محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828803125
انحرافات و عقاید تحریف شده یهود با توجه به متون اسلامی (1)
واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: قرآن آئینه وحى الهى و یگانه مرجع زوال ناپذیر بشرى است كه تمسّك به آیاتش روشن گر دیده هاى بینا و اندیشه هاى اهل تأمل است؛ چنان كه خود همواره انسان ها را به تدبّر در آیات الهى دعوت كرده و آن را ویژه اهل دانش و تعقل معرفى مى كند. یكى از مباحث مهم و مورد تأكید قرآن كریم، تاریخ و عمل كرد یهود است كه مرتب از سوى خداوند به مسلمانان تذكر داده مى شود تا از آن پند و اندرز گیرند.
عقاید تحریف شده یهود
یهودیان هم مانند گروهى از مسیحیان به خداوند نسبت هاى شرك مى بستند. در قرآن كریم آمده است: «وَقَالُواْ اتَّخَذَ اللّهُ وَلَداً» (سوره بقره آیه 116) این عقیده خرافى كه خداوند داراى فرزند است، هم مسیحیان و هم جمعى از یهود و هم مشركان به آن اعتقاد داشتند. در جاى دیگر قرآن آمده: «وَقَالَتِ الْیَهُودُ عُزَیْرٌ ابْنُ اللّهِ» (توبه، آیه 30) یهود مى گفتند: «عُزَیر» پسر خداوند است كه خداوند در جواب این سخن آنان مى فرماید: همه چیز در آسمان و زمین براى خداوند است و نیازى به فرزند ندارد. ارواح یهود از ارواح دیگران افضل است، زیرا ارواح یهود جزء خداوند است هم چنان كه فرزند جزء پدرش مى باشد، روح هاى یهود نزد خداوند عزیزتر است زیرا ارواح دیگران شیطانى و ارواح حیوانات است (تلمود). از آن جا كه یهودیان بعد از ظهور اسلام قدرت خود را از دست داده بودند، این را به خدا نسبت داده و معتقد بودند: دست خداوند بسته است كه به ما بخششى نمى كند: « وَقَالَتِ الْیَهُودُ یَدُ اللّهِ مَغْلُولَةٌ» (مائده، آیه 64) خداوند نیز در ادامه آیه در جواب به آنان مى فرماید: «غُلَّتْ أَیْدِیهِمْ وَلُعِنُواْ بِمَا قَالُواْ» دست آنها بسته شده و به لعن خداوند گرفتار شده اند.
برنامه دیرینه یهود این است كه همیشه خود را برتر از دیگران مى دانند تا جایى كه وقتى پیامبر اسلام نامه اى به یهودیان «بنى قینقاع» نوشتند و آنها را به انجام نماز و پرداخت زكات و انفاق (قرض به خداوند) دعوت كردند، گفتند: اگر خداوند فقیر نبود از ما قرض نمى خواست: «قَالُواْ إِنَّ اللّهَ فَقِیرٌ وَنَحْنُ أَغْنِیَاء» (آل عمران، آیه 181) مشاهده مى كنیم كه یهودیان از دادن نسبت هاى ناروا به خداوند كوچك ترین ابایى ندارند و حتى خود را برتر از خداوند مى دانند. از تاریخ زندگى یهود - علاوه بر آیات قرآن كریم - چنین برمى آید كه آنها خود را یك نژاد برتر مى دانسته و معتقد بودند كه گل سر سبد جامعه انسانیت اند مانند اینکه: میان قوم ما و غیر یهودیان تفاوت هاى قابل توجهى از لحاظ استعدادها و توانایى ها وجود دارد و همین امر موجب مى شود كه قوم ما از بالاترین میزان انسانیت برخوردار باشد. غیر یهودیان اگرچه به ظاهر چشمانشان باز است ولى چیزى نمى بینند (پروتكل صهیونیزم). - ملت برگزیده خداوند ما هستیم و لذا براى ما حیوانات انسان نمایى خلق كرده است، زیرا خداوند مى دانست كه ما احتیاج به دو قسم حیوان داریم: 1- حیوانات باشعور؛ مانند مسیحیان. 2- حیوانات بى شعور و غیرناطق مانند بهائم (تلمود)، بهشت به خاطر آن ها آفریده شده و آتش جهنم با آنها كارى ندارد مانند اینکه: بهشت مخصوص یهود است و جهنم جایگاه مسلمانان و مسیحیان و جز گریه و زارى عاید آنها نمى شود چون زمینش از گِل و بسیار تاریك و بد بو است. آنها فرزندان خداوند و دوستان خاص او هستند. این خودخواهى ابلهانه در آیات مختلفى از قرآن كه سخن از یهود به میان آمده منعكس شده است؛ مثلاً: «نَحْنُ أَبْنَاء اللّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ؛ » (مائده، آیه 18) فرزندان خداوند و دوستان خاصّ او هستیم. » و «وَقَالُواْ لَن یَدْخُلَ الْجَنَّةَ إِلاَّ مَن كَانَ هُوداً أَوْ نَصَارَى» (بقره، آیه 111) آنها گفتند: كسى در بهشت داخل نمى شود، مگر این كه یهودى یا نصرانى باشد».
این پندارهاى موهوم از یك سو آنها را به ظلم، خیانت، گناه و طغیان دعوت مى كرد و از سوى دیگر به كبر و خودپسندى و خودبرتربینى. از آن جا كه همیشه شیوه و روش قرآن بر منطق و استدلال استوار است، در پاسخ به این زیاده خواهى آنان چنین مى فرماید: «قُلْ إِن كَانَتْ لَكُمُ الدَّارُ الآَخِرَةُ عِندَ اللّهِ خَالِصَةً مِّن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُاْ الْمَوْتَ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ» (همان، آیه 94) اگر آن چنان كه شما مدّعى هستید سراى آخرت نزد خداوند مخصوص شما است نه سایر مردم، پس آرزوى مرگ كنید اگر راست مى گویید.
ادعاهاى دروغین یهود یكى از دلایل روشن خودخواهى آنان است و این برترى طلبى با هیچ منطقى سازگار نیست، چنان چه قرآن پرده از روى تزویر و دروغ آنان برمى دارد، زیرا آنان به هیچ وجه حاضر به ترك زندگى دنیا نیستند: «وَلَتَجِدَنَّهُمْ أَحْرَصَ النَّاسِ عَلَى حَیَاةٍ وَمِنَ الَّذِینَ أَشْرَكُواْ یَوَدُّ أَحَدُهُمْ لَوْ یُعَمَّرُ أَلْفَ سَنَةٍ وَمَا هُوَ بِمُزَحْزِحِهِ مِنَ الْعَذَابِ أَن یُعَمَّرَ وَاللّهُ بَصِیرٌ بِمَا یَعْمَلُونَ» (همان، آیه 96) آنها را حریص ترین مردم و حتى حریص تر از مشركان، بر زندگى این دنیا و اندوختن ثروت خواهى یافت (تا آن جا كه هر یك از آنها دوست دارد هزار سال عمر كند، در حالى كه این عمر طولانى او را از عقاب خداوند باز نخواهد داشت و خداوند به اعمال آنها بینا است. »
عقاید یهود درباره نبوت و وحى از دیدگاه قرآن
یهود در گفت و گوهاى خود با مسلمانان، همواره ادعا داشتند كه تمام پیامبران از میان ما برخاسته اند و دین ما قدیمى ترین ادیان و كتاب ما كهن ترین كتاب آسمانى است، اگر محمد(ص) نیز پیامبر است باید از میان ما مبعوث شده باشد. این طرز تفكر و نژادپرستى یهود باعث شده بود كه هر روز بهانه تازه اى گرفته و به اشكال تراشى و مخالفت با پیامبر بپردازند. از این رو قرآن در هر مرحله به بیان حقایق پرداخته و با اشاره به سابقه یهودیان به پیامبر و مسلمین دلدارى مى دهد آن جا كه مى فرماید: «وَقَالَتِ الْیَهُودُ لَیْسَتِ النَّصَارَى عَلَىَ شَىْ ءٍ وَقَالَتِ النَّصَارَى لَیْسَتِ الْیَهُودُ عَلَى شَىْ ءٍ وَهُمْ یَتْلُونَ الْكِتَابَ» (همان، آیه 113) یهودیان گفتند: مسیحیان هیچ موقعیتى نزد خداوند ندارند و مسیحیان نیز گفتند: یهودیان هیچ موقعیتى ندارند و بر باطل اند، در حالى كه آنها در كتب خود خوانده اند». این آیه به بیان یكى دیگر از ادعاهاى بى دلیل آنها مى پردازد؛ ادعاهاى بى اساسى كه منشأاى جز خودخواهى و خودبرتربینى ندارد. آنان در حالى چنین سخنانى را بر زبان جارى مى كنند كه كتب آسمانى پیشین را خوانده اند. امّا چنان اسیر تعصّب و لجاجت شده اند كه به خود اجازه مى دهند در مقابل خداوند سر به طغیان گذاشته و این ادعاهاى واهى را مطرح كنند.
البته این آیه یك مژده و دل گرمى اى نیزبه مسلمین مى دهد كه توجه داشته باشند همین افرادى كه نبوّت رسول گرامى اسلام را زیر سؤال مى برند و مسلمانان را به تمسخر برگرفته و با حرف هاى خود آنان را آزار مى دهند حتى یكدیگر را قبول ندارند ویهودیان و مسیحیان هر یك دیگرى را نفى مى كنند. بنابراین مسلمین نباید از این موضوع زیاد ناراحت باشند. این پیروان متعصب تنها خود را بر حق مى دانند و فكر مى كنند با نفى دیگران مى توانند خود را اثبات كنند. قرآن با اشاره به این مطلب مى فرماید: «وَقَالُواْ كُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُواْ» (همان، آیه 135) اهل كتاب گفتند: یهودى یا مسیحى شوید تا هدایت یابید.
در واقع قرآن دست یهود را رو مى كند و شیوه هایى كه آنان در پیش گرفته اند را بیان مى كند. شیوه دیرینه تمام بدخواهان اسلام، نفى حقانیت پیامبر گرامى اسلام و ایجاد شك و شبهه در دل مسلمین بوده است، تا از این طریق مسلمین را دچار تردید كرده و از سعادت بازدارند و خود را به ثبوت رسانند، در حالى كه توجه ندارند كه این آیین هاى تحریف یافته توسط گروهى از هم كیشانشان هرگز نمى تواند موجب هدایت و سعادت بشر گردد. این شیوه دیرینه كه قرآن به صراحت آن را بیان كرده امروز نیز در دستور كار صهیونیزم و دشمنان اسلام قرار گرفته و تسلط بر رسانه ها و شبكه هاى اطلاع رسانى، آن را تسریع و تسهیل كرده است. بنابراین مى كوشند تا با شبهه اندازى و تحریف افكار عمومى مسلمین، چهره حق را پوشانده و بر باطل خویش لباس حقیقت بپوشانند.
این گروه نژادپرست و خودبرتربین پا از این هم فراتر نهاده و مى گفتند: حتى ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و «اسباط» همگى یهودى یا نصرانى بوده اند: «أَمْ تَقُولُونَ إِنَّ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَقَ وَیَعْقُوبَ وَالأسْبَاطَ كَانُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَى» (همان، آیه 140). عجیب است كه این تعصّب و لجام گسیختگى شان باعث شده است تا حتّى مسلّمات تاریخى را انكار كنند. این گروه كه در كتمان حق، ید طولایى دارند، پیامبرانى چون: حضرت ابراهیم، اسحاق و یعقوب را كه قبل از حضرت موسى و عیسى به دنیا آمده اند و از دنیا رفته اند، از پیروان حضرت موسى و عیسى برمى شمارند و مى خواهند با كتمان این حقایق مردم را در بى راهه سرگردان كنند. لذا قرآن آنان را ستمكارترین مردم معرفى مى كند. كتمان كردن حقیقت پیامبر عظیم الشأن اسلام توسط اهل كتاب؛ مخصوصاً یهودیان باعث شده بود كه مشركان نزد پیامبر آمده و بگویند: تو چگونه پیامبرى هستى كه كسى تو را تصدیق نمى كند؛ حتى یهود و نصارى براساس تورات و انجیل شهادت نداده اند؟!
این كارشكنى هاى پیوسته یهود، سبب گشته بود تا قرآن به بیان استدلالات محكم بپردازد، تا هم جواب دندان شكنى به اهل كتاب داده باشد و هم مسلمانان دل گرم شوند، آن جا كه صریحاً مى فرماید:« الَّذِینَ آتَیْنَاهُمُ الْكِتَابَ یَعْرِفُونَهُ كَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ» (انعام، آیه 20) آنان كه كتاب آسمانى بر آنان نازل كردیم، به خوبى پیامبر را مى شناسند؛ همان گونه كه فرزندان خود را مى شناسند.
این تعبیر شاید رساترین تعبیر براى شناخت آن ها باشد، یهودیانى كه علائم پیامبر آخرالزمان را دیده و مطمئن بودند كه حضرت محمد آخرین پیامبر الهى است، تنها به خاطر تعصب و لجاجت این چنین باعث گمراهى دیگران شده و خود را به درّه هلاكت افكندند. اینان در حقیقت در بازار تجارت زندگى همه چیز خود را از دست داده و سرمایه وجودى خود را باخته اند. بهانه جویى هاى یهود هیچ گاه تمامى نداشت. گویا یهود با بهانه گیرى متولد شده است. آنان همواره منتظر فرصتى بودند تا بهانه اى تازه بیابند و پیامبر را مورد اذیت و آزار قرار دهند. آنان با آن كه پیامبر را خوب مى شناختند، به دلیل سر باز زدن از قبول اسلام بهانه هاى عجیبى مى آوردند، مثلاً جمعى از بزرگان آنان نزد پیامبر آمده و گفتند: در كتاب تورات خداوند از ما پیمان گرفته است به كسى كه ادعاى نبوت و پیامبرى مى كند ایمان نیاوریم مگر آن كه براى ما حیوانى قربانى كند و آتش (صاعقه اى) از آسمان بیاید و آن را بسوزاند. البته منظور آنان هرگز تحقق حقیقت نبود، بلكه بهانه اى براى فرار از پذیرش اسلام بود. لذا اگر پیامبر این معجزه را انجام مى داد، باز هم آنها ایمان نمى آوردند؛ همان گونه كه به پیامبران خود نیز ایمان نیاوردند.
از آن جا كه قرآن همیشه با قوى ترین سلاح، یعنى بیان شیوا و استدلال قوى و منطقى به مبارزه با كج فهمى ها و لجاجت ها برخاسته است، در پاسخ به این خواسته آنان مى فرماید: «قُلْ قَدْ جَاءكُمْ رُسُلٌ مِّن قَبْلِى بِالْبَیِّنَاتِ وَبِالَّذِى قُلْتُمْ فَلِمَ قَتَلْتُمُوهُمْ إِن كُنتُمْ صَادِقِینَ» (آل عمران، آیه 183) بگو پیش از من پیغمبرانى آمده و براى شما هرگونه معجزه آورده و این را هم كه خواستید نیز آوردند پس اگر راست مى گویید و به این شرط ایمان مى آورید براى چه آن پیامبران را كشتید؟». قرآن با اشاره به سرگذشت حضرت زكریا و یحیى و عده اى از پیامبران بنى اسرائیلى كه توسط خود آنان به قتل رسیده اند استدلال مى كند كه شما اگر راست مى گویید چرا به آنان ایمان نیاوردید و آنها را كشتید؟
در ادامه خداوند پیامبر خود را دلدارى مى دهد كه اگر این جمعیت سخنان تو را پذیرفتند نگران نباش، زیرا این موضوع سابقه بسیار دارد و پیامبران پیش از تو را نیز تكذیب كرده اند. در سوره مائده به یكى دیگر از كارشكنى ها و عمل منافقانه یهود اشاره شده است: «وَمِنَ الَّذِینَ هادُواْ سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ » (مائده آیه 42) آنان زیاد به سخنان تو گوش مى دهند تا دستاویزى براى تكذیب تو بیابند. جالب است كه حتى گوش دادن آنان نیز با عناد و لجاجت عجین است، گویى این گروه اندك سعى و تلاشى براى پذیرش حق و شناخت راه درست از خود نشان نمى دهند و همواره سعى در مخالفت با حق و حقیقت دارند؛ حتى حاضر نیستند كه بگویند به سخنان تو گوش مى دهیم و راجع به آن فكر مى كنیم و اگر درست و خوب بود مى پذیریم، بلكه از همان ابتدا هدف خود را كه همان عناد و دشمنى است مد نظر مى دهند.
از آن جا كه علائم ظهور پیامبر اكرم در تورات موجود بود هرگاه مسلمانان یا افراد دیگرى راجع به این نشانه ها از علماى یهود سؤال مى كردند آنها كه گویا هیچ تعهدى جز دروغ و خدعه نسبت به عثمان نداشتند، از توضیح خوددارى نموده و آن حقایق را كتمان مى كردند. لذا خداوند با شدیدترین لحن این گروه را مورد سرزنش قرار داده مى فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ یَكْتُمُونَ مَا أَنزَلْنَا مِنَ الْبَیِّنَاتِ وَالْهُدَى مِن بَعْدِ مَا بَیَّنَّاهُ لِلنَّاسِ فِى الْكِتَابِ أُولَئِكَ یَلعَنُهُمُ اللّهُ وَیَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ » (بقره، آیه 159) كسانى كه دلایل روشن و وسایل هدایت را كه نازل كرده ایم بعد از بیان آن براى مردم در كتاب آسمانى، كتمان مى كنند خداوند آنها را لعنت مى كند، بلكه همه لعنت كنندگان نیز آنها را لعن مى كنند. اگر این كتمان حق صورت نگرفته بود، گروه كثیرى هدایت یافته بودند. گویى این یهودیان به هیچ صراطى مستقیم نیستند و انگار جز كارشكنى كار دیگرى بر دوش ندارند. جمعى دیگر از دانشمندان یهود، اوصاف پیامبر را تغییر داده و به خاطر حفظ موقعیت و منافع خود صفاتى بر ضدّ آن نوشتند. عوام مردم كه كم و بیش صفات واقعى را شنیده بودند، مى گفتند: این فرد، جامع صفات است، اما علماى یهود از روى تورات تحریف شده، خود مى خواندند و باعث گمراهى عوام مى شدند. این عالم نماها، نه تنها به وظیفه و مسؤولیت خود در قبال علم و دانش عمل نمى كردند، بلكه سدّى در برابر مردم و عوام نیز بودند و حقایق را به نفع خود تحریف مى كردند. خداوند درباره این دسته از یهود مى فرماید: «فَوَیْلٌ لِّلَّذِینَ یَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَیْدِیهِمْ ثُمَّ یَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِندِ اللّهِ » (همان، آیه 79) واى بر آنها كه مطلب را با دست خود مى نویسند و بعد مى گویند این ها از سوى خدا است. البته توجه به این نكته لازم است كه عوام یهود از وضع علماى خود آگاه بودند، آنها مى دانستند كه علمایشان صریحاً دروغ مى گویند، حرام و رشوه مى خورند و احكام خدا را تغییر مى دهند. به نوعى مى توان گفت در كارهاى آنها شریك بودند كه خداونداین تقلید را مورد نكوهش قرار مى دهد.
خداوند در جاى دیگر به بیان شیوه دیگرى از عنادورزى یهود مى پردازد كه در خور تأمّل است: «مِّنَ الَّذِینَ هَادُواْ یُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَن مَّوَاضِعِهِ وَیَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَیْنَا » (نساء، آیه 46) بعضى از یهود سخنان را از محل خود تحریف مى كنند (و به جاى این كه بگویند شنیدیم و اطاعت كردیم) مى گویند شنیدیم و مخالفت كردیم. » این عناد یهود باعث مى شود كه در نپذیرفتن حق تا این اندازه جسارت به خرج داده و با كمال بى شرمى بگویند: شنیدیم و مخالفت كردیم!اگر این گروه به جاى كفر و سركشى در برابر حقیقت و سخن حق خضوع به خرج داده بودند، این طور مورد لعنت خداوند قرار نمى گرفتند. این گروه آن قدر این خلاف گویى و خلاف كارى آگاهانه را تكرار كردند تا این كه به صورت طبیعت ثانویه براى آن ها شد. گویى به طور كلى افكارشان مسخ و چشم و گوششان كور و كر شد. البته امروز نیز شاهد گزافه گویى ها و خلاف كارى هاى آنها هستیم.
یكى دیگر از بهانه گیرى هاى یهود دراین آیه آمده است:« یَسْأَلُكَ أَهْلُ الْكِتَابِ أَن تُنَزِّلَ عَلَیْهِمْ كِتَابًا مِّنَ السَّمَاء » (همان، آیه 153) یهودیان از تو درخواست كنند كه (یك دفعه) بر آنان كتابى از آسمان فرود آورى. » گروهى از یهود نزد پیامبر اسلام آمده و گفتند: اگر تو پیغمبر خدا هستى، كتاب آسمانى خود را یك جا بر ما نازل كن. شكى نیست كه این تقاضا جز لجاجت و بهانه جویى چیز دیگرى نبود. این یهودیان به جاى آن كه به جنبه هدایتى و تربیتى آیات الهى دقت كنند و بدون توجه به این كه گاه خود همین تدریجى بودن قرآن به هدف تربیتى آن بیشتر كمك مى كرد، سعى و كوشش خود را در اشكال تراشى و بیان سؤال هاى مغرضانه گذاشته بودند. خداوند براى دل دارى به پیامبر به لجاجت ها و بهانه جویى هاى یهود در برابر حضرت موسى اشاره فرموده و به بیان عناد و انحرافات گذشتگان آنها از جمله گوساله پرستى مى پردازد. پس از آن جا كه یهودیان زمان پیامبر نسبت به اعمال گذشتگان خود معترض نبودند در زمره آنان قرار مى گیرند.
توجه به این نكته نیز قابل توجه است كه حتى در مورد این كه تورات یك جا بر حضرت موسى(ع) نازل شده باشد دلیلى در دست نیست؛ گرچه فرمان هاى دهگانه یك جا بر حضرت موسى نازل شده است. قوم یهود همیشه به جاى توجه به هدف وحى و حكم الهى به ظواهر و مسائل بى ربط و گاه كم اهمیت كه نقشى در آن هدف متعالى ندارند به اشكال تراشى پرداخته و در مسیر شناخت حق ایجاد مانع مى كنند و باعث دور شدن خود و دیگران از اهداف متعالى وحى - كه همانا تربیت انسان مى باشد - مى گردند كه در ادامه به موارد دیگرى از این اشكال تراشى ها اشاره مى كنیم: روزى جمعى از علماى یهود نزد پیامبر آمده و سؤالاتى از آن حضرت پرسیدند و چون همه را منطبق بر تورات یافتند به اشكال تراشى پرداختند. یكى از آنها (ابن صوریا) سؤال كرد: فرشته اى كه بر تو نازل مى شود نامش چیست؟پیامبر فرمود: جبرئیل.
ابن صوریا گفت: جبرئیل همیشه دستورات مشكل و سخت در مورد جنگ و جهاد مى آورد، ولى میكائیل دستورات سهل و ساده، اگر فرشته وحى تو میكائیل بود ما به تو ایمان مى آوردیم. لذا با این بهانه واهى از زیر بار حق رفتن شانه خالى كردند. باید از اینان پرسید: مگر فرشتگان الهى منطبق بر خواسته خودشان عمل كرده و دستور مى آورند؟ خداوند در پاسخ به آنان چنین مى فرماید: هر كس دشمن جبرئیل باشد در حقیقت دشمن خداست(بقره، آیه 97).
تعصّبات نژادى یهود در جاى دیگر شكل دیگرى به خود مى گیرد: «وَإِذَا قِیلَ لَهُمْ آمِنُواْ بِمَا أَنزَلَ اللّهُ قَالُواْ نُؤْمِنُ بِمَ آ أُنزِلَ عَلَیْنَا وَیَكْفُرونَ بِمَا وَرَاءهُ؛ » (همان، آیه 91) هنگامى كه به آن ها گفته شود به آن چه خداوند نازل فرموده ایمان بیاورید مى گویند: ما به چیزى كه بر خود ما نازل شده ایمان مى آوریم و به غیر از آن كافر مى شوند. آن ها نه به انجیل ایمان آوردند و نه به قرآن، بلكه تنها جنبه هاى نژادى و منافع خویش را در نظر مى گرفتند. قرآن پرده از روى دروغ آن ها برداشته و مى فرماید: «اگر راست مى گویید و ایمان دارید پس چرا در گذشته به پیامبران خود ایمان نیاوردید و حتى آنها را به قتل رساندید؟ قرآن با بیان گوساله پرستى یهود بعد از دیدن معجزات حضرت موسى سند محكم دیگرى بر ضد این دروغ پردازى ها ارائه مى دهد. این ایمانى كه هم كشتن پیامبر خدا را روا مى دارد و هم اجازه گوساله پرستى مى دهد جاى تفكر و تأمّل دارد. گروهى از یهود پا را از این هم فراتر گذاشته و اصلاً صورت مسئله را پاك مى كردند و این گروه به پیامبر مى گفتند: به خدا سوگند! خداوند هیچ كتابى از آسمان فرو نفرستاده است: «مَا أَنزَلَ اللّهُ عَلَى بَشَرٍ مِّن شَىْ ء» (انعام، آیه 91). عجیب است كه این حرف را كسانى مطرح مى كردند كه خود را پیرو كتاب آسمانى تورات مى دانستند. البته با توجه به این كه تورات كنونى (عهد جدید و عهد قدیم) از مرگ حضرت موسى و جریان هاى بعد از آن به صورت چیزى كه در زمان گذشته اتفاق افتاده است یاد كرده و این تورات ها لحن آسمانى ندارند، لذا مى توان نتیجه گرفت كه توسط شاگردان حضرت موسى یا دیگران تهیه شده است. پس قطعاً این تورات بر حضرت موسى نازل نشده است. منتها یهودیان عقیده دارند كه این كتاب به دست كسانى نوشته شده كه از وحى آسمانى باخبر بودند و به آن اعتماد مى كنند. شاید به همین دلیل آنان منكر نزول وحى؛ حتى بر حضرت موسى مى شدند، ولى خداوند در جواب آن ها به الواح و مطالبى كه بر حضرت موسى نازل گردیده اشاره دارد و این بیان مى كند كه آن ها حداقل قبول دارند كه چنین چیزى از طرف خدا نازل شده. هرچند قسمتى را آشكار و قسمتى را پنهان مى كنند. این یهودیان تورات را به صورت پراكنده یادداشت مى كردند، آنچه به سودشان بود به مردم نشان مى دادند و آن چه به ضررشان بود مخفى مى كردند
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 233]
-
گوناگون
پربازدیدترینها