تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نماز كليد همه خوبی هاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812719779




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

مباحث الفاظ اصول فقه در ميان دانشهاى زبانى(2)


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: 1384
3. پيش از تعيين جايگاه مباحث لفظى علم اصول فقه مسلمين در طرح اجمالى دانشهاى زبانى, تذكار سه نكته لازم مينُمايد:
1. 3. عالمان علم اصول فقه مسلمين (كه, از اين پس, از آنان به اصوليان تعبير خواهم كرد) نه در تعريف علم اصول فقه همداستانند, نه در تحديد موضوع اين علم, و نه در تقسيم مباحث و مسائل آن.
1. 1. 3. براى پيشبرد جُسْتار كنونى, ناهمداستانى اصوليان در باب تعريف علم اصول فقه (كه, ازاين پس, اختصاراً, از آن به علم اصول تعبير خواهم كرد) زيانى ندارد, زيرا در تعيين مراد از مباحث لفظى علمِ اصولز تأثير چندانى ندارد. بنابراين, از ورود در آراء و انظار گونه گون راجع به تعريف علم اصول و ذكر نقاط قوت و ضعف هر يك از آنها و دليل رجحان تعريف مختار صَرف نظر ميشود. ميتوان, به اقتفاى شهيد محمدباقر صدر, پذيرفت كه: سعلم اصول عبارتست از علم به مؤلفه هاى مشترك خصوص استدلالاتِ فقهى كه فقيه آنها را به عنوان دليلى بر جَعْلِ شَرْعيِ كلى به كار ميگيرد.62
2. 1. 3. براى پيشبرد جُستار كنونى, ناهمداستانى اصوليان در باب تحديد موضوع علم اصول, نيز, زيانى ندارد, زيرا اين نيز در تعيين مراد از مباحث لفظى علم اصول تأثير چندانى ندارد. بنابراين, در اينجا نيز, از ورود در آراء و انظار گونه گون راجع به تحديد موضوع علم اصول و ذكر نقاط قوت و ضعف هر يك از آنها و دليل رجحان تحديد مختار صَرْف نظر ميشود. باز, ميتوان, به اقتفاى شهيد محمدباقر صدر, پذيرفت كه: موضوع علم اصول عبارتست از ادله ى مشتركِ خصوصِ استدلالات فقهي63 و قبول كرد كه: در مسائل علم اصول, بحث بر سر دليليت آن ادله و جواز استناد فقيه به آنها در مقام استنباط است.64
3. 1. 3. اما ناهمداستانى اصوليان در باب تقسيم مباحث و مسائل علم اصول در چندوچون جُستار كنونى اثر مينهد, زيرا در تعيين مراد از مباحث لفظى علم اصول تأثير فراوان دارد. مثلاً, بر حسب پاره اى از تقسيمبنديهاى مباحث و مسائل علمِ اصول, بحث مقدمه ى واجب, يعنى اين بحث كه آيا وجوب ذى المقدمه مستلزم وجوب مقدمه هست يا نه, يا بحث ضد, يعنى اين بحث كه آيا امر به يك فعل اقتضاى نهى از ضد آن را دارد يا نه, جزو مباحث لفظى علم اصول به حساب ميايد, و بر حسب تقسيمبنديهايى ديگر, جزو اين مباحث محسوب نميشود. نيز, به مقتضاى پاره اى از تقسيمبنديها بعضى از بحثهايى كه به وضع يا استعمال يا دلالت الفاظ مربوط ميشوند, مانند بحثهاى راجع به حقيقت وضع, هويت واضع تعابيرِ زبانى, وضع تعيينى و وضع تعينى, اقسام وضع, معناى حرفى, استعمال حقيقى و استعمال مجازى, تبعيت دلالت از اراده ى متكلم, علامات حقيقت و مجاز, اصول لفظى (مانند اصالت حقيقت, اصالت عموم, اصالت اطلاق, اصالت عدم تقدير و اصالت ظهور), و ترادف و اشتراك, در زمره ى مباحث لفظى علم اصول محسوب ميشوند, و به مقتضاى تقسيمبنديهايى ديگر, در اين زمره به حساب نميايند.65
در عين حال كه نحوه ى تقسيم مباحث و مسائل علم اصول در تعيين قلمرو مباحث لفظى اين علم تأثير قاطع و وافر دارد, درباره ى نحوه ى اين تقسيم, به هيچ روى, اتفاق نظرى در ميان اصوليان به چشم نميايد. براى اينكه اندكى از اختلاف آراء و انظار اصوليان, در باب نحوه ى تقسيم مباحث و مسائل علم اصول, آشكار شود به هشت تقسيمبندى از هشت اصولى شيعى امامى اشاره ميشود.
