واضح آرشیو وب فارسی:مهر: به مناسبت روز دانش آموز/دبيرستان "شهيدستان" كرج، ميعادگاه آنان كه عند ربهم يرزقونند
كرج - خبرگزاري مهر: دبيرستان دكتر علي شريعتي كرج كه پس از تقديم 146 شهيد دانش آموز به دبيرستان شهيدستان تغيير نام داد هم اكنون نيز ميعادگاه آنان است كه قرآن در موردشان فرموده" عند ربهم يرزقون".
به گزارش خبرنگار مهر در كرج، 146 لاله پرپر از ميان نوجوانان اين دبيرستان در سالهاي جنگ تحميلي با همدلي و عشق به جبهه هاي دفاع مقدس اعزام شدند و يكي پس از ديگري شربت شهادت نوشيدند، آنچنانكه اسم دبيرستان دكتر علي شريعتي نرسيده به ميدان هفتم تير كرج به "شهيدستان" تغيير نام داد و يكي از معروفترين دبيرستانهاي ايران بلكه جهان شد.
ساختمان مدرسه همانند اغلب دبيرستانهاي ديگر كشور است و دانش آموزان در دو شيفت صبح و بعداز ظهر در پايه ها و رشته هاي مختلف در آن مشغول به تحصيلند اما آنچه باعث تفاوت اين دبيرستان با ديگر دبيرستانهاست فضاي معنوي حاكم بر آن است كه هر تازه واردي را به تفكر و تامل وا مي دارد.
در ورودي و در و ديوار مدرسه عكس 146 دانش آموز شهيد مدرسه نقش بسته و قاب در قاب عكسهاي نوجوانان و جوانان برومند كه زماني دانش آموز مدرسه بودند بر ديوارها ديده مي شود.
بر خلاف اغلب زمانها كه ديدن عكس شهدا تاملي غم گونه از نبودشان بر جان انسان مي نشاند، ديدن عكس شهيدان نوجوان شهيدستان كرج لبخند تحسين برانگيزي بر لب مي نشاند. توگويي با تو سخن مي گويند و شيطنت معنويت گونه اي از چشمانشان پيداست.
ميانگين سني شهداي شهيدستان 16 سال است و اغلب آنها از دانش آموزان خوب مدرسه بوده اند كه پشت در پشت هم به خيل كاروان عظيم شهدا پيوسته اند.
سيد احمد طباطبايي 15 ساله، مسعود گروسي 16 ساله، احمد سوري 15 ساله، محمدحسن دوست روش 17 ساله، قاسم آقاجاني 18 ساله، ابوطالب شفيعي زاده 17 ساله، سيد بابا علوي 17 ساله، سعيد پناهي 14 ساله و جمشيد رضا قلي 15 ساله و دهها نام ديگر كه بر جان انسان نيز نقش مي بندد در قابهاي چوبين در دبيرستان نصب شده است.
دانش آموزان نيز در اين مدرسه متفاوتند و اغلب آنها درسخوان و مذهبي هستند، رفتار آنها بزرگانه است و در جوار بركات خون شهيدان دبيرستان در شهيدستان گويي با آدمهاي بزرگي روبرو مي شوي كه همگي چند سالي از سن و سالشان جلو هستند.
اغلب دانش آموزان شهيدستان با شهداي مدرسه خود ارتباطي عميق دارند و از هركدام كه بپرسي نامي از شهيدان را ميان دوستان آنان خواهي يافت در حالي كه سن آنها به يادآوري شهيدان قد نمي دهد!
مدير شهيدستان شهداي انقلاب آموزش و پرورش ناحيه سه كرج در اين زمينه در گفتگو با خبرنگار مهر در كرج اظهار داشت: در " زمان جنگ دانش آموزان اين دبيرستان با ابراز علاقه براي حضور در جبهه هاي جنگ با شور و اشتياق فراوان تمامي امكانات و لوازم را در حياط مدرسه مهيا كردند تا رژيم بعثي عراق موفق به تصرف خوزستان نشود.دانش آموزان با تمام شور و اشتياق خود با ايجاد تعامل با ناحيه سپاه موفق شدند وسايل و تجهيزات آمادگي براي اعزام به جبهه را در انتهاي حياط مدرسه مستقر كنند.
به رغم سنگين بودن تكاليف اين دانش آموزان، آنها با تمام وجود در تلاش بودند كه خون شهدا پايمال نشود به نحوي كه حياط مدرسه به يك پادگان نظامي و يك سنگر مقاومت تبديل كرده بودند.دانش آموزان اسلحه ها را گوشه حياط با ايجاد الونكي نگهداري مي كردند و پس از گذراندن دوره هاي آموزشي و آمادگي از همان مدرسه به منطقه اعزام مي شدند.
