واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاري قرآني ايران: چراغ راه رسانهها در بيانات امام(ره) و مقام معظم رهبري(5)مطبوعات مراقب نوشتههاي زيركانهاي كه اصل اسلام را زير سؤال ميبرد باشند
گروه سياسي: اصل و اصول انقلاب را زير سؤال نبريد. اسلام را زير سؤال نبريد. نگذاريد مسائلي كه پايههاي اصلي انقلاب است با نوشتههاي ناشيانه يا نوشتههايي كه بعضي اشخاص، زيركانه در مطبوعات شما وارد ميكنند، زير سوال برود.
نقش و جايگاه رسانه بويژه مطبوعات، در انتقال واقعيات و شفافسازي آنچه دانستناش نياز جامعه است، مهمترين رسالتي است كه جامعه بر عهده اصحاب رسانه قرار داده است.
بسياري از صاحبنظران، مطبوعات را ركن چهارم دموكراسي ميدانند. در ايران هم اگرچه ميتوان همين نگاه را به مطبوعات داشت، و آن را ركن چهارم دموكراسي دانست، اما ساختار نظام مقدس جمهوري اسلامي، ويژگيهاي مطبوعات در نظام اسلامي را با مطبوعات در ديگر كشورها متفاوت ميكند.
مقاله حاضر، در ادامه مطالب گذشته ميكوشد تا با ارائه مجموعهاي منسجم از نظرات حضرت امام خميني(ره) و نيز حضرت آيتالله خامنهاي رهبر معظم انقلاب اسلامي درباره مطبوعات، چراغ روشني را براي رهپويان عرصه خبر فراهم سازد. در ادامه و در پي ارائه بخش مبسوطي از نظرات بنيانگذار كبير انقلاب اسلامي، ادامه ديدگاههاي مقام معظم رهبري را در اين خصوص مرور ميكنيم:
ديدگاههاي مقام معظم رهبري در مورد مطبوعات// بيانات مقام معظم رهبري در ديدار مديران و مسئولان مطبوعات كشور (13/2/1375)
شما اهالي مطبوعات، جزو جديترين قشرهاي جامعه هستيد و حضورتان در ميان اقشار برگزيده جامعه، به عنوان اصحاب قلم و كساني كه مينويسند و مردم نوشته آنها را ميخوانند، حضوري مؤثر، نافذ و برجسته است.
سه گروه مطبوعاتي/
مطبوعات كشور به سه قسم تقسيم ميشوند: يك قسم مطبوعاتي هستند كه نظام را قبول دارند و موافقين نظامند. البته منظور اين نيست كه دولت را با همه كارهايش قبول دارند. كساني كه نظام را قبول دارند، طيف وسيعي را تشكيل ميدهند. بعضي منتقد به دولت يا طرفدار آن هستند. بعضاً معترض به فلان وزارتخانه و فلان تشكيلات و دستگاهها يا مدافع آنها هستند. ولي به هر حال، نظام جمهوري اسلامي را در ايران، قبول دارند. سلايق مختلف هست، جناحبنديهاي با خط و خطوط مختلف در عرصه سياسي هست. اينها همه در يك طرف قرار ميگيرند و اكثريت هم اينهايند.
قسم دوم، مطبوعاتي هستند كه نسبت به نظام اسلامي بيتفاوتند. يعني هيچگونه طرفداري از نظام ـ حتي به صورت درج يك خبر ـ نميكنند؛ لكن كاري هم به كار نظام ندارند و از كنار آن رد ميشوند. اين هم يك قسم از مطبوعات است. (مثل مجلات علمي، مجلات فرهنگي محض، مجلات شعري، مجلات تخصصي و امثال اينها.)
يك قسم هم مطبوعاتي هستند كه بنده اسمشان را مجلات يا روزنامههاي معاند ميگذارم؛ مطبوعات معاند كه البته تعدادشان زياد نيست و اسمي هم از مجلهاي نميآوريم! از جمله اصطلاحات غلط و رايج در اين قسم از مطبوعات، اصطلاح «دگرانديش» است.
عناصر فعال در اين مطبوعات هم، خوششان ميآيد كه به آنها «دگرانديش» اطلاق شود! در معنا ميخواهند بگويند چون ما انديشه ديگري داريم، مورد غضب دستگاه هستيم! البته خيلي هم مورد غضب نيستند. به هر حال، بحث انديشه اصلاً نيست. بحث «دگر انديشي» نيست. بحث، بحث «عناد» است؛ بحث «معارضه» است؛ بحث «غرضورزي» است.
غرضورزي ميكنند؛ چون اين نظام را قبول ندارند. البته فقط قبول نداشتن هم نيست. بنا دارند با نظام معارضه كنند. يعني عناد كنند و به همان مقداري كه جرأتشان اقتضا ميكند، ضربه بزنند. البته چندان هم آدمهاي با جرأتي نيافتيمشان! اما همان مقدار كه شرايط ايجاب ميكند، در پي آنند كه حرفي بزنند؛ در بزنگاهي خاص، نيشي فرو كنند و زهري بريزند. بحث سراينها است؛ يعني مغرضين كه يك طبقه و يك دستهاند.
توقعها از مطبوعات/
ديدگاه من درباره گروه اول اين است: ما معتقديم آقاياني كه نظام را قبول دارند، وظايفي هم به عهده دارند. اين وظايف، با سليقه و عقيده خاص آنها هم هيچ منافاتي ندارد. توقع اين است كه به آن وظايف عمل كنند.
يكي از آن وظايف اين است كه فضايي براي تشنج مطبوعاتي قرار ندهند. يعني پيوسته اين به آن و آن به اين بد نگويد.
توقع اين است كه (مطبوعات) با دعواهاي خودشان، فضا را، فضاي تشنج نكنند. توقع دوم اين است نظامي را كه قبول دارند، تضعيف نكنند. نميگوييم به فلان وزير يا فلان مسؤول و يا فلان نهاد انقلابي، اعتراض نكنيد. اگر اعتراض و انتقاد درحد معقولي باشد، چه مانعي دارد؟! به قول آقايان دولتيها «سازنده» هم هست. بر سر انتفاد، بحثي نداريم. بحث بر سر نظام است. از آنجا كه پايه هر نظام و هر زندگي فردي بر اميد است، پس اميد را در دلهاي مردم متزلزل نكنيد، اين، يكي از سفارشهاي ماست. به گونهاي حرف نزنيد كه پير و جوان و زن و مرد، افق آينده خود را تيره و مهآلود ببينند. چرا اين كار را ميكنيد؟! ايران كه افق مهآلود و تيرهاي ندارد!
اصل و اصول انقلاب را زير سؤال نبريد. اسلام را زير سؤال نبريد. نگذاريد مسائلي كه پايههاي اصلي انقلاب است با نوشتههاي ناشيانه يا نوشتههايي كه بعضي اشخاص، زيركانه در مطبوعات شما وارد ميكنند، زير سوال برود. مراقب اين موارد باشيد. البته عرض كرديم كه سلايق مختلف است و ما هم با سلايق مختلف كاري نداريم. «علي ايحال»، توصيه ما اين است.
مهمترين كار شما آقايان و خانمها كه در مطبوعات كار ميكنيد، اين است كه به كارها كيفيت دهيد؛ هم به كارهاي سياسي، هم به كارهاي فرهنگي و هم به كارهاي ادبي. انسان گاهي اوقات در مطبوعات، صفحه شعر را نمينگرد؛ اصلا رغبت نميكند بخواند. سرمقاله را نگاه ميكند؛ اصلا هيچ جاذبهاي ندارد. پس زيبايي در سخن چه شد؟! لطافت زبان فارسي چه شد؟! هنر نويسندگي چه شد؟! ذوق چه شد؟! مگر نه كه اين همه براي كيفيت بخشيدن به مطبوعات است؟! از واژههاي سنجيده، تغييرات زيبا و تركيبات نو استفاده كنيد. از هنر، از كاريكاتور و از عكس استفاده كنيد.
تحليلهاي خوب چاپ كنيد. خوب؛ اينها مواردي است كه ما از همه مطبوعات قسم اول، انتظار داريم رعايت كنند. اكثريت مطبوعات هم ـ اعم از روزنامه و مجله ـ اينها هستند.
و اما از مطبوعات قسم دوم، انتظار زيادي نداريم. يعني به هيچ وجه از كساني كه درباره نظام، اظهار نظر مثبتي نميكنند، حرفي در تأييد نميزنند، مشغول كار عملي و فرهنگي خودشان هستند و البته عليه نظام، اقدام و فعاليتي هم نميكنند، هيچ انتظاري نداريم.
اين را بدانيد! بنده به عنوان مسئول كشور عرض ميكنم هيچگونه انتظاري نداريم. هر كس در اين زمينه از فشار دستگاه سخن به ميان ميآورد، خلاف واقع و دروغ گفته است. آنها كار خودشان را بكنند. اگر فرهنگ كشور را تقويت ميكنند، دولت بايد كمكشان كند. اگر سواد مردم را زياد ميكنند؛ به ترويج ادبيات ميپردازند و زبان فارسي را رواج ميدهند، دولت بايد كمك هم به آنها بكند؛ ولو بيتفاوتند. با ما كاري ندارند، نداشته باشند. ما هيچ انتظاري از اينها نداريم.
اما دسته سوم، وضعشان فرق ميكند. البته اگر مطبوعات قسم سوم را «معاند» مينامم، به اين معنا نيست كه شمشير به دست گرفتهايم و ميخواهيم سراغشان برويم؛ خير! وضع آنها، فردا با ديروز، هيچ فرقي نخواهد كرد. من ميخواهم حقيقت مطلب را بيان كنم و آنچه را كه در ذهن هست، بگويم.
حضور عناصر نامطمئن/
اولا در مطبوعاتي كه معاند با نظام جمهوري اسلامي هستند، عناصر نامطئن، زياد است. اگر هم واقعاً بعضي از افراد كه در اين قسم مطبوعات حضور دارند، بنا ندارند با دستگاه در بيفتند؛ اما وجود آدمهاي ناباب در تشكيلاتشان حتمي است. ما در اين تشكيلات، آدمهايي را ميشناسيم كه سابقه آنها به كلي غير قابل اعتماد و سالب اطمينان است.
فرض بفرماييد در اين تشكيلات، عنصر يا عناصري با گرايش ماركسيستي قوي حضور دارند كه شناخته شدهاند. بنده بسياري از آنها را با نام و نشان و آثار، از ديرباز ميشناسم. من با محيط روشنفكري كشور، سالهاي متمادي ارتباط تنگاتنگ و نزديك داشتم و با خيلي از اين افراد كه بعضي در ايرانند و بعضي در خارج، يا ارتباط نزديك و دوستانه يا سلام و عليك و يا آشنايي داشتم. اغلب آنها خارج از دايره اطلاع و معرفت من نيستند.
پيش از پيروزي انقلاب، سالهاي متمادي، لااقل با آثارشان آشنايي داشتهايم. در ميان اينها كساني بودند كه گرايشهاي ماركسيستي تندي داشتند و با همين گرايشهاي ماركسيستي، بناي همكاري با ساواك را گذاشتند و يا در دفتر «فرح» مشغول فعاليت شدند! خوب؛ اين سابقه، سابقه خيلي پاكي است؟! به چنين عناصري ميتوان اعتماد كرد؟! البته توقع داشتن از عنصر يا عناصري چنين، واقعاً توقع بيجايي است.
كساني در مطبوعات قسم سوم حضور دارند كه امروز دم از آزادي ميزنند. ميگويند: «آزادي بيان نيست واختناق حاكم است.» ميگويند: «دولت هر كه را كه دلخواه خودش باشد، اجازه گفتن و نوشتن ميدهد» در حالي كه خودشان هم ميدانند خلاف واقع ميگويند.
برخي از همين افراد، در دوران رژيم شاهي هم به كارهاي مطبوعاتي سرگرم بودند. آن اختناق سياه را ميديدند؛ اما نه فقط لب از لب نميگشودند كه همكاري هم ميكردند! اينها با ستايشهاي زباني، نوشتن مقالات و با نوشتن كتاب و جزوه، به نفع دستگاه آن روز كار ميكردند. آيا اينها در دفاع از آزادي صادقند؟! كسي كه دوره اختناق محمدرضا شاهي را تحمل كرده و لب به اعتراض نگشوده، اگر در دوران جمهوري اسلامي كه هر كس هرچه ميخواهد مينويسد، دم از آزاديخواهي بزند، آيا از صداقت برخوردار است؟!
اينها توجه دارند كه خودشان مكذب خودشان هستند. مصداق كسي هستند كه يك ساعت استدلال ميكرد كه ثابت كند كه آدم كم حرفي است! مرتب مينويسند آزادي نيست و نوشتههاي خود را با انواع تهمتها همراه ميكنند. نظام را متحجر، تنگنظر، يك سونگر، بيسواد، غافل از مسائل نو، قرون وسطايي و داراي عينك كهنه مينامند و با استفاده از تعبيرات به اصطلاح ادبي و هنري، آن را متهم ميكنند.
با اين حال، اگر فرضاً روزنامهاي مطلبي عليهشان بنويسد، فرياد برميآوردند كه «محيط، محيط تهمت است و به ما تهمت ميزنند» آيا تهمتزدن به مسؤولين نظام؛ يعني كساني كه عمري را در مبارزه، در سختي و در رنج و مصائب رژيمي كه شما با آن هكاري ميكرديد، گذراندند و اكنون هم كه مسئوليت دارند، از اين مسئوليت براي دنياي خودشان هيچ استفادهاي نميكنند، جايز است، ولي انتقاد از شما، خطاي نابخشودني است؟!
اينها غرضورزي و بيانصافي ميكنند. هر وقت كه دشمنان ما در خارج از كشور، تهمتي را عليه جمهوري اسلامي عنوان كردند، در همين مطبوعات قسم سوم، به همن شكل يا به اشكال ديگر، تكرار شد. آنها راجع به محدوديت زن گفتند، اينها هم ميگويند! آنها راجع به پايمال شدن حقوق بشر گفتند، اينها هم ميگويند! آنها راجع به تروريسم گفتند، اينها هم ميگويند! آنها راجع به بيكفايتي دولت گفتند، اينها هم ميگويند! چرا انسان اين قدر با دشمن همكاري كند؟! چرا انسان اين قدر از ميهن خودش و از كساني كه براي اين ميهن دلسوزانه زحمت ميكشند، بيزاري بجويد و ناجوانمردانه اعراض كند؟!
خطوط قرمز ملت و نظام/
اينها خطوط قرمز يك ملت است. شما، انقلاب را زير سؤال ببري، اصل انقلاب را نفي كني و در نفي نظام جمهوري اسلامي بكوشي؟! خوب؛ اين خط قرمز است و قابل تحمل نيست.
مطبوعات معاند، تاكنون بارها خط قرمزها را تهديد كردهاند و بعد از اين هم خواهند كرد.
من در مطبوعات قسم سوم ـ معاند ـ خيلي از موارد تهديد كننده خط قرمزها را ميبينيم. البته نه به صورت بريده جرايد؛ بلكه خود نشريه را ميبينيم؛ چون مطالعه نشريات مختلف را دوست ميدارم. اينها در مطبوعات خود، گاه با شعر، گاه با نثر، گاه با قصه و گاه با گزارشهاي نامربوط، موضوع را به جاهايي ميكشاندند.
جالب اينجاست كه بعضاً از ما طلبكار هم ميشوند! ميگويند «چون ما دولتي نيستيم، پس حق داريم چنين مواردي را مطرح كنيم»! اصلاً بحث دولتي و غير دولتي نيست! بحث اساس يك نظام است. كدام نظام اجازه ميدهد كه شما اساسش را زير سؤال ببري و از آن، تسهيلات هم بگيري؟!
البته من حقيقتاً دلم ميخواهد اين وضع اصلاح شود. بنابر ايرادگيري، مچگيري و سختگيري نداريم. دوست ميدارم اصلاح شود و اين طور نماند. حيف است.
ادامه دارد؛
جمعه 17 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاري قرآني ايران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 44]