محبوبترینها
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1840434874
چالش.هاي ديرين - چالش.هاي تازه
واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: ● نويسنده: پاول - كندي
● مترجم: پريا - صياديان
● منبع: سایت - باشگاه اندیشه
دويست سال پيش، هنگامي كه سده.ي هيجدهم رو به پايان بود، ناظران جريان.هاي اجتماعي و سياسي در اروپا سخت نگران بودند. يك موج انقلابي كه نخست در سال 1789 در فرانسه سر برآورده بود، به سوي كشورهاي همسايه گسترش مي.يافت و از ايتاليا تا هلند حكومت.ها را به زير مي.كشيد. اين موج انقلابي به جاي دگرگوني صلح.آميز و قانوني در جهت نظامي سياسي كه بيشتر مبتني بر نمايندگي باشد، يك انقلاب در حال تغذيه از خود و زايش آدم.هاي هوچي، توده.هاي خشمگين خياباني، خشونت و يك جنگ سراسري اروپايي بود. در نتيجه، اولياي امور در كشورهاي كاملاً متفاوت چون بريتانياي زمان جرج دوم و روسيه.ي تزاري با سركوب گرايش.هاي انقلابي واكنش نشان دادند.
گرچه انقلاب فرانسه علت.هاي ويژه.اي داشت ـ براي نمونه، بدتر شدن وضع مالي كشور در دهه.ي 1780 ـ بسياري احساس مي.كردند كه دلايل ژرف.تري براي اين تحولات اجتماعي وجود دارد. يكي از اين دلايل براي هر كسي كه شهرهاي شلوغ اروپايي را مي.ديد يا به رشد نرخ بيكاري روستايي توجه مي.كرد، آشكار بود: فشار افسارگسيخته.ي انسان.هايي همه نيازمند غذا، پوشاك، سرپناه و كار در جوامعي كه آمادگي برآوردن اين نيازها را، دست كم به اين اندازه نداشت. كلبه.هاي حومه.ي شهر آكنده از كودكان نورس بود. مقام.هاي شهر گرفتار موج فزاينده.اي از ولگردان بي.خانمان بودند. در شهرهاي بزرگ.تر، يك جمعيت سيال ده.ها هزار نفري از بيكاران در مدت شب بر زمين مي.خوابيد و روز بعد به خيابان.ها مي.ريخت. زندان.ها، نوانخانه.ها، پرورش.گاه.ها و تيمارستان.ها پر بودند از انسان.گونه.هاي تباه شده.اي كه هنوز وارد گور معمولي نشده بودند.
ناظران انديشناك براي فهميدن اينكه جوامع.شان در حال تجربه كردن رشد شتابان جمعيت است نيازي به آمار نداشتند. اگر اطلاعاتي در دسترس بود ـ سرشماري ملي تقريباً در همين زمان تازه معمول شده بود ـ قضاوت آنان با ارقام تأييد مي.شد. جمعيت اروپا (شامل روسيه) در 1650 حدود 100 ميليون بود، يك سده.ي بعد تقريباً به 170 ميليون رسيد و در سال 1800 از 200 ميليون نفر فراتر رفت. جمعيت انگلستان و ولز در دهه.ي 1720 تنها يك درصد، در دهه.ي 1750 چهار درصد و در هر دهه تا فرا رسيدن سال 1800 بيش از 10 درصد افزايش يافت و هنوز سير صعودي مي.پيمود.
شهرهاي عمده، آماسيده از مردمي كه از اطراف روان بودند، رشد جمعيت حتي بيشتري داشتند. در آستانه.ي انقلاب فرانسه، روي هم رفته بين 600 تا 700 هزار نفر، از جمله درحدود يك صد هزار نفر آواره در پاريس زندگي مي.كردند ـ مواد سوزا براي يك انفجار جمعيتي. جمعيت لندن از اين هم بيشتر بود. ساكنان 575 هزار نفري آن در سال 1750، به 9000 هزار نفر در سال 1800 رسيد كه شامل توده.اي از دست.فروش.هاي خياباني و جارزن، جيب.برها، افراد شرور و بزهكار بود، كساني كه در مطبوعات معاصر هم آنقدر درباره.ي دستگير شدن.شان مي.خوانيم.
با بيشتر و بيشتر زاده شدن «ندارها» در جهاني متعلق به شماري نسبتاً اندك از «داراها» آيا جاي تعجب بود كه اولياي امور بيمناك شوند و قيد و بند در مورد انجمن.هاي عمومي، رساله.نويسي، «اتحاديه.هاي كارگران» و ديگر فعاليت.هاي بالقوه.ي خرابكارانه را افزايش دهند؟
اين موج خروشان جمعيت در اواخر سده.ي هجدهم، كه همچنين در كشورهاي دوردستي مانند چين و آمريكا نيز پديد مي.آمد، علت.هاي گوناگوني داشت. كاهش غيرقابل توضيح شيوع بيماري.هايي مانند آبله و نيز گسترش تكنيك.هاي مايه.كوبي از آن جمله بود. علت ديگر، پيشرفت در زمينه.ي تدارك مواد غذايي و رژيم غذايي، دست كم در بخش.هايي از اروپاي غربي بود. در برخي جوامع زنان زودتر ازدواج مي.كردند. آميختگي علت.ها دقيقاً هر چه بود، در بسياري از نقاط جهان، كودكان بيشتري نسبت به يك سده.ي قبل وجود داشتند. به همان اندازه كه جمعيت زياد مي.شد، منابع موجود زير فشار قرار مي.گرفت.
چشم.اندازهاي ناهماهنگي فزاينده ميان مردم و منابع، يك انگليسي فرهيخته و كنجكاو و از اهل كليسا به نام «توماس رابرت مالتوس» را نگران مي.كرد، كسي كه در 1798 انديشه.هاي خود را در اثري كه او را شهره.ي جهان ساخت به رشته.ي تحرير كشيد. مالتوس در رساله.ي خود درباره.ي جمعيت، توجه خويش را بر چيزي كه به نظراو بزرگ.ترين مشكل فراروي بشر بود متمركز كرد: «اينكه نيروي جمعيت بسيار بيش از نيروي زمين براي برآوردن مايحتاج زندگي انسان.هاست». او چنين استدلال مي.كرد كه جمعيت بريتانيا، فرانسه و آفريقا هر بيست و پنج سال دو برابر مي.شود در حالي كه ـ گرچه همواره زمين.هاي تازه.اي داير مي.گردد ـ اطميناني نيست كه مواد غذايي بتواند با همان نرخ افزايش يابد. در واقع، اگر دو برابر شدن بازده توليد كشاورزي در بيست و پنج سال آينده هم امكان.پذير باشد، اين پندار كه روند مزبور بتواند بارها و بارها تكرار شود «برخلاف همه.ي دانسته.هاي ما درباره.ي خصوصيات خاك است». از آنجا كه جمعيت انگلستان تصاعدي هندسي داشت و از 7 ميليون به 14 ميليون در بيست و پنج سال بعد و به 28 ميليون در ربع قرن پس از آن و سپس به 56 ميليون و 112 ميليون مي.رسيد، مالتوس پيش.بيني مي.كرد شكاف ميان نيازهاي غذايي مردم و توانايي زمين براي پاسخگويي به آن، پيوسته بيشتر خواهد شد. او از نتيجه.ي كار كه گرسنگي و محروميت فزاينده، مرگ.هاي گروهي بر اثر قحطي و مرض و بر هم خودرن بافت اجتماعي بود هراس داشت.
در اينجا لازم نيست همه.ي بحث.هاي ميان مالتوس و همدوره.اي.هايش را دنبال كنيم. تنها به خاطر داشته باشيم كه او رساله.اش را عمداً براي اعتراض به استدلال.هاي برخي نويسندگان (گودوين، كندرسه) درباره.ي كمال.پذيري انسان نوشته بود. اين خوش.بينان نتيجه.گيري كرده بودند كه گرچه اوضاع فعلاً نابسامان است، اما افزايش دايره.ي فهم بشر، توانايي او براي بهسازي خود و پيشرفت.ها در زمينه.ي دانش، روزي به جامعه.اي يك.دست.تر، تهي از بزهكاري و بيماري و حتي فارغ از جنگ خواهد انجاميد. برعكس، مالتوس بدبين، احساس مي.كرد كه رشد جمعيت بدان معناست كه با گسترش شكاف موجود ميان «دارها» و «ندارها» بر اثر فشار آمدن به منابع كره.ي خاكي، حال و روز بشر سخت.تر خواهد شد.
بحث و جدل خوش.بينان و بدبينان را از آن هنگام به اشكال گوناگوني داشته.ايم ولي بررسي حاضر ثابت خواهد كرد كه امروزه مناسبت اين بحث و جدل بسي بيشتر از زماني است كه مالتوس رساله.ي خود را مي.نوشت. درستي نظر خوش.بينان در آن مباحثه.ي مربوط به دويست سال پيش، البته نه به خاطر همه.ي دلايلي كه آورده بودند به اثبات رسيد. درست است كه مدافعان كمال.پذيري بشر با فرا رسيدن سده.هاي نوزدهم و به ويژه بيستم دچار تلخ.كامي.هاي پياپي شدند، اما در استدلال.هاي بدبينانه و از روي حساب مالتوس نيز عواملي ناديده گرفته شده بود، از اين رو پيش.بيني او درباره.ي «قحطي عظيم اجتناب.ناپذير» دست كم تا آنجا كه به زادگاهش بريتانيا مربوط مي.شد درست نبود. بي.گمان، جزاير بريتانيا در اوايل سده.ي نوزدهم برخي پيامدهاي منفي انفجار جمعيت را لمس كرد: «فقر در نواحي روستايي گسترده بود و در حالي كه ميليون.ها نفر تصميم گرفتند در روستاها بمانند، عده.ي خيلي بيشتري در جست.وجوي كار به شهرهاي كوچك و بزرگ سرازير شدند؛ محله.هاي پست بدنما با خانه.هاي ارزان قيمت، بدون آب، روشنايي، گرما و بهداشت، در شهرهاي صنعتي جديد سربرآورد؛ انبوه كودكاني كه از مراقبت.هاي بهداشتي، خوراك، پوشاك و آموزش كافي بي.بهره بودند؛ دسته.هايي از كارگران بيكار مزارع، به ماشين.هاي جديد كشاورزي كه كار را از دست.شان گرفته بود حمله مي.بردند؛ اعتراض اجتماعي، به ويژه در سال.هايي كه بر اثر كمي محصول بهاي نان افزايش مي.يافت، رواج داشت و تظاهرات دامنه.دار (مانند آنچه در 1819 در پيترلو صورت گرفت) به سختي از سوي اولياي امور كه از يك انقلاب ژاكوبني مي.ترسيدند سركوب مي.شد.
به هر روي، سه تحول، انگليسيان را از سرنوشتي كه مالتوس برايشان پيش.بيني كرده بود رهانيد. نخستين تحول، مهاجرت بود: مردم به تعداد زياد، جزاير بريتانيا را در جست.وجوي شرايط بهتر در جاهاي ديگر ترك كردند. در دهه.ي 1820 تنها اندكي بيش از 200 هزار نفر دست به مهاجرت زدند، در حالي كه اين رقم در دهه.ي بعد سه برابر شد و در دهه.ي 1850 تقريباً به 5/2 ميليون رسيد. در فاصله.ي سال.هاي 1815 و 1914، در حدود 20 ميليون نفر بريتانيايي از كشور رفتند، مهاجرتي بزرگ نسبت به كل جمعيت. (در سال 1900، جمعيت بريتانيا در حدود 41 ميليون نفر بود؛ بدون مهاجرت، مي.بايست بيش از 70 ميليون نفر باشد.) به هر حال، آنچه بيش از صرف ارقام اهميت داشت، آن بود كه چه مقام.هاي محلي و چه مقام.هاي خارجي، از مهاجرت بريتانيايي.ها جلوگيري نمي.كردند. غير از كساني كه به ايالات متحده.ي تشنه.ي كارگر روي آوردند، ميليون.ها نفر راهي مستعمراتي شدند كه از حيث زمين و منابع غني بودند (كانادا، استراليا، آفريقاي جنوبي) و در كنار ملت.هايي سكني گزيدند كه نمي.توانستند مدت درازي در برابر تكنولوژي نظامي غرب ايستادگي كنند. وسايل موجود ـ كشتي بادباني براي سفرهاي طولاني و پس از آن كشتي بخار و راه.آهن ـ به صدها هزار خانواده اجازه داد كه جهان را، مطمئناً به سختي اما با امنيت نسبي ـ درنوردند. بدين ترتيب ديگر نيازي نبود كه در آلونك.ها يا محله.هاي پست انگلستان يا اسكاتلند روزگار سپري كنند و بر اثر فشار جمعيت به اين سو و آن سو كشانده شوند. (البته در مورد كوچ افراد از هاي.لند اسكاتلند، مهاجرت بيشتر جنبه.ي اجباري داشته تا اختياري).
تحول دوم آن بود كه درست در زماني كه مالتوس سرگرم نوشتن رساله.اش بود، پيشرفت.هاي چشمگيري در زمينه.ي توليدات كشاورزي حاصل شد ـ در واقع آنقدر چشمگير كه بعدها كل اين جريان انقلاب كشاورزي نام گرفت. اين روند چيزي بيش از يك رويداد ناگهاني (آن گونه كه واژه.ي انقلاب القا مي.كند) بود و پيشرفت.هاي تدريجي ـ آيش محصولات، شيوه.هاي جديد توليد، بهتر اداره شدن املاك، ابزارهاي نوين كشاورزي، شناخته و متداول شدن سيب.زميني، حصاركشي مراتع مشاع و خشك كردن زمين.هاي باتلاقي، تبليغات بهتر درباره.ي اين روش.هاي تازه.ي مزرعه.داري، افزايش ارتباطات و دسترسي به بازار ـ را دربرمي.گرفت كه مجموع آنها كميت و كيفيت محصولات غذايي را براي مردم انگلستان بالا برد، آسايش فكري و جسمي بيشتري به آنان بخشيد، نرخ مرگ و مير كودكان را كاهش داد و همچنين به افزايش جمعيت كمك كرد. در عين حال، اين منابع گسترش يافته.ي داخلي نمي.توانست پاسخگوي افزايش پيوسته.ي شمار جمعيت باشد؛ از اين لحاظ حق با مالتوس بود. به هر روي، تا ربع سوم سده.ي نوزدهم، نياز بريتانيا به دانه.هاي خوراكي، گوشت و ساير مواد غذايي مي.بايست از كشتزارهايي كه مهاجران اوليه در آمريكاي شمالي، استراليا و جاهاي ديگر برپا كرده بودند به دست آيد ـ اين محصولات با كشتي.هاي بخار داراي سردخانه حمل مي.شد. برخلاف پيش.گويي.هاي مالتوس، در پرتو كارداني هم.ميهنانش، «نيروي نهفته در خاك» توانست از پس «قدرت جمعيت» برآيد.
سومين و مهم.ترين تحول آن بود كه درست يك يا دو دهه پيش از آنكه مالتوس رساله.اش را بنويسد، بريتانيا پا به نخستين مراحل انقلاب صنعتي گذاشت، جهشي بزرگ به پيش در زمينه.ي فرآوري كه ناشي از جايگزين شدن مهارت.هاي انساني با ابتكارات مكانيكي و نيروي حيواني و انساني با قدرت بي.روح (بخار و سپس برق) بود. دستگاه.هاي بافندگي برقي، حتي در گونه.هاي اوليه.ي خود، مي.توانست توليدي بيست برابر يك كارگر دستي داشته باشد، در حالي كه توان يك دستگاه نخ.تاب برقي دويست برابر توان يك چرخ ريسندگي بود. افزون بر آن، زغال سنگ مورد نياز براي سوخت اين دستگاه.ها و محصولات كارخانه.هاي تازه تأسيسي كه دستگاه.ها در آن سوار مي.شد، مي.توانست با لوكوموتيوهايي به قدرت چند صد اسب حمل شود. پيش از آن، هيچ پيشرفت تكنولوژيكي نتيجه.اي مانند افزايش بازدهي كه انقلاب صنعتي به بار آورد، نداشت.
پيدايش نيروهاي بخار در عين حال كه پيامدهاي كوتاه مدت و دراز مدت بسياري داشت، بزرگ.ترين پيامد آن نجات دست كم بخش.هايي از نسل بشر از عواقب وحشتناك انفجار جمعيت بود كه مالتوس را آنقدر نگران كرده بود. انقلاب صنعتي باروري را تا آن درجه افزايش داد كه ثروت ملي و قدرت كلي خريد هر دو، افزايش شمار مردم را عقب گذاشتند. در طول قرن نوزدهم جمعيت انگليس چهار برابر افزايش يافت در حالي كه در همين مدت توليد ملي چهارده برابر شد.
منظور اين نيست كه بگوييم مزاياي مادي مستقيم بود و به اين خاطر عادلانه توزيع شد. صنعتي شدن، دستاوردهاي سريعي براي بنيان.گذاران شركت.ها، مخترعان، صاحبان كارخانه.ها و حاميان مالي آنها كه متوجه شوند روش.هاي جديد ساخت به تحكيم عوايد منجر خواهد شد، داشت. اما سواي مسأله بسيار مهم ايجاد شغل براي جمعيت در حال رشد، براي نسل اول يا دوم كارگران كه تحت شرايط وحشتناك در كارخانه.ها و معادن رنج مي.بردند و در يك نظام كاري سخت و ناشي از زمان كه شبيه آن در گذشته هرگز ديده نشده بود، در كنار ماشين.هاي خود سازمان يافتند، سود چنداني نداشت.
تنها نسل.هاي بعدي كارگران بودند كه از افزايش كلي رفاه كه از صنعتي شدن سرچشمه مي.گرفت و پدران، مادران، پدربزرگ.ها، مادربزرگ.هاي آنان بهاي سنگيني براي آن پرداخت كرده بودند سود بردند.
زياد عجيب نبود كه «كارل ماركس» و پيروان ماركس در ايام جديدتر در همه جا پيش.بيني كردند به رنج كشيدن مردم، به انقلاب عليه طبقه.هاي حاكم منجر خواهد شد بدون اينكه پيش.بيني كنند اوضاع ممكن است در طول زمان بهتر شود. ماركس ـ يك منتقد خشمگين مالتوس ـ در هنر پيش.بيني حتي از اين هم بدتر بود.
از آنجايي كه تكنولوژي جديد و نظام توليد، انگليس را به يك كارگاه جهاني تبديل كرده، مردم آن به تدريج ثروتمندتر شدند. با درآمد ناشي از افزايش صادرات انگليس ـ صادرات نساجي از 5 ميليون پوند در سال.هاي 1780 تقريباً به 40 ميليون پوند در سال.هاي 1920 رسيد ـ انگليس اينك قادر بود مواد غذايي، مواد خام و ساير كالاهايي را كه مردمش نياز داشند خريداري كند و اين كالاها را با كشتي.هاي بسيار پيشرفته با سرعت بيشتر حمل نمايد.
بسياري از انگليسي.ها كه از هر جامعه.اي در آن زمان كارايي توليد بيشتري داشتند و از استانداردهاي زندگي بسيار بالاتري برخوردار بودند: به هواداران عدم مداخله.ي دولت در امور اقتصادي و يك نظم تجارت آزاد كه در آن نيروها و مالكيت ملي هر روز كمتر به حساب مي.آيد، تبديل شوند. شايد «جونز بست» اقتصاددان بزرگ انگليسي اين روحيه را كشف كرد كه در سال 1865 با شادماني گفت:
«دشت.هاي آمريكاي شمالي و روسيه گندم.زارهاي ما هستند؛ شيكاگو و اودسا انبارهاي غله.ي ما، كانادا و بالتيك جنگل.هاي چوب ما؛ و استراليا مرتع گوسفندان ما، آرژانتين و چمن.زارهاي آمريكاي شمالي گله.هاي گاو ما را در خود جاي داده.اند؛ پرو نقره. خود را براي ما مي.فرستد و آفريقاي جنوبي و استراليا طلاي خود را براي ما ارسال مي.دارند. هندوها و چيني.ها، چايي براي ما مي.كارند و مزارع قهوه و نيشكر و ادويه ما در جزاير آند پراكنده.اند. اسپانيا و فرانسه تاكستان.هاي ما و مديترانه باغ.هاي ميوه ما را تأمين مي.كنند؛ و مزارع پنبه ما كه براي مدتي طولاني جنوب ايالات متحده را اشغال كرده بودند، اينك در تمامي مناطق گرمسير زمين گسترده شده.اند».
از بسياري جهات اين يكي از داستان.هاي موفق نسل بشر بود، هر چند با شكلي بسيار متفاوت، اما همانقدر مهم بود كه پيدايش دولت منتخب يا آزادي مذهبي اهميت داشت. انقلاب صنعتي همراه با انقلاب علمي پيش از آن در زمينه.ي پژوهش و تحقيق يك سير صعودي رشد اقتصادي و پيشرفت تكنولوژيكي را موجب شد. اختراع.هاي جديد، روش.هاي توليد جديد، شكل.هاي ترابري جديد و سرمايه.هاي جديد هر يك انگيزه.اي شدند براي رشد ديگري؛ به طور مثال، ساختمان كشتي.هاي بخار بزرگ با پوشش آهني در اواسط قرن نوزدهم، زاده.ي يك انقلاب دوگانه در علم و صنعت و ابزاري براي بهبود ارتباطات جهاني عرضه غذا، مهاجرت و مانند آنها بود. از آن پس، تأثير متقابل دگرگوني تكنولوژيكي و توسعه.ي صنعتي در يكديگر توقف.ناپذير بوده است.
به اين ترتيب، مي.بينيم «نيروي جمعيت» نه با خود «نيروي زمين»، بلكه با «نيروي تكنولوژيكي» پاسخ داده شد ـ ظرفيت ذهن انسان براي پيدا كردن راه.هاي جديد انجام كار، خلق ابزار جديد، سازماندهي توليد به شكل.هاي بهتر، تسريع در سرعت حركت كالاها و انديشه.ها از مكاني به مكاني ديگر و تحريك راه.حل.هاي جديد براي مشكل.هاي كهنه. مالتوس كاملاً درست فكر مي.كرد. وي معتقد بود دو برابر شدن جمعيت يك كشور در هر بيست و پنج سال، مسابقه.اي را بين مصرف و منابع موجب خواهد شد اما او قدرت علم و تكنولوژي را در بهبود بخشيدن به حمل و نقل مردم، كالاها، خدمات و تقويت توليد كشاورزي و تحريك گشايش در توليد كالا براي تجهيز و خلق منابع تازه به منظور پاسخگويي به تقاضاي فزاينده يك جمعيت عظيم ناديده مي.گرفت. علاوه بر اين، بهبود استانداردهاي زندگي تغييراتي را در اجتماعي موجب مي.شد ـ سال.هاي بيشتر در مدرسه، بهبود موقعيت زنان، تقويت مصرف، افزايش شهرنشيني جمعيت ـ كه همه در جهت كاهش شمار متوسط تولد كودكان در خانواده گرايش داشت.
به عبارت ديگر، انگليس يك دوره.ي گذراي جمعيت را مي.گذارند كه در نهايت به تثبيت جمعيت براي مدت يك قرن يا بيشتر منجر مي.شود، به اين ترتيب، تصاعد هندسي جمعيت همان طور كه بعداً معلوم شد، تنها در مورد چند نسل طول كشيد.
در مجموع، مردم انگليس از طريق سه روزنه از دام مالتوس گريختند: مهاجرت، انقلاب كشاورزي و صنعتي كردن. اما اين نيز مهم است كه توجه كنيم، اين فرار چندان معمول نبود. كشورهاي خاص مانند بلژيك، آلمان و ايالات متحده از روش.هاي انگليس تقليد كردند و سير صعودي افزايش ثروت و استانداردهاي زندگي را پيمودند. اما خيلي از كشورهاي ديگر آنقدر خوشبخت نبودند و به وسيله نيروهاي داخلي يا خارجي متوقف شدند و به تدريج صحنه را باختند. ايرلند كه در بسياري از زمينه.ها با وضع نامساعدي روبه.رو بود (كنترل سياسي بيگانه، فقدان زيربنا، فقدان زغال.سنگ، مصرف سرانه.ي پايين و كشاورزي ضعيف) نتوانست مشكل اصلي سن ... و اينكه چگونه بايد نسل.هاي نوجوان خود را كه شمارشان در آن زمان از هر زمان ديگري بيشتر بود، غذا دهد، لباس بپوشاند و به كار گيرد، حل كند. تا سال.هاي 1840، مرگ ناشي از گرسنگي و مهاجرت، جمعيت اين كشور را به حدود يك پنجم كاهش داده بود.
هند يك مورد ديگر اين موضوع است و به الگوي مالتوس نزديك.تر است. جمعيت هند در قرن نوزدهم دو برابر بلكه چند برابر شد كه با توليد آن كشور هماهنگ نبود. به علاوه، از آنجايي كه ايالات.هاي هند قادر نبودند در برابر كمپاني. هند شرقي انگليس از نظر نظامي مقاومت كنند، اتباع آنها وقتي ماشين.هاي نساجي انگليس ـ كه نه تنها ارزان.تر بلكه از كيفيت بهتري نسبت به ماشين.هاي بومي برخوردار بودند ـ مانند سيل به كشورشان جاري شد و توليدكنندگان سنتي داخلي را به تدريج از صحنه بيرون راند، كار چنداني نتوانسته انجام دهند. (هند در سال 1814 حدود يك ميليون يارد پارچه وارد كرد، در حالي كه اين رقم در سال 1830 به 51 ميليون يارد و در سال 1870 به 995 ميليون يارد رسيد.)
بر اساس يك محاسبه، نتيجه وحشتناك اين وضع اين بود كه مردم انگليس و هند اگرچه در آغاز انقلاب صنعتي 1750 از سطوح سرانه صنعتي شدن تقريباً مشابهي برخوردار بودند، اما در سال 1900، سطح سرانه صنعتي هند تنها يك صدم سطح سرانه انگليس بود. صنعتي و مدرنيزه كردن بدون ترديد مشكلاتي در جامعه.هاي غربي به وجود آورد اما آنها در مقايسه با بسياري از كشورهايي كه بدون گذر از انقلاب صنعتي شمار مردم.شان زياد شد رنگ باختند.
شايان ذكر است در زمان مالتوس يك راه حل ديگر به نام ناآرامي داخلي براي مشكل. تزايد جمعيت وجود داشت كه در پي يك تجاوز خارجي روي مي.داد. در فرانسه، نارضايتي مردم، رژيم كهنه.اي را در هم شكست كه در زمينه كشاورزي، صنعت و تجارت و چارچوب رفتارهاي اجتماعي.اش به منظور متوقف كردن رشد سريع جمعيت از اسكلت.بندي ضعيف.تري نسبت به انگليس برخوردار بود. زماني كه انقلاب فرانسه اميدهاي اوليه.اي را كه به آن مي..رفت با حكومت وحشت، حمله متقابل و بعد بناپارتيسم از دست داد، تعداد بي.شماري از مردان جوان پرتوان و سرخورده.ي فرانسوي در ارتش.هاي اشغالگر خارج از فرانسه به كار گرفته شدند كه بسياري از آنها اگر نگوييم اكثريت.شان، در آنجا بر اثر جنگ يا بيماري.هاي مختلف، جان خود را از دست دادند.
به اين ترتيب، فتح سرزمين.ها به زور، نقش سنتي خود را به عنوان يك گريزگاه براي مقابله با جمعيت بيش از حد، تشنج.هاي اجتماعي و سرخوردگي سياسي ايفا كرد؛ اگرچه در يك روند درازمدت، نمي.تواند با تركيب ابتكارهاي تكنولوژيكي رشد اقتصادي و مالكيت.هاي استعماري قابل قياس باشد.
با اين حال سوابق به جا مانده نشان مي.دهد كه آشوب اجتماعي و توسعه.طلبي ارضي ممكن.ترين پيامدهاي اجتماعي رشد سريع جمعيت هستند. همين مسائل مرتبط با هم ـ جمعيت بيش از حد عادي، فشار در روي زمين، مهاجرت و بي.ثباتي اجتماعي از يك سو و قدرت تكنولوژي در خدمت افزايش باروري و جابه.جايي اشتغال.هاي سنتي از سوي ديگر ـ هنوز نيز با نيروي قوي.تر از هر زمان رويارويي ما قرار دارند. به عبارت ديگر، ما بايد شرايط جمعيتي و اقتصادي قرن نوزده را به عنوان نمونه.اي شبيه چالش.هايي كه امروز دو قرن پس از انديشه.هاي مالتوس در برابر جامعه جهاني ما قرار دارد، در نظر بگيريم. به علاوه، لازم نيست كه ما ارتباط اين مسائل را با هم در انتخاب دشوار خود، كه امروز با آن روبه.رو هستيم درك كنيم. تفاوت واقعي كه وجود دارد، در ماهيت مشكلات جهاني ما نيست بلكه در شدت بيشتر آنها در مقايسه با مشكلات قرن هجدهم است. زمين دگرباره با يك انفجار جمعيت روبه.روست اما نه در جوامع توسعه.يافته شمال غرب اروپا بلكه در مناطقي از آفريقا، آمريكاي مركزي، خاورميانه، هندوچين كه با فقر دست به گريبان هستند و نه ميليون.ها بلكه ميلياردها انسان را دربرمي.گيرد. همزمان ما يك انفجار دانش را در بي.شماري از زمينه.هاي تكنولوژي و توليد تجربه مي.كنيم. در هر دو جنبه نتيجه بسيار بزرگ.تر و خيلي سريع.تر خواهد بود و به شكل گسترده.اي احساس خواهد شد. در قرن هجدهم جمعيت جهان داشت با نرخي برابر يك چهارم ميليون در هر هفتاد و پنج سال افزايش مي.يافت در حالي كه امروز چنين افزايشي ظرف سه سال اتفاق مي.افتد. ضمناً جهان جامع علوم و ارتباطات ما سرعت دگرگوتي تكنولوژيكي را به شكل خارق.العاده.اي افزايش داده است.
هر چند تنها معدودي از رهبران سياسي ما ـ اگر نگوييم هيچ ـ به نظر مي.رسد حاضرند با اين واقعيت روبه.رو شوند. با اين حال بزرگ.ترين آزمايشي كه در برابر جامعه.ي بشري ما، حال كه در نقطه.ي آغاز قرن بيست و يكم قرار گرفته است، وجود دارد، چگونگي استفاده از «قدرت تكنولوژي» براي پاسخگويي به تقاضاهاي ناشي از «قدرت جمعيت» است، يعني پيدا كردن راه.حل.هايي مؤثر براي آزاد كردن سه چهارم نسل بشر از سوءتغذيه، مرگ ناشي از گرسنگي، تهي شدن منابع، ناآرامي، مهاجرت اجباري و مناقشه.هاي مسلحانه كه عماصر دام مالتوس را تشكيل مي.دهند ـ رويدادها، همچنين كشورهاي «دارا» را اگرچه كمتر مستقيم به خطر خواهد انداخت ـ اين مشكل به علت انشقاق بين جايي كه فضاي جمعيت و جايي كه منابع تكنولوژيكي قرار دارد هشداردهنده.تر است. در انگليس قرن هجدهم، انفجار جمعيت تقاضا را براي غذا تحريك مي.كرد و باعث سرمايه.گذاري در كشاورزي و صنعتي كردن ثروت ملي افزوده مي.شد و اين به نوبه خود افزايش خريد منسوجات، لوازم آشپزخانه و مواد غذايي را به دنبال داشت. به اين ترتيب، چالشي كه يكي از اين نيروهاي بزرگ. براي دگرگوني ايجاد مي.كرد، به وسيله. نيروهاي ديگر پاسخ داده مي.شد. افزايش تقاضا با تقويت عرضه جبران مي.شد و نشان مي.داد يك جمعيت سريعاً در حال افزايش در صورتي كه باروري آن با سرعتي مشابه افزايش يابد الزاماً به سوي سرانه كمتر استانداردهاي زندگي كشيده نمي.شود.
اما در جهان امروز ديگر اين تطابق دوگانه جمعيتي وجود ندارد. انفجار تكنولوژيكي دارد با سرعت زيادي در زمينه.ي اقتصادي در جوامع پيشرفته كه بسياري از آنها از رشد اندك با حتي رشد منفي جمعيت برخوردار هستند اتفاق مي.افتد. در حالي كه انفجار جمعيت دارد در كشورهايي روي مي.دهد كه داراي منابع تكنولوژي، دانشمندان و كارگران معدودي هستند و با سرمايه.گذاري ناكافي در زمينه.ي پژوهش و توسعه روبه.رو مي.باشند و تنها تعداد معدودي شركت موفق دارند ـ يا اصلاً ندارند.
در بسياري از موارد نخبگان حاكم بر آنها علاقه.اي به تكنولوژي ندارند و پيش.داوري.هاي فرهنگي و ايدئولوژيكي آنها بيش از زمان انگليس انقلاب صنعتي به مخالف عليه دگرگوني گرايش دارد. حتي اين شرايط متفاوت نمي.تواند ابعاد اين مشكل بزرگ كنوني جهان را به خوبي نشان دهد، زيرا دو تفاوت ديگر وجود دارد كه لازم است مورد توجه قرار گيرند. اولي مربوط به فشار جمعيت است كه در بسياري از كشورهاي در حال توسعه هنگامي كه به توليد بيشتر كشاورزي نياز است، موجب تهي شدن منابع محلي كشاورزي مي.شود (چراي بيش از اندازه.ي دشت.هاي آفريقا، سايش جنگل.هاي باراني آمازون، شور شدن زمين.هاي هند تا قزاقستان) حتي مالتوس فرض را بر اين داشت كه عرضه مواد غذايي همچنان افزايش خواهد يافت، البته نه با همان نرخ افزايش جمعيت؛ احتمالاً نوشته.هاي او، اگر از كاهش احتمالي «قدرت زمين» چنانكه امروز در آفريقا اتفاق مي.افتد، اطمينان داشت نااميدكننده.تر بود. دوم علائمي در دست است كه نشان مي.دهد بعضي از تكنولوژي.هاي جديد جهان «اول» پيش از آنكه جهان در حال توسعه را از انفجار جمعيت نجات دهد، ممكن است با حذف بعضي فعاليت.هاي اقتصادي خاص به زيان كشورهاي «ندارتر» تمام شود ـ همان طور كه ماشين.هاي نخ.ريسي، بافندگان دستي هند را در آن سوي جهان بيكار كرد. موفقيت.هاي جديد علمي اغلب مشكلات ساختاري براي انتقال مزاياي خود از «داراها» به «ندارها» در داخل آن جامعه به وجود مي.آورد. جامعه.ي جهاني امروز، اينك كه تكنولوژي.هاي پيشرفته، اقتصاد جامعه.هاي در حال توسعه را تهديد مي.كند، با چالشي به مراتب بزرگ.تر روبه.روست.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 244]
-
گوناگون
پربازدیدترینها