1. 3. 1. 3. سيد مرتضى عَلَم الهدى (436 ـ 355), در الذريعة إلى اصول الشريعة, كه آن را اولين كتاب كامل در اصول فقه شيعه اماميه66 و مهمترين و قديميترين منبع اصول فقه شيعه ى اماميه67 دانسته اند, مباحث علم اصول را به 1568 مبحث تقسيم ميكند, بدين صورت: 1) خطاب, اقسام و احكام آن; 2) امر, احكام و اقسام آن; 3) احكام نهى; 4) عموم و خصوص; 5) انواع تخصيص; 6) مُجْمَل و بيان; 7) نَسْخ و مسائل آن; 8) اَخبار; 9) صفات راوى خبر و مرْويزعنه و كيفيت الفاظى كه بايد در مقام روايت به كار روند; 10) اَفعال; 11) اِجماع; 12) قياس و توابع و لواحق آن; 13) اجتهاد و مسائل آن; 14) حَظْر و اِباحه; و 15) لزوم يا عدم لزوم اقامه ى دليل بر كسى كه استصحاب حال ميكند و كسى كه نفى ميكند.69
2. 3. 1. 3. محقق حِلى (676 ـ 602), در معارج الاُصول, مباحث علم اصول, را به 10 مبحث تقسيم ميكند:
1) مقدمات, شامل سه مقدمه درباره ى مبادى تصوريه, خطاب و اقسام آن, و حقيقت و مجاز; 2) اوامر و نواهى; 3) عموم و خصوص; 4) مُجْمَل و مُبَين; 5) اَفعال; 6) اِجماع; 7) اَخبار; 8) ناسخ و منسوخ; 9) اجتهاد; 10) فصلهاى گونه گون, شامل سه فصل درباره ى مُفْتى و مُستَفْتى (= مجتهد و مقلد), مسائل مختلف (شامل تصرفاتى كه حكمشان دانسته نيست, استصحاب, و نافى حكم), و آنچه از ملحقات ادله ى اصول است و خود, از زمره ى اين ادله نيست.70
3. 3. 1. 3. شيخ حسن بن زين الدين (1011 ـ 959), در قسمت اصول فقه كتابش با نام معالم الدين و مَلاذ المجتهدين (همان قسمتى كه در حوزه هاى علوم دينى شيعى به معالم الاُصول مشهورست), مباحث علم اصول را به 9 مبحث و يك خاتمه تقسيم ميكند: 1) گزيده اى از مباحث الفاظ, شامل جزئيت و كليت, و تواطى و تشكيك, و تباين, و ترادف, و اشتراك, و حقيقت و مجاز, و نَقْل لُغَوى يا شَرْعى يا عُرْفى, و ارتجال, و نيز حقيقت شرعيه, و نيز استعمال لفظ مشترك در بيش از يك معنا و نيز استعمال لفظ در معناى حقيقى و مجازى; 2) اوامر و نواهى; 3) عموم و خصوص; 4) مُطْلَق و مُقَيد و مُجْمَل و مُبَين; 5) اجماع; 6) اَخبار; 7) نَسْخ 8) قياس و استصحاب; 9) اجتهاد و تقليد; و خاتمه در باب تعادل و ترجيح.71
4. 3. 1. 3. آخوند شيخ محمد كاظم خراسانى (1329 ـ 1255), در كفايةالاُصول, مباحث علم اصول را به يك مقدمه, 8 مبحث, و يك خاتمه تقسيم ميكند: مقدمه درباره ى 13 موضوع: يك) تعريف موضوع علم, ملاك تمايز علوم, موضوع علم اصول, و تعريف علم اصول; دو) وضع; سه) استعمال مجازى; چهار) اطلاق لفظ و اراده ى نوع يا صنف يا مثل يا شخص آن; پنج) عدم تبعيت دلالت از اراده ى متكلم; شش) وضع