تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 12 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):وصول به خداوند عزوجل سفری است که جز با عبادت در شب حاصل نگردد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803818572




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

رقص پديدارشناسي هرمنوتيکي بر فهم


واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: با آغاز کوشش و فلسفيدن جهت تاويل و تفسير متون مقدس، زمينه براي پيدايش شاخه يي به نام هرمنوتيک فراهم شد. ريشه و معناي لغوي آن، که بر گرفته از فعل يوناني «هرمينويين» است به فن و هنر تاويل بيان شده است که کانون توجه اين مقوله به تفسير متن اشاره دارد. هر يک از مراحل دانش هرمنوتيک به يک رويکرد و فرآيندي در سير فهم و تاويل در تاريخ بدل شده است که دکتر حنايي کاشاني در ترجمه ريچارد ا. پالمر، حوزه فعاليت اين دانش را در شش مرحله تقسيم بندي کرده است؛ 1- نظريه تفسير کتاب مقدس 2- روش شناسي عام لغوي 3- علم هرگونه فهم زباني 4- مبناي روش شناختي 5- پديدار شناسي وجود و پديدار شناسي فهم وجودي 6- نظام هاي تاويل. اما پررنگ ترين سير و مرحله از تحول اين دانش با آغازگري تاويل بر متون مقدس پايه ريزي شد تا شايد بتوان به نوعي اصالت علم هرمنوتيک را در اين مرحله يافت. با ظهور شلاير ماخر هرمنوتيک از حوزه انحصاري متون مقدس جدا شده و هر متني را شامل شد. وي که آغاز گر هرمنوتيک مدرن به شمار مي رود به دنبال روشمند کردن فهم به واسطه فاصله گرفتن از بد فهمي گام به ميدان انديشه هرمنوتيک گذاشت. شلاير ماخر با تزريق انقلابي در رگ هاي هرمنوتيک، جزييات پيدايش مرحله سوم را پي ريزي کرد. ديلتاي که متاثر از انديشه او بود هرمنوتيک روشي را بنا نهاد. او براي فهميدن به دنبال روش بود لذا متوجه اين موضوع شد که آنچه موجب پيدايش هرمنوتيک روشي مي شود، روش فهميدن يا درون فهمي است. وي مبناي روش شناختي از شاخه چهارم را شکل داد. با طلوع انديشه جديد از آراي هرمنوتيک، هايدگر هرمنوتيک غيرروشي را از دريچه اگزيستانسيال با مولفه هاي تابع به هستن انسان، بنا نهاد. هايدگر جدايي مسير هرمنوتيک از انسان را غيرممکن پنداشت و با پايه ريزي هرمنوتيک فلسفي جرياني نو بر تئوري فهم تزريق کرد. همان طور که در سير تقسيم بندي پالمر نيز مشهود است هايدگر از بطن انديشه پديدار شناسي که از مرشد خود هوسرل کسب کرده بود، به بنيان هرمنوتيک فلسفي رسيد. ما در اين نوشتار هرمنوتيک را از گذرگاه پديدار شناسي و از منظر فلسفي با توابع اگزيستانسياليستي نظاره خواهيم کرد.

در فضاي انديشه دنياي مدرن که به دنبال ارزش هاي جهان شمول هستند، فيلسوف مدرن نيز به دنبال يافتن روش است، روشي در مبناي واحد. از اين رو غالب آنان به يک روش اوليه پايبندند که به وحدت روش تعبير مي شود؛ منجمله هوسرل که روش پديدار شناسي را مبناي روشي قرار مي دهد يا دکارت که رياضيات را تنها روش براي کشف حقيقت مي پندارد. قبول تکثر روش با فضاي تفکر مدرن مغايرات دارد. اما در ديدگاه هرمنوتيک غيرروشي، اگر روش را در رکاب حقيقت بپذيريم، در واقع حقيقت را از جانب يک روش معلوم و مشخص پي ريزي کنيم، ديدگاهي محدود به پاس تقابل با پلوراليسم روشي خواهيم داشت که از فضاي معرفت شناختي حقيقت چنين بر نمي آيد. لذا انديشه يي که به تکثر روش براي نيل به حقيقت اشاره دارد، مي تواند فن تاويل براي انساني که به قول دکتر خاتمي هرمنوت است را منظور دارد. در پي تحليل هرمنوتيک روشي و غيرروشي، انگيزه پيدايش تعارضات در ابناي دو قشر از هرمنوتيک هويدا مي شود که از پس نيل به حقيقت، مرزبندي فضاها معلوم مي شود. از اين رو تفاوت فضاي هرمنوتيک غيرروشي يا فلسفي در قبال موضوع روشمندي کردن فهم بيشتر نمايان مي شود.

در هرمنوتيک فلسفي هدف فهميدن خود فهم است که محصول گفت وگو بين فاعل شناسان و موضوع شناسايي است که فن زاييده هرمنوتيک، ابزاري است جهت نيل به فهم. مارتين هايدگر به دنبال فهميدن خود فهم در کش و قوس با امر هستي شناسانه و وجود گرايي بود. علم هرمنوتيک از ديد او، ديگر به منزله يافتن روش شناختي نبود، بل در پي يافتن پديدار شناختي از هستن دازاين بود. تحليل هايدگر در باب پديدار شناختي تنها از دريچه هرمنوتيک امکان پذير بود. لذا وي هرمنوتيک فلسفي را بنيان نهاد تا با گريز از حيطه هرمنوتيک زباني و روشي پيشينيان، ريشه هستن دازاين را در فهم از براي چند روشي جست وجو کند. هايدگر در بنيان هرمنوتيک فلسفي از پديدار شناسي هوسرل، آن کليدهاي مفهومي را يافت که به شناسايي وجود دازاين بسيار کمک کرد.

دغدغه ها و گرايش ها و نيازها و ضرورت ها در مجراي انگيزه، صورت بودن انسان را تحت الشعاع قرار مي دهد و در واقع جهان او را با نسبيت هاي گوناگون شکل مي دهد. آيين بندي جهان انسان از پس تکاپو و ارتباط تنگاتنگ او با هستي، با فن تاويل از براي حصول فهم، دست به انکشاف مي زند تا علم هرمنوتيک را با مديون ساختن همه چيز به فهم، منوط به حصول پيش فهم مفاهيم، طرح ريزي کند.

رويکرد هايدگر به هرمنوتيک از موضع اگزيستانسيال که بنيان و ساختار آن را از مبناي پديدار شناختي هوسرل در تبع انتقاد به فعل ديگري مختوم کرد، با گذر از روش واحد مرشد خود، به پلوراليسم روشي رسيد تا هرمنوتيک فلسفي را تبيين سازد.

پديدار شناسي حوزه اخذ و ادراک پيش فهم پديدار ها را معلوم و مشخص مي سازد. هوسرل با تفکر در راستاي ديد قرار دادن کارکرد آگاهي در جايگاه سوبژکتيويته به اين حوزه روي آورد، در حالي که هايدگر با رخنه در پديدار شناسي او، اسباب ضروري هستي را با وجهه تاريخي انسان ديد. او در موشکافي پديدار شناسي هوسرل به حيطه يي متفاوت رسيد.

از ديدگاه هايدگر هرمنوتيک ديدگاه و عامل اگزيستانسيال است که صورت وجودي انسان است. يعني انسان از براي انسان بودن، از پس تقدم وجود بر ماهيت به هر چيزي که بنگرد به سوي هرمنوتيک منظور خواهد داشت. از اين رو هايدگر اساساً از تصميم هوسرل به بازگشت پديدارها از منظر دريافت پيش فهم مفاهيم، به سوي آگاهي انسان بي تمايل بود. او معتقد بود که هستن دازاين از گذر واقع بودگي و تقدم وجود، همچنان امر اصلي تري از آگاهي انسان و علم اوست.

از اين رو هايدگر با فعليت پديدارشناسي هوسرل شاهراه فلسفه خود را تعريف کرد و اساساً با قلمداد کردن خود فلسفه به هرمنوتيک، انديشه او را با عدسي ذره بيني تر به فضاي نقادي کشاند تا پديدارشناسي و روش آن اساساً ماهيتي متفاوت پيدا کند. اين تفاوت در بطن هرمنوتيک متولد شد. از اين رو براي شناسايي حوزه علم هرمنوتيک نوع پديدارشناسي هايدگر که پديدارشناسي هرمنوتيکي ناميده مي شود ملزوم نظر به پديدارشناسي هوسرل است.


هوسرل پديدارشناسي را روشي براي تاويل و تفسير عالم حيات تعيين کرد که پديدارشناسي را صرفاً روشي واحد پنداشت نه روشي در کنار ديگر رو ش ها. او به مانند دکارت - که رياضيات را تنها روش يقيني پنداشت- معتقد بود عقلانيت انسان امري قطعي است، هدف و نهايت و غايت آن نيز قابل بررسي است، در اين ميان تنها روش رسيدن به آن هنوز معلوم نشده است. او اين روش را تا جايي نيازمند پديدارشناسي کرد که هر آنچه در ذهن به شکل ناهمگون و ناموزون است، در لايه لايه روشمند شدن و نيل به هدف، فقط از طريق پديدار شناسي مقدور شود. در واقع گشايش پيش فهم هاي مفاهيم در مقام فاعليت ذهن استعلايي انسان با کارکرد آگاهي به انسجام روش واحد منجر مي شود. اما در ابتداي تحليل انديشه هايدگر شاهد حرکتي در خطوط منطبق با انديشه هوسرل هستيم که هر چه پيش تر مي رويم، اين خطوط از هم فاصله مي گيرند. اين تحليل فلسفه يي به رخداد انديشه يي بازمي گردد که هوسرل و حتي ديلتاي نتوانسته بودند به آن بپردازند. در واقع هايدگر هستندگي هستي را در تقدم بنيادين بر امر آگاهي و علم دازاين مي داند.

هوسرل در حيطه پديدارشناسي، روان انسان را عيني پنداشت و به تشبيه خودش به لحاظ التفاتي مربوط کرد که علاوه بر آن، ابژه اصلي فلسفه را خود پديده ها دانست و درصدد تبيين روشي توصيفي براي بيان امور از لحاظ هويتشان شد. از اين رو پديدارشناسي را مطرح کرد تا در گام اول آگاهي انسان را در برابر موضوع ها مشخص کند. به زعم هايدگر تمام پديده ها و امور از ماهيتي آشکار کننده سود مي برند. از ارتباط تنگاتنگ انسان و هستي، هستن دازاين را منوط به انکشاف و گشايش وجود و هستي مي پندارد. از اين رو وي درصدد آن برآمد تا با ابداع روشي تازه در نحوه تفکر، پرسش از هستي را به شکلي مطرح کند که وجود يا هستي خودش بر انکشاف خود برآيد. از اين رويکرد، هايدگر بر آن است تا باني زايش بستر اساسي فهم موجودات را، قلمرو تجربيات و کوشش مداوم مطرح کند. اين رويکرد هايدگر به تقابل با تفکيک و بي اهميتي پديدارشناسي هوسرل به وجود

بر مي گردد. در تحليل بودن استعلايي، ذهن منوط و وابسته به ريشه خود يعني وجود است. هوسرل منکر چنين فضايي بود و حاضر بازگشت به امر وجودي نشد. در حالي که هايدگر در موضعي قرينه به انديشه هوسرل ذهنيت را در فضاي حذفي از وجود، با مفهوم حياتي در تناقض ديد.

با تلقي «فهم» به عنوان امري معرفتي که هوسرل و ديلتاي بر اين باور بودند، جايگاه هستي شناسانه فهم، بر ابهامي غبار آلود رصد خواهد شد. از موضع وجودگرايانه هايدگر مقبوليت امر معرفتي فهم، تناقضي را حاکم خواهد کرد. از اين رو براي هايدگر و در هرمنوتيک فلسفي، فهم امري معرفتي نيست. براي او فهميدن نه يافتن روش بود و نه کشف ماهيت. فهم يکي از ابعاد وجود دازاين است که تمايز اين هستنده را با ديگر هستندگان معلوم مي سازد. لذا تفاوت اساسي هايدگر با هوسرل در تعريف انسان، در دازاين و فعليت ذهن استعلايي اوست. از اين روست که در هرمنوتيک فلسفي ديگر به دنبال فعليت ذهن استعلايي انسانها نيستيم، چرا که اگر باشد، بايد در ضمن وجود انسان، خود را نشان دهد. لذا انديشه هوسرل، پديدار شناسي از براي موضوع است و در انديشه هايدگر، پديدار شناسي دازاين و پيوست آن مشخص ساختن ماهيت وجودي او است. از مبناي اصلي در پديدارشناسي هايدگر، صورت آگاه شدن انسان به هستي است که از طريق فهم و زبان و قرار گرفتن در موقعيت ها شکل مي گيرد. فهميدن در نقطه عطف امکانات وجودي انسان قرار دارد. از آنجاست که فهم جنبه هرمنوتيکي بر خود مي گيرد، تا اينکه بنيان وصول به فهم از دريچه پديدارشناسي هرمنوتيکي امري بنيادي در فهميدن خود فهم شود. لذا هايدگر منظري جديد از فهم به روي انديشه انسان باز مي کند تا فهم را از امور معرفتي تمييز دهيم.

زندگي و هستن دازاين که ارتباطات هستي با انسان را در احتمالي به دست آورده و به احتمالي از دست مي دهد، در پهنا و هدف ها و امکاناتي که در پس پيدايش در سايه چتر فهم به دست مي آورد، محتاج شهود

پيش مفاهيم است. دازاين که در پي پرده دري با فهم خود در هستي است هستنده يي است که در بين ديگر هستندگان وجود دارد و فضاي شناختي حاکم در جهان و نيز قلمرو تجربيات هميشگي خود قرار دارد. هايدگر از فهم هرمنوتيکي براي تاويل و تفسير دازاين نام مي برد. در واقع فعاليت اصلي دازاين تفسير و تاويل هستن خودش است چرا که هستي همواره در پي گذر از تاريخ از پس رقصندگي سنت، سايه يي حکيم وار را بر خود مي بيند که درصدد اظهار تابش نور بر سايه است.

هايدگر با پديدارشناسي که به عنوان روش فلسفي خود ياد مي کند، درصدد رسوخ به پيش فهم هايي است که در طول تاريخ رقصيده اند و از پس تقدم وجود، از دازاين به آگاهي او رسيد. از اين رو در پديدارشناسي، به هستي اين امکان داده مي شود که وجودهاي خود را هويدا کند. لذا ارتباط تنگاتنگي بين پديدارشناسي و هستي شناسي لمس کرد تا بر اين نظر تاکيد باشد که با پديدار شناسي فرصت براي دازاين پيش مي آيد تا خودي نشان دهد و خويش را مطرح سازد. در واقع با پديدارشناسي، هرمنوتيک فلسفي را آغاز کرده تا با دريافت ماقبل مفهومي پديدارها با ابزار تاويل، فهميدن خود فهم را امري ممکن سازد.

رجحان مقوله فهم در بندبند انديشه آدمي در تمام مکاتب مطرح شده، با اين تمايز که آگاهي بانيان از برتريت آن، تمثالي از ابزار، براي حجاب نا آگاهي ملموس داشته اند. ابزار طرح ريزي آن تمايلات سياسي و اجتماعي و فرهنگي هر دوران را با رقص قدرت نمايان کرده است. آدمي با شرط جست وجوگري انديشه استعلايي اش پرده از حجاب ظلمت دوران ها برخواهد داشت و نمود انسان را بر تاريخ آيندگان نقش خواهد داد.






این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فان پاتوق]
[مشاهده در: www.funpatogh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 470]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن