واضح آرشیو وب فارسی:فان پاتوق: 1- هنگام راه رفتن با آرامي و وقار راه مي رفت.
2- در راه رفتن قدمها را چون متکبران بر زمين نمي کشيد.
3- نگاهش پيوسته به زير افتاده و بر زمين دوخته بود.
4- هر که را مي ديد مبادرت به سلام مي کرد و کسي در سلام بر او سبقت نگرفت.
5- وقتي با کسي دست مي داد دست خود را زود تر از دست او بيرون نمي کشيد.
6- با مردم چنان معاشرت مي کرد که هرکس گمان مي کرد گرامي ترين فرد نزد آن حضرت است.
7- هرگاه به کسي مي نگريست به روش ارباب دولت با گوشه چشم نظر نمي کرد.
8- با مردم چنان معاشرت مي کرد که هر کس گمان مي کرد گرامي ترين فرد نزد آن حضرت است.
9- چون اشاره مي کرد با دست اشاره مي کرد نه با چشم و ابرو.
10- سکوتي طولاني داشت و تا نياز نمي شد لب به سخن نمي گشود.
11- هر گاه با کسي هم صحبت مي شد به سخنان او خوب گوش فرا مي داد.
12- چون با کسي سخن مي گفت کاملا برمي گشت ورو به او مي ايستاد.
13- با هر که مي نشست تا او اراده برخاستن نمي کرد آنحضرت بر نمي خاست.
14- در مجلسي نمي نشست و بر نمي خاست مگر با ياد خدا.
15- هنگام ورود به مجلسي در آخر ونزديک درب مي نشست نه در صدر آن.
16- در مجلس جاي خاصي را به خود اختصاص نمي داد و از آن تهي مي کرد.
17- هرگز در حضور مردم تکيه نمي زد.
18- اکثراً نشستن آن حضرت رو به قله بود.
19- اگر در محضر او چيزي رخ مي داد که ناپسند وي بود ناديده مي گرفت.
20- اگر از کسي خطايي صادر مي شد آن را نقل نمي کرد.
21- کسي را بر لغزش و خطاي در سخن مؤاخذه نمي فرمود.
22- هرگز با کسي جدل و منازعه نمي کرد.
23- هرگز سخن کسي را قطع نمي کرد مگر آنکه حرف لغو باطل بگويد.
25- پاسخ به سؤالي را چند بارتکرار مي کرد تا جوابش بر شنونده مشتبه نشود.
26- چون سخني نا صواب از کسي مي شنيد نمي فرمود« چرا فلاني چنين گفت؟»، بلکه مي فرمود« بعضي مردم را چه مي شود که چنين مي گويند؟»
26- با فقرا زياد نشست و بر خاست مي کرد و با آنان هم غذا مي شد.
27-دعوت بندگان و غلامان را مي پذيرفت.
28-هديه را قبول مي فرمود اگر چه به اندازه يک جرعه شير بود.
29- بيش از هه صله رحم بجا مي آورد.
30- به خويشاوندان خود احسان مي کرد بي آنکه آنان را بر ديگران برتري دهد.
31- کلماتش جامع بود داراي الفاظي اندک و معنايي ژرف.
32- آنچه موجب صلاح دين و دنياي مردم بود به آنان مي فرمود و مکرر مي گفت: هر چه حاضران از من مي شنوند به غايبان برسانند.
33- هر که عذر مي آورد عذراو را قبول مي کرد.
34-هرگز کسي را حقير نمي شمرد.
35- هرگز کسي را دشنام نداد و يا به لقب هاي بد نخواند.
36- هرگز کسي از اطرافيان و بستگان خود را نفرين نکرد.
37-عيبهاي مردم را جستجو نمي کرد.
38-از شرّ مردم بر حذر بود ولي از آنان کناره نمي گرفت و با همه خوشخو بود.
39-هرگز مذمت مردم نمي کرد و بسيار مدح آنان نمي گفت.
40-بر جسارت ديگران صبرمي فرمود و بدي را بر نيکي جزا مي داد.
41- از بيماران عيادت مي کرد اگر چه دورافتاده ترين نقطه مدينه بود.
42-سراغ اصحاب خود را مي گرفت و همواره جوياي حال آنان مي شد.
43- اصحابش را به بهترين نامهايشان صدا مي زد.
44- با اصحابش در کارها بسيار مشورت مي کرد و بر آن تأکيد مي فرمود.
45- در جمع يارانش دايره وار مي نشست و اگر غريبه اي بر آنان وارد مي شد نمي توانست تشخيص دهد که پيامبر کداميک از ايشان است.
46- ميان يارانش انس و الفت برقرار مي کرد.
47- وفادارترين مردم به عهد و پيمان بود.
48-هرگاه چيزي به فقير مي بخشيد با دست خودش مي داد و به کسي حواله نمي کرد.
49- اگر در حال نماز بود و کسي نزد او مي آمد نمازش را کوتاه مي کرد.
50- عزيزترين افراد نزد او کسي بود که خيرش بيشتربه ديگران مي رسيد.
51-احدي از محضر او نااميد نبود. و مي فرمود:« برسانيد به من حاجت کسي را که نمي تواند حاجتش را به من برساند.»
52- هر گاه کسي از او حاجتي مي طلبيد اگر مقدور بود روا مي فرمود و گر نه با سخني خوش و با وعده اي نيکو او را راضي مي کرد.
53- هرگز جواب رد به درخواست کسي نداد مگر آنکه براي معصيت باشد.
54-پيران را بسيار اکرام مي کرد و با کودکان بسيار مهربان بود.
55-غريبان را خيلي مرعات مي نمود.
56- با نيکي به شروران دل آنان را به دست مي آورد و مجذوب خود مي کرد.
57-همواره متبسم بود و در عين حال خوف زيادي از خدا بر دل داشت.
58- چون شاد مي شد چشمها را بر هم مي گذاشت و خيلي اظهار فرح نمي کرد.
59- اکثر خنديدن آن حضرت تبسم بود و صدايش به خنده بلند نمي شد.
60- مزاح مي کرد اما به بهانه مزاح و خنداندن حرف لغو و با طل نمي گفت.
61- نام بد را تغيير مي داد و به جاي آن نام نيک مي گذاشت.
62- بردباريش همواره بر خشم او سبقت مي گرفت.
63- از براي فوت امور دنيا ناراحت نمي شد. يا به خشم نمي آمد.
64- از براي خدا آنچنان به خشم مي آمد که ديگر کسي او را نمي شناخت.
65- هرگز براي خودش انتقام نگرفت.
66-هيچ خصلتي نزد آن حضرت منفورتر از دروغ گويي نبود.
67-در حال خشنودي و ناخشودي جز ياد حق بر زبان نداشت.
68-هرگز درهم و دياري نز خود پس انداز نکرد.
69-در خوراک و پوشاک چيزي زيادتر از خدتکارانش نداشت.
70-بر روي خاک مي نشست و بر روي خاک غذا مي خورد.
71- بر روي زمين مي خوابيد.
72-کفش و لباسش را خودش وصله مي کرد.
73-با دست خودش شير مي دوشيد و پاي شترش را خودش مي بست.
74-هر مرکبي برايش مهيا بود سوار مي شد و برايش فرقي نمي کرد.
75- هرجا مي رفت عبايي که داشت به عنوان زيرانداز خود استفاده مي کرد.
76- اکثر جامه هاي آن حضرت سفيد بود.
77-چون جامه نو مي پوشيد جامه قبلي خود را به مسکيني مي بخشيد.
78- جامه فاخري که داشت مخصوص روز جمعه بود.
79-در هنگام کفش و لباس پوشيدن هميشه از سمت راست آغاز مي کرد.
80-ژوليده مو بودن را کراهت مي دانست.
81- از بوي بد خيلي نفرت داشت.
82-هميشه خوشبو بود و بيشترين مخارج آن حضرت براي خريدن عطر بود.
83- هميشه با وضو بود هنگام وضو گرفتن مسواک مي زد.
84-ايام سيزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماه را روزه مي داشت.
85-هرگز نعمتي را مذمت نکرد.
86-اندک نعمت خداوند را بزرگ مي شمرد.
87-هرگز از غذايي تعريف نکرد و يا از غذايي بد نگفت.
88-موقع غذا هرچه حاضر مي کردند ميل مي فرمود.
89-در سر سفره از جلوي خود غذا تناول مي فرمود.
90-بر سر غذا از همه زودتر حاضر مي شد و از همه ديرتر دست مي کشيد.
91-تا گرسنه نمي شد غذا ميل نمي کرد و قبل از سير شدن منصرف مي شد.
92-معده اش هيچگاه دو نوع غذا را در خود جمع نکرد.
93- درغذا هرگز آروغ نزد.
94- تا آنجا که امکان داشت تنها غذا نمي خورد.
95-بعد از غذا دستها را مي شست و بر روي خود مي کشيد.
96-وقت آشاميدن سه جرعه مي نوشيد اول آنها بسم الله و آخر آنها الحمدلله
97- از دوشيزگان پرده نشين با حياتر بود.
98-چون مي خواست به منزل وارد شود سه بار اجازه مي خواست.
99-اوقات داخل منزل را به سه بخش تقسيم مي کرد: بخشي براي خدا، بخشي براي خانواده و نيز بخشي براي خودش بود و وقت خودش را با مردم قسمت مي کرد.
100-هرگز به روي مردم چشم نمي دوخت و خيره نگاه نمي کرد.
منابع: کتاب« منتهي الآمال» مرحم محدّث قمي و کتاب مکارم الاخلاق«مرحوم طبرسي»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فان پاتوق]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 83]