تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836261729
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز تكليف آمريكا روشن است
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز تكليف آمريكا روشن است
جام جم آنلاين: روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقاله هاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند از جمله «تكليف آمريكا روشن است»،«سيزدهم آبان و پاسخ به يك نسل»،«بن بست در كدام سو؟»،«ترافيك ديپلماتيك تهران»،«تازه چهارمين است يا انشاءالله، آخرين؟» و... كه گزيده برخي از آنها در زير ميايد.
جام جم
«تكليف آمريكا روشن است» عنوان سرمقالهي روزنامهي جام جم به قلم عباس محمدنژاد است كه در آن ميخوانيد؛امروز 13 آبان، سالروز تسخير لانه جاسوسي آمريكا در سال 58 از سوي دانشجويان خط امام است. تاثير اين اقدام دانشجويان به اندازهاي است كه از آن به انقلاب دوم تعبير ميشود و اين تعبير، تاثير منطقهاي و بينالمللي آن را بروشني ترسيم ميكند.
اقدام دانشجويان انقلابي براي تصرف سفارت آمريكا در تهران، بدون شك خودسرانه و ناشي از هيجانات روزهاي پيروزي انقلاب نبود و بايد پيشزمينههاي اين حركت را در سابقه استعماري ايالات متحده در چند دهه قبل از پيروزي انقلاب بويژه كودتاي 28 مرداد 1332 جستجو كرد كه پيش از اين تاريخ، براي افكار عمومي روشن نبود اما آنچه خصومت روابط ايران و آمريكا را طي سالهاي پس از انقلاب تاكنون تازه نگه داشته، نوع سياست خارجي ايالات متحده آمريكاست كه اگر بخواهيم بر آن نامي بگذاريم، ميتوان آن را «سياست بازي رو» ناميد، يعني برخلاف برخي كشورها كه در سياستهاي اعلامي همواره با زيركي خاص از اعلام دوستي يا دشمني طفره ميروند، آمريكاييها دوستي يا دشمني خود را علنا اعلام ميكنند كه البته اين خصوصيت به غرور سردمداران اين كشور بازميگردد كه كشور خود را يكهتاز قدرت و ثروت جهان ميدانند و با اطمينان به اين 2 فاكتور تاثيرگذار جهاني، براحتي كشورهاي ديگر را تهديد، تضعيف و تطميع ميكنند و هر موقع لازم بدانند، حتي به حمله نظامي متوسل ميشوند. اين سياست آمريكا تكليف كشورها را با آن روشن ميكند.كشورهايي كه به طور سنتي همراه سياستهاي آمريكا هستند مانند انگليس، كشورهايي كه به خاطر وابستگي ناچارند سياستهاي خود را لااقل به ظاهر با سياستهاي آمريكا تنظيم كنند و دسته سوم، كشورهايي هستند كه مخالفت خود را با سياستهاي آمريكا بروشني اعلام ميكنند و همواره تحت فشارهاي سياسي، اقتصادي آمريكا به حيات مستقل خود ادامه ميدهند.
اين موضوع از اين نظر يادآوري شد كه تكليف ما با آمريكا از همان روز پيروزي انقلاب روشن بوده و هست و تا سياستهاي واشنگتن در قبال كشورمان تغيير نكند، همان مناسبات كه خود آمريكاييها منشأ آن هستند ادامه خواهد داشت و همانگونه كه رهبر انقلاب در آخرين سخنان خود تاكيد كردند سرانجام رويارويي ايران و آمريكا بن بست براي رژيم استكباري آمريكا خواهد بود.
در اين ميان، نبايد سياستهاي استعماري انگليس چه در دوران پيش از انقلاب و چه دوران پس از انقلاب تحتالشعاع آمريكا قرار گيرد، چراكه بخش مهمي از حافظه تاريخي ملت ايران دوران سياه نفوذ استعماري انگليس در 2 قرن گذشته بوده است. عملكرد كنوني دولت انگليس در خاورميانه و بويژه در قبال نظام جمهوري اسلامي نيز بيانگر اين واقعيت است كه هنوز تمايلات و خوي استعماري بر مواضع و رفتار وارث كنوني استعمار بريتانياي كبير سايه انداخته است و پيوند خوردن استقلال و امنيت ملي كشور با ميزان هوشياري و آمادگي ملي در برابر اقدامات دولت آمريكا كه تبعيت محض و كامل انگليس را ضميمه خود دارد ضرورت توجه بيشتر به ماهيت و ابعاد و ريشههاي سياست استعماري انگليس را مضاعف ميكند. حمايت آشكار و پنهان دولت انگليس از رژيم صدام در جنگ تحميلي عليه ايران، ميزباني گروهك تروريستي منافقين و تلاش براي مشروعيت دادن به فعاليتهاي اين گروهك در انگليس و حتي در ساير كشورهاي اروپايي و بويژه تلاش لندن براي جلوگيري از بسته شدن پرونده هستهاي ايران با وجود همه همكاريهايي كه ايران براي رفع سوءتفاهمها انجام داده، مواردي است كه ايجاب ميكند مردم و مسئولين در برابر سياستهاي استعماري دولت لندن هوشيارتر باشند.
كارگزاران
«سيزدهم آبان و پاسخ به يك نسل» عنوان سرمقالهي روزنامهي كارگزاران به قلم هدايتالله آقايي است كه در آن مي خوانيد؛ شايد براي نسل امروز در ارتباط با تصرف سفارت آمريكا توسط دانشجويان مسلمان و پيرو خط امام در سال 58 اين سوال مطرح باشد كه چرا تعطيلي سفارت به شكل و شيوه انقلابي صورت گرفت، در حاليكه با استقرار حاكميت جمهورياسلامي دولت ميتوانست طي تشريفات ديپلماتيك عذر سفير و كاركنان آمريكا را بخواهد و آنان را از كشور اخراج نمايد؟ البته اين سوال در ذهن جوانان وقتي تشديد ميشود كه ميبينند دولتمردان و بازماندگان اشغال سفارت آمريكا در سالهاي اخير براي ايجاد ارتباط با آمريكا بهصورت پيدا و پنهان از يكديگر گوي سبقت ميربايند. زيرا با پذيرفتن عدم تغيير در ماهيت نظام و رفتار آمريكا طي سه دهه گذشته و صرفا با حل احتمالي مشكل پرونده هستهاي ايران كه در دهه اول انقلاب اسلامي مطرح نبود و رفتن به سمت رابطه مجدد، مبناي اين حركت را همچنان مبهم و ناشناخته خواهد گذاشت.