به گفته مشهدي زاده، بار اول ثبت نام در دوره آمادگي به دليل پر شدن ظرفيت تعدادي از دانش آموزان داوطلب موفق به شركت در دوره نشدند كه تمامي آنها با گريه و التماس خواهان حضور در جبهه و منطقه شدند چون آنها تحمل تجاوز دشمن در خاك وطن خود را نداشتند.
مدير شهيدستان شهداي انقلاب كرج ادامه داد: شهيد علي عدالت منش معاون پرورشي دبيرستان نيزا ز جمله افرادي بود كه هميشه علاوه بر داوطلب بودن براي اعزام، دانش آموزان علاقمند را تشويق و همراهي مي كرد.وي در عملياتها در كنار شهيد عدالت منش و ديگر معلمان مدرسه نيز به منطقه اعزام مي شدند كه تعدادي از آنها هم اكنون جانبازند و در همين دبيرستان تحصيل مي كنند.
مشهدي زاده ادامه داد: شهيد "مسعود بابا" 15 ساله و سال اول دبيرستان يكي از دانش آموزان فعال در اين زمينه بود؛ مسعود شش خواهر داشت و تنها پسر خانواده بود. با اين وجود با اصرارهاي فراوان موفق شد تا رضايت والدين خود را جلب كند. پدر و مادر مسعود راضي به اعزام تك پسر خود به جبهه هاي حق عليه باطل شده بودند گويا مي دانستند پسر آنها روزي نه تنها مايه سربلندي آنها مي شود بلكه مايه افتخار و مباهات شهر و كشورشان مي شود.
من آن موقع دبير زيست و زمين شناسي دانش آموزان بودم و به خاطردارم كه شهيد بابا به همراه پسرعموي خود شهيد" ابراهيم بابا" در فصل تابستان در كافه قنادي اميركبير جنب مسجد جامع كرج كار مي كردند، اين دو جوان همزمان با هم به منطقه اعزام و شهيد شدند.
يا شهيد "ولي الله رقمي" هميشه در جنگهاي نامنظم شركت مي كرد كه همراه شهيد چمران به درجه رفيع شهادت نائل شدند.
در هر حال دانش آموزان در آن زمان فعاليت مي كردند و معمولا از خيلي جنبه ها كمك حال پدر و مادر بودند ولي به خاطر امنيت و وضعيت جامعه به جبهه رفتند".
سيد حسن تيموري دبير جامعه شناسي شهيدستان به مهر گفت: "من آن زمان 24 ساله و معاون دبيرستان بودم، شهيد مشايخ سال اول دبيرستان بود كه پس از اعزام به منطقه در عملياتي قطع نخاع و پس از 10 ماه شهيد شد.
تيموري بيان داشت: من عصباني بودم و هميشه عادت داشتم كه خط كش به دست بگيرم، يك روز وقتي خط كش به دست به طبقه سوم رسيدم تمامي دانش آموزان از روي ترس به كلاسها رفتند به جز شهيد مشايخ. من از جسارت وي به شدت عصباني شدم و گفتم: چرا داخل كلاس نرفتي و او در جواب من گفت: آقاي تيموري اجازه مي دهيد من تذكري به شما بدهم؟ عصباني شده بودم كه اين دانش آموز چطور به خود اجازه داده به معاون خود تذكر دهد. با عصبانيت گفتم چه تذكري؟ گفت: مي خواهم امر به معروف و نهي از منكر كنم.
با عصبانيت گفتم بگو و گفت: "ارزش و منزلت دبيرستان شهدا با خط كش به دست گرفتن شما از بين مي رود، شما بدون خط كش هم براي ما محترم هستيد و زماني كه وارد مي شويد تمامي دانش آموزان به داخل كلاس مي روند، نيازي به خط كش نيست".
اين شهيد واقعا روح بزرگي داشت، شجاع و دلير بود، از ته دل مي گويم شهادت حق وي بود. اين شهيد درس خوبي را به من آموخت به نحوي كه از آن زمان من يك بار هم خط كش به دست نگرفتم".
به هر حال شهيدستان و هزاران شهيد ديگر در گوشه گوشه ايران يك پيغام براي همه دارند و آن اينكه پاسداري از ارزشهاي شهداي انقلاب دِيني است كه بر گرده مان است و نبايد به سادگي از آن بگذريم.
اگر جواني 15 ساله مي تواند از با ارزشترين موجودي اش كه همان جانش است بگذرد حتما ما نيز مي توانيم از برخي مسائل و تنگناها چشم بپوشيم و به رضاي حق تعالي و اعتلاي ميهن بينديشيم.
دوشنبه 13 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 3226]