واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: شيخ اشراق، فيلسوف برجسته ايراني است که اندکي پس از غزالي ظهور کرد و با بازتوليد حکمت خسرواني ايران باستان و ترکيب و پيوند آن با ادبيات و معارف اسلامي، گام بلندي در استمرار تفکر فلسفي اسلامي برداشت و سبب شد تا جريان تفکر فلسفي در ايران زمين ادامه يابد و در حالي که هيمنه تفکر فلسفي يونان توسط غزالي درهم شکسته بود، حکمت شرق را احيا کند. احيا و بازتوليدي که از ديدگاه متفاوت او به فلسفه ناشي مي شد. چنان که دکتر اعواني در اين باره اظهار داشت: نظريه اي که سهروردي در باب فلسفه، تفسير فلسفه و سير آن ارائه داده بي نظير است و تعريف بسيار عميق تر و دقيق تري نسبت به تفسير غربي فلسفه که امثال ارسطو و هگل گفته اند، ارائه مي دهد.
دکتر غلامرضا اعواني، رئيس موسسه پژوهشي حکمت و فلسفه ايران اين سخنان را در حاشيه همايش بزرگداشت سهروردي به مهر گفت و افزود: هگل و ارسطو فلسفه را غربي مي دانند يعني از ديدگاه آن ها شرق داراي فلسفه نيست؛ اما سهروردي با تفاوت قائل شدن بين حکمت ذوقي و حکمت بحثي معتقد است حکمت به معناي واقعي در شرق تحقق يافته است.
دبير علمي کنگره روز جهاني فلسفه ۲۰۱۰ در توضيح بيشتر نظر خود ابراز داشت: حکمت ذوقي به معناي حکمت الهي است که در شرق وجود داشته اما چون ديد ارسطو بر فلسفه غالب شده از ديدگاه فيلسوفان، شرق داراي فلسفه نيست در حالي که بنا به تعريف سهروردي از فلسفه، حکمت به معناي واقعي در شرق تحقق يافته است.
دکتر اعواني که يکي از سخنرانان همايش دو روزه بزرگداشت سهروردي در زنجان بود، در مراسم افتتاحيه اين همايش هم به بيان اين مطلب پرداخت و سهروردي را موسس حکمت اشراق دانست. به گزارش برنا، وي با اشاره به تفاوت نگاه غربيان به فلسفه با نگاه شرقي ها افزود: در شرق فلسفه حکمت است و بين حکمت و فلسفه جدايي نيست و سهروردي هم پيرو همين شعار بود. در حالي که در يونان ابتدا «سوفيا» يعني حکمت مطرح بود اما بعدها فيلوسوفيا مطرح شد و بين حکمت و فلسفه جدايي افتاد و امروز ديگر نمي توان فلسفه غرب را حکمت دانست.
به نظر اعواني همين تفاوت نگاه و تعريف فلسفه سبب شد تا غربي ها از همان دوران يعني از ارسطو تا دوره جديد (هگل) شرق را داراي فلسفه ندانند و خاستگاه فلسفه را غرب بشمارند.
اين صاحب نظر فلسفه، سهروردي را مهم ترين انديشمندي شمرد که مانع جدايي حکمت و فلسفه از يکديگر شد زيرا که وي بين حکمت ذوقي و حکمت بحثي ارتباط برقرار کرد و به همين دليل بايد گفت سهروردي حکمت به معناي واقعي را در شرق احيا کرد. به گزارش فارس، اعواني که با موضوع قاعده «امکان اشرف» در اين همايش سخن مي گفت، به بررسي انواع «امکان» در فلسفه پرداخت و اظهار داشت: از دستاوردهاي بزرگ شيخ اشراق قاعده امکان اشرف است که در کتاب «حکمةالاشراق» بيان شده است. وي حکمت ذوقي را فراتر از حکمت بحثي دانست و افزود: قاعده امکان اشرف نيز در حکمت ذوقي مطرح مي شود.
هيچ فيلسوفي به اندازه سهروردي با قرآن آشنا نبوده است
دکتر ابراهيمي ديناني، ديگر سخنران همايش هم که اتفاقا دبيري علمي آن را نيز بر عهده داشت، به جايگاه شيخ اشراق در «سير حکمت و فلسفه ايران» پرداخت و همچون دکتر اعواني اصل حکمت را متعلق به ايران و بخشي از هندوچين يعني شرق دانست. به گزارش فارس، وي گفت: اصل حکمت متعلق به ايران و بخشي از هندوچين بوده و در غرب به هيچ وجه خبري از حکمت نبوده و تنها شهر آتن از حکمت برخوردار بوده است. وي با بيان اين که سهروردي خود را احياکننده حکمت خسرواني يعني ايران باستان مي داند، افزود: به جرات مي توان گفت در بين همه فيلسوفان اسلامي هيچ فيلسوفي به اندازه او با قرآن آشنا نبوده است. اين سهروردي پژوه، شيخ اشراق را فيلسوف «نور» ناميد و با استناد به سخني از هگل گفت: وي در يک سخنراني رسمي مطرح کرده است که معنويت در جهان براي نخستين بار با طرح مسئله نور توسط ايرانيان مطرح شده است.
گزارش مهر حاکي است وي در تشريح نظر سهروردي در تفسير کلمه نور گفت: منظور سهروردي از کلمه نور، نور حسي نيست، به نظر من مقصود از نور، ظهور است و وي نور را عقل مي داند، اما نه تنها عقل نور است بلکه خداوند نيز نور است. نور يعني ظهور و حضور که در مقابل آن غيبت، ظلمت، پراکندگي و تکثر را مي توان قرار داد. مولف کتاب شعاع انديشه و شهود، سهروردي را مهجورترين حکيم و فيلسوف تاريخ ايران شمرد و افزود: بسيار تاسف مي خورم که در ۸ قرن گذشته حکيم شهيد سهروردي همچنان مغفول مانده است و تاسف مي خورم که شخصيت بزرگي همچون حکيم سبزواري از سهروردي که در حلب به شهادت رسيده با عنوان «شيخ مقتول» ياد مي کند. وي با تاکيد بر اين که در هيچ يک از کشورهاي ديگر اسلامي يک فيلسوف هم تراز با سهروردي و علامه طباطبايي وجود ندارد، به تجليل از هانري کربن پرداخت و گفت: او حق بزرگي بر گردن ما دارد زيرا که کتاب هاي سهروردي را در اروپا منتشر کرده است.
منتقدي که ويژگي هاي شيخ اشراق را برشمرد
دکتر سيديحيي يثربي، از صاحب نظران فلسفه يکي ديگر از سخنرانان همايش بود که با وجود اين که به گفته خود نگاه مثبتي به شيخ اشراق ندارد به ويژگي هاي او پرداخت و توجه به منابع غيريوناني همچون حکمت ايرانيان و هنديان را از نکات مثبت او دانست. وي تلاش در راستاي تکامل فلسفه، نقد گذشته، جرات اظهارنظر و نوآوري را از ويژگي هاي سهروردي شمرد و گفت: زندگاني حکيم بايد با پرهيز از دنيا همراه باشد زيرا چنان که سهروردي هم تاکيد مي کند، دانايي و حکمت با دنيادوستي قابل جمع نيست.
وي نقد خود به شيخ اشراق را کمک او به گسترش گرايش هاي غيرعقلاني و تضعيف مشائيان عنوان کرد.
فارابي و سهروردي سعادت را جزو حکمت نظري مي دانند
دکتر محسن جوادي هم طي سخناني با عنوان «بررسي تطبيقي نظريه سعادت در فارابي و سهروردي» ابتدا به نقاط اشتراک آنان اشاره کرد و گفت: نخستين نکته مشترک آن ها اين است که سعادت را جزو حکمت نظري مي دانند و نه حکمت عملي، بنابراين مي توان اين دو را سعادت باور دانست به اين معنا که در ابتدا سعادت را مشخص مي کنند و سپس بر مبناي آن مي گويند در عمل چه بايد کرد؟ اما نکته دوم مشترک ميان آن دو اين است که آن ها در بحث از سعادت بر اساس شناخت انسان (انسان شناسي) عمل مي کنند يعني به نظر آن ها براي فهم سعادت نخست بايد بدانيم انسان چيست؟
عضو هيئت علمي دانشگاه قم، در ادامه به نقاط اختلاف سهروردي و فارابي پرداخت و گفت: فارابي در سخنانش در باب انسان کاملا بر سنت مشايي قرار دارد. حال آن که سهروردي حکيمي اشراقي است. فارابي انسان را ظهور و بروز عقلانيت مي داند اين تفاوت خودش را در اين جا نشان مي دهد که سعادت از ديدگاه فارابي يک علت ندارد بلکه مجموعه اي از عوامل است که سعادت را مي سازد در حالي که در ديدگاه سهروردي حتي اگر اين موارد هم وجود داشته باشند، نقش مقدمه را دارند و آن چه که اهميت دارد رهايي است. اين پژوهشگر فلسفه اخلاق خاطرنشان کرد: حکمت اشراق در بحث از اخلاق داراي ظرفيت هايي است اما اين که آيا اين ظرفيت ها تحقق پيدا کرده اند يا نه بحثي ديگر است. به نظر من گرايش هاي مشايي بر اخلاق زمينه بيشتري را فراهم کرده اند تا راه هاي وصول به سعادت مورد بحث قرار گيرند.
مباحث سياسي متفکراني چون سهروردي مورد بي توجهي هستند
دکتر احمد بستاني، سخنران بعدي همايش سهروردي بود که با موضوع «بررسي برخي وجوه سياسي عالم خيال در حکمت اشراق» سخنراني کرد. وي در آغاز با اشاره به اين که متاسفانه هيچ يک از گروه هاي فلسفه ايران به انديشمندان سياسي توجه نکرده و مباحث سياسي متفکراني چون سهروردي را مورد توجه قرار نداده اند، گفت: سهروردي هرگز چون مشاييان نظير فارابي به نگارش اثري مستقل در حوزه انديشه سياسي مبادرت نورزيد. با اين حال بررسي جايگاه شيخ اشراق در تاريخ انديشه سياسي ايران از ۲ منظر حائز اهميت است.
عضو هيئت علمي پژوهشگاه علوم انساني و مطالعات اجتماعي جهاد دانشگاهي افزود: نخستين نکته اين است که در آثار سهروردي اشارات بسياري به موضوعات مربوط به انديشه سياسي وجود دارد که اين اشارات بايد در چارچوب نظام کلي حکمت اشراق و نيز شرايط سياسي زمانه سهروردي مورد بررسي قرار گيرد. نکته دوم اين است که سهروردي با تدوين نظام حکمت الاشراق که بر نقادي فلسفه يوناني و مشايي استوار است، بستري فراهم کرد که تمامي تاريخ انديشه پس از خود را متاثر کرد و به پارادايم غالب در نيمه دوم سده هاي مياني اسلام به ويژه در ايران بدل شد.
وي افزود: اين مسئله زمينه را براي تدوين نظام هايي در انديشه سياسي مهيا کرد که با خصوصيات اين دوره تناسب دارند. تاريخ فلسفه سياسي در ايران با فارابي آغاز مي شود که سهروردي با نقادي نظام فلسفي سياسي فارابي در واقع طرحي نو در حکمت سياسي در انداخت. بستاني تصريح کرد: توجه من در اين جا معطوف به وجوه سياسي اين تحول است که يکي از اين موارد مفهوم خيال است. سهروردي براي اولين بار نگرشي آنتولوژيک (هستي شناختي) نسبت به تخيل عرضه کرد تا آن جا که برخي معتقدند خيال براي ما همان جايگاهي را دارد که عقل براي غربيان دارد. اين نکته مهم است که تدوين حکمت نوريه در نظر سهروردي تحولي در نگرش به عالم هستي بود. وي يادآور شد: انديشه سياسي اشراقي منطبق با ديگر وجوه انديشه اشراقي در سهروردي است. سهروردي همان گونه که به نقادي فلسفه مشايي پرداخت در واقع با نقادي انديشه سياسي فارابي، باب جديدي در انديشه سياسي ما گشود. بستاني سپس به ابتکارات شيخ اشراق در تاريخ انديشه سياسي اشاره کرد و گفت: نخستين ابتکار وي اين است که سهروردي لزوم حکومت انسان کامل عرفاني يا همان «قطب» به تعبير عرفا را مطرح کرد و از سنت فلاسفه مشايي که حکومت فيلسوف را مطرح مي کردند فاصله گرفت و حکماي «بحثي” را فاقد هر گونه مشروعيت سياسي معرفي کرد.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 339]