براي تبيين حركت دانشجويان در سيزده آبان 1358 بايد به فضاي سياسي و فكري آن زمان برگشت و تامل نمود. تا قبل از پيروزي انقلاب اسلامي جريانات مخالف با رژيم شاهنشاهي بهطور عمده و تعيينكننده عبارت بودند از: 1 – طيفهاي چپ مذهبي كه با تأسي و تاثيرپذيري از بزرگان ديني چون امام خميني، آيتالله طالقاني، آيتالله منتظري و دكتر شريعتي در گوشه و كنار كشور از حوزههاي علميه تا دانشگاهها و بازار فعاليت ميكردند. 2-جناح چپ ماركسيستي كه با اتكا به تئوريهاي ماركسيسم لنينيسم يا مائوئيسم و با نگاه به منافع بلوكشرق تنور مبارزه عليه رژيم را گرم ميكردند. در آن زمان نفوذ آمريكا و حضور همهجانبه آن كشور در عرصههاي اقتصادي، نظامي و امنيتي ايران بهويژه با ساقطكردن دولت ملي دكتر محمد مصدق طي كودتاي ننگين 28 مرداد سال 32، نيز محور مبارزات انقلابيون را بر مسير بيرون راندن آمريكا از ايران استوار ساخته بود. بهطور طبيعي هر دو جريان سياسي رويكرد مخصوص بهخود را داشتند و به همين دليل رقابت بسيار فشرده و تنگاتنگي ميان آنها به چشم ميخورد.
اين رقابتها در محيطهاي دانشگاهي در اوج خود بود به نحوي كه اولويت مبارزه به شمار ميرفت. بعد از پيروزي و با برچيده شدن نظام شاهنشاهي موضوع برخورد با امپرياليسم آمريكا همچنان بر سر زبانها و بيپاسخ مانده بود و رفتهرفته گروههاي انقلابي مذهبي كه ماهيتا طرفدار جمهوري اسلامي به شمار ميرفتند در موضع انفعال قرار گرفتند، حركتهاي مشكوك سفارت آمريكا نسبت به تماس با چهرههايي كه چندان با نظام تازهپاي جمهوري اسلامي رابطه خوبي نداشتند و برخي تحركات ديگر، روشنفكران چپ مسلمان كه مركز ثقل آنها در دانشگاهها بود را براي خروج از انفعال به سمت تصرف سفارت آمريكا كشاند. اين حركت در روزهاي اوليه آنقدر جذابيت داشت كه باعث شد تقريبا تمامي سازمانهاي ماركسيستي و مذهبي شبهماركسيستي به دفاع از آن بپردازند. حمايت امام خميني(ره) از اقدام دانشجويان مسلمان پيرو خط امام نيز موجب تودهاي شدن تصرف سفارتخانه كه بعدها به لانه جاسوسي شهرت يافت، گرديد. نكته ظريف و پنهان در سايه روشن اين واقعه سياسي همين پشتيباني امام خميني بود كه نه از موضع جمهور اسلامي بلكه از ديدگاه يك شخص مبارز و انقلابي صورت گرفت و اشتباه بزرگ هم دولتي شدن حركت دانشجويان بود كه ميتوانست با همان ماهيت مردمي و انقلابي و در حد يك تلاش نمادين و پيامرسان محدود بشود. در شرايط فعلي كه مسوولان كشور به دنبال بهبود رابطه با كشور آمريكا هستند و از طرفي هم آمريكا در دوران زمامداري كلينتون حاضر به عذرخواهي نسبت به كودتاي 28 مرداد و دخالتهاي خود شد جاي دارد تا دستگاه ديپلماسي كشورمان آن حادثه تاريخي را با منفك كردن مواضع انقلابي از مواضع رسمي در آن سالها و نيز يادآوري حساسيتهاي جوانان پرشور در رقابت با نيروهاي فكري بلوك شرق زمينه را براي روابط با هزينههاي كمتر فراهم سازند و به عبارت ديگر همانقدر كه آمريكا از شعار «نه شرقي» انقلابيون ايران سود برد چنين هزينههايي هم تحت عنوان «نه غربي» شعار ايرانيان ميبايست پرداخت ميكرد كه شايد اين مقدار كمترين ميزان بود.
رسالت
«حقانيتهاي تاريخي 13 آبان» عنوان سرمقالهي روزنامهي رسالت به قلم دكتر حشمتالله فلاحت پيشه است كه در آن مي خوانيد؛امام خميني(ره)بنيانگذار جمهوري اسلامي از 13 آبان به عنوان انقلاب دوم ياد كرد . نگاهي به تعريف “انقلاب”، اهداف آمريكا در ايران و شرايط امروز بعد از گذشت 30 سال از انقلاب اسلامي 1357 در تبيين آن موضع بزرگ موثر است.
“انقلاب” به معناي عميقترين و ساختاريترين تحول سياسي است . اين انقلاب در شرايط خاص بعد از انقلاب بايد در قبال اهداف و نفوذ ايالات متحده در “ايران “ صورت ميگرفت؛ كشوري كه آمريكاييها آن را در درون قلمرو استراتژيك خود تعريف كرده بودند و حاضر نبودند به هيچ وجه از درون اين قلمرو خارج شود. و ديگر اينكه در طول 30 سال گذشته تقريبا تمامي اقدامات خصمانه يك دولت عليه دولت مستقل ديگر، توسط آمريكاييها عليه ايران شكل گرفته است . اقداماتي از تحريم و بايكوت سياسي واقتصادي تا اقدام مستقيم نظامي و تحريك جنگهاي منطقهاي كه هر يك به تنهايي ميتواند دليل يك جنگ تمام عيار ميان دو طرف باشد چه رسد به تداوم جنگ سرد و اقدامات براندازانه ناشي از آن .
اگر 13 آبان شكل نميگرفت محوريت فتنه و دشمني عليه نظام انقلابي ايران به جاي واشنگتن و برخي پايتختهاي وابسته به آن در اطراف ايران در تهران شكل ميگرفت .
دهها هزار برگ سند معتبر كه بخشي از آن در اسناد لانه جاسوسي منتشر شد گواهي تاريخي بر اين واقعيت بود .
آمريكاييها در طول انقلاب سعي داشتند كه با حمايت جدي از متحد استراتژيك خود در نظام پهلوي مانع پيروزي انقلاب شوند . بعد از انقلاب نيز ابتدا سعي كردند با تحميل يك مشي ليبرالي و با استفاده از افراد مرتبط با خود انقلاب را از مسير اصلي خود منحرف نمايند .
بعد از ناكامي در اين رابطه، سياستهاي تحريمي شديد در دستور كار قرار گرفت و سرانجام اينكه با ماموريت مستقيم دونالد رامسفلد وزير دفاع اول بوش رئيس جمهوري كنوني و معاون وقت وزارت امور خارجه آمريكا و چندين جلسه سري او در پايتختهاي عربي منطقه، جنگ هشت ساله به ايران تحميل شد.
در طول جنگ تحميلي آمريكا محوريت و مديريت كمكهاي مستقيم وغيرمستقيم 36 كشور جهان به صدام در جنگ با ايران را در اختيار گرفت. بعدها روزنامه “يو.اس.اي.تودي “ در گزارشي مستند از 114 شركت آمريكايي ، آلماني، هلندي، فرانسوي ،چيني و روسي نام برد كه در تجهيز صدام به سلاحهاي ميكروبي و شيميايي نقش داشتهاند.
از طرفي ديگر از نخستين روزهاي حمله عراق به ايران تا پايان جنگ، آمريكا به همراه ديگر قدرتهاي حاكم در شوراي امنيت مانع از صدور قطعنامهاي عادلانه شدند. و به رغم شواهد آشكار و مستند شروع جنگ از سوي عراق تا بيش از هفت سال مانع از گنجاندن كلمه “متجاوز” در قطعنامهها شدند، كلمهاي كه اگر مورد غفلت قرار ميگرفت دستاوردهاي هشت سال دفاع براي ايرانيان كمرنگ ميشد و سرانجام در قطعنامه 598 و پس از آن آخرين گزارش آقاي خاوير پرز دكوئيار دبير كل وقت سازمان ملل متحد، اين حق اثبات گرديد.
پس از جنگ، “ تحريم “ جنگي ديگرعليه بازسازي و سازندگي در ايران بود كه هنوز هم با هدف جلوگيري از توسعه جمهوري اسلامي ادامه دارد و تاريخ روابط بينالملل هيچ كشوري را سراغ ندارد كه به اندازه ايران در يك دوره زماني نسبتا كوتاه آماج اقدامات خصمانه يك قدرت بينالمللي قرار گيرد.
اما جداي از حقانيتها، اين ايستادگي دستاوردهاي بزرگي را نيز براي كشورمان داشته است . ايرانيان خود را از ميان اين همه بحران به خوبي بالا كشيدهاند . هنوز رقيب اصلي آن قدرت در راهبردهاي مطرح منطقهاي هستند و جمهوري اسلامي اولين كشور خاورميانه است كه آمريكاييها براي انجام مذاكره با آن مجبور به ارائه درخواستهاي مكرر هستند.
در ماجراي 13 آبان هر چند كه آمريكاييها همه بازيگران بينالمللي و توان نظامي خود را براي غلبه بر بحران گروگانگيري به كار گرفتند اما در نهايت مجبور شدند واقعيت قدرت ايرانيان را در قالب شروط مطرح شده بپذيرند و اكنون نيز هر آنچه تحت عنوان كنار آمدن با ايران در آمريكا مطرح شده و حتي به يكي از مباحث انتخاباتي مطرح ميان “ اوباما” و “مك كين “ تبديل شده، ناشي از مقاومتهاي ضد استعماري ايرانيان است .
ابتكار
«ترافيك ديپلماتيك تهران» عنوان سرمقالهي روزنامهي ابتكار به قلم محمدمهدي پوينده است كه در آن ميخوانيد؛اين روزها كمتر پيش مي آيد كه ديدارهاي ديپلماتيك مقامات ايراني جايي در تيتر اخبار رسانه ها و جرايد نداشته باشد و بدون ترديد اين امر حكايت از گسترش همكاري هاي سياسي و اقتصادي ايران با دنياي بيرون از مرزهاي جغرافيايي دارد. اين مراودات سياسي و معاملات اقتصادي در حالي صورت مي گيرد كه شوراي امنيت سازمان ملل تحت تاثير فشارهاي معدودي از قدرت هاي غربي، اقدام به تصويب غيرقانوني قطعنامه هايي عليه ميهن اسلامي مان نموده است و اين كشورهاي خودكامه با هدف انزواي ايران، به ظاهر تحريم هايي را بر كشورمان تحميل نموده اند! مخالفان دولت نيز كه تا پيش از اين مدعي راديكال بودن سياست خارجي دولت بودند و دولت نهم را متهم به منزوي نمودن ايران در عرصه بين المللي مي كردند، اين روزها كمتر به خود اجازه مي دهند در اين باب سخن پراكني كنند چرا كه كارنامه تحسين برانگيز دستگاه ديپلماسي و موفقيت هاي كسب شده در اين عرصه به هيچ وجه قابل انكار نيست.
نقش تاثيرگذار ايران در معادلات منطقه اي و جهاني و مباني ايدئولوژيك و انساني سياست خارجي ايران كه با پايمردي دولتمردان بر حقوق ملت ها همراه است، ديگر كشورها را به ارتقاي سطح روابط شان با تهران تشويق مي كند. در عين حال، هيچ كشوري حاضر به چشم پوشي از فرصت فراهم شده براي مشاركت در طرح هاي صنعتي كشور به ويژه در بخش انرژي و گسترش مبادلات تجاري و اقتصادي با ايران نيست و به همين دليل با بي اعتنايي كشورها و بنگاه هاي بزرگ صنعتي و اقتصادي به قطعنامه هاي مذكور، شاهد گسترش روز افزون مراودات خارجي هستيم به طوري كه بسياري از شركت هاي آمريكايي نيز (خصوصا در بخش نفت و گاز) با دور زدن قوانين ايالات متحده، به انحا» مختلف درصدد حضور در طرح هاي ايران هستند. ديدارهاي ديپلماتيك موضوع اين نوشتار، پيامي آشكار براي دشمنان ايران و نشانگر شكست سياست هاي مداخله جويانه ابرقدرت ها در مواجهه با ديگر كشورهاست و لازم است تا سياست گذاران غربي، با توجه به توصيه هاي انديشمندان و صاحب نظران، دست از تقابل با ايران بردارند و در فضاي برابري و احترام متقابل، گفتگوهاي ديپلماتيك را با هدف حل اختلافات پايه ريزي كنند.
همچنين دستاوردهاي ديپلماسي دولت نهم در جلب مشاركت كشورهاي پيشرفته و يا در حال توسعه و جذب بازار كشورهاي منطقه و جهان سوم كه منجر به افزايش سهم كالاهاي سرمايه اي نسبت به كالاهاي مصرفي در واردات و نيز افزايش صادرات غير نفتي به ديگر كشورها شده است، مخالفان دولت را در برابر اين پرسش جدي قرار مي دهد كه «آيا عقب نشيني از اصول نظام و حقوق ملت تحت عناويني چون تنش زدايي يا گفتگوي تمدن ها دستاوردهاي بيشتري براي كشور داشته است يا پافشاري بر مباني نظام و دفاع از حقوق مردم؟!»
كيهان
«بن بست در كدام سو؟» عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم حميد اميدي است كه در ابتداي آن ميخوانيد؛ رهبرمعظم انقلاب هفته پيش در ديدار جمعي از دانش آموزان و دانشجويان با ايشان، اختلاف ايران و آمريكا را فراتر و ريشه اي تر از اختلاف نظرهاي سياسي دانستند و تاكيد كردند كه پايان رويارويي ايران و آمريكا، بن بست براي رژيم استكباري آمريكاست.
ايشان همچنان تنفر و انزجار ملت ايران از آمريكا را عميق دانسته و افزودند: «علت اين مساله، توطئه هاي مختلف دولت آمريكا عليه كشور و ملت ايران در طول بيش از 50 سال گذشته است و آمريكايي ها ضمن آنكه از اين اقدامات عذرخواهي نكرده اند، همچنان به استكبارورزي خود ادامه مي دهند.»
اين اظهارات در آستانه سالروز تسخير لانه جاسوسي و روز ملي مبارزه با استكبارجهاني و هم چنين يك هفته مانده به انتخابات رياست جمهوري آمريكا، نشان دهنده مشي راهبردي سياست خارجي ايران در قبال مساله رابطه با آمريكا بوده و به نوعي به مباحث ايجاد شده در اين باره پايان مي دهد.
29 سال پيش در چنين روزي و به دنبال تسخير لانه شيطان در تهران، آمريكا روابط ديپلماتيك خود را با ايران قطع كرد. آمريكا طي اين سالها براي به زانو درآوردن ايران اسلامي و شكست اقتدار و عزت مردم از هيچ دشمني فروگذار نكرده است. امروز نيز پرونده هسته اي ايران و مناقشه اي كه بر سر آن به رهبري آمريكا به راه افتاده است، چيزي جز بهانه براي فشار و جلوگيري از پيشرفت و استقلال كشورمان نيست. مقام معظم رهبري در تحليل اهداف دشمن مي فرمايند: «هدف آمريكايي ها از انواع فشارها اين است كه ملت ايران با دست كشيدن از استقلال و عزت خود و با اظهار خستگي و پشيماني از انقلاب اسلامي، بار ديگر به ملتي وابسته تبديل و تسليم آمريكا شود.»
بيانات رهبري دراين ديدار يك پيام ديگر هم داشت و آن اينكه در انتخابات پيش روي آمريكا هر اتفاقي روي دهد، تاثيري بر نحوه نگرش ايران به آمريكا نخواهد داشت.
...آبررسي اظهارات اوباما و مك كين درباره ايران كه در جريان نطق هاي انتخاباتي آنان اعلام شده است و هم چنين اظهارنظرهاي ديگر سياستمداران دموكرات و جمهوريخواه و مرور تاريخي اين نظرات در فاصله ميان انتشار گزارش برآورد اطلاعات محرمانه ملي آمريكا كه حاكي از عدم وجود اهداف نظامي در برنامه هاي هسته اي ايران بود تا امروز كه روز قبل از انتخابات رياست جمهوري در اين كشور است، نشان از كينه ديرينه سياستمداران و حاكمان آمريكا نسبت به ايران اسلامي دارد.
جمهوريخواهان مواضع تندتري از خود نشان داده و در ابراز دشمني صراحت بيشتري به خرج مي دهند اما دموكراتها، معروف است كه عليرغم ظاهر نرم و نشان دادن آغوش باز، اصطلاحاً با پنبه سر مي برند! به اين اظهارنظرها دقت كنيد؛
- باراك اوباما، نامزد دموكرات از گشايش گفتگوها با ايران حمايت كرده اما به دنبال هر حمايت برنامه هسته اي ايران را تهديدي جدي عليه آمريكا و متحد استراتژيك اين كشور يعني رژيم صهيونيستي و امنيت بين المللي، قلمداد مي كند! وي در ماه مارس 2007 در سخنراني خود در كميته روابط آمريكا و اسرائيل (ايپك) از تحريم هاي شديد عليه ايران براي توقف برنامه هاي هسته اي حمايت كرده و گفته است كه اعتقاد ندارد استفاده از قدرت نظامي در برابر ايران را بايستي منتفي كرد.
-جوزف بايدن، معاون اول اوباما در صورت پيروزي دموكراتها و رئيس كميته روابط خارجي مجلس سنا يكي از افراد سرشناس در حمايت از ديپلماسي سرسختانه عليه ايران به شمار مي آيد. وي در ژوييه 2008 در كنار حمايت از اجراي تحريم هاي هماهنگ بين المللي عليه ايران، از ضرورت تكميل اين فشارها با تدوين ديدگاهي مفصل براي روابط ايران و آمريكا در صورت عمل كردن تهران به خواسته هاي واشنگتن سخن به ميان آورده است.
- هيلاري كلينتون، تنها رقيب اصلي اوباما تا پيش از كناره گيري از رقابت هاي انتخاباتي، در ميهماني شام يهوديان در ايپك (فوريه 2007) مي گويد كه بايد از تمام ابزار در دسترس از جمله ديپلماسي و اقتصاد به علاوه تهديد به كارگيري نيروي نظامي عليه ايران استفاده كنيم. وي در سپتامبر 2007 از قطعنامه اي كه سپاه پاسداران انقلاب اسلامي راتروريست مي خواند، حمايت كرد و در جنجالي ترين اظهارنظر خود، پيش از خروج از رقابت هاي انتخاباتي در 7 ژوئن 2008، تهديد به نابودي كامل ايران در صورت تصميم ايران به حمله به اسرائيل كرد.
كريستوفر داد، جان ادواردز، مايك گراول، دنيس كوسينيچ وبيل ريچاردسن كه در سال 2008 از رقابت هاي انتخاباتي رياست جمهوري آمريكا كناره گيري كردند، ديگر افراد سرشناس حزب دموكرات هستند كه مواضع كم و بيش مشابهي راجع به برخورد با ايران برگزيده اند.
اينها تنها نمونه هايي از صدها اظهارنظر و موضع گيري موكراتهايي است كه ظاهراً داعيه علاقمندي به ارتباط با ايران دارند ولي قادر نيستند خوي دشمنانه خود را مخفي نمايند.
در اين بين تكليف جمهوري خواهان در اظهار دشمني با ايران عريان و مشخص تر است؛
- جان مك كين، نامزد نهايي جمهوري خواهان، به داشتن مواضع تند و جنجالي عليه ايران معروف است. او مكرراً ايران را محور شرارت و حامي تروريسم! خوانده است. مك كين در آوريل 2007 در جريان يك برنامه انتخاباتي كه از تلويزيون پخش مي شد شعري با مضمون بمباران ايران خواند! وي در ژوئن 2007 نيز در اجلاس ايپك از مبارزه جهاني عليه ايران حمايت كرد و گفت كه چنين اقدامي باعث كاهش هر چه بيشتر جايگاه مردمي حاكمان ايران خواهد شد.
- سام براون، سناتور جمهوريخواه ارائه كننده اصلي لايحه حقوق بشر ايران در سال 2006 است. نيز در 19 اكتبر 2007 از دور رقابت هاي انتخاباتي كنار رفت ولي همواره از افزايش بودجه گروههاي اپوزيسيون داخلي و تغيير نظام از درون حمايت كرده است.
- جيمز گيلمور در ماه مي 2007 در يك نطق انتخاباتي گفت كه مردم آمريكا بايد روزي به اين نتيجه جدي برسند كه به ايران حمله كنيم.
- رو دلف جولياني، از اقدام نظامي همزمان با اقدامات ديپلماتيك حمايت كرده است. نورد هودپورتز مشاور سياست خارجي وي و از چهره هاي سرشناس نومحافظه كار آمريكا به صورت صريح از بمباران ايران به منظور نابودي تأسيسات هسته اي نام برده و به مجله نيويوركر متذكر شده است كه او به جولياني توصيه كرده براي جلوگيري از تخريب فضاي انتخاباتي اش از اعلام موضع در اين خصوص خودداري كند.
...مهم نيست فردا چه كسي انتخاب مي شود. آمريكا دشمن ما و راه رابطه ما و آمريكا بن بست خواهد ماند؛ چرا؟! علت را بايد در ماهيت دو طرف جستجو كرد. جمهوري اسلامي ايران در نظام حكومتي خود بر اسلام ناب محمدي(ص) تكيه دارد كه از ويژگي هاي آن ظلم ستيزي و عدالتخواهي است و آمريكا ماهيتي استكباري و ظالمانه دارد. بنابراين درگيري ايران و آمريكا يك درگيري ماهوي است و مادام كه طرفين بر ماهيت خود باقي هستند اين خصومت و درگيري ادامه خواهد داشت. و اما، سوي ديگر گرايش فطري مردم جهان به عدالتخواهي است و از اين روي هرچه زمان مي گذرد و پرده بيشتري از ماهيت واقعي آمريكا كنار مي رود، انزجار و دوري ملت ها از آمريكا و نزديكي آنان به ايران اسلامي شتاب بيشتري مي گيرد. پايان اين روند همانگونه كه رهبر معظم انقلاب اشاره دارند، بن بست آمريكاست نه ايران اسلامي.
آفتاب يزد
«تازه چهارمين است يا انشاءالله، آخرين؟» عنوان سرمقالهي روزنامهي آفتاب يزد است كه در ابتداي آن ميخوانيد؛اي كاش بعضي اعضا و حاميان دولت نهم، كار خود را با بدگويي از گذشتگان آغاز نميكردند و ايكاش حداقل در ميانه راه، به بازنگري در برخي روشهاي تبليغي و ضدتبليغي خود ميپرداختند و نهايتا اي كاش بعضي از حاميان دولت نهم، به گونهاي سخن نميگفتند كه گويي اغلب مديران سابق، افرادي كمكار، سوءاستفادهگر و كمدانش بودهاند و اكنون با مشغول هستند. اگر برخي اظهارات و اقدامات سه سال اخير نبود، امروز مسئولان دولتي ميتوانستند در برابر افشاي ضعفهاي اين دولت بايستند و با صراحت بگويند اما به هر حال اين طور نشده است و لذا بايد اعتراف كرد كه افراد و گروههاي بيشتري انگيزه دارند تا ضعفهاي دولت نهم را علني كنند و بر روي آن تبليغ نمايند. به طوري كه اكنون در ماههاي پاياني مسئوليت دولت نهم و رئيس آن، گستره منتقدان پرانگيزه، به قويترين لايههاي حاميان اوليه دولت نيز نفوذ كرده است.البته در اين دولت كساني يافت ميشوند كه حتي در آرامترين فضاي سياسي، عملكرد آنها با برخي حواشي مواجه است. يكي از اين افراد، معاون پارلماني رئيسجمهور است كه در دو سه سال اخير نام او بارها شنيده شده است. نخستين بار، دو سال و چند ماه قبل، نام محمدرضا رحيمي مورد توجه رسانهها قرار گرفت. در آن زمان، محمود احمدينژاد به ديوان محاسبات رفته بود تا در جمع مديران اين نهاد مهم نظارتي سخن بگويد. رحيمي كه در آن زمان رياست ديوان محاسبات را به عهده داشت طي سخناني به تمجيد از احمدينژاد پرداخت و گفت: )1(
بار دوم، يك دستور احمدينژاد موجب شد كه نام رحيمي مورد توجه قرار گيرد. در تاريخ نوزدهم ارديبهشت ماه 86، برخي رسانههاي حامي احمدينژاد خبري را منتشر كردند كه نشان ميداد خبرهاي منتشره حاكي از آن بود كه دستور رئيس جمهور پس از آن صادر شده است كه رئيس ديوان محاسبات – محمدرضا رحيمي – گزارشي به احمدينژاد تقديم كرده و در آن به تخلفات متعدد اعضاي هيئت مديره بيمه ايران اشاره نموده است. احمدينژاد پس از مشاهده گزارش رئيس ديوان محاسبات، در ذيل آن، دستور بركناري كليه اعضاي هيئت مديره بيمه ايران را صادر كرد و براي توجيه دستور خود، خطاب به وزير دارايي نوشت: )2(دستور بركناري مدير عامل و همگي اعضاي هيئت مديره بيمه ايران، به تيتر نخست روزنامه رسمي دولت تبديل شد. اين روزنامه ضمن انعكاس دستور رئيس جمهور، با رئيس وقت ديوان محاسبات – محمدرضا رحيمي – نيز مصاحبهاي ترتيب داد كه نشان ميداد از ديد رئيس ديوان محاسبات، تخلفهاي انجام شده در شركت بيمه ايران )3( بوده است. البته سه روز بعد، روزنامههاي اصولگرا و اصلاحطلب خبر دادند كه دو تن از اعضاي معزول، به كار بازگردانده شدهاند؛ بدون آنكه در مورد تخلفات هولناك مورد ادعاي رحيمي، سخني به ميان بيايد!
يك سال و چند ماه بعد، بار ديگر نام رحيمي خبرساز شد كه البته اين بار، او در مقام معاون رئيس جمهور انجام وظيفه ميكرد. محمدرضا رحيمي در تاريخ ششم شهريور ماه 87 در گفتگو با خبرنگار ايرنا – خبرگزاري رسمي دولت – ادعا كرد: )4(
يك ماه و چند روز بعد، روزنامه رسمي دولت –ايران – نامه كردان به رئيس جمهور را منتشر كرد. برخلاف تأكيد رحيمي در خصوص تاييد مدرك كردان توسط مقامات انگليسي و ارسال آن از طريق سفارت ايران در لندن، در نامه وزير كشور خطاب به احمدي نژاد آمده بود: ...)5(
...چهار نمونه فوق كه همه آنها در كمتر از سي ماه اخير اتفاق افتاده است، مواردي ميباشد كه به رسانهها كشيده شده و ممكن است موارد ديگري نيز وجود داشته باشد كه رسانهها از آن بياطلاع ماندهاند. اما همين چهار نمونه ثابت ميكند كه رئيس جمهور معاوني براي خود برگزيده است كه حداقل ضعف او، خوش باوري و اعتماد غير متعارف به اطرافيان و حتي يك مسلمان سادهلوح سوري است. آيا آقاي احمدي نژاد مطمئن است چهارمين نمونه، آخرين سوژهاي است كه ميزان دقت معاون پارلماني رئيسجمهور را به نمايش ميگذارد؟ آيا از كسي كه گزارش او، مبناي تصميم ناگهاني رئيسجمهور قرار ميگيرد – عزل همه اعضاي هيئت مديره بيمه ايران – و سخن او در مورد سناريوسازي نمايندگان مجلس، ميتواند خوراك رسانههاي دوست و دشمن باشد، افتادن در چنين دامهايي پذيرفتني است ؟ آيا رئيسجمهور مايل است ضمن حفظ چنين همكاراني، كماكان دولت خود را دقيقترين و علميترين دولت تاريخ ايران بنامد؟
دنياي اقتصاد
مديريت بحران، ضرورتي ناگزير» عنوان سرمقالهي روزنامهي دنياي اقتصاد به قلم دكتر سيد احمدميرمطهري است كه در آن آمده است؛ نه اقتصاد ايران و نه هيچ اقتصاد ديگري در جهان مصون از بحران بزرگ مالي جهان و ركود و كسادي اقتصادي برخاسته از آن نخواهد بود.
در اقتصادهايي كه در فرآيند جهانيسازي شاهد ادغام بازارهاي مالي آنها در بازارهاي جهاني بوديم، تاثير بحران جهاني قاطعتر، سريعتر و مشهودتر بوده است. اما در اقتصادي مانند اقتصاد ايران، آنگاه كه تلاطم بازارهاي مالي و شبكه بانكي به وقوع و گسترش ركود و كسادي در اقتصاد ميانجامد، آثار بحران را بيشتر ميتوان مشاهده كرد. بگذريم از آن كه سقوط قيمت نفت بيش از هر چيز نشانگر تسري بحران جهاني به اقتصاد ايران است. بدين ترتيب، ركود و كسادي جهاني از طريق آثاري كه به طور مستقيم بر تراز پرداختهاي اقتصاد ايران ميگذارد، بحران را منتقل ميسازد. در شرايط كنوني، اين تاثير عمدتا ناشي از كاهش بهاي نفت است. كاهش بهاي نفت و كاهش حجم فروش نفت ايران به سبب اجراي سهميههاي اوپك، درآمدهاي نفتي ايران را تحت تاثير قرار ميدهد.
اما آنچه اين شوك نفتي را از شوكهاي پيشين ناشي از سقوط قيمت نفت (مانند بحران ارزي سال 1374) متمايز ميسازد همراهي آن با ركود در اقتصاد جهاني است كه اين تقارن باعث كاهش درآمد ناشي از صادرات غيرنفتي در اقتصاد ايران نيز ميشود. عامل ديگري كه بر ابعاد بحران كنوني بر اقتصاد ايران ميافزايد به سبب محدوديتهايي است كه نظام بانكي و اعتباري ايران در ارتباط با نظام بانكي بينالمللي از آن آسيب ميبيند.
به عبارت ديگر، اكنون درآمدهاي ارزي ايران به شدت كاهش مييابد، ظاهرا فاقد ذخاير ارزي براي مقابله با آثار كاهش درآمدي هستيم و علاوه بر آن استفاده ما از امكانات بديل براي استفاده از منابع ارزي نيز به شدت محدود شده است. يعني تهديد ركود اقتصاد جهاني و تحديد منابع درآمدي توامان شرايط جديدي براي اقتصاد ايران رقم زده است.
در اين شرايط، آنچه قبل از هر چيز ضروري است پايان بخشيدن به گشادهدستي دولت در تخصيص منابع است. هرچند، ترديدي نيست كه تا حدود زيادي دولت ناگزير است كه گشادهدستياش را متوقف سازد؛ چراكه ديگر منابعي براي آن در اختيار ندارد. در مقابل، آنچه در اين ميان اهميتي بيش از پيش مييابد تعيين هدفها و تمهيدات مورد نظر در سياستگذاري اقتصادي و برنامهريزيهاي كلان كشور است. اين شرايط جديد اقتصادي قطعا بسياري از برنامههاي اقتصادي مانند طرح تحول اقتصادي و اجراي سياستهاي واگذاري اصل 44 و مانند آن را تحتالشعاع قرار خواهد داد. اما علاوه بر آن، تمشيت امور جاري نيز دشوارتر ميشود؛ چراكه درآمدها و هزينهها در بودجه دولت در شرايطي به شدت نابرابر و نامتوازن قرار خواهند گرفت و از سوي ديگر وجود ركود تورمي نيز وضعيت را دشوارتر ميسازد. پس در چنين شرايطي شكل و حضور دخالت دولت در اقتصاد متفاوت از شرايط متعارف اقتصادي است.
...براي مثال، با توجه به شوك شديد ارزي ميزان محدوديت منابع بسيار بيش از سطوح متعارف خواهد بود. در چنين شرايطي واگذاري تمام عيار تخصيص منابع به بازار ميتواند اختلالات جدي در اقتصاد پديد آورد. در حقيقت دولت است كه اكنون در برخي زمينهها بايد به طور موقت ميان مطالبات و امكانات پلي بزند تا نيازهاي معيشتي جامعه و نيازهاي كلان توسعه كشور كمترين اختلال و آسيب را ببيند. شناخت امكانات و مديريت مطالبات اقتصادي دو وظيفه مبرم دولت در شرايط كنوني است. چنين است كه در اين شرايط جاي خالي سازمان برنامه در مديريت بحران را بيش از هر زمان ديگري ميتوان احساس كرد.
مردم سالاري
نگاهي به انتخابات رياست جمهوري آمريكا» عنوان يادداشت روز روزنامهي مردم سالاري به قلم الهام نظام جو است كه در آن ميخوانيد؛14 آبان ماه انتخابات رياست جمهوري آمريكا آغاز مي شود.
با اين انتخابات تكليف چهل وچهارمين رئيس جمهور آمريكا مشخص مي شود. 56 انتخابات رياست جمهوري در اين كشور برگزار شده است كه انتخابات اين دوره 5 ميليارد دلار هزينه در بر داشته كه پرهزينه ترين انتخابات نام گرفته است.
فرآيند سه مرحله اي انتخابات در آمريكا: 1- هر حزب تعدادي از اعضا را به عنوان كانديدا معرفي مي كند، نامزدها راي طرفداران حزب را در هر ايالت بايد كسب كنند و هر ايالتي نظارتش بسته به قانون خودش است.
2- هر يك از نامزدها بايد 2500 سهم به دست بياورد تا به عنوان نامزد برگزيده شود و اگر به اين حد نصاب نرسد يك هيات بزرگ به نامزدهاي هر حزب بايد راي دهند.
در آراي الكترال هر ايالت، نامزدها بايد حداقل 270 راي از مجموع 538 راي الكترال را به دست آورد و در صورت به دست نياوردن راي الكترال، صحنه را به رقيب وا مي گذارد. راي الكترال هر ايالت براساس جمعيت آن تعيين مي شود.
3- طبق قانون آمريكا صلا حيت نهايي نامزدها، بايد از جانب كالج هاي انتخاباتي تاييد شود.
نظام آمريكا انحصارا در دست 2 حزب است، جمهوري خواهان و دموكرات ها.
در تاريخ آمريكا تاكنون نامزد مستقل كه به رياست جمهوري برسد نبوده است، زيرا اگر مستقل عمل مي كردند در مناظره هاي تلويزيوني اجازه شركت نداشتند. وفاداري به اين دو حزب از طرف شوراي تشريفات نظام آمريكا به طور قوي صورت مي گيرد.
به عقيده دانشمندان ، آمريكا يك حزب با دو جناح دارد.
دموكرات ها علا قه دارند دولت فدرال مركزي بيشتر در امور مردم دخالت كند در صورتي كه جمهوري خواهان اين را قبول ندارند. در نظر سنجي هاي به عمل آمده اوباما 7 درصد از مك كين جلوتر است زيرا باراك اوباما 344 راي و جان مك كين 167 راي الكترال را به دست آورده اند.
در بين معاونان سارا پيلين 43 درصد آرا را جذب كرده و جو بايدن 53 درصد.
اوباما آرايش را مديون بحران اقتصادي است كه كفه ترازو را به طرف او سنگين كرده است. دو ماه پيش مك كين اظهار كرده بود اوضاع اقتصادي در آمريكا بهتر از همه جاي دنياست.
اين اولين بار در انتخابات رياست جمهوري آمريكاست كه بعد از دويست سال يك سياهپوست ظاهر مي شود و خواستار تغييرات است. مردم آمريكا نيز مي خواهند هويت قبليشان را به دست آورند و خواستار تغييرند.
راهكارهاي مختلفي همچون خريد وام - كمك مالي به موسسات ورشكسته، تضمين اعتبارات بانكي، تعيين سقف از سوي سپرده گذاران مطرح شده است. عده اي دلار ارزان را مطرح مي كنند كه بر نفت، طلا و مواد غذايي تاثير مي گذارد و همچنان فلش بورس هاي غربي رو به پايين است و سهامداران با 11 ميليارد دلار شكست مواجه شدند. در بازار سهام در يك روز بيش از يك تريليون دلار ناپديد شد و اين نشان سقوط سرمايه داري آمريكاست.
آمريكا با ده هزار ميليارد دلار بدهي مواجه است و 500 ميليارد دلار كسري بودجه دارد.
نرخ بيكاري در بالاترين حدش قرارگرفته در 5 سال گذشته، گسترش فقر تا 7 درصد افزايش پيدا كرده.
ميزان سرمايه گذاري خارجي كاهش عمده اي پيدا كرده. آمريكا اكنون معادل 16 درصد توليد ناخالص داخلي اش را از دست داده است. در طول 80 سال گذشته وضع اقتصادي آمريكا هيچ گاه به اين گونه نبوده است.
در انگليس نيز 4 بانك بزرگ درخواست 60 ميلياردي كمك كردند. مقامات دولتي انگليس 2 بانك را براي سامان نظام اقتصادي ملي اعلام كردند. در آلمان هم، طرفداران شبكه ضدجهاني سازي به بورس فرانكفورت حمله كردند.
دراين بين دولت بوش طرح نجات 700 ميليون دلاري را مطرح كرد.
وزارت خزانه داري آمريكا اعلام كرد با تزريق اين 700 ميليارد دلار بحران را كنترل مي كند اما وزير خزانه داري آمريكا در كنگره اعلام كرد كه بعد ازاين 700 ميليارد دلار معلوم نيست كه اين بحران تمام شود يا نه. در آمريكا فدرال رزرو هر تصميمي بگيرد بر اقتصاد جهان تاثير دارد، زيرا بر 25 درصد كل درآمد ملي جهان تصميم مي گيرد.
جناح چپ در آمريكا معتقد است طرح 700 ميليارد دلاري فقط سرمايه داران رانت خوار را نجات مي دهد.
بحران اقتصادي در صنعت خودرو و املاك نيز تاثير منفي داشته، شركت هاي RENO در فرانسه تعطيل شد. شركت هاي گلد - مرلين - ليمن برادرز از جمله شركت هاي بزرگ آمريكا هستند كه ورشكست شدند.
نظرسنجي هاي usatobay و موسسه گالوپ نشان مي دهد كه 91 درصد مردم آمريكا نارضايتي دارند و 84 درصد نسبت به آينده خوشبين نيستند. مردم آمريكا به سيستم بانكي كشورشان اعتماد نمي كنند و نگران از دست دادن شغل و خانه خود هستند.
عده اي تصور مي كنند با جايگزيني باراك اوباما وضع تغيير مي كند، بايد تا انتخابات آمريكا منتظر بود و ديد آيا او به رياست جمهوري ميرسد يا نه؟!
سونامي در آمريكا
بعد از جنگ جهاني دوم، آمريكا به دليل وام دادن به كشورهاي ديگر از نظر اقتصادي مصون ماند و اين موجب برتري اقتصادي براي آمريكا شد.
علل مختلفي براي بحران اقتصادي به وجود آمده در آمريكا ذكر شده است .
نوآم چامسكي مي گويد: دروغگويي درباره ماهيت كاپيتاليسم دليل بحران اقتصادي است. عده اي علت اين بحران را ليبراليسم وحشيانه اي مي دانندكه نومحافظه كاران تشديدش كردند. عده اي معتقدند، سهامداران و مشاركتشان در فعاليت اقتصادي اين بحران را ايجاد كرده چرا كه آنان تمامي اصول بازار را موقع خريد سهام در نظر نگرفتند.
رئيس بانك جهاني گفته مشكلا ت نتيجه ناكارآمدي هفت كشور صنعتي است (گروه 7)
رئيس صندوق بين المللي پول اظهار داشته كه اين بحران نشات گرفته از شكست در تدوين قوانين اقتصادي و شكست در مكانيزم تنظيم بازار است. عده اي نيز فروكش كردن رونق در عرصه مسكن كه از 6 1 ماه پيش از راه رسيد را عامل بحران مي دانند.
در اين بين، گروهي جنگ افغانستان وعراق را عامل مي دانند، زيرا پنتاگون علا وه بر بودجه سالا نه كه از كنگره دريافت مي كرد 2 بار درخواست بودجه اضطراري مي كرد كه آن را بودجه سياه و مخفي مي ناميدند. پيش بيني ها نشان مي داد كه هزينه جنگ 100 ميليارد دلا ر باشد، اما به بيش از 600 ميليارد دلا ر رسيده است. راه حل هايي براي برون رفت از آشفتگي مالي جهان ارائه شد از جمله 27 كشور عضو اتحاديه اروپا در نشستي در بروكسل نشست محرمانه اي درباره وضعيت بازارها در اروپا برگزار كردند تا به اقتصاد بيمار اروپا سامان دهند و پانزده كشور عضو يورو در پاريس نشستي ترتيب دادند كه اعتبارات بين بانكي را به طور موقت تعيين كنند،در نتيجه شركت كنندگان با تشكيل صندوق مشترك نتوانستند به توافق برسند. زيرا آلمان كه بزرگترين اقتصاد اتحاديه اروپاست و 12 ميليارد يورو از دست داده، مخالفت كرد و به فكر راه حل ملي بود. اين بحران بر جامعه جهاني تاثير گذاشته، زيرا آمريكا يك بازار جهاني است و بزرگترين كشور در جنوب براي سرمايه هاي خارجي است، به طوري كه در بورس توكيو و لندن سهام آمريكا به فروش مي رسد و آمريكا 25 درصد كل درآمد جهاني را توليد مي كند و مي توان گفت يك چهارم اقتصاد جهان.
جمهوري اسلامي
سياست تهاجمي راهكار مقابله با آمريكا» عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛ امروز 13 آبان بيست و نهمين سالگرد تسخير لانه جاسوسي آمريكا در تهران توسط دانشجويان پيرو خط امام است . اين واقعه فقط تهاجم به يك ساختمان و به گروگان در آوردن تعدادي كارمند نبود بلكه آنچه ماجراي تسخير لانه جاسوسي آمريكا را از اهميت فوق العاده برخوردار كرد اين بود كه اين اقدام در واقع تهاجم به سياست هاي استكباري آمريكا بود سياستي كه موجب شد امام خميني در سخنان و پيام هاي تاريخي خود عنوان « ام الفساد قرن » و « شيطان بزرگ » را براي آمريكا بكار ببرند و انقلاب بزرگي را در ايران رهبري كنند و به پيروزي برسانند كه عميق ترين انقلاب و گسترده ترين بيدارگري عليه استكبار جهان به ويژه آمريكاي جهانخوار است.
تسخير لانه جاسوسي آمريكا كه امام خميني آنرا انقلابي بزرگتر از انقلاب اول ناميد بايد مبناي رفتار سياسي با آمريكا شناخته شود. در رفتارشناسي سياسي اين اقدام به معناي برخورد تهاجمي است . سياست تهاجمي در تعامل با دولت هاي سلطه گر تنها راه وادار كردن آنها به عقب نشيني است . اين سياست حتي اگر موجب عقب نشيني نشود اين فايده را دارد كه بيدارگري مي كند و ساير ملت ها را به ايستادگي در مقابل زورگويان و مستكبران تشويق مي نمايد. اين همان واقعيتي است كه در سه دهه اخير رخ داده و بسياري از كشورها و ملت ها با استفاده از تجربه انقلاب اسلامي ايران در برابر قلدري هاي آمريكا و ساير زورگويان بين المللي ايستادند و شرايط بين المللي را تغيير داده اند.
آنچه امروز در فلسطين و عراق و افغانستان در چارچوب فعاليت هاي ضداشغالگري جريان دارد و آمريكا و انگليس و فرانسه را دچار استيصال كرده گوشه اي از نتايج بيدارگري هاي انقلابي است كه به رهبري امام خميني در ايران به پيروزي رسيد و با سياست تهاجمي عليه آمريكا و ساير قدرتهاي استكباري ادامه يافت و تسخير لانه جاسوسي آمريكا يكي از فرازهاي درخشان آن بود. فروپاشي شوروي هر چند نتيجه عوامل متعددي است ولي ترديدي وجود ندارد كه انقلاب اسلامي ايران و بيدارگري هائي كه از رهگذر اين انقلاب صورت گرفت يكي از موثرترين عوامل اين فروپاشي بود.
امروز نيز در برابر آمريكا فقط سياست تهاجمي جواب مي دهد و راه هاي ديگر از جمله برخوردهاي منفعلانه اي كه گاهي مشاهده مي شود نتيجه اي جز گستاخ تر شدن دولتمردان آمريكائي و بالا رفتن مطالبات نامشروع آنها نخواهد داشت . خوي استكباري سردمداران دولت آمريكا به آنها اجازه نمي دهد به حقوق ملت ها احترام بگذارند و رفتار خود را در چارچوب مقررات بين المللي تنظيم نمايند. همانطور كه رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي در بيانات روز چهارشنبه هفته گذشته در ديدار دانش آموزان و دانشجويان فرمودند اختلاف ايران و آمريكا ريشه اي تر و فراتر از مسائل سياسي است . آنچه مانع اصلي است خوي استكباري سردمداران آمريكاست و تا اين مانع برطرف نشود دولت آمريكا قابل اعتماد نخواهد بود. دلالان سياسي آمريكا كه با قيافه هاي ظاهرا خيرخواهانه نسخه هاي مسالمت مي پيچند و سخن از افتتاح دفتر دوستي ايرانيان و آمريكائيان و كنسولگري و حفاظت منافع به ميان مي آورند فقط درصدد بازي دادن دست اندركاران هستند و پشت پرده همه اين بازي ها و ظاهرسازي ها چيزي جز باز گرداندن « شيطان بزرگ » و « ام الفساد قرن » به ايران با هدف شيطنت ها و مفسده انگيزي هاي گذشته وجود ندارد.
13 آبان علاوه بر تسخير لانه جاسوسي آمريكا دو واقعه ديگر را نيز در خود دارد كه يكي كشتار دانش آموزان تهراني در سال 1357 است و ديگري دستگيري امام خميني و تبعيد ايشان به تركيه در سال 1343 مي باشد كه هر دو به دستور آمريكا صورت گرفت . آمريكا اكنون بيش از نيم قرن سابقه خصومت با ملت ايران را در پرونده خود دارد و هنوز به اين خصومت ها به شكل هاي مختلف ادامه مي دهد.
فريادهاي مرگ بر آمريكا كه امروز در فضاي ايران طنين انداز مي شود اعلام انزجار و نفرت آحاد مردم ما از سياست هاي خصمانه آمريكا در طول بيش از 50 سال گذشته عليه اين ملت است . اين برخورد تهاجمي بايد با قوت و قدرت ادامه يابد تا سرانجام سردمداران آمريكا در برابر اراده ملت هاي بيدار تسليم شوند و به حقوق ملت ها تن در دهند و از قلدري و سلطه طلبي دست بردارند. اين واقعيتي است كه شرايط امروز جهان اقتضاي آنرا دارد و بدون ترديد رخ خواهد داد البته درصورتي كه سياست تهاجمي عليه آمريكا با قوت و قدرت ادامه يابد.
دوشنبه 13 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 113]
-
گوناگون
پربازدیدترینها