واضح آرشیو وب فارسی:فارس: نويسنده: علي محمد حاضري دشمنشناسي امام خميني (ره)
خبرگزاري فارس:ابعاد وجودي حضرت امام، سرشار از برجستگيها و خصايص ممتازي است كه هر يك به نوبه خود و به تنهايي كافي است تا از امام چهرهاي استثنايي و سرآمد معرفي كند. يكي از اين ويژگيها، فراست و دقت فطري امام در شناخت دشمن و حربهها و راهبردهاي اوست.
چكيده: امام در تدارك و آرايش نيروهاي جبهه انقلاب در مقابل استكبار، از يك سو شناخت دقيق و درستي از فرزندان و سربازان بالقوه و بالفعل انقلاب در اين قشر به دست ميدهد و از سوي ديگر لغزشگاهها و خطرات ناشي از نفوذ و سلطه دشمن از اين دريچه را بخوبي تشخيص ميدهد. در جاي جاي سخن امام، مسئله تامين و تربيت نيروي انساني خود يافته و داراي اعتماد به نفس و مسلح به دانش و تخصص و مبرا از خودخواهيها و نفس پرستيها به عنوان اصليترين عامل ايجاد، بسط، تداوم و صيانت انقلاب رخ مينمايد. صراحت، تكرار و تاكيدات حضرت امام در اين زمينه تا به حدي است كه لااقل در شرايط فعلي و براي اين نسل، نيازي به ارائه موارد و نمونههاي آن نيست.
ابعاد وجودي حضرت امام، سرشار از برجستگيها و خصايص ممتازي است كه هر يك به نوبه خود و به تنهايي كافي است تا از امام چهرهاي استثنايي و سرآمد معرفي كند. يكي از اين ويژگيها، فراست و دقت فطري امام در شناخت دشمن و حربهها و راهبردهاي اوست.
در پرتو اين ويژگي است كه امام دشمن اصلي و خطر عمده را در مراحل مختلف حيات سياسي خويش باز شناخت و متناسب با آن به مقابله با توطئهها و دسيسههاي دشمن همت گماشت و در دام مشغوليتبا مسائل حاشيهاي و فرعي و فراموشي دشمن اصلي گرفتار نيامد و متقابلا تكيهگاهها و نقاط قابل اتكا و اعتماد و مراكز و منابع تامين نيرو و امكانات جبهه اسلام و انقلاب را در مقابله با دشمن بخوبي شناخت و از تمامي آن امكانات بدرستي سود جست. درك اهميت مسئله فرهنگ در معناي عام و گسترده آن و جايگاه عظيم جبهه فرهنگي در صحنه مبارزه همه جانبه حق و باطل بويژه در شرايط امروزين جهان از مصاديق بارز اين تيزبيني و دقت نظر ايشان است.
از ميان گستره مسائل فرهنگي، شناخت اهميت نقش دانشگاهها و قشر دانشگاهيان اعم از استادان و دانشجويان و به طور كلي حاملان و مسلحان به سلاح دانش و تخصص و صاحبان فكر و انديشه كه مغز متفكر جامعه را تشكيل ميدهند و در اين معنا طبعا در برگيرنده هر دو قلمرو حوزه و دانشگاه و روحاني و دانشگاهي است از برجستگي خاصي برخوردار است.
امام در تدارك و آرايش نيروهاي جبهه انقلاب در مقابل استكبار، از يك سو شناخت دقيق و درستي از فرزندان و سربازان بالقوه و بالفعل انقلاب در اين قشر به دست ميدهد و از سوي ديگر لغزشگاهها و خطرات ناشي از نفوذ و سلطه دشمن از اين دريچه را بخوبي تشخيص ميدهد. در جاي جاي سخن امام، مسئله تامين و تربيت نيروي انساني خود يافته و داراي اعتماد به نفس و مسلح به دانش و تخصص و مبرا از خودخواهيها و نفس پرستيها به عنوان اصليترين عامل ايجاد، بسط، تداوم و صيانت انقلاب رخ مينمايد. صراحت، تكرار و تاكيدات حضرت امام در اين زمينه تا به حدي است كه لااقل در شرايط فعلي و براي اين نسل، نيازي به ارائه موارد و نمونههاي آن نيست.
از همين زاويه نگرش است كه اصولا امام مسئله دانشگاهها را حتي در بحرانيترين شرايط جنگ تحميلي، از اهم مسائل كشور معرفي مينمايند و در تاريخ 64/9/19 خطاب به اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي ميفرمايند: "ما جنگ داريم، جنگ چيز مهمي نيست، حل ميشود. . . اما مسئله دانشگاه يك مسئله فوقالعاده است. "
در همين راستا، امام نسبتبه راههاي نفوذ و شيوهها و مكانيسمهاي تسلط دشمن بر دانشگاهها كه نهايتا به سلطه همه جانبه بر كشور ميانجامد، حساسيت و تيزبيني ويژهاي داشتند و مسئله اعزام دانشجو به خارج را از اين نقطه نظر مورد مداقه قرار دادند. ايشان در فرصتها و موارد متعدد اين نكته را يادآور ميشوند كه خارجيها و بيگانگان بنا ندارند جوانان و فرزندان ملتهاي مسلمان و جهان سوم را كه براي تحصيل به آنها رو ميآورند با دست پر برگردانند و به همين لحاظ نوعا نسبتبه اصل اين سياستبا نوعي ترديد نگريسته، تاكيد بر مراكز داخلي و بسط و توسعه آنها را به نحوي كه ما را از خارج بينياز كند، مورد نظر داشتهاند. به عنوان نمونه ميتوان به موارد زير اشاره كرد.
"جوان عزيز ما كه سرمايهها ميهن هستند بايد بدانند كه رفتن به غرب و شرق براي آموختن علوم مختلف، آنان را از رسيدن به مقصود كه استقلال و آزادي استباز ميدارد و وابستهشان خواهد نمود.
بايد به خود تلقين كنيم كه در غرب هيچ خبري جز عقب نگه داشتن ما از قافله تمدن و تعالي نيست (1) "
". . . در خارج به جوانان ما درس اساسي نميدهند. . . اين طرز تفكر كه غير از خارج در جاي ديگر نميشود تحصيل كرد امري استباطل چرا كه با اينگونه تبليغات ميخواهند جوانان ما را به خارج بكشند و با تفكر خودشان به ايران برگردانند." (2)
در موارد معدودي نيز كه با توجه به واقعيتها و ضرورتها، اساس اعزام دانشجو به خارج را نفي نفرمودهاند، اصل نفي سلطه و بيگانه ستيزي و هوشياري در قبال دريچههاي سلطه جويان را در اين مقوله دقيقا مورد عنايت قرار داده، اعزام دانشجو به كشورها و مراكزي كه قصد سلطه بر كشور ما را دارند منع نمودهاند. ايشان ميفرمايند:
"ما بايد فكري بكنيم كه جوانهاي ما در همين جا خوب تحصيل بكنند و بر فرض احتياجي به خارج رفتن باشد، به كشورهايي بروند كه استعماري نباشد و طمع اينكه ما تحتسلطه آنان باشيم نداشته باشند. . .
استفاده از علوم و گرفتن آن از ديگران مانعي ندارد ولي بايد توجه داشت كه از جايي علوم را بگيريم كه نخواهند ما را منحرف كنند. "
"دانشجويان متعهد را در كشورهايي كه صنايع بزرگ پيشرفته را دارند و استعمار و استثمارگر نيستند بفرستند و از فرستادن به امريكا و شوروي و كشورهايي كه در مسير اين دو قطب هستند احتراز كنند." (3)
صحت و دقت مواضع امام در اين زمينه هنگامي روشنتر ميشود كه با مراجعه به اسناد لانه جاسوسي نقطه نظرات دشمن و انتظارات امريكا، سمبل و سردمدار قدرتهاي استكباري و مصداق بارز قدرتهايي كه قصد سلطه بر كشور ما را دارند باز يابيم.
اين اسناد كه به حق ارزشمندترين اطلاعات در بيان حقايق مربوط به روابط اين قدرت شيطاني با ملت ماست، و در استثناييترين وضعيت، در تاريخ روابط ديپلماتيك معاصر، به بركتحركت انقلابي - اسلامي دانشجويان مسلمان پيرو خط امام در اختيار ما قرار گرفته است، حاوي نكات و اطلاعات ارزندهاي در معرفي نقطه نظرهاي امريكا در قبال دانشجويان ايراني در امريكا به طور اخص و تحصيلات خارج كشور به طور اعم است و انتظارات و توقعات اين رژيم را درباره اين مقوله روشن ميسازد.
بررسي كلي اين اسناد حاكي از آن است كه "سباقه تحصيلات در امريكا" يكي از كليديترين اطلاعاتي است كه از نظر تنظيمكنندگان اين اسناد ميتواند معرف علاقه و تمايل افراد ايراني به داشتن حسن رابطه با امريكا تلقي گردد. به طوري كه در آن قسمت از اسناد، كه به توصيف خصوصيات افراد يا بيان بيوگرافي اشخاص اختصاص دارد، تقريبا در مورد همه تحصيلكردههاي امريكا، از سوابق تحصيلي و اقامت آنها در امريكا به عنوان يك خصوصيت مثبت و قابل اتكا و اطمينان در هتحفظ منافع آن كشور ياد شده است.
