واضح آرشیو وب فارسی:قدس: مورينيو مي تواند جانشين فرگوسن شود شيطان آبي در قلمرو قرمزها
اليور كي / ترجمه؛ شيوا آباء
براي دومين بار طي روزهاي اخير سرالكس فرگوسن زمزمه هاي بازنشستگي اش و جدايي از شياطين سرخ را اعلام كرد كه گفته هايش در روزنامه تايمز به چاپ رسيد.
فرضيه يي كه مي تواند با اعلام اين خبر بيش از پيش قوت بگيرد، اين است كه با جدي شدن تصميم سرالكس فصل 2011- 2010 منچستريونايتد با سرمربي جديد آغاز خواهد شد؛ چيزي كه ممكن است براي هواداران متعصب يونايتد چندان خوشايند نباشد.
اما چه كسي مربي جديد شياطين خواهد بود؟ چه كسي اين جسارت و شخصيت توانمند و البته قدرت مربيگري را دارد كه پستي را بپذيرد كه فرگوسن پيش از اين در توصيفش گفته بود؛ «بزرگ تر و سخت تر از آنچه حتي بتوانيد تصورش را بكنيد.»
مربيگري منچستريونايتد شغلي است كه از عهده هر كسي و هر مربي با هر مختصاتي برنمي آيد و نامزدهاي احتمالي جانشيني فرگوسن هم نمي توانند و نبايد نامزدهايي معمولي باشند و پيش از هر چيزي بايد اثبات كنند به اندازه كافي براي نشستن روي نيمكت منچستر بزرگ و بزرگ انديش هستند.
فرگوسن در مصاحبه روز قبلش كه به شكل كامل و مفصل در تايمز چاپ شد، اظهار اميدواري كرد فردي كه جانشين او مي شود «انساني سخت و مقاوم» باشد؛ «حرف مرا بپذيريد و باور كنيد. شغل آساني نيست. اصلاً و ابداً.»
اسون گوران اريكسون سال 2002 كه نمونه يك مربي موفق در انگليس بود، پيش از آنكه زمزمه هاي بازنشستگي فرگوسن مطرح شود شايد مي توانست گزينه خوبي باشد اما حالا شرايط فرق مي كند؛ اريكسون پس از اخراج از منچسترسيتي سرمربي تيم ملي مكزيك شد ولي آيا آنقدر سخت و مقاوم و بانفوذ هست كه بتواند در اولدترافورد موفق باشد؟
اگرچه همه مي گويند اگر اين اتفاق نمي افتاد اريكسون نمي توانست اين وظيفه را به نحو احسن انجام دهد. اما واقعاً چه كسي اين مختصات را دارد؟
در طول چند سال اخير هميشه گزينه هايي كه به نظر مي رسيد مي توانند جانشينان موفقي براي فرگوسن باشند مطرح شده اند؛ كساني كه تجربه حضور در اولدترافورد را هم داشته اند مثل روي كين، مارك هيوز، استيو بروس و كارلوس كوئيروز، اينها به قدر كافي نام هاي بزرگ و پراعتباري در مقايسه با مربيان صاحب نام جهاني مانند مارچلو ليپي، كاپلو و كارلو آنچلوتي بوده اند، البته از كنار يك اسم ديگر هم نمي توان به سادگي گذشت؛ ژوزه مورينيو. كسي كه در روزهاي اخير بارها در نشريات مختلف احتمال حضورش در اولدترافورد مطرح شده است و مي تواند گام موفق بعدي اش پس از ترك اينترميلان باشد.
مورينيو اين پرسوناژ را دارد و مي تواند با چالش ها و سختي هاي مسووليتي به اين بزرگي دست و پنجه نرم كند و نشان داده اعتماد به نفس اش براي اتفاقات بزرگ بالا است. اما آيا براي مربيگري يونايتد واقعاً مناسب است؟
مرد يكدنده و لجباز روزهاي مربيگري چلسي در جايي مثل اينتر حتي دست به تغييراتي در فلسفه فوتبالش زده و اين تغييرات كاملاً محسوس بوده. مورينيو يك سوپر قدرت مربيگري و با انگيزه است، تكنسين خوبي در فوتبال است و استحقاق اين را داشته كه بيش از اينها در مدت زماني كه مربيگري چلسي را به عهده داشت، به قدرت و اعتبار برسد.
دو فصل ابتدايي حضورش در استمفوردبريج براي همه هواداران چلسي و حتي خود آبراموويچ روزهايي رويايي است كه شايد تكرار نشود. ولي به نظر مي رسد فوتبالي كه او مي پسندد از آن جنس فوتبالي نيست كه در هياهوها و شلوغي اولدترافورد بشود پيدا كرد. حتي در سال هايي كه كمتر كسي او را به اندازه حالا مي شناخت (دهه هفتاد) هميشه از فوتبال به سبك شواليه ها با آن غرور ذاتي اش لذت مي برد.
از مقايسه ميان شخصيت هاي اين دو مربي مي توان به نكات موازي زيادي رسيد كه در هر دو مشترك است؛ هر دو خودكنترل هستند و تن به هوس نمي دهند، هر دو عاشق اين هستند كه برخلاف تئوريسين ها رفتار كرده و ذهنيت خودشان را در باشگاه حكمفرما كنند. اما مورينيو در چلسي و حتي هفته هاي نخست حضور در اينترميلان دوست داشت پيچيده و مرموز به نظر برسد. از طرف ديگر فرگوسن در مقابله با ساير مربيان جزيره چه در مسابقات، چه در رسانه ها درصدد بود شخصيتي كاملاً متفاوت و عاقل داشته باشد و كمتر حاضر به شركت در درگيري هاي مطبوعاتي مي شد. اما خب ظاهراً سال 2010 آخرين سال حضور فرگي پير در اولدترافورد است و مي خواهد چمدانش را ببندد. چه كسي مي آيد؟
به جرات مي توان گفت اين شخص كاپلو نيست، كه خب همه چيز در حال حاضر برايش در تيم ملي خلاصه مي شود و بايد ديد دستاورد مرد ايتاليايي براي تيم ملي انگليس چه خواهد بود. مارك هيوز هم از اين گردونه خارج شده و به مربيگري منچسترسيتي رضايت داده. قطعاً وقتي هيوز در ميان نامزدها نباشد بروس، پل اينس يا خيلي ديگر از اولدترافوردي هاي قديمي هم نمي توانند روي اين نيمكت پرمسووليت بنشينند. احتمالاً فرگوسن هم نمي تواند اين اجازه را بدهد تا هر كسي سكان هدايت تيمش را به عهده بگيرد؛ تيمي كه بيش از بيست سال براي قهرماني و موفقيتش تلاش كرده. استانداردهاي فرگوسن را نمي توان ناديده گرفت. به كانتونا فكر مي كنيد؟ نه، شوخي نكنيد،
مربيان غيروطني كساني مثل خوان د راموس سرمربي اخراجي تاتنهام و لوچانو اسپالتي سرمربي زير بار انتقادات رم هم شايد براي برخي جالب باشند اما نكته اينجاست كه مربيگري در تيمي مثل منچستريونايتد المان هاي خاصي دارد كه از عهده بسياري از مربيان خارج است.
پاسخ اين سوال آسان نيست؛ كوئيروز كه تابستان امسال اولدترافورد را به مقصد پرتغال ترك كرد، در ميان گزينه هاي فعلي مي توانست كفش هاي فرگوسن را به پا كند، اما مربيگري تيم ملي پرتغال برايش جذابيت هاي بيشتري داشت اگرچه شروع ضعيفي با پرتغالي ها داشت،
هنوز هم داغ ترين شايعه براي جانشيني سرالكس فرگوسن اسكاتلندي مورينيو است، اين در حالي است كه خودش تمايلي به اين اتفاق ندارد و تمام تمركز و توجهش را براي موفقيت اينتر در اروپا صرف كرده. او قهرماني در اسكودتو را اولين گام مي داند و معتقد است اينتر بايد به اهداف بزرگ تري از قهرماني در ليگ ايتاليا فكر كند. شايد او هم بايد چيزهاي بيشتري ياد بگيرد و تجربيات بيشتري به دست بياورد. فوتبال تهاجمي، قهرماني و حفظ جاه طلبي هاي شخصي و غرور فردي همه با هم در يك مشت نمي گنجد. اما حداقل مي توان به اين فكر كرد اگر روزي مورينيو قرار باشد جاي فرگوسن را در اولدترافورد بگيرد، چه اتفاقاتي ممكن است بيفتد،
دوشنبه 13 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 70]