واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: انزواي ايدز
بيماري- فريده عباسي:
نگاه به ايدز به ويژه در جوامع سنت گرا، هيچ گاه نميتواند خنثي باشد؛ اما برخوردهاي غيراحساسي و مبتني بر واقعيت آن چيزي است كه امروزه در برخورد با اين موضوع توصيه ميشود.
ايدز يك بيماري است؛ همان طور كه يك بيمار مبتلا به سرطان را محكوم نميكنيم، نسبت به او هم حس همدردي داريم و برايش آرزوي بهبودي ميكنيم افراد مبتلا به ايدز نيز فارغ از اينكه چگونه به اين بيماري دچار شدهاند نياز به حمايت دارند؛ حمايتي كه نتايج آن بيش از آنكه به اين افراد بازگردد، در خدمت جامعه است. طردكردن اين افراد و به حاشيه راندن آنها، تنها انكار واقعيتي است كه امروزه تمام كشورها با آن درگيرند. با واقع نگري نسبت به اين موضوع و پرهيز از بزرگ نمايي و كوچك انگاري، ميتوان از افزايش شمار افرادي كه در آينده، آلوده به اين ويروس ميشوند، جلوگيري كرد.
«ف، ر»، 8 سال پيش زماني كه هنوز 20 سال نداشت، با پسر همسايه شان ازدواج كرد. همه چيز به خوبي سپري ميشد تا اينكه او متوجه اعتياد همسر شد اما در خانواده سنتي آنها راهي براي بازگشت نبود، «دختري كه ازدواج ميكند با رخت سفيد به خانه بخت ميرود و با كفن بيرون ميآيد»، بنابراين چارهاي نبود جز سوختن و ساختن. تلاشهاي «ف، ر» براي ترك اعتياد همسرش بينتيجه ماند تا اينكه يك سال پيش، يعني چند ماه پس از تولد فرزندشان، همسرش بر اثر ايدز فوت كرد. او به خانه پدر بازگشت؛ اما با رخت سياه و بيماري ايدز و فرزندي كه هنوز وضعيت آلوده بودن او به اين ويروس مشخص نيست.
از «ف، ر» ميپرسم، آيا خانوادهات از وضعيت فعلي تو اطلاع دارند؟ ميگويد:نه، هيچ وقت هم نخواهم گفت. چون برخوردشان را با اين موضوع ميتوانم پيشبيني كنم. بيشتر به خاطر دخترم چون نميخواهم از همين حالا طرد شود. او پس از فوت همسرش در حالي كه با خانواده پدري زندگي ميكند، براي تامين هزينههاي زندگي خود و دخترش در يك كارخانه بستهبندي مواد غذايي مشغول به كار شده است!
در حالي كه اشك در قاب چشمانش حلقه زده، ادامه ميدهد: ما خيلي دير بچه دار شديم اما متأسفانه زماني اين اتفاق افتاد كه بدون آنكه خودم بدانم آلوده به ويروس ايدز، شده بودم. بعد از زايمان و فوت همسرم، وقتي متوجه اين موضوع شدم كه كار از كار گذشته بود. دكترها ميگويند اگر در همان ماههاي اول بارداري متوجه شده بودم، ميتوانستم بچه را سقط كنم يا با استفاده از دارو تا حد زيادي احتمال ابتلاي فرزندم را كاهش دهم. حالا منتظرم دخترم 18 ماهه شود. آزمايشها در اين سن نشان ميدهند كه آيا او هم آلوده شده است يا نه!
وقتي همه ميترسند
شنيدن داستان زندگي قربانيان ايدز، از زمان و نحوه ابتلا تا مطلع شدن از موضوع و زندگي در سايه ايدز ناراحتكننده است، اما وقتي به تمام اين دردها، درد طرد شدن و به انزوا كشيده شدن نيز اضافه ميشود آن وقت داستان ايدز تلختر ميشود.
«ن، زاهدي» 36 سال دارد. او در سالهاي نه چندان دور، نمونه يك زن خوشبخت و مثالزدني بود. همسرش امير، فارغالتحصيل يكي از دانشگاههاي هند، بهعنوان استاد دانشگاه مشغول به كار بود و فرزندانش در سايه عشق پدر و مادري كه دخترعمو، پسر عمو بودند، دوران كودكي خود را سپري ميكردند، اما امير ناگهان به بستر بيماري افتاد. همه چيز با يك سرماخوردگي ساده شروع شد كه با طولاني شدن مدت زمان آن، مشكوك بهنظر ميرسيد. گرچه تشخيص بيماري، ابتدا دشوار بهنظر ميآمد، اما آزمايشهاي دقيقتر نشان داد امير مبتلابه ايدز است. از آنجا كه هيچ ترديدي درباره گذشته امير وجود نداشت، عمل جراحي دندان و لثه كه در دوران دانشجويي در هند انجام شده بود تنها نقطه تاريك اما اثرگذار در ابتلاي او بهنظر ميرسيد.
«ن، زاهدي» ميگويد: امير از نظر جسمي تحليل ميرفت اما آنچه بيشتر او را از پا انداخت، اخراجش از سازمان محل اشتغالش بود كه در نهايت موجب شد تا از دانشگاه نيز استعفا دهد. به مرور كه اقوام و آشنايان از موضوع مطلع ميشدند، بيشتر از ما فاصله ميگرفتند، حتي بعضي شان از ترس اينكه مبادا مجبور به ملاقات با ما شوند، تماسهاي تلفني خود را هم قطع كردند. اين وضعيت وقتي بدتر شد كه آزمايشها نشان داد من و پسر كوچكم هم آلوده شدهايم.
حرف كه به اينجا ميرسد، ديگر نميتواند گريهاش را كنترل كند. اشكهايش را پاك ميكند و ادامه ميدهد: مدتي پس از مراسم تدفين همسرم، مسئولان مدرسه پسرم از من دعوت كردند تا سري به آنجا بزنم. اول فكر ميكردم ميخواهند در گذشت همسرم را تسليت بگويند، اما اين جلسه تبديل به يك جلسه بازجويي درباره علت مرگ همسرم شد. وقتي به آنها گفتم همسرم بر اثر سرطان فوت كرده، گفتند ما با مركز بهداشت منطقه تماس گرفتيم و مطمئن هستيم كه همسر شما بهدليل ايدز فوت كرده است. حتي آنها اطلاع دادند شما و پسرتان نيز آلوده شدهايد. آنها به من گفتند خيلي خودخواه هستيد كه سلامتي اين همه انسان را به خطر انداخته ايد. هرچه زودتر بايد پسرتان را از اين مدرسه ببريد و درباره ادامه تحصيل او تصميم ديگري بگيريد.
زندگي با راز 20 ساله
برخي افراد مبتلا به ايدز هم چنان كه به نمونههايي از آنها اشاره شد، بدون پيشبيني اين موضوع و با پنداري شبيه به بسياري از ما كه اين بيماري را هميشه دور از خود فرض ميكنيم، آلوده شدهاند. همه آنها وقتي اولين بار متوجه بيماري خود شدند، ترسيدند و خود را در پايان راه زندگي تصور كردند. اما ايدز بيمارياي است كه گرچه تاكنون درماني براي آن كشف نشده، اما راههاي پيشگيري و درمانهاي كنترلكننده براي مبتلايان به آن وجود دارد؛ چنان چه «بهروز، س»، 20 سال است كه به قول خودش «مثبت» است. اما در تمام اين سالها مثل باقي افراد و حتي بهتر از آنها زندگي ميكند. زندگي براي او فرصتي است كه بايد از لحظات آن لذت ببرد. او كه مدرس زبان انگليسي است، با بيمارياش مشكل خاصي ندارد، تنها مسئله او در تمام اين سالها مطرح كردن اين موضوع با خانوادهاش است؛ خانوادهاي كه نميدانند علت امتناع او از ازدواج چيست.
بهروز، وقتي كه دانشجو بود براثر تصادف در بيمارستان بستري شد و مدتي طولاني در حالت كما به سر برد. پزشكان معتقد بودند كه بازگشت او به زندگي و حيات دوبارهاش چيزي جز معجزه نيست، غافل از اينكه معجزه حيات او با ويروس ايدز همراه بود؛ ويروسي كه با تزريق خون آلوده در بيمارستان به او منتقل شد.
درد مشترك، زندگي مشترك
بر خلاف باور عمومي هنوز برخي از بيماران مبتلا به ايدز با وجود تمام رنجهاي روحي و جسمي اميدهاي زيبايي به زندگي دارند. ازدواج، واژهاي نيست كه در دنياي ايدز بهطور مطلق خط بخورد، چنان چه حامد و سميرا كه هر دو آلوده به ايدز هستند يك سال است كه زندگي مشترك خود را با توجه به توصيههاي پزشكي آغاز كردهاند. حامد كه اهل هنر است در دوره خدمت سربازي بهعلت خالكوبي در پادگان آلوده شده و سميرا نيز كه برادر معتادي داشته، وقتي بهطور اتفاقي با سرنگ آلوده او تماس پيدا كرده، مبتلا شده است. آنها از زندگي خود راضي هستند و مسئله مشتركشان براي هردو آنها قابل درك است. حامد در بخش مربوط به بيماري ايدز يكي از بيمارستانهاي تهران مشغول به كار است و بهصورت داوطلبانه كلاسهاي آموزش هنر براي بيماران برگزار ميكند. آنها در زندگي مشتركشان مشكل خاصي ندارند جز آنكه بهتر است به بچه دار شدن فكر نكنند.
آخرين آمار
آخرين آمار مبتلايان به ايدز از سوي دانشگاههاي علوم پزشكي، خدمات بهداشتي و درماني سراسر كشور، 17815 نفر اعلام شده است؛ 8/93 درصد را مردان و 2/6 درصد آن را زنان تشكيل ميدهند. اما بنا به اظهارات محرز، عضو كميته كشوري مبارزه با ايدز، گرچه تاكنون تعداد 17 هزار بيمار مبتلا، ثبت شده است اما تخمين زده ميشود، 90 هزار بيمار ايدزي در كشور وجود داشته باشند. بنابراين اطلاعرساني كه منجر به واقع بيني و در نهايت اقدام به موقع ميشود، تنها با ارائه آمارهاي غيرواقعي حل نميشود و اين آمارهاي پايين از اثرگذاري واقعيت پنهان ايدز كم نميكنند.
درد پنهان
بدنامي بيماري ايدز باعث پايمال شدن حقوق اجتماعي افراد آلوده به اين ويروس ميشود. جامعه، افراد آلوده به ويروس ايدز(HIV) را طرد و از فعاليتهاي اجتماعي محروم ميكند.اينها همه پيامدهاي ناآگاهي جامعه است.
در چنين شرايطي، ايدز قرنطينهاي ميشود كه افراد مبتلا و نزديكان آنها با انزواي آن رانده ميشوند و اين افراد در اوج درد و احساس نياز به همدردي طرد ميشوند. همين برخوردها در مواردي موجب شكل گيري حس انتقامجويي در برخي از آنها ميشود و از آنجا كه در ظاهر افراد مبتلا، نشانههاي خاصي درخصوص بيماري وجود ندارد، ميتوان گفت ايدز هم نفس با همه ما در جامعه زندگي ميكند يا بايد آن را بپذيريم و با مبتلايان آن همراه شويم يا در بيخبري و زير سايه تهديد اين بحران، زندگي كنيم.
اگر اين بيماران در طرح مسئله خود راحت باشند، اگر حس اعتماد متقابل ميان آنها و ساير افراد ايجاد شود، علاوه بر اينكه روحيه آنها در مواجهه با اين بيماري تقويت ميشود، جامعه نيز از تبعاتي كه ممكن است از طرد شدن اين بيماران پيش آيد، نجات پيدا ميكند.
شنبه 11 آبان 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 176]