واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: در دوران دهههای بعد از جنگ هنگامی كه عكاسی حضور بیشتری در حركتهای هنری به دست آورده بود فوتوژورنالیسم فعالیت جدیدی شد برای هنرمندان علاقهمند به پیآمدهای موضوعی.
داون هنسن Duane Hanson مجسمهساز (متولد ۱۹۴۰) صحنههایی از ویتنام را در عكسهای مربوط به جنگ منتشر كرد و جورج سگال George Segal مجسمهای بر اساس جشن حقوق مدنی ساخت ونیز از دانشجویان دانشگاه ایالت كنت كه در حال اعتراض به جنگ ویتنام بودند، عكسهایی گرفت.
استفاده بیشتر از عكاسی مدیون این حقیقت است كه در بیشتر رسانهها هنرمندان برای ثبت كار خود بیشتر از دوربین استفاده میكردند. ضمناً رشد رسانههای گروهی مخصوصاً در زمینهی تبلیغات، هنرمندان و منتقدین را از خواب بیدار كرد و باعث شد آنها تمایل بیشتری به تاثیرات عكاسی پیدا كنند. یك جنبش پیشرو در اروپا به نام Situationist international كه در اواخر دهه ۱۹۵۰ پدیدار شد، مقالهی انتقادیاش در مورد «فرهنگ مصرف كننده» را بر اساس كتابی از یك منتقد فرانسوی به نام (۱۹۳۱-۱۹۹۴) Guy de bord.
به نام «اجتماع منظرهها» بیان كرد. Situationist ها با الهام گرفتن از دادائیستها كه در واقع آنها را هدایت میكرد، در تلاش بودند، كه با برداشتن عكسهای رسانه های گروهی و ارایه دوباره آنها به روشی كه سطحی بودن و ریاكاری تصاویر روزنامهها و تبلیغات را نشان دهد، فراوانی آنها را از بین ببرند. آنها گاهگاهی به تصاویر مناسب آزادانه سر و صورت تازه میدادند و در مواردی دیگر به عنوانها اجازه میدادند كه تصویر را تفسیر كنند. (شكل ۷۷/۶)
بررسی Situationistها در مورد تاثیر رسانههای گروهی بر زندگی روزمره، فرهنگ مصرف كننده و نوع چاپ، پیش از این در اواخر دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ بیان شد جنبش Situationistها به طور كلی مرموز بود، اعضای آن اكثراً بینام و دارای نامهای مستعار بودند و بیشتر كارهایشان زودگذر بود در نتیجه روی جنبشهای بعدی مانند هنرپاپ تاثیری نگذاشت. هنرپاپ در دهه ۱۹۵۰ در انگلستان شروع شد.
گروهی از همین گرایش وجود داشت به نام «گروه مستقل» IG كه (ریچارد همیلتون) (متولد ۱۹۲۲) عضو این گروه بود. وی كلاژی ارایه كرد كه تركیبی بود از تصاویر تبلیغاتی برای محصولاتی مانند تلویزیون و جاروبرقی در رابطه با دوران ركورد اقتصادی بعد از جنگ در انگلستان. كار همیلتون یك بیان تلخ و هم شیرین است كه چشمانداز اقلام مصرفی كه نمادی از محصولات آمریكایی است و به سمت مصرفگرایی گرایش دارد را همزمان هم مورد انتقاد قرار میدهد و هم تجلیل میكند.
هنر پاپ در انگلستان مخالف تحصیلات بود و مطالب و موضوعاتی كه در مدارس هنر تدریس میكنند را رد میكرد. اعضای «گروه مستقل» از كتاب «موهولی ناگی» به نام vision in Motion (تصویر در حركت) و اعتقاد وی در مورد قدرت تبلیغات و نیاز به بیان دنیای مدرن از طریق كلاژ و استفاده از عكاسی علمی مانند عكسبرداری با اشعه x الهام میگرفتند. اما آنها شكایت «موهولی ناگی» مبنی بر كنار گذاشتن طراحی كالاهای آمریكایی را نپذیرفتند و آن را كاملاً مناسب هنری كه اصرار داشتند در آن زمان باید باشد، میدانستند. همیلتون عناصر پسندیده هنر عامه پسند مانند گذرا بودن، ارزان بودن، كنایهدار بودن، سكسی بودن با حیله و تدبیر بودن، فریبنده بودن و همینطور یك شغل بزرگ بودن را مورد بررسی قرار داد. كار كلا همیلتون در تاریخ هنر در زمره كارهای برجسته قرار میگیرد.
از بین دیگر اعضای «گروه مستقل» كسانی كه عكاسی نقش اصلی را برایشان ایفا میكرد میتوان به «نیگل هندرسون» Henderson Nigelو «ادوارد پائولوزی» Edvardo paolossi اشاره كرد. كه با هم تصاویر كلاژی را فراهم كردند كه تصاویری از هنرپیشههای سینما، محصولات خانگی و ماشینهای تندرو موجود در رسانههای گروهی را در كنار هم قرار میداد. در سالهای دهه ۱۹۶۰ در آمریكا هنرمندان پاپ در مورد «اجتماع منظرهها»
(The society of the spectacle) بیعلاقه بودند و تصاویر و كالاهای روزمره را به عنوان یك هنجار گریزناپذیر زندگی مدرن پذیرفته بودند. هنرمندانی مانند «لری ریورز» (Larry Rivers متولد ۱۹۲۳) و «اندی وارهول» (۱۹۸۷- ۱۹۲۸) Andy Warhol تصاویر خلاصه شده مهیجی مانند تصادفات اتومبیل را انتخاب میكردند، اندازه آنها را بزرگ و رنگبندی آنها را پررنگ میكردند تا حضور همه جایی تولیدات عكاسی را پر اهمیت جلوه دهند. وارهول یكی از طرفداران مخصوص ستارههای سینما بود و از دوران كودكی شروع به جمعآوری مجموعهای از عكسهای تبلیغاتی آنها كرده بود.
وی در رویدادهای اجتماعی با خودش یك دوربین داشت و از مردمی كه احساس میكرد همیشه در مقابل دوربین هستند عكس میگرفت. وی همچنین روی «paparazzi» و یا عكاسان مشهوری كه طعمه خود را با احتیاط دنبال میكردند و كنجكاوی توده را به تصویر میكشیدند، متمركز میشد مانند شخصیت Papara۲۲۰در فیلم «فدریكو فلینی» درسال ۱۹۶۱ به نام (La polce vita). وارهول هیجان نگاه غیرمجاز را مورد استفاده قرار داد در حالی كه در همان موقع از این امر در تصاویر تكراریاش از افراد معروف، انتقاد كرد. همچنین عكسهای افراد نامدار در مجلهای كه وی در سال ۱۹۶۹ تاسیس كرد، استفاده شد.
وارهول مشتریان عكاسی را ترغیب میكرد كه از ماشین عكاسی اتوماتیك كه به صورت عادی در پیادهروهای سرپوشیده برای سرگرمی استفاده میشد و به ازای یك دلار، چهار عكس از آنها میگرفت، دیدن كنند. قبل از لنزها آنها میتوانستند تصاویری را كه بعدها وارهول روی سیلك اسكرین چاپ كرد به تصویر در آورند.
از مشهورترین كارهای وی، عكسهای تبلیغاتی از اشخاص برجستهای مانند «الویس پریسلی» و «مرلین مونرو» بود. تكرار تصاویر در چنین كارهایی باعث میشد تماشاگران اشتیاق بیشتری برای نگاه به آن شخص معروف داشته باشند. همچنان كه اشتیاق بسیار زیادی برای دیدن عكسهای پرنس دایانا (۱۹۶۱- ۱۹۹۷) در دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ وجود داشت. دوست وارهول، راشنبرگ «Robert Rauschenberg» (متولد ۱۹۲۵) از دههی ۱۹۵۰ فتوگرام و یا عكسهایی بدون دوربین را روی كاغذهای Blue Print ایجاد كرد. «راشنبرگ» كلاژهایش را از اشیا دم دست كه در خیابانها پیدا میشوند مانند تكههای مقوای نازك، تكههای تابلو، عكسهای مجله، كارت پستال و غیره به وجود میآورد و گاه آنها را با نقاشیهایش تركیب میكرد.
مانند وارهول، «راشنبرگ» نیز میخواست با ارایهی هنری كه آینهی زندگی نبود بلكه تكههایی از خود زندگی بود، ادعای «هنر متعالی» را مخصوصاً در مورد كار اكسپرسیونیستهای انتزاعی بكشند. وی همچنین با استفاده از امكانات چاپ سیلك تصاویری از روزنامهها و مجلات را با هم مخلوط نمود.
تقریباً در همان زمان بعضی از نقاشانی كه تحت عنوان فتورئالیسم شناخته شده بودند آثار خود را به عنوان پاسخی به عكاسی رنگی مورد استفاده قرار دادند. آنها مخصوصاً از تخت بودن و خطای حسی این سبك استفاده كردند و برای منتقل كردن این كیفیات، اسلایدهای عكاسی را روی بوم نقاشی طرحریزی كردند و سپس به دقت ریزهكاریهای آن را كپی نمودند. تكنیك اسپری رنگی در این آثار سبب میشد تا رنگ رقیق مورد استفاده اثر و نشانی از كار دستی به جای نگذارد. مانند عكاسان خیابان، فئورتالیستها بیشتر مناظر شهری را انتخاب میكردند و آثارشان را روی سطوحی كه به صورت عالی پرداخت شده مانند شیشه و یا كروم ثابت میكردند.
«چاك كلوز»آمریكایی (متولد ۱۹۴۰) نیز از واژگان فتورئالیسم در نقاشی استفاده كرد. پرترهی ترسناك وی كه در مقیاس بزرگ و به صورت كلوز آپ بود شیوهی عكاسان اواخر قرن بیستم را نوید میداد. درست شبیه «توماس روف» كه تصاویر بزرگش جزئیات فراوان فیزیكی كسی كه در برابر وی نشسته، را نشان میدهد اما در مورد شخصیت فردی وی چیزی نمیگوید.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1512]