واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: حضرت محمـد(ص) فرزند عبدالله بن عبدالمطلب بن هاشم بن عبد مناف, در مكه به دنيا آمد. پيـش از ولادت, پدرش عبـدالله در گذشته بـود, محمد(ص) شـش سال داشت كه مـادرش آمنه را نيز از دست داد. او تـا هشت سـالگـي زيـر سـرپـرستـي جــدش عبـدالمطلب بـود و پـس از مـرگ جـدش در خـانه عمـويـش ابـوطـالب سكنـا گزيـد.
رفتار و كردار او در خانه ابوطالب, نظر همگان را به سوي خود جلب كرد و ديري نگذشت كه مهرش در دلها جاي گرفت.
او برخلاف كودكان همسالش كه موهايي ژوليده و چشماني آلوده داشتـند, مانـنـد بزرگسالان موهايش رامرتب مـي كــرد و ســر و صــورت خــود را تميز نگه مي داشت.
او بـه چيـزهـاي خـوراكـي هـرگـز حـريـص نبود, كودكان همسالـش, چنان كه رسـم اطفال است, با دستپاچگي و شتابزدگـي غذا مي خـوردند و گاهي لقمه از دست يكديگر مي ربـودند, ولـي او به غذاي اندك اكتفا و از حرص ورزي در غذا خـودداري مي كرد.
در همه احـوال, متانت بيش از حد سـن و سال خويـش از خـود نشان مـي داد. بعضـي روزها هميـن كه از خـواب بر مي خاست, به سر چاه زمزم مي رفت و از آب آن جرعه اي چند مي نـوشيد و چـون به وقت چاشت به صرف غذاي دعوتـش مي نمـودند مي گفت: احساس گرسنگي نمي كنـم. او نه در كـودكـي و نه در بزرگسالـي, هيچ گاه از گرسنگـي و تشنگي سخـن به زبان نميآورد. عموي مهربانـش ابوطالب او را هميشه در كنار بستر خـود مـي خـوابانيد. همـو گـويـد: مـن هـرگز كلمه اي دروغ از او نشنيـدم و كار ناشايسته و خنده بيجا از او نـديدم. او به بازيچه هاي كـودكان رغبت نمـي كرد و گوشه گيري و تنهايي را دوست مي داشت و در همه حال متواضع بـود. آن حضرت در سيزده سالگي, ابوطالب را در سفر شام, همراهي كرد, در هميـن سفر بود كه شخصيت عظــمت, بزرگواري و امانتـداري خـود را نشان داد. بيست و پنج سال داشت كه با خـديجه دختـر خـويلـد ازواج كرد, محمـد(ص) در ميان مردم مكه به امانتـداري و صداقت مشهور گشت تا آنجا كه همه, او را محمد امين مي خـواندند. در هميـن سـن و سال بـود كه با نصب حجرالاسـود و جلـوگيري از فتنه و آشـوب قبايلـي, كارداني و تدبير خويش را ثابت كرد و با شركت در انجمـن جـوانمردان مكه(حلف الفضلول) انساندوستـي خـود را به اثبات رسانـد. پاكـي و درستكاري و پـرهيز از شرك و بت پرستي و بـي اعتنايي به مظاهر دنيـوي و انديشيدن در نظام آفرينـش, او را كاملا از ديگران متمايز ساخته بود.
آن حضـرت در چهل سالگي به پيامبري برانگيخته شد و دعوتش تا سه سال مخفيانه بـود. پـس از اين مـدت, به حكـم آيه((و انذر عشيرتك الاقربيـن));يعنـي:((خـويشاون ـدان نزديك خـود را هشـدار ده)), رسالت خـويـش را آشكار ساخت و از بستگان خـود آغاز كرد و سپـس دعوت به تـوحيد و پرهيز از شرك و بت پرستي را به گوش مردم رساند. از هميـن جا بود كه سران قريش, مخالفت با او را آغاز كردند و به آزار آن حضرت پـرداختنـد, حضـرت محمد(ص) در مـدت سيزده سال در مكه, با همه آزارها و شكنجه هاي سـرمايه داران مشـرك مكه و همـدستان آنان, مقاومت كـرد و از مواضع الهي خويـش هرگز عقب نشيني ننمود. پس از سيزده سال تبليغ در مكه, ناچار به هجرت شد. پـس از هجرت به مدينه زمينه نسبتا مناسبي براي تبليغ اسلام فراهـم شـد, هر چنـد كه در طـي ايـن ده سال نيز كفار, مشركان, منافقان و قبايل يهود, مزاحمتهاي بسياري براي او ايجاد كردند. در سال دهـم هجرت, پس از انجام مراسـم حج و ترك مكه و ابلاغ امامت علـي بـن ابـي طالب(ع) در غدير خـم و اتمام رسالت بزرگ خـويـش, در بيست و هشت صفـر سـال يـازدهـم هجـري رحلت فـرمود.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 55]