به عنوان مثال در اسناد متعددي كه موضوع آن معرفي و شرح ملاقاتها و اقدامات يكي از سران دولت موقت است مكررا به موضوع تحصيلات و اقامه او در امريكا اشاره ميشود و اين موضوع حتي در معرفي بسيار خلاصه و پنجسطري كه از اين فرد به عمل ميآيد، جاي ويژه و مهمي را به خود اختصاص ميدهد.
به طوري كه هنگام معرفي اين فرد به عنوان سفير ايران در كشورهاي شمال اروپا، به رسم معمول ديپلماتيك، شرح مختصري از خصوصيات و ويژگيهاي اين مامور سياسي، از طرف سفارت امريكا در ايران تهيه و به سفارت امريكا در محل خدمت او ارسال ميشود تا ماموران سفارت امريكا در آن كشور شناخت لازم را درباره اين فرد داشته باشند. در اين گزارش مختصر پنجسطري كه همه خصوصيات و اطلاعات مورد نياز براي معرفي يك سياستمدار برجسته را دربرميگيرد، يك سطر به سابقه تحصيل و سكونت او در امريكا اختصاص داده ميشود. (4)
در يك مورد ديگر، سابقه سكونتيك وزير ايراني بعد از انقلاب اسلامي كه تحصيل كرده امريكا بوده است، به عنوان عامل تمايل او به برقراري رابطه تجاري ايران با امريكا ياد ميشود. به طوري كه در سند آمده است " (نام وزير) . . . او مدتها در امريكا به سر برده، روي اين حساب برقراري روابط بازرگاني بين دو كشور را تاييد خواهد كرد." (5)
در يكي از اسناد، از سابقه آموزش بسياري از فعالين سياسي ايران در امريكا به عنوان عامل مساعد در خوشبيني امريكا نسبتبه مناسبات مساعد بين دو كشور ياد ميشود. اگر به زمان تنظيم اين سند كه 27/12/57 يعني حدود يك ماه بعد از پيروزي انقلاب بوده است دقت نماييم متوجه ميشويم كه اين قدرت استكباري حتي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و نابودي رژيم دست نشاندهاش در ايران، تا چه پايه چشم اميد به دانشجويان ايراني تحصيلكرده در امريكا دوخته بوده است. متن سند بدين صورت است:
"بدون شك بسياري از ايرانيان باهوش و فعالين سياسي در ايالات متحده آموزش ديدهاند. ما تصور ميكنيم كه احتمالا بهعلت اين آموزش، مناسبات مساعدي بين ايالات متحده و ايران در پيش است" (6)
در سندي ديگر ضمن شرح جريان ملاقات با يكي از وزراي ايران بعد از انقلاب و در شرايطي كه فضاي جامعه مملو از شعارها و موضعگيريهاي شديد ضد امريكايي بوده است، تنظيم كننده سند، از فضاي ملايم و بدون لفاظي حاكم بر مذاكرات بين كاردار امريكا و وزير ايراني با خرسندي ياد ميكند و آن را همان وضعيت مورد انتظار از يك تحصيل كرده امريكايي ميداند.
"رويهم رفته مذاكرات در فضاي ملايم و بدون لفاظي صورت گرفت. چنانكه از يك اهل علم و سواد ميتوان انتظار داشت و كسي كه در دانشگاههاي امريكا تحصيل كرده است. (7)
به غير از اسنادي كه مستقيما به تحصيلكردههاي ايراني در امريكا مربوط است، در يكي از اسناد، به مقامي عاليرتبه در دولت موقت اشاره ميشود و ضمن آن به سابقه هفده ساله تحصيل و سكونت او در آلمان استناد شده و تصريح ميشود كه آلمانها، چنين شخصي را به عنوان "آدم خودشان در تهران" (8) تلقي ميكنند. در همين سند اظهار نظر شده است كه آلمان با در اختيار داشتن يك ايراني تحصيلكرده آلمان در پست مهمي در دولت ايران اسلامي، از امتياز ويژهاي برخوردار است كه ديگر حكومتهاي خارجي از آن محروماند.
"شويس (مقام وزارت خارجه آلمان) احساس ميكرد كه با در نظر گرفتن عدم محبوبيت ايالات متحده و انگليس در ايران در حال حاضر، پيوندهاي آلماني او (مقام ايراني تحصيلكرده آلمان) براي "بن" يك امتياز در سر و كار داشتن با تهران به شمار ميآيد كه حتي فرانسويها آن را ندارند." (9)
اسناد فوق بيانگر توقع و انتظار بيگانگان از ايرانيان تحصيلكرده در آن كشورهاست. ما
در سند ديگري، علاوه بر اين توقعات، تدارك و برنامهريزي و عمق علاقه دشمنان در پذيرفتن هر چه بيشتر دانشجويان ايراني را شاهديم. به طوري كه در سال 1356 در همان حال كه امريكاييها در همه ابعاد به نحو بيسابقهاي بر ايران تسلط و سيطره داشته و تقريبا همه امور با هدايت آنها برنامهريزي و پيگيري ميشده است و در همان زمان بنا بر آمارهاي غير رسمي، رقمي بين سي تا پنجاه هزار دانشجوي ايراني در امريكا مشغول تحصيل بودهاند، به عنوان يكي از محورهاي چندگانه در ترسيم خطوط اصلي سياست امريكا در ايران، سفارت امريكا در تهران به مقامات امريكايي توصيه ميكند كه با وزارت علوم ايران براي تحصيل هر چه بيشتر جوانان ايراني در امريكا همكاري به عمل آيد.
". . . با وزارت علوم دولت ايران همكاري كنيد تا جوانان ايراني بيشتري براي تحصيل در امريكا آماده شوند و به عمل آيند." (10)
اهميت اين توصيه وقتي بهتر معلوم ميشود كه در سند ديگري ميخوانيم: در سال 1355، بيش از پنجاه دانشگاه آمريكايي با موسسات آموزشي ايران رابطه داشتهاند. (11)
براستي آمريكا چه انتظار و توقعي از دانشجويان ايراني در آمريكا دارد كه در اوج تسلط همه جانبه بر ايران و در شرايطي كه چند ده هزار دانشجوي ايراني در آمريكا به سر ميبرند و دانشگاههاي آمريكا بر دانشگاههاي داخلي ما نيز نظارت و نفوذ دارند، هنوز جذب دانشجويان ايراني به آمريكا در رديف اهداف و برنامههاي درجه اول سفارت آن كشور در ايران قلمداد ميشود؟
محتواي اين اسناد كه خواست دروني و تمايل باطني آمريكا را در عريانترين وجه آن به ما نشان ميدهد، بيانگر اين است كه امام با تيزبيني و هوش سياسي و فطرت سالم خود گويا دقيقا از قبل، اين تمايلات و انتظارات را دريافته و با آگاهي كامل از منويات دشمن به مقابله با آن برخاسته و به خنثيسازي آن همت گماشته است.
باشد كه اين مشي امام، راهنما و راهبرد نظام و مسئولان جمهوري اسلامي در مواجهه با دشمن و مقابله با تهاجم فرهنگي غرب قرار گيرد و اظهارات و اقدامات خوشبينانه و ساده لوحانه بعضي از مسئولان و دستاندركاران را كه فكر ميكنند از طريق اعزام دانشجو به كشور امريكا و ديگر مراكزي كه تحتسيطره و نفوذ علمي و سياسي اين قدرت هستند ميتوانيم از چنگال سلطه علمي و تكنولوژيك آنها رهايي يابيم، جاي خود را به تبعيت از رهنمودهاي امام بسپارد، و با غلبه روحيه خود باوري و اعتماد به نفس و از طريق تكيه و تاكيد بر مراكز داخلي و گسترش آنها دشمن را از دستيابي به آرزوهايش مايوس كنيم و در مواردي كه بناچار و ضرورتا بايد موقتا دانشجو به خارج اعزام نماييم، در انتخاب
كشور محل تحصيل دقت نماييم تا آنها را در كانونهاي فساد و توطئه عليه اسلام و انقلاب قرار ندهيم.
پينوشتها:
1. از پيام حضرت امام (س) در 22 بهمن 1362
2. از بيانات حضرت امام (س) در ديدار با مسئولان دانشگاه آزاد اسلامي 24/4/64
3. از وصيتنامه حضرت امام (س)
4. اسناد لانه جاسوسي، شماره 10 اسناد صفحات 71 و 82 و 85 و 86
5. همان شماره (6-1) صفحه 273
6. همان شماره 28 صفحه 165
7. همان شماره 18 صفحه 100
8. همان شماره 18 صفحه 123
9. همان شماره 18 صفحه 124
10. همان شماره 1 تا 6 صفحه 71
11. همان شماره 8 صفحه
........................................................................
انتهاي پيام/
دوشنبه 13 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 233]