مركبات; هفت) أمارات وضع (نشانه هاى حقيقت و مجاز); هشت) احوال لفظ و تعارض آنها; نُه) حقيقت شرعيه; ده) صحيح و اعم ; يازده) اشتراك لفظى; دوازه) استعمال لفظ در بيش از يك معنا; و سيزده) مشتق ; 1) اوامر; 2) نواهى; 3) مفاهيم; 4) عام و خاص ; 5) مُطْلَق و مُقَيد و مُجْمَل و مُبَين; 6) امارات معتبره ى شرعى يا عقلى; 7) اصول عمليه; 8) تعارض ادله و امارات; و خاتمه درباره ى اجتهاد و تقليد.72
5. 3. 1. 3. شيخ محمدحسين اصفهانى (1361 ـ 1296), در (رسالة فى) الاُصول على النهج الحديث, مباحث علم اصول را به يك مقدمه, 4 مبحث, و يك خاتمه تقسيم ميكند: مقدمه درباره ى مبادى تصوريه و تصديقيه ى علم اصول, اعم از مبادى زبانى و حُكْمى, شامل الف) مبادى تصوريه ى زبانى, يعنى وضع, معانى حرفيه, اِنشاء و اِخبار, و نشانه هاى حقيقت و مجاز, ب) مبادى تصديقيه ى زبانى, يعنى حقيقت شرعيه, صحيح و اعم , امكان اشتراك لفظى, و امكان و امتناع استعمال لفظ در بيش از يك معنا, ج) مبادى تصوريه ى حكمى, يعنى انقسام حكم به تكليفى و وضعى, انقسام واجب به مطلق و مشروط, انقسام واجب به مُنَجز و مُعَلق, انقسام واجب به نَفْسى و غَيرى, انقسام واجب به تعيينى و تخييرى, انقسام واجب به عينى و كفائى, انقسام واجب به مُوَسع و مُضَيق, و امر تعبدى و توصلى و د) مبادى تصديقيه ى حكمى, يعنى امكان و امتناع اَخْذِ قَصْدِ قُرْبَت در متعلق امر, مقدمه بودن و نبودن ترك ضد براى فعل ضد و فعل ضد براى ترك ضد, امكان و امتناع تعلق امر به طبيعت, و تركب يا بساطت حقيقت ايجاب; 1) مسائل عقلى نظرى و عملى, مانند إجزاء, و ملازمه ى ميان وجوب يك كار و وجوب مقدمه ى آن كار; 2) مسائل لفظى, يعنى احكام (= اوامر و نواهى) از حيث خودشان, احكام از حيث تعليقشان بر شرط يا وصف و امثال اينها, و موضوعات و متعلقات احكام از حيث عموم و خصوص و اطلاق و تقييد و اجمال و بيان; 3) مسائل مربوط به حُجَج شرعيه, يعنى حجيت مطلق ظواهر و خصوص ظاهر كتاب, حجيت حكايت سنت, حجيت نقل اجماع, و حجيت استصحاب; 4) مسائل مربوط به تعارض دو حجيت از لحاظ دلالت يا سند; و خاتمه درباره ى برائت و اشتغال و اجتهاد و تقليد.73
6. 3. 1. 3. شيخ محمدرضا مظفر, در اصول الفقه, تقسيمبندى اى از مباحث علم اصول ذكر ميكند و ميگويد: اين تقسيمبندى نوظهور است و استاد بزرگ ما, شيخ محمد حسين اصفهانى ـ قُدس سِره ـ كه به سال 1361 [هـ. ق. ] درگذشت, بدان تفطن يافت و آن را در آخرين سلسله ى درسهاى خود تعليم كرد… تقسيمبندى درستى است كه همه ى مسائل علم اصول را فراهم مياورد و هر مسأله اى را در باب خودش ميگنجاند. مثلاً مبحث مشتق قبلاً از جمله ى مقدمات به شمار ميامد, در صورتى كه بايد از مباحث الفاظ به شمار آيد, و مقدمه ى واجب و مسأله ى إجزاء و مانند اينها قبلاً از مباحث الفاظ به شمار ميامدند و حال آنكه جزو بحث ملازمات عقليه اند… و از اين قبيل.74
بر حسب اين تقسيمبندى, مباحث علم اصول به 4 مبحث تقسيم ميشوند: 1) مباحث الفاظ كه در آنها از مدلولات و ظواهر الفاظ از نظر گاهى عام بحث ميشود: مشتق , اوامر, نواهى, مفاهيم, عام و خاص , مطلق و مقيد, و مُجمل و مبين; 2) مباحث عقليه كه در آنها از لوازم خود احكام, هر چند آن احكام مدلول لفظ نباشند, بحث ميشود: مستقلات عقليه, شامل تحسين و تقبيح عقلى, ادراك عقلى حُسن و قُبح, ثبوت ملازمه ى عقلى ميان حكم عقل و حكم شرع, و غير مستقلات عقليه, شامل إجزاء, مقدمه ى واجب, مسأله ى ضد, اجتماع امر و نهى و دلالت نهى بر فساد; 3) مباحث حجت كه در آنها از حجيت و دليليت بحث ميشود: حجيت و دليليت كتاب, سنت, اجماع, دليل عقلى, ظواهر, شهرت, سيره, و قياس (و استحسان و مصالح مُرسَله و سَد ذرائع); و 4) مباحث اصول عمليه كه در آنها از مرجع مجتهد, به هنگام فقدان دليل اجتهادى, بحث ميشود: استصحاب, برائت, احتياط, و تخيير.75
ولى مرحوم مظفر, در عين حال كه اين تقسيمبندى را صحيح ميداند, خود, براى كتاب اصول الفقه, طرحى در مياندازد كه: اولاً: قبل از شروع 4 مبحث مذكور, مقدمه اى دارد كه در آن از امورى بحث ميشود كه پيوندى با وضع, استعمال, و دلالت الفاظ دارند76 و دسته اى از مباحث زبانى اند كه, در علوم ادبى, يا اصلاً از آنها بحثى به ميان نيامده است يا بحثى كه درباره ى آنها شده است مُستَوفا نيست77 و اين مقدمه حاوى اين 14 مسأله است:
حقيقت وضع; واضع كيست؟, وضع يا تعيينى است يا تعينى, اقسام وضع; استحاله ى قسم چهارم (از اقسام چهار گانه اى كه در مسأله ى پيشين مذكورند), وجود وضع عام و موضوعٌ له خاص (يعنى قسم سوم از اقسام چهار گانه ى مذكور) و تحقيق در باب معناى حرفى و اينكه در حروف وضع عام است و موضوعٌ له خاص , استعمال يا حقيقى است يا مجازى, دلالت تابع اراده (ى متكلم) است, وضع يا شخصى است يا نوعى, وضع مركبات, علامات حقيقت و مجاز, اصول لفظى, ترادف و اشتراك و استعمال لفظ (مشترك) در بيش از يك معنا, و حقيقت شرعيه و صحيح و اعم.78 و ثانياً: بعد از ختم آن 4 مبحث, خاتمه اى دارد كه در آن تعارض ادله بحث ميشود و مباحث تعادل و تراجيح, نام دارد.79 افزودن آن مقدمه و بويژه اين خاتمه,80 به گمان راقم اين سطور, ميتواند تا حدى مُشْعِر به عيب و نقصى باشد كه مرحوم مظفر در تقسيمبندى درست مرحوم شيخ محمد حسين اصفهانى ميديده است.
7. 3. 1. 3. سيد ابوالقاسم خويى مباحث علم اصول را به 4 دسته تقسيم ميكند: 1) مباحثى كه به معرفت و علم وجدانى و بَتى و جَزْمى به حكم شرعى ميانجامد: مباحث استلزامات عقليه, مانند مقدمه ى واجب, ضد, اجتماع امر و نهى, و نهى در عبادات. 2) مباحثى كه به علم جَعْليِ تعبدى به حكم شرعى تكليفى يا وضعى ميانجامد: مباحث حُجَج و امارات: اين مباحث, خود, به 2 گروه تقسيم ميشوند: گروه اول شامل مباحثى است كه در آنها, بعد از احراز كُبْرى و فراغ از آن, درباره ى صغرى بحث ميشود: مباحث الفاظ, كه كبراى همه ى آنها, يعنى مسأله ى حجيت ظهور, مُحرَز و مفروغٌ عنه و به لحاظ بناء عقلاءِ و اينكه سيره ى قطعيه به سود آن است, ثابت است. درباره ى اين گروه از دو جهت بحث ميشود: جهت اول در اثبات ظهور خود الفاظ و با صرف نظر از هر گونه ضميمه ى بيرونى يا درونى است, مانند مباحث مربوط به اوامر, نواهى و مفاهيم, و بخش اَعظم مباحث مربوط به عموم و خصوص و مطلق و مقيد, از قبيل بحث درباره ى اينكه آيا جمع همراه با الف و لام (=أل), فى نفسه, ظهور در عموم دارد يا ندارد, و آيا نكره اى كه در سياق نفى يا نهى واقع شده است, فى نفسه, ظهور در عموم دارد يا نه, و آيا مُفرد معرف به الف و لام, بنفسه و بدون كمك قرينه ى خارجيه اى غير از مقدمات حكمت, ظهور در اطلاق دارد يا ندارد. جهت دوم در اثبات ظهور الفاظ با نظر به كمكى از بيرون است, مانند پاره اى از مباحث عام و خاص و مطلق و مقيد از قبيل بحث درباره ى اينكه آيا عام و مطلق, پس از اينكه به مقتضاى دو دليل منفصل از هم تخصيص يافتند, در كل باقى مانده ظهور دارند يا نه, و آيا مخصص و مقيدى كه منفصل و مجمل باشند اجمالشان به عام و مطلق سرايت ميكند يا نه. گروه دوم شامل مباحثى است كه در آنها درباره ى كبرى بحث ميشود: مباحث حُجج (پس از احرازِ صُغرى و فراغ از آن), مانند مباحث حجيت خبر واحد و اجماعهاى منقول و شهرتهاى فتوائى و ظواهر كتاب, مبحث ظن انسدادى (بنابر كشف), و مبحث تعادل و ترجيح كه در آن, در حقيقت, درباره ى حجيت يكى از دو خبر متعارض, در حال تعارض, بحث ميشود. 3) مباحثى كه در آنها درباره ى وظيفه ى عملى شرعى مكلفان در صورت ناتوانى از شناخت حكم واقعى و نوميدى از دستيابى به هرگونه دليل اجتهادى, يعنى عموم يا اطلاق, پس از جست وجوى به قدر واجب, و وظيفه ى عبوديت در مقام امتثال, بحث ميشود: مباحث اصول عمليه ى شرعيه, مانند استصحاب, برائت, و اشتغال. و 4) مباحثى كه در آنها درباره ى وظيفه ى عملى عقلى, در مرحله ى امتثال, در صورت فقدان آنچه آدمى را به وظيفه ى شرعى رهنُمون ميشود, يعنى دليل اجتهادى يا اصل عملى شرعى, بحث ميشود: مباحث اصول عمليه ى عقليه, مانند برائت عقلى و احتياط عقلى, و مبحث ظن انسدادى (بنابر حكومت).81







این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1162]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن