از يك سو و جبهه استكبار و ايادي منطقهاي آن از سوي ديگر چه نتايج و تبعات سويي را به همراه داشته است؟
جنگ نه از نظر مادي بلكه از نظر معنوي ابهت غرب را شكست جنگ اگر نبود پيام امام به گورپاچف معنا نداشت و جنگ موجب شد كه اين برداشت كه با فرهنگ غرب و آن چيزي كه به عنوان اسوه و اساس حركتهاي مادي يعني ديدگاههاست و با آنها نميتوان جنگيد جنگ ما اين تصور را باطل كرد والا ما ميدانيم كه اگر آمريكا بخواهد ما را نابود كند او خيلي اسلحه دارد و ما نداريم اما اينكه ملتي به خاطر اينكه اسلحه ندارد چيزي نگويد را در دنيال باطل كرد.
در شرايط بمباران و موشكباران و...حضرت امام در ارتباط با خانواده در آن شرايط چه برخوردي داشتند؟
وقتي جنگ شروع شد مدتي طول كشيد تا كار به بمباران شهرها كشيد. در ابتداي جنگ ستاد مشترك كسي آمد كه مربوط به تيم مهندسي بود و يك مكان ضد بمب و مستحكم براي امام درست كرد اما حضرت امام فرمودند من به اينجا نميروم و هرچه هم كه من گفتم حداقل شما بياييد و اطاق مذكور را ببنيد ايشان فرمودند من از همين بيرون كه آنجا را ديدهام و به آنجا نخواهم آمد و تا وقتي كه تهران زير موشكباران دشمن قرار گرفت در اطاق معمولي خودشان بودند و خيلي معمولي برخورد ميكردند.
وقتي هم كه من خيلي اصرار كردم ايشان قسم خوردند كه من اين كار را نخواهم كرد و بين من و بقيه افراد هيچ تفاوتي نيست. ايشان ميگفت اگر بمبي به خانه من بخورد و پاسدارهاي اطراف منزل كشته شوند و من در اطاق ضد بمب زنده بمانم ديگر من به درد رهبري نميخورم. من زماني ميتوانم مردم را رهبري كنم كه زندگي من مثل آنها باشد و همه در كنار همديگر باشيم.
از نظر خانوادگي هم من به شما بگويم كه سالها پيش وقتي مأمورين ساواك به خانه م ريختند كه امام را بگيرند مادر من در حياط ايستاده بود كه من از خانه بيرون دويدم و ايشان به من گفت «پدرت را بردند اگر ميخواهد او را ببيني زودتر برو» كلاً مادرم و خواهرانم اهل اين حرفها نيستند و ترسو نيستند و فقط نگرانيشان در مورد حال امام بود. نكته ديگر اين است كه امام اصلاً مايل نبودند كه يك چنين صحبتهايي در آن زمان بشود.
يك نكتهاي به خاطرم آمد كه برايتان نقل كنم. يك روز كه تهران شديداً زير بمباران و موشكباران بود مادرم وارد اطاق شدند و ديدند كه يك پتويي كج افتاده است با نهايت خونسردي مرا صدا زدند كه بيا و سرپتو را بگير تا آن را درست كنيم و امام از اين حرف خندهاش گرفت.
كداميك از رفتارهاي ويژه حضرت امام ميتواند به عنوان يك الگوي خاص مورد استفاده جوانهاي مذهبي واقع شود؟
به نظر من مهمترين خصلت امام دو چيز بود يكي صداقت و ديگري صميميت، يعني امام هرگز اين گونه نبود كه يك جايي حرفي بزند و جاي ديگر همان حرفش را عوض كند. رفتار امام در بيرون از خانه و درون خانه يكي بود و فقط در خانه كمي رسميت ايشان كم رنگ ميشد. بارها شده بود كه من وقتي وارد خانه ميشدم ميديدم كه ايشان مشغول بازي با كودكان هستند و با مردم هم خيلي صميمي و صادق بودند. حتي تا وقتي كه مادرم سر سفره نميآمد امكان نداشت كه ايشان غذا بخورند.
نظر امام در مورد نيروهاي مسلح چه بود؟
امام در نيروهاي رزمنده از همه بيشتر به بسيجيها نظر داشت چون در ميان آنها از پيرمردهايي با موهاي سپيد گرفته تا نوجوانان پرشور حضور داشتند و سرباز واقعي امام بودند. اينها آدمهايي بودند كه از جان و مالشان گذشتند به دنبال دستور امام وارد مبارزهاي شديد شدند. از سپاهيها هم به عنوان بچههاي انقلاب نام ميبرد و خيلي به آنها علاقه داشت. و در مورد ارتش هم همه ميدانيم كه ايشان از اول مدافع اين برادرها بودند. حتي زماني كه صحبتهايي در مورد انحلال ارتش بود ايشان شديداً مخالف بودند.
جمعه 17 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 172]