پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1848259801
خداشناسی در قران
واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: قرآن و تجلّى توحيد در اقتصاد
چكيده
اقتصاد اسلامى مبتنى بر وحى است. وحى بر توجه انسان به مبدأ و معاد تأكيد دارد و با ايجاد ارتباط بين انسان و خالق از يك سو و انسان و معاد از سوى ديگر، در مقام آن است كه انسان را به نامتناهى وصل نمايد؛ با ازليّت پيوند دهد و او را ابدى كند تا با مشاهده نتايج فعاليتها و رفتارهاى خويش و يقين به ثمربخشى آنها در جهان پس از مرگ، راه تكامل را بپيمايد. انسان در اين مكتب، با نگرشى كاملاً متفاوت نمايان مىگردد و اين نگرش رفتارهاى اقتصادى او را تحت تأثير قرار مىدهد. انسان اقتصادى در اين مكتب، در مصرف، به رزّاقيت الهى و در توليد، به توحيد افعالى معتقد است. قبض و بسط رزق را از ناحيه خداوند مىداند و به توزيع تكوينى الهى نيز معتقد است و در يك جمله، در سراسر رفتارهاى او توحيد تجلّى مىكند. برخلاف اين، در نظام سرمايهدارى واژههايى همچون تدبير الهى، توحيد ربوبى، مشيّت الهى، رزاقيت خداوند، توحيد افعالى و توزيع تكوينى بىمعنا بوده، انسان محدود و بريده از مبدأ و معاد است.
البته انتساب دست ساختههاى انسان به خداوند به معناى نفى تأثير عوامل طبيعى و مادى نيست. فعاليت توليدى عنصر اساسى در طلب روزى است. قانون «علّيت» بر جهان آفرينش حاكم و عالَم، عالَمِ اسباب است:
«ابَى الله اَن يجرىِ الامورَ اِلاّ باسبابِها»، «سنّت الهى بر اين است كه خداوند سرنوشت هيچ قومى را تغيير ندهد، مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است، تغيير دهند.» مشيّت الهى بر اين است كه «مَن جدَّ وجد»؛ هركس بكوشد بيابد.
هر فرد يا جامعهاى مىتواند با تدبير، كار و فعاليت، ثروتمند گردد يا با اِعمال سياستهاى غلط و كمكارى فقير شود. گرچه خداوند زمينه كار را براى انسان فراهم ساخته و انگيزه و توانايى لازم را به او داده، ولى توجه به اين مسأله لازم است كه اوّلاً، علّةالعلل اوست و هر كس هرچه دارد روزى و عطاى خداوند متعال است. ثانيا، جمله «هركس بكوشد بيابد» قاعده هميشگى نيست و كلّيت «خداوند سرنوشت هيچ قومى را تغيير نمىدهد، مگر اينكه خودشان بخواهند» بلافاصله با جمله «و اذا ارادَ الله بقومٍ سوءً فلا مردَّ له» تخصيص خورده است. بنابراين، تجلّى توحيد در اقتصاد به اين معناست كه در وراى نظام سبب و مسبّبى قدرتى نامتناهى قرار دارد كه جهان را بر اساس حكمت و عدل تدبير مىكند. گاهى بنا بر مشيّت او، كار بر انسان ساده و گاهى مشكل مىشود.
قرآن كريم با اشاره به تجلّى توحيد در اقتصاد بر آن است تا انسانها همواره متذكر مبدأ هستى و تدبير حكيمانه او براى بقاى موجودات باشند و دچار غفلت از هستى بخش نشده، به مظاهر خلقت و اسباب ظاهرى توجه استقلالى نكنند؛ به طور مرتب، خود را در ارتباط با كمال بىنهايت بدانند، به او تقرّب جويند و در پرتو قربش تكامل يابند.
مقدّمه
تفاوت اساسى اقتصاد اسلامى با ساير مكاتب اقتصادى در اين است كه اقتصاد اسلامى مبتنى بر وحى است؛ در حالى كه نظريهپردازان اقتصاد سرمايهدارى حول محورهاى مطلوبيت، سود و رفاه بحث مىكنند. انسان به عنوان مصرفكننده، به دنبال حداكثرسازى مطلوبيت و به عنوان توليدكننده به دنبال بهينهسازى توليد به هدف حداكثر كردن سود است. سود و مطلوبيت معناى محدود خود را (بر مبناى اصالت ماده) دارند.
در اقتصاد سرمايهدارى، افق زمانى كوتاه مدت است، از معاد و توجه به آخرت اثرى ديده نمىشود؛ نگرش به خالق، حداكثر مبتنى بر فلسفه دئيسم و قطع رابطه با مبدأ مىباشد؛ نقش خالق در حدّ سازنده ساعت استراسبورگ مىباشد كه سازنده آن پس از ساخت، آن را تنظيم نموده و رها ساخته است. با اين نگرش، واژههايى همچون تدبير الهى، توحيد ربوبى، مشيّت الهى، رزّاقيت خداوند، توحيد افعالى و توزيع تكوينى بىمعنا هستند. بنابراين، انسانْ محدود و بريده از مبدأ و معاد مىباشد. انسان در استفاده از امكانات اقتصادى، خود را مديون كسى نمىبيند، همه امكانات اقتصادى را ملك طلق خويش مىبيند كه با دانش و دسترنج خويش به دست آورده است. «اِنّما اُوتيتُه على علمٍ» (قصص:78)؛ (قارون) گفت: اين ثروت را به وسيله دانشى كه نزد من است به دست آوردهام! اين تفكر در تمامى نظريهها تبلور يافته و اصالت ماده و بريدگى از مبدأ و منتهى همهجا نمايان است.
در مقابل، وحى بر توجه انسان به مبدأ و معاد تأكيد دارد و با ايجاد ارتباط بين انسان و خالق يكتا از يك سو و بين انسان و معاد از سوى ديگر، در مقام آن است كه انسان را به نامتناهى وصل كند، با ازليّت پيوند دهد و او را ابدى كند تا با مشاهده نتايج فعاليتها و رفتار خويش و يقين به ثمربخشى آنها در جهان پس از مرگ، راه تكامل را بپيمايد. انسان در اين مكتب، با نگرشى كاملاً متفاوت نمايان مىگردد و اين نگرش رفتارهاى اقتصادى او را متأثر مىسازد.
انسان در اين الگو، مال را نعمت الهى، رزق و رحمت خدايى مىداند؛ معتقد است: «هذا رحمةٌ مِن ربّي فاذا جاءَ وعدُ ربّى جعله دكّا و كانَ وَعدُ رَبِّى حقا» (كهف:98)؛ اين از رحمت پروردگار من است، اما هنگامى كه وعده پروردگارم فرا رسد، آن را درهم مىكوبد، و وعده پروردگارم حق است.
قرآن كريم هر دو نگرش را، كه نتيجه آن مبناى اعتقادى است، در مجموعهاى از آيات در يك ضربالمثل به صورت زيبايى با هم مقايسه مىكند: «(اى پيامبر) براى آنان مثالى بزن: آن دو مرد، كه براى يكى از آنها دو باغ از انواع انگورها قرار داديم و گرداگرد آن دو (باغ) را با درختان نخل پوشانديم و در ميانشان زراعت پربركتى قرار داديم. هر دو باغ، ميوهآور بودند (ميوههاى فراوان) و چيزى فروگذار نكرده بود و ميان آن دو، نهر بزرگى جارى ساخته بوديم. صاحب اين باغ درآمد فراوانى داشت. به همين دليل، به دوستش ـ در حالى كه با او گفتوگو مىكرد ـ چنين گفت: من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نيرومندترم. و در حالى كه نسبت به خود ستمكار بود، در باغ خويش گام نهاد. گفت: من گمان نمىكنم هرگز اين باغ نابود شود. و باور نمىكنم قيامت برپا گردد؛ و اگر به سوى پروردگارم بازگردانده شوم (و قيامتى در كار باشد) جايگاهى بهتر از اينجا خواهم يافت.
دوست (با ايمان) وى ـ در حالى كه با او گفتوگو مىكرد ـ گفت: آيا به خدايى كه تو را از خاك و سپس از نطفه آفريد و پس از آن تو را مرد كاملى قرار داد، كافر شدى؟ ولى من كسى هستم كه اللّه پروردگار من است، و هيچ كس را شريك پروردگارم قرار نمىدهم. چرا هنگامى كه وارد باغت شدى، نگفتى: ما شاء اللهُ لا قوَّةَ اِلاّ بِاالله؛ اين نعمتى است كه خدا خواسته است؛ قوّت (و نيرويى) جز از ناحيه خدا نيست؟ و اگر مىبينى من از نظر مال و فرزند از تو كمترم (مطلب مهمّى نيست.) شايد پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد؛ و مجازات حساب شدهاى از آسمان بر باغ تو فرو فرستد، به گونهاى كه آن را به زمين بىگياه لغزندهاى مبدل كند، و يا آب آن در اعماق زمين فرو رود، آنگونه كه هرگز نتوانى آن را به دست آورى.
(به هر حال عذاب الهى فرا رسيد،) و تمام ميوههاى آن نابود شد؛ و او به سبب هزينههايى كه در آن صرف كرده بود، پيوسته دستهاى خود را به هم مىماليد ـ در حالى كه تمام باغ بر داربستهايش فرو ريخته بود ـ و مىگفت: اى كاش كسى را همتاى پروردگارم قرار نداده بودم! و قومى نداشت كه او را در برابر (عذاب) خداوند يارى دهند، و از خودش (نيز) نمىتوانست يارى گيرد.» (كهف:32ـ43)
مسلما اين دو نگرش و اين دو مبنا و اعتقاد در رفتار و كردار انسان، حتى به عنوان توليدكننده يا مصرفكننده تأثير دارد.
بيشتر آياتى از قرآن كريم كه در آنها به نوعى، به امكانات اقتصادى اشاره شده يا از فرايند توليد سخن به ميان آمده، يا وارد بحث توزيع رزق شده و يا به مصرف كالاها و خدمات پرداختهاند؛ توجّه انسان را به خداوند متعال جلب كردهاند.
از ديدگاه قرآن كريم، تمامى كائنات از جمله انسان، منابع و ابزارهاى توليد، مخلوق خداوند عليم و حكيم هستند. نه تنها منابع و ابزارهاى توليد، بلكه فعاليتهاى توليدى و فرايند شكلگيرى آن نيز همه مخلوق خداوند مىباشند. قرآن كريم اصرار دارد به انسان بياموزد و به اين نكته توجه دهد كه از عوامل زمينهساز گرفته تا عوامل مباشر در توليد، همه مخلوق اويند. «او كسى است كه بادها را بشارتدهنده در پيشاپيش (باران) رحمتش مىفرستد، تا ابرهاى سنگينبار را (بر دوش) كشند، (سپس) ما آنها را به سوى زمينهاى مرده مىفرستيم، و به وسيله آنها، آب (حياتبخش) را نازل مىكنيم و با آن، از هرگونه ميوهاى (از خاك تيره) بيرون مىآوريم. اينگونه (كه زمينهاى مرده را زنده كرديم) مردگان را (نيز در قيامت) زنده مىكنيم، شايد (باتوجهبه اين مثال) متذكر شويد.» (اعراف: 57)
«به آثار رحمت الهى بنگريد كه چگونه زمين را پس از مردنش زنده مىكند.» (روم: 50)
«شب را براى آرامش آفريد و روز را روشن ساخت تا به كار و تلاش بپردازيد و فضل پروردگار را بطلبيد.» (اسراء: 12)
«خورشيد و ماه را مسخّر شما ساخت، زمين را براى شما رام كرد تا بر پشت آن راه برويد [و با كار وتلاش]از روزىهاى خداوند بخوريد.» (ملك: 15)
به گونهاى زمين را رام شما ساخت كه با سرعت فوقالعادهاى كه در حركتهاى چرخشى و انتقالى دارد، گويا به كلى ساكن و بدون حركت است. درياها و كشتىها را مسخّر شما ساخت تا بتوانيد كسب روزى كنيد. عوامل توليد اگر مىتوانند نقش عامل بودن ايفا كنند، اين نقش را خداوند متعال به آنها داده است.
توحيد افعالى و توليد
از ديدگاه قرآن كريم، نه تنها عوامل طبيعى توليد مخلوق خداوند هستند، بلكه فعاليتهاى توليدى و فرايند شكلگيرى توليد براى هر كالا و خدمت نيز فعل الهى محسوب مىشود؛ يعنى مولّد حقيقى و بالاصاله اوست، هرچند در اين جريان، ابزارهاى طبيعى و انسانى هم نقش داشته باشند. همانگونه كه نوشتار يك نويسنده، با وجود استفادهاش از نوشتافزار، به او نسبت داده مىشود، تمامى توليدات يك جامعه نيز به خداوند متعال نسبت داده مىشوند؛ اگرچه فكر و دست انسان و ابزار توليد نيز ايفاى نقش مىكنند.
«توحيد افعالى» به دو معنا به كار رفته است: يكى اينكه خداوند متعال در انجام كارهاى خود به هيچ كس و هيچ چيز نياز ندارد و هيچ موجودى نمىتواند كمكى به او بكند. و ديگرى كه بيشتر در اصطلاح عرفا به كار رفته، استقلال در تأثير است؛ يعنى مخلوقات خداوندى در كارهاى خودشان نيز بىنياز از خداوند متعال نيستند. تمام علل و اسبابى كه براى آنها تأثير و سببيت قايليم، سببيت و تأثيرشان را از خداوند دارند. بر همين اساس، قرآن كريم اصرار دارد كه آثار فاعلهاى طبيعى و غير طبيعى همانند بارش باران، روييدن گياهان، ميوه دادن درختان و پرورش چهارپايان را به خودش نسبت دهد.(1) در اينجا، معناى دوم توحيد افعالى منظور است.
قرآن كريم با مطرح كردن توحيد افعالى در توليد، بر آن است كه انسانها همواره متذكّر مبدأ هستى و تدبير حكيمانه او براى بقاى موجودات باشند و دچار غفلت از هستى بخش و توجه استقلالى به مظاهر خلقت و اسباب ظاهرى نشوند؛ مرتب خود را در ارتباط با كمال بى نهايت بدانند و به او تقرّب جويند و در پرتو قرب ربوبى تكامل يابند.
توجه به توحيد افعالى و رسوخ اين معنا در قلب انسان و رسيدن به اين درجه كه ولىّ نعمت حقيقى را خداوند متعال بداند، انسان را از ناسپاسى، خودبينى، طغيان، ظلم و تعدّى مصون مىدارد. علاوه بر آثار تربيتى و اخلاقى، اين مصونيت، ارتقاى بهرهورى را نيز به دنبال خواهد داشت و نتيجه آن دستاورد بزرگى براى سلامت و رشد اقتصاد جامعه خواهد بود.
در آيات متعددى سخن از خَلق، جَعل، اِنزال، تسخير كالاها و خدمات، اعم از كالاهاى اوليه، واسطهاى يا نهايى، به ميان آمده است. آنچه در همه اين واژهها مشترك و مهم است، اين است كه همه امكانات اقتصادى، كالاها و خدمات، همچنين فرايند توليد و فعاليتهاى انسانها همه مخلوق او و نعمتهاى الهى هستند و با تدبير او صورت مىپذيرند.
چنانكه اشاره شد، از جمله اساسىترين تفاوتها بين اقتصاد اسلامى و سرمايهدارى در همين نحوه نگرش است. بر اساس فلسفه دئيسم، خداوند منشأ جهان هستى است و عالم طبيعت را بر اساس قانونمندىهايى به وجود آورده كه به صورت خودكار عمل كرده و به حيات خود ادامه مىدهد. در نتيجه، پس از خلقت، نيازى به دخالت خداوند در امور عالم نمىباشد. به نظر فيزيوكراتها چنين قوانينى در سطح پديدههاى اجتماعى نيز وجود دارند، و آنها در نظام طبيعى، به دنبال قوانينى هستند كه بر رفتار اقتصادى افراد جامعه حاكم است. تصويرى كه «دئيسم» از خداى آفريدگار ـ نه پروردگار ـ ارائه كرده، درصدد قطع مداخله خداوند پس از خلقت است و اين مسأله اختصاص به رابطه خدا و طبيعت مادى ندارد؛ بلكه انسان نيز جزئى از طبيعت مادى در نظر گرفته شده و هرگونه مداخله از سوى خداوند در سرنوشت او منتفى گرديده است.
قرآن كريم به شدت به اين ايده حمله كرده، مىفرمايد: «و يهود گفتند: دست خدا (با زنجير) بسته است، دستهايشان بسته باد! و به سبب اين سخن، از رحمت (الهى) دور شوند، بلكه هر دو دست (قدرت) او گشاده است؛ هرگونه بخواهد مىبخشد.» (مائده: 64) بر اساس مبناى وحى، خداوند امور اين جهان را از آسمان به سوى زمين تدبير مىكند (سجده: 5) و نام «رَبّ» به معناى تدبيركننده، بيش از هزار بار در قرآن كريم به كار رفته است.
توحيد افعالى و فعاليتهاى انسان
منطق قرآن كريم اين است كه «واللّهَ خَلَقَكم و ما تَعملونَ» (صافّات: 96)؛ خداوند متعال هم خودتان و هم آنچه را مىسازيد آفريده است؛ يعنى بتهايى را كه مىسازيد(2) يا جوهر آن بتها را(3) خداوند خلق كرده است. و يا به طور كلى، مىتوان گفت:
«خلقت» از «تدبير» جدا نيست؛ همچنان كه خداوند سبحان خالق آدمى است، ربّ او نيز هست و همه چيز در عالم، از جمله اعمال اختيارى انسان، در پرتو اراده الهى شكل مىگيرد. و صد البته معناى اين سخن آن نيست كه عمل انسان از حيطه اختيارش خارج و فعاليت او يك عمل جبرى شود.(4)
«اَفَرَأَيتُم ما تَحرُثُون أَ أنتم تَزرعوُنَه اَم نَحنُ الزّارعونَ لَو نَشاءُ لجَعلناهُ حُطاما فظلتم تفكَّهونَ.» (واقعه: 63ـ65)؛ آيا هيچ درباره آنچه كشت مىكنيد، انديشيدهايد؟ آيا شما آن را مىرويانيد يا ما مىرويانيم؟ هرگاه بخواهيم آن را مبدّل به كاه در هم كوبيده مىكنيم كه تعجب كنيد!
«حرث» يعنى افشاندن بذر در زمين و آماده كردن آن براى زرع.(5) «تزرعونه» از ماده «زراعت» به معناى روياندن است. روشن است كه كار انسان تنها كشت است، اما روياندن كار خداست؛(6) به همين دليل از پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله نقل شده است: «هيچ يك از شما نگويد من زراعت كردم، بلكه بگويد كشت كردم.»(7) به عبارت ديگر، دانه گياه كاشته شده يك جوهر جامد است؛ نهايت تلاش انسان اين است كه آن را در زمين دفن كند و به آن آب دهد. كار خاك اين است كه دانه را متعفّن نموده، بپوساند و به پودر تبديل كند (چنانكه با اجساد حيوانات چنين مىكند.) كار آب نيز شبيه خاك است. طبيعت دانه، سكون و بىتحرّكى است، نه رشد و نموّ و حركت به سمت آسمان و سپس ثمردهى و قابليت تكثير و زاد و ولد. اگر خداى متعال بر اساس حكمت خود، توان باطنى ديگرى به اين دانه نمىداد و كلمه فعّال ملكوتى خداوند با آن به گونهاى عمل نمىكرد كه او را تغذيه نموده، رشد و توان توليد مجدّد دهد و در نهايت، به گونهاى آن را قرار دهد كه انسانها از آن منتفع شوند، يا خاكستر بود و يا كاه در هم كوبيدهاى كه هيچ حيوانى از آن منتفع نمىشد.(8)
آيات متعدّدى نتيجه فعاليت انسان را به خدا نسبت دادهاند، ضمن اينكه حكمت اين نسبت نيز از خود آيات به دست مىآيد. در اينجا، نمونههايى از اين آيات ذكر مىشود:
«و انزَلنا مِنَ السَّماءِ ماءً بِقَدَرٍ فَاَسكنّاهُ فِى الاَرضِ وَ انّا على ذهابٍ به لَقادِرُون، فَاَنشَأنا لَكُم بِه جَنّاتٍ من نخيلٍ و اعنابٍ لكم فيها فواكهُ كثيرةٍ و منها تأكلونَ، و شجرةً تَخرُج مِن طورِ سيناءَ تَنبتُ بالدُّهن و صِبغٍ للآكلينَ، و انَّ لكم فىِ الانعام لعبرةً نسقيكم ممّا فى بطونها و لكم فيها منافعُ كثيرة و منها تأكلونَ.» (مؤمنون: 18ـ21)؛
و از آسمان آبى به قدر معيّن نازل كرديم و آن را در زمين (در جايگاه مخصوصى) ساكن نموديم؛ و ما بر از بين بردن آن كاملاً قادريم. سپس به وسيله آن، باغهايى از درختان نخل و انگور براى شما ايجاد كرديم؛ باغهايى كه در آن ميوههاى بسيار است و از آن مىخوريد. و (نيز) درختى را كه از طور سينا مىرويد (= درخت زيتون) و از آن روغن و نان خورش براى خورندگان فراهم مىگردد (آفريديم). و براى شما در چهارپايان عبرتى است؛ از آنچه در درون آنهاست (از شير) شما را سيراب مىكنيم؛ و براى شما در آنها منافع بسيارى است؛ و از گوشت آنها مىخوريد.
«والله جعل لكم من بيوتكم سكنا و جعل لكم من جلود الانعام بيوتا تَستخفّونَها يَوم ظعنكم و يوم اقامتِكم و من اصَوافها و اَوبارِها و اَشعارِها اَثاثا و مَتاعا الى حين وَ اللهُ جَعلَ لَكُم ممّا خَلَق ظلالاً و جَعَل لَكم مِن الجِبالِ اكنانا و جَعل لكم سرابيلَ تَقيكُمُ الحَرَّ و سرابيلَ تقيكمُ بأسكَم كذلك يُتمّ نعمته علَيكم لعلّكم تُسلمون.» (نحل: 80ـ 81)؛
و خدا براى شما از خانههايتان محل سكونت (و آرامش) قرار داد؛ و از پوست چهارپايان نيز براى شما خانههايى قرار داد كه روز كوچ كردن و روز اقامتتان، به آسانى مىتوانيد آنها را جابهجا كنيد؛ و از پشم و كرك و موى آنها، براى شما اثاث و متاع (و وسايل زندگى) تا زمان معيّنى (قرار داد.) و (نيز) خداوند از آنچه آفريده است، سايههايى براى شما قرار داده؛ و از كوهها پناهگاههايى؛ و براى شما پيراهنهايى آفريده كه شما را از گرما (و سرما) حفظ مىكنند؛ و پيراهنهايى كه به هنگام جنگ، حافظ شمايند؛ اينگونه نعمتهايش را بر شما كامل مىكند، تا شايد تسليم فرمان او شويد.
راغب در مفردات مىنويسد: «جَعَلَ» اعم از فعل (انجام داد) و «صَنَعَ» (ساخت) و اين قبيل فعلها مىباشد. وى سپس پنج نوع كاربرد براى اين واژه بيان مىكند، و تفسير اين قبيل آيات را، ايجاد و پيدايش كالايى از كالاى ديگر و هستى بخشيدن به آن از طريق عوامل بيان مىدارد.(9)
آيات مزبور، پيدايش خانه (چادر) يا لوازم و وسايل گوناگون زندگى از مو، كرك يا پشم را به خداوند نسبت دادهاند. همچنين در اين آيات ايجاد سايبان و لباس، اعم از لباسهاى معمولى و جنگى، و توليد آنها از تركيب عوامل توليد، كه خود مخلوق اويند؛ به خداوند نسبت داده شدهاند:
«اَو لَم يَروا انَّا نَسوقُ الماءَ اِلَى الارضِ الجُرُزِ فَنُخرجُ بِه زرعا تأكُل مِنه اَنعامُهم و اَنفسهم اَفلا تُبصرونَ.» (سجده: 27)؛
آيا نديديد كه ما آب را به سوى زمينهاى خشك مىرانيم و به وسيله آن زراعتهايى مىرويانيم كه هم چهارپايانشان از آن مىخورند و هم خودشان تغذيه مىكنند، آيا نمىبينيد؟!
توحيد افعالى و تسخير عوامل توليد
«سخره» بيگارى گرفتن خدمتكار يا چهارپايى بدون اجر و مزد است.(10)
در اصطلاح قرآنى، «تسخير» يعنى انسان در چيزى تصرّف كند، به گونهاى كه آن را موافق با مقاصد و منافع خود قرار دهد.(11)
خداوند زمين و آسمان، شب و روز، درياها و كشتى ها و آنچه را در آسمان و زمين است مسخّر انسان ساخت؛ خورشيد براى او نور افشانى مىكند، بسترش را گرم مىسازد، انواع گياهان را براى او مىروياند، محيط زندگىاش را از لوث ميكروبهاى مزاحم پاك مىكند، شادى و سرور مىآفريند و مسير زندگى را به او نشان مىدهد . ماه چراغ شبهاى تاريك اوست؛ تقويمى است طبيعى و جاودانى. جزر و مدّى كه بر اثر ماه پيدا مىشود، بسيارى از مشكلات انسان را مىگشايد، درختان زيادى را (به سبب بالا آمدن آب نهرهاى مجاور دريا) آبيارى مىكند. درياى خاموش و راكد را به حركت در مىآورد، و از گنديدن حفظ مىكند و اكسيژن لازم را بر اثر تموّج در اختيار موجودات زنده دريا مىگذارد. بادها كشتىها را در سينه اقيانوسها به حركت در مىآورند و بزرگترين مركب و وسيعترين جادههاى انسان را همين كشتىها و درياها تشكيل مىدهند؛ تا آنجا كه گاهى كشتىهايى به عظمت يك شهر و با همان جمعيت بر پهنه اقيانوسها به حركت در مىآيند. نهرها در خدمت اويند؛ زراعتهايش را آبيارى و دامهايش را سيراب و محيط زندگىاش را با طراوت، و حتّى مواد غذايىاش (ماهىها) را در دل خود براى او مىپرورانند.
تاريكى شب همچون لباسى او را مىپوشاند و آرامش و راحتى به او ارزانى مىدارد. و سرانجام، روشنايى روز او را به حركت و تلاش دعوت مىكند و گرمى و حرارت مىآفريند و در همه جا جنبش و حركت ايجاد مىكند.(12) پس تسخير شب و روز براى آرامش در شب و امرار معاش در روز است.(13)
خداوند درياها را مسخّر انسان ساخت؛ يعنى آنها را به گونهاى آفريد كه كشتى بتواند بر روى آنها جريان يابد و انسانها از آن بهرهمند گردند. پس معناى «تسخير» يعنى آنچه در آسمان و زمين است براى انسان مىباشد. از اينروست كه اجزاى عالم همه طبق يك نظام جريان دارند و نظامى واحد بر همه آنها حاكم است و بعضى را به بعضى ديگر مرتبط و همه را با انسان مربوط و متصل مىسازد و در نتيجه، انسان در زندگى خود از موجودات علوى و سفلى منتفع مىشود و روز به روز دامنه انتفاع و بهرهگيرى جوامع بشرى از موجودات زمينى و آسمانى گسترش مىيابد و آنها را از جهات گوناگون واسطه رسيدن به اغراض خود ـ يعنى مزاياى حياتى خود ـ قرار مىدهد. به همين دليل تمامى اين موجودات مسخّر انسانند.(14)
آيا با وجود اين دامنه وسيع از تسخير، مىتوان نقش خداوند متعال در فعاليتهاى اقتصادى و امور معيشتى انسان را ناديده گرفت و تجلّى توحيد در اقتصاد را كمرنگ جلوه داد؟ آيا نقش انسان در كنار نقش او ظهورى دارد؟
رزّاقيت الهى
«رزق» گاهى بر عطا و بخشش مستمر، كه ممكن است در دنيا و يا آخرت باشد، به كار مىرود؛ و گاهى بر سهم و نصيب فرد اطلاق مىگردد. همچنين به آنچه از خوردنىها و آشاميدنىها، كه انسان از آنها تغذيه كرده، مىخورد، «رزق» گفته مىشود.(15) «رزق» عطايى است كه از آن منتفع مىشوند، مواد غذايى باشد، علم باشد و يا غير از اينها. در قرآن كريم علاوه بر مواد غذايى و باران، بر نبوّت وعلم هم رزق اطلاق شده است.(16) بر همين اساس، بعضى رزق را به ظاهرى و باطنى تقسيم كردهاند. «رزق باطنى» (مثل علوم و معارف) جايگاهش قلوب و قوّه ادراكى انسان است و «رزق ظاهرى» (مثل غذاى انسان) مربوط به بدن مىباشد.(17)
بعضى معناى رزق را گسترش داده و آنچه را كه انسان از مزاياى حيات، مثل مال، مقام، عشيره، قبيله، باران، زيبايى، علم و غير آن منتفع مىگردد، «رزق» مىنامند.(18)
از آنجا كه روزى الهى عطاى مستمر او به موجودات است، به آن «رزق» گفته مىشود.(19) انسان چون اصل وجودش از ناحيه خداوند است، پس آنچه را كه مثل روزى، ادامه حياتش به آن بستگى دارد، نيز از ناحيه اوست.(20)
قابل ذكر است كه رزق بر اساس تعاريف مزبور، تنها كالاها و خدمات نهايى آماده براى مصرف نيست، بلكه شامل همه نعمتهاى الهى مىشود. بنابر اين، عوامل توليد كه در فرايند توليد به كار مىروند نيز رزق خداوند هستند. در نتيجه، آيات رزق علاوه بر اينكه تجلّى توحيد در توليد را مىرسانند توجه به خالق در مصرف را نيز گوشزد مىكنند.
قرآن كريم در آيات متعددى، به بحث رزق پرداخته است. آيات رزق را مىتوان به سه دسته طبقهبندى نمود؛ مجموعهاى از آياتْ خداوند را به عنوان روزىدهنده موجودات معرفى مىكنند. مجموعهاى ديگر توصيه به تصرّف در رزق نموده، به بيان حدود تصرّفات مىپردازند؛ و آياتى بسط و قبض رزق را مطرح ساخته، آن را از ناحيه خداوند متعال مى دانند:
ـ «انَّ اللهَ هُو الرَّزاقُ ذُو القوّةِ المتين» (ذاريات: 58)؛ همانا خداوند روزىدهنده و صاحب قوّت، قدرت و استوارى است.
«ذو القوّة» به اصل قدرت پروردگار و «متين» به كمال قدرت او اشاره دارد. هنگامى كه اين دو با واژه «رزّاق»، كه آن نيز صيغه مبالغه است، همراه گردند، اين حقيقت را ثابت مىكنند كه خداوند در دادن روزى به بندگان، نهايت توانايى و تسلّط را دارد.(21)
ـ «و ما من دابّةٍ فى الاَرضِ الاّ علَى اللهِ رِزقُها و يعلمُ مستقرَّها و مستودعها كلٌّ فى كتابٍ مبين» (هود: 6)؛ هيچ جنبندهاى در زمين نيست، مگر آنكه روزى او بر خداست. او قرارگاه و محلّ نقل و انتقالش را مىداند. همه اينها در كتابى آشكار ثبت است.
در آيه مزبور، خداوند متعال روزى همه مخلوقات را ضمانت كرده است و مانعى ندارد كه خداوند، خود براى ديگرى حقى قرار دهد و تضمين كند كه خود آن را انجام دهد؛ زيرا ديگرى اين حق را بر عهده او قرار نداده است.(22)
ـ «و كأَيِّن مِن دابّةٍ لا تحمِلُ رزقَها اللهُ يرزُقُها و اِيّاكم و هُو السَّميع العليم» (عنكبوت: 60)؛ چه بسا جنبندهاى كه قدرت حمل روزى خود را ندارد، خداوند او و شما را روزى مىدهد و او شنوا و داناست.
آيه در پاسخ كسانى است كه به زبان حال يا زبان قال مىگفتند: اگر ما از شهر و ديار خود هجرت كنيم چه كسى به ما روزى مىدهد؟ قرآن مىفرمايد: غم روزى نخوريد و ننگ ذلّت و اسارت نپذيريد؛ روزىرسان خداست؛ نه تنها شما، بلكه بسيارند جنبندگانى كه حتى نمىتوانند روزى خود را حمل كنند و هيچگونه ذخيره غذايى در لانه خود ندارند و هر روز روزى جديد مىخواهند، اما خدا آنها را گرسنه نمىگذارد و روزى مىدهد و چنين خدايى شما (انسانها) را نيز روزى مىبخشد.(23)
ـ «قُل مَن يَرزقُكم من السّمواتِ و الارضِ قلِ اللّهُ و اِنّا او ايّاكم لَعلى هدىً او فى ضلالٍ مُبينٍ» (سبأ: 24)؛ بگو چه كسى شما را از آسمانها و زمين روزى مىدهد؟ بگو: اللّه! و ما يا شما بر (طريق) هدايت يا در ضلالت آشكارى هستيم.
آيه شريفه احتجاج خداوند در مقابل مشركان است و از پيامبر مىخواهد از آنها بپرسد: چه كسى از آسمانها و زمين به آنها روزى مىدهد. جواب اين سؤال روشن است كه خدا روزىرسان است. پس آنها كه براى كسب رضايت بتها به پرستش آن مىپردازند تا رزق آنان را وسعت دهد، بايد بدانند كه روزىرسان خداست و در نهايت، از آنان مىخواهد كه خودشان انصاف دهند كه آيا آنان بر طريق حق هستند يا مؤمنان كه خدا را روزىرسان مىدانند.(24)
ـ «قُل مَن يَرزقُكم مِن السماءِ و الارضِ اَمّن يَملِكُ السّمَع و الاَبصارَ و مَن يُخرجُ الحىَّ مِن الميّتِ و يُخرِجُ الميّتَ مِن الحىِّ وَ مَن يُدبَّر الامرَ فسيقولونَ الله فَقُل اَفَلا تَتّقونَ» (يونس: 31)؛ بگو چه كسى شما را از آسمان و زمين روزى مىدهد؟ يا چه كسى مالك (و خالق) گوش و چشمهاست؟ و چه كسى زنده را مرده و مرده را از زنده بيرون مىآورد؟ و چه كسى امور جهان را تدبير مىكند؟ به زودى در پاسخ مىگويند: خدا. بگو: پس چرا تقوا پيشه نمىكنيد؟
ـ «امَّنَ هذَا الَّذى يَرزقُكم اِن اَمسكَ رِزقَه بَل لَجّو فى عُتُوٍّ و نفورٍ» (ملك: 21)؛ (آيا غير خدا شما را يارى مىكند) يا كسى كه شما را روزى مىدهد، اگر روزيش را باز دارد (چه كسى مىتواند نياز شما را تأمين كند؟) ولى آنها در سركشى و فرار از حقيقت لجاجت مىورزند.
ـ «اَمَّن يَبدؤُ الخلقَ ثمَّ يُعيدهُ و من يَرزقُكم مِن السّماءِ و الارضِ أإلهٌ مَع اللهِ قُل هاتوا بُرهانكم اِن كنتم صادقين» (نمل: 64)؛ (آيا آنچه را شريك خدا مىپنداريد بهتر است) يا كسى كه آفرينش را آغاز كرد، سپس آن را تجديد مىكند و كسى كه شما را از آسمان و زمين روزى مىدهد. آيا با خداى يكتا خدايى هست؟! بگو دليلتان را بياوريد، اگر راست مىگوييد.
هدف از تأكيد بر رزّاقيت الهى
دعوت به پرستش خداوند، ترك معصيت و رعايت تقوى و شكرنعمت
«يَا اَيُّهاالنّاسُ اذكروا نعمةَ اللهِ عليكم هَل مِن خالقٍ غيرَ اللهِ يَرزقُكم مِن السّماء و الاَرضِ لا اِلهَ اِلاّ هُو فَاَنّى تُؤفكون» (فاطر:3)؛ اى مردم، به ياد آوريد نعمت خدا را بر شما. آيا آفرينندهاى جز خدا هست كه شما را از آسمان و زمين روزى دهد؟ هيچ معبودى جز او نيست. با اين حال، چگونه به سوى باطل منحرف مىشويد؟
منظور از «ناس» در آيه شريفه بتپرستان و ديگر كسانى هستند كه براى خدا شريك قرار مىدادند. قرآن از آنها سؤال مىكند: آيا رزق و روزى كه بقاى شما به آن بستگى دارد (و مبدأ آن به سبب نور آفتاب و باران آسمان است و به دليل رشد و نمو گياهان و حيوانات زمين مىباشد) خالقى غير از خدا دارد؟ با اينكه معبود حقيقى و سزاوار پرستش كسى است كه شما را روزى مىدهد و او نيست، مگر اللّه، پس با اين حال، چرا از حق به سوى باطل رو مىآوريد.(25)
ـ «انّما تعبدونَ مِن دونِ اللهِ اوثانا و تَخلقونَ اِفكا اَنَّ الَّذينَ تَعبدونَ مِن دون اللهِ لا يَملكون لَكم رزقا فابتغوا عنداللّهِ الرّزقَ و اعبدوهُ و اشكروا له اليهِ تُرجعون» (عنكبوت: 17)؛ شما غير از خدا فقط بتهايى (از سنگ و چوب) را مىپرستيد و دروغى به هم مىبافيد. آنهايى را كه غير از خدا پرستش مىكنيد، مالك هيچ رزقى براى شما نيستند. روزى را تنها نزد خدا بطلبيد و او را پرستش كنيد و شكر او را به جا آريد كه به سوى او بازگشت داده مىشويد.
ـ «الّذى جَعَل لكم الارضَ فراشا و السّماءَ بناءً و انزلَ من السّماء ماءً فاخرَجَ به مِن الثّمراتِ رزقا فلا تَجعلوا للّهِ اندادا و انتم تَعلمون» (بقره: 22)؛ آنكه (خدايىكه) زمين را براى شما گسترد و آسمان را بنايى (سقف برافراشته) ساخت و از آسمان آبى فرود آورد و با آن از ميوهها براى شما روزى خارج ساخت، پس براى خدا همتايانى قرار ندهيد، در حالىكه خود نمىدانيد (كه خدا بىهمتاست.)
اين آيه خلقت ميوههاى گوناگون را، كه بخشى از روزى انسان هستند، متذكر گرديده و با ذكر نعمتهاى ديگر خداوند، از انسان مىخواهد موحّد باشد و در حالىكه براى خدا در عالم شريك و همتايى نيست، از شرك برحذر باشد.
ـ «و كُلوا مِمّا رَزَقَكُم اللّهُ حلالاً طيّبا و اتَّقوا اللّه الَّذى اَنتم بِه مؤمنونَ» (مائده: 88)؛ و از نعمتهاى حلال و پاكيزهاى كه خداوند به شما روزى داده است، بخوريد و از (مخالفت) خداوندى كه به او ايمان داريد، بپرهيزيد.
تنها شرط اين است كه رعايت اعتدال و پرهيزگارى در بهرهگيرى از اين مواهب را فراموش نكنيد. بدينروى، مىگويد: «واتَّقو اللّه الّذى اَنتم بِه مؤمنون»؛ ايمان شما به خدا ايجاب مىكند كه همه دستورات او را محترم بشمريد، هم در بهرهگيرى و هم در رعايت اعتدال و تقوا.(26)
توزيع تكوينى الهى
آيات متعددى تصريح دارند كه خداوند (بر اساس حكمت و مصلحت) روزى هركه را بخواهد، وسعت مىبخشد و در هر مورد كه مصلحت نباشد، آن را محدود گردانيده، و به اندازه معيّنى قرار مىدهد. از آنرو كه خداوند متعال علم و بصيرت كامل و جامعى نسبت به تمام عالم خلقت از جمله انسانها دارد و به مصالح آنها واقف است، بر اساس آن مصالح، گاهى روزى را گسترش داده و گاهى تنگ مىنمايد. در منطق قرآن كريم، همه افراد ظرفيت غنى شدن ندارند، بسيارى احساس استغنا نموده و طغيان مىكنند. گاهى تقدير روزى وسيلهاى براى آزمايش افراد مىباشد و گاهى بسط آن امهال يا استدراج است.
خلاصه اينكه اختلاف در رزق و بسط و تقدير آن همراه با علم الهى به نياز و استحقاق مرزوق و علم او به ساير احوال و اوضاع خارجى مىباشد و اين همان حكمت الهى در اين امر است.(27)
قانون عليت بر جهان آفرينش حاكم، و عالَم عالَمِ اسباب است؛ «ابىَ اللهُ اَن يجرىِ الامورَ الاّ باسبابِها.» خداوند، خالق مدبّر جهان است و زمين و آنچه را در آن است بر اساس حكمت و مصالح كلى جهان آفريده و هرچه را خلق كرده به او چنان اثرى بخشيده كه در جاى خويش نيكو و مبتنى بر حكمت و مصلحت جهان مىباشد. سنّت الهى بر اين است كه «انَّ الله لا يُغيِّرما بِقَومٍ حتّى يغيِّروا ما بِاَنفسهم» (رعد: 11)؛ خداوند سرنوشت هيچ قوم (و ملّتى) را تغيير نمىدهد، مگر آنكه آنان آنچه را در خودشان است، تغيير دهند. مشيّت الهى بر اين است كه تغيير و تحوّلها بايد از درون صورت گيرند. از جمله دگرگونىهايى كه در زندگى افراد و جوامع ممكن است پديد آيند، تغييرات در درآمد و ثروت و رفاه است.
مشيّت الهى بر اين است كه «مَن جدَّ وَجَدَ»؛ هركه تلاش كند، بيابد. هر جامعهاى مىتواند با تدبير و كار و فعاليت، ثروتمند شود و يا با سوء مديريت و كمكارى، به جامعهاى فقير مبدّل گردد.
زمينه كار و تلاش را خداوند براى انسان فراهم ساخته، نيازها و تمايلات را در بشر به وجود آورده و از سوى ديگر به انسان انگيزه و توانايى لازم داده است تا به دنبال تلاش براى كسب روزى باشد و بتواند نيازهاى مادى و معنوى خود را تأمين نموده، رفاه دنيوى و سعادت اخروى خويش را به دست آورد. اين روند معمول است، ولى بايد توجه داشت كه اولاً، مجموعه اين غرايز، نيازها و تمايلات را خداوند در درون انسان تعبيه كرده و توانايى را او به انسان داده است. علّة العلل اوست و آنچه هر كس دارد، رزق خداوند متعال است كه به او داده شده و گسترش و تنگى آن نيز به دست اوست.
بسط و تقدير رزق
«لَه مقاليدُ السّماواتِ و الارضِ يَبسطُ الرّزقَ لِمَن يشاءُ مِن عبادِه و يقدُر اِنّه بِكلّ شىٍ قديرٌ» (شورى: 12) كليدهاى آسمانها و زمين از آن اوست؛ روزى را براى هركه بخواهد گسترش مى دهد يا محدود مىسازد. او به همه چيز داناست.
ـ «قُل اِنَّ ربّى يَبسطُ الرّزقَ لِمَن يَشاءُ و يَقدِر و لكنَّ اكثر النّاسِ لا يَعلمونَ» (سبأ: 36)؛ بگو: پروردگارم روزى را براى هركه بخواهد وسعت مىبخشد و براى هركه بخواهد تنگ (و محدود) مىسازد؛ و هر چيزى در راه او انفاق كنيد عوض آن را مىدهد (و جاى آن را پر مىكند)؛ و او بهترين روزىدهندگان است.(28)
ـ «انَّ ربَّك يبسطُ الرّزقَ لِمَن يشاءُ و يَقدِرُ اِنّه كانَ بِعبادِه خبيرا بصيرا» (اسراء: 30)؛ به يقين، پروردگارت روزى را براى هركه بخواهد، گشاده يا تنگ مىگرداند. او نسبت به بندگانش آگاه و بيناست.
ـ «و لو بَسَطَ اللّهُ الرّزقَ لِعبادِه لَبَغوا فى الارضِ و لكن يُنزِّلُ بِقَدَرٍ ما يشاءُ اِنّه بعبادهِ خبيرٌ بصيرٌ» (شورى: 27)؛ هرگاه خداوند روزى را براى بندگانش وسعت بخشد، در زمين طغيان و ستم مىكنند. از اينرو، به مقدارى كه مىخواهد (و مصلحت مىداند) نازل مىكند. همانا او نسبت به بندگانش آگاه و بيناست.
ـ «و اصبَحَ الّذينَ تَمنّوا مكانَه بِالامس يَقولون ويكأنَّ اللّهُ يَبسطُ الرّزقَ لِمَن يَشاءُ مِن عبادِه و يَقدرُ لَو لا اَن مَنَّ اللّهُ علَينا لَخسفَ بِنا ويكَأنّه لا يُفلحُ الكافرونَ» (قصص: 82)؛ و آنها كه ديروز آرزو مىكردند به جاى او (قارون) باشند، (هنگامى كه اين صحنه را ديدند) گفتند: واى بر ما! گويى خدا روزى را بر هر كس از بندگانش بخواهد، گسترش مىدهد يا تنگ مىگيرد. اگر خدا بر ما منّت ننهاده بود، ما را نيز به قعر زمين فرو مىبرد. اى واى! گويى كافران هرگز رستگار نمىشوند.
جمله «كأَنَّ اللّهَ يَبسطُ الرّزقَ لِمن يشاءُ و يَقدرُ» اعترافى
است از مردم زمان قارون بر اينكه آنچه قارون فكر مىكرد كه قدرت جمع مال به علم و نبوغ و حسن تدبير خود اوست نه به فضل الهى، چنين فكرى باطل بوده، بلكه همه آنها به فضل الهى، و توسعه يا محدوديت آنها نيز به خواست و اراده حق تعالى است.(29)
ـ «و اللّهُ فَضَّل بعضُكم على بعضٍ فى الرّزقِ فمَا الّذينَ فُضِّلوا بِرادّى رِزقهم على مَا مَلَكَت ايمانُهم فَهم فيهِ سواءٌ اَ فَبِنعمةِ اللهِ يَجحدونَ» (نحل: 71)؛ خداوند بعضى از شما را بر بعض ديگر از نظر روزى برترى داد (چرا كه استعدادها و تلاشهايتان متفاوت است.) اما آنها كه برترى داده شدهاند، حاضر نيستند از روزى خود به بردگانشان بدهند و همگى در آن مساوى گردند. آيا آنان نعمت خدا را انكار مىنمايند (كه شكر او را ادا نمى كنند؟)
توجه به خالق در مصرف
انسان در نياز به غذا و بسيارى از نيازها، با ساير حيوانات مشترك است. قرآن كريم ضمن تأييد اين نياز، آن را به همه سطوح انسانها، حتى پيامبران تعميم مىدهد. ولى در استفاده از نعمتها به اين حد كه انسان همانند ساير حيوانات به دنبال رفع نيازها جداى از انگيزههاى معنوى باشد اكتفا نكرده است؛ بلكه با تقويت مكارم اخلاق و معرفى منزلت انسان، او را با انگيزههاى معنوى آشنا ساخته، و بهترين راه آن است كه براى تعالى روح، او را با آفريننده جهان هستى و خالق نعمتها به عنوان مبدأ همه كمالات و سرچشمه همه فيوضات آشنا سازد تا با اطمينان بداند آنچه از كمالات و زيبايىها در جهان هستى هست، همه نعمتهاى اوست و انسان مىتواند با ارتقاى بصيرت خود، راه تكاملى پيموده و به خداى خود نزديكتر شود.
ـ «فلينظُرِ الانسانُ الى طَعامِه اَنَّا صبَبنا الماءَ صَبّا ثُمَّ شقَقنا الارضَ شقّا فاَنبتنا فيها حَبّا و عنبا و غضبا و زَيتونا و نخلاً و حدائقَ غلبا و فاكهةً و ابّا متاعا لكم و لانعامِكم» (عبس: 24ـ32)؛ انسان بايد به غذاى خويش (و آفرينش آن) بنگرد. ما آب فراوان از آسمان فرو ريختيم. سپس زمين را با سر برآوردن گياهان شكافتيم و در آن دانههاى فراوانى رويانديم و انگور و سبزى بسيار و زيتون و نخل فراوان و باغهاى پر درخت و ميوه و چراگاه، تا وسيلهاى براى برخوردارى شما و چهارپايانتان باشد.
آيه شريفه انسان را به تأمّل در غذايى كه تناول مىكند، وامىدارد و اين يكى از تدبيرهاى بىشمار خداوند متعال براى رفع نياز انسان است. هدف اين است كه بشر در آن تأمّل نمايد، به گستردگى تدبير الهى، كه عقل و فكر انسان را مدهوش و متحيّر مىسازد، توجه كند و بداند خداوند متعال با چه دقت و احاطهاى نسبت به مصالح او عنايت دارد.(30)
آيات متعدد تأكيد دارند كه خداوند آب آشاميدنى و آبى را كه به واسطه آن انواع ميوهها و گياهان به وجود مىآيند، براى انسان خلق كرده است تا انسان به آيات الهى پى ببرد و با بصيرت و تفكر در اين آيات، به آفريننده اين نعمتها توجه نموده، نسبت به او معرفت بيشترى پيدا كند.
«هو الّذى انزلَ من السَّماءِ ماءً للَكم مِنه شَرابٌ وَ مِنه شَجَرٌ فيه تُسيِمون يُنبِتُ لَكُم بِهِ الزَّرعَ وَ الزَّيتُونَ وَ النَّخِيلَ وَ الاَعنابَ وَ مِن كُلِّ الثَّمَراتِ اِنَّ فى ذلك لايةً لقومٍ يتفكَّرون» (نحل:10ـ 11)؛ اوست آنكه از آسمان آبى فرو فرستاد كه شما را از آن آشاميدنى است و از آن درختان و گياهانى است كه در آن (چهارپايان خود را) مىچرانيد. (و) با آن براى شما كِشت (گندم، جو و حبوبات) و زيتون و درختان خرما و انگور و از همه ميوهها مىروياند. به راستى در اينها نشانهاى است براى مردمى كه مىانديشند.
خلاصه اينكه در اقتصاد مبتنى بر وحى، توحيد در توليد، توزيع و مصرف نمايان است. قرآن مرتّب تذكر مىدهد كه انسان گرچه فاعل مختار است، ولى بايد به اين نكته توجه كند كه همه عوامل زمينهساز توليد را او در اختيارش گذاشته، مشيّت او تعلّق گرفته است تا وى از مواهب الهى برخوردار شود و بنابراين، در استفاده از اين مواهب لازم است به او توجه داشته باشد، به آفريننده اين نعمتها بينديشد و در مسير او گام بردارد تا به كمال برسد. توجه به اين مسأله بر انسان لازم است و اين نگرش بر رفتار و كردارش، چه در توليد و چه در مصرف، تأثير بسزايى دارد.
پىنوشتها
1ـ محمدتقى مصباح، آموزش عقايد، ص 165.
2ـ فضل بن حسن طبرسى، مجمعالبيان، ج 4، ص 449.
3ـ عبداللّه شبّر، تفسير شبّر، ج 1، ص 449.
4ـ سيد محمدحسين طباطبائى، الميزان، ج 15، ص 154.
5و6ـ راغباصفهانى، مفردات فى الفاظالقرآن، ص111/ص217.
7ـ فضل بن حسن طبرسى، پيشين، ج 5، ص 223/ ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، ج 23، ص 249.
8ـ صدرالمتألهين، تفسيرالقران الكريم، ج 7، ص 83.
9ـ راغب اصفهانى، پيشين، ص 92.
10ـ خليل بن احمد، العين، ذيل واژه «سخّر».
11ـ سيد محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج 12، ص 57.
12ـ محمدجواد نجفى، تفسير آسان، ج 8، ص 369.
13ـ فضل بن حسن الطبرسى، پيشين، ج 3، ص 316.
14ـ سيد محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج 8، ص 173.
15ـ راغب اصفهانى، پيشين، ص 193.
16ـ ر.ك: علىاكبر قرشى، قاموس قرآن، ج 3، ص 82.
17ـ فخرالدين طريحى، مجمعالبحرين، ج 5، ص 169.
18ـ سيد محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج 3، ص 146.
19ـ ناصر مكارم شيرازى و ديگران، پيشين، ج 9، ص 16.
20ـ سيد محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج 3، ص 141.
21ـ ناصر مكارم شيرازى، ج 22، ص 388 ـ 389.
22ـ سيد محمدحسين طباطبائى، ج 10، ص 153.
23ـ ناصر مكارم شيرازى و ديگران، پيشين، ج 9، ص 17.
24و25ـ سيد محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج 16، ص 398/ ج 17، ص 13.
26ـ ناصر مكارم شيرازى و ديگران، پيشين، ج 5، ص 62.
27ـ سيد محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج 18، ص25.
28ـ آيات شريفه 9 «عنكبوت» و 32 «سبأ» نيز همين بيان را دارند.
29ـ سيد محمدحسين طباطبائى، پيشين، ج 20، ص82.
30ـ ر.ك: همان، ج 20، ص 315.
نویسنده : سيد محمدكاظم رجايى
منبع:مرکز فرهنگ و معارف قران
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
-