تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 28 اسفند 1403    احادیث و روایات:  حضرت مهدی (عج):من وصىّ آخرين‏ ام، به وسيله من بلا از خانواده و شيعيانم دفع مى ‏شود
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

خرید پرینتر سه بعدی

سایبان ماشین

armanekasbokar

armanetejarat

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

بانک کتاب

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

خرید از چین

خرید از چین

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

خودارزیابی چیست

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تعمیر سرووموتور

تحصیل پزشکی در چین

مجله سلامت و پزشکی

تریلی چادری

خرید یوسی

مهاجرت به استرالیا

ایونا

تعمیرگاه هیوندای

کاشت ابرو با خواب طبیعی

هدایای تبلیغاتی

خرید عسل

صندوق سهامی

تزریق ژل

خرید زعفران مرغوب

تحصیل آنلاین آمریکا

سوالات آیین نامه

سمپاشی سوسک فاضلاب

بهترین دکتر پروتز سینه در تهران

صندلی گیمینگ

دفترچه تبلیغاتی

خرید سی پی

قالیشویی کرج

سررسید 1404

تقویم رومیزی 1404

ویزای توریستی ژاپن

قالیشویی اسلامشهر

قفسه فروشگاهی

چراغ خطی

ابزارهای هوش مصنوعی

آموزش مکالمه عربی

اینتیتر

استابلایزر

خرید لباس

7 little words daily answers

7 little words daily answers

7 little words daily answers

گوشی موبایل اقساطی

ماساژور تفنگی

قیمت ساندویچ پانل

مجوز آژانس مسافرتی

پنجره دوجداره

خرید رنگ نمای ساختمان

ناب مووی

خرید عطر

قرص اسلیم پلاس

nyt mini crossword answers

مشاوره تبلیغاتی رایگان

دانلود فیلم

قیمت ایکس باکس

نمایندگی دوو تهران

مهد کودک

پخش زنده شبکه ورزش

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1866235873




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مكتوبات دورة رنسانس و تاريخ نگاري


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: ● منبع: سایت - باشگاه اندیشه - به نقل از فرهنگ تاریخ اندیشه ها، جلد دوم، چاپ اول 1385 ● نويسنده: هربرت - وايسينجر


● مترجم: صالح - حسینی





تاريخ آينه اي است كه به پايمردي آن اكنونيان به گذشتگان نظر مي افكنند تا خود را آنگونه ببينند كه دلشان مي خواهد آيندگان ببينند. اكنونيان يا گذشتگان را مذمت مي كنند، به اين ترتيب كه صفات ناشايستي را به آنان نسبت مي دهند كه خود توانسته اند با ظفرمندي از لوث آن صفات خود را پاك سازند و خصلت خويشتن را به وجود بياورند- تقريباً به شيوة فرزند رشكيني كه پدرش را از دم تيغ مي گذراند تا جاي وي را بگيرد- يا گذشتگان را مثل اعلا قرار مي دهند و به واسطة آنان خود را شلاق مي زنند و خودشان را ناتمام مي يابند. در هر دو صورت اكنونيان نمي توانند گذشتگان (و گذشته) را آنچنان كه هستند ببينند و خود را، به وقت فرا رسیدن نوبت ناگزيرشان، به ناتواني مشابه در ادراك و دريافت محكوم مي كنند. از همين رو، آباي كليسا يا از ميراث شرك آلودشان تبري مي جويند يا برعكس ادعا مي كنند كه يگانه اخلاف مشروع اين ميراث اند- همان شيوة هم خدا و هم خرما را خواستن، كه اعضاي نهضتهاي ريشه اي متعاقب، خواه مذهبي و خواه سياسي، به كار مي بندند. رسانسي ها قرون وسطاييان را مذمت مي كرده اند تا ابراز هويت كنند؛ نئوكلاسي سيست ها ناچار بوده اند پيشينيان خود را بي ادب و آداب بيابند؛ رمانتيك ها چاره اي نداشتند جز اينكه تئوكلاسي سيست ها را غيرطبيعي بدانند و مردود بشمارند و (شيشه) جهان وطني موردنظر آنها را بشكنند و به تكه تكه هاي ملي تبديل كنند؛ (نويسندگان و شاعران) دورة ويكتوريا به سبب نياز ناچار بوده اند يونانيان خردگرا و دهقانان قرون وسطايي قناعت پيشه و رنسانسي هاي پرشر و شور ابداع كنند؛ و تي.اس.اليوت مجبور بوده است تاريخ ادبيات انگليس را بازنويسي كند تا مشروعيت سبك خويش را به آن مؤكد سازد. گذرا شايان توجه است كه گويا شيوه تطبيقي تقريباً هميشه در آخر كار، به جاي اينكه گامي در جهت شناخت بين المللي باشد، اسلحه اي از آب در مي آيد در دستهاي ناشيانه شوونيسم و بيگانه ستيزي.

از ارتفاع بي صفاي اواخر قرن بيستم كه نگاه كنيم، نيروي فراواني كه رنسانسي ها صرف مي كنند و اسباب مبتكرانه اي كه در بريدن ناف خود از شكم قرون وسطي به كار مي برند، اثر تقريباً مسحوركننده اي دارد. در دوران رنسانس تاريخ را با دست بي رحمانه اي بازنويسي مي كنند ولي همچنان كه مي بينيم، تاريخ اكنون دارد انتقام مي گيرد كه طنزآلود هم هست. زيرا اگر رنسانس را در نهايت به صورت نيروي انقلابيي بینگاريم كه در نابودن كردن وجه تفكر و رفتار ايستا و سلسله مراتبي و ارتجاعي موفق مي شود و وجه تفكر و رفتاري را جايگزين آن مي سازد و راه را هموار مي كند براي كاربست نسبتا بي ممانعت شايستگي فردي در زندگي جلوت و خلوت به يكسان؛ يعني آزادي، اگرنه همواره امكان، فرد براي رفتن به جهات فراوان اقتصادي و اجتماعي و سياسي و عاطفي و عقلي و اخلاقي؛ يعني به سمت سرمايه داري و شكل بورژوازي جامعه و دولت منتخب و علم و آزادي وجدان و اعتقاد و ايمان به امر معقول و برتري خويشتن راستين و پايبندي به كلمه در قالب والاترين صورت بيان؛ آن وقت بايد آماده باشيم كه اقرار كنيم چنين دنيايي اكنون رو به پايان دارد، البته اگر نگذاشته باشد، آن هم تحت تأثير وجوه تازه (يا بهتر نيست بگوييم تجديد شده؟) تفكر و رفتار؛ قدرت جمعي بر فردي، احساس بر بيان، بساوايي بر گفتار، كردار بر پندار، بي شكلي بر ساختار، اشياء بر افكار. كوتاه سخن كه داستان پيدايش رنسانس سرگذشتي را تعريف مي كند به رغم مفيد فايده بودن ديرهنگام آن توالي روايت آن شايان به خاطر سپاري است.

در تاريخ انديشه ها همواره تعدادي مفروضات درباره مسير تاريخ يافت مي شود، يعني نحوه كردار آدميان و انگيزه هاي آن، خواه آن را باز بشناسد و خواه نشناسند، كه طرز تلقي هاي ماخوذ آن را نسبت به مسائل عمدة تاريخي تبيين مي كند. اين مفروضات گاهي صريح است ولي اغلب اوقات در خود كار مستتر است. غرض اين است كه آدميان در نگاه كردن به و حكم كردن دربارة وقايع گذشته شيوه هايي دارند كه اين امكان را به آنان مي دهد كه از ديگرگوني پديده ها الگوهاي معقولي بسازند، چه در پرداختن به تاريخ، از شناخت رويدادها و حكم كردن دربارة آنها نوعي شيوة از پيش داوري شده نگاه كردن به رويدادها و ارزيابي آنها افاده مي شود كه به تفسير مصالح اطلاق مي گردد. در دوران رنسانس تعدادي مفروضات روش شناسانه دربارة مسير تاريخ وجود دارد كه با درجات گوناگون بر تفكر كنوني دربارة گذشته و دورة رنسانس تأثير مي گذارد. شش مفروض از اين مفروضات بالخاصه اهميت دارند وعبارتند از: انديشة مربوط به پيشرفت، نظرية كمال جويي، نظرية اقليمي، نظرية چرخه اي تاريخ، نظرية همسان گرايي و انديشة مربوط به زوال.

اين شش نظريه اهميت يكسان ندارند و سه تاي آخري در واقع در تضاد ايدئولوژيكي با سه تاي اولي قرار دارند. با اين حال، هر شش در فهم ما از نحوة تفكر در دوران رنسانس بنيادي اند. از اين شش، انديشة مربوط به پيشرفت از بقيه مهمتر است زيرا در پيدايش انديشه علم كه دنياي مدرن را از اعصار پيشين متمايز مي سازد، مدخليت دارد. مفهوم مدرنيته (تجدد)،مفهم دنياي مدرن پديد آمده در دوران رنسانس و ادامه يابنده به صورت وحدت (منتها با تغيير مايه هايي در درون آن) تا دوران كنوني، در باطن نتيجه پيدايش انديشه علم و بنابراين پيدايش خود رنسانس است. ولي پيروزي انديشه علم پيروزي ساده اي نبوده است و پيش از اينكه قبول افتد، با مخالفت انديشه هاي قدرتمند متقابل روبه رو بوده است. جدال فيمابين انديشة پيشرفت و نظرية كمال جويي(1) از يك سو نظرية چرخه اي تاريخ و نظرية همسان گرايي(2) و انديشة مربوط به زوال از سوي ديگر جز مرحلة نخست مناقشه اي نيست كه با پيروزي علم در قرن هفدهم به اوج مي رسد.

انتقاد شديد از نظرية برتري باستانيان، غلبه بر شكاكيت و رفتن به سمت دستاوردهاي مدرن، ابطال انتقاد از انديشه پيشرفت، مخالفت با بدبيني مستتر در نظرية چرخه اي تاريخ و انديشة زوال- جملگي اين اقدامات، پيش از بنياد شدن مطمئن انديشة علم، بايد در قرن هفدهم معمول مي شده است. ولي پيدايش اين مبارزه به قرن شانزدهم بر مي گردد، يعني به زماني كه نخست بار خصلت و جهت به آن داده مي شود. با اين حال لازم به يادآوري است كه منشأ تضارب آراي مورد وصف در اين مقاله اواخر دورة رنسانس است. رنسانسي ها، تا نيمه دوم قرن شانزدهم، همچنان به مرجعيت باستانيان اعتقاد داشته اند. ولي از اثر كشفيات و ابداعات و تغييرات عظيم در ساختار اقتصادي جامعه، نفوذ باستانيان اندك اندك كم اثر مي شود- گواينكه اين جدال يك قرن دوام مي آورد.

امانيست ها را معمولاً به صورت كساني فرانمايي كرده اند كه نگاهشان به پشت سر است. نزد آنان احياي دانش به لحاظ لفظي و حقيقي عبارت بوده است از بازگشت به دنيا و شيوة زندگيي كه حدود هزار سال ناپديده شده ولي اكنون بازگشته بوده است.

گويي تمدن باستان نشو و نما كرده و ناپديد شده و بي هچ تغيیري ازنو پديدار شده بوده است، الا اينكه انسان دورة رنسانس به باستانيان به خاطر شگفتيهايي كه به آن دست يافته بوده اند، به ديده حيرت نگاه مي كرده است. تا آنجا كه به بسياري از نويسندگان دورة رنسانس مربوط مي شده است، قرون وسطي نقطه سفيدي بيش نبوده است. آنان خود را به چشم وارثان و ادامه دهندگان سنتي نگاه مي كرده اند كه منقضي شده است و پر بيراهه نگفته ايم اگر بگوييم كه خود را معاصر باستانيان احساس مي كرده اند.

و اما گروه ديگري هم بوده اند كه صورتهايشان، به جاي بازگشت به عقب رو به پيش بوده است. آنان نيز بر اين بوده اند كه باستانيان كار كارستاني كرده بوده اند؛ به نظر آنان نيز قرون وسطي ثمري نداشته است، ولي وجه تمايزشان اين است كه مي انگاشته اند دورانشان با دوران كلاسيك و همين طور هم با قرون وسطي تفاوت است. به عبارت ديگر، اعتقادشان اين بوده است كه عصر رنسانس معرف نوعي شيوة زندگي منحصر به فرد و بي سابقه بوده است. در برآورد آنان، وجه تمايز دوران مدرن عبارت از پيدايش علم بوده است كه، نزد آنان، يعني كشفيات و معلومات تازه مكتشف و اختراع وسايلي كه باستانيان به آنها وقوف نداشته اند و اثرات اين اختراعات و دست آخر نيز كاربست علم در جهت كشفيات و ابداعات بيشتر در رشته هاي روبه افزايش، طوري كه چشم انداز آينده، چشم انداز تغيير مدام و تغيير در جهت خير بوده است.

لويي لوروي الگويي را مشخص مي كند كه رنسانسي ها دنبال مي كنند و بسط مي دهند. وي مي گويد كه اگر بخواهيم من حیث المجموع در نظر بگيريم، در هيچ دوره اي مثل اين دوره (رنسانس) در هنر و علم توفيق يار نبوده است، نه در دوران كورش، نه در دوران اسكندر و نه در دور تازيان، زيرا در همين صدسال اخير آنچه در پشت حجاب جهل بوده است عيان گشته است و علاوه بر اين بسياري چيزهاي ناشناخته پديدار شده است: مد جديد و قوانين تن پوشهاي تازه و گياهان و درختان و كانيهاي نو و اختراعات تازه از قبيل دستگاه چاپ و سلاح جنگ و اسباب دريانوردي و احياي زبانهاي مرده (ملاحظاتي در باب تاريخ عام)(3). طبقه گفته اتي ين پاسكوايه، سنگ بناي شيوة تازة تفحص برتر از شيوة باستاني را كوپرنيك و پاراسلسوس و راموس بنياد مي كنند و در حوزه هايي از قبيل جراحي وتفحص در باب مغناطيس، خبرگان مي توانند بر باستانيان دعوي برتري كنند. به اين ترتيب راه به سمت نضج گرفتن روشها و استلزامات علم سنجيده مي شود و سپس فرانسيس بيكن و الوارز و راموس و سوريوس و پاستل بالويي لوروي همنوا مي شوند كه پيشرفت در دانش و شيوة زندگاني در عصر آنان به قدري بوده است كه نظير آن در چهارده قرن قبل ديده نشده است.

حال ببينيم بر چه مبنايي دست به چنين ادعاي شگرف مي زنند؟ ترديدي نيست كه خوش بيني و اعتمادشان مبتني بر اعتقاد آنان به پيشرفت بنياد گرفته از علم است. روي در كتاب [ديگرش] با عنوان اندر مسير تعويض پذير، يا تنوع چيزها(4) (1594)، فلسفة پيشرفت را با توجه به علم، كه بيانيه انسانهاي مدرن است، از كار درآورده است. اين كتاب در اساس بيان كامل برهان انسانهاي مدرن است: پيشرفت، روش علمي، كمال جويي، وفور در طبيعت، انتقاد از زوال، تازه خود عنوان كتاب هم كاملترين بيان اهداف و شيوه هاي متجددان است. اميدبخش بودن رؤياي آينده، نويسنده را به اوج فصاحت رهنمون مي شود: «بزرگترين چيزها به دشواري مي آيند و وقتي هم كه مي آيند دير مي آيند... در اين دوران به شناخت چه چيزهايي نائل آمده اند و چه چيزهايي را كشف كرده اند؟ من مي گويم، سرزمينهاي تازه، درياهاي تازه، صور تازة آدميان و شيوه هاي رفتار و قوانين و تن پوشها؛ بيماريهاي تازه و درمانهاي تازه؛ راههاي تازة آسمان و اقيانوس... و ستارگان تازه به ديده آمده اند...»

از ابداعات انجام شده با پيدايش علم هيچ يك به اندازه كشف واختراع باروت و قطب نما و دستگاه چاپ جلب توجه نمي كند. نمونه بارز آن، جمله زير از زندگي من [اتوبيوگرافي] جروم كاردن است: «از ميان اوضاع و احوال بي نظير، هرچند طبيعي، زندگي من آنچه از همه نامعمولتر است اينكه در قرني به دنيا آمدم كه كل دنيا شناخته شده است؛ و باستانيان با بيش از سه بخش آن آشنايي نداشته اند.» همين صبغة خودآگاهي شديد در نامه آمريگو وسپوچي به لورنزو پي يترو مديچي، در شرح كشفياتش، مكرر شده است.(5) فرانسيسكو لوپزدوگومارا از دانش باستانيان دربارة جغرافيا سخت انتقاد مي كند. وي معلم مي كند كه دنياگرد و مسكوني است و ساكنان زمين در نيمكره هاي ديگر هم وجود دارند، و [ديگر اينكه] باستانيان محاسبه درست طول و عرض جغرافيايي را بلد نبوده اند. لويي روي چيزهاي تازه اي فهرست مي كند كه براثر كشفيات به دنيا آمده اند: شكر و مرواريد و ادويه و درخت و ميوه و طلا. جورج بست نيز فهرست مشابهي مي آورد و نشان مي دهد كه كشفيات سبب وفور شده اند.

اهميت اختراع ماشين چاپ بزودي معلوم مي شود، خاصه به توجه به اثرات آن بر اصلاح دين(6). بسياري از نويسندگان دوران رنسانس دربارة اهميت ماشين چاپ بحث مي كنند و اجماع اين است كه چاپ سبب افزايش بسيار در انتشار دانش شده است و خود وسيلة ايجاد اين احيا شده است. ولي جان فوكس است كه مدح ماشين چاپ را به اوج مي رساند. در بخشي موسوم به «اختراع و فايده ماشين چاپ» فوكس دربارة تاريخ اختراع آن مي گويد و اين سير را وصف مي كند. در پايان هم به ذكر دستاوردهاي آن مي پردازد: [ماشين چاپ] از جانب خدا آمده است كه تغلب پاپ را ملغي كند و كليساي رم را باطل سازد و ظفرمندي حقيقت را به ارمغان آورد؛ [اين ماشين] معلومات را نشر داده، قيمت كتابها را پايين آورده، يادگرفتن و خواندن را ساده تر قابل دستيابي كرده، مشوق تأليف كتابهاي ارزشمند شده و سبب استيلاي كلمه خدا شده است.

نتيجه اين فعاليت در عرصه علوم، صورت بندي نظرية پيشرفت بوده است. چنين مي انگاشته اند كه دنياي مدرن با دنياهاي پيشين متفاوت است، زيرا انسانهاي مدرن بيشتر مي دانسته و كارهاي بيشتري مي كرده و اميدوار بوده اند كارهاي بيشتري به انجام برسانند. چنين مي نموده است كه آينده نويد اختراعات و اكتشافات فزونتري را مي دهد؛ آن هم با چنان مقياس و مقداري كه دستاوردهاي زمان حال را در قياس كوچك جلوه مي داده است، نه اينكه حال بد باشد، بلكه آينده بهتر خواهد بود. بنابراين ديگر بازگشت به گذشته در كار نبوده است و جز آينده اهميت نداشته است. پس پيدايش علم عنصر تازه اي را وارد انديشه مردم دوران رنسانس مي كند. آگاه بودن مردم از دوران خودشان به اين سبب نبوده است كه عين دوران ديگري است كه از بين رفته و از نو متولد شده است، بلكه به اين سبب بوده است كه اين دوران با هر دوران ديگري متفاوت است؛ بي همتا بودن اين دوران علامت مشخصه آن بوده است.

آنان كه انديشة پيشرفت را به طبيعت اطلاق مي كنند بر آن اند كه، برخلاف اعتقادات كساني كه به انديشه واگشت دل سپرده اند، طبيعت فرسوده نمي شود و آدميان در نيكو بودن تفاوتي با نيكو بودن اوليه ندارند و توقع پيشرفت مدام در عرصه هاي علم و هنر كاملاً بحق است. چنين ديدگاهي در واقع انتقادي است از نظرية برتري باستانيان، و در عين حال هم توجيه بررسي علم را، آنگونه كه در نوشتة لويي لوروي ديده ايم، ممكن مي سازد. زيرا اگر طبيعت فرسوده باشد، چيز تازه اي براي كشف كردن وجود ندارد، و اگر عقل آدميان ضعيفتر شده باشد، امكان افزايش معلومات در كار نيست. گابريل هاروي چنين استدلال مي كند كه عقل هنوز هم مثل هميشه كار مي كند و تا بدانجا پيش مي رود كه بگويد عصر نخست عصر طلايي نبوده است. عصر طلايي اكنون است- و البته اين را از قول ژان بودين مي گويد.

ريچارايدن مي گويد كه پيشرفتهاي فراواني كه در هندسه و نجوم و معماري و موسيقي و نقاشي و سلاح و اختراعات و نظاير اينها در دوران مدرن حاصل شده است حاكي از اين است كه انسانها اكنون مي تواند برتر از باستانيان باشند، چه صاحب همان استعدادهايي اند كه باستانيان برخوردار بوده اند؛ وانگهي، از آنجا كه تعداد چيزهايي كه بايد كشف شود بي نهايت است. تعداد اختراعات و اكتشافات هم بي نهايت است. لوروي چنين مي آورد كه شكوه هاي فراواني مي كنند مبني بر اينكه شيوه هاي رفتار هر روز بدتر مي شود، ولي اگر چنين بود، آن وقت آدميان «... پيشتر از اين بايد به اوج سيه كاري مي رسيدند و اتحادي بين آنها ديگر وجود نمي داشت، كه درست نيست.» بودين در نوشتة خود- با عنوان Methodus- بر انديشه واگشت (يا سير قهقرايي) سخت مي تازد. آنچه نظرية كمال جويي به انديشة رنسانسي ها كمك مي كند اين اعتقاد است كه اگر نتوانند بر باستانيان سبق جويند، با آنان مي توانند همتا شوند.

طبق نظرية اقليمي (آب و هوايي) تاريخ، تأثير آخشيجها ممكن است باعث تغيير در امور آدميان گردد. از همين است كه جيورجيو وزاري مي گويد كه هوايي كه نقاشان اوليه استنشاق مي كرده اند سبب مي شده است آثار هنريي پديد آورند كه موجب احياي هنرها مي شود. با اينكه بودين هم با اين انگار آشنا بوده است، ديگر نويسندگان از قبيل توماس پراكتور و فالك گرويل از آن خبر نداشته اند. طبق گفته بودين، تلازم اوضاع و احوال اقليمي مناسب موجب تغيير در تاريخ مي شود و بعضي نواحي براي پرورش هنر و علم از نواحي ديگر مطلوبترند. با اين حال، وي به اين موضوع با توجه به دوران خودش نمي پردازد.

فرض مربوط به مسير تاريخ بشري، كه اعتقاد به آن در دوران رنسانس بسيار گسترده بوده است، نظرية چرخه اي يا جزرو مدي است. مطابق اين ديدگاه، آدميان و ملتها و هنرها داراي منشأ و پيدايش و نشو و نمو و زوال اند. اين سير همين كه كامل شود، متوقف نمي گردد و از نو و مرتب مكرر مي شود. يا اگر استعارة جزر و مد را در نظر گيريم، تمدنها فرو مي نشينند و جاري مي شوند و باز بالا مي آيند و فرو مي نشيند و اين سير مدام مكرر مي شود. اين نظريه، با توجه به انديشة رنسانس، امكان دارد به تحول آن كمك كند يا بازدارنده باشد، كه منوط است به نقطه اي در چرخه كه مورخ بخواهد در آن قرارش دهد. اگر رنسانس بخشي از منحني فرارونده تلقي شود، اوج تاريخ بشري تا آن نقطه وصف مي گردد. از سوي ديگر اگر بخشي از قوس فروپوينده تلقي گردد، در قياس با اوجي كه باستانيان به آن رسيده بوده اند به چشم حالت زوال نگريسته مي شود. واقع اينكه هر دو طرز تلقي يافت مي شود.






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 182]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن