دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
طراحی سایت فروشگاهی فروشگاه آنلاین راهاندازی کسبوکار آنلاین طراحی فروشگاه اینترنتی وبسایت
بهترین دکتر پروتز سینه در تهران
جاهای دیدنی قشم در شب که نباید از دست بدهید
سیگنال سهام چیست؟ مزایا و معایب استفاده از سیگنال خرید و فروش سهم
کاغذ دیواری از کجا بخرم؟ راهنمای جامع خرید کاغذ دیواری با کیفیت و قیمت مناسب
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
بهترین ماساژورهای برقی برای دیسک کمر در بازار ایران
آفریقای جنوبی چگونه کشوری است؟
بهترین فروشگاه اینترنتی خرید کتاب زبان آلمانی: پیک زبان
با این روش ساده، فروش خود را چند برابر کنید (تستشده و 100٪ عملی)
سفر به بالی؛ جزیرهای که هرگز فراموش نخواهید کرد!
از بلیط تا تماشا؛ همه چیز درباره جشنواره فجر 1403
خصوصیات نگین و سنگ های قیمتی از نگاه اسلام
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1862929863


نويسنده: محمدصادق مزيناني راهكارهاي دستيابي به عدالت اجتماعي (قسمت دوم)
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: محمدصادق مزيناني راهكارهاي دستيابي به عدالت اجتماعي (قسمت دوم)
خبرگزاري فارس: در انديشه ديني، حكومت عدل، وسيله و ابزاري براي برپايي عدالت اجتماعي است. از نگاه علي(ع) حكومت هيچ ارزشي ندارد، مگر آن كه به وسيله آن، حق و عدل برپا گردد.

اگر گزارشگران درباره غيرقانوني عمل كردن كسي به حضرت گزارش ميدادند و پس از بررسي، براي حضرت روشن ميشد كه گزارش گران درست گزارش دادهاند و آن شخص از قانون سرپيچيده، و به وظيفه خود عمل نكرده، در كيفر دادن، درنگ نميكرد.
به حضرت گزارش داده بودند كه ابنهرمه، مسؤول بازار اهواز، خيانت كرده و براي حضرت، پس از بررسي و كند و كاو، خيانت وي، ثابتشد. به استاندار اهواز نوشت:
«آن گاه كه نامه من به دست تو رسيد، بيدرنگ، ابنهرمه را از كار بركنار كرده و او را به زندان بيفكن. و اين را نيز، به مردم، خبر بده و اين نظر را به ديگر كارگزاران حكومت نيز اعلام كن. مبادا در اين امر، كوتاهي كني كه مورد خشم خدا قرار خواهي گرفت. افزون بر اين، تو را به شديدترين وجه، از كار بركنار ميكنم و پناه به خدا ميبرم از اين كار.
وقتي روز جمعه شد، او را از زندان خارج ساز و 35 ضربه شلاق بر او بزن. و او را در بازار بگردان كه اگر كسي از او طلبي داشت، يا پولي را به نا حق از كسي گرفته و اين اثبات شد، از اموال وي حقش داده شود. سپس او را دستبسته، با ذلتبه زندان بيانداز و پاهاي او را در زندان با كمربند محكم ببند و تنها هنگام نماز پاهاي او را بازكن. و مانع از اين نشو كه كسي براي او خوراكي، نوشيدني، لباس و فرش بياورد، ولي اجازه نده كسي با او رفتوآمد كرده و راه مكرو حيله را به او ياد بدهد و او را اميدوار به رهايي بكند. اگر گزارش رسيد كه كسي دستبه اين كار زده، او را تازيانه بزن به زندان بيفكن، تا آن كه توبه كند.
دستور بده زندانيان به حياط زندان بيايند و از هواي آزاد استفاده كنند; ولي به ابنهرمه، چنين اجازهاي مده مگر آن كه ترس از مرگش باشد. در اين صورت، به او هم اجازه استفاده از هواي آزاد بده.
اگر ديدي ابنهرمه، همچنان طاقت تازيانه دارد پس از يك ماه دوباره 35 تازيانه بر او بزن. گزارش اين فرمان را به من بده. ضمنا حقوق اين خائن را هم قطع كن.» (54)
ممكن است كساني اين برخورد را خشن بپندارند، ولي اينان بايد بدانند كه يك برخورد اينچنيني، كافي است كه جلو صدها نافرماني را بگيرد.
امام علي(ع) به گونهاي به اصل «رعايت قانون» پايبند بود كه حتي اگر دوستان و ياران وي هم، از قانون سر ميپيچيدند، فرمان خدا را درباره آنان اجرا ميكرد:
امام باقر(ع) ميفرمايد:
«علي(ع) به قنبر دستور داد: بر شخصي اجراي حد كند. او، به اشتباه سه ضربه اضافه زد. حضرت قنبر را قصاص كرد و سه تازيانه بر قنبر نواخت.» (55)
و نيز نقل كردهاند: نجاشي شاعر مولا، در ماه رمضان شراب نوشيد، علي(ع) هشتاد تازيانه بر او زد و سپس بيست ضربه ديگر هم بر آن افزود. نجاشي گفت: هشتاد ضربه حقم بود، چون شراب نوشيدهام، اما اين بيست ضربه چرا؟ امام فرمود: براي آن كه حرمت ماه مبارك رمضان را شكستي. (56)
علي(ع) درباره حرمت جان و خون مسلمانان نيز، سخني مشروح در عهدنامه مالك اشتر دارد كه درخور دقت و درنگ است. (57)
5. الگوگيري از شيوه زندگاني معصومان(ع): براي دستيابي به عدالت افزون بر آنچه كه پيش از اين آمد، شناختسيره و روش زندگاني معصومان، بويژه پيامبر(ص) و امام علي(ع)، كه حاكم جامعه اسلامي بودهاند. بسيار سودمند است.
و يا «ميزان العدل» (59) ياد شده است. اضافه ميزان به عدل، بيانگر اين حقيقت است كه ميزان در جامعه، عدل و عدالت و تعادل اجتماعي است. امام و حاكم اسلامي، ميزان است; يعني همان سيره و روش زندگي او در زواياي گوناگون: مادي و معنوي تعادل و توازن را برقرار ميسازد و راه عادلانه و درست را در هر حركت فردي و اجتماعي به ما ميآموزد و مردم را به راه عدل وا ميدارد و از بيدادگري جلو ميگيرد.
همسان زيستي امام و حاكم اسلامي با محرومان و حشر و نشر آن بزرگواران با آنان، بسيار در احياي بعد عدالت اجتماعي اسلام اثر گذار است; زيرا امام و حاكم اسلامي، با اينگونه زيستن، سختيها، رنجها و حرمانهاي محرومان و مستضعفان را در مييابد و با آنان احساس نزديكي و يگانگي ميكند.
و از سوي ديگر، طبقات اشراف و سرمايهدار، وقتي حاكم اسلامي را اينگونه ديدند، به وي چشم طمع نميورزند. در قرآن كريم، حشر و نشر با محرومان، به پيامبر اسلام(ص) سفارش شده است:
«واصبر نفسك معالذين يدعون ربهم بالغداة والعشي يريدون وجهه ولاتعد عيناك عنهم ولاتطع من اغفلنا قلبه عن ذكرنا واتبع هواه وكان امره فرطا.» (60)
خود را وادار تا با كساني كه بامدادان و شامگاهان، پروردگار خويش را ميخوانند و رضاي او را ميجويند، زندگي كني. از آنان چشم بر مگير. و از كسي كه دل او را از ياد خويش غافل كردهايم و او پيرو هوس خود شده است و كارش زياده روي است، پيروي مكن.
اين آيه درباره سلمان، ابوذر، صهيب، عمار و ديگر محرومان از ياران پيامبر اسلام(ص) نازل شد. جريان چنين بود: كساني از قريش نزد پيامبر آمدند و گفتند: اگر اين محرومان را از خود دور كني ما در كنار تو خواهيم بود. اينان مانع از گرويدن ما به اسلام است. آيه نازل شد پيامبر به آنان فرمود:
«سپاس خداي را كه مرا از اين جهان نبرد، تا آن كه فرمان داد با شما نشست و برخاست داشته باشم. زيستن من با شماست و مردن من نيز با شما خواهد بود.» (61)
زيستن با محرومان و دوري از مترفان و زراندوزان و سرمايهداران بيدرد، معيار و قانوني استبراي زندگي امام و حاكم اسلامي. امام علي(ع) ضمن گفتوگويي با علاءبن زياد حارثي،از اين قاعده و معيار چنين سخن ميگويد:
«ان الله فرض علي ائمة العدل ان يقدروا انفسهم بضعفة الناس كيلا يتبيغ بالفقير فقره.» (62)
خدا بر پيشوايان دادگر، واجب فرموده خود را با مردم ناتوان برابر نهند، تا مستمندي تنگدست را بهيجان نيارند و به طغيان وا ندارند.
و يا ميفرمايد:
«ان الله جعلني اماما لخلقه، ففرض علي التقدير في نفسي و مطعمي و مشربي و ملبسي كضعفاء الناس، كي يقتدي الفقير بفقري، ولايطعني الغني غناه.» (63)
خدا مرا براي خلق خود امام قرار داد، پس بر من واجب ساخت كه درباره خودم و خوردني و نوشيدنيم و لباسم، اندازهاي همچون ناتوانترين مردمان، نگاه دارم تا فقير به فقر من اقتدا كند و ثروتمند به طغيان برنخيزد.
امام علي(ع) نه تنها همسان محرومان و مستمندان زيستن را وظيفه حاكم اسلاميميداند كه از جهتگيري به سود محرومان نيز، دريغ نميورزد. اين جهتگيري بدينخاطر است كه در باب قدرت و مكنتحكومت را در خود هضم نكنند; زيرا حكومت نميتواند بدون پايگاه بماند. اگر كارها با پشتوانه توده مردم به سامان نرسد، خواص حكومت را احاطه خواهند كرد و از برگ و بار آن سودها خواهند برد.
امام علي(ع) در دومين روز بيعت، در خطبهاي از آينده طبقه زراندوز و سرمايهدار در حكومتخويش چنين ياد ميكند:
«گروهي از آنان كه دنيا آنان را غرق كرده است و باغها برگرفته و رودها كشيدهاند و اسبان تيز رو را سوارند و لباسهاي حريرگون تن ميكنند... آنگاه كه آنان را از اين رفتار، باز داشتم و آنان را به حقوقشان بازگرداندم، از اين رفتار، خشم نگيرند آن را منكر نشمرند و نگويند كه عليبن ابيطالب، ما را از حقوق حقه خود محروم كرد.» (64)
اين بيان، اتمام حجتبود كه حكومت علي(ع) به رشد آزاد سرمايه ميدان نميدهد و آنان را از اسراف و تكاثر و خوشگذراني، بازخواهد داشت. از اين سخنان استفاده ميشود كه حكومت اسلامي نميتواند در برابر چگونگي سرمايهاندوزي، مالكيتها و نوع زندگيها و... بيتفاوت باشد. امام علي(ع) از كارگزاران حكومتي خويش نيز چنين جهتگيري را ميخواهد، در عهد نامه مالك اشتر امام به او گوشزد ميفرمايد: از تكيه بر خواص بپرهيز و به عامه مردم تكيه كن:
«بايد از كارها، آن را بيشتر دوستبداري كه نه از حق بگذرد و نه فروماند و عدالت را فراگير بود و رعيت را دلپذيرتر، كه ناخشنودي همگان، خشنودي نزديكان را بياثر گرداند. و خشم نزديكان، خشنودي همگان را زياني نرساند. و به هنگام فراخي زندگاني، سنگيني بار نزديكان بر والي از همه افراد رعيت، بيشتر است و در روزگار گرفتاري، ياري آنان، از همه كمتر....
همانا، آنان كه دين را پشتيبانند و موجب انبوهي مسلمانان و آماده پيكار با دشمنان، عامه مردمانند. پس بايد گرايش تو به آنان بود و ميلتبه سوي ايشان.» (65)
امام، جهتگيري و برنامهريزي و ميلگرايش حكومت را، اگر به سود مردمان باشد سودمند و كارا و سرنوشتساز و به گاه خطر پشتوانهاي استوار و گسستناپذير ميداند و اگر به سود خواص باشد، خطرآفرينش ميشمارد.
علي(ع) حشر و نشر با مترفان و زراندوزان و نشستن بر خوان آنان را آفتي ويرانگر براي نظام اسلامي ميداند; از اين روي كارگزاران خود را از آن باز ميدارد و آنان را كه چنين شيوهاي دارند و يا بر سفره رنگين مترفان حاضر ميشوند، به سختي نكوهش ميكند. (66) .
نگهداشت متقابل حقوق حاكم و مردم: پيوند حاكم اسلامي با مردم و مردم با حاكم اسلامي، نقش مهمي در بر پايي عدالت اجتماعي دارد. اگر پيوند و پيوستگي حاكم و مردم، دقيق و همهسويه و در همه حال باشد; يعني هم كومتحقوق مردم را پاس بدارد و هم مردم حكومت را يار و پشتيبان باشند، عدالت، پا ميگيرد و ميشكفد و فراگير ميشود و همه از خوان آن بهره ميبرند.
مردم بر حكومت و حكومتبر مردم حقوقي دارند كه دو سوي بايد آن را به درستي پاس بدارند. امام علي(ع) اين نگهداشتحقوق متقابل حاكم و مردم را از راههاي دستيابي به عدالت ميداند:
«و بزرگترين حقها كه خدايش واجب كرده است، حق والي بر رعيت است، و حق رعيتبر والي، كه خداي سبحان، آن را واجب نمود و حق هر يك را بر عهده ديگري واگذار فرمود و آن را موجب برقراري پيوند آنان و ارجمندي دين ايشان. پس، حال رعيت، نكو نگردد، جز آن گاه كه واليان نيكو رفتار باشند و واليان نيكو رفتار نگردند، جز آن گاه كه رعيت، درستكار باشند. پس چون رعيتحق والي را بگذارد و والي حق رعيت را به جاي آورد، حق ميان آنان بزرگمقدار شود و راههاي دين پديدار و نشانههاي عدالتبرجا، و سنت، چنانكه بايد اجرا. پس كار زمانه آراسته گردد، و طمع در پايداري دولت، پيوسته، و چشم آز دشمنان بسته. اگر رعيتبر والي چيره شود و يا والي بر رعيتستم كند، اختلاف كلمه پديدار ميگردد و نشانههاي جور آشكار و تبهكاري در دين بسيار. راه گشاده سنت را رها كنند و كار از روي هوا كنند و احكام فروگذار شود و بيماري بر جانها بسيار و بيمي نكنند كه حقي بزرگ فرو نهاده شود و يا باطلي سترگ انجام داده. آنگاه نيكان خوار شوند و بدكاران بزرگ مقدار، و تاوان فراوان برگردن بندگان از پروردگار.» (67)
امام در همين باره در خطبهاي ديگر ميفرمايد:
«مردم! مرا بر شما حقي است و شما را بر من حقي. بر من است كه خيرخواهي از شما دريغ ندارم و حقي را كه از بيتالمال داريد، بگزارم. شما را تعليم دهم، تا نادان نمانيد و آداب آموزم تا بدانيد. اما حق من بر شما اين است كه به بيعت وفا كنيد و در نهان و آشكارا حق خيرخواهي ادا كنيد. چون شما را بخوانم، بياييد و چون فرمان دهم، بپذيريد و از عهده برآييد.» (68)
در واقع حاكم اسلامي و كارگزاران او بايد به چهار مقوله زير توجه كافي داشته باشند:
1. خيرخواهي جامعه.
2. تامين رفاه و آسايش زندگي مادي مردم.
3. تعليم مردم براي رهايي از جهل و ناداني.
4. تربيت افراد جامعه.
مردم نيز در برابر حاكم اسلامي، اين چهار وظيفه را دارند:
1. استواري بر بيعتخويش.
2. خيرخواهي آشكار و پنهان.
3. اجابت دعوت حاكم اسلامي.
4. پيروي از دستورهاي او.
حقوق متقابل حاكم و مردم، بيانگر اين است كه در حكومت اسلامي ارزشهاي الهي، انساني ميان مردم و حاكمان اسلامي، حاكم است. زمامدار و حاكم اسلامي و كارگزاران بايد در جهت رفع نيازمنديهاي مادي و معنوي افراد جامعه گام بردارند و خشنودي آنان را فراهم آورند و مردم نيز، بايد در كنار وفاداري به بيعتخود با حاكم اسلامي، از نصيحت و خيرخواهي آنان، دريغ نورزند.
اشاره به دو نكته در اين بحث مفيد و مناسب مينمايد:
1. مسؤوليت دولت و حكومت اسلامي در برابر بازرگانان.
2. مسؤوليت دولت در برابر طبقه ضعيف و محروم.
اما مسؤوليت نخست: امام علي(ع) ضمن توجه به بازاريان، پيشهوران و صاحبان صنايع كه نيروهاي تهيه كننده نيازمنديهاي مردمند و حمايت از آنان و فراهم آوردن زمينه كسب و كار براي آنان، با توجه به ضعفها و انحرافهايي كه چه بسا دامنگير شماري از آنان بشود به مالك اشتر چنين دستور ميدهد:
«با اين همه، بدان كه ميان بازرگانان بسيار كسانند كه معاملتي بد دارند، بخيلند و در پي احتكارند. سود خود را ميكوشند و كالا را به هر بها كه خواهند ميفروشند و اين سودجويي و گرانفروشي، زياني استبراي همگان و عيب ستبر واليان. پس بايدت از احتكار منع نمود كه رسول خدا(ص) از آن منع فرمود. و بايد خريد و فروش، آسان صورت پذيرد و با ميزان عدل انجام گيرد. و آن كس كه پس از منع تو، دستبه احتكار زند، او را كيفر ده و عبرت ديگران گردان و در كيفر او، اسراف مكن.» (69)
از اين سخنان بر ميآيد كه حاكم اسلامي براي به پاداري عدالت در جامعه، وظيفه دارد كه با فساد مالي، احتكار و بازار سياه كه ساخته، دست افراد سودجوست، مبارزه كند و اجازه ندهد كه ارزاق و كالاهاي مورد نياز مردم به دست آنان تباه شود.
افزون بر اين، حاكم ميبايد با نرخگذاري جلوي هرجومرج در بازار و آشفتگي در اقتصاد را بگيرد.
اما مسؤوليت دوم: دولت اسلامي براي برقراري عدالت و فراگيري آن، مهمترين گامي را كه بايد بردارد و وظيفهاي را كه بايد انجام دهد، توجه ويژه و همهسويه و گرهگشا، به طبقه محروم جامعه است.
حكومت اسلامي، بر خلاف بسياري از حكومتها كه در آنها، طبقه پايين جامعه فراموش ميشوند و كسي در انديشه آنان نيست، ساختار سياسي خود را براساس پشتيباني از اين طبقه و احترام به آنان، پايهگذاري كرده است.
نمونه اين حركت والا و ارزشمند و با شكوه را ميتوان در سيره مولا و سخنان روحنواز آن عزيز، به روشني دريافت.
مولا، در منشور سياسي خود به مالكاشتر مينويسد:
«سپس خدا را! خدا را در طبقه فرودين از مردم; آنان كه راه چاره ندانند و از درويشان و نيازمندان و بينوايان و از بيماري بر جاي ماندگانند، كه در اين طبقه مستمندي استخواهنده، و مستحق عطايي استبه روي خود نياورنده. و براي خدا حقي از خود را كه به آنان اختصاص داده، و نگهباني آن را به عهدهات نهاده، پاس دار و بخشي از بيتالمالت و بخشي از غلههاي زمينهاي خالصه را در هر شهر، به آنان واگذار، كه دور دستترين آنان را همان بايد كه براي نزديكان است، و آنچه بر عهده تو نهادهاند، رعايتحق ايشان است. پس مبادا، فرو رفتن در نعمت، از پرداختن به آنان بازت دارد كه ضايع گذاردنت كاري خرد را به خاطر استوار كردن كاري بزرگ و مهم، عذري برايت نيارد.
پس، از رسيدگي به كارشان دريغ مدار و با روي ترش بدانان ميار و به كارهاي كسي كه به تو دسترسي ندارد، بنگر، آنان كه در ديدهها خوارند و مردم خردشان ميشمارند. و كسي را كه بدو اعتماد داري، براي تفقد حال آن جماعتبگذار كه از خداترسان باشد و از فروتنان، تا درخواستهاي آنان را به رساند.» (70)
امام، در رسيدگي به محرومان، گروه ويژهاي را در اولويت قرار ميدهد: كودكان بيسرپرست و پيران. (71)
امام اين وظيفه را براي دولت اسلامي فراتر از جامعه مسلمانان ميداند و رسيدگي به حال بينوايان غير مسلمان را نيز حوزه وظيفه آن، قرار ميدهد. (72)
7. نقش مردم در برپايي عدالت اجتماعي: نقش مردم در برپايي عدالت اجتماعي يكي از بحثهاي اساسي در اين مقوله است. شيوه حكومتهاي ستمپيشه در طول تاريخ بر اين بوده است كه به ملتها چنين بنمايانند كه آنان در اين مهم، بلكه همه مسائل حكومتي نقشي ندارند و وظيفه آنان تنها پيروي از دستورهاي حاكم است. بسياري از روحانيان و رهبران مسيحي و پارهاي از فرقههاي اسلامي، به پيروان خود آموزش ميدادند كه در برابر حاكمان ستم و برنامههاي آنان بايد تسليم بود. اين آموزشهاي نادرست از سوي قدرتمندان ستمپيشه و توصيهگران از يكسو، جهل و فقر مردم از سوي ديگر. سبب شده است كه از سوي مردم كمتر حركت و جنبشي عليه ستم و ستمگران و در راستاي عدالت صورت پذيرد. ولي واقعيت تاريخي و مذهبي با چنين انديشههايي سازگار نيست; چرا كه تاريخ پيامبران الهي و مبلغان راستين دين، بيانگر اين واقعيت است كه نخستين برخورد آنان با فرعونها و قارونها بوده است و مردمان مؤمن نيز، در كنار و همراه آنان به مبارزه پرداختهاند.
«وكاين من نبي قاتل معه ربيون كثير....» (73)
چه بسا، از پيامبران كه خدا دوستان بسياري، همراه آنان به نبرد پرداختند.
البته پيروزي و دستيابي آنان به هدف، بستگي به شرايط زماني و مكاني و رشد مردم داشته است. هر چند رشد و مقاومت آنان در برابر ستمگران بيشتر بوده است، دستيابي آنان نيز به هدفها، زودتر و آسانتر بوده است. قرآن نيز، بزرگترين هدف اجتماعي رسالتخويش را بر پايي عدالت اجتماعي از سوي مردم دانسته است:
«لقد ارسلنا رسلنا بالبينات وانزلنا معهمالكتاب والميزان ليقوم الناس بالقسط.» (74)
ما رسولان خود را با دليلهاي روشن فرستاديم و با آنان كتاب و ميزان فرستاديم، تا مردم قيام به عدالت كنند.
آيه ياد شده بيانگر اين نكته است كه خداوند پيامبران الهي را به «بينات»، «كتاب» و «ميزان» تجهيز كرده، تا انسانها را براي اقامه عدل بسيج كنند. بر اساس آيه شريفه پيامبران مردم را بايد به گونهاي تربيت كنند كه خود قيام به عدل كنند و مهم نيز همين است كه برپايي عدل به صورت خود جوش و از سوي خود مردم، انجام گيرد. البته، در اين ميان گروهي پيدا ميشوند كه براي حفظ منافع شخصي خود، همه چيز را زير پا ميگذارند كه بايد با زور و اسلحه با آنان به رويارويي برخاست: «وانزلنا الحديد فيه باس شديد.» (75)
مردم مؤمن، به همراه پيامبران با زورگويان و ستمگران به مبارزه ميپردازند. اصولا پيامبران و رهبران الهي بدون مردم هيچكاري را نميتوانند از پيش ببرند.
پيامبر(ص) با ياري و پشتيباني و حضور مردم، عدل را اقامه كرد. حضرت امير(ع) هم براي اقامه عدل به اين نيرو نياز داشت; از اين روي فرمود:
«ايها الناس اعينوني علي انفسكم وايم الله لانصفن المظلوم من ظالمه ولاقودن الظالم بخزامته حتي اورده منهل الحق وان كان كارها.» (76)
اي مردم! مرا در جهتخير و مصلحتخويش، ياري دهيد. به خدا سوگند داد ستمديده را از ستمگر ميستانم و زمام ستمگر را گرفته به آبشخور حق ميكشانم، گرچه تمايل نداشته باشد.
و درجاي ديگر، امام از كساني كه سخنان عدالتخواهانه او را ميشنوند و پاسخ لازم را نميدهند، شكوه كرده و خدا را بر آن گواه ميگيرد.
در جنگ صفين و در گرماگرم آن روزهاي سخت كه هر فرماندهاي از سپاه خود، جز پيروي چيز ديگري نميخواهد، علي(ع) به گونهاي ديگر از آنان براي برپايي عدالت درخواستياري ميكند:
«پس با من، چنانكه با سركشان گويند، سخن مگوييد و چونان كه با تيزخويان كنند، از من كناره مجوييد و نخواهم مرا بزرگ انگاريد، چه آن كس كه شنيدن سخن حق، بر او گران افتد و نمودن عدالتبر وي دشوار بود، كار به حق و عدالت كردن، بر او دشوارتر است. پس، از گفتن حق، با راي زدن درعدالتباز مايستيد.» (77)
علي(ع) در اين فراز، در هنگامه بسيار دشوارجنگ، طبقه حاكم و رعيت را بدان گونه كه مردم ميفهميدند و در دنيا رواج داشت، به هم ميريزد و به گونهاي سياست علوي خود را پي ميريزد كه بين طبقه حاكم و مردم، هيچگونه فاصلهاي، احساس نشود و از مردم ميخواهد، خود اين فاصله را بردارند و به او چون سركشان ننگرند و سخن حق خود را بي پرده به او بگويند كه اين شيوه و اين رفتار، ياري كردن حاكم است در اجراي عدالت.
علي(ع) در دوران حكومت و فرمانروايي مردم را مسؤول مستقيم برپايي عدالت ميداند و اين نكته را در خطبههاي گوناگون يادآور ميشود:
الف. ياران همراه و همدل: حاكم اسلامي، براي دستيابي به عدالت نياز به ياراني همراه و همدل دارد. ياراني كه وقتي آنان را براي اجراي عدالت و يا مبارزه با عدالتستيزان فراخواند، بيهيچبهانهاي به گرد او حلقه زنند دستوراتش را بشنوند و بدان جامه عمل درپوشند، ولي اگر چنين نيرويي وجود نداشت، زمينه پياده شدن عدالت نيز، نخواهد بود. امام علي(ع) در موارد گوناگون از ياران همراه و همدل ستايش، حتي به نام از آنان ياد كرده (78) و از ياران بيوفا و نيمه راه بارها شكوه كرده است.
از جمله، در خطبهاي ضمن بيان هدفها و انگيزههاي خود از پذيرش حكومت، خواستار ياري آنان براي رسيدن به آن هدفها شده است:
«اي مردم رنگارنگ، با دلهاي پريشان و ناهماهنگ. تنهاشان عيان، خردهاشان از آنان نهان. در شناختحق شما را ميپرورانم، همچون دايهاي مهربان و شما از حق ميرميد، چون بزغالكان از بانك شير غران.هيهات كه به ياري شما، تاريكي را از چهره عدالتبزدايم وكجي را كه در حق راه يافته، راست نمايم.» (79)
در خطبهاي ديگر ميفرمايد:
«اي مردم كه به تن حاضرند و به خرد ناپيدا! يكسر و گونهگونها سودا، فرماندهان به آنان مبتلا. امام شما خدا را فرمان ميبرد و شما نافرماني او ميكنيد. حاكم شام، خدا را معصيت ميكند و شاميان فرمان او را ميبرند.
به خدا دوست داشتم، معاويه شما را چون دينار و درهم، با من سودا كند، ده تن از شما بگيرد و يك تن از مردم خود به من دهد.» (80)
شكوههاي علي از ياران نيمه راه بسيار است (81) كه ما به همين مقدار بسنده ميكنيم.
ب. نظارت اجتماعي: براي برقراري عدالت اجتماعي و گسترش آن به همه زواياي اجتماع، افزون بر دستگاههاي دقيق و هوشيار و تيزنگر حكومتي كه به رهبري انسانهاي شايسته و امين، كاستيها، نابسامانيها، بازدارندهها و... را به رهبري نظام گزارش ميدهند و با حركتهاي حساب شده خود، جلوي ناعدالتيها را ميگيرند، مردم نيز وظيفه دارند، به پيرامون خود و به دستگاههاي حكومتي، به مشي و روش كارگزاران و پيرامونيان آنان و... دقيق بنگرند و هرگاه و در هر جا نابساماني، خلاف عدالت و... ديدند در برابر آن بايستند و نگذارند حركتخلاف، ستم و نادرستي پا بگيرد.
هر نظامي، هر انقلابي، بيگمان دچار آفتها و لغزشها و كيراههرويها ميشود. اسلام براي برخورد با اين پديدهو مهار آفتها و جلوگيري از رشد آنها، قانون نظارت اجتماعي را وضع كرده است و به همگان دستور فرموده اين قانون را پاس بدارند و به آن جامه عمل در پوشانند. اسلام، با طرح تكليفهاي اجتماعي چون: امر به معروف و نهي از منكر، دعوت به حق و خير (82) و خيرخواهي براي ديگران (83) و... به همگان تكليف كرده كه نسبتبه آنچه در پيرامونشان ميگذرد، حساس باشند و از امر به معروف و نهي از منكر حاكمان و كارگزاران و نصيحتبه آنان خودداري نورزند.
اسلام، پيروان خود را چنان تربيت داد و ساخت كه مسلمانان در برابر خليفه ميايستادند و سخن خود را ميگفتند.
خليفه ميپرسد: آيا من پادشا هم يا خليفه؟
مسلماني بر ميخيزد و پاسخ ميدهد: اگر يك درهم بيشتر و كمتر، درغير مورد خرج كني، پادشاهي وگرنه خليفه. (84)
علي(ع) خليفه و فرمانرواي بزرگ سرزمين پهناور اسلامي، از ياران ميخواهد:
«فاعينوني بمناصحة خلية من الغش سليمة من الريب. فو الله اني لاولي الناس بالناس.» (85)
پس مرا ياري كنيد به خيرخواهي نمودن، نصيحتي خالي از دغلي و دورويي بودن كه به خدا، من از مردمان، به مردمان اولايم.
با از بين رفتن اين روحيه از مسلمانان،عدالت از ميان آنان رختبر بست و جامعه اسلامي، گرفتار حكومتهاي خودكامه شد، اسلام و بيتالمال مسلمانان، بازيچهاي شد در دست چاپلوسان و توجيهگران كردار ناشايستحكومتگران.
مردم، مسؤولان، بويژه روحانيان بايد از گذشته درس عبرت گيرند و نگذارند اين اصل در حكومت اسلامي به فراموشي سپرده شود; زيرا اين كار، پيامدهاي ناگوار و زيانباري دارد: راه را بر مدافعان واقعي انقلاب و نظام ميبندد و به چاپلوسان مفسد و بياعتقاد به نظام، ميگشايد. وقتي يك مدير احساس كند كه بايد در برابر كارهاي خود به افكار عمومي پاسخگو باشد، به ناگزير كارهاي خود را به گونهاي سامان ميدهد كه بتواند از آنها دفاع كند.
امام علي(ع) ضمن بيان و روشنگري مراتب امر به معروف و نهي از منكر، ميفرمايد: «... وافضل من ذلك كلمة عدل عند امام جائر.» (86)
... فاضلتر از همه اينها، سخن عدالت است كه پيشروي حاكمي ستمكار گويند.
در افتادن با ستم و ستمگران تكليفي همگاني است. بيتفاوتي در برابر منكر و ستم و عقبنشيني از جهاد در راه خدا، پيامدهاي ناگواري دارد كه امام علي(ع) در نهجالبلاغه به بسياري از آنها اشاره فرموده است. سخن به درازا كشيد، در مقالهاي ديگر، از بازدارندههاي دستيابي به عدالت اجتماعي، سخن خواهيم گفت. ان شاء الله.
پينوشتها:
1. «مجموعه آثار»، شهيد مطهري، ج1/80، صدرا.
2. «تحفالعقول»، ابنشعبه حراني/244، مؤسسه اعلمي، بيروت.
3. «غررالحكم»، عبدالواحد بن محمد تميمي آمدي، با مقدمه وتصحيح جلالالدين حسيني ارموي، ج3/353، دانشگاه تهران.
4. همان، ج1/64، 104.
5. همان، ج6/64.
6. همان، ج4/196.
7. «تحفالعقول»/278.
8. سوره «شوري»، آيه 15.
9. سوره «اعراف»، آيه 29.
10. «نهجالبلاغه»، 72، 94، 185، 191، 214.
11. «تهذيب»، شخ طوسي، ج6/154، دارالتعارف، بيروت; «وسائل الشيعه»، شيخ حر عاملي، ج11/57، داراحياء التراث العربي; «الحياة»، ج6/359.
12. سوره «حديد»، آيه 25.
13. سوره «نساء»، آيه 135.
14. سوره «مائده»، آيه 8.
15. «نهجالبلاغه»، خطبه 33.
16. همان، خطبه 131.
17. «عيون اخبار الرضا»، شيخ صدوق، ج2/86، طوس.
18. روزنامه «جمهوري اسلامي»، 4/4/73.
19. سوره «حديد»، آيه 25.
20. «نهجالبلاغه»، نامه 53.
21. روزنامه «جمهوري اسلامي»4/4/73.
22. «نهجالبلاغه»، خطبه 167.
23. همان، خطبه 87.
24. همان، كلمات قصار 31.
25. «بحارالانوار»، علامه مجلسي، ج41/114 115; «نهجالبلاغه»، خطبه 115.
26. بحارالانوار، ج40/338.
27. «نهجالبلاغه»، خطبه 215.
28. «ميزان الحكمه»، محمدي ريشهري، ج6/89، مركز انتشارات دفترتبليغات اسلامي، قم.
29. روزنامه «جمهوري اسلامي»، 4/4/73.
30. «نهجالبلاغه»، كلمات قصار121.
31. همان، خطبه 3.
32.همان، خطبه 15.
33. همان.
34. «شرح نهجالبلاغه»، ابنابيالحديد، ج1/270.
35. «نهجالبلاغه»، خطبه 37.
36. همان، 126.
37. «بيست گفتار»، شهيد مطهري/3. صدرا.
38. «نهجالبلاغه»، صبحي صالح، نامه 41.
39. همان، نامه 20.
40. همان، كلمات قصار 121.
41. همان، صبحي صالح نامه 70.
42. همان، نامه 26، 27، 41، 51، 53.
43. همان، نامه 40، 43.
44. همان، نامه 33.
45. همان، 53.
46. همان، نامه 40.
47. همان، نامه 41.
48. همان، نامه 3.
49. «تحفالعقول»، شعبه حراني/135.
50. «نهجالبلاغه»، نامه 41.
51. همان، 70.
52. همان، ترجمه شهيدي، نامه 60.
53. «سفينةالبحار»، شيخ عباس قمي، ج2/582، فراهاني.
54. «مستدرك الوسائل»، ميرزا حسيننوري، ج17/403 404، مؤسسه آلالبيت.
55. «كافي»، ثقة الاسلام كليني، ج7/260.
56. همان/216.
57. «نهجالبلاغه»، نامه 53.
58. «بحارالانوار»، ج36/172; «الحياة»، ج2/449.
59. همان، ج52/323.
60. سوره «كهف»، آيه 28.
61. بحارالانوار، ج69/2. مجمعالبيان، ج6/465
62. «نهجالبلاغه»، ترجمه شهيدي، خطبه 209.
63. «اصول كافي»، ج10/410.
64. «فروع كافي»، ج8/360 361.
65. «نهجالبلاغه»، ترجمه شهيدي، نامه 53.
66. همان. نامه 45.
67. همان، ترجمه شهيدي، خطبه 216.
68. همان خطبه34.
69. همان، نامه 53.
70. همان.
71. همان.
72. «وسائل الشيعه»، ج11/49.
73. سوره «آلعمران»، آيه 146.
74. سوره «حديد»، آيه 25.
75. سوره «حديد»، آيه 25.
76. «نهجالبلاغه»، خطبه 136.
77. همان. ترجمه شهيدي، خطبه 216.
87. همان، خطبه 181.
79. همان، ترجمه شهيدي، خطبه 131.
80. همان، ترجمه شهيدي، خطبه 96.
81. همان، خطبه 25، 27.
82. سوره «آلعمران»، آيه 104، 110; سوره «توبه»، آيه 71; «اعراف» آيه 157،159.
83. «غررالحكم»،5/350.
84. «الطبقات الكبري»، ابنسعد، ج3/306، دارصادر، بيروت.
85.«نهجالبلاغه»، ترجمه شهيدي خطبه 118.
86. همان، كلمات قصار 366.
.................................................................................................
منبع: فصلنامه حوزه، شماره 99
انتهاي پيام/
دوشنبه 13 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-