واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: فهرست واژگان انگلیسی با ریشه ی فارسی
اغلب واژگان فارسی توسط زبان های واسط وارد انگلیسی شده اند، مانند Paradise که به دوران پیوند تاریخی ایرانیان با یونانیان و رومیان بازمی گردد.
فارسی دومین زبان مهم در جهان اسلام است و برتری زیادی بر دیگر زبان ها ی اسلامی دارد و واژگان آن در زبان های دنیای اسلام راه پیدا کرده.
از سده ی 16 میلادی انگلیسی ها بنادر شرقی دریای مدیترانه در خاک عثمانی را در دست گرفتند و از این راه واژگانی از ترکی با ریشه ی فارسی به انگلیسی وارد شد؛ همچنین برخی از این واژگان از هندی و در زمان حکومت انگلستان بر هند به این زبان وارد شد.زیرا فارسی پیش از حکومت انگلیسی ها در هند زبان رسمی بود. برخی نیز توسط رابطه عرب ها با اروپاییان، بخصوص اسپانیایی ها در انگلیسی به وام گرفته شد.ریشه تمام این لغات در لغت نامه بزرگ دهخدا نوشته شده است .
A
Abbasi
سکه و واحد وزن ایرانی و افغانی. ریشه شناسی: عباس + ی (پسوند فارسی) . مربوط به شاه عباس اول (مرگ 1007).
Abkar
سازنده یا فروشنده ی مشروب. ریشه شناسی:آب(فارسی باستان pi-) +کار (از فارسی میانه)
Abkari
ریشه شناسی: "Abkari" ساختن یا فروختن مشروبات سکر آور.
Absinthe
ریشه شناسی: شاید از "اسپند" فارسی.شراب الکلی از مخلوط شراب با افسنطین.
Ace
ریشه شناسی: فارسی. کارت بازی ایرانی مانند پوکر و با همان استدلال.
Achaemenid
ریشه شناسی: یونانی شده ی نام فارسی باستان "هخامنشی".
Achar
ریشه شناسی: فارسی "آچار".در هند قسمتی از غذا که ترشی یا چاشنی است.
Afreet
ریشه شناسی: عربی"عفریت"، شاید از فارسی"afraid" ساخته شده باشد. در اساطیر عرب هیولایی قوی و اهریمنی بود.
Afghanistan
واژه ی افغان با پسوند فارسی –ستان. درکل به معنای"جایگاه افغان ها".
Ahriman
فارسی "اهریمن"، روح پلید در آیین زرتشتی.
Ahu
ریشه شناسی: فارسی"آهو"، از فارسی میانه "ahuk". بزکوهی و غزال.
ahung
واژه شناسی:چینی"a-hong"، از فارسی "آخوند" (الهی شناس و واعظ) .
Ahura Mazda
فارسی باستان "Ahura mazdā "، در آیین زرتشتی خدا را گویند و به معنای"خدای خرد".
Akhundzada
ریشه شناسی: هندی"akhundzada"، از فارسی"آخوندزاده".در هندی لقبی برای بزرگ زادگان.
Algorithm
از نام"خوارزمی"، دانشمند ایرانی.
Alkenkengi
از عربی"الکاکنج" (: گیاه عروسک پشت پرده)، از فارسی"کاکنج"(kakunaj).
Amani
ریشه شناسی:هندی و فارسی"امان"، از عربی"امانة" با پسوند فارسی"-ی".
Angra Mainyu
صورت کهن اهریمن.
Angaria
ریشه شناسی: لاتین متاخر، از یونانی "angareia"، از فارسی ""angaros (پیک شاهی). در قانون مدنی رومی: خدمات اجباری حکومت، فرمانروا، یا کلیسا.
Angel
ریشه شناسی: انگلیسی میانهangel، از فرانسوی باستان angele، از لاتین متاخرangelus، از یونانی angelos (در ترجمه ی واژه ی عبری mal"kh"فرشته")، احتمالاً با ریشه ی ایرانی؛ angaros یونانی از پیک شاهی ایرانی (هخامنشی)؛ شاید همریشه با سنسکریت angirasبه معنای نخستین گروه پرتو های آفریده ی ایزدی. روان های ماوراءالطبیعه در الهیات ایرانی، یهودی، مسیحی و اسلامی که عموماً با بال مجسم می شوند و فرستادگان خدا، واسطه های ایزدی و نگهبانان مخصوص فرد یا ملت هستند.
Apadana
ریشه شناسی: فارسی باستان"apadana"، به معنای کاخ. از apa پیوسته +dana محوطه.
Armenia
الزاما نباید ریشه ی فارسی داشته باشد اگرچه نخستین بار در کتیبه های هخامنشی نام "Armina" ثبت شده.
arsenic
از "زرنیگ"(zarnig).
Arya
ازفارسی باستان "Arya"، سرزمین و مردم آریا= ایران.
Aryan
ازفارسی باستان "Aryanam"، سرزمین و مردم آریا = ایران.
Asafetida
ریشه شناسی: فارسیaza (مصطکی) + لاتین foetida. صمغ خوردنی مانند آدامس از گیاه ایرانی و هند شرقی از خانواده ی آنقوزه.با بو و مزه ی قوی، و در گیاهپزشکی در داروی ضد تشنج به کار می رود.
Asmodeus
روح شیطانی، شاهزاده ی دیوان، از لاتین Asmodaeus، از یونانی Asmodaios، از عبری تلمودی Ashmeday، از اوستایی Aesh-ma-daeva به معنای "Aeshma ی فریبنده".
Assassin
این واژه از "حشاشین"(پیروان حسن صباح) آمده.
aubergine
از فارسی "بادنجان" که خود این واژه نیز ممکن است از سنسکریت آمده باشد.
Aumildar
ریشه شناسی: عربی "عمل" + دار (پسوند فارسی). تحصیلدار در هند.
Avesta
به زیر بنگرید.
Avestan
ریشه شناسی: اوستا، کتاب مقدس زرتشتیان(فارسی میانه Avastik) + an انگلیسی.
Azadirachta
ریشه شناسی: لاتین نو، از فارسی "آزاد درخت"، درخت آزاده و اصیل.
Azedarach
ریشه شناسی: فرانسوی azédarac، از فارسی "آزاد درخت"، درخت آزاده و اصیل.
Azha
از فارسی"آشیانه".
Azure (color)
از لاتین میانه azura، از فارسی "لاجورد".
B
Babouche
ریشه شناسی: از فارسی "پاپوش".
Babul
ریشه شناسی: فارسی گیاه "بابُل"، همریشه با سنسکریت babbula، babbla( درخت صمغ عربی). این درخت احتمالاً بومی سودان است اما از شمال آفریقا تا آسیا و هند گسترده شده.
Badian
ریشه شناسی: فرانسوی badiane، از فارسی گیاه "بادیان".
Baghdad
از فارسی میانه "بغداد"Bhagadad به معنای "هدیه ی خدا".
Bakhtiar
ریشه شناسی: فارسی "بختیار" Bakhtyr، شاید از "بخت یار" به معنای "خوشبخت". عضوی از مردم بختیاری.
Baksheesh
از فارسی "بخشش" از فعل "بخشیدن".در انگلیسی به معنای انعام.
Balaghat
ریشه شناسی: شاید از هندی، از فارسی "بالا"(از فارسی میانه) + هندی gaht "گذشتن". فلات برفراز کوه ها.
Baluchi
ریشه شناسی: فارسی "بلوچ"،"بلوچی". از اقوام هندوایرانی که در ناحیه ی بلوچستان زندگی می کنند.
Baluchistan
ریشه شناسی: ناحیه ای در آسیای غربی، از فارسی "بلوچستان".قالیچه ای با رنگ های تیره که توسط چادرنشینان بلوچی و سیستانی بافته می شود.
Ban (title)
فرماندار کرواسی، از صربو-کرواتی."ارباب، فرماندار، حکمران"، از فارسی "بان".
Barbican
ممکن است ازفارسی"خانه" یا "برج و بارو" باشد.
Barsom
ریشه شناسی: فارسی"بَرسم"، از فارسی میانه bursam، از اوستایی barsman.چوبی مقدس در آیین زرتشتی.
Bas
ریشه شناسی: هندی bas، از فارسی "بس" به معنای "کافی و اندازه".
Bazaar
از فارسی "بازار"، از فارسی میانه bahâ-zâr به معنای "جای قیمت".
Bazigar
ریشه شناسی: هندی bazigar، از فارسی"بازیگر". برای نامیدن چادرنشینان دوره گرد مسلمان در هند به کار می رود.
Bedeguar
ریشه شناسی: فرانسوی میانه bedegard، از فارسی "باداورد".نوعی گیاه.
Begar
ریشه شناسی: هندی begaar، از فارسی "بیکار".
Begari
بنگرید به بالا.
Beige
ریشه شناسی: فرانسوی، شاید از ایتالیایی پنبه bambagia، از لاتین میانه bambac-,bambax، از یونانی میانه bambak-,bambax، احتمالاً از واژه ای ترکی که اکنون پنبه pamuk می خوانند و احتمالاً با منشا فارسی "پنبه". پارچه ساخته شده با پنبه با رنگ قهوه ای مایل به زرد خاکستری. این واژه شاید هم از cam byses گرفته شده باشد ( یونانی byssos لباس فاخر، bysses یا byses به نخ درجه یک می گفتند که لباس شاهزادگان پارسی بود.) فارسی "کمبوجیه"، بابلی kam buzi، نام شاه ایران که به لباسش تعمیم داده شده.
Belleric
ریشه شناسی: فرانسوی، از عربی "بَلیلَج"، از فارسی گیاه "بلیله". میوه ای از خانواده ی بادام هندی.
Bellum
ریشه شناسی: از فارسی "بَلَم"،قایق هشت نفره.
Benami
ریشه شناسی: هندی benaam، از فارسی "به نام"+ "-ی".
Bezoar
از "پادزهز".که بیشتر در پزشکی و رنگسازی شرقی کاربرد دارد.
Bheesty
ریشه شناسی: از فارسی"بهشتی".در هند: حمل کننده ی مخصوص آب برای خانه یا هنگ.
Bhumidar
ریشه شناسی: هندی bhumidar، از "بوم" زمین(از سنسکریت و ایرانی Bumi و فارسی باستان Bum) +"دار"(پسوند فارسی). در هند: زمیندار بزرگ.
Bibi ریشه شناسی: هندی bibi، از فارسی.
Bildar
ریشه شناسی: هندی beldar، از فارسی "بیل دار".در کاربرد حفار و حفرکننده.
Biryani
ریشه شناسی: هندی و اردو biryaan، از فارسی "بِریان". غذایی هندی مخلوطی از:گوشت یا ماهی، سبزیجات، برنج همراه با زعفران و زردچوبه.
Bobachee
ریشه شناسی: هندی babarchi، از فارسی "باورچی" آشپز مرد.
Bombast
ریشه شناسی:از فرانسوی میانه bombace، از لاتین میانه bombac-، از لاتین bombyc-،ابریشم و کرم ابریشم، از یونانی bombyk-، ابریشم و جامه ی ابریشمین؛ احتمالاً از ریشه ی فارسی "پنبه".
Borax
ریشه شناسی: از فارسی "بوره".sodium borate.
Bostanji
ترکی bostanci،به معنای باغبان.از bostan از فارسی "بوستان":"بو" عطر +"ستان" جایگاه. شغلی درباری در باغ های سلطنتی عثمانی.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 225]