واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: سينما - تبديل فيلم به موجود زنده
سينما - تبديل فيلم به موجود زنده
چارلي كافمن، مردي كه «درخشش ابدي يك ذهن زلال» را برايمان به ارمغان آورد و خودش هم به سختي ميتوانسته است عنوان آن فيلم را به خاطر بسپرد اينبار با «نيويورك؛ جزء به كل» فيلمي به ما عرضه ميكند كه تنها معلمين زبان انگليسي از عنوانش سر در ميآورند و تقريبا هيچكس نميتواند آن را به درستي تلفظ كند. كافمن دربار عنوان فيلمش ميگويد: «وقتي درخشش ابدي ...» را براي فيلم ميشل گوندري انتخاب كردم همه ميگفتند هيچكس چنين عنواني به يادش نميماند. اما جالب است كه الان همه آن عنوان را از بر شدهاند. اگر «نيويورك؛ جزء به كل» هم با واكنشهاي شايسته و بايستهاي مواجه شود همه ميتوانند عنوانش را تلفظ كنند و به معناي آن پي ببرند». البته در فيلم هيچ اشارهاي به معناي عنوان نميشود و خود كافمن هم ترجيح ميدهد ابهام آن را به حال خودش بگذارد: «يكي از وجوه جذاب تماشاگري تجزيه و تحليل اموري است كه آنها را تماشا ميكنيد. وقتي در يك فيلم با چيزي ارتباط برقرار ميكنيد آن چيز به مايملك شما درميآيد و اين فرآيند واقعا هيجانانگيز است».
«نيويورك؛ جزء به كل» از آن فيلمهاي انگشت شماري است كه با مفاهيمي همچون مرگ، بيماري پررنج و عذاب، سياليت جسم، نااميدي، دلشكستگي و ارتباطات نابسامان انساني دست و پنجه نرم ميكند. يكي از وجوه بيهمتاي آثار كافمن تركيب خيالبافيهاي هوسانگيز با احساسات عميق انساني است. با اين حال وي در شيوه داستانگويي بازيگوشانه خود هرگز به سمت وضعيتهاي مبهم و پيچيده نميرود. اسپايك جونز در اين زمينه معتقد است: «ذهن چارلي سرشار از ايدههاي ابزورد و بامزه است. اما اين ايدهها هميشه به خدمت امور احساسي درميآيند. وي هميشه عقل خود را به خدمت احساسش درميآورد». انگيزه اوليه اين فيلم به زماني برميگردد كه كافمن تصميم گرفت يك فيلمنامه در ژانر وحشت بنويسد تا جونز آن را كارگرداني كند. البته همانطور كه جونز ميگويد هيچكس انتظار نداشت «فيلم وحشتناكِ» چارلي كافمن شبيه يك فيلم ترسناك قراردادي بشود: «در همان ابتداي كار با چارلي درباره روياهاي مشوشي صحبت كردم كه اغلب به سراغم ميآمدند. چارلي هم گفت اگر بتوانيم اين روياها و احساسها را به فيلم تبديل كنيم به نتيجه شگفتانگيزي ميرسيم». اينگونه بود كه كافمن بابِ تخيل خود را در برابر روياهاي ترسناك اسپايك جونز گشود و بعد از دو سال فيلمنامه «نيويورك؛جزء به كل» شكل گرفت. همزمان با نگارش آن فيلمنامه جونز مشغول نوشتن فيلمنامه ديگري براي خودش بود و وقتي فيلمنامه كافمن آماده شد جونز در مرحله پيش توليد فيلم جديدش قرار داشت. كافمن تمايلي به صبوري نداشت و چون از مدتها پيش سوداي كارگرداني را در سرش ميپروراند تصميم گرفت با اجازه جونز خودش رداي كارگرداني به تن كند (كافمن سابقه بازيگري و تئاتر در كارنامه خود دارد و دانشآموخته مدرسه سينمايي دانشگاه نيويورك است).
قهرمان فيلم كافمن، كيدن كوتارد (با بازي فيلپ سيمور هافمن) يك كارگردان تئاتر است كه زندگي بر سرش آوار شده است: ازدواجش با همسر هنرمندش آدل (كاترين كينر) به بحران رسيده است و همزمان مجموعهاي از بيماريهاي مصيبتبار هم به سراغش آمدهاند تا حدي كه وي هر لحظه در انتظار مرگ است. هافمن درباره اين شخصيت خاطر نشان ميكند: «كيدن با اينكه گرفتار مشكلات حادي شده است ميخواهد يك شاهكار هنري از خود به يادگار بگذارد. وي تصور ميكند زندگياش به پايان رسيده است و به همين دليل ميخواهد اثري صادقانه و مبتني بر واقعيتِ زندگياش خلق كند.» فيلمنامه كافمن علاوه بر شخصيت كيدن شامل حداقل هشت شخصيت زن شايسته توجه است. اين زنها با داستانهاي خود هر كدام وجهي از زندگي رمانتيك، احساسي و هنري كيدن را پوشش ميدهند و بازيگران با استعدادي همچون سامانتا مورتن، كاترين كينر، ميشل ويليامز، اميلي واتسون، دايان ويست، جنيفر جيسن لي و هوپ ديويس نقش آنها را بازي ميكنند. فيلم به لحاظ سبكي و داستاني رويكردي عجيب و ناآشنا دارد با اين حال رفتار و احساسات شخصيتها همواره به خوبي براي تماشاگر ملموس ميشود. كافمن درباره بازي بازيگرانش ميگويد: «براي طراحي بازي بازيگران از يك طراحي عقلاني استفاده نكردم و صرفا بهوسيله بحث و گفتوگو با خود آنها به نتايج مطلوب رسيدم». البته نميتوان انكار كرد كه هسته مركزي و محور فيلم و انطباق آن با واقعيت تا حد زيادي وامدار بازي خشك و سرد فيليپ سيمور هافمن در نقش كيدن است. كافمن ادامه ميدهد: «تمام چيزهايي كه در فيلم ميبينيد را فيل هنگام فيلمبرداري شخصا تجربه كرده است. اصلا شيوه بازي فيل به همين صورت است. وي بايد بداند در هر لحظه از فيلم چه اتفاقي در شرف وقوع است و تنها با تجربه آن اتفاق ميتواند از پس ايفاي نقش خود بربيايد. به همين دليل زمان فيلمبرداري بسيار جدي بود چون شخصيت كيدن از كشمكشهاي دروني رنج ميبرد. جونز هم نظر كافمن را تأييد ميكند: «كيدن نقش واقعا دشواري براي فيل بود. بعضي فيلمها ممكن است تنها يك يا دو هفته بازيگر را به لحاظ احساسي درگير كنند اما اين فيلم هر روز براي فيل يك تجربه احساسي دشوار بود». حتي فيلمسازان باتجربه هم «نيويورك؛ جزء به كل» را به يك چشم يك تجربه چالش برانگيز دشوار نگاه ميكنند اما كارگردان تازهكار اين فيلم از آن به تجربهاي فلسفي تعبير ميكند: «شيوه نگارشي من بر خطرپذيري بنا شده است. براي اين فيلم از خودم پرسيدم بدترين اتفاق ممكن چه ميتواند باشد و داستان را بر پايه همين سوال شكل دادم. بدترين اتفاقي كه براي من ميتواند روي دهد اين است كه فيلمم مايه شرمساري شود و تهيهكنندگان ديگر من را براي كارگرداني استخدام نكنند. اما بدترين اتفاقِ ممكن براي هر فرد متفاوت است».
«نيويورك؛ جزء به كل» از آن فيلمهاي پرجزئيات است كه تماشاگر به سختي ميتواند با يكبار تماشا به همه آن پي ببرد (در واقع غير ممكن است). فيلم سرشار از شوخيها و ارجاعات بيشمار است كه اغلب مردم در اولين دفعه تماشا به آنها پي نميبرند. كافمن اين ويژگي فيلمش را «عامدانه» توصيف ميكند: «شخصا به دنبال اين هستم كه تماشاگر هر بار كه به تماشاي فيلم ميرود چيز جديدي كسب كند. اين ويژگي در تئاتر به دليل اجراي زندهاي كه هر بار تجديد ميشود وجود دارد و من هم ميخواهم در سينما چنين تجربهاي را خلق كنم. سينما از اين نظر در مقايسه با تئائر يك موجود مرده و بيتحرك است. چگونه ميتوان فيلم را مانند تئاتر به موجودي زنده تبديل كرد؟ رويكرد من تبديل فيلم به يك بستر معنايي است كه با هر بار تماشا معاني جديدي به تماشاگر منتقل كند. از اين طريق فيلم از يك موجود مرده كه ارتباطي با تماشاگر ندارد به يك موجود جاندار و پويا تبديل شود». ظاهرا هافمن هم با كافمن هم عقيده است: «ممكن است برخي از مردم تصور كنند «نيويورك؛ جزء به كل» يك فيلم خانه هنري است اما فكر ميكنم در ميان سينماروهاي جريان اصلي سينما هم كساني پيدا ميشوند كه به تماشاي چنين فيلمي بروند چراكه اين فيلم ميتواند با هر نوع تماشاگري ارتباط برقرار كند.»
منبع: جزوه مطبوعاتي فيلم در جشنواره كن
دوشنبه 13 